- 115
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 47 تا 49 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 47 تا 49 سوره توبه"
اهمّیت و چگونگی کارشکنی منافقان در مسائل نظامی
سقوط منافقان در فتنه به بهانهٴ گریز از آن
لزوم اعتقاد به وجود فعلی جهنم و مشاهدهٴ عینی آن در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (47) لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّی جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ (48) وَمِنْهُم مَن یَقُولُ ائْذَن لِی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ (49)﴾
اهمیت وچگونگی کارشنی منافقان در مسائل نظامی
جریان نفاق و کارشکنی منافقان در صدر اسلام مخصوصاً در مسائل نظامی آن قدر مهم بود که ذات اقدس الهی در بسیاری از آیات مخصوصاً آیات سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به تشریح وضع آنها پرداخت؛ تا سرانجام به کفر آنها تصریح کرد که اینها کافرند و محاط به فتنه هستند از یک جهت، و محاط به جهنم هستند از جهت دیگر.
قبلاً هم آنچه مربوط به جنگ بدر بود یا جنگ احد بود اوضاع اینها را تشریح کرد. در سوره مبارکه «نساء» آیهٴ 141وضع آنها را به این صورت تبیین کرده است فرمود: ﴿الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِن کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قَالُوا أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ وَإِن کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعْکُم مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾ فرمود یک عدهای هستند که فرصت طلباند، رابطه سرّیشان با بیگانهها محفوظ است اینها منتظر فرصتاند اگر خداوند فتحی نصیب امت اسلامی کرد، غنیمتی بردند، اینها خود را به عنوان داعیهداران اسلامی معرفی میکنند به مسئولان نظام اسلامیمیگویند به امت مسلمان میگویند، که ما هم با شما بودیم در این غنیمت سهیمیم ﴿قَالُوا أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ﴾ ما هم در این جبهه بودیم، در تظاهرات بودیم، در راهپیماییها بودیم و مانند آن.
و اگر قضا و قدر الهی برای آزمون به این صورت تعلق گرفت که کفار نصیبی بردند ـ درباره مسلمانها هم عنوان فتح آمده هم بیان مبدأ فاعلی فتح که خداست فرمود ﴿فَإِن کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ﴾ ولی درباره کفار نه سخن از فتح است نه بیان مبدأ فاعلی، نفرمود: اگر فتحی از طرف خدا نصیب کفار شد چون هرگز کافر فاتح نخواهد بود به قرینه ذیل آیه که فرمود: ﴿وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾، لذا مبدأ فاعلیاش یاد نشده و بهرهای هم که نصیب کفار میشود فتح نیست لذا فرمود: ﴿وَإِن کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصیبٌ﴾، خب این دو تفاوت وقتی کفار مثلاً پیروز بشوند، همین منافقین به کفار میگویند ﴿أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعْکُم مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ ما شما را حفظ کردیم خبرها را به شما گزارش دادیم و علیهشان کارها را خنثی کردیم و نگذاشتیم که مؤمنین علیه شما تلاش و کوشش بکنند و فاتح بشوند، پس ما هم در آن غنیمت شما سهیمیم بالأخره.
اینها که ذولسانیین و ذووجهین هستند وضعشان به این صورت است، آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ و بعد هم اعلام کرد که شما به هر تلاش و کوششی دست بزنید بدانید که کافر پیروز نخواهد شد ﴿وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾ ، اینها را در آیهٴ 141 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» وضعش قبلاً روشن شد، بیان کردیم.
در خصوص این جریان سورهٴ «توبه» مؤمنین را با اوصاف خاص ذکر فرمود بعد در پایانش فرمود: ﴿وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالمُتَّقِینَ﴾، که بحثش در نوبت دیروز گذشت آیهٴ 44 همین سوره.
تشریح رفتار و کردار منافقان از سوی خدای سبحان
بعد پرداخت به تبیین آداب و رفتار و کردار منافقین، و در پایان آیهٴ 47 فرمود: ﴿وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ﴾، از این به بعد کمکم از ظلم به کفر اینها میرسد که اینها کافرند، بعد هم به حکم کلامی اینها میرسد که حکم کفار محدود بودن و محاط بودن به دوزخ است.
فرمود ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ﴾ در جنگ حنین اینچنین بود در جنگ احد اینچنین بود، ﴿وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ﴾ تنها مشکلشان با امت اسلامی نبود اینها با تو کار داشتند خواستند کار را علیه تو تمام بکنند، تا اینکه امر خدا آمد و حق ظاهر شد و اینها کراهت داشتند از ظهور حق و پیروزی حق .
و از همین گروه هم قبلاً یاد کرد که ﴿إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ اینها نه به خدا معتقدند نه به قیامت.
بعد فرمود: ﴿وَمِنْهُم مَن یَقُولُ ائْذَن لِی وَلاَ تَفْتِنِّی﴾ بعضیها هستند که صریحاً از تو اذن میخواهند که به جبهه نیایند و بمانند و حرفشان این است بهانهای هم میآورند، میگویند ما را گرفتار فتنه نکنید. در شرح نزول این آیه گفتهاند که بعضی از سران نفاق به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفتند اگر ما بیاییم آن سرزمین افراد سفیدرویی را مثلاً، زنهای رومی هم را ببینیم ممکن است که به گناه بیفتیم بهتر است که ما در جنگ شرکت نکنیم بعضی اینچنین گفتند؛ برخی گفتند نه ما گرفتار عائله ایم وسرپرستی اینها به عهده ماست، اگر به جبهه برویم اینها بیسرپرست میشوند ما را در فتنه قرار نده این بهانههای بیجا.
لذا از حضرت اذن خواستند و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم به اینها اذن داد و دیگر عتابی هم در اینجا نیامد برای اینکه خوب شد اینها نیامدند، اصلاً اینها اگر هم به جبهه میآمدند همان ﴿ لَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ﴾ بود ﴿مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً﴾ بود ﴿وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ﴾ بود و مانند این. لذا در اینجا هیچ سخن در این نیست که چرا اذن دادی میخواستی صبر کنی نه این طور نبود به اینها پرداخت فرمود:
خوف منافقان از فتنه و سقوط آنان در فتنه
اینها که بهانه میگیرند میگویند مبادا عائله ما بیسرپرست بشوند و مشکلات خانوادگی پیش بیاید مضطر بشویم، به فتنه آلوده بشویم یا اگر به جبهه برویم در آن فضای رومیها به گناه آلوده بشویم اینها به بهانه فتنه هم اکنون در فتنه غوطهورند ﴿أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾، یک بیان نورانی از امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که میفرماید «الناس من خوف الذل فی الذل» بعضیها میترسند که ذلیل بشوند برای اینکه مبادا ذلیل بشوند، به استقبال ذلت میروند میگویند اگر ما مثلاً با این ابر قدرت درافتیم ما را ذلیل میکند مبادا ذلیل بشوند هم اکنون در ذلت فرو میروند «الناس من خوف الذل متعجلوا الذل» این در مستدرک نهج البلاغه است نه در خود نهج البلاغه از بیانات نورانی آن حضرت است.
خب، مثل اینکه یک انسان بخیل برای اینکه فقیر نشود فقیرانه زندگی میکند، امساک میکند، خودش را به زحمت میاندازد، عائلهاش را به زحمت میاندازد برای اینکه فقیر نشود از خوف فقر به استقبال فقر میرود یک زندگی فقیرانه خسیسانه را استقبال میکند. اینها هم از خوف فتنه در فتنه میافتند، لکن اینها جهل علمی ندارند اینها واقعاً در فتنهاند نه اینکه مبادا به فتنه مبتلا بشوند آن بهانه است همین بهانهجویی اینها فتنه است برای اینکه از یک واجب مسلّم الهی اینها تمرّد کردند ﴿أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾ خب، در برابر حکم خدا ایستادند در برابر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایستادند خودش فتنه است همینها هستند که به جای ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ ابتغای فتنه داشتند ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ﴾ در حالی که آن فضا فضای ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ است پس اینها در فتنهاند وقتی در این چاه فتنه باشند محاط فتنهاند این فتنه همان خطیئه و گناهی است که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» وضعش را مشخص فرمود، فرمود: آیهٴ 81 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿بَلَی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ پس اینها در فتنه فرو رفتند احاطت بهم الفتنه و این فتنه هم خطیئه و معصیت است پس ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُه﴾ و درون این فتنه و درون این خطیئه همان جهنم است پس «احاطت بهم النار» ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ براساس این تحلیل اینها در دنیا در چاه فتنهاند در آخرت در ویل آتش پس در هر دو حال محاطاند و فتنه دنیا محیط است، خطیئه دنیا محیط است و جهنم آخرت هم محیط پس اینهایی که ﴿أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾ یعنی ﴿احاطت بهم الفتنه﴾ چون فتنه خطیئه و معصیت است پس ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ﴾ چون این فتنه و این خطیئه باعث ورود در جهنم است و این فتنه محیط است و این خطیئه محیط است، پس«احاطت بهم النار»، ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ پس اول ظلم بود بعد کراهت اینها از پیشرفت اسلام بود، بعد کفر اینها و احاطه خطیئه اینها بود، بعد احاطه جهنم؛ احاطه فعلی جهنم بر منافقان
در جریان احاطه جهنم آیات دو طائفهاند، یک طایفه این است که در قیامت جهنم محیط اینهاست که مقید است؛ طایفه دیگر مطلق است نظیر همین آیه محل بحث که فرمود: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾، ظاهر این آیه این است که هم اکنون هم محیط است، چون بالأخره مشتق اگر اختلافی است که آیا مجاز است یا نه، در «من قضی عنه المبدأ» محل اختلاف است وگرنه در اینکه در «ما یأتی» مجاز است کسی اختلاف نکرده استعمال مشتق در «من یتلبس بالمبدأ فی ما بعد» این در کل مجاز است و بدون قرینه هم ذکر نمیشود، اگر اختلافی هست که آیا مجاز است یا حقیقت، درباره «من قضی عنه المبدأ» است. پس یک مورد اتفاق دارد، اتفاق مثبت، یک مورد اختلاف دارد، یک مورد اتفاق منفی درباره مشتق همین سه حرف است؛ آن مورد اتفاق مثبت این است که کسی که بالفعل متلبس باشد به مبدأ؛ عالم، کاتب، قائم به کسی میگویند که هم اکنون این مبادی را داراست. اطلاق عالم و قائم و کاتب برکسی که بالفعل متلبس مبدأ است، این حقیقت است عند الکلّ، اطلاق مشتق نسبت به کسی که «انقضی عنه المبدأ»، این محل اختلاف است کسی که قبلاً قائم بود الآن نیست، قبلاً عالم بود الآن نیست، اطلاق مشتق بر کسی که «انقضی عنه المبدا» آیا حق است یا مجازمعلوم نیست اما یک اتفاق منفی هم هست و آن این است که اطلاق مشتق بر کسی که بعداً متلبس مبدا میشود این عند الکل مجاز است دیگر، وقتی مجاز شد بدون قرینه استعمال نمیشود، این «محیطة» مشتق است فرمود ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ اگر هماکنون این کفار محاط جهنم باشند و جهنم متلبس باشد به این احاطه، بالفعل اطلاق محیط بر جهنم میشود حقیقت ولی اگر جهنم الآن محیط نباشد بعداً محیط بشود که این مشتق را ما اطلاق بکنیم بر ذاتی که متلبس میشود به مبدا «فی ما بعد» این قرینه میخواهد و در آیه قرینهای اقامه نشده به اینکه جهنم در قیامت به اینها احاطه دارد.
امکان رویت عکس عذاب جهنمیان در دنیا
لذا اگر کسی به جایی رسیده باشد که ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیم﴾ هماکنون میبیند یک عده در آتش میلولند جایشان را میبینند اگر وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) در جریان مشعر و منا آنجا که فرمود: «ما اکثر الضجیج واقل الحجیج» و خیلیها را نشان داد جایشان را هم میتوانند همین الآن ببینند اگر کسی الآن به جایی برسد که ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیم﴾ یعنی هماکنون جهنم را ببیند نه اینکه بعد از مرگ، بعد از مرگ که خب کفار هم میبینند میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ دیدن جهنم بعد از مرگ که کمال نیست او را به کافر هم نشان میدهند میگویند ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾ آنها هم میگویند بله ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ این برای مؤمنین است.
«خود هنر آن داد که دید آتش عیان ٭٭٭ نه کپ دلّ علی النار الدخان»
یک وقت یک نفر حکیمانه حرف میزند، متکلمانه حرف میزند، محدثانه حرف میزند، فقیهانه حرف میزند، دلیل میآورد که جهنم هست این گپ میزند، بله جهنم یقیناً هست یک عده را هم میسوزاند اما اگر مردی الآن ببین آن که وعده داد گفت: الآن ببین. «خود هنر آن داد که دید آتش عیان» بقیه گپ است «نه کپ دلّ عَلی النار الدخان»
آنکه میگوید من دودش را میبینم پس خودش هست، تازه دارد گپ میزند چه رسد به کسی که برهان اقامه میکند. بله خدا عادل هست، حکیم هست، ظالمین را به جهنم میبرد وعده قرآن حق است، همه اینها حق است اما همه اینها مفهوم است، همه اینها محصول ذهن است. تا آدم به آن وجود عینی برسد طول میکشد. حالا اگر کسی به آنجا رسید میبیند که چه کسی دارد میسوزد، چه کسی دارد فریاد میزند این چنین نیست که این مشتق استعمال شده باشد درعمایتلبسوا بالمبدء بعده» که معنا این باشد که «و ان جهنم یوم القیامة محیطة بالکافرین» بالأخره قرینه میخواهد.
پرسش ...
پاسخ: جهنم همان جهنم است که در مقابل جنت است دیگر.
پرسش ...
پاسخ: بله حالا آیه را بخوانیم تا معلوم شود اینها از سنخ مثبتین هستند وقتی از سنخ مثبتین شدند دیگر جا برای تقیید نیست.
پرسش ...
پاسخ: نه اینها چون از سنخ مثبتین هستند اگر طبق بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) از ائمه(علیهم السلام) دیگر هم رسیده است که فرمود «از ما نیست کسی که بگوید جهنم و بهشت الآن خلق نشده و بعداً خلق میشود» جهنم الآن خلق شده، بهشت الآن خلق شده، الآن موجودند «لیس منا» کسی که بگوید جهنم و بهشت بعداً خلق میشوند.خب، اینکه روایت فراوان دارد که جهنم الآن هست بهشت الآن هست، آیات فراوانی هم دارد که ﴿أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ﴾ یعنی آماده است، چه اینکه بهشت ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ همهشان آمادهاند
خب، اگر بالفعل است و اگر گفتند هنر در این است که آن را ببینیم، بعد هم فرمود جهنم محیط به کافرین است ما چه دلیل داریم که بگوییم که بعدها محیط به کافرین است.
پرسش ...
پاسخ: بله، چون درجاتی دارد، یا درکاتی دارد، یا مراتبی دارد یا اشخاص فرق میکنند اینها همه مثبتاتاند هیچ کدام مقید دیگری نیست لسان نفی ندارد تا دیگری را تقیید بکند. این آیه که محل بحث است در سورهٴ «توبه» دارد ﴿إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِین﴾ و آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» آمده آنها هم از سنخ مثبتین هستند و نمیتواند مقید آیهٴ محل بحث باشند آیهٴ 54 و 55 سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» این است ﴿یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ٭ یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ این خصوصیات گستردهاش البته مربوط به قیامت است. اما یک عده که ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ﴾ چرا این طوری هستند اینهایی که میمیرند دفعتاً میبینند دارند میسوزند نه اینکه دفعتاً اینها میگذارند در جهنم برزخی.
پرسش ...
پاسخ:
بله همین الآن خواستیم همین را بگویم، این آیه سورهٴ «نساء» هم تأیید میکند بله اینهایی که مال حرام میخورند ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ البته ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ آن با «سین» «سیصلون» درکات دیگر، وضع دیگر اینها را هم دارد
اقسام متعدد بهشت و جهنم
همانطوری که بهشت درجاتی دارد انواعی دارد اقسامی دارد جهنم هم درکاتی دارد، انواعی دارد و اقسامی دارد. بعضی از جهنمها جهنم منقولاند ﴿وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ﴾ خب جهنم منقول کدام است جهنم غیر منقول کدام است. روایاتی که ذیل آن آیه هست این است که جهنم را با چندین زنجیر کشان کشان میآورند. این جهنم منقول کدام است. بنابراین اگر درکات متعدد است اگر جهنم متعدد است، اگر نار متعدد است هیچ دلیلی ندارد که ما همه اینها را یک جا خلاصه کنیم در آنچه که در قیامت ظهور میکند و در جهنم غیر منقول نه ﴿وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾ جهنم را میآورند. حال روایات ذیل آن آیه را ملاحظه بفرمایید که با چه وسیلهای جهنم را میآورند. این جهنم کیست یا این جهنم چیست؟
خب،
پرسش ...
پاسخ: عیب ندارد، درست است احکام فقهی دارد ابهام دارد ولی منظور این است که اینها هم میتوانند مثبتین باشند که یکی دیگری را نفی نکند اگر ما دلیلی داشتیم که وحدت مطلوب است و یکی است و لابد میگوییم «اعتق رقبه اعتق رقبة مؤمنه» این مقید آن مطلق است اما اگر هیچ دلیلی نداشتیم برای وحدت مطلوب، خب اینها مثبتاناند هر دو معتبر باشند. هم اصل رقبه هم «رقبه مؤمنه»، رقبه مؤمنه درجه دیگری است، اصل رقبه درجه دیگری است.اگر ما دلیلی داشتیم برای وحدت شخصی، تعددی در کار نبود، مراتبی در کار نبود و امثال ذلک، خب جا برای تقیید بود اما اگر ظاهر بعضی از آیات دو قسم است جهنم منقول، جهنم غیر منقول، اگر ظاهر بعضی از آیات این است که گناهی که انسان انجام میدهد هماکنون در درونش آتش است و بعداً هم یک آتشی دیگری در انتظار اوست همین آیه سورهٴ «نساء» از دو آتش خبر میدهد ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ این یک، ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ این دو خب چه دلیلی داریم برای اینکه بگویم الا و لابد اینها واحد شخصی است و الا و لابد در قیامت ظهور میکند. این طور نیست منتها آدمی که خواب است، آدمی که مغمیعلیه است و مخمور است احساس نمیکند وقتی به هوش آمد یا بیدار شد احساس میکند این مرگ ظرف ظهور عذاب است نه حدوث عذاب، یک عدهای دارند میسوزند و احساس نمیکنند خب.
تبهکاران هیزم و آتشزنهٴ جهنم
پرسش ...
پاسخ: خب حالا آن برای مرحله کاملهاش است، درکه کاملهاش است. حالا شما نگاه کنید در آن بحثهای قبلی هم مشابهاش را داشتیم. یک جایی را که میخواهند سوخت و سوز راه بیندازند چه کار میکنند مثلاً همین کارخانه ذوب آهن، کارخانه فولاد اینها چه کار میکنند، یک کورهای دارند بعد آن مواد اولیه سوخت و سوز را که ذغال سنگ است میآورند بعد آن مواد انفجاری تی.ان.تی را میآورند بعد آن چیزی را که میخواهند آب بکنند میاندازند در آن. این کار کوره است، آن ذغال سنگها را میآورند، این مواد تی.ان.تی را میآورند بعد چیزی را درونش سرخ میکنند. همه اینها را قرآن کریم درباره انسانها و سران کفر گفته است فرموده جهنم که هیزم دارد هیزم جهنم همین ظالمیناند ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قاسط کسی که اهل قَسط است. قَسط هم یعنی ظلم. برخلاف مقسط که اهل قسط است یعنی عدل. قاسطین و مارقین و ناکثین همانها بودند. قاسطین یعنی ظالمین ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ کسانی که سنشان گذشته میدانند الآن در روستاها هم همین طور است بالأخره این هیزم را که آوردند در آن اجاق میخواهند مشتعل کنند، یا آن تنور مشتعل کنند، چوبی که قبلاً شعلهور بود آتش داشت نگه میدارند به نام آتشگیره که با آن آتش اینها را میگیرونند آنها را میگویند وقود «وقود» یعنی «ما توقد به النار» فرمود یک عده وقود جهنم هستند این سران ستم هستند مثل آلفرعون که «هم وقود النار» ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ بعد هم آن ناس را مشخص کرد فرمود ﴿کَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ﴾ در دو جای قرآن مشخص کرد که این گونه آتش زنها آتشگیرهها این سران استکبار هستند.
پس آن هیزمها را با این «وقود» که «به توقد النار» میگیرونند و این تنور را داغ میکنند بعد یک عده ای را میاندازند درونش ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ خب هر سه گروه شده انسان یعنی آن ذغال سنگش انسان است، آن آتشگیرهاش هم انسان است، این موادی که میخواهند داغش کنند این هم انسان است. خب اگر اینها همواره اینجا هستند خب چرا با خودشان آتش حمل نکنند؟ این است که ما برهانی نداریم بر وحدت مطلوب تا بگوییم آیهٴ 49 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که محل بحث است تقیید میشود به آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» یعنی آیهٴ 55 سورهٴ «عنکبوت» دارد که ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ چه زمانی ﴿ یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهمْ﴾ آن هم درست است این هم مرحله ضعیفهاش درست است، آن هم مرحله قویهاش درست است. دلیلی بر وحدت مطلوب نداریم تا باعث تقیید آن مطلق باشد.
توصیف دو گروه معذور از جهاد
خب، و اما اینکه گاهی سؤال میشود نرفتن به جبهه و قاعد بودن و متخلف بودن نظیر کودکان وسالمندان این نقص است؟ نهخیر ذات اقدس الهی مشخص فرمود، فرمود اینها دو گروهاند یک عده هستند که سالمندند و مریضاند اینها نیتشان خالص است، برابر نیتشان اجر میگیرند یا معذورند، گناهی در نامه عملشان نوشته نمیشود، یک عده کسانی هستند که اهل رزم و جبههاند اما نه بیتالمال شما جوابگوی تأمین هزینه جنگی اینهاست نه خود آنها چیزی دارند، اینها کسانی هستند ﴿وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ﴾ اینها کسانیاند که وقتی آمدند، به شما عرض کردند که ما را تجهیز کنید شما هم فرمودید بیتالمال در اختیار ما نیست برای اعزام شما ﴿أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً﴾ تمام این چشمشان را اشک میگیرد، که چرا نمیتوانند بروند به جبهه اینها هم جزء قاعدیناند اینها اجر دارند اینها هم میگویند ﴿فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾ اینها را هم ذکر کرده است.
یک عده هستند که ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ﴾ این ﴿قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ برای این گروه است که نه تنها ثواب نمیبرند بلکه عقاب هم اینها را تعقیب میکند.
بیان دو نکته تفسیری در آیات محل بحث
مطلب دیگر اینکه خطابهای قرآنی متعدد است از ﴿یَا أیُّهَا النَّاسُ﴾ شروع میشود تا ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ پنج، شش نوع خطاب در قرآن کریم هست هر جا یک مصلحت خاص دارد حالا چطور نسبت به منافقین معالواسطه شده اینجا «قل» گفته نشده از باب «ایاک اعنی واسمعی یا جاره» شده برابر مقتضای حکمت و مصلحت وضع و امثال ذلک است.
درباره ﴿اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ چندین احتمال است که قائل کیست آیا پیغمبر است یا مَلَک است یا نه، خودشان از درون خودشان یک گویندهای اینها را وادار میکند که شما مگر بیکارید که جبهه میروید خودشان با خودشان میگویند یا خودشان به یکدیگر میگویند ﴿قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾.
ولی اگر وجود مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آنها گفته باشد، این یک تحقیر و توهینی را هم در ضمن به همراه دارد یک اذن تحقیرآمیزی است که به این صورت است،
«و الحمد لله رب العالین»
اهمّیت و چگونگی کارشکنی منافقان در مسائل نظامی
سقوط منافقان در فتنه به بهانهٴ گریز از آن
لزوم اعتقاد به وجود فعلی جهنم و مشاهدهٴ عینی آن در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (47) لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّی جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ (48) وَمِنْهُم مَن یَقُولُ ائْذَن لِی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ (49)﴾
اهمیت وچگونگی کارشنی منافقان در مسائل نظامی
جریان نفاق و کارشکنی منافقان در صدر اسلام مخصوصاً در مسائل نظامی آن قدر مهم بود که ذات اقدس الهی در بسیاری از آیات مخصوصاً آیات سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به تشریح وضع آنها پرداخت؛ تا سرانجام به کفر آنها تصریح کرد که اینها کافرند و محاط به فتنه هستند از یک جهت، و محاط به جهنم هستند از جهت دیگر.
قبلاً هم آنچه مربوط به جنگ بدر بود یا جنگ احد بود اوضاع اینها را تشریح کرد. در سوره مبارکه «نساء» آیهٴ 141وضع آنها را به این صورت تبیین کرده است فرمود: ﴿الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِن کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قَالُوا أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ وَإِن کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعْکُم مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾ فرمود یک عدهای هستند که فرصت طلباند، رابطه سرّیشان با بیگانهها محفوظ است اینها منتظر فرصتاند اگر خداوند فتحی نصیب امت اسلامی کرد، غنیمتی بردند، اینها خود را به عنوان داعیهداران اسلامی معرفی میکنند به مسئولان نظام اسلامیمیگویند به امت مسلمان میگویند، که ما هم با شما بودیم در این غنیمت سهیمیم ﴿قَالُوا أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ﴾ ما هم در این جبهه بودیم، در تظاهرات بودیم، در راهپیماییها بودیم و مانند آن.
و اگر قضا و قدر الهی برای آزمون به این صورت تعلق گرفت که کفار نصیبی بردند ـ درباره مسلمانها هم عنوان فتح آمده هم بیان مبدأ فاعلی فتح که خداست فرمود ﴿فَإِن کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ﴾ ولی درباره کفار نه سخن از فتح است نه بیان مبدأ فاعلی، نفرمود: اگر فتحی از طرف خدا نصیب کفار شد چون هرگز کافر فاتح نخواهد بود به قرینه ذیل آیه که فرمود: ﴿وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾، لذا مبدأ فاعلیاش یاد نشده و بهرهای هم که نصیب کفار میشود فتح نیست لذا فرمود: ﴿وَإِن کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصیبٌ﴾، خب این دو تفاوت وقتی کفار مثلاً پیروز بشوند، همین منافقین به کفار میگویند ﴿أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعْکُم مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ ما شما را حفظ کردیم خبرها را به شما گزارش دادیم و علیهشان کارها را خنثی کردیم و نگذاشتیم که مؤمنین علیه شما تلاش و کوشش بکنند و فاتح بشوند، پس ما هم در آن غنیمت شما سهیمیم بالأخره.
اینها که ذولسانیین و ذووجهین هستند وضعشان به این صورت است، آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ و بعد هم اعلام کرد که شما به هر تلاش و کوششی دست بزنید بدانید که کافر پیروز نخواهد شد ﴿وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾ ، اینها را در آیهٴ 141 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» وضعش قبلاً روشن شد، بیان کردیم.
در خصوص این جریان سورهٴ «توبه» مؤمنین را با اوصاف خاص ذکر فرمود بعد در پایانش فرمود: ﴿وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالمُتَّقِینَ﴾، که بحثش در نوبت دیروز گذشت آیهٴ 44 همین سوره.
تشریح رفتار و کردار منافقان از سوی خدای سبحان
بعد پرداخت به تبیین آداب و رفتار و کردار منافقین، و در پایان آیهٴ 47 فرمود: ﴿وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ﴾، از این به بعد کمکم از ظلم به کفر اینها میرسد که اینها کافرند، بعد هم به حکم کلامی اینها میرسد که حکم کفار محدود بودن و محاط بودن به دوزخ است.
فرمود ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ﴾ در جنگ حنین اینچنین بود در جنگ احد اینچنین بود، ﴿وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ﴾ تنها مشکلشان با امت اسلامی نبود اینها با تو کار داشتند خواستند کار را علیه تو تمام بکنند، تا اینکه امر خدا آمد و حق ظاهر شد و اینها کراهت داشتند از ظهور حق و پیروزی حق .
و از همین گروه هم قبلاً یاد کرد که ﴿إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ اینها نه به خدا معتقدند نه به قیامت.
بعد فرمود: ﴿وَمِنْهُم مَن یَقُولُ ائْذَن لِی وَلاَ تَفْتِنِّی﴾ بعضیها هستند که صریحاً از تو اذن میخواهند که به جبهه نیایند و بمانند و حرفشان این است بهانهای هم میآورند، میگویند ما را گرفتار فتنه نکنید. در شرح نزول این آیه گفتهاند که بعضی از سران نفاق به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفتند اگر ما بیاییم آن سرزمین افراد سفیدرویی را مثلاً، زنهای رومی هم را ببینیم ممکن است که به گناه بیفتیم بهتر است که ما در جنگ شرکت نکنیم بعضی اینچنین گفتند؛ برخی گفتند نه ما گرفتار عائله ایم وسرپرستی اینها به عهده ماست، اگر به جبهه برویم اینها بیسرپرست میشوند ما را در فتنه قرار نده این بهانههای بیجا.
لذا از حضرت اذن خواستند و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم به اینها اذن داد و دیگر عتابی هم در اینجا نیامد برای اینکه خوب شد اینها نیامدند، اصلاً اینها اگر هم به جبهه میآمدند همان ﴿ لَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ﴾ بود ﴿مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً﴾ بود ﴿وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ﴾ بود و مانند این. لذا در اینجا هیچ سخن در این نیست که چرا اذن دادی میخواستی صبر کنی نه این طور نبود به اینها پرداخت فرمود:
خوف منافقان از فتنه و سقوط آنان در فتنه
اینها که بهانه میگیرند میگویند مبادا عائله ما بیسرپرست بشوند و مشکلات خانوادگی پیش بیاید مضطر بشویم، به فتنه آلوده بشویم یا اگر به جبهه برویم در آن فضای رومیها به گناه آلوده بشویم اینها به بهانه فتنه هم اکنون در فتنه غوطهورند ﴿أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾، یک بیان نورانی از امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که میفرماید «الناس من خوف الذل فی الذل» بعضیها میترسند که ذلیل بشوند برای اینکه مبادا ذلیل بشوند، به استقبال ذلت میروند میگویند اگر ما مثلاً با این ابر قدرت درافتیم ما را ذلیل میکند مبادا ذلیل بشوند هم اکنون در ذلت فرو میروند «الناس من خوف الذل متعجلوا الذل» این در مستدرک نهج البلاغه است نه در خود نهج البلاغه از بیانات نورانی آن حضرت است.
خب، مثل اینکه یک انسان بخیل برای اینکه فقیر نشود فقیرانه زندگی میکند، امساک میکند، خودش را به زحمت میاندازد، عائلهاش را به زحمت میاندازد برای اینکه فقیر نشود از خوف فقر به استقبال فقر میرود یک زندگی فقیرانه خسیسانه را استقبال میکند. اینها هم از خوف فتنه در فتنه میافتند، لکن اینها جهل علمی ندارند اینها واقعاً در فتنهاند نه اینکه مبادا به فتنه مبتلا بشوند آن بهانه است همین بهانهجویی اینها فتنه است برای اینکه از یک واجب مسلّم الهی اینها تمرّد کردند ﴿أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾ خب، در برابر حکم خدا ایستادند در برابر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایستادند خودش فتنه است همینها هستند که به جای ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ ابتغای فتنه داشتند ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ﴾ در حالی که آن فضا فضای ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ است پس اینها در فتنهاند وقتی در این چاه فتنه باشند محاط فتنهاند این فتنه همان خطیئه و گناهی است که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» وضعش را مشخص فرمود، فرمود: آیهٴ 81 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿بَلَی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ پس اینها در فتنه فرو رفتند احاطت بهم الفتنه و این فتنه هم خطیئه و معصیت است پس ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُه﴾ و درون این فتنه و درون این خطیئه همان جهنم است پس «احاطت بهم النار» ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ براساس این تحلیل اینها در دنیا در چاه فتنهاند در آخرت در ویل آتش پس در هر دو حال محاطاند و فتنه دنیا محیط است، خطیئه دنیا محیط است و جهنم آخرت هم محیط پس اینهایی که ﴿أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾ یعنی ﴿احاطت بهم الفتنه﴾ چون فتنه خطیئه و معصیت است پس ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ﴾ چون این فتنه و این خطیئه باعث ورود در جهنم است و این فتنه محیط است و این خطیئه محیط است، پس«احاطت بهم النار»، ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ پس اول ظلم بود بعد کراهت اینها از پیشرفت اسلام بود، بعد کفر اینها و احاطه خطیئه اینها بود، بعد احاطه جهنم؛ احاطه فعلی جهنم بر منافقان
در جریان احاطه جهنم آیات دو طائفهاند، یک طایفه این است که در قیامت جهنم محیط اینهاست که مقید است؛ طایفه دیگر مطلق است نظیر همین آیه محل بحث که فرمود: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾، ظاهر این آیه این است که هم اکنون هم محیط است، چون بالأخره مشتق اگر اختلافی است که آیا مجاز است یا نه، در «من قضی عنه المبدأ» محل اختلاف است وگرنه در اینکه در «ما یأتی» مجاز است کسی اختلاف نکرده استعمال مشتق در «من یتلبس بالمبدأ فی ما بعد» این در کل مجاز است و بدون قرینه هم ذکر نمیشود، اگر اختلافی هست که آیا مجاز است یا حقیقت، درباره «من قضی عنه المبدأ» است. پس یک مورد اتفاق دارد، اتفاق مثبت، یک مورد اختلاف دارد، یک مورد اتفاق منفی درباره مشتق همین سه حرف است؛ آن مورد اتفاق مثبت این است که کسی که بالفعل متلبس باشد به مبدأ؛ عالم، کاتب، قائم به کسی میگویند که هم اکنون این مبادی را داراست. اطلاق عالم و قائم و کاتب برکسی که بالفعل متلبس مبدأ است، این حقیقت است عند الکلّ، اطلاق مشتق نسبت به کسی که «انقضی عنه المبدأ»، این محل اختلاف است کسی که قبلاً قائم بود الآن نیست، قبلاً عالم بود الآن نیست، اطلاق مشتق بر کسی که «انقضی عنه المبدا» آیا حق است یا مجازمعلوم نیست اما یک اتفاق منفی هم هست و آن این است که اطلاق مشتق بر کسی که بعداً متلبس مبدا میشود این عند الکل مجاز است دیگر، وقتی مجاز شد بدون قرینه استعمال نمیشود، این «محیطة» مشتق است فرمود ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ اگر هماکنون این کفار محاط جهنم باشند و جهنم متلبس باشد به این احاطه، بالفعل اطلاق محیط بر جهنم میشود حقیقت ولی اگر جهنم الآن محیط نباشد بعداً محیط بشود که این مشتق را ما اطلاق بکنیم بر ذاتی که متلبس میشود به مبدا «فی ما بعد» این قرینه میخواهد و در آیه قرینهای اقامه نشده به اینکه جهنم در قیامت به اینها احاطه دارد.
امکان رویت عکس عذاب جهنمیان در دنیا
لذا اگر کسی به جایی رسیده باشد که ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیم﴾ هماکنون میبیند یک عده در آتش میلولند جایشان را میبینند اگر وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) در جریان مشعر و منا آنجا که فرمود: «ما اکثر الضجیج واقل الحجیج» و خیلیها را نشان داد جایشان را هم میتوانند همین الآن ببینند اگر کسی الآن به جایی برسد که ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیم﴾ یعنی هماکنون جهنم را ببیند نه اینکه بعد از مرگ، بعد از مرگ که خب کفار هم میبینند میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ دیدن جهنم بعد از مرگ که کمال نیست او را به کافر هم نشان میدهند میگویند ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾ آنها هم میگویند بله ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ این برای مؤمنین است.
«خود هنر آن داد که دید آتش عیان ٭٭٭ نه کپ دلّ علی النار الدخان»
یک وقت یک نفر حکیمانه حرف میزند، متکلمانه حرف میزند، محدثانه حرف میزند، فقیهانه حرف میزند، دلیل میآورد که جهنم هست این گپ میزند، بله جهنم یقیناً هست یک عده را هم میسوزاند اما اگر مردی الآن ببین آن که وعده داد گفت: الآن ببین. «خود هنر آن داد که دید آتش عیان» بقیه گپ است «نه کپ دلّ عَلی النار الدخان»
آنکه میگوید من دودش را میبینم پس خودش هست، تازه دارد گپ میزند چه رسد به کسی که برهان اقامه میکند. بله خدا عادل هست، حکیم هست، ظالمین را به جهنم میبرد وعده قرآن حق است، همه اینها حق است اما همه اینها مفهوم است، همه اینها محصول ذهن است. تا آدم به آن وجود عینی برسد طول میکشد. حالا اگر کسی به آنجا رسید میبیند که چه کسی دارد میسوزد، چه کسی دارد فریاد میزند این چنین نیست که این مشتق استعمال شده باشد درعمایتلبسوا بالمبدء بعده» که معنا این باشد که «و ان جهنم یوم القیامة محیطة بالکافرین» بالأخره قرینه میخواهد.
پرسش ...
پاسخ: جهنم همان جهنم است که در مقابل جنت است دیگر.
پرسش ...
پاسخ: بله حالا آیه را بخوانیم تا معلوم شود اینها از سنخ مثبتین هستند وقتی از سنخ مثبتین شدند دیگر جا برای تقیید نیست.
پرسش ...
پاسخ: نه اینها چون از سنخ مثبتین هستند اگر طبق بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) از ائمه(علیهم السلام) دیگر هم رسیده است که فرمود «از ما نیست کسی که بگوید جهنم و بهشت الآن خلق نشده و بعداً خلق میشود» جهنم الآن خلق شده، بهشت الآن خلق شده، الآن موجودند «لیس منا» کسی که بگوید جهنم و بهشت بعداً خلق میشوند.خب، اینکه روایت فراوان دارد که جهنم الآن هست بهشت الآن هست، آیات فراوانی هم دارد که ﴿أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ﴾ یعنی آماده است، چه اینکه بهشت ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ همهشان آمادهاند
خب، اگر بالفعل است و اگر گفتند هنر در این است که آن را ببینیم، بعد هم فرمود جهنم محیط به کافرین است ما چه دلیل داریم که بگوییم که بعدها محیط به کافرین است.
پرسش ...
پاسخ: بله، چون درجاتی دارد، یا درکاتی دارد، یا مراتبی دارد یا اشخاص فرق میکنند اینها همه مثبتاتاند هیچ کدام مقید دیگری نیست لسان نفی ندارد تا دیگری را تقیید بکند. این آیه که محل بحث است در سورهٴ «توبه» دارد ﴿إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِین﴾ و آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» آمده آنها هم از سنخ مثبتین هستند و نمیتواند مقید آیهٴ محل بحث باشند آیهٴ 54 و 55 سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» این است ﴿یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ٭ یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ این خصوصیات گستردهاش البته مربوط به قیامت است. اما یک عده که ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ﴾ چرا این طوری هستند اینهایی که میمیرند دفعتاً میبینند دارند میسوزند نه اینکه دفعتاً اینها میگذارند در جهنم برزخی.
پرسش ...
پاسخ:
بله همین الآن خواستیم همین را بگویم، این آیه سورهٴ «نساء» هم تأیید میکند بله اینهایی که مال حرام میخورند ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ البته ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ آن با «سین» «سیصلون» درکات دیگر، وضع دیگر اینها را هم دارد
اقسام متعدد بهشت و جهنم
همانطوری که بهشت درجاتی دارد انواعی دارد اقسامی دارد جهنم هم درکاتی دارد، انواعی دارد و اقسامی دارد. بعضی از جهنمها جهنم منقولاند ﴿وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ﴾ خب جهنم منقول کدام است جهنم غیر منقول کدام است. روایاتی که ذیل آن آیه هست این است که جهنم را با چندین زنجیر کشان کشان میآورند. این جهنم منقول کدام است. بنابراین اگر درکات متعدد است اگر جهنم متعدد است، اگر نار متعدد است هیچ دلیلی ندارد که ما همه اینها را یک جا خلاصه کنیم در آنچه که در قیامت ظهور میکند و در جهنم غیر منقول نه ﴿وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾ جهنم را میآورند. حال روایات ذیل آن آیه را ملاحظه بفرمایید که با چه وسیلهای جهنم را میآورند. این جهنم کیست یا این جهنم چیست؟
خب،
پرسش ...
پاسخ: عیب ندارد، درست است احکام فقهی دارد ابهام دارد ولی منظور این است که اینها هم میتوانند مثبتین باشند که یکی دیگری را نفی نکند اگر ما دلیلی داشتیم که وحدت مطلوب است و یکی است و لابد میگوییم «اعتق رقبه اعتق رقبة مؤمنه» این مقید آن مطلق است اما اگر هیچ دلیلی نداشتیم برای وحدت مطلوب، خب اینها مثبتاناند هر دو معتبر باشند. هم اصل رقبه هم «رقبه مؤمنه»، رقبه مؤمنه درجه دیگری است، اصل رقبه درجه دیگری است.اگر ما دلیلی داشتیم برای وحدت شخصی، تعددی در کار نبود، مراتبی در کار نبود و امثال ذلک، خب جا برای تقیید بود اما اگر ظاهر بعضی از آیات دو قسم است جهنم منقول، جهنم غیر منقول، اگر ظاهر بعضی از آیات این است که گناهی که انسان انجام میدهد هماکنون در درونش آتش است و بعداً هم یک آتشی دیگری در انتظار اوست همین آیه سورهٴ «نساء» از دو آتش خبر میدهد ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ این یک، ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ این دو خب چه دلیلی داریم برای اینکه بگویم الا و لابد اینها واحد شخصی است و الا و لابد در قیامت ظهور میکند. این طور نیست منتها آدمی که خواب است، آدمی که مغمیعلیه است و مخمور است احساس نمیکند وقتی به هوش آمد یا بیدار شد احساس میکند این مرگ ظرف ظهور عذاب است نه حدوث عذاب، یک عدهای دارند میسوزند و احساس نمیکنند خب.
تبهکاران هیزم و آتشزنهٴ جهنم
پرسش ...
پاسخ: خب حالا آن برای مرحله کاملهاش است، درکه کاملهاش است. حالا شما نگاه کنید در آن بحثهای قبلی هم مشابهاش را داشتیم. یک جایی را که میخواهند سوخت و سوز راه بیندازند چه کار میکنند مثلاً همین کارخانه ذوب آهن، کارخانه فولاد اینها چه کار میکنند، یک کورهای دارند بعد آن مواد اولیه سوخت و سوز را که ذغال سنگ است میآورند بعد آن مواد انفجاری تی.ان.تی را میآورند بعد آن چیزی را که میخواهند آب بکنند میاندازند در آن. این کار کوره است، آن ذغال سنگها را میآورند، این مواد تی.ان.تی را میآورند بعد چیزی را درونش سرخ میکنند. همه اینها را قرآن کریم درباره انسانها و سران کفر گفته است فرموده جهنم که هیزم دارد هیزم جهنم همین ظالمیناند ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قاسط کسی که اهل قَسط است. قَسط هم یعنی ظلم. برخلاف مقسط که اهل قسط است یعنی عدل. قاسطین و مارقین و ناکثین همانها بودند. قاسطین یعنی ظالمین ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ کسانی که سنشان گذشته میدانند الآن در روستاها هم همین طور است بالأخره این هیزم را که آوردند در آن اجاق میخواهند مشتعل کنند، یا آن تنور مشتعل کنند، چوبی که قبلاً شعلهور بود آتش داشت نگه میدارند به نام آتشگیره که با آن آتش اینها را میگیرونند آنها را میگویند وقود «وقود» یعنی «ما توقد به النار» فرمود یک عده وقود جهنم هستند این سران ستم هستند مثل آلفرعون که «هم وقود النار» ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ بعد هم آن ناس را مشخص کرد فرمود ﴿کَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ﴾ در دو جای قرآن مشخص کرد که این گونه آتش زنها آتشگیرهها این سران استکبار هستند.
پس آن هیزمها را با این «وقود» که «به توقد النار» میگیرونند و این تنور را داغ میکنند بعد یک عده ای را میاندازند درونش ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ خب هر سه گروه شده انسان یعنی آن ذغال سنگش انسان است، آن آتشگیرهاش هم انسان است، این موادی که میخواهند داغش کنند این هم انسان است. خب اگر اینها همواره اینجا هستند خب چرا با خودشان آتش حمل نکنند؟ این است که ما برهانی نداریم بر وحدت مطلوب تا بگوییم آیهٴ 49 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که محل بحث است تقیید میشود به آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» یعنی آیهٴ 55 سورهٴ «عنکبوت» دارد که ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ﴾ چه زمانی ﴿ یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهمْ﴾ آن هم درست است این هم مرحله ضعیفهاش درست است، آن هم مرحله قویهاش درست است. دلیلی بر وحدت مطلوب نداریم تا باعث تقیید آن مطلق باشد.
توصیف دو گروه معذور از جهاد
خب، و اما اینکه گاهی سؤال میشود نرفتن به جبهه و قاعد بودن و متخلف بودن نظیر کودکان وسالمندان این نقص است؟ نهخیر ذات اقدس الهی مشخص فرمود، فرمود اینها دو گروهاند یک عده هستند که سالمندند و مریضاند اینها نیتشان خالص است، برابر نیتشان اجر میگیرند یا معذورند، گناهی در نامه عملشان نوشته نمیشود، یک عده کسانی هستند که اهل رزم و جبههاند اما نه بیتالمال شما جوابگوی تأمین هزینه جنگی اینهاست نه خود آنها چیزی دارند، اینها کسانی هستند ﴿وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ﴾ اینها کسانیاند که وقتی آمدند، به شما عرض کردند که ما را تجهیز کنید شما هم فرمودید بیتالمال در اختیار ما نیست برای اعزام شما ﴿أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً﴾ تمام این چشمشان را اشک میگیرد، که چرا نمیتوانند بروند به جبهه اینها هم جزء قاعدیناند اینها اجر دارند اینها هم میگویند ﴿فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾ اینها را هم ذکر کرده است.
یک عده هستند که ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ﴾ این ﴿قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ برای این گروه است که نه تنها ثواب نمیبرند بلکه عقاب هم اینها را تعقیب میکند.
بیان دو نکته تفسیری در آیات محل بحث
مطلب دیگر اینکه خطابهای قرآنی متعدد است از ﴿یَا أیُّهَا النَّاسُ﴾ شروع میشود تا ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ پنج، شش نوع خطاب در قرآن کریم هست هر جا یک مصلحت خاص دارد حالا چطور نسبت به منافقین معالواسطه شده اینجا «قل» گفته نشده از باب «ایاک اعنی واسمعی یا جاره» شده برابر مقتضای حکمت و مصلحت وضع و امثال ذلک است.
درباره ﴿اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ چندین احتمال است که قائل کیست آیا پیغمبر است یا مَلَک است یا نه، خودشان از درون خودشان یک گویندهای اینها را وادار میکند که شما مگر بیکارید که جبهه میروید خودشان با خودشان میگویند یا خودشان به یکدیگر میگویند ﴿قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾.
ولی اگر وجود مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آنها گفته باشد، این یک تحقیر و توهینی را هم در ضمن به همراه دارد یک اذن تحقیرآمیزی است که به این صورت است،
«و الحمد لله رب العالین»
تاکنون نظری ثبت نشده است