- 287
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، فصل چهارم، جلسه چهل و ششم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، فصل چهارم، جلسه چهل و ششم، سال 1403
عدّهای بیست سال در به در به دنبال انجام تکلیفی که در ذهنشان بود، یعنی مبارزه با بنی امیّه، و حتّی اشکال به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بودند، اما وقتی به بزنگاه رسید، اینها نیامدند!
میشود این موضوع را سادهانگارانه و تکبعدی و یک خطی و با ندید گرفتنِ خیلی عوامل و دیدن در فضای آزمایشگاهی و رها کردن جزئیات تحلیل کرد، یا اینکه از پیش خوبها و بدها را جدا کرد، ولی دیگر عملاً آن تاریخ به دردی نمیخورد، چون صرفاً به قصه تبدیل میشود و برای لالایی خوب است.
تاریخ کارگرد جدّیای دارد، آن هم این است که انگار که عمر من طولانی بوده است. آدمی که عمر طولانی دارد، تجربهی زیادی دارد. آدمی که تجربهی زیادی دارد معمولاً خطاهای کمتری دارد.
ما باید تاریخ را برای این ببینیم که در موارد حدوداً مشابه… چرا «حدوداً» میگویم؟ چون از آنجایی که ما همه چیز را کاریکاتوری کردهایم، حال زمانی بزرگواری هم فرموده بود که الآن گویی ما در زمان خیبر هستیم.
مثلاً میخواهد بگوید که ما الآن در زمان شکست نیستیم و در حال پیروزی هستیم، یعنی درواقع میخواهد امید بدهد.
وقتی کلمات را سادهانگارانه درنظر میگیریم، زمانی این سؤال مد شده بود که میپرسیدند الآن در کدام موقعیت تاریخی هستیم؟
ما الآن در همین تاریخی هستیم که هستیم! هیچ زمانی با هیچ زمان دیگری اشتراک کامل ندارد. اهل ریاضی دو مثلث که همه چیز آنها مانند یکدیگر است را مساوی درنظر نمیگیرند، برای اینکه مساوی نیستند، چه برسد به دو برههی تاریخی یا دو شخصیت تاریخی؟! هیچ کسی دیگری نیست، همهی افراد منحصر به فرد هستند.
بله! ممکن است مشابهتهایی، جهتگیریهایی، اشتراک در معالم و شاخصهای کلی داشته باشیم، تجربه هم همین است. مثلاً کسی که ده مرتبه موتور پراید را باز کرده است، ولی تابحال موتور پژو ندیده است، از من که در این موضوع کلاً هیچ سررشتهای ندارم جلوتر است، او با اینکه تابحال موتور جدید را ندیده است، تجربهی قبلی او در کار کردن به او کمک میکند.
تاریخ در بدو امر برای این است، البته فواید دیگری هم مانند عبرت دارد. آنقدر بزرگتر و قویتر و پولدارتر و سلطانتر از ما بودهاند که تمام شدهاند و رفتهاند، دیگر وقتی کار به ما برسد دیگر توهّمِ جاودانگی، که میل درونی ماست را از ما میگیرد. این کاربرد بعدی تاریخ است، البته کارکردهای دیگری هم دارد. یک کارکرد تاریخ این است که وقتی ما تاریخ را خوب مطالعه کنیم، میتوانیم روابط امروز را بفهمیم، و با روابط امروز، میتوانیم بعضی از گرههای تاریخ را بفهمیم.
این برای زمانی است که ما به دنبال این باشیم که به یک حقیقتِ جدید برسیم، از پیش جملهای را تعیین نکرده باشیم و بعد برای آن مصداق پیدا کنیم. نود و نه درصد کارهای ما، منابع ما، کتابهای ما، سخنهای ما، موضعگیریهای ما، مصرفهای مسخرهی تاریخی ما، عمدتاً اینطور است که میخواهیم حرفی بزنیم، بعد من نیاز دارم چیزی بگویم که طرف مقابل من پاسخی نداشته باشد، میروم و مطلبی را پیدا میکنم و مشابهتسازی میکنم و بیان میکنم. خودِ آن موضوع تاریخی هم که الآن وجود ندارد که بخواهد از خودش دفاع کند؛ اینطور هر روز چیزی عَلَم میشود.
عدّهای بیست سال در به در به دنبال انجام تکلیفی که در ذهنشان بود، یعنی مبارزه با بنی امیّه، و حتّی اشکال به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بودند، اما وقتی به بزنگاه رسید، اینها نیامدند!
میشود این موضوع را سادهانگارانه و تکبعدی و یک خطی و با ندید گرفتنِ خیلی عوامل و دیدن در فضای آزمایشگاهی و رها کردن جزئیات تحلیل کرد، یا اینکه از پیش خوبها و بدها را جدا کرد، ولی دیگر عملاً آن تاریخ به دردی نمیخورد، چون صرفاً به قصه تبدیل میشود و برای لالایی خوب است.
تاریخ کارگرد جدّیای دارد، آن هم این است که انگار که عمر من طولانی بوده است. آدمی که عمر طولانی دارد، تجربهی زیادی دارد. آدمی که تجربهی زیادی دارد معمولاً خطاهای کمتری دارد.
ما باید تاریخ را برای این ببینیم که در موارد حدوداً مشابه… چرا «حدوداً» میگویم؟ چون از آنجایی که ما همه چیز را کاریکاتوری کردهایم، حال زمانی بزرگواری هم فرموده بود که الآن گویی ما در زمان خیبر هستیم.
مثلاً میخواهد بگوید که ما الآن در زمان شکست نیستیم و در حال پیروزی هستیم، یعنی درواقع میخواهد امید بدهد.
وقتی کلمات را سادهانگارانه درنظر میگیریم، زمانی این سؤال مد شده بود که میپرسیدند الآن در کدام موقعیت تاریخی هستیم؟
ما الآن در همین تاریخی هستیم که هستیم! هیچ زمانی با هیچ زمان دیگری اشتراک کامل ندارد. اهل ریاضی دو مثلث که همه چیز آنها مانند یکدیگر است را مساوی درنظر نمیگیرند، برای اینکه مساوی نیستند، چه برسد به دو برههی تاریخی یا دو شخصیت تاریخی؟! هیچ کسی دیگری نیست، همهی افراد منحصر به فرد هستند.
بله! ممکن است مشابهتهایی، جهتگیریهایی، اشتراک در معالم و شاخصهای کلی داشته باشیم، تجربه هم همین است. مثلاً کسی که ده مرتبه موتور پراید را باز کرده است، ولی تابحال موتور پژو ندیده است، از من که در این موضوع کلاً هیچ سررشتهای ندارم جلوتر است، او با اینکه تابحال موتور جدید را ندیده است، تجربهی قبلی او در کار کردن به او کمک میکند.
تاریخ در بدو امر برای این است، البته فواید دیگری هم مانند عبرت دارد. آنقدر بزرگتر و قویتر و پولدارتر و سلطانتر از ما بودهاند که تمام شدهاند و رفتهاند، دیگر وقتی کار به ما برسد دیگر توهّمِ جاودانگی، که میل درونی ماست را از ما میگیرد. این کاربرد بعدی تاریخ است، البته کارکردهای دیگری هم دارد. یک کارکرد تاریخ این است که وقتی ما تاریخ را خوب مطالعه کنیم، میتوانیم روابط امروز را بفهمیم، و با روابط امروز، میتوانیم بعضی از گرههای تاریخ را بفهمیم.
این برای زمانی است که ما به دنبال این باشیم که به یک حقیقتِ جدید برسیم، از پیش جملهای را تعیین نکرده باشیم و بعد برای آن مصداق پیدا کنیم. نود و نه درصد کارهای ما، منابع ما، کتابهای ما، سخنهای ما، موضعگیریهای ما، مصرفهای مسخرهی تاریخی ما، عمدتاً اینطور است که میخواهیم حرفی بزنیم، بعد من نیاز دارم چیزی بگویم که طرف مقابل من پاسخی نداشته باشد، میروم و مطلبی را پیدا میکنم و مشابهتسازی میکنم و بیان میکنم. خودِ آن موضوع تاریخی هم که الآن وجود ندارد که بخواهد از خودش دفاع کند؛ اینطور هر روز چیزی عَلَم میشود.
تاکنون نظری ثبت نشده است