- 685
- 1000
- 1000
- 1000
آسیبهای دوقطبیسازی انتخابات، جلسه دوم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «آسیبهای دوقطبیسازی انتخابات»، جلسه دوم، سال 1402
افراد ضعیف و ترسو که دوقطبیسازی میکنند، خودشان را در پناه این جبهه، قرار میدهند. افراد ضعیف وارد یک طیف میشوند و بین طیفها درگیریهایی ایجاد و تشدید میکنند و الّا حیات سیاسیشان از بین میرود. اگر اینها بعداً مدیر یا نماینده شوند آدمهای منفعلی هستند، به دهان این و آن نگاه میکنند. جامعهمان باید به افراد مستقل و صاحبنظر میدان بدهد. این مغایر دوقطبیسازی است.
اگر بخواهیم با هیجان در کوتاهمدت مشارکت شکل بگیرد، راهش روشهای بسیار غلط دوقطبیسازی کاذب است. مشارکت در کوتاهمدت شکل نمیگیرد. مشارکت علل درازمدت دارد. اگر مشارکت پایین است، مقصرش کسانی هستند که تخریبی در عرصۀ سیاست وارد شدند، نقش اپوزسیون گرفتند، هر ضعفی خودشان داشتند یک لگد به نظام زدند. اینها در درازمدت باعث ایجاد یأس و کاهش مشارکت میشوند.
عملکرد نادرست نباید اجازه بدهد فرهنگ جامعه نسبت به سیاست منفی شود. عملکرد غلط یک مربی فوتبال باعث میشود طرفداران آن تیم مربی را کنار بگذارند؛ پس در مدیریت کشور هم هنگام عملکرد نادرست، مدیر، سیاست و روش نادرست را باید کنار گذاشت، نه اینکه کشور را کنار بگذاریم.
اگر دوقطبیسازی شد هرکس به او انتقاد بشود یا خودش شروع به تخریب نظام میکند یا ادعا میکند انتقاد به او تخریب نظام است. آنوقت افراد نسبت به کلّیت نظام دلسرد میشوند. مثلاً کسی که رد صلاحیت شده، شورای نگهبان را میزند. شورای نگهبان بخشی از نظام است که داوری میکند. این فرو بریزد مشارکت فرو میریزد.
عملکرد بد یک مدیر، مردم را دلسرد میکند، من هم چون همطیف او هستم حرفی نمیزنم، این مشارکت را پایین میآورد. وقتی دوقطبیسازی نباشد، باب انتقاد و گفتگو باز است. آیا وقتی یک پزشک اشتباه میکند مردم دیگر به پزشک مراجعه نمیکنند؟! ولی بعضیها کاری میکنند که اگر یک سیاستمدار اشتباه کند مردم با صندوق رأی قهر کنند.
من تعجب میکنم از این کسانی که هر از گاه میگویند بستر و قانون اعتراضات عمومی کجاست؟ آیا جامعهای که در هر محله یک سالن اجتماع وجود دارد به نام مسجد، روزی سه مرتبه از شما دعوت به تجمع میشود، ارزشمندترین امر به معروف و نهی از منکر ایرادگرفتن از مسئولین است، وظیفۀ دینی است که مساجد و مؤمنین با هم شبکه بشوند، دین از آنها این همه حضور را میخواهد، این جامعه باید دنبال نحوۀ اعتراض بگردد؟ مساجد ما کارکرد خوبی ندارند. خیلیها تصور میکنند عقل خدا و دین و اولیاء به جامعۀ امروز نمیرسید. مسجد و دین و قرآن مال جامعۀ بدوی و پر از جهالت است. چرا ما باید عبادتمان را در محلّ تجمع انجام بدهیم؟
چرا رابطۀ حوزۀ علمیه با مساجد قطع است؟! چرا مساجد با هم شبکه نمیشوند؟ ما باید با هم پیوند داشته باشیم. گفتگوهایی که الآن اینجا داریم حتی با نظرات بسیار شدیدتر و مخالفتر، باید در مساجد اتفاق بیفتد و در آنجا حل بشود تا به شقاق اجتماعی تبدیل نشود. این فرض قابل تصور نیست که مساجد محلّ مطالبهگری بشوند و پاسخ ندهد. چطور وقتی فضای مجازی، مطبوعات، تشکلهای دانشگاهی و ... محلّ مطالبهگری میشود پاسخ میگیرند؟ آنوقت مسجد نتیجه نگیرند؟!
خیلیها ممکن است بگویند چون وضعمان خراب است یا در انتخابات شرکت کردیم و نتیجۀ لازم را نگرفتیم، پس دیگر شرکت نکنیم و قهر با صندوق اتفاق بیفتد. خیلی از سیاستمدارانی که نقش اپوزوسیون بازی میکنند و رسانههای بیگانه در تشدید این تصور نقش دارند. اگر سیاستمداران ما سیاستباز نبودند و انتقادهایشان را با روشی غیرتخریبی مطرح میکردند، وقتی اوضاع خراب میشود باید بیشتر مشارکت کنیم تا بتوانیم اوضاع را تغییر بدهیم؛ منطقش این است که کسی که راهحل دارد رأی بیاورد، نه کسی فحش بدهد.
چرا تصور میکنید شاید شعار میدهد؟ چون تا حالا شعاری رأی آورده بودند نه برنامهای. تفاوت شعار با برنامه این است که اگر یکی گفت به ما رأی بدهید تا از وضعیت الف به وضعیت ب برویم. اگر مردم ببینند حرفش معقول است به او رأی میدهند.
اعتماد مردم به شعارها کاهش یافته است. معمولاً وقتی دوقطبیسازی میشود کار به شعار میکشد. اگر افراد با برنامه بیایند، برنامه افراد را برای رأیدادن تهییج میکند.
افراد ضعیف و ترسو که دوقطبیسازی میکنند، خودشان را در پناه این جبهه، قرار میدهند. افراد ضعیف وارد یک طیف میشوند و بین طیفها درگیریهایی ایجاد و تشدید میکنند و الّا حیات سیاسیشان از بین میرود. اگر اینها بعداً مدیر یا نماینده شوند آدمهای منفعلی هستند، به دهان این و آن نگاه میکنند. جامعهمان باید به افراد مستقل و صاحبنظر میدان بدهد. این مغایر دوقطبیسازی است.
اگر بخواهیم با هیجان در کوتاهمدت مشارکت شکل بگیرد، راهش روشهای بسیار غلط دوقطبیسازی کاذب است. مشارکت در کوتاهمدت شکل نمیگیرد. مشارکت علل درازمدت دارد. اگر مشارکت پایین است، مقصرش کسانی هستند که تخریبی در عرصۀ سیاست وارد شدند، نقش اپوزسیون گرفتند، هر ضعفی خودشان داشتند یک لگد به نظام زدند. اینها در درازمدت باعث ایجاد یأس و کاهش مشارکت میشوند.
عملکرد نادرست نباید اجازه بدهد فرهنگ جامعه نسبت به سیاست منفی شود. عملکرد غلط یک مربی فوتبال باعث میشود طرفداران آن تیم مربی را کنار بگذارند؛ پس در مدیریت کشور هم هنگام عملکرد نادرست، مدیر، سیاست و روش نادرست را باید کنار گذاشت، نه اینکه کشور را کنار بگذاریم.
اگر دوقطبیسازی شد هرکس به او انتقاد بشود یا خودش شروع به تخریب نظام میکند یا ادعا میکند انتقاد به او تخریب نظام است. آنوقت افراد نسبت به کلّیت نظام دلسرد میشوند. مثلاً کسی که رد صلاحیت شده، شورای نگهبان را میزند. شورای نگهبان بخشی از نظام است که داوری میکند. این فرو بریزد مشارکت فرو میریزد.
عملکرد بد یک مدیر، مردم را دلسرد میکند، من هم چون همطیف او هستم حرفی نمیزنم، این مشارکت را پایین میآورد. وقتی دوقطبیسازی نباشد، باب انتقاد و گفتگو باز است. آیا وقتی یک پزشک اشتباه میکند مردم دیگر به پزشک مراجعه نمیکنند؟! ولی بعضیها کاری میکنند که اگر یک سیاستمدار اشتباه کند مردم با صندوق رأی قهر کنند.
من تعجب میکنم از این کسانی که هر از گاه میگویند بستر و قانون اعتراضات عمومی کجاست؟ آیا جامعهای که در هر محله یک سالن اجتماع وجود دارد به نام مسجد، روزی سه مرتبه از شما دعوت به تجمع میشود، ارزشمندترین امر به معروف و نهی از منکر ایرادگرفتن از مسئولین است، وظیفۀ دینی است که مساجد و مؤمنین با هم شبکه بشوند، دین از آنها این همه حضور را میخواهد، این جامعه باید دنبال نحوۀ اعتراض بگردد؟ مساجد ما کارکرد خوبی ندارند. خیلیها تصور میکنند عقل خدا و دین و اولیاء به جامعۀ امروز نمیرسید. مسجد و دین و قرآن مال جامعۀ بدوی و پر از جهالت است. چرا ما باید عبادتمان را در محلّ تجمع انجام بدهیم؟
چرا رابطۀ حوزۀ علمیه با مساجد قطع است؟! چرا مساجد با هم شبکه نمیشوند؟ ما باید با هم پیوند داشته باشیم. گفتگوهایی که الآن اینجا داریم حتی با نظرات بسیار شدیدتر و مخالفتر، باید در مساجد اتفاق بیفتد و در آنجا حل بشود تا به شقاق اجتماعی تبدیل نشود. این فرض قابل تصور نیست که مساجد محلّ مطالبهگری بشوند و پاسخ ندهد. چطور وقتی فضای مجازی، مطبوعات، تشکلهای دانشگاهی و ... محلّ مطالبهگری میشود پاسخ میگیرند؟ آنوقت مسجد نتیجه نگیرند؟!
خیلیها ممکن است بگویند چون وضعمان خراب است یا در انتخابات شرکت کردیم و نتیجۀ لازم را نگرفتیم، پس دیگر شرکت نکنیم و قهر با صندوق اتفاق بیفتد. خیلی از سیاستمدارانی که نقش اپوزوسیون بازی میکنند و رسانههای بیگانه در تشدید این تصور نقش دارند. اگر سیاستمداران ما سیاستباز نبودند و انتقادهایشان را با روشی غیرتخریبی مطرح میکردند، وقتی اوضاع خراب میشود باید بیشتر مشارکت کنیم تا بتوانیم اوضاع را تغییر بدهیم؛ منطقش این است که کسی که راهحل دارد رأی بیاورد، نه کسی فحش بدهد.
چرا تصور میکنید شاید شعار میدهد؟ چون تا حالا شعاری رأی آورده بودند نه برنامهای. تفاوت شعار با برنامه این است که اگر یکی گفت به ما رأی بدهید تا از وضعیت الف به وضعیت ب برویم. اگر مردم ببینند حرفش معقول است به او رأی میدهند.
اعتماد مردم به شعارها کاهش یافته است. معمولاً وقتی دوقطبیسازی میشود کار به شعار میکشد. اگر افراد با برنامه بیایند، برنامه افراد را برای رأیدادن تهییج میکند.
کاربر مهمان
کاربر مهمان