display result search
منو
تفسیر آیات 41 تا 44 سوره انفال _ بخش اول

تفسیر آیات 41 تا 44 سوره انفال _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 16 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 41 تا 44 سوره انفال _ بخش اول":

وعده الهی بر پیروزی اسلام و مسلمین است
از یک طرف انسانها به مال علاقمندند از یک طرفی جنگ با غنایم همراه است
پیروزی اسلام با فیء و انفال همراه است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ ٭ إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوی وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمیعادِ وَ لکِنْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ إِنَّ اللّهَ لَسَمیعٌ عَلیمٌ ٭ إِذْ یُریکَهُمُ اللّهُ فی مَنامِکَ قَلیلاً وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثیرًا لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی اْلأَمْرِ وَ لکِنَّ اللّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ٭ وَ إِذْ یُریکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فی أَعْیُنِکُمْ قَلیلاً وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ اْلأُمُورُ﴾

بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ در جریان جنگ بالأخره وعده الهی بر پیروزی اسلام و مسلمین است قهراً غنایم جنگی و بیت المال صلاح‌دید می‌شود رسیدگی به مسایل مالی در چنین وضعی هم لازم است مسئله انفال و فیء و غنیمت را در این چند آیه بازگو فرمود از یک طرف انسانها به مال علاقمندند از یک طرفی جنگ با غنایم همراه است پیروزی اسلام با فیء و انفال همراه است یا از کفار می‌گیرند یا آن حق مسلمی که برای امام مسلمین جعل شده است الآن آزاد می‌شود به هر تقدیر برای اینکه وضع اموال بعد از استقرار نظام اسلامی مشخص بشود هم جریان انفال نازل شد هم جریان غنائم نازل شد هم جریان فیء لذا بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ آنگاه فرمود: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ﴾.
مطلب بعدی آن است که سادات اعزهم الله از سهم خاص خودشان از بیت المال متنعم می‌شوند از زکات سهمی ندارند کرامتهای معنوی سر جایش محفوظ است اما مزایای مادی و مالی در بین نیست اگر کسی به عنوان زیادت بخواهد بگوید من از بیت المال سهم بیشتری دارم این چنین نیست یا بیگانگان بخواهند طعنی بزنند بگویند پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اقوام و بستگان خود را از بیت المال بهره بیشتری داد چنین طعنی هم وارد نیست زیرا در نوبتهای قبل اشاره شد که فقر طبیعی طبیعی است یعنی جلوی فقر طبیعی را نمی‌شود گرفت یک عده سالمندند یک عده نو‌سالند کودکند مریض‌اند یک عده از کار افتاده‌اند اینها نیازمندند نمی‌شود گفت که نظام اسلامی طرزی باید جامعه را اداره کند که ما بچه نداشته باشیم پیرزن و پیرمرد نداشته باشیم معلول و از کار افتاده و تصادفی نداشته باشیم اینها خاصیت نظام حرکت است یعنی در عالم حرکت اینها هستند ولی جلوی فقر اقتصادی را هم می‌توان گرفت هم باید گرفت فقرا اگر از سادات نباشند از زکات استفاده می‌کنند از زکات مال و از زکات فطر اگر سید باشند از سهم سادات استفاده می‌کنند چه اینکه سید می‌تواند از زکات سید هم استفاده بکند زکات سید به سید می‌رسد چه اینکه زکات سید به غیر سید هم می‌رسد اموال همه آنها یک سنخ نیستند در جریان خمس که انسان به عنوان غنیمتهای جنگی و مانند آن به دست می‌آورد اصلاً یک پنجم مال شخص نیست ولی در جریان زکات ظاهراً این‌طور نیست اول کسی را که دامدار است یا کشاورز است مالک مال می‌شود و در ملک صاحب مال حق زکات و حکم زکات جعل می‌شود لکن در جریان خمس ظاهراً این‌طور نیست شخص از همان اول که دستش به مال رسیده است این مال مشترک است مثلاً اگر دو نفر یک شرکتی داشته باشند هر گونه درآمدی که نصیب این شرکت بشود مستقیماً به نحو شرکت متوجه این شرکاء خواهد شد این‌طور نیست که اول مال یکی باشد بعد مال دیگری همین که درآمدی نصیب این کارگاه شد مستقیماً به حساب این شرکاء ریخته می‌شود شرعاً همان حدوثاً و بقائاً شرکت است لکن جریان مالیات این‌طور نیست در مالیات اول شخص مالک می‌شود این صد در صد مال شخص است بعد از درآمد و از سود خالص یعنی از این صد در صد یک درصد مشخصی به عنوان مالیات قرار داده می‌شود که مالیات بعد جعل می‌شود نه اینکه همتای با درآمد باشد اگر در جریان خمس این‌طور است پس آن بیست بیست درصد اصلاً مال کسی نیست به نحو شرکت این صد در صد وارد این دستگاه می‌شود که هشتاد درصد مال شخص است بیست درصد مال او نیست خمس اوست خمسش مال اوست دارد خبر می‌دهد بله شما آنچه که به دست آورده‌اید بدانید همه‌اش مال شما نیست آنچه را که شما به دست آوردید بدانید که یک پنجمش را خمس به مال تعلق می‌گیرد به ذمه تعلق نمی‌گیرد که شما در ذمه شماست که خمس بپردازید خمس آن کسر مشاع است یعنی یک پنجم بدانید که این یک پنجمش مال دیگری است بنابراین نه اینکه یک پنجم را به دیگری بدهید یک وقت است می‌گویند آتوا الزکاة یک سهمی را باید به مستمندان بدهید یک وقتی می‌گویند نه آنچه که به دست شما آمد بدانید که یک پنجمش مال دیگری است خمس کسر مشاع است به شخص نمی‌گویند که اد الخمس به شخص می‌گویند که بدان که لله خمسه ﴿فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ مثل اینکه به شرکاء بگویند آقا آنچه که درآمد شماست شما گرچه مدیر عاملی ولی هرگونه درآمدی که این شرکت پیدا کرد یک درصدش مال آن شریک است یک درصدش مال آن شریک است یک درصدش هم مال شماست بنابراین این مال از همان اول طاهراً وارد می‌شود این‌طور نیست که مال کسی باشد تا به سادات بدهد یک نحو قداستی بین خمس و بین زکات هست لذا گفتند به اینکه سادات از آن زکات که اوصاف مردم است استفاده نکنند و از این خمس استفاده بکنند که یک کرامت معنوی است محفوظ بماند لکن از نظر مسایل مالی یکسانند سید که فقیر باشد با غیر سید که فقیر باشد در این جهت فرقی ندارند غیر سید که فقیر باشد هزینه‌اش باید از بیت المال و زکات تأمین بشود و یکجا می‌تواند هزینه یک سال را بگیرد نه بیش از یک سال کمتر از یک سال می‌شود داد تا یک سال سادات هم این چنین‌اند یک سید نیازمند می‌تواند هزینه خود را از خمس دریافت کند تا هزینه یک سال را نه بیش از یک سال را بنابراین هر دو در حد هزینه استحقاق دارند حداکثر تا یک سال و مانند آن این چنین نیست که سید بتواند بیش از هزینه یک سال را بگیرد یا اگر هم نیازمند نباشد باز هم دریافت بکند این طور که نیست فقر در هر دو شرط است خب پس از نظر مالی بین سید فقیر و غیر سید فقیر فرقی نیست لکن این کرامت معنوی باید محفوظ بماند در روایات هم معلل شد چون زکات برای فقرای سادات فقیر روا نیست لابد شارع مقدس آنها را از راه دیگر تأمین کرده است کرامت معنویشان محفوظ است لکن تفاوت مالی امتیاز مالی و مانند آن نیست.
مطلب دیگر آن است که آن سیدی که سهم سادات می‌برد همان‌طوری که مبسوطاً در فقه بیان شده باید بنی هاشم باشد بالأخره فرزندان هاشم حالا خواه علوی و عقیلی و عباسی باشد یا به تعبیر بعضی از اساتید مرحوم آقای بروجردی (رضوان الله علیه) جعفری و نوفلی هم باشد حتی شما لهبی را هم گفتند خمس به او می‌رسد نوه هاشم (رضوان الله علی المومنین منهم) بنابراین هر که فرزندان اینها باشد می‌رسد منتهی از راه ادعوهم لابائهم می‌رسد کسی که فرزند اهل بیت (علیهم السلام) باشد از راه مادر آن کرامت معنوی را دارد یعنی از این جهت فرقی نیست اگر احترام به سید احترام پیغمبر است ثواب دارد کسی که مادر او سید است احترام به او هم همین ثواب را دارد کرامت او همین حد است منتهی از نظر حکم فقهی که مسئله خمس و سهم سادات و زکات فرق دارند در این جهت گفتند بر اساس ادعوهم لابائهم کسی که پدرش سید است سهم سادات به او می‌رسد و از زکات محروم است زکات به او نمی‌رسد ولی از نظر کرامات معنوی هیچ فرقی نیست اگر کسی مادرش سید باشد همان کرامت را دارد که پدر او سید باشد این حکم فقهی است مرحوم سید مرتضی و امثال ذلک البته کم‌اند فقهایی که این فتوا را داده باشند معروف بین اصحاب (رضوان الله علیه) این است که بر اساس ادعوهم لابائهم و روایاتی هم که به این آیه سوره احزاب استشهاد کرده است گفتند کسانی که پدرشان سید‌اند سهم سادات به آنها می‌رسد و زکات برایشان حرام است حکم فقهی‌شان کاملاً فرق می‌کند کسی که پدرش سید است یا کسی که مادرش سیده است و پدر سید نیست حکم فقهی‌شان کاملاً فرق می‌کند برابر با هو المعلوم ولی از نظر آن کلامی و کرامت فرقی ندارند برای اینکه خود ائمه (علیهم السلام) استشهاد کردند فرمودند که فرزند دختر هم فرزند آدم است به آیاتی از قرآن کریم هم استشهاد می‌کردند در احتجاجات هم هست می‌گفتند که وجود مبارک ابی ابراهیم امام کاظم استشهاد کرده ائمه دیگر هم استشهاد کردند در زمان خود حضرت امیر هم بود با حجاج هم بعضی از شاگردان حضرت امیر (سلام الله علیه) هم احتجاج کردند که قرآن کریم وقتی ذریه حضرت ابراهیم را می‌شمرد ذریه یعنی فرزند خواه بلاواسطه باشد خواه مع الواسطه ذریه یعنی بچه چه بلاواسطه باشد چه مع الواسطه قرآن کریم وقتی ذراری حضرت ابراهیم را می‌شمرد وقتی یعقوب و اسحاق و اسماعیل و اینها را می‌شمرد به داوود و سلیمان و موسی (سلام الله علیه) که رسید بعد هم به عیسی خب عیسی را ذریه حضرت ابراهیم می‌داند ذریه یعنی فرزند و ائمه (علیهم السلام) فرمودند برابر محاوره فرهنگ قرآنی چون وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) فرزند ابراهیم است و عیسی (سلام الله علیه) پدر نداشت و از راه مادر فرزند ابراهیم بود پس معلوم می‌شود که نوه دختری هم بچه آدم است همان‌طوری که موسای کلیم فرزند ابراهیم (سلام الله علیهما) است وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) هم فرزند حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) است آنها ساکت می‌شدند لذا می‌فرمودند ما فرزندان پیغمبریم اگر چنانچه امام در عرض ارادت و زیارت می‌گوییم السلام علیک یابن رسول الله واقعاً فرزند پیغمبر است از این جهت فرقی بین نوه دختری و نوه پسری نیست آن فرق جاهلیت را که «بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الاغایرین» این را اسلام آمده نسخ کرده و محو کرده یک چنین باطلی را شعار جاهلی این بود که بچه‌های ما آنها هستند که بچه‌های پسران ما باشند اما بچه‌های دختران ما بچه‌های مردان اجنبی‌اند بنونا می‌دانید فرزندان ما که هستند «بنونا بنو ابنائنا» اما «و بناتنا» دختران ما «بنوهن ابناء الرجال الغایرین» اگر دختر ما فرزندی پیدا کرد این فرزند مردان بیگانه است نه بچه‌های ما این امر جاهلیت بود اما اسلام آمده فرمود که نه ابراهیم ذریه‌ای دارد ذراری حضرت ابراهیم (علیهم السلام) را می‌شمرد تا به موسی و عیسی (علیهم السلام) رسد لذا ائمه (علیهم السلام) فرمودند به اینکه ما فرزندان پیغمبریم (علیهم الصلاة و علیهم السلام)
پرسش: ...
پاسخ: نه کرامت چرا از نظر کرامت معنای کرامت معنوی قرب معنوی هست اما از نظر حکم فقهی نه.
مطلب دیگر آن است که اگر کسی با عین غیر مخمس نه ذمه با مال غیر مخمس خود آن عین را مهریه قرار بدهد که در روایات دارد به اینکه مشکل ﴿شارِکْهُمْ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ﴾ هست اگر کسی بعداً خمس را بپردازد تقریباً تطهیر می‌شود اما نظیر آن کسی که از اول یک مهریه طیب و طاهری فراهم کرده است نخواهد بود بهتر این است که از همان اول انسان مال را با اذن فقیه جامع الشرایط تطهیر بکند حالا یا بپردازد که مصالحه بکند یا به ذمه بگیرد که این عین تطهیر بشود این خمس به اذن صاحبش از عین به ذمه بیاید آن وقت خود این عین می‌شود طاهر وقتی عین شده طاهر آدم می‌تواند آن را مهریه قرار بدهد بهترین راه هم همین است وجود مبارک ابی ابراهیم (سلام الله علیه) فرمود ما خاندانی هستیم که مهریه همسران ما از بهترین اموال ماست یعنی بعد از اینکه هندی بن ... ملعون خواست آن عوام‌فریبی را بکند و پیشنهاد داد که من یک کفنی دارد بعد از درگذشت شما شما را در آن کفن کنم حضرت فهمید که اینها دارند عوام‌فریبی می‌کنند در شهادت او بیرحمانه شرکت کرده او را شهید می‌کند حالا برای عوام‌فریبی می‌خواهد چهار متر پارچه به حضرت ابی ابراهیم بدهد که او را کفن کند حضرت فرمود: «نحن اهل بیت حج ضرورتنا و مهور نسائنا و اکفان موتانا منتهی غیر اموالنا بعندی کفنی» ما از خاندانی هستیم که مکه می‌رویم از پول حلال و طیب خود ماست و مهریه همسرهای ما از مال طاهر خود ماست و کفنهای ما هم از مال حلال خود ماست ما خودمان کفن داریم یک روز وجود مبارک امام رضا می‌آید و ما را در آن کفن کفن می‌کند به هر تقدیر بهتر این است که انسان را از اول طاهر بکند و اگر طاهر نکرد خود انسان متوسخ می‌شود گرچه دارد زکات وسخ است چرک است لکن در حقیقت آن تعلق وسخ است نه خود مال به دلیل اینکه این مال را غیر این مال وسخ نیست برای اینکه یکی از مصارف هشتگانه این مال فی سبیل الله است انسان این را صرف تعمیر کعبه می‌کند صرف مجاهدان فی سبیل الله می‌کند صرف مسجد سازی می‌کند صرف حوزه‌های علمیه می‌کند خب فی سبیل الله که نمی‌شود با چرک همراه باشد که آن چیز دیگر است که چرک است در حقیقت خود صاحب مال است تا نداد چرکین است غِسْلینٍ که در قرآن است غِسْلینٍ یعنی همان چرک گفتند غذای یک عده در قیامت همان چرکها است طعام الغسلین این طعام اثیم است لیس برای آنها مگر غسلین این غسلین و چرکها طعام الاثیم است که ﴿لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ﴾ این چرکها تمثل یافته همان آن تعلقات باطل است و در سورهٴ مبارکهٴ توبه هم فرمود که ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها﴾ یعنی از آنها صدقه‌ای بگیرید که این صدقه اینها را پاک می‌کند و تو اینها را تزکیه می‌کنی یک لطیفه‌ای مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) دارد که آنکه می‌گیرد اگر پیغمبر باشد بله پیغمبر مزکی و مطهر است به اذن خدا اما حالا اگر فقیه جامع الشرایط بود این مرجع یا این فقیه آدم را پاک نمی‌کند کار آدم است که آدم را پاک می‌کند این بحثها البته در تبیان نیست اما این گوشه که عرض می‌کنم در تبیان مرحوم شیخ طوسی است فرمود در آیه سوره توبه دارد که ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ نفرمود خذ من اموالهم صدقةً تطهرهم به جزم نفرمود که جواب امر باشد که ضمیری که در تطهر است ضمیر انت باشد که فاعل انت است این چنین نیست وگرنه مجزوم بود می‌فرمود خذ من اموالهم صدقةً تطهرهم که جواب امر باشد یعنی بگیر تو پاک می‌کنی مرجع یا فقیه جامع الشرایط این را پاک نمی‌کند خود این صدقه صدقه واجب است خود این زکات که مثل صلاة عبادت است این آدم را پاک می‌کند به دلیل اینکه خداوند این تطهرهم را در اینجا مرفوع ذکر کرده نه مجزوم و این جمله تطهرهم در محل نصب است تا صفت بشود برای صدقه معنا این می‌شود که خذ من اموالهم صدقةً مطهرةً که تطهرهم این جمله در محل نصب است تا صفت می‌شود برای صدقه صدقه زکات است زکات عبادت است مثل صلاة در نهج البلاغه فرمود بالأخره همان طوری که «الصلاة قربان کل تقی» زکات هم همین طور است زکات هم قربان کل تقی قربان یعنی قربانی هر عملی که بنده را به خدا نزدیک می‌کند که یتقرب به العبد من المولی می‌شود قربانی او این دیگر اختصاصی به آن مذبوح و منحور یوم النحر در منا ندارد یا ادعیه‌ای در دهه ذی الحجه در سایر بلاد ندارد هر عملی که انسان را به خدا نزدیک می‌کند قربانی اوست درس و بحث اگر خالص باشد قربانی است نماز «الصلاة قربان کل تقی» زکات هم آن‌طوری که در نهج البلاغه آمده است قربان کل تقی است این عمل قربانی این صدقه‌ها آدم را پاک می‌کند خب اگر دادن مال دادن چرک باشد دادن چرک آدم را پاک نمی‌کند که خود مال طیب و طاهر است به دلیل اینکه صرف در مرمت مسجد و کعبه می‌شود خب این عین مال زکات را می‌گیرد یکی از مصارف هشتگانه‌اش هم فی سبیل الله است این دلبستگی باعث می‌شود آدم چرکین می‌شود به دلیل اینکه وقتی که آدم این دلبستگی را رها کرد داد پاک می‌شود پس خود شخصی که مکلف است چرکین است آن تزکیهم حرف دیگر است که خطاب به پیغمبر است ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ این تمام شد ﴿وَ تُزَکِّیهِمْ بِها﴾ این تزکیهم ضمیرش به انت برمی‌گردد چون پیغمبر ﴿وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ﴾ این راه تزکیه‌اش در قرآن کریم به صورت ریز مشخص شد کجا یزکی کجا یزکی کجا یزکی کجا یعلم کجا یعلم کجا یعلم اصلش فرمود: ﴿وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ﴾ بعد ریز کرد کجا یعلم و علمهم یزکیهم یزکیهم و مانند آن خب بنابراین خود این جرم ما خود این ما از این جهت که فی سبیل الله داده می‌شود می‌شود او را در مرمت کعبه و مسجد و حوزه و جهاد و امثال ذلک صرف کرد از اینکه فرمود این صدقه مطهر است معلوم می‌شود خود این عمل عبارت از آن است که تعلق به این صدقه که باعث توسخ و چرکین بودن خود این شخص است خود این شخص را پاک می‌کند و اگر این شخص با همین وضع چرکی به قیامت سفر کرده است خودخوری او شروع می‌شود آنجا دیگر آشپزخانه که نیست هر کسی غذای خود را به همراه خود می‌برد هر کسی کنار مائده خود می‌نشیند خب این شخص مائده‌ای که به همراه برد همین غسلین است آن طعام الغسلین ﴿لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ﴾ نظیر نماز که به منزله عمود دین است این هم در ردیف نماز قرار دارد غالباً به استثنای موارد نادر هر جا قرآن کریم از صلاة یاد کرده است از زکات هم یاد کرده است شرط ایمان به این معنا که ایمان کامل وگرنه اگر کسی معتقد باشد به مبدأ و معاد و وحی و نبوت و اینها خب مسلمان است دیگر خب
پرسش: ...
پاسخ: نه اگر باشد که باید مجزوم باشد آخر
پرسش: ...
پاسخ: خب این اقرب این است که وصف باشد برای صدقةً بر فرض هم باشد باز پیغمبر به وسیله این صدقه آنها را پاک می‌کند آن وقت خود این صدقه می‌شود آب طاهر و طهور تا خودش طاهر نباشد که طهور نیست یک وقت است که می‌گویند پیغمبر دعا بکن نظیر ﴿وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ دعای تو اینها را طاهر می‌کند یا سکینت می‌دهد به اینها خب این دعای مستجاب الدعوه است یک وقت می‌فرماید نه تو تطهرهم به همین صدقه مثل اینکه شما آب دستتان است با این آب دارید یک متوسخی را شستشو می‌دهید بالأخره آب وسیله طهارت است آن طور آب است آنجا هم که دارد تزکیهم ندارد که ادعو علیهم مسئله سکینت چرا این چنین است فرمود دعا بکن ﴿إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ اما طهارت از وسخ به وسیله خود سکینه انجام می‌گیرد اگر عین این مال باشد وقتی به دست امام زمان به ولی عصر رسید چطور می‌شود برکت خمس از همان اول مال کسی نیست از همان اول مثل اینکه شخص با اهل بیت (علیهم السلام) دوتایی یک شرکتی دارند هرگونه درآمدی که وارد مغازه می‌شود هشتاد درصد مال صاحب مغازه است بیست درصد مال اهل بیت این چنین نیست که صد در صد مال شخص باشد آن وقت در مال مردم خمس تعلق بگیرد نظیر مالیات نیست ولی در زکات دارد که «ان الله سبحانه تعالی جعل فی اموال الاغنیاء ما یکف الفقراء» این نشانه آن است که انسان مثلاً چهل تا گاو دارد یا گوسفند دارد یا چند تا شتر دارد روی نصاب معین همه‌اش مال خود این صاحب مال دامدار است آن وقت در مال این زکات تعلق می‌گیرد نظیر مالیات ولی در جریان خمس به عنوان کسر مشاع هر گونه درآمدی که وارد این شرکت و کارگاه و مغازه بشود از همان اول مشترکاً می‌آید.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:39

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی