- 788
- 1000
- 1000
- 1000
خطر غفلت، جلسه دهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «خطر غفلت»، جلسه دهم، سال 1402
غافل نه نابیناست و نه نادان است و نه دیوانه و… منتها جایی را میبیند و جای دیگر را نمیبیند، و همین موضوع هم برای سقوط انسان کافی است. «ذکر» در مقابلِ «غفلت» است، ذکر یعنی یاد، آدمِ متذکّر آدمی است که حواس او به همه جا هست.
هند جگرخوار به دنبال این بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بکشد، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم دامادِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برادر و چند نفر از اقوام هند را در جنگ بدر کشته بود؛ منتها گفت اگر نشد، حمزه را بکش. به نقلی حضرت حمزه سلام الله علیه پدر یا عموی هند را کشته بود.
وقتی وحشی را به میدان فرستادند، در ابتدا به سراغ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفت، گفت: هرچه خواستم نقطهای گیر بیاورم که از پشت به او نیزه پرتاب کنم، دیدم او برگشت و مرا نگاه کرد. اسدالله، عین الله، یدالله. برای همین نمیشد کاری کند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سربازان را نمیزد و مشغولِ سرداران بود، برای همین هم با وحشی کار نداشت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرچمدار و سرداران سپاه کفر را میزد. وحشی از این موضوع ترسید که اگر کمی تحرّک خود را بیشتر کند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را به درک واصل کند.
وحشی گفت: به سراغ حمزه رفتم، حمزه خیلی شجاع بود ولی وقتی در مقابل خود با چند نفر میجنگید، نسبت به پشت سر خود کمتوجّه بود.
قاعدتاً هم در جنگ اینطور نیست که یک نفر را قرار بدهند که فقط یک نفر را بزند.
«ذکر» در مقابلِ «غفلت» است، یعنی یک جا را نمیبیند که یک جا را نبیند، یک چیزی را نمیشنود که یک چیزی را طوری بشنود که غافل شود، و این امر باعث حواسپرتی و خطای او شود.
یکی از آن جاهایی که باید از غفلت فرار کرد. اگر انسان سقوط نکرده باشد میفهمد که وحشیِ معنویت میخواهد از پشت سر انسان را به تیر غیب گرفتار کند.
خدای متعال در آیه 200 سوره مبارکه اعراف میفرماید: اگر دیدی شیطان در حال کار کردن است «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»، به خدا پناه ببر.
بعد میفرماید متّقین چه کسانی هستند؟ «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ»، اگر یک گروهی از شیطان، یک کسی از شیطانیان به سراغ او آمد، یعنی در گوش او خواند یا القائی کرد یا اشارهای کرد یا خطوراتی آمد، این لحظه، وقتی این اتفاق رخ داد، «تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»، اینها در این لحظه اهلِ تذکّر هستند، اینها بینا هستند، اینها میبینند، اینطور نیستند که یک جا را ببینند و یک جا را نبینند.
از کجا میفهمد «إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ»؟ آیا شیطان را درک میکنند؟ نه! وسوسهی شیطان را درک میکنند.
غافل نه نابیناست و نه نادان است و نه دیوانه و… منتها جایی را میبیند و جای دیگر را نمیبیند، و همین موضوع هم برای سقوط انسان کافی است. «ذکر» در مقابلِ «غفلت» است، ذکر یعنی یاد، آدمِ متذکّر آدمی است که حواس او به همه جا هست.
هند جگرخوار به دنبال این بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بکشد، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم دامادِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برادر و چند نفر از اقوام هند را در جنگ بدر کشته بود؛ منتها گفت اگر نشد، حمزه را بکش. به نقلی حضرت حمزه سلام الله علیه پدر یا عموی هند را کشته بود.
وقتی وحشی را به میدان فرستادند، در ابتدا به سراغ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفت، گفت: هرچه خواستم نقطهای گیر بیاورم که از پشت به او نیزه پرتاب کنم، دیدم او برگشت و مرا نگاه کرد. اسدالله، عین الله، یدالله. برای همین نمیشد کاری کند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سربازان را نمیزد و مشغولِ سرداران بود، برای همین هم با وحشی کار نداشت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرچمدار و سرداران سپاه کفر را میزد. وحشی از این موضوع ترسید که اگر کمی تحرّک خود را بیشتر کند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را به درک واصل کند.
وحشی گفت: به سراغ حمزه رفتم، حمزه خیلی شجاع بود ولی وقتی در مقابل خود با چند نفر میجنگید، نسبت به پشت سر خود کمتوجّه بود.
قاعدتاً هم در جنگ اینطور نیست که یک نفر را قرار بدهند که فقط یک نفر را بزند.
«ذکر» در مقابلِ «غفلت» است، یعنی یک جا را نمیبیند که یک جا را نبیند، یک چیزی را نمیشنود که یک چیزی را طوری بشنود که غافل شود، و این امر باعث حواسپرتی و خطای او شود.
یکی از آن جاهایی که باید از غفلت فرار کرد. اگر انسان سقوط نکرده باشد میفهمد که وحشیِ معنویت میخواهد از پشت سر انسان را به تیر غیب گرفتار کند.
خدای متعال در آیه 200 سوره مبارکه اعراف میفرماید: اگر دیدی شیطان در حال کار کردن است «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»، به خدا پناه ببر.
بعد میفرماید متّقین چه کسانی هستند؟ «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ»، اگر یک گروهی از شیطان، یک کسی از شیطانیان به سراغ او آمد، یعنی در گوش او خواند یا القائی کرد یا اشارهای کرد یا خطوراتی آمد، این لحظه، وقتی این اتفاق رخ داد، «تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»، اینها در این لحظه اهلِ تذکّر هستند، اینها بینا هستند، اینها میبینند، اینطور نیستند که یک جا را ببینند و یک جا را نبینند.
از کجا میفهمد «إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ»؟ آیا شیطان را درک میکنند؟ نه! وسوسهی شیطان را درک میکنند.
تاکنون نظری ثبت نشده است