- 295
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه چهل و چهارم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه چهل و چهارم، سال 1402
فضا این بود که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت میخواست حجّت را مشخص کند، برای بیان حجّت ناگزیر بود که هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کند، همزمان نسبت به جبهه نفاق هشدار بدهد، و رقیبان ادّعایی و متوهّم را هم حذف کند. نمونههایی مانند مسئلهی ازدواج و سدّ ابواب ذکر شد.
قسمت قرآنی این بحث دقّت بیشتری لازم دارد ولی حُسنِ آن این است که اگر به این موضوع توجّه بشود، شاید ان شاء الله در قرائت قرآن ما اثر بگذارد، یعنی میخواهد نوعی نگاه تدبّری را پیشنهاد بدهد که ثمرهی تاریخی داشت.
در بحث سدّ ابواب به اینجا رسیدیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تمام درها را بست، بجز یک در، و برخی از اصحاب اعتراض کردند.
همینکه اعتراض کردند، تمام بحثهای سال گذشته را یادآوری میکند که همهی اختلافات بین مسلمین در اصل بر سرِ خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، اینکه میگفتند خود پیامبر آیا عادل و معصوم و… هست یا نه؛ دو گروه با یکدیگر در تعارض دائمی بودند، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حزب بود، دو حزب مقابلِ یکدیگر بودند، همسران پیامبر مقابل یکدیگر بودند، دو جریان بودند. جبهه نفاق از این دو جریانِ مردم استفاده میکرد، از جمله همین اعتراضهایی که یکی از آنها را جلسهی گذشته خواندیم که آمدند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتراض کردند، خجالت کشیدند و از طریق عایشه اقدام کردند و گفتند تو برو چون بگو ما میترسیم، بگو مگر ما مهاجر و صحابه نیستیم؟
این موضوع کاملاً توهّمِ رقابت را میرساند. این توهّم هم خیلی سنگین است، وقتی هم توهّم سنگین است… کلاً وقتی کسی بیش از حد خزعبل میگوید، حتماً بنا بر نفهمیدن است، وگرنه فکر کنید برای اینجا به دنبال امام جماعت باشند و بپرسند آیا آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف برای این امر خوب است یا کاشانی، واضح است که آیت الله بهجت! بعد من بروم و بگویم مگر من طلبه نیستم؟
آنها هم میگفتند مگر ما مهاجر و صحابه نیستیم؟ خیلی بعید است که این شدّتِ توهّم برای جهل باشد. بیشتر از سرِ نخواستن و نپذیرفتن است، نمیخواهد زیر بار برود. از حبّ شدید و بغضِ شدیدِ چیز دیگری اینطور میشود و نمیخواهد زیر بار برود.
کلاً حرفِ بیربط زدن علامتِ حماقت نیست، حماقت خیلی کم پیش میآید، بلکه مجبور است چیزی بگوید، یعنی بنا بر منطق نیست. اینکه میگویند ما مهاجر و انصار هستیم و علی هم مهاجر و انصار است… چرا نمیگویی ما فاتح خیبر هستیم و علی هم فاتح خیبر است؟ چرا نمیگویی ما قاتل عمرو بن عبدود هستیم و علی هم هست؟ چرا نمیگویی ما در لیلة المبیت جای پیامبر خوابیدیم و علی هم خوابید؟ چرا نمیگویی ما علم داریم و علی هم علم دارد؟
عنوان را به جایی میبرد که تفاوت کیفیت آن عنوان به نظر خودشان واضح نباشد.
فضا این بود که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت میخواست حجّت را مشخص کند، برای بیان حجّت ناگزیر بود که هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کند، همزمان نسبت به جبهه نفاق هشدار بدهد، و رقیبان ادّعایی و متوهّم را هم حذف کند. نمونههایی مانند مسئلهی ازدواج و سدّ ابواب ذکر شد.
قسمت قرآنی این بحث دقّت بیشتری لازم دارد ولی حُسنِ آن این است که اگر به این موضوع توجّه بشود، شاید ان شاء الله در قرائت قرآن ما اثر بگذارد، یعنی میخواهد نوعی نگاه تدبّری را پیشنهاد بدهد که ثمرهی تاریخی داشت.
در بحث سدّ ابواب به اینجا رسیدیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تمام درها را بست، بجز یک در، و برخی از اصحاب اعتراض کردند.
همینکه اعتراض کردند، تمام بحثهای سال گذشته را یادآوری میکند که همهی اختلافات بین مسلمین در اصل بر سرِ خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، اینکه میگفتند خود پیامبر آیا عادل و معصوم و… هست یا نه؛ دو گروه با یکدیگر در تعارض دائمی بودند، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حزب بود، دو حزب مقابلِ یکدیگر بودند، همسران پیامبر مقابل یکدیگر بودند، دو جریان بودند. جبهه نفاق از این دو جریانِ مردم استفاده میکرد، از جمله همین اعتراضهایی که یکی از آنها را جلسهی گذشته خواندیم که آمدند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتراض کردند، خجالت کشیدند و از طریق عایشه اقدام کردند و گفتند تو برو چون بگو ما میترسیم، بگو مگر ما مهاجر و صحابه نیستیم؟
این موضوع کاملاً توهّمِ رقابت را میرساند. این توهّم هم خیلی سنگین است، وقتی هم توهّم سنگین است… کلاً وقتی کسی بیش از حد خزعبل میگوید، حتماً بنا بر نفهمیدن است، وگرنه فکر کنید برای اینجا به دنبال امام جماعت باشند و بپرسند آیا آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف برای این امر خوب است یا کاشانی، واضح است که آیت الله بهجت! بعد من بروم و بگویم مگر من طلبه نیستم؟
آنها هم میگفتند مگر ما مهاجر و صحابه نیستیم؟ خیلی بعید است که این شدّتِ توهّم برای جهل باشد. بیشتر از سرِ نخواستن و نپذیرفتن است، نمیخواهد زیر بار برود. از حبّ شدید و بغضِ شدیدِ چیز دیگری اینطور میشود و نمیخواهد زیر بار برود.
کلاً حرفِ بیربط زدن علامتِ حماقت نیست، حماقت خیلی کم پیش میآید، بلکه مجبور است چیزی بگوید، یعنی بنا بر منطق نیست. اینکه میگویند ما مهاجر و انصار هستیم و علی هم مهاجر و انصار است… چرا نمیگویی ما فاتح خیبر هستیم و علی هم فاتح خیبر است؟ چرا نمیگویی ما قاتل عمرو بن عبدود هستیم و علی هم هست؟ چرا نمیگویی ما در لیلة المبیت جای پیامبر خوابیدیم و علی هم خوابید؟ چرا نمیگویی ما علم داریم و علی هم علم دارد؟
عنوان را به جایی میبرد که تفاوت کیفیت آن عنوان به نظر خودشان واضح نباشد.
تاکنون نظری ثبت نشده است