- 833
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 23 تا 30 سوره مریم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 23 تا 30 سوره مریم"
وجود مریم(س) بعد باردار شدن، حمل خود را به مکان دور بُرد تا از دید دیگران پنهان باشد،
در زمان حضرت مریم (س) یک انسان عاقل که مسئله کرامت را بفهمد وجود نداشت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ﴿23﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ﴿24﴾ وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً ﴿25﴾ فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْناً فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیّاً ﴿26﴾ فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَامَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً ﴿27﴾ یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً ﴿28﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً ﴿29﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً ﴿30﴾
وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) بعد از اینکه باردار شد این بار و حمل خود را به مکان دور بُرد تا از دید دیگران پنهان باشد و به آسانی این بار را وضع کند. ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ دردِ زایمان آن حضرت را وادار کرد که به کنار یک درخت خرمایی که به حسب ظاهر خشکیده بود آنجا برود این ﴿جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ تکرار میکند برای اینکه سبب کرامت آن حضرت در همین جذع نخله است یک بار این جذع نخله را در همین آیه 23 ذکر فرمود بار دیگر در آیهٴ 24 ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ﴾ حالا این را هنگام وضع حمل فرمود یا وجود مبارک عیسی به دنیا آمده فرمود در آستانهٴ میلاد فرمود این را آیه روشن نکرد فرمود وضع زایمان و درد زایمان مریم(سلام الله علیها) را وادار کرد که به کنار درخت خرمای خشکیدهای برود در این حال این جمله را فرمود: ﴿قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ مستحضرید که یک بحث بین خود مریم(سلام الله علیها) با خدای سبحان و جبرئیل و فرستادههای الهی است آن «علی بیّنة مِن ربّها» بود برای اینکه فرشتهٴ الهی را دید فرشته سخن گفت بشارت داد و او مادر شد و این قضا و قدر الهی را هم پذیرفت یک ارتباط با مردم دارد مردمی که طبق بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) یک عاقل در بین آنها نبود تا مسئلهٴ کرامت و معجزه را بفهمد مریم(سلام الله علیها) را درک بکند و سخنان مریم را به جامعه منتقل بکند وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) طبق این روایت فرمود یک فرد رشید در آن امّت نبود مشابه آنچه دربارهٴ حضرت لوط آمده ﴿أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ﴾ این مضمون دربارهٴ حضرت لوط هست که فرمود یک آدم عاقل نیست که من با او گفتگو کنم او را از قبح این عمل آگاه کنم تا به دیگران منتقل کند داشتن یک آدم عاقل هم برای یک جامعه گاهی راهگشاست طبق این بیان امام صادق(سلام الله علیه) یک آدمِ بِفهم در بین آن مردم نبود لذا این تهمت را کسی که بخواهد در جامعهٴ قداست دین را حفظ بکند دردناک است مرگآور است یک وقت کسی را متّهم میکنند این خانهنشین میشود خب کاری هم ندارد یک وقت است کسی اصلاً پروریده شده برای نشر معارف دین برای حفظ دین با آبروی او بازی کردن یعنی او را از تمام حیثیتهای شغلی انداختن او میشود آدم بیکار اما اگر کاسبی را, کشاورزی را, دامداری را متّهم کردند بالأخره او مشغول کار خودش هست اما یک روحانی را انسانی که از راه آبرو دارد خدمت میکند او را متّهم کردن این دیگر مُرده است دیگر, بنابراین برای کسی که بخواهد ناشر دین باشد اگر با آبروی او بازی کردن یعنی او را از هویّت انداختن ولی دیگران نه, اینچنین نیست اگر کسی کشاورز است, دامدار است, پیشهور است, کارمند است, کارگزار است بالأخره یک هتک حیثیتی شده ولی مشغول کار خودش است وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) که عمری را در معبد الهی گذراند برای نشر دین بود اگر با این تهمت روبهرو بشود دیگر از هستی ساقط است بنابراین در ارتباط با فرشتهها و ذات اقدس الهی او «علی بیّنة من ربّها» است دربارهٴ مردم چون یک انسان عاقل که مسئله کرامت را بفهمد نبود وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) گفت ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ مشابه این را ما دربارهٴ انبیا(علیهم السلام) هم داشتیم.
پرسش:...
پاسخ: خب الآن دیگر ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا﴾ فرزندی آورده و هیچ کسی هم سابقه ندارد که بدون همسر مادر بشود خب توجیه میخواهد دیگر. وجود مبارک حضرت امیر این قسمت را قبلاً هم ما از نهجالبلاغه خواندیم وجود مبارک حضرت امیر فرمود طبق خطبهٴ چهار نهجالبلاغه فرمود من در حق هیچ شکّی نکردم «مَا شَکَکْتُ فی الْحَقِّ مُذْأُرِیتُهُ» از آن لحظهای که خدای سبحان حق را به من نشان داد من شک نکردم اینها سخن از رؤیت در حق است نه نظر در حق سخن از نظریهپردازی و نگاهِ علمی نیست سخن از رؤیت است و شهود فرمود شکبردار نیست ما حق را به ما نشان دادند ما هم یقین داشتیم آنگاه این سؤال پیش میآید که خب نه تنها شما این طور هستید انبیا هم همین طورند انبیا هم در حق شک نمیکنند پس چرا وجود مبارک موسای کلیم در آن صحنهٴ مسابقه ترسید چون دارد وقتی که سَحره آمدند آن طنابها را و آن چوبها را در میدان مسابقه انداختند ﴿فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ همه فرار کردند این میدان شد میدانِ مار در این صحنه ﴿فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَی﴾ وجود مبارک موسای کلیم ترسید خب موسی که میداند این سِحر است سِحر که ترسی ندارد معجزه به دست موسای کلیم است سِحر به دست آنهاست چگونه موسای کلیم ترسید؟ وجود مبارک حضرت امیر میفرماید «مَا شَکَکْتُ فی الْحَقِّ مُذْأُرِیتُهُ» آن وقت جواب سؤال مقدّر که اگر شما نترسیدید این برای آن عصمت است مَلکهٴ عصمت است و انبیای الهی هم همین طورند پس چطور موسای کلیم شک کرد و ترسید آنگاه در جواب میفرمایند: «لَمْ یُوجِسْ مُوسَیعلیه السلام خِیفَةً عَلَی نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ» فرمود موسای کلیم از این مار نترسید از اینکه سِحر عظیم آوردند نترسید از جهل و نَفهمی مردم ترسید فرمود خب الآن اینجا میدان مسابقه است این همه مارها و طنابهای مارشده را به مردم نشان دادند من هم اگر عصا را بیندازم مار بشود آنها نتوانند بین معجزهٴ من و سِحر آن ساحران فرق بگذارند چه کنم سِحر چیزی است باطل معجزه امری است حقیقت تشخیص این حق از آن باطل که کار هر کسی نیست اینها که حسگرایند در محدودهٴ حس فکر میکنند اگر ببینند من هم چوبی را مار کردم آنها هم چوبی را مار کردند آن وقت چه میشود اگر آنها تشخیص ندهند من چه کنم وجود مبارک حضرت امیر میفرماید هراس موسای کلیم از جهل مردم بود که مبادا در این فرصت دولت ضلال بر دولت حق غالب بشود «لَمْ یُوجِسْ مُوسَیعلیه السلام خِیفَةً عَلَی نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ» آنگاه «الْیَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَی سَبِیلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ. مَنْ وَثِقَ بِماءٍ لَمْ یَظْمَأ» فرمود اگر کسی تکیهگاه داشته باشد به کوثر برسد تشنه نمیشود بنابراین موسای کلیم با اینکه از انبیای اولواالعزم بود ترسش از جهل مردم است با اینکه «علی بیّنة من ربّه» بود هیچ تردیدی هم نداشت بار اول ترسید برای اینکه سابقه نداشت اینها که علمشان بالذّات نیست باید به تعلیم الهی باشد ذات اقدس الهی فرمود عصا را بینداز عصا را انداخت این شده مار خب در شب تار چوبی مار بشود هراس دارد دیگر برای اوّلین بار موسای کلیم ترسید بعد فرمود: ﴿خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ بگیر نترس ما این را دوباره عصا میکنیم این در کمال شهامت دست گذاشت و گرفت از آن به بعد دیگر هراسی نبود اوّلین بار ترس دارد برای اینکه علم اینها مثل علم ذات اقدس الهی ذاتی نیست اینها به تعلیم الهی عالِم میشوند به تأمین الهی در امنیت قرار میگیرند و مانند آن, اما اینجا بارها وجود مبارک موسای کلیم آزمود و عصا را مار کرد دوباره مار به صورت عصا در آمد اینجا در میدان مسابقه از جهلِ مردم ترسید بنابراین یک رابطه, وظیفه بین معصومین با ذات اقدس الهی است که اینها «علی بیّنة من ربّهم»اند یک رابطه با مردماند خب اگر مردم جاهل باشند اینها چه کنند اینها ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ طبق بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) بر این بود که در اینها یک آدم عاقل نبود که حضرت بفهماند من از راه غیب مادر شدم آن وقت چاره جز این نبود مگر اینکه معجزهٴ شفاف و روشن جهلِ مردم را در جریان مسابقهٴ حضرت موسای کلیم و تهمت مردم را در جریان حضرت مریم(سلام الله علیهما) برطرف کند در آنجا به وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿لاَ تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَی﴾ نترس تو پیروز میشوی تو عصا را بینداز سِحری در میدان نمیماند در بحثهای آیات گذشته به این نتیجه رسیده بودیم که گرچه در بعضی از روایات ظاهرش این است نظیر قصّهٴ وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) که عصای موسی آن طنابها و آن چوبها را بلعید ولی ظاهر قرآن کریم این است که سِحر را از بین برد یعنی همهٴ تماشاچیها دیدند این میدان شده میدان مار سِحر عظیم است ﴿وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ آنها ﴿یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعَی﴾ خیال کردند این حِبال, حَبها این عصا این عصاها این چوبهای فراوان این طنابهای فراوان که در میدان ریختند پر از مار شد وجود مبارک موسای کلیم همین که عصا را انداخت تمام چوبها شده چوب, تمام طنابها شده طناب همه دیدند این میدان یک دانه مار هست بقیه چوب و طناب افتاده سِحر را از بین بُرد نه چوب را خورد ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ که این هم متأسّفانه «انّما» نوشته شده فرمود تو این را بینداز ما آنچه را که اینها کردند از بین میبریم اینها چه کردند؟ اینها عصا ساختند؟ نه, طناب ساختند؟ نه, چه کار کردند؟ سِحر کردند ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ این به صورت شفاف دلالت دارد که عصای موسی کِید را از بین بُرد نه چوب را خورد وقتی همه دیدند که قبل از اینکه وجود مبارک موسای کلیم عصا را بیندازد مارهای فراوانی در این میدان مسابقه بود وقتی عصا را انداخت آنکه چوب بود شده چوب, آنکه طناب بود شده طناب, آنکه کِید و مکر و حیله و سِحر بود رخت بربست بنابراین انبیا(علیهم السلام) تا خدای سبحان چیزی به آنها افاضه نکند خب نمیدانند در اینجا هم وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) که از تهمت هراسناک بود ذات اقدس الهی به هر وسیلهای بود به آن حضرت دلداری داد که هراس نداشته باش محزون نباش مسئله به بهترین وجه بر اساس قرّةالعین تو تأمین میشود وقتی این بچه را گرفت خواست به طرف شهر بیاید به او همان فرشتهٴ وحی از طرف ذات اقدس الهی دستور داد که هر کس را دیدی بگو من روزهدارم و صومِ صَمْت دارم و نذر کردم روزه بگیرم و با احدی سخن نگویم و اگر گفتند این کودک را از کجا آوردی به خود کودک اشاره بکن البته این از آن کارِ مریم(سلام الله علیها) برمیآید نه از متنِ پیام ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ هر کسی دیدی بگو من روزهدارم این باید واقعاً روزه داشته باشد صومِ صَمْت گرفته باشد وگرنه میشود کذب نه اینکه روزه نداشته باش بگو من روزهدارم این نیست این باید روزه داشته باشد یک, و صوم صمت هم باید داشته باشد و نذر کرده باشد که با کسی سخن نگوید دو, اینکه خدا فرمود هر کس را دیدی بگو یا تخصیصاً خارج شده است به همراه این دلیل یا تخصّصاً خارج شده است که منظور از «قُل» این نیست که لفظاً بگو با اشاره بگو به قرینهٴ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ نه «فقالت لهم» این قرینهٴ بعدی که فرمود کسی را که دید ﴿أَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ معلوم میشود حرف نزد معلوم میشود که قول به معنای جامع هم بر کتابت اطلاق میشود هم بر اشاره اطلاق میشود هم بر لفظ اطلاق میشود اینکه میگویند خبرِ کذبِ عمدی بر خدا و پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) روزه را باطل میکند اگر کسی شب مطلبی را گفت روز در حال روزه از او سؤال کردند این خبر درست است یا نه, او با سر اشاره بکند خب پس روزهٴ او میشود باطل برای اینکه این هم یک قول است این هم یک خبر است با دست اشاره بکند هم روزهٴ او میشود باطل این کذب گاهی به قول است گاهی با اشاره آن هم یک نحو قول است گاهی با نوشتن است دیگر, پس اینکه خدای سبحان به وجود مبارک مریم از راه فرشتهها دستور داد که اگر کسی را دیدی بگو من روزهدارم و نذر کردم با کسی سخن نگویم این یا تخصیصاً خارج شده است کما احتمل یا نه, تخصّصاً خارج است این قول نیست اصلاً وجود مبارک مریم همین کار را هم کرده حرف نزده بلکه اشاره کرده, خب.
پرسش:...
پاسخ: نه چون آخر ﴿فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَاناً قَصِیّاً﴾ اصلش که ﴿إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً ٭ فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾ هم در قسمت شرق بیتالمقدس مثلاً جا گرفته بودند و هم یک حجاب و پردهای یا دیواری بین آن حضرت و سایر اهلش بود که از اهلش هم فصلاً هم حجاباً فاصله گرفته بود کسی خبر نداشت بنابراین آن حالت که پیش آمد و وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) احساس بارداری کرد این بارش را گرفته فاصله گرفته با فاصلهٴ بشتری ﴿فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَاناً قَصِیّاً﴾ کسی خبر نداشت فقط غیبت مریم را احساس میکردند اما الآن که بارش را به زمین نهاد مشکل جدّی پیدا کرد ﴿قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾. این ﴿فَنَادَاهَا﴾ منادی آیا همان فرشته است که با مریم(سلام الله علیها) سخن میگفت یا عیسی(سلام الله علیه) است که به دنیا آمده دوتا احتمال است مرحوم شیخ طوسی در تبیان فقط این دو احتمال را ذکر میکند که ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ این منظور جبرئیل(سلام الله علیه) است یا وجود مبارک عیسی البته در کلمهٴ «تحت» دو قول هست ایشان مرحوم شیخ طوسی میفرماید دو قول هست یکی «تحتک» تحت یعنی ماوراء نه تحت یعنی زیر به دلیل اینکه در جملهٴ بعد دارد که ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ ایشان چون سَریّ را به معنای نهر گرفتند فرمودند این سریّ که نهر است که از زیر پای مریم و از زیر مریم(سلام الله علیها) که جاری نشد این تحت یعنی ماوراء چون تحت یعنی ماوراء آنجا هم ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ هم یعنی ماوراء بالأخره منادی یا جبرئیل(سلام الله علیه) است همان ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا﴾ یا عیسی(سلام الله علیه) «تحت» را طبق بیان مرحوم شیخ طوسی در تبیان و بعضی از بزرگان دیگر به معنای ماوراء معنا کردند چه اینکه دربارهٴ سریّ هم دوتا احتمال هست سریّ طبق منتخب مرحوم شیخ طوسی و همراهانشان به معنای نهر است یعنی خیلی از مفسّرین این سَریّ را به معنای نهر معنا کردند نهر را چون سَریان دارد سریّ گفتند ولی عدهای گفتند که منظور از این سَریّ سیّدالقوم است و شخص شریف است و مانند آن, سیدناالاستاد همان سریّ به معنای نهر را انتخاب کرده و تأییدش هم با ﴿وَاشْرَبِی﴾ است که در جملهٴ بعد آمده ﴿فَکُلِی وَاشْرَبِی﴾ اما آنها که میگویند مشکل اساسی مریم(سلام الله علیها) در أکل و شُرب نبود تا با بشارت اکل و شرب حزن او برطرف بشود الآن او در یک موقعیّت حسّاسی قرار گرفته که میگوید ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ مشکل او را خرما حل نمیکند, آب حل نمیکند مشکل تهمت را چیز دیگر حل میکند و وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) هم در تمام این مدّت اصلاً مشکل غذا نداشت کسی که ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ او مشکل بیآبی و بینانی نداشت تا با او بشارت بدهند تمام دشواریهای مریم(سلام الله علیها) در این است که او اگر هتک حیثیت بشود از هویّت ساقط شده است دیگر نمیتواند خدمتگزار دین باشد این مشکل را باید حل کرد اگر کسی ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ محزون نباش باید چیزی به او بشارت بدهد که این تهمت را برطرف کند لذا اگر سَریّ به معنای سیّدالقوم باشد با این مشکلگشایی راه دارد یعنی نگران نباش کسی میآید از تو دفاع میکند بالأخره چیزی نیست که چون آخر هیچ کسی نمیفهمد که, چون هیچ کسی نمیفهمد با گفتگو حل نمیشود از راه غیب باید حل بشود یک سیّدالقومی میآید مشکل را حل میکند.
پرسش:...زنی که در بیابان است تنهاست موقع وضع حملش است آب میخواهد بهترین چیز در آن موقع آب است.
پاسخ: بله, ولی برای مریم(سلام الله علیها) که در همهٴ مدّت از کرامتهای الهی برخوردار بود جا برای اینکه بگوید محزون بشود نبود ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: اگر وجود مبارک مریم رزقِ غیبی را سالیان متمادی تجربه کرده است الآن نگران چیست الآن که موقعیّتش بهتر شد که قبلاً که فرشته نیامده بود قبلاً که با جبرئیل سخن نمیگفت الآن فرشته آمد, جبرئیل سخن گفت, پیام خدا را به او رساند گفت خدا میخواهد تا تو مادر بشوی آن وقتی که این کرامتها را نداشت روزیهای غیبی میرسید الآن که این کرامتها را یافت نگران روزی است؟!
پرسش:...
پاسخ: غرض این است که این حزنِ وجود مبارک مریم با چه چیزی باید حل بشود؟
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب, ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ چرا؟ برهان مسئله چیست؟ برای اینکه ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ اگر کسی تکلّم بکند بعد از مادرش دفاع نکند این تهمت همچنان هست اگر عیسی حرف بزند بگوید که مادر غصّه نخور یک درخت خرمایی خشکیده سرسبز میشود آبی هم پیدا میشود این مشکل مریم حل نمیشود حزن مریم برطرف نمیشود چیزی باید به مریم گفته بشود که تو نگران این تهمت نباش ما حل میکنیم این «نادیٰ» ضمیرش یا به عیسی(سلام الله علیه) برمیگردد یا به جبرئیل(سلام الله علیه) برمیگردد باید طوری باشد که این مشکل مریم را حل کند فرمود: ﴿هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾ آنهایی که گفتند منظور از این سَریّ شریف است و سیّدالقوم است أکل را به رطب مرتبط دانستند, شرب را به عصارهٴ رطب مرتبط دانستند چون تَمر که نیست رُطب جنیّ و تازه آب دارد میوه است رُب دارد و مانند آن, بنابراین محور اساسی نگرانی مریم همان تهمت است فرمود کسی میآید تهمتزدایی میکند نگران نباش.
پرسش: حضرت مریم از تهمت نمیترسید یعنی تهمت چون مقام مریم مثل چهارده معصوم ما بالا نبود که
پاسخ: نه خب در اینکه مقام عصمت داشت و ذات اقدس الهی فرمود مریم ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ﴾ این دو بار تطهیر را دربارهٴ او ذکر کرد اصطفا را دربارهٴ او ذکر کرد فرشته آمد, با او گفتگو کرد این یقیناً «علی بیّنة من ربّها» بود اما الآن مشکلش این است که این تهمت را چگونه حل کند.
پرسش:...
پاسخ: نه, منظور این است که اینها که قبل از نذر است الآن کسی بخواهد به او دلداری بدهد که غمگین نباش غمِ مریم در چه چیزی بود؟ در اکل و شرب بود؟ اینکه سالیان متمادی از راه غیب روزی میگرفت نگرانی مریم در تهمتزدایی بود که من این تهمت را چطوری بزدایم کسی گفت نه, حامی پیدا میشود.
پرسش: ظاهراً الفاظ را چه کار کنیم؟
پاسخ: ظاهر است دیگر.
پرسش: ظاهر سرّی.
پاسخ: سَریّ دو معنا دارد دیگر.
پرسش: خب ﴿وَاشْرَبِی﴾ را چه کار کنیم؟
پاسخ: ﴿وَاشْرَبِی﴾ آیه بعد است حمل میشود بر عصارهٴ رطب اگر تمر بود شُرب نداشت این رطب هم عصاره دارد هم خودش قابل أکل است آن شرب برای عصارهٴ رطب است و آن خود جِرمش برای اکل است غرض این است که ما برای اینکه مشکل ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ را حل کنیم باید یک راه نزدیکتری یک راه دلپذیرتری را بپذیریم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
وجود مریم(س) بعد باردار شدن، حمل خود را به مکان دور بُرد تا از دید دیگران پنهان باشد،
در زمان حضرت مریم (س) یک انسان عاقل که مسئله کرامت را بفهمد وجود نداشت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ﴿23﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ﴿24﴾ وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً ﴿25﴾ فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْناً فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیّاً ﴿26﴾ فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَامَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً ﴿27﴾ یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً ﴿28﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً ﴿29﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً ﴿30﴾
وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) بعد از اینکه باردار شد این بار و حمل خود را به مکان دور بُرد تا از دید دیگران پنهان باشد و به آسانی این بار را وضع کند. ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ دردِ زایمان آن حضرت را وادار کرد که به کنار یک درخت خرمایی که به حسب ظاهر خشکیده بود آنجا برود این ﴿جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ تکرار میکند برای اینکه سبب کرامت آن حضرت در همین جذع نخله است یک بار این جذع نخله را در همین آیه 23 ذکر فرمود بار دیگر در آیهٴ 24 ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ﴾ حالا این را هنگام وضع حمل فرمود یا وجود مبارک عیسی به دنیا آمده فرمود در آستانهٴ میلاد فرمود این را آیه روشن نکرد فرمود وضع زایمان و درد زایمان مریم(سلام الله علیها) را وادار کرد که به کنار درخت خرمای خشکیدهای برود در این حال این جمله را فرمود: ﴿قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ مستحضرید که یک بحث بین خود مریم(سلام الله علیها) با خدای سبحان و جبرئیل و فرستادههای الهی است آن «علی بیّنة مِن ربّها» بود برای اینکه فرشتهٴ الهی را دید فرشته سخن گفت بشارت داد و او مادر شد و این قضا و قدر الهی را هم پذیرفت یک ارتباط با مردم دارد مردمی که طبق بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) یک عاقل در بین آنها نبود تا مسئلهٴ کرامت و معجزه را بفهمد مریم(سلام الله علیها) را درک بکند و سخنان مریم را به جامعه منتقل بکند وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) طبق این روایت فرمود یک فرد رشید در آن امّت نبود مشابه آنچه دربارهٴ حضرت لوط آمده ﴿أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ﴾ این مضمون دربارهٴ حضرت لوط هست که فرمود یک آدم عاقل نیست که من با او گفتگو کنم او را از قبح این عمل آگاه کنم تا به دیگران منتقل کند داشتن یک آدم عاقل هم برای یک جامعه گاهی راهگشاست طبق این بیان امام صادق(سلام الله علیه) یک آدمِ بِفهم در بین آن مردم نبود لذا این تهمت را کسی که بخواهد در جامعهٴ قداست دین را حفظ بکند دردناک است مرگآور است یک وقت کسی را متّهم میکنند این خانهنشین میشود خب کاری هم ندارد یک وقت است کسی اصلاً پروریده شده برای نشر معارف دین برای حفظ دین با آبروی او بازی کردن یعنی او را از تمام حیثیتهای شغلی انداختن او میشود آدم بیکار اما اگر کاسبی را, کشاورزی را, دامداری را متّهم کردند بالأخره او مشغول کار خودش هست اما یک روحانی را انسانی که از راه آبرو دارد خدمت میکند او را متّهم کردن این دیگر مُرده است دیگر, بنابراین برای کسی که بخواهد ناشر دین باشد اگر با آبروی او بازی کردن یعنی او را از هویّت انداختن ولی دیگران نه, اینچنین نیست اگر کسی کشاورز است, دامدار است, پیشهور است, کارمند است, کارگزار است بالأخره یک هتک حیثیتی شده ولی مشغول کار خودش است وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) که عمری را در معبد الهی گذراند برای نشر دین بود اگر با این تهمت روبهرو بشود دیگر از هستی ساقط است بنابراین در ارتباط با فرشتهها و ذات اقدس الهی او «علی بیّنة من ربّها» است دربارهٴ مردم چون یک انسان عاقل که مسئله کرامت را بفهمد نبود وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) گفت ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ مشابه این را ما دربارهٴ انبیا(علیهم السلام) هم داشتیم.
پرسش:...
پاسخ: خب الآن دیگر ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا﴾ فرزندی آورده و هیچ کسی هم سابقه ندارد که بدون همسر مادر بشود خب توجیه میخواهد دیگر. وجود مبارک حضرت امیر این قسمت را قبلاً هم ما از نهجالبلاغه خواندیم وجود مبارک حضرت امیر فرمود طبق خطبهٴ چهار نهجالبلاغه فرمود من در حق هیچ شکّی نکردم «مَا شَکَکْتُ فی الْحَقِّ مُذْأُرِیتُهُ» از آن لحظهای که خدای سبحان حق را به من نشان داد من شک نکردم اینها سخن از رؤیت در حق است نه نظر در حق سخن از نظریهپردازی و نگاهِ علمی نیست سخن از رؤیت است و شهود فرمود شکبردار نیست ما حق را به ما نشان دادند ما هم یقین داشتیم آنگاه این سؤال پیش میآید که خب نه تنها شما این طور هستید انبیا هم همین طورند انبیا هم در حق شک نمیکنند پس چرا وجود مبارک موسای کلیم در آن صحنهٴ مسابقه ترسید چون دارد وقتی که سَحره آمدند آن طنابها را و آن چوبها را در میدان مسابقه انداختند ﴿فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ همه فرار کردند این میدان شد میدانِ مار در این صحنه ﴿فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَی﴾ وجود مبارک موسای کلیم ترسید خب موسی که میداند این سِحر است سِحر که ترسی ندارد معجزه به دست موسای کلیم است سِحر به دست آنهاست چگونه موسای کلیم ترسید؟ وجود مبارک حضرت امیر میفرماید «مَا شَکَکْتُ فی الْحَقِّ مُذْأُرِیتُهُ» آن وقت جواب سؤال مقدّر که اگر شما نترسیدید این برای آن عصمت است مَلکهٴ عصمت است و انبیای الهی هم همین طورند پس چطور موسای کلیم شک کرد و ترسید آنگاه در جواب میفرمایند: «لَمْ یُوجِسْ مُوسَیعلیه السلام خِیفَةً عَلَی نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ» فرمود موسای کلیم از این مار نترسید از اینکه سِحر عظیم آوردند نترسید از جهل و نَفهمی مردم ترسید فرمود خب الآن اینجا میدان مسابقه است این همه مارها و طنابهای مارشده را به مردم نشان دادند من هم اگر عصا را بیندازم مار بشود آنها نتوانند بین معجزهٴ من و سِحر آن ساحران فرق بگذارند چه کنم سِحر چیزی است باطل معجزه امری است حقیقت تشخیص این حق از آن باطل که کار هر کسی نیست اینها که حسگرایند در محدودهٴ حس فکر میکنند اگر ببینند من هم چوبی را مار کردم آنها هم چوبی را مار کردند آن وقت چه میشود اگر آنها تشخیص ندهند من چه کنم وجود مبارک حضرت امیر میفرماید هراس موسای کلیم از جهل مردم بود که مبادا در این فرصت دولت ضلال بر دولت حق غالب بشود «لَمْ یُوجِسْ مُوسَیعلیه السلام خِیفَةً عَلَی نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ» آنگاه «الْیَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَی سَبِیلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ. مَنْ وَثِقَ بِماءٍ لَمْ یَظْمَأ» فرمود اگر کسی تکیهگاه داشته باشد به کوثر برسد تشنه نمیشود بنابراین موسای کلیم با اینکه از انبیای اولواالعزم بود ترسش از جهل مردم است با اینکه «علی بیّنة من ربّه» بود هیچ تردیدی هم نداشت بار اول ترسید برای اینکه سابقه نداشت اینها که علمشان بالذّات نیست باید به تعلیم الهی باشد ذات اقدس الهی فرمود عصا را بینداز عصا را انداخت این شده مار خب در شب تار چوبی مار بشود هراس دارد دیگر برای اوّلین بار موسای کلیم ترسید بعد فرمود: ﴿خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ بگیر نترس ما این را دوباره عصا میکنیم این در کمال شهامت دست گذاشت و گرفت از آن به بعد دیگر هراسی نبود اوّلین بار ترس دارد برای اینکه علم اینها مثل علم ذات اقدس الهی ذاتی نیست اینها به تعلیم الهی عالِم میشوند به تأمین الهی در امنیت قرار میگیرند و مانند آن, اما اینجا بارها وجود مبارک موسای کلیم آزمود و عصا را مار کرد دوباره مار به صورت عصا در آمد اینجا در میدان مسابقه از جهلِ مردم ترسید بنابراین یک رابطه, وظیفه بین معصومین با ذات اقدس الهی است که اینها «علی بیّنة من ربّهم»اند یک رابطه با مردماند خب اگر مردم جاهل باشند اینها چه کنند اینها ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ طبق بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) بر این بود که در اینها یک آدم عاقل نبود که حضرت بفهماند من از راه غیب مادر شدم آن وقت چاره جز این نبود مگر اینکه معجزهٴ شفاف و روشن جهلِ مردم را در جریان مسابقهٴ حضرت موسای کلیم و تهمت مردم را در جریان حضرت مریم(سلام الله علیهما) برطرف کند در آنجا به وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿لاَ تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَی﴾ نترس تو پیروز میشوی تو عصا را بینداز سِحری در میدان نمیماند در بحثهای آیات گذشته به این نتیجه رسیده بودیم که گرچه در بعضی از روایات ظاهرش این است نظیر قصّهٴ وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) که عصای موسی آن طنابها و آن چوبها را بلعید ولی ظاهر قرآن کریم این است که سِحر را از بین برد یعنی همهٴ تماشاچیها دیدند این میدان شده میدان مار سِحر عظیم است ﴿وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ آنها ﴿یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعَی﴾ خیال کردند این حِبال, حَبها این عصا این عصاها این چوبهای فراوان این طنابهای فراوان که در میدان ریختند پر از مار شد وجود مبارک موسای کلیم همین که عصا را انداخت تمام چوبها شده چوب, تمام طنابها شده طناب همه دیدند این میدان یک دانه مار هست بقیه چوب و طناب افتاده سِحر را از بین بُرد نه چوب را خورد ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ که این هم متأسّفانه «انّما» نوشته شده فرمود تو این را بینداز ما آنچه را که اینها کردند از بین میبریم اینها چه کردند؟ اینها عصا ساختند؟ نه, طناب ساختند؟ نه, چه کار کردند؟ سِحر کردند ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ این به صورت شفاف دلالت دارد که عصای موسی کِید را از بین بُرد نه چوب را خورد وقتی همه دیدند که قبل از اینکه وجود مبارک موسای کلیم عصا را بیندازد مارهای فراوانی در این میدان مسابقه بود وقتی عصا را انداخت آنکه چوب بود شده چوب, آنکه طناب بود شده طناب, آنکه کِید و مکر و حیله و سِحر بود رخت بربست بنابراین انبیا(علیهم السلام) تا خدای سبحان چیزی به آنها افاضه نکند خب نمیدانند در اینجا هم وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) که از تهمت هراسناک بود ذات اقدس الهی به هر وسیلهای بود به آن حضرت دلداری داد که هراس نداشته باش محزون نباش مسئله به بهترین وجه بر اساس قرّةالعین تو تأمین میشود وقتی این بچه را گرفت خواست به طرف شهر بیاید به او همان فرشتهٴ وحی از طرف ذات اقدس الهی دستور داد که هر کس را دیدی بگو من روزهدارم و صومِ صَمْت دارم و نذر کردم روزه بگیرم و با احدی سخن نگویم و اگر گفتند این کودک را از کجا آوردی به خود کودک اشاره بکن البته این از آن کارِ مریم(سلام الله علیها) برمیآید نه از متنِ پیام ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ هر کسی دیدی بگو من روزهدارم این باید واقعاً روزه داشته باشد صومِ صَمْت گرفته باشد وگرنه میشود کذب نه اینکه روزه نداشته باش بگو من روزهدارم این نیست این باید روزه داشته باشد یک, و صوم صمت هم باید داشته باشد و نذر کرده باشد که با کسی سخن نگوید دو, اینکه خدا فرمود هر کس را دیدی بگو یا تخصیصاً خارج شده است به همراه این دلیل یا تخصّصاً خارج شده است که منظور از «قُل» این نیست که لفظاً بگو با اشاره بگو به قرینهٴ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ نه «فقالت لهم» این قرینهٴ بعدی که فرمود کسی را که دید ﴿أَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ معلوم میشود حرف نزد معلوم میشود که قول به معنای جامع هم بر کتابت اطلاق میشود هم بر اشاره اطلاق میشود هم بر لفظ اطلاق میشود اینکه میگویند خبرِ کذبِ عمدی بر خدا و پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) روزه را باطل میکند اگر کسی شب مطلبی را گفت روز در حال روزه از او سؤال کردند این خبر درست است یا نه, او با سر اشاره بکند خب پس روزهٴ او میشود باطل برای اینکه این هم یک قول است این هم یک خبر است با دست اشاره بکند هم روزهٴ او میشود باطل این کذب گاهی به قول است گاهی با اشاره آن هم یک نحو قول است گاهی با نوشتن است دیگر, پس اینکه خدای سبحان به وجود مبارک مریم از راه فرشتهها دستور داد که اگر کسی را دیدی بگو من روزهدارم و نذر کردم با کسی سخن نگویم این یا تخصیصاً خارج شده است کما احتمل یا نه, تخصّصاً خارج است این قول نیست اصلاً وجود مبارک مریم همین کار را هم کرده حرف نزده بلکه اشاره کرده, خب.
پرسش:...
پاسخ: نه چون آخر ﴿فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَاناً قَصِیّاً﴾ اصلش که ﴿إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً ٭ فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾ هم در قسمت شرق بیتالمقدس مثلاً جا گرفته بودند و هم یک حجاب و پردهای یا دیواری بین آن حضرت و سایر اهلش بود که از اهلش هم فصلاً هم حجاباً فاصله گرفته بود کسی خبر نداشت بنابراین آن حالت که پیش آمد و وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) احساس بارداری کرد این بارش را گرفته فاصله گرفته با فاصلهٴ بشتری ﴿فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَاناً قَصِیّاً﴾ کسی خبر نداشت فقط غیبت مریم را احساس میکردند اما الآن که بارش را به زمین نهاد مشکل جدّی پیدا کرد ﴿قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾. این ﴿فَنَادَاهَا﴾ منادی آیا همان فرشته است که با مریم(سلام الله علیها) سخن میگفت یا عیسی(سلام الله علیه) است که به دنیا آمده دوتا احتمال است مرحوم شیخ طوسی در تبیان فقط این دو احتمال را ذکر میکند که ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ این منظور جبرئیل(سلام الله علیه) است یا وجود مبارک عیسی البته در کلمهٴ «تحت» دو قول هست ایشان مرحوم شیخ طوسی میفرماید دو قول هست یکی «تحتک» تحت یعنی ماوراء نه تحت یعنی زیر به دلیل اینکه در جملهٴ بعد دارد که ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ ایشان چون سَریّ را به معنای نهر گرفتند فرمودند این سریّ که نهر است که از زیر پای مریم و از زیر مریم(سلام الله علیها) که جاری نشد این تحت یعنی ماوراء چون تحت یعنی ماوراء آنجا هم ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ هم یعنی ماوراء بالأخره منادی یا جبرئیل(سلام الله علیه) است همان ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا﴾ یا عیسی(سلام الله علیه) «تحت» را طبق بیان مرحوم شیخ طوسی در تبیان و بعضی از بزرگان دیگر به معنای ماوراء معنا کردند چه اینکه دربارهٴ سریّ هم دوتا احتمال هست سریّ طبق منتخب مرحوم شیخ طوسی و همراهانشان به معنای نهر است یعنی خیلی از مفسّرین این سَریّ را به معنای نهر معنا کردند نهر را چون سَریان دارد سریّ گفتند ولی عدهای گفتند که منظور از این سَریّ سیّدالقوم است و شخص شریف است و مانند آن, سیدناالاستاد همان سریّ به معنای نهر را انتخاب کرده و تأییدش هم با ﴿وَاشْرَبِی﴾ است که در جملهٴ بعد آمده ﴿فَکُلِی وَاشْرَبِی﴾ اما آنها که میگویند مشکل اساسی مریم(سلام الله علیها) در أکل و شُرب نبود تا با بشارت اکل و شرب حزن او برطرف بشود الآن او در یک موقعیّت حسّاسی قرار گرفته که میگوید ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ مشکل او را خرما حل نمیکند, آب حل نمیکند مشکل تهمت را چیز دیگر حل میکند و وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) هم در تمام این مدّت اصلاً مشکل غذا نداشت کسی که ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ او مشکل بیآبی و بینانی نداشت تا با او بشارت بدهند تمام دشواریهای مریم(سلام الله علیها) در این است که او اگر هتک حیثیت بشود از هویّت ساقط شده است دیگر نمیتواند خدمتگزار دین باشد این مشکل را باید حل کرد اگر کسی ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ محزون نباش باید چیزی به او بشارت بدهد که این تهمت را برطرف کند لذا اگر سَریّ به معنای سیّدالقوم باشد با این مشکلگشایی راه دارد یعنی نگران نباش کسی میآید از تو دفاع میکند بالأخره چیزی نیست که چون آخر هیچ کسی نمیفهمد که, چون هیچ کسی نمیفهمد با گفتگو حل نمیشود از راه غیب باید حل بشود یک سیّدالقومی میآید مشکل را حل میکند.
پرسش:...زنی که در بیابان است تنهاست موقع وضع حملش است آب میخواهد بهترین چیز در آن موقع آب است.
پاسخ: بله, ولی برای مریم(سلام الله علیها) که در همهٴ مدّت از کرامتهای الهی برخوردار بود جا برای اینکه بگوید محزون بشود نبود ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: اگر وجود مبارک مریم رزقِ غیبی را سالیان متمادی تجربه کرده است الآن نگران چیست الآن که موقعیّتش بهتر شد که قبلاً که فرشته نیامده بود قبلاً که با جبرئیل سخن نمیگفت الآن فرشته آمد, جبرئیل سخن گفت, پیام خدا را به او رساند گفت خدا میخواهد تا تو مادر بشوی آن وقتی که این کرامتها را نداشت روزیهای غیبی میرسید الآن که این کرامتها را یافت نگران روزی است؟!
پرسش:...
پاسخ: غرض این است که این حزنِ وجود مبارک مریم با چه چیزی باید حل بشود؟
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب, ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ چرا؟ برهان مسئله چیست؟ برای اینکه ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ اگر کسی تکلّم بکند بعد از مادرش دفاع نکند این تهمت همچنان هست اگر عیسی حرف بزند بگوید که مادر غصّه نخور یک درخت خرمایی خشکیده سرسبز میشود آبی هم پیدا میشود این مشکل مریم حل نمیشود حزن مریم برطرف نمیشود چیزی باید به مریم گفته بشود که تو نگران این تهمت نباش ما حل میکنیم این «نادیٰ» ضمیرش یا به عیسی(سلام الله علیه) برمیگردد یا به جبرئیل(سلام الله علیه) برمیگردد باید طوری باشد که این مشکل مریم را حل کند فرمود: ﴿هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾ آنهایی که گفتند منظور از این سَریّ شریف است و سیّدالقوم است أکل را به رطب مرتبط دانستند, شرب را به عصارهٴ رطب مرتبط دانستند چون تَمر که نیست رُطب جنیّ و تازه آب دارد میوه است رُب دارد و مانند آن, بنابراین محور اساسی نگرانی مریم همان تهمت است فرمود کسی میآید تهمتزدایی میکند نگران نباش.
پرسش: حضرت مریم از تهمت نمیترسید یعنی تهمت چون مقام مریم مثل چهارده معصوم ما بالا نبود که
پاسخ: نه خب در اینکه مقام عصمت داشت و ذات اقدس الهی فرمود مریم ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ﴾ این دو بار تطهیر را دربارهٴ او ذکر کرد اصطفا را دربارهٴ او ذکر کرد فرشته آمد, با او گفتگو کرد این یقیناً «علی بیّنة من ربّها» بود اما الآن مشکلش این است که این تهمت را چگونه حل کند.
پرسش:...
پاسخ: نه, منظور این است که اینها که قبل از نذر است الآن کسی بخواهد به او دلداری بدهد که غمگین نباش غمِ مریم در چه چیزی بود؟ در اکل و شرب بود؟ اینکه سالیان متمادی از راه غیب روزی میگرفت نگرانی مریم در تهمتزدایی بود که من این تهمت را چطوری بزدایم کسی گفت نه, حامی پیدا میشود.
پرسش: ظاهراً الفاظ را چه کار کنیم؟
پاسخ: ظاهر است دیگر.
پرسش: ظاهر سرّی.
پاسخ: سَریّ دو معنا دارد دیگر.
پرسش: خب ﴿وَاشْرَبِی﴾ را چه کار کنیم؟
پاسخ: ﴿وَاشْرَبِی﴾ آیه بعد است حمل میشود بر عصارهٴ رطب اگر تمر بود شُرب نداشت این رطب هم عصاره دارد هم خودش قابل أکل است آن شرب برای عصارهٴ رطب است و آن خود جِرمش برای اکل است غرض این است که ما برای اینکه مشکل ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ را حل کنیم باید یک راه نزدیکتری یک راه دلپذیرتری را بپذیریم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است