display result search
منو
تفسیر آیات 4 تا 8 سوره اسراء _ بخش دوم

تفسیر آیات 4 تا 8 سوره اسراء _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 58 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 4 تا 8 سوره اسراء _ بخش دوم"
احسان برای خود مُحسن است، اسائه برای خود مُسیء است
مباحث معراج در قرآ‌ن، اسرائیل در قرآ‌ن، فلسطین در قرآ‌ن، یهود در قرآ‌ن و ... مبتلا به روز است و مهم هستند


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً ﴿4﴾ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً ﴿5﴾ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً ﴿6﴾ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴿7﴾ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴿8﴾
جریان بنی‌اسرائیل را ذات اقدس الهی در کتاب آسمانی اینها به نام تورات یا کتابهای قبل از تورات بیان فرمود و این ناظر به مسئلهٴ لوح محفوظ و امثال ذلک نیست.
فرمود ما به شما اعلام کردیم که دوبار شما این فساد را مرتکب می‌شوید و به دو کیفر تلخ هم محکوم خواهید شد ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ اگر منظور از این کتاب همان تورات باشد که این عهد ذکری است و اگر سایر کتابهای آسمانی انبیای ابراهیمی باشد که جنس است یا عهد ذهنی است. فرمود این اصل کلی را ما در کتابهای انبیای قبلی هم گفتیم به شما هم می‌گوییم نموداری از آن اصل کلی را الآن اینجا برای شما شرح می‌کنیم. آن اصل کلی که در تورات آمده یا در کتابهای انبیای پیشین آمده این است که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ این جزء سنّتهای لایتغیّر الهی است که اگر کسی احسان کرد به خود کرد و اگر اسائه کرد به خود روا داشت این اصل کلی دوتا نمونه در این زمینه ذکر می‌کنیم که آنها مصادیق این کبرای کلّی‌اند لذا این ﴿أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ﴾ را در وسط دوتا جریان ذکر کرد یک جریان اول بود بعد احسان کردند و پیروز شدند، یکی جریان دوم است که اسائه کردند و گرفتار شدند در وسط این دو جریان این اصل کلی را ذکر کرد این اصل کلی ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ﴾ جزء مقضیها و مُبیّنهای در کتاب آسمانی است ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ مطالبی را که بعضی از آن مطالب صغرای قیاس است و بعضی از آن مطالب کبرای قیاس آنهایی که کبرای قیاس‌اند اصل کلی‌اند که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ آنهایی که صغرای قیاس‌اند همان فساد مرّهٴ اُولیٰ و فساد مرّهٴ ثانیه و امثال ذلک است که این نمونه خارجی هست برای آن اصل کلی. این ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ﴾ این‌‌چنین نیست که فقط در قرآن آمده باشد در کتابهای انبیای قبلی نیامده باشد. تا جمله ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ اینها مَقضی در کتاب است ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ این به منزلهٴ متن است آ‌ن مَقضی شما چیست؟ ﴿لَتُفْسِدُنَّ﴾ است تا ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ یعنی این نصف صفحه به منزلهٴ شرح آن نصف سطر است ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾، خب آن قضا چیست؟ آن مکتوب چیست؟ آ‌ن مکتوب نمونه‌های از یک اصل کلی است و اصل کلی آن اصل کلی این است که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ نمونهٴ این اصل کلی هم دوبار فساد و دوبار تنبیه، دوبار تنبّه و دوبار عنایت الهی یک‌بار متنبّه شدید ﴿وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ بار دیگر هم متنبّه شدید که ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ که تلویح است و اشاره ضمنی به این رحمت است.
پس یک متن است به نام ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ و این مطلب اول. یک شرح است که از ﴿لَتُفْسِدُنَّ﴾ شروع می‌شود تا ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ این هم مطلب دوم. این شرح که عهده‌دار تبیین محتوای متن است صغراهایی را بیان می‌کند و کبرایی، صغرا همان دوبار فساد است و دوبار شکست خوردن است و دوبار توبه کردن است و دوبار مشمول رحمت شدن این امور اربعه. کبرای کلی این ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ پس یک اصلی کلی داریم و آن این است که احسان برای خود مُحسن است، اسائه برای خود مُسیء است در سایه این اصل کلی که کبرای کلی است چهار صغرا بیان شده دو فساد بیان شده، دو احسان بیان شده و در برابر دو فساد دو کیفر بیان شده در برابر دو احسان دو رحمت بیان شده که این چهارتا وقتی مضاعف می‌شود، می‌شود هشت‌تا، پس یک متن است و یک شرح اولاً، شرح که تفصیل آ‌ن متن است دارای مطالب ده‌گانه است ثانیاً آن مطالب ده‌گانه عبارت از یک اصل کلی است و کبرای کلی است که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ و آ‌ن فروع هشت‌گانه هم زیرمجموعه این سنت کلی‌اند.
خب، این را عرض کردم برای اینکه اگر کسی خواست پایان‌نامه‌اش اسرائیل در قرآن یا یهود در قرآن یا فلسطین در قرآن باشد راه‌حلّش این‌‌چنین است کسی که پایان‌نامه می‌نویسد عدالت در قرآ‌ن، تقوا در قرآن، زهد در قرآن اینها هم مطالب نافع است هم بالأخره کاربرد عملی دارد اما ماشاءالله فراوان نوشته شده و نوشتن پایان‌نامه‌هایی در زمینه اینکه عدالت در قرآ‌ن چیست؟ تقوا در قرآن چیست خیلی مئونه لازم ندارد اما معراج در قرآ‌ن، اسرائیل در قرآ‌ن، فلسطین در قرآ‌ن، یهود در قرآ‌ن، اینها هم پایه‌های فراوان لازم دارد، هم مبتلابه روز است.
خب، مطلب دیگر اینکه ذات اقدس الهی مسئلهٴ فساد را همراه با عُلوّ معنا کرده است آنچه که انسان برتری می‌طلبد این با فساد همراه است ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً﴾ فساد معمولاً در اثر استعلا و استکبار و خودبرتر دیدن و خودبینی کردن و امثال ذلک است ﴿إِنَّهُ کَانَ عَالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ﴾ در همین راستاست، ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الأرْضِ﴾ در همین راستاست، وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) برای آن ملکهٴ سبا نوشت ﴿أَن لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ إِنِّی آتِیکُم بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ﴾ در همین راستاست که اگر کسی خود را برتر ببیند خواه و ناخواه گرفتار فساد خواهد شد اینجا هم فرمود این فساد شما در اثر همان برتری بودن شماست. یک فرعون محدودی در سرزمین خاص پیدا شد که ﴿لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ آن اصل کلی که بعداً به آن اشاره می‌شود که ذات اقدس الهی هرگز جامعه را رها نمی‌کند این‌‌چنین نیست که به فکر مظلومین نباشد، به فکر مظلومین هست، دست ظالمین را باز نمی‌کند برابر آن فرمود: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ این مثل اینکه مفروغ‌عنه هست که خدای سبحان مظلوم را رها نمی‌کند.
در بخشهای سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و مانند آن گذشت که فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْض﴾ بعد فرمود: ﴿وَلکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ﴾ یا در ذیل آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ دارد ﴿وَاللّهُ رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ﴾ این بخشهای پایانی آیه نشانهٴ آن است که ذات اقدس الهی هرگز ملت مظلوم را رها نمی‌کند این ﴿اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ﴾ برای آن است که خدا می‌فرماید من در کمین هستم اگر شما قیام کردید با دست شما ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ و اگر شما نکردید ﴿إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ فرمود شما نجنبیدید، مبارزه نکردید، با ظالمین درگیر نشدید خدا شما را می‌برد یک عده افراد وارسته می‌آورد که آنها مبارز نستوه‌اند به هر تقدیر خدای سبحان به ظالم مهلت نخواهد داد ﴿إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ نظام، نظام عدل است شما می‌بینید بالأخره یک باغبان که چوبهای صنعتی را، درختهای صنعتی را غرس می‌کند خیلی تلاش و کوشش می‌کند برای اینکه همه این چوبها صاف و مستقیم دربیاید، اما خب در بخشی از بدنهٴ همین درخت این چوبهای صنعتی گِره‌هایی هست به تعبیر مرحوم بوعلی افراد ناصالح، افراد اوباش، افراد اراذل اینها به منزلهٴ این گِره‌های این چوبهای ناصاف‌‌اند شما اگر بخواهید از این چوب صاف وسایل صنعتی استفاده کنید ناچارید اینها را ارّه کنید، اگر بخواهید هیچ ناصافی نباشد آن در بهشت است که ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ و دنیا همین ناصافی و گِره‌ها را دارد یک سلسله ارّه‌ها و تیشه‌ها و رَنده‌هایی هست که این ناصافیها را رنده می‌کند این طور نیست که در عالم طبیعت همه صاف باشد، منتها فرمود اگر شما رنده نشدید ما رنده‌های دیگر می‌آوریم ﴿إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ این یک اصل کلی است برابر آن اصل کلی این مفروغ‌عنه بود لذا حذفش هم جایز بود آن‌گاه فرمود در کنار هر فسادی یک تهدید است، در کنار هر برتری‌خواهی یک تهدید است ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ بعد هم فرمود: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ باز ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا﴾ منتها این عباد دوم غیر از عباد اول است چون چند قرن بینشان فاصله شده این ضمیر ﴿لِیَسوءُوا﴾ به آن محذوف برمی‌گردد یعنی آن عبادی را که ما برانگیختیم آنها ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ منتها نظیر کار قبلیها را انجام می‌دهند.
خب، ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا﴾ این عباد بارها ملاحظه فرمودید که ذات اقدس الهی کفار را، تبهکارها را اینها را عباد خود می‌داند که فرمود خدای سبحان ذنوب بندگان خود را می‌بخشد اینکه فرمود ذنوب بندگان خود را می‌بخشد نشان آن است که کلمهٴ عباد بر خصوص مؤمنین اطلاق نمی‌شود کلمهٴ عباد بر کسانی که هم مؤمن‌اند، هم کافرند، هم مطیع‌اند، هم عاصی‌اند بر همه اینها در فرصتهای مناسب تعبیرات گوناگون به کار رفته که بعضی از آنها نظیر ﴿یَاحَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «یس» گذشت.
﴿بَعَثْنَا﴾ بَعث هم دو قِسم است یک بعث تکوینی داریم مثل همین‌گونه از موارد، یک بعث تشریعی داریم که مخصوص انبیا و اولیاست که ﴿بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً﴾ و مانند آن. هیچ قریه‌ نیست إلاّ ﴿وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ﴾ آن بَعثْ، بَعث تشریعی است که با نبوت و رسالت همراه است، این بعث تکوینی است که فقط از قدرت تکوینی دارد کمک می‌گیرد ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً﴾ این یک امر قطعی است ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ چون شما توبه کردید، احسان کردید ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ آن وقت این سؤال می‌ماند که چطور خدای سبحان اینها را مورد لطف قرار داد؟ پاسخش را اصل کلی که در آیه بعد است می‌آید که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ شما بیراهه رفتید ما بخت‌نصر بابلی را بر شما مسلّط کردیم، شما به راه آمدید ما امپراطوری ایران را بر بخت‌نصر بابل مسلّط کردیم شما این وسطها نجات پیدا کردید ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ سؤال چرا این کار را کردند؟ جواب ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ اینها چون برگشتند توبه کردند، انابه کردند لطف الهی هم برگشت.
پرسش ...
پاسخ: بله، ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ﴾ مگر چیزی در عالم هست که بالاستقلال این کار را بکند در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آن آیه را خواندیم فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾ ما ظالمی را بر ظالم دیگر مسلّط می‌کنیم آن روز اشاره شد که همین صدام را بر امیر کویت مسلّط کرد امیر کویت شده مظلوم اما مأجور نشد آنکه امام را راه نداد باید سیلی‌خور صدام باشد فرمود مگر کسی در عالم هست حتی ابلیس مگر کسی در عالم هست که مستقلاً کار بکند خدای سبحان به او قدرت می‌دهد، مهلت می‌دهد، آزمایش می‌کند مگر آنهایی که معصیت می‌کنند بالاستقلال معصیت می‌کنند یا خدای سبحان به اینها امکان داده، قدرت داده برای آزمون ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ اینها کلب معلَّم‌اند از ابلیس بدتر که ما نداریم چون همه اینها دست‌پرورده ابلیس‌اند فرمود ابلیس مثل کلب معلّم است فقط وسوسه می‌کند که وسوسه کار خوبی است برای اینکه هر کسی به جایی رسیده در اثر مجاهدهٴ نفس رسیده، اما آنهایی که بیراهه رفتند همین کلب معلّم را من اغرا می‌کنم تا بگزد و گاز بگیرد ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ مگر شیطان می‌تواند کسی را بگزد و گاز بگیرد، مگر می‌تواند کسی را حمله بکند این یک کلب معلّم است همین کلب معلّم به اذن خدا کار می‌کند منتها ذات اقدس الهی یک کار خردمندانه‌ای به او داد آن وسوسه است وسوسه از بهترین نعمتهای الهی است وسوسه یک دعوت‌نامه است همین هیچ سلطنتی، نفوذی نسبت به انسان ندارد عقل دعوت می‌کند، فطرت دعوت می‌کند، وحی و نبوت دعوت می‌کند، امامت و رسالت دعوت می‌کند به حق او هم دعوت می‌کند فقط یک دعوت‌نامه است که اینجا مرکز فساد است همین و اگر دعوت‌نامه نباشد انسان مبتلا به وسوسه نباشد جهاد نفس مطرح نیست، اخلاق مطرح نیست، تکامل مطرح نیست انسان یا پایین می‌افتد می‌شود در حدّ حیات حیوانی و گیاهی یا خیلی بالاست در حدّ فرشته دیگر انسان نخواهد بود این وسوسه از بهترین نعمتهای الهی است و خدا همین کار را کرد، اما حالا اگر کسی جزء ﴿نَبَذَ ... کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ شد همین کلب معلّم را خدا بر او مسلّط می‌کند دیگر این گاهی آتش را مسلّط می‌کند، گاهی صاعقه را مسلّط می‌کند، گاهی طوفان را مسلّط می‌کند، ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ گاهی هم ابلیس را مسلّط می‌کند، گاهی هم ظالمی را بر ظالم مسلّط می‌کند. ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً﴾ یعنی دیگر بداپذیر نیست این تخلّف‌ناپذیر است.
﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ آن وقت این سؤال مقدّر را آیه جواب می‌دهد که «فإن قیل» خب چطور همین بنی‌اسرائیل را ذات اقدس الهی یک‌بار تحت سلطهٴ بخت‌نصر قرار داد آن طور گرفتار شدند، یک وقت اینها را پیروز کرد یا از آن عذاب آزاد کرد جواب قلت جوابش این است ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾.
مطلب دیگر این است که سنّتهای الهی تغییرناپذیر است همان طوری که دین خدا نسخ نمی‌شود ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ منتها شریعت و منهاج تغییرپذیر است، خطوط کلّی سنّت الهی تغییرناپذیر است این خطوط کلّی گاهی از نظر علمی به صورت عقیده، گاهی اخلاق، گاهی فقه، گاهی حقوق به این صورت درمی‌آید بخشهایی از این را قرآن کریم مصرّحاً بیان کرده که این حرفها در کتابهای انبیای پیشین هم بوده تنها در قرآن شما نیست در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «اعلی» یعنی ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی﴾ این مطلب را دارد که ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی ٭ وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی ٭ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ٭ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ بعد می‌فرماید این مطلب مخصوص قرآن نیست اینکه هر کسی وارسته شد اهل فلاح هست و هر کسی اهل دنیا نبود، اهل فلاح هست و بسیاری از مردم دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند این حرفی است که ما در کتابهای انبیای قبلی هم گفتیم ﴿إِنَّ هذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی ٭ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی﴾ یعنی این چیزی نیست که مخصوص قرآن کریم باشد اینها جزء خطوط کلّی دین است ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ تغییرناپذیر است.
جریان کیفر ظالمان، کیفر قاتلان، تنبیه متجاوزان و امثال ذلک اینها هم جزء خطوط کلّی فقه است که در کتابهای انبیای پیشین هم آمده در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ 32 به این صورت بیان فرمود، فرمود: ﴿مِن أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً﴾ این مسئله حرمت قتل نفس و اهمیت حفظ حیات جامعه و یا فرد این در کتابهای انبیای پیشین مثل حضرت موسی هم آمده اختصاصی به قرآن کریم ندارد اینها جزء سنّتهای دینی خداست که لایتغیّر است همان طوری که سنّتهای تکوینی ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾ سنّتهای تشریعی و دینی الهی و اخلاقی و اعتقادی الهی هم این‌چنین است البته خطوط فرعی فقه مثل اینکه در امت قبلی نماز چند رکعت بود؟ در امت فعلی نماز چند رکعت است؟ آنها به کدام سَمت نماز می‌خواندند؟ ما به کدام سَمت نماز بخوانیم؟ آنها سالی چند روز روزه می‌گرفتند؟ ما سالی چند روز روزه می‌گیریم؟ این ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ اینها تغییرپذیر است، اینها فروع جزیی است و در اعصار و امصار تغییرپذیر است اما خطوط کلی دین یکسان است، خطوط کلی اخلاق یکسان است این ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ که عمل مختصّ عامل است و عامل را رها نمی‌کند جزء خطوط کلی دین است لذا در کتابهای انبیای قبلی هم بوده، در قرآن کریم هست این طور نیست که این آیه مخصوص قرآن کریم باشد و در انبیای قبلی این نبوده باشد این پاسخ آن سؤال است که چطور همین بنی‌اسرائیل در یک مقطع مورد رحمت قرار گرفتند، در مقطع دیگر مورد عذاب.
در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آن هم همین جریانی که در همین بخش پایانی این قسمت در سورهٴ «اسراء» می‌خوانیم که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ که به صورت فعل ماضی است در سورهٴ «انفال» آیه نوزده به صورت فعل مضارع بیان فرمود، فرمود: ﴿إِن تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَکُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَعُودُوا نَعُدْ﴾ هر وقت شما برگردید به طرف انابه و توبه رحمت و فیض ما به طرف شما برگردد. شما برمی‌گردید به طرف فساد و استکبار و استعلا، رحمت ما هم از شما برمی‌گردد گاهی ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾، گاهی ﴿إِن تَعُودُوا نَعُدْ﴾.
خب، در این بخش فرمود پاسخ آن سؤال که چرا دو حالت مختلف برای بنی‌اسرائیل پیش آمد این است یک‌بار امپراطوری ایران حالا کورش و داریوش تلاش و کوشش کردند با بابلیها درگیر شدند در این اثنا بنی‌اسرائیل نجات پیدا کردند، یک‌بار هم خود رومیها بر بنی‌اسرائیل مسلّط شدند اینها را از پا درآوردند.
خب، اینکه فرمود: ﴿وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ یعنی شما را بیش از گذشتهٴ خودتان قرار دادیم «وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ منکم نَفِیراً» این احتمال اول یا «جعلناکم أکثر من أعدائکم نفیرا» این احتمال دوم. قبل از اینکه اینها منقرض بشوند جمعیتشان قابل توجه بود عده زیادی را بابلیها به رهبری بخت‌نصر کشتند و از پا درآوردند. فرمود بعد از توبه و انابه ما شما را بیش از جمیعت قبلی‌تان قرار دادیم این احتمال اول شاید نزدیک‌تر به ذهن باشد.
احتمال دوم آن است که وقتی امپراطوری ایران بر بابلیها تاختند و آنها را از بین بردند و به هلاکت رساندند جمعیت شما بیش از جمعیت این بابلیهای شکست‌خوردهٴ منهدم شده هستند این احتمال دوم. «وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ منکم نَفِیراً» یا «أکثر من أعدائکم نفیرا».
پرسش ...
پاسخ: برای اینکه اکثر انبیای خاورمیانه از همینها بودند دیگر در خاورمیانه که فرمود: ﴿فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ﴾ همین است شما انبیایی را که از وجود مبارک ابراهیم به بعد دارید بعد از ابراهیم، اسحاق بود بعد یعقوب بود فرزندان یعقوب بودند یکی پس از دیگری این انبیای ابراهیمی بودند وجود مبارک موسای کلیم بود که از همین دودمان است، بعد وجود مبارک عیسای مسیح هست که از طرف مادر ذریّه حضرت ابراهیم است خاورمیانه را انبیای ابراهیمی داشتند دیگر تا برسد به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که جزء بنی‌اسماعیل است. اینکه فرمود: ﴿فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ﴾ نه یعنی اینها آدمهای خوبی‌اند ما بیشترین انبیا را از بین اینها مبعوث کردیم شاید برای اینکه اینها بیش از دیگران احتیاج به اصلاح داشتند این خاورمیانه را اینها اداره می‌کردند در حقیقت دیگر.
خب، ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ این وَعد در همه موارد به معنی وعید است مثل ﴿جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ﴾ در این‌گونه از موارد ملاحظه فرمودید که خود وعد به معنای وعید است ﴿إِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ ً﴾ و مانند آن نکته‌ای که در این ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ﴾ هست این است که برای ترغیب به احسان کلمه احسان تکرار شده است ولی درباره اسائه این کریمه تکرار نشده یعنی فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ ولی نفرمود «فإن أسأتم أسأتم لها» اسائه تکرار نشده، ولی احسان تکرار شده گاهی برای ترغیب به احسان است، گاهی اگر به مطلبی خیلی بخواهند اهمیت بدهند او را تکرار می‌کنند نیازی هم به تکرار نیست اما برای اهمیت تکرار می‌کنند نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» درباره بطش آمده که ﴿إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ﴾ آیه 130 سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» این است ﴿إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ﴾ این ﴿بَطَشْتُمْ﴾ دوم دیگر لازم نبود «کنتم جبّارین» دیگر یا ﴿إِذَا بَطَشْتُم﴾ در حال جبّار بودن بَطش دادیم این در بخش بطش و غضب.
در بخش رحمت و کرامت در قسمتهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» آیهٴ 72 آنجا می‌فرماید: ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ گرچه این تکرار با تکرارهای دیگر فرق می‌کند برای اینکه ﴿مَرُّوا﴾ اول راجع به اصل مرور بر فساد است، ﴿مَرُّوا﴾ دوم ناظر به مرور کریمانه است با آن ﴿بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ﴾ فرق می‌کند، با ﴿أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ﴾ فرق می‌کند، ولی اگر تکرار نبود باز مطلب روشن می‌شد ﴿وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ بدون تکرار هم فهمیده می‌شد لکن تکرارش للاهتمام است البته تکرار سورهٴ «فرقان» با تکرار سورهٴ «اسراء» و با تکرار سورهٴ «شعراء» کاملاً فرق دارد.
خب، آن‌گاه فرمود: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ نظیر ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ﴾ است دیگر ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ این علوّ آنها مثل علوّ شماست ﴿لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ آنها هم ﴿لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ آنها هم فساد کردند شما هم فساد کردید.
بعد فرمود: ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ که این ناظر به آن مرحله دیگر است که همان طوری که شما با بابلیها منقرض شدید، بعد توبه کردید ﴿أَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ﴾ الآن هم که با رومیها درگیر شدید و منقرض شدید اگر توبه و انابه بکنید ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ برای اینکه اصل کلی‌اش این است ﴿وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾.
خب، در اینجا نکتهٴ مهم آن است که می‌فرماید ما یک مسئله کلامی داریم این سرِ جایش محفوظ ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ که این باید توضیح داشته باشد. یک مسئله سیاسی، اجتماعی هم داریم این‌‌چنین نیست که اگر امتی فاسد شد ما فقط او را به مسئله کلامی ارجاع بدهیم بگوییم جهنم هست خیر او را هم در دنیا گرفتار می‌کنیم اینها که فاسدند هم در دنیا گرفتار می‌شوند هم در آخرت حالا گناههای فردی را ممکن است ذات اقدس الهی به آخرت ارجاع بدهد اما گناههای جمعی، گناههای نظام، گناه حکومت، گناههایی که مربوط به یک مملکت است آن را ذات اقدس الهی ارجاع بدهد به جریان جهنم بسیار بعید است فرمود این کار را کردیم ما آن جریان کلامی هم سرِ جایش محفوظ است در اثر فساد رسمی شما ما ظالمی را بر شما مسلّط کردیم که ﴿جَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ﴾ جهت آخرتش هم محفوظ است، جهت کلامی جهنم که ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ این ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ یک اصل کلی است این اصل کلی شامل سابق و لاحق می‌شود یک، دلیل را به همراه خود دارد دو، اختصاصی به بنی‌اسرائیل ندارد نفرمود «وجعلنا جهنم» آنجا همه ضمیر جمع است یا خطاب یا غایب ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ ﴿وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ دیگر نفرمود «وجعلنا جهنم حصیراً لکم» فرمود: ﴿لِلْکَافِرِینَ﴾ سابق و لاحق مشمول این قهر الهی‌اند یک و سبب قهر الهی هم کفر شماست دو، این تصریح به اسم ظاهر برای آن است که سبب حُکم مشخص بشود ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾.
درباره گناههای فردی فقط به عذاب آخرت ارجاع می‌دهد عذاب دنیا گاهی ممکن است بشود، گاهی ممکن است خدا عفو بکند فرمود او ستّارالعیوب است، او فرصت می‌دهد و مانند آن اما گناه جمعی و حکومت را خدای سبحان بندگان ستمدیده را مورد مهر قرار می‌دهد و ظالمان را به سخت‌گیری به عذاب سخت مبتلا می‌کند.
در جهنم جا برای آزادی نیست این کسی که قبلاً هم این بحث آمد اینهایی که در دنیا آزاد بودند در جهنم بسته‌اند این کلمه ولنگاری که یک کلمه مرکّب است نه کلمه بسیط به آن فرد یا جامعه‌ای می‌گویند که انگارهٴ او، انگیزهٴ او وِل بودن است یک جامعه یا فردی که انگارهٴ او انگیزه او وِل بودن، رها بودن است به این فرد یا جامعه می‌گویند ولنگار وگرنه این کلمه بسیط نیست کسی که در دنیا ﴿لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ خواست جلویش باز باشد آنجا جلویش را می‌گیرند فرمود در جهنم آتش زیاد است، اما این طور نیست که او هر جا خواست برود بسوزد هر جا ما خواستیم می‌سوزد این محصور است، این بسته است، این ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ برای همین است اینکه فرمود مصفّقاً همین است، اینکه فرمود اعضا و جوارح آنها بسته است همین است، اینکه فرمود درِ جهنم هم بسته است ﴿فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ﴾ همین طور است الآن شما می‌بینید این دزدگیری که می‌زنند قبلاً یک کلید خاصی بود چوبی به عنوان پشت‌بند به این در می‌زدند، ولی برای اینکه از هر طرف محفوظ باشد آن جاهایی که حسّاس بود دزدگیری از بالا تا پایین می‌زدند که تمام این در بسته باشد یعنی این لنگهٴ راست در که رفته روی لنگهٴ چپ أو بالعکس یک پشت‌بند عمودی از بالا تا پایین می‌زدند این همه‌جا نبود الآن این دزدگیرهایی که می‌زنند از همین قبیل است فرمود ما جهنم را چنین دزدگیر می‌زنیم ﴿فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ﴾ این پشت‌بند، این عمد از بالا تا پایین بسته است، خب جهنم که کسی نمی‌تواند فرار کند که چون اینها بسته‌اند دیگر باز نیستند که فرمود درِ بهشت باز است درِ بهشت که باز است ﴿مُفَتَّحَةً لَهُمُ الأبْوَابُ﴾ بهشت درهایش باز است ولی نه بیگانه حقّ ورود دارد یک، نه آشنا حاضر است از بهشت خارج بشود دو، ولی باز بودن در نعمتی دیگر است فرمود ما هرگز درِ جلوی بهشتیها را نبستیم اینها همیشه حُرّ بودند، آزاد بودند از بند هوس در فضای آزادی زندگی می‌کنند کسی وارد منطقه آنها نمی‌شود و خود آنها هم هرگز از این منطقه بیرون نمی‌آیند، اما ﴿مُفَتَّحَةً لَهُمُ الأبْوَابُ﴾ درهای اینها باز است، اما در جریان جهنم هیچ‌کسی که جهنم نمی‌رود یک، آنها هم که جهنم‌اند بسته‌اند قدرت خروج ندارند دو، اما بسته بودن در عذابی است فوق العذاب ﴿فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ﴾ این می‌شود حصیر، محاصره کننده حاصر است اینها محصور به جهنم‌اند از هر طرف راه خروجی اینها هم بسته است.
حالا اگر مطلب دیگری درباره این بنی‌اسرائیل اینها در سال شانزده هجری به وسیله مسلمانها همین محدوده فتح شده و هرگز اسرائیل خیال نکند که مسلمانها از جای دیگر آمدند اینها فلسطینی‌الاصل‌اند منتها بعد از اینکه در سال شانزده هجری اسلام آنجا رفت اکثری قریب به اتفاقشان اسلام را پذیرفتند، بعضیها جزء اقلیتهای دینی بودند به یهودیت ماندند یا به مسیحیت ماندند مثل ایران اسلامی که با آمدن اسلام اکثریت قاطع پذیرفتند برخیها جزء اقلیتهای دینی‌اند این مسلمانها از جای دیگر نیامدند تا کسی بتواند اینها را آواره کند این اسرائیلیها بودند که البته یک بخش کمی از آنها یهودیها بودند آنجا بودند، بخش وسیعی‌شان جزء مهاجران‌اند.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:49

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی