- 2204
- 1000
- 1000
- 1000
معرفت حضرت زهرا (س)
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین انصاریان با موضوع "معرفت حضرت زهرا (س)"، سال 1396
صدیقه کبری(س) در عاقبتاندیشی حالی هم وزن حال انبیاء الهی را داشت. او با همه وجود آگاه بود که انسان در دنیا ماندگار نیست و برای دنیا هم آفریده نشده است. آدمی در این دنیا مسافری است که خداوند در تجارتی را به روی او باز کرده است و طرح تجارت را هم خدا به انسان عطا کرده است. انسان میتواند با انجام طرح تجارت الهی، رحمت خدا را در دنیا و جنت خدا را در آخرت به دست بیاورد؛ یعنی سود این تجارت، رحمت و جنت است. حضرت یک دنیاشناس کاملی بود، میدانست انسان یک تاجر بسیار هنرمندی است؛ ولی غصه سنگینی داشت و آن غصه این بود که میدید حتی مردم زمان خودش معرفتشان به دنیا بسیار ضعیف است. آنها خود را به عنوان تاجر نمیشناسند، به عاقبت هم فکر نمیکنند، امروزبین هستند. آدم امروزبین نوکر بدنش است، غلام حلقه به گوش جسمش است، خادم شکم و شهوتش است.
خداوند متعال در قرآن مجید کسانی را معرفی میکند که به دنبال معرفت نرفتند، با اینکه منابع معرفت هم زیاد وجود داشته است؛ عقل، نبوت، امامت، کتاب آسمانی، حکمت حکیمان بوده و حتی اولیاء الهی که در سوره یونس مطرح شده است بوده اند، ولی با اینکه این همه منبع معرفت کنارشان بود دنبال معرفت نرفتند. جاهل به دنیا آمدند، جاهل ماندند و جاهل هم از دنیا رفتند.
یک درد سنگین انبیاء که به امتها میگفتند، همین بود. آنها می گفتند: شما همه زندگیتان براساس جهالت بنا شده است و با جهل زندگی میکنید. در تاریکی جهل بود که قرآن میگوید: به انبیاء تهمت زدند و به آنها حمله کردند و عدهای را کشتند؛ یعنی آنهایی که عاشق نجات مردم بودند به دست مردم کشته شدند.
فکر نکنید اسم اینها را میشود گذاشت دشمنی با انبیاء، نه! این کارها دشمنی صد درصد با خویشتن است. طبق آیات قرآن مجید هم، بعد از اینکه مُردند، وارد عذاب شدند و تا حالا هم در عذابند. قرآن میفرماید: از این عذاب هم نجات ندارند. این کار، دشمنی، مخالفت و جنگ با خود است که منشأ آن جهل است. چرا جاهل ها ماندند؟ تقصیر خودشان بود، منابع معرفت که بود، می توانستند بروند و معرفت پیدا کنند.
معرفت به پروردگار و انبیاء و اینکه دنیا کجاست؟ به اینکه نعمتها را چگونه باید مصرف کرد؟ پروردگار درباره این جاهلان و غافلان میفرماید: (الذین یتمتعون و یاکلون) تمام هفتاد هشتاد سال زندگیشان به لذتگرایی و پر کردن شکم گذشت. آثار مفید و درستی، یک یادگار با منفعتی هیچ چیزی ازآنها باقی نماند. اینها اهل رسیدگی به یتیم، مسکین و فقیر نبودند. اهل ساختن درمانگاه، بیمارستان، مسجد و مدرسه ای برای مردم نبودند. من بعضی از ثروتمندها را دیده ام که مردند و بالای پانصد هزار، هزار و پانصد، دو هزار میلیارد ثروت از آنها باقی ماند. خودشان را بردند بهشت زهرا دفن کردند، زن و دو تا بچه ماندند. یک سال با خانوادهاش تماس داشتم و تقاضا کردم، یک کاری برای این بنده خدا بکنند، آخرین جوابی که به من دادند گفتند: چشمش کور، زمانی که زنده بود، خودش میخواست بکند. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: اگر ورثه گنهکار باشند عذاب آن کسی که این ارث را گذاشته در روز قیامت دو برابر است؛ یکی عذاب بخلش است که چرا این ثروت را گذاشتی و کاری نکردی، عذاب دیگر این است که با این ثروت به گناه کمک کردی. اگر وارث هم نداشته باشد، عذابی دیگر دارد. واقعاً این زندگی معقول، مشروع و انسانی است؟ قرآن این زندگی را حیوانی مینامد (الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعام)؛ می فرماید: روش زندگی اینها روش شتر و گاو و الاغ و قاطر و اسب است. بعد از مردن جایشان کجاست؟ قرآن میفرماید: (وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُم) آتش خانه اینهاست، چون اینها به آدمیت زندگی نکردند.
آدم فهمیده با آدم نفهم اصلاً در هیچ چیز مشترک نیستند. آدم نفهم حیوانی بین انسانهاست، آدم فهمیده فرشتهای است بین انسانها، ملکوتی است. بین امام صادق(ع) و هارون، بین ابی عبدالله(ع) و یزید، بین امیرالمؤمنین(ع) و معاویه، بین صدیقه کبری(س) و آنهایی که مدینه در خانه پدرشان بودند. بین این مثل ها اصلاً نقطه مشترک پیدا نمیکنید، چون آنها دو بافت جدای از همدیگر بودند.
آن کسی که با معرفت است، نسبت به همه چیز معرفت دارد. این کسانی که به جایی رسیدند از معرفت رسیدند از شناخت رسیدند این ها از فکر شکم و شهوت بیرون بودند.
صدیقه کبری(س) در عاقبتاندیشی حالی هم وزن حال انبیاء الهی را داشت. او با همه وجود آگاه بود که انسان در دنیا ماندگار نیست و برای دنیا هم آفریده نشده است. آدمی در این دنیا مسافری است که خداوند در تجارتی را به روی او باز کرده است و طرح تجارت را هم خدا به انسان عطا کرده است. انسان میتواند با انجام طرح تجارت الهی، رحمت خدا را در دنیا و جنت خدا را در آخرت به دست بیاورد؛ یعنی سود این تجارت، رحمت و جنت است. حضرت یک دنیاشناس کاملی بود، میدانست انسان یک تاجر بسیار هنرمندی است؛ ولی غصه سنگینی داشت و آن غصه این بود که میدید حتی مردم زمان خودش معرفتشان به دنیا بسیار ضعیف است. آنها خود را به عنوان تاجر نمیشناسند، به عاقبت هم فکر نمیکنند، امروزبین هستند. آدم امروزبین نوکر بدنش است، غلام حلقه به گوش جسمش است، خادم شکم و شهوتش است.
خداوند متعال در قرآن مجید کسانی را معرفی میکند که به دنبال معرفت نرفتند، با اینکه منابع معرفت هم زیاد وجود داشته است؛ عقل، نبوت، امامت، کتاب آسمانی، حکمت حکیمان بوده و حتی اولیاء الهی که در سوره یونس مطرح شده است بوده اند، ولی با اینکه این همه منبع معرفت کنارشان بود دنبال معرفت نرفتند. جاهل به دنیا آمدند، جاهل ماندند و جاهل هم از دنیا رفتند.
یک درد سنگین انبیاء که به امتها میگفتند، همین بود. آنها می گفتند: شما همه زندگیتان براساس جهالت بنا شده است و با جهل زندگی میکنید. در تاریکی جهل بود که قرآن میگوید: به انبیاء تهمت زدند و به آنها حمله کردند و عدهای را کشتند؛ یعنی آنهایی که عاشق نجات مردم بودند به دست مردم کشته شدند.
فکر نکنید اسم اینها را میشود گذاشت دشمنی با انبیاء، نه! این کارها دشمنی صد درصد با خویشتن است. طبق آیات قرآن مجید هم، بعد از اینکه مُردند، وارد عذاب شدند و تا حالا هم در عذابند. قرآن میفرماید: از این عذاب هم نجات ندارند. این کار، دشمنی، مخالفت و جنگ با خود است که منشأ آن جهل است. چرا جاهل ها ماندند؟ تقصیر خودشان بود، منابع معرفت که بود، می توانستند بروند و معرفت پیدا کنند.
معرفت به پروردگار و انبیاء و اینکه دنیا کجاست؟ به اینکه نعمتها را چگونه باید مصرف کرد؟ پروردگار درباره این جاهلان و غافلان میفرماید: (الذین یتمتعون و یاکلون) تمام هفتاد هشتاد سال زندگیشان به لذتگرایی و پر کردن شکم گذشت. آثار مفید و درستی، یک یادگار با منفعتی هیچ چیزی ازآنها باقی نماند. اینها اهل رسیدگی به یتیم، مسکین و فقیر نبودند. اهل ساختن درمانگاه، بیمارستان، مسجد و مدرسه ای برای مردم نبودند. من بعضی از ثروتمندها را دیده ام که مردند و بالای پانصد هزار، هزار و پانصد، دو هزار میلیارد ثروت از آنها باقی ماند. خودشان را بردند بهشت زهرا دفن کردند، زن و دو تا بچه ماندند. یک سال با خانوادهاش تماس داشتم و تقاضا کردم، یک کاری برای این بنده خدا بکنند، آخرین جوابی که به من دادند گفتند: چشمش کور، زمانی که زنده بود، خودش میخواست بکند. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: اگر ورثه گنهکار باشند عذاب آن کسی که این ارث را گذاشته در روز قیامت دو برابر است؛ یکی عذاب بخلش است که چرا این ثروت را گذاشتی و کاری نکردی، عذاب دیگر این است که با این ثروت به گناه کمک کردی. اگر وارث هم نداشته باشد، عذابی دیگر دارد. واقعاً این زندگی معقول، مشروع و انسانی است؟ قرآن این زندگی را حیوانی مینامد (الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعام)؛ می فرماید: روش زندگی اینها روش شتر و گاو و الاغ و قاطر و اسب است. بعد از مردن جایشان کجاست؟ قرآن میفرماید: (وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُم) آتش خانه اینهاست، چون اینها به آدمیت زندگی نکردند.
آدم فهمیده با آدم نفهم اصلاً در هیچ چیز مشترک نیستند. آدم نفهم حیوانی بین انسانهاست، آدم فهمیده فرشتهای است بین انسانها، ملکوتی است. بین امام صادق(ع) و هارون، بین ابی عبدالله(ع) و یزید، بین امیرالمؤمنین(ع) و معاویه، بین صدیقه کبری(س) و آنهایی که مدینه در خانه پدرشان بودند. بین این مثل ها اصلاً نقطه مشترک پیدا نمیکنید، چون آنها دو بافت جدای از همدیگر بودند.
آن کسی که با معرفت است، نسبت به همه چیز معرفت دارد. این کسانی که به جایی رسیدند از معرفت رسیدند از شناخت رسیدند این ها از فکر شکم و شهوت بیرون بودند.
کاربر مهمان