- 635
- 1000
- 1000
- 1000
تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟، جلسه ششم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟»، جلسه ششم، سال 1396
موضوع بحث ما تقابل ظاهری تکلیفمداری و مصلحتگرایی است. یکی از مواردی که به ظاهر امیر المؤمنین صلوات الله علیه خلاف مصلحت عمل کردند که البتّه بعداً برای همهی روشن شد همان مصلحت بود؛ تعجّب میکردند از اینکه چرا حضرت ظاهراً تند میروند و تلاش میکنند که این اتّفاق نیفتد، واقعهی جمل بود.
تاریخ به ما نشان میدهد که امیر المؤمنین صلوات الله علیه ابتدائاً سر جنگ با جملیها را نداشتند، بلکه تلاش جدّی میکردند که ماجرای صفین را رقم بزنند. به خیلی از جاها نامه زدند که یاران خود را جمع بکنند برای اینکه به جای اینکه به سمت عراق بیایند، به سمت شام بروند و با معاویه درگیر بشوند؛ به این جهت که معاویه حکومت شام را تحویل امیر المؤمنین علیه السّلام نداد. در این اثنا بود که خبر خروج جملیها به حضرت رسید و مجبور شدند برای اینکه درون جبههی اسلامی که عراق باشد و نیروهای رزمنده عمدتاً در عراق و بصره و کوفه هستند، را حفظ بکند، ابتدا به سراغ جملیها رفتند.
قبل از اینکه ورود به بحث جمل بکنیم، مقدّمات دیگری لازم است از جمله اینکه از امیر المؤمنین علیه السّلام تقاضاهایی داشتند. خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند، گفتند: شما دیدید ما چقدر در دوران عثمان این سالهای آخر سختی کشیدیم و عثمان بنی امیّه را به ما ترجیح داد و عین عبارت آنها این است «فَوَلِّنَا بَعْضَ أَعْمَالِکَ» یک جایی، حکومتی، استانداری، یک بانک مرکزی، یک جایی را هم دست ما بدهید که خدمت بکنیم. حضرت هم فرمودند: من از کسی از دین او راضی باشم، یعنی بشناسم و امانت او هم برای من مطمئن باشد قبول میکنم.
موضوع بحث ما تقابل ظاهری تکلیفمداری و مصلحتگرایی است. یکی از مواردی که به ظاهر امیر المؤمنین صلوات الله علیه خلاف مصلحت عمل کردند که البتّه بعداً برای همهی روشن شد همان مصلحت بود؛ تعجّب میکردند از اینکه چرا حضرت ظاهراً تند میروند و تلاش میکنند که این اتّفاق نیفتد، واقعهی جمل بود.
تاریخ به ما نشان میدهد که امیر المؤمنین صلوات الله علیه ابتدائاً سر جنگ با جملیها را نداشتند، بلکه تلاش جدّی میکردند که ماجرای صفین را رقم بزنند. به خیلی از جاها نامه زدند که یاران خود را جمع بکنند برای اینکه به جای اینکه به سمت عراق بیایند، به سمت شام بروند و با معاویه درگیر بشوند؛ به این جهت که معاویه حکومت شام را تحویل امیر المؤمنین علیه السّلام نداد. در این اثنا بود که خبر خروج جملیها به حضرت رسید و مجبور شدند برای اینکه درون جبههی اسلامی که عراق باشد و نیروهای رزمنده عمدتاً در عراق و بصره و کوفه هستند، را حفظ بکند، ابتدا به سراغ جملیها رفتند.
قبل از اینکه ورود به بحث جمل بکنیم، مقدّمات دیگری لازم است از جمله اینکه از امیر المؤمنین علیه السّلام تقاضاهایی داشتند. خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند، گفتند: شما دیدید ما چقدر در دوران عثمان این سالهای آخر سختی کشیدیم و عثمان بنی امیّه را به ما ترجیح داد و عین عبارت آنها این است «فَوَلِّنَا بَعْضَ أَعْمَالِکَ» یک جایی، حکومتی، استانداری، یک بانک مرکزی، یک جایی را هم دست ما بدهید که خدمت بکنیم. حضرت هم فرمودند: من از کسی از دین او راضی باشم، یعنی بشناسم و امانت او هم برای من مطمئن باشد قبول میکنم.
تاکنون نظری ثبت نشده است