- 411
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 42 تا 47 سوره مریم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 42 تا 47 سوره مریم"
وجود مبارک ابراهیم(س) خصیصهٴ جهانی دارد
در انجیل از جریان حضرت مسیح آن طوری که قرآن به عظمت یاد میکند سخن به میان نیامده
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً ﴿42﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ یَسْمَعُ وَلاَ یُبْصِرُ وَلاَ یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً ﴿43﴾ یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطاً سَوِیّاً ﴿44﴾ یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشّصنمَیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً ﴿45﴾ یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً ﴿46﴾ قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیّاً ﴿47﴾
وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) خصیصهٴ جهانی دارد لذا در بخشهایی از قرآن کریم این خصائص وجود مبارک ابراهیم را یکی پس از دیگری تبیین میکند. جریان امامت ابراهیمی که ﴿إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾ از آنجا شروع شده خُلّت و دوستی ابراهیمی که ﴿وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً﴾ از آنجا شروع شده, ملّت ابراهیمی در خاورمیانه از پایان سورهٴ مبارکهٴ «حج» فرمود: ﴿مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾ از آنجا شروع شده, حجّ ابراهیمی از آنجا شروع شده, بنیانگذاری کعبه, کعبهٴ ابراهیمی از آنجا شروع شده, قربانی ابراهیمی از آنجا شروع شده, مناسک ابراهیمی از آنجا شروع شده, برائت از مشرکین از آنجا شروع شده این است که جریان حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) در بخش خاورمیانه ممتاز بود دربارهٴ انبیای قبل از حضرت ابراهیم مثل نوح(سلام الله علیه) چون تاریخ مدوّنی با آمدن طوفان جهانی در دست نیست خیلی قرآن کریم از ماقبل طوفان سخن نگفته.
دربارهٴ وجود مبارک ابراهیم حضرتش با هر کسی به اندازهٴ اقتضای حال سخن گفته با عموی خود که دربارهٴ بطلان بتپرستی سخن میگوید یک براهین متوسّط و قابل درک عمومی ذکر کرده دربارهٴ خودش که ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ﴾ میگوید و مانند آن براهین قویتری ذکر میکند. آنچه در انجیل فعلی مطرح است از این خصایص ظاهراً سخنی به میان نیامده در انجیل از جریان حضرت مسیح آن طوری که قرآن به عظمت یاد میکند سخن به میان نیامده از زکریا(سلام الله علیه) آن طوری که قرآن به عظمت ذکر میکند به میان نیامده این چند آیهای که مربوط به زکریا بود, مربوط به یحیی بود, مربوط به عیسی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بود اینها را شما به انجیل فعلی مراجعه میکنید میبینید این معارف بلندی که قرآن دربارهٴ این بزرگواران فرمود در انجیل فعلی نیست وجود مبارک عیسی تنزیه خدا را بر تبرئهٴ مادر خود مقدّم میدارد هم لفظاً مقدّم میدارد هم در کیفیت دلالت مقدّم میدارد اوّلین حرفی که وجود مبارک عیسی میزند ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ اگر سخن از عبودیّت او نسبت به پروردگار است دربارهٴ اینکه او معبود است, مسبَّح است, قدّوس است سخن به میان میآید این را مقدّم داشت بر تبرئهٴ مادر و این را با دلالت مطابقه ذکر کرد آن را با دلالت التزام نگفت مادر من معصومه و عَذراست اما همین حرفش بالالتزام دامن مادر او را تطهیر میکند این چهار کار را با چهار گونه انجام داد تنزیه خدا یک, تبرئهٴ مادر دو, دلالت مطابقه سه, دلالت التزام چهار, تنزیه خدا را با دلالت مطابقه بیان کرده, تبرئهٴ مادر را با دلالت التزام بیان کرده, یکی را مقدّم داشته یکی را مؤخّر این گونه از معارف در انجیل نیست در جریان حضرت ابراهیم هم همین طور حالا وجود مبارک حضرت ابراهیم حرفهای میانی را با عموی خود در میان میگذارد نه حرفهای نهایی را, حرفهای نهایی را بعد از رؤیت ملکوت در میان میگذارد این سه دلیلی که ذکر فرمود که ﴿لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ یَسْمَعُ﴾ یک, ﴿وَلاَ یُبْصِرُ﴾ دو, ﴿وَلاَ یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً﴾ سه, این سهتا برهان است برای اینکه سهتا حدّ وسط است سه قیاس تشکیل میشود معبود تو سمیع نیست, خدا باید سمیع باشد بلکه بشنود حرف تو را مناجات تو را خواستههای تو را, پس این صنم و وثن معبود نیستند صنم و وثن بصیر نیستند معبود آن است که بصیر باشد ببیند تو را نیاز تو را به تو برساند و مانند آن پس اینها معبود نیستند صنم و وثن باید مشکل تو را حل کنند اینها مشکلگشا نیستند ﴿لاَ یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً﴾ پس اینها معبود نیستند این سه برهان که با سه حدّ وسط تشکیل میشود یک براهین میانی است اما وجود مبارک ابراهیم در همین مقاطع با ﴿یَا أَبَتِ﴾, ﴿یَا أَبَتِ﴾ شروع کرده فرمود چیزهایی خدا به ما داد که به شما نداد نفرمود من عالِم و شما جاهلید, نفرمود من خودم تحصیل کردم شما نرفتید به دنبال علم گفت ﴿قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ﴾ به ما فیضی آمد و نصیب ما شد که نصیب تو نشد, او را تجلیل نکرده تَسفیه نکرده به سفاهت یا به جهالت منسوب نکرده نفرمود تو عالمی و من جاهلم اینچنین نفرمود فرمود: ﴿قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطاً سَوِیّاً﴾ اگر پیروی من بکنی در حقیقت پیروی آن علمِ نافع بکنی من تو را به صراط سَوی هدایت میکنم بعد از آن به بعد به نهی پرداخت ﴿یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ﴾ در بحث ﴿یَا أَبَتِ﴾ که دیروز این جمله تعبیر شده که گاهی برای مبالغهٴ در عاطفه بین «تاء» و «یاء» جمع میشود میگوییم «یا أبتی» در برخی از تفسیرها مثل کنزالدقائق و اینها گفتند اینچنین نیست که بین «تاء» و «یاء» جمع بشود بگویند «یا أبتی» اگر خواستند چیزی اضافه کنند با «الف» اشفاق و عاطفه اضافه میکنند میگویند «یا أبتا», «یا أبتی» میگویند استعمال نشده به هر تقدیر ﴿یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ﴾ برای اینکه این شیطان است شما را به صنم و وثن دعوت میکند برای اینکه ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً﴾ معصیت کردنِ خدا قبیح است و اگر خدا را با اسمای جمال مثل رحمت و امثال ذلک ذکر میکنند قبیحتر است کسی که رحمان است رحمت دارد, احسان دارد, لطف دارد, عنایت دارد, رزق دارد, کَرم دارد, شفا دارد, نافرمانی او خیلی قبیح است اگر بگویند «لا تَعصی المولیٰ» این یک پیام دارد, بگویند «لا تَعصی المُنعِم, لا تعصی المُکرِم, لا تعصی المعلّم» یک پیام دیگری دارد شیطان نسبت به رحمان که ذات اقدس الهی جز رحمت چیزی نسبت به او روا نداشت معصیت کرد تو اگر پیرو او باشی الرحمان را معصیت میکنی با اینکه همهٴ انحای رحمت را خدا نسبت به شما ارزانی داشت نسبت به او کجراهه و بیراهه میروید ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً ٭ یَا أَبَتِ﴾ حالا نهایت عاطفه را رعایت میکند ﴿یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ﴾ نفرمود اگر بتپرست بودی به جهنّم میروی با اینکه بتپرست به جهنم میرود اما چند تعبیر رقیقانه دارد یکی اینکه فرمود: ﴿إِنِّی أَخَافُ﴾ من میترسم, خب این امر یقینی است که جای خوف نیست اینکه میگوید میترسم یعنی آینده خیلی روشن نیست من هراسناکم ممکن است این آسیب به تو برسد در حالی که آیندهٴ مشرکان یقینی است که دوزخ است دیگر نفرمود تو یقیناً عذاب میبینی تعبیر به خوف کرد ثانیاً تعبیر به مَسّ کرد که نشانهٴ قلّت است در حالی که مشرکان هم درونسوزی دارند هم روسوزی, روسوزیشان میبینید این نانها گاهی خمیر است ولی رویش سوخته است این را میگویند صَلی, صَلا, یَصلی چنین سوخت و سوزی است ﴿یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی﴾ اما اگر درونسوزی و بیرونسوزی و همهجا سوزی باشد از باب ثلاثی مجرّد به ثلاثی مزید میرود میشود ﴿تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ﴾ آنکه درونش, بیرونش همهجایش سوخته میشود ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ درون را میسوزاند ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا﴾ بیرون را میسوزاند این درونسوزی و بیرونسوزی به باب تفعیل میرود و مبالغه و شدّت را میرساند میشود ﴿تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ﴾ آنها را تعبیر نکرده این برای مشرکین است و برای منافقین است آن طور تعبیر نکرده فرمود: ﴿إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ﴾ آن هم عذاب آن را در رتبهٴ سوم با تنوین تنکیر تحقیری ذکر کرده ﴿إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ﴾ خب این سه تعبیر نشانهٴ کمال رقّت است وگرنه مشرک که دیگر سخن از خوف نیست, سخن از مس نیست, سخن از ﴿عَذَابٌ﴾ نیست که تنوینش تنکیر باشد ﴿إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ﴾ آن هم از ناحیهٴ رحمان تو چه کردی که الرحمان نسبت به تو دارد تعذیب اعمال میکند ﴿عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً﴾ آن وقت جزء اولیای شیطان میشوی با او قرین میشوی و با او همجهنمی میشود که ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ خب, وقتی آن شدی گرفتار عذاب دیگر میشوی همان طوری که در ناحیهٴ رحمت و جنبهٴ اثباتی بهشت هست و رضوان هست اما ﴿رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ در جریان نفی و عذاب هم دوزخ هست لعنت الهی هم هست «و لعنة الله أکبر» بدترین عذاب لعنت خداست قهرِ الهی است طرد الهی است و پایینتر از او همین سوخت و سوز است همان طوری که در طرف اثباتی بهشت فضیلت هست و نعمت است اما رضای پروردگار ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ در طرف نفی و درکات دوزخ هم سوخت و سوز عذاب است اما لعن الهی و بیمِهری الهی و طرد الهی عذاب اکبر است فرمود: ﴿فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً﴾ اگر ولیّ شیطان شدی به کنایه فهماند که گرفتار آن عذاب اکبر هم خواهی شد ﴿فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً﴾.
بعد شروع کرد این سخنان وجود مبارک ابراهیم خلیل بود حالا عموی او در پاسخ اینچنین گفت ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی﴾ این استفهام انکاریِ همراه با توبیخ است آیا تو از آلهه و بتهای من گریزانی اعراض میکنی از آنها فاصله میگیری ﴿أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ﴾ میبینید تمام این صدر و ساقهٴ جوابها و سؤالها آن طرف در کمال عاطفه و رحمت است این طرف در کمال قهر و قساوت وجود مبارک حضرت ابراهیم کلامش مصدّر است به ﴿یَا أبَتِ﴾ چهار مورد ﴿یَا أبَتِ﴾, ﴿یَا أبَتِ﴾ و مانند آن, اما عموی او وقتی میخواهد جواب بدهد دیگر نمیگوید «یا بنیّ» یا مثلاً «بَنی أخیه» و مانند آن این تعبیرات عاطفهانگیز را ندارد یک, و اسم مبارک ابراهیم را هم میبرد دو, آن هم آخر ذکر میکند سه, دیگر نمیگوید «یا ابراهیم أراغب أنت عن آلهتی» خب بالأخره جواب باید مطابق با همان مناظره و سؤال باشد دیگر وجود مبارک ابراهیم در تمام این کلمات چهارگانه اول فرمود: ﴿یَا أبَتِ﴾, ﴿یَا أبَتِ﴾ این هم باید بفرماید «یا بنیّ» یا مثلاً «یا بنی أخیه» و مانند آن «یأبن أخیه» و مانند آن, اما اسم حضرت را میبرد نه کُنیه و آخر هم ذکر میکند نه اول گفت ﴿أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ﴾ با لحن تند و استفهام انکاری آمیخته با توبیخ. بعد توبیخ را بالصراحه ذکر کرد ﴿لَئِن لَّمْ تَنتَهِ﴾ اگر دست از این کار برنداری و از اعتراض به بتپرستی صرفنظر نکنی ﴿لَأَرْجُمَنَّکَ﴾ تو را رجم میکنم حالا یا رجم به کلام نظیر سَبّ و لعن و شَتم و امثال ذلک یا رجم بالحجاره یعنی بالأخره طردت میکنم ﴿وَاهْجُرْنِی مَلِیّاً﴾ این مَلیّ یا از مَلامت است معنای زمان طولانی یعنی مدت درازمدتی از ما فاصله بگیر من نبینمت یا نه, ﴿مَلِیّاً﴾ یعنی «حقیقاً, هَلیئاً لائقاً بالذّهاب» تو اصلاً وظیفهات این است یعنی آنکه شایسته توست این است که از اینجا بروی بیرون و ما نبینیمت. خب, پس جواب مبنی بر فضّ غلیظ القلب بودن است از ناحیه این تعبیر به اسم شده یک, تأخیر لفظی است دو, تصدیر به همزهٴ انکار است سه, تهدید به رجم است لساناً یا حجارةً چهار, امر به هجرت است یا زمان طویل و مانند آن پنج, این گوشهای از برخورد ابتدایی وجود مبارک حضرت ابراهیم با عمو. اینها آن مقام ابراهیمی نیست مقام ابراهیمی را که ذات اقدس الهی تبیین میکند او را برتر از وجود مبارک عیسای مسیح میداند دربارهٴ عیسای مسیح برترین معجزهٴ او احیای موتا بود که مُرده را زنده میکرد به اذن الله و خدا هم فرمود: ﴿تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی﴾ آن هم میگفت ﴿أُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ﴾ اما نموداری از حشر اکبر را به دست وجود مبارک ابراهیم خلیل انجام داد به وسیلهٴ عیسای مسیح انجام داده باشد نبود وجود مبارک ابراهیم خلیل عرض کرد ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾ نه «کیف تَحیی الموتیٰ» به من نشان بده که تو چگونه مُرده را زنده میکنی به من یاد بده که من هم مُرده زنده کردن را یاد بگیرم ﴿الْمَوْتَی﴾ را که نموداری از حشر اکبر است نه «المیّت» تو در قیامت چگونه این همه را که با هم مخلوط شدند زنده میکنی؟ فرمود تو هم بالأخره چهارتا حیوان بگیر, بکُش, اجزایشان را در هم مخلوط بکن ذرّاتشان را به هم مرتبط بکن که هیچ راهی برای امتیاز نباشد وقتی خواندی ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾ تو بگو یا طاووس یا فلان یا فلان اسم این چهار مرغ را ببر اینها را بخوان اینها همه پَر میکِشند میآیند این نموداری از حشر اکبر است که چنین جریانی دربارهٴ حضرت عیسی که نبود که مثلاً ذرّات اجرام پراکنده بشود بعد مخلوط بشود ممزوج بشود راه تشخیص نباشد بعد وجود مبارک حضرت عیسی اینها را بخواهد اینها ذرّات از هم جدا بشود هر کدام به صاحب بدن اصلیاش برگردد اینکه نبود که مردهای را بله زنده میکرد اما مُردهٴ درهم آمیختهٴ با ذرّات دیگری که نبود این کار مخصوص حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) بود و کرده وجود مبارک حضرت ابراهیم باید در آن آیات شناخته بشود و در رؤیت ملکوت شناخته بشود در ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ شناخته بشود, ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ شناخته بشود و مانند آن, حالا اینها براهین میانی است در همین حد هم شاید در انجیل نباشد اما آن مقداری که فحص کردند دربارهٴ زکریا, دربارهٴ یحیی, دربارهٴ خود عیسی(سلام الله علیهم اجمعین) آن عظمتی که قرآن کریم برای اینها قائل است اینها در انجیل فعلی نیست آن وقت اینها تأیید میکند فرمایش مرحوم کاشفالغطاء را که اگر قرآن نبود و معرّفی انبیای الهی با این جلال و شکوه نبود اثری از یهودیّت و مسیحیّت نبود و وجود مبارک ابراهیم اصراری دارد که از اصلاب طاهرین باشد و اینها از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که «لم ازل عن أصلاب الطاهرین الی أرحام الطاهرات» خدای سبحان این جریان اینکه اصلاب شامخه و ارحام مطهّره مخصوص سیّدالشهداء(سلام الله علیه) نیست همهٴ این چهارده معصوم این طورند وجود مبارک پیغمبر فرمود: «لا یزال» خدای سبحان مرا از اصلاب طاهرین به ارحام طاهرات آورده با اینکه قرآن بالصراحه فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ خب اگر ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ از این طرف هم این ذوات قدسی از اصلاب طاهره به ارحام مطهّره منتقل شدند معلوم میشود الی آدم(سلام الله علیهم اجمعین) اجداد اینها مؤمن و موحّد بودند حالا یا بالاجمال یا بالتفصیل آن خصوصیّاتش برای ما روشن نیست اما این حدیث نورانی از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دلالت میکند بر اینکه پدر ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) موحّد بود بحث مبسوط گوشهای در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آمده و تفصیل بیشترش در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» که وجود مبارک ابراهیم در سنّ پیری با اینکه دوران نَهی از استغفار برای مشرکین را قبلاً پشت سر گذاشت در دوران پیری میگوید ﴿الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ﴾ کذا و کذا بعد ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ﴾ والد و والده غیر از أب و ام است به عمو هم میگویند أب به جد هم میگویند أب به پدر هم میگویند أب, اما فقط به پدر میگویند والد از اینکه بالصراحه در آخر عمر عرض کرد خدایا پدر و مادر مرا بیامرز با اینکه ذات اقدس الهی فرمود هیچ کسی حق ندارد برای مشرکین طلب مغفرت کند با اینکه فرمود وجود مبارک حضرت ابراهیم اگر برای عمو خواست طلب مغفرت بکند گرچه نکرده است این برابر وعدهای بود که به او داد فرمود اگر تو مؤمن بشوی من گذشتهات را از ذات اقدس الهی درخواست عفو میکنم معلوم میشود با برهان قاطع که پدر وجود مبارک ابراهیم موحّد و مسلمان و معتقد بود چه اینکه اسلام به معنی اعم چه اینکه خود وجود مبارک ابراهیم هم همین طور بود قرآن میفرماید: ﴿مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَلاَ نَصْرَانِیّاً وَلکِن کَانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ﴾ او یهودیّت را طرد میکند, مسیحیّت را طرد میکند, شرک را طرد میکند, اسلام را به معنای اعم و جامع که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ او را ثابت میکند یک وقت هم بحث شد که آنچه در خاورمیانه از معارف توحیدی, جهانبینی توحیدی, از فلسفه و کلام توحیدی در کلّ خاورمیانه مطرح است به برکت ابراهیم خلیل است قبلاً چه بود ما نمیدانیم اما کسی که مسئله توحید را, مسئلهٴ اینکه ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ را مسئلهٴ اینکه هیچ کسی جز خدا معبود نیست او را آورده, ﴿رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ﴾ را برهان اقامه کرده, ﴿یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ﴾ را برهان اقامه کرده, مناظره کرده, مبارزه کرده در آتش رفته و نسوخته آن روز گرچه رسانههای گروهی به این صورتی که مثلاً کسی یک جا برهان اقامه کرده به شرق و غرب عالم برسد نبود اما وقتی یک حادثهٴ مهمّی رخ بدهد همه باخبر میشوند وقتی حادثهٴ آتشسوزی ابراهیم خلیل مطرح شد که گفتند ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ همه رفتند در مراسم آتشسوزی ببینند آتشِ سنگینی مشتعل شده وجود مبارک را با منجنیق انداختند و آن آتش گلستان شده این چیزی نبود که در یک شهر بماند این طولی نکشید که کلّ خاورمیانه را پیچید روم هم در شمال غربی مصر و این قسمتها ترکیه و اینهاست اگر ارسطوها, افلاطونها, حکمای یونان و آن قسمتهای یونان پدید آمدند به برکت همین حرفها بود حالا قبلاً چه بود ما تاریخ مدوّنی نداریم ولی انسان با ضرس قاطع میتواند بگوید نشر معارف توحیدی در خاورمیانه به وسیلهٴ حضرت ابراهیم بود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
وجود مبارک ابراهیم(س) خصیصهٴ جهانی دارد
در انجیل از جریان حضرت مسیح آن طوری که قرآن به عظمت یاد میکند سخن به میان نیامده
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً ﴿42﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ یَسْمَعُ وَلاَ یُبْصِرُ وَلاَ یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً ﴿43﴾ یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطاً سَوِیّاً ﴿44﴾ یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشّصنمَیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً ﴿45﴾ یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً ﴿46﴾ قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیّاً ﴿47﴾
وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) خصیصهٴ جهانی دارد لذا در بخشهایی از قرآن کریم این خصائص وجود مبارک ابراهیم را یکی پس از دیگری تبیین میکند. جریان امامت ابراهیمی که ﴿إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾ از آنجا شروع شده خُلّت و دوستی ابراهیمی که ﴿وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً﴾ از آنجا شروع شده, ملّت ابراهیمی در خاورمیانه از پایان سورهٴ مبارکهٴ «حج» فرمود: ﴿مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾ از آنجا شروع شده, حجّ ابراهیمی از آنجا شروع شده, بنیانگذاری کعبه, کعبهٴ ابراهیمی از آنجا شروع شده, قربانی ابراهیمی از آنجا شروع شده, مناسک ابراهیمی از آنجا شروع شده, برائت از مشرکین از آنجا شروع شده این است که جریان حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) در بخش خاورمیانه ممتاز بود دربارهٴ انبیای قبل از حضرت ابراهیم مثل نوح(سلام الله علیه) چون تاریخ مدوّنی با آمدن طوفان جهانی در دست نیست خیلی قرآن کریم از ماقبل طوفان سخن نگفته.
دربارهٴ وجود مبارک ابراهیم حضرتش با هر کسی به اندازهٴ اقتضای حال سخن گفته با عموی خود که دربارهٴ بطلان بتپرستی سخن میگوید یک براهین متوسّط و قابل درک عمومی ذکر کرده دربارهٴ خودش که ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ﴾ میگوید و مانند آن براهین قویتری ذکر میکند. آنچه در انجیل فعلی مطرح است از این خصایص ظاهراً سخنی به میان نیامده در انجیل از جریان حضرت مسیح آن طوری که قرآن به عظمت یاد میکند سخن به میان نیامده از زکریا(سلام الله علیه) آن طوری که قرآن به عظمت ذکر میکند به میان نیامده این چند آیهای که مربوط به زکریا بود, مربوط به یحیی بود, مربوط به عیسی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بود اینها را شما به انجیل فعلی مراجعه میکنید میبینید این معارف بلندی که قرآن دربارهٴ این بزرگواران فرمود در انجیل فعلی نیست وجود مبارک عیسی تنزیه خدا را بر تبرئهٴ مادر خود مقدّم میدارد هم لفظاً مقدّم میدارد هم در کیفیت دلالت مقدّم میدارد اوّلین حرفی که وجود مبارک عیسی میزند ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ اگر سخن از عبودیّت او نسبت به پروردگار است دربارهٴ اینکه او معبود است, مسبَّح است, قدّوس است سخن به میان میآید این را مقدّم داشت بر تبرئهٴ مادر و این را با دلالت مطابقه ذکر کرد آن را با دلالت التزام نگفت مادر من معصومه و عَذراست اما همین حرفش بالالتزام دامن مادر او را تطهیر میکند این چهار کار را با چهار گونه انجام داد تنزیه خدا یک, تبرئهٴ مادر دو, دلالت مطابقه سه, دلالت التزام چهار, تنزیه خدا را با دلالت مطابقه بیان کرده, تبرئهٴ مادر را با دلالت التزام بیان کرده, یکی را مقدّم داشته یکی را مؤخّر این گونه از معارف در انجیل نیست در جریان حضرت ابراهیم هم همین طور حالا وجود مبارک حضرت ابراهیم حرفهای میانی را با عموی خود در میان میگذارد نه حرفهای نهایی را, حرفهای نهایی را بعد از رؤیت ملکوت در میان میگذارد این سه دلیلی که ذکر فرمود که ﴿لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ یَسْمَعُ﴾ یک, ﴿وَلاَ یُبْصِرُ﴾ دو, ﴿وَلاَ یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً﴾ سه, این سهتا برهان است برای اینکه سهتا حدّ وسط است سه قیاس تشکیل میشود معبود تو سمیع نیست, خدا باید سمیع باشد بلکه بشنود حرف تو را مناجات تو را خواستههای تو را, پس این صنم و وثن معبود نیستند صنم و وثن بصیر نیستند معبود آن است که بصیر باشد ببیند تو را نیاز تو را به تو برساند و مانند آن پس اینها معبود نیستند صنم و وثن باید مشکل تو را حل کنند اینها مشکلگشا نیستند ﴿لاَ یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً﴾ پس اینها معبود نیستند این سه برهان که با سه حدّ وسط تشکیل میشود یک براهین میانی است اما وجود مبارک ابراهیم در همین مقاطع با ﴿یَا أَبَتِ﴾, ﴿یَا أَبَتِ﴾ شروع کرده فرمود چیزهایی خدا به ما داد که به شما نداد نفرمود من عالِم و شما جاهلید, نفرمود من خودم تحصیل کردم شما نرفتید به دنبال علم گفت ﴿قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ﴾ به ما فیضی آمد و نصیب ما شد که نصیب تو نشد, او را تجلیل نکرده تَسفیه نکرده به سفاهت یا به جهالت منسوب نکرده نفرمود تو عالمی و من جاهلم اینچنین نفرمود فرمود: ﴿قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطاً سَوِیّاً﴾ اگر پیروی من بکنی در حقیقت پیروی آن علمِ نافع بکنی من تو را به صراط سَوی هدایت میکنم بعد از آن به بعد به نهی پرداخت ﴿یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ﴾ در بحث ﴿یَا أَبَتِ﴾ که دیروز این جمله تعبیر شده که گاهی برای مبالغهٴ در عاطفه بین «تاء» و «یاء» جمع میشود میگوییم «یا أبتی» در برخی از تفسیرها مثل کنزالدقائق و اینها گفتند اینچنین نیست که بین «تاء» و «یاء» جمع بشود بگویند «یا أبتی» اگر خواستند چیزی اضافه کنند با «الف» اشفاق و عاطفه اضافه میکنند میگویند «یا أبتا», «یا أبتی» میگویند استعمال نشده به هر تقدیر ﴿یَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ﴾ برای اینکه این شیطان است شما را به صنم و وثن دعوت میکند برای اینکه ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً﴾ معصیت کردنِ خدا قبیح است و اگر خدا را با اسمای جمال مثل رحمت و امثال ذلک ذکر میکنند قبیحتر است کسی که رحمان است رحمت دارد, احسان دارد, لطف دارد, عنایت دارد, رزق دارد, کَرم دارد, شفا دارد, نافرمانی او خیلی قبیح است اگر بگویند «لا تَعصی المولیٰ» این یک پیام دارد, بگویند «لا تَعصی المُنعِم, لا تعصی المُکرِم, لا تعصی المعلّم» یک پیام دیگری دارد شیطان نسبت به رحمان که ذات اقدس الهی جز رحمت چیزی نسبت به او روا نداشت معصیت کرد تو اگر پیرو او باشی الرحمان را معصیت میکنی با اینکه همهٴ انحای رحمت را خدا نسبت به شما ارزانی داشت نسبت به او کجراهه و بیراهه میروید ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً ٭ یَا أَبَتِ﴾ حالا نهایت عاطفه را رعایت میکند ﴿یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ﴾ نفرمود اگر بتپرست بودی به جهنّم میروی با اینکه بتپرست به جهنم میرود اما چند تعبیر رقیقانه دارد یکی اینکه فرمود: ﴿إِنِّی أَخَافُ﴾ من میترسم, خب این امر یقینی است که جای خوف نیست اینکه میگوید میترسم یعنی آینده خیلی روشن نیست من هراسناکم ممکن است این آسیب به تو برسد در حالی که آیندهٴ مشرکان یقینی است که دوزخ است دیگر نفرمود تو یقیناً عذاب میبینی تعبیر به خوف کرد ثانیاً تعبیر به مَسّ کرد که نشانهٴ قلّت است در حالی که مشرکان هم درونسوزی دارند هم روسوزی, روسوزیشان میبینید این نانها گاهی خمیر است ولی رویش سوخته است این را میگویند صَلی, صَلا, یَصلی چنین سوخت و سوزی است ﴿یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی﴾ اما اگر درونسوزی و بیرونسوزی و همهجا سوزی باشد از باب ثلاثی مجرّد به ثلاثی مزید میرود میشود ﴿تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ﴾ آنکه درونش, بیرونش همهجایش سوخته میشود ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ درون را میسوزاند ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا﴾ بیرون را میسوزاند این درونسوزی و بیرونسوزی به باب تفعیل میرود و مبالغه و شدّت را میرساند میشود ﴿تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ﴾ آنها را تعبیر نکرده این برای مشرکین است و برای منافقین است آن طور تعبیر نکرده فرمود: ﴿إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ﴾ آن هم عذاب آن را در رتبهٴ سوم با تنوین تنکیر تحقیری ذکر کرده ﴿إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ﴾ خب این سه تعبیر نشانهٴ کمال رقّت است وگرنه مشرک که دیگر سخن از خوف نیست, سخن از مس نیست, سخن از ﴿عَذَابٌ﴾ نیست که تنوینش تنکیر باشد ﴿إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ﴾ آن هم از ناحیهٴ رحمان تو چه کردی که الرحمان نسبت به تو دارد تعذیب اعمال میکند ﴿عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً﴾ آن وقت جزء اولیای شیطان میشوی با او قرین میشوی و با او همجهنمی میشود که ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ خب, وقتی آن شدی گرفتار عذاب دیگر میشوی همان طوری که در ناحیهٴ رحمت و جنبهٴ اثباتی بهشت هست و رضوان هست اما ﴿رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ در جریان نفی و عذاب هم دوزخ هست لعنت الهی هم هست «و لعنة الله أکبر» بدترین عذاب لعنت خداست قهرِ الهی است طرد الهی است و پایینتر از او همین سوخت و سوز است همان طوری که در طرف اثباتی بهشت فضیلت هست و نعمت است اما رضای پروردگار ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ در طرف نفی و درکات دوزخ هم سوخت و سوز عذاب است اما لعن الهی و بیمِهری الهی و طرد الهی عذاب اکبر است فرمود: ﴿فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً﴾ اگر ولیّ شیطان شدی به کنایه فهماند که گرفتار آن عذاب اکبر هم خواهی شد ﴿فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً﴾.
بعد شروع کرد این سخنان وجود مبارک ابراهیم خلیل بود حالا عموی او در پاسخ اینچنین گفت ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی﴾ این استفهام انکاریِ همراه با توبیخ است آیا تو از آلهه و بتهای من گریزانی اعراض میکنی از آنها فاصله میگیری ﴿أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ﴾ میبینید تمام این صدر و ساقهٴ جوابها و سؤالها آن طرف در کمال عاطفه و رحمت است این طرف در کمال قهر و قساوت وجود مبارک حضرت ابراهیم کلامش مصدّر است به ﴿یَا أبَتِ﴾ چهار مورد ﴿یَا أبَتِ﴾, ﴿یَا أبَتِ﴾ و مانند آن, اما عموی او وقتی میخواهد جواب بدهد دیگر نمیگوید «یا بنیّ» یا مثلاً «بَنی أخیه» و مانند آن این تعبیرات عاطفهانگیز را ندارد یک, و اسم مبارک ابراهیم را هم میبرد دو, آن هم آخر ذکر میکند سه, دیگر نمیگوید «یا ابراهیم أراغب أنت عن آلهتی» خب بالأخره جواب باید مطابق با همان مناظره و سؤال باشد دیگر وجود مبارک ابراهیم در تمام این کلمات چهارگانه اول فرمود: ﴿یَا أبَتِ﴾, ﴿یَا أبَتِ﴾ این هم باید بفرماید «یا بنیّ» یا مثلاً «یا بنی أخیه» و مانند آن «یأبن أخیه» و مانند آن, اما اسم حضرت را میبرد نه کُنیه و آخر هم ذکر میکند نه اول گفت ﴿أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ﴾ با لحن تند و استفهام انکاری آمیخته با توبیخ. بعد توبیخ را بالصراحه ذکر کرد ﴿لَئِن لَّمْ تَنتَهِ﴾ اگر دست از این کار برنداری و از اعتراض به بتپرستی صرفنظر نکنی ﴿لَأَرْجُمَنَّکَ﴾ تو را رجم میکنم حالا یا رجم به کلام نظیر سَبّ و لعن و شَتم و امثال ذلک یا رجم بالحجاره یعنی بالأخره طردت میکنم ﴿وَاهْجُرْنِی مَلِیّاً﴾ این مَلیّ یا از مَلامت است معنای زمان طولانی یعنی مدت درازمدتی از ما فاصله بگیر من نبینمت یا نه, ﴿مَلِیّاً﴾ یعنی «حقیقاً, هَلیئاً لائقاً بالذّهاب» تو اصلاً وظیفهات این است یعنی آنکه شایسته توست این است که از اینجا بروی بیرون و ما نبینیمت. خب, پس جواب مبنی بر فضّ غلیظ القلب بودن است از ناحیه این تعبیر به اسم شده یک, تأخیر لفظی است دو, تصدیر به همزهٴ انکار است سه, تهدید به رجم است لساناً یا حجارةً چهار, امر به هجرت است یا زمان طویل و مانند آن پنج, این گوشهای از برخورد ابتدایی وجود مبارک حضرت ابراهیم با عمو. اینها آن مقام ابراهیمی نیست مقام ابراهیمی را که ذات اقدس الهی تبیین میکند او را برتر از وجود مبارک عیسای مسیح میداند دربارهٴ عیسای مسیح برترین معجزهٴ او احیای موتا بود که مُرده را زنده میکرد به اذن الله و خدا هم فرمود: ﴿تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی﴾ آن هم میگفت ﴿أُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ﴾ اما نموداری از حشر اکبر را به دست وجود مبارک ابراهیم خلیل انجام داد به وسیلهٴ عیسای مسیح انجام داده باشد نبود وجود مبارک ابراهیم خلیل عرض کرد ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی﴾ نه «کیف تَحیی الموتیٰ» به من نشان بده که تو چگونه مُرده را زنده میکنی به من یاد بده که من هم مُرده زنده کردن را یاد بگیرم ﴿الْمَوْتَی﴾ را که نموداری از حشر اکبر است نه «المیّت» تو در قیامت چگونه این همه را که با هم مخلوط شدند زنده میکنی؟ فرمود تو هم بالأخره چهارتا حیوان بگیر, بکُش, اجزایشان را در هم مخلوط بکن ذرّاتشان را به هم مرتبط بکن که هیچ راهی برای امتیاز نباشد وقتی خواندی ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾ تو بگو یا طاووس یا فلان یا فلان اسم این چهار مرغ را ببر اینها را بخوان اینها همه پَر میکِشند میآیند این نموداری از حشر اکبر است که چنین جریانی دربارهٴ حضرت عیسی که نبود که مثلاً ذرّات اجرام پراکنده بشود بعد مخلوط بشود ممزوج بشود راه تشخیص نباشد بعد وجود مبارک حضرت عیسی اینها را بخواهد اینها ذرّات از هم جدا بشود هر کدام به صاحب بدن اصلیاش برگردد اینکه نبود که مردهای را بله زنده میکرد اما مُردهٴ درهم آمیختهٴ با ذرّات دیگری که نبود این کار مخصوص حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) بود و کرده وجود مبارک حضرت ابراهیم باید در آن آیات شناخته بشود و در رؤیت ملکوت شناخته بشود در ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ شناخته بشود, ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ شناخته بشود و مانند آن, حالا اینها براهین میانی است در همین حد هم شاید در انجیل نباشد اما آن مقداری که فحص کردند دربارهٴ زکریا, دربارهٴ یحیی, دربارهٴ خود عیسی(سلام الله علیهم اجمعین) آن عظمتی که قرآن کریم برای اینها قائل است اینها در انجیل فعلی نیست آن وقت اینها تأیید میکند فرمایش مرحوم کاشفالغطاء را که اگر قرآن نبود و معرّفی انبیای الهی با این جلال و شکوه نبود اثری از یهودیّت و مسیحیّت نبود و وجود مبارک ابراهیم اصراری دارد که از اصلاب طاهرین باشد و اینها از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که «لم ازل عن أصلاب الطاهرین الی أرحام الطاهرات» خدای سبحان این جریان اینکه اصلاب شامخه و ارحام مطهّره مخصوص سیّدالشهداء(سلام الله علیه) نیست همهٴ این چهارده معصوم این طورند وجود مبارک پیغمبر فرمود: «لا یزال» خدای سبحان مرا از اصلاب طاهرین به ارحام طاهرات آورده با اینکه قرآن بالصراحه فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ خب اگر ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ از این طرف هم این ذوات قدسی از اصلاب طاهره به ارحام مطهّره منتقل شدند معلوم میشود الی آدم(سلام الله علیهم اجمعین) اجداد اینها مؤمن و موحّد بودند حالا یا بالاجمال یا بالتفصیل آن خصوصیّاتش برای ما روشن نیست اما این حدیث نورانی از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دلالت میکند بر اینکه پدر ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) موحّد بود بحث مبسوط گوشهای در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آمده و تفصیل بیشترش در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» که وجود مبارک ابراهیم در سنّ پیری با اینکه دوران نَهی از استغفار برای مشرکین را قبلاً پشت سر گذاشت در دوران پیری میگوید ﴿الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ﴾ کذا و کذا بعد ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ﴾ والد و والده غیر از أب و ام است به عمو هم میگویند أب به جد هم میگویند أب به پدر هم میگویند أب, اما فقط به پدر میگویند والد از اینکه بالصراحه در آخر عمر عرض کرد خدایا پدر و مادر مرا بیامرز با اینکه ذات اقدس الهی فرمود هیچ کسی حق ندارد برای مشرکین طلب مغفرت کند با اینکه فرمود وجود مبارک حضرت ابراهیم اگر برای عمو خواست طلب مغفرت بکند گرچه نکرده است این برابر وعدهای بود که به او داد فرمود اگر تو مؤمن بشوی من گذشتهات را از ذات اقدس الهی درخواست عفو میکنم معلوم میشود با برهان قاطع که پدر وجود مبارک ابراهیم موحّد و مسلمان و معتقد بود چه اینکه اسلام به معنی اعم چه اینکه خود وجود مبارک ابراهیم هم همین طور بود قرآن میفرماید: ﴿مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَلاَ نَصْرَانِیّاً وَلکِن کَانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ﴾ او یهودیّت را طرد میکند, مسیحیّت را طرد میکند, شرک را طرد میکند, اسلام را به معنای اعم و جامع که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ او را ثابت میکند یک وقت هم بحث شد که آنچه در خاورمیانه از معارف توحیدی, جهانبینی توحیدی, از فلسفه و کلام توحیدی در کلّ خاورمیانه مطرح است به برکت ابراهیم خلیل است قبلاً چه بود ما نمیدانیم اما کسی که مسئله توحید را, مسئلهٴ اینکه ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ را مسئلهٴ اینکه هیچ کسی جز خدا معبود نیست او را آورده, ﴿رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ﴾ را برهان اقامه کرده, ﴿یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ﴾ را برهان اقامه کرده, مناظره کرده, مبارزه کرده در آتش رفته و نسوخته آن روز گرچه رسانههای گروهی به این صورتی که مثلاً کسی یک جا برهان اقامه کرده به شرق و غرب عالم برسد نبود اما وقتی یک حادثهٴ مهمّی رخ بدهد همه باخبر میشوند وقتی حادثهٴ آتشسوزی ابراهیم خلیل مطرح شد که گفتند ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ همه رفتند در مراسم آتشسوزی ببینند آتشِ سنگینی مشتعل شده وجود مبارک را با منجنیق انداختند و آن آتش گلستان شده این چیزی نبود که در یک شهر بماند این طولی نکشید که کلّ خاورمیانه را پیچید روم هم در شمال غربی مصر و این قسمتها ترکیه و اینهاست اگر ارسطوها, افلاطونها, حکمای یونان و آن قسمتهای یونان پدید آمدند به برکت همین حرفها بود حالا قبلاً چه بود ما تاریخ مدوّنی نداریم ولی انسان با ضرس قاطع میتواند بگوید نشر معارف توحیدی در خاورمیانه به وسیلهٴ حضرت ابراهیم بود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است