- 246
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، فصل سوم، جلسه سی و دوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، فصل سوم، جلسه سی و دوم، سال 1402
بخاطرِ قدرتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امروز تقریباً کسی جرأت ندارد که بگوید من مخالفِ امام حسین علیه السلام هستم، اگر بگوید هم چند روز بعد عذرخواهی میکند. چون زور سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زیاد است و زیاد طرفدار دارد، هر کسی در مقابل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بایستد سیلِ عظمتِ حضرت او را میبَرَد، لذا همه میگویند ما با امام حسین علیه السلام هستیم. منتها میگویند امام حسین این چیزی است که ما میگوییم.
نه حتماً منافقانه، مانند زمانِ بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که عدّهای با نفاق گفتند ما اسلام هستیم و همین چیزی است که ما میگوییم. بعضی با نفاق این کار را میکنند، بعضی با طمع، بعضی هم با کجفهمی. ما وارد بحثی شدیم که ریشهی این بحثِ چیستیِ حرکتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در پنجاه سال اخیر را با یکدیگر گفتگو کنیم.
بنده چند مرتبه تکرار کردم که ما هر نگاه اجتماعی، سیاسی، تمدّنی و فرهنگی داشته باشیم، اگر آن نگاه را بپسندیم و بپذیریم، ناخودآگاه امام حسین علیه السلام را در آن قالب درمیآوریم. لذا باید اول تکلیفمان را با سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روشن کنیم و بعداً برویم و اتخاذ مواضع کنیم. وگرنه اگر موضعگیری ما محکم شود، امام حسین علیه السلام را هم در همان شابلونی قرار میدهیم که در جاهای دیگر به آن رسیدهایم.
وقتی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه عَلَمِ مبارزه با پهلوی را برداشت، دو سه گروه واردِ کتاب نوشتن و موضعگیری کردن راجع به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شدند. ضدانقلابها برای اینکه نشان بدهند امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از کربلا تأثیر نگرفته است، کتاب نوشتند. انقلابیها هم دو سه دسته شدند، عدّهای با حفظِ تمامیتِ عقاید شیعه، سعی کردند کربلا را کاملاً مطابق انقلاب معرّفی کنند، یا اینکه بهتر است بگویم مسیر انقلاب را از آن اخذ کنند؛ عدّهای هم که مبانی نمیدانستند و فی الجمله با انقلاب همراه بودند، که خیلی از آنها هم بعد از انقلاب، از انقلاب جدا شدند و تروریست شدند و… اینها مبانی دینی نداشتند، پیروان استاد مرحوم آقای شریعتی بودند، مبانی عمیق دینی نداشتند، دلشان میخواست عدالتخواه باشند، دلشان میخواست اهل مبارزه باشند، اینها هم قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را طوری تفسیر کردند.
در جامعه تضارب آراء شکل گرفت، کار به جایی رسید… اینجا خطرناک است، ما امروز هم درگیر این موضوع هستیم، که اگر کسی انقلابی بود گویی مجبور بود بگوید امام حسین علیه السلام حتماً برای تشکیل حکومت قیام کرده است.
بخاطرِ قدرتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امروز تقریباً کسی جرأت ندارد که بگوید من مخالفِ امام حسین علیه السلام هستم، اگر بگوید هم چند روز بعد عذرخواهی میکند. چون زور سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زیاد است و زیاد طرفدار دارد، هر کسی در مقابل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بایستد سیلِ عظمتِ حضرت او را میبَرَد، لذا همه میگویند ما با امام حسین علیه السلام هستیم. منتها میگویند امام حسین این چیزی است که ما میگوییم.
نه حتماً منافقانه، مانند زمانِ بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که عدّهای با نفاق گفتند ما اسلام هستیم و همین چیزی است که ما میگوییم. بعضی با نفاق این کار را میکنند، بعضی با طمع، بعضی هم با کجفهمی. ما وارد بحثی شدیم که ریشهی این بحثِ چیستیِ حرکتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در پنجاه سال اخیر را با یکدیگر گفتگو کنیم.
بنده چند مرتبه تکرار کردم که ما هر نگاه اجتماعی، سیاسی، تمدّنی و فرهنگی داشته باشیم، اگر آن نگاه را بپسندیم و بپذیریم، ناخودآگاه امام حسین علیه السلام را در آن قالب درمیآوریم. لذا باید اول تکلیفمان را با سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روشن کنیم و بعداً برویم و اتخاذ مواضع کنیم. وگرنه اگر موضعگیری ما محکم شود، امام حسین علیه السلام را هم در همان شابلونی قرار میدهیم که در جاهای دیگر به آن رسیدهایم.
وقتی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه عَلَمِ مبارزه با پهلوی را برداشت، دو سه گروه واردِ کتاب نوشتن و موضعگیری کردن راجع به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شدند. ضدانقلابها برای اینکه نشان بدهند امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از کربلا تأثیر نگرفته است، کتاب نوشتند. انقلابیها هم دو سه دسته شدند، عدّهای با حفظِ تمامیتِ عقاید شیعه، سعی کردند کربلا را کاملاً مطابق انقلاب معرّفی کنند، یا اینکه بهتر است بگویم مسیر انقلاب را از آن اخذ کنند؛ عدّهای هم که مبانی نمیدانستند و فی الجمله با انقلاب همراه بودند، که خیلی از آنها هم بعد از انقلاب، از انقلاب جدا شدند و تروریست شدند و… اینها مبانی دینی نداشتند، پیروان استاد مرحوم آقای شریعتی بودند، مبانی عمیق دینی نداشتند، دلشان میخواست عدالتخواه باشند، دلشان میخواست اهل مبارزه باشند، اینها هم قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را طوری تفسیر کردند.
در جامعه تضارب آراء شکل گرفت، کار به جایی رسید… اینجا خطرناک است، ما امروز هم درگیر این موضوع هستیم، که اگر کسی انقلابی بود گویی مجبور بود بگوید امام حسین علیه السلام حتماً برای تشکیل حکومت قیام کرده است.
تاکنون نظری ثبت نشده است