- 600
- 1000
- 1000
- 1000
خطبه حضرت زهرا(س) با زنان انصار، جلسه سوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «خطبه حضرت زهرا(س) با زنان انصار»، جلسه سوم، سال 1398
فاطمیّه موطنِ مباحثی است که آن بحثها را در جاهای دیگری از مناسبتهای دینی نمییابیم، اهمیّتی که فاطمیّه دارد، غیر از اینکه اثبات و تثبیتِ «ولی» هست نفیِ «غیر» هم هست، اینجا هر دو باهم اتّفاق میافتد، همانطور که وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند شعارِ محوریِ ایشان «قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا»بود، شعارِ قیامِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم «لا إمامَ إلّا أمیرالمؤمنین» و «لا وَلی إلّا عَلی» و «لا مَولا إلّا عَلی» و «لا فَتی إلّا عَلی» بود، یعنی هم اثباتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و هم نفی و حذفِ دیگران بود.
این مسیر مسیرِ خیلی سختی است، چون دنیایی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میبینند و درک میکنند و میشناسند اعتقاد دارند با دنیای بقیّه متفاوت است، لذا وقتی پرسیدند حالِ شما چطور است؟ ایشان نفرمودند که مثلاً درد دارم یا ندارم، بلکه فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ»، من از دنیای شما بیزار هستم، چون این دنیای شماست، که برای آن چیزی که به آن تعلّق داری و گرفتارِ آن هستی از من فاصله میگیرید، یعنی «حق» را میدانید ولی برای تعلّقِ خودتان فاصله میگیرید.
اصلاً دردِ مردمِ کوفه همین بود، دنیای آنها فرق داشت، لذا وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خواستند بیایند اینها خیلی خوشحال شدند، از خوشحالیِ اینکه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قبول کردهاند و در حالِ آمدن هستند گریه میکردند، منتها چون دنیاها متفاوت بود، چون سازمانها و نظامِ ارزشگذاریِ آنها متفاوت بود زمانِ بزنگاه نیامدند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ» من از دنیای شما بیزار هستم، نظامِ ارزشیِ شما با من فرق میکند.
در جامعهی اسلامی همیشه قُلیهایی هستند که پارازیت میاندازند، اینها زمانِ اهل بیت علیهم السلام هم بودهاند، مثلاً میآمدند و میگفتند: علی جان! سِنّ شما کم است، کمی صبر کنید، اینها پیرمرد هستند و شما جوان هستید!
مگر مسئلهی شخصیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که اینطور میگفتند؟ اگر مسئلهی شخصیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که لقمه را از دهانِ مبارکِ پسرِ چهار پنج سالهی خود نمیرفتند تا به کافرِ حربی بدهند، هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این بزرگواران که اهلِ کوتاه نیامدن نبودند، این بزرگواران که اصلاً کاری کردهاند که «کَرَم» وصفِ آنها نیست بلکه افتخارِ «کَرَم» هست که چنین مصداقی دارد، اگر اینجا کوتاه نمیآیند به این دلیل است که حق و باطل گُم میشوند، مسئله شخصی نیست که بگویید بگذر.
فاطمیّه موطنِ مباحثی است که آن بحثها را در جاهای دیگری از مناسبتهای دینی نمییابیم، اهمیّتی که فاطمیّه دارد، غیر از اینکه اثبات و تثبیتِ «ولی» هست نفیِ «غیر» هم هست، اینجا هر دو باهم اتّفاق میافتد، همانطور که وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند شعارِ محوریِ ایشان «قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا»بود، شعارِ قیامِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم «لا إمامَ إلّا أمیرالمؤمنین» و «لا وَلی إلّا عَلی» و «لا مَولا إلّا عَلی» و «لا فَتی إلّا عَلی» بود، یعنی هم اثباتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و هم نفی و حذفِ دیگران بود.
این مسیر مسیرِ خیلی سختی است، چون دنیایی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میبینند و درک میکنند و میشناسند اعتقاد دارند با دنیای بقیّه متفاوت است، لذا وقتی پرسیدند حالِ شما چطور است؟ ایشان نفرمودند که مثلاً درد دارم یا ندارم، بلکه فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ»، من از دنیای شما بیزار هستم، چون این دنیای شماست، که برای آن چیزی که به آن تعلّق داری و گرفتارِ آن هستی از من فاصله میگیرید، یعنی «حق» را میدانید ولی برای تعلّقِ خودتان فاصله میگیرید.
اصلاً دردِ مردمِ کوفه همین بود، دنیای آنها فرق داشت، لذا وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خواستند بیایند اینها خیلی خوشحال شدند، از خوشحالیِ اینکه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قبول کردهاند و در حالِ آمدن هستند گریه میکردند، منتها چون دنیاها متفاوت بود، چون سازمانها و نظامِ ارزشگذاریِ آنها متفاوت بود زمانِ بزنگاه نیامدند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ» من از دنیای شما بیزار هستم، نظامِ ارزشیِ شما با من فرق میکند.
در جامعهی اسلامی همیشه قُلیهایی هستند که پارازیت میاندازند، اینها زمانِ اهل بیت علیهم السلام هم بودهاند، مثلاً میآمدند و میگفتند: علی جان! سِنّ شما کم است، کمی صبر کنید، اینها پیرمرد هستند و شما جوان هستید!
مگر مسئلهی شخصیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که اینطور میگفتند؟ اگر مسئلهی شخصیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که لقمه را از دهانِ مبارکِ پسرِ چهار پنج سالهی خود نمیرفتند تا به کافرِ حربی بدهند، هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این بزرگواران که اهلِ کوتاه نیامدن نبودند، این بزرگواران که اصلاً کاری کردهاند که «کَرَم» وصفِ آنها نیست بلکه افتخارِ «کَرَم» هست که چنین مصداقی دارد، اگر اینجا کوتاه نمیآیند به این دلیل است که حق و باطل گُم میشوند، مسئله شخصی نیست که بگویید بگذر.
تاکنون نظری ثبت نشده است