- 249
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، فصل چهارم، جلسه سی و نهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، فصل چهارم، جلسه سی و نهم، سال 1403
یکی از مهمترین موضوعاتی که ما در آن باید کار کنیم، ضعف داشتیم و داریم، و مسئلهی روز ماست، آنقدر شعار داده شده است، و آنقدر دم دستی شده است که احساس کردهایم مسئله حل شده است، در حالی که به نظر بنده بصورت مشهود در آن ضعف هست، موضوع ولایت یا امامت است، که این مقدّمهی بحث ماست.
اصلاً چرا ما به امام نیاز داریم؟ رفتارهای خودمان را نگاه کنیم یا برویم رفتارهای کوفیان را در زمان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بنگریم؟ یا رفتار بصریان را؟
یک درد مشترکی هست که هم ما داشتیم و هم آنها داشتهاند، و مکرر روی دومینوی اشتباه حرکت کردهایم، پشت سر هم و متوالی و متواتر، اشتباه پشت اشتباه.
اگر اتفاقی هم در جامعه رخ میدهد و میخواهند آن اتفاق را نقد و بررسی کنند، میگردند تا برای آن مقصّر پیدا کنند. کمتر کسی فکر میکند که اشتباهات من در این میان چه بود. اساساً آیا من درست کار کردم یا نه؟ اصلاً من تکلیف خود را شناختم یا نشناختم؟ اینکه محکم به تکلیفی عمل کردم، آیا اصلاً آن عمل تکلیف من بود یا نه؟ از کجا تشخیص دهم که چه تکلیف من چیست؟ ما چه زمانی اهل تشخیص هستیم؟ ما در چه موضوعاتی اهل تشخیص هستیم؟
من به جهاتی بنا ندارم که بحث را زود به عرصههای اجتماعی بیاورم، وگرنه میدیدید که موضوع خیلی مهم است، ولی به نظر من آنجا ریشهی موضوع است.
در همین اتفاقات اخیر، هر کسی از والدهی خود قهر کرده است، آدمها را ارزیابی میکند! شما ریزیدید، شما روییدید، شما رفوزه شدید، شما… انگار یک نفر بر یک بلندای حقیقت…
او «عَلِیٌ مَعَ الحَق وَالحَقُّ مَعَ عَلِی» بود، نه من و دیگری!
چه کسی تو را در این نقطهی بلندا تأیید کرد؟ تو حداکثر با ظنّی تشخیص میدهی که معلوم نیست درست باشد! چرا اینقدر راحت قضاوت میکنی؟ خطر این امر این است که خودت را به سلامت میپنداری!
یکی از مهمترین موضوعاتی که ما در آن باید کار کنیم، ضعف داشتیم و داریم، و مسئلهی روز ماست، آنقدر شعار داده شده است، و آنقدر دم دستی شده است که احساس کردهایم مسئله حل شده است، در حالی که به نظر بنده بصورت مشهود در آن ضعف هست، موضوع ولایت یا امامت است، که این مقدّمهی بحث ماست.
اصلاً چرا ما به امام نیاز داریم؟ رفتارهای خودمان را نگاه کنیم یا برویم رفتارهای کوفیان را در زمان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بنگریم؟ یا رفتار بصریان را؟
یک درد مشترکی هست که هم ما داشتیم و هم آنها داشتهاند، و مکرر روی دومینوی اشتباه حرکت کردهایم، پشت سر هم و متوالی و متواتر، اشتباه پشت اشتباه.
اگر اتفاقی هم در جامعه رخ میدهد و میخواهند آن اتفاق را نقد و بررسی کنند، میگردند تا برای آن مقصّر پیدا کنند. کمتر کسی فکر میکند که اشتباهات من در این میان چه بود. اساساً آیا من درست کار کردم یا نه؟ اصلاً من تکلیف خود را شناختم یا نشناختم؟ اینکه محکم به تکلیفی عمل کردم، آیا اصلاً آن عمل تکلیف من بود یا نه؟ از کجا تشخیص دهم که چه تکلیف من چیست؟ ما چه زمانی اهل تشخیص هستیم؟ ما در چه موضوعاتی اهل تشخیص هستیم؟
من به جهاتی بنا ندارم که بحث را زود به عرصههای اجتماعی بیاورم، وگرنه میدیدید که موضوع خیلی مهم است، ولی به نظر من آنجا ریشهی موضوع است.
در همین اتفاقات اخیر، هر کسی از والدهی خود قهر کرده است، آدمها را ارزیابی میکند! شما ریزیدید، شما روییدید، شما رفوزه شدید، شما… انگار یک نفر بر یک بلندای حقیقت…
او «عَلِیٌ مَعَ الحَق وَالحَقُّ مَعَ عَلِی» بود، نه من و دیگری!
چه کسی تو را در این نقطهی بلندا تأیید کرد؟ تو حداکثر با ظنّی تشخیص میدهی که معلوم نیست درست باشد! چرا اینقدر راحت قضاوت میکنی؟ خطر این امر این است که خودت را به سلامت میپنداری!
تاکنون نظری ثبت نشده است