- 59
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 7 تا 10 سوره اسراء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 7 تا 10 سوره اسراء _ بخش اول"
بسیاری از مسائل کلامی به جریان تاریخ وابسته است
یک عده محقّق تاریخ باید در حوزهها باشند و اوضاع را خوب بررسی کنند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً ﴿7﴾ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً ﴿8﴾ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً ﴿9﴾ وَأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿10﴾
دوبار برای اسرائیلیها حادثه تلخی پیش آمده است که قرآن کریم به آن دو حادثه اشاره فرمود و یک اصل کلی را هم تذکّر داد.
جناب فخررازی در ذیل آن حادثه اول که ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ میگوید اقوال در این عباد ﴿أُولِی بَأْسٍ﴾ مختلف است. قول اول این است که منظور بختنصر بابلی است، قول دوم جریان ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾ حضرت داود است، قول سوم مجوسیهایی هستند که بر اسرائیلیها مسلّط شدند این اقوال سهگانه را نقل میکند بعد میگوید که اینها سهم تفسیری ندارند، غرض تفسیری در آن نیست البته بحث تاریخی است و سخنی درباره وَعد اُولیٰ ندارد.
درباره ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ آنجا دارد که عدهای فکر میکردند بعد از جریان قتل زکریا(علیه السلام)، یحیی(علیه السلام)، توطئه قتل مسیح(علیه السلام) بختنصر بابلی به حیات این اسرائیلیها خاتمه داد، بعد میفرماید این تاریخ درست نیست برای اینکه بختنصر سالیان متمادی قبل بود این چه کار دارد به جریان زکریا و یحیی و عیسی(سلام الله علیهم اجمعین) آن تقریباً شش قرن یا بیشتر قبل از میلاد بود بنابراین بین این دو حادثه باید فرق گذاشت.
حادثه اُولیٰ را گفتند مربوط به بختنصر است چون همین اسرائیلیها انبیای فراوانی را شهید کردند در قرآن کریم دارد ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ این یک ﴿وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ دو، گاهی به صورت جمع محلا به «الف» و «لام» ذکر میکند این از کثرت خبر میدهد اینکه فرمود: ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ اینکه دارد ﴿وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ از زمان بختنصر این خوی سیّء در اسرائیلیها بود تا زمان وجود مبارک حضرت عیسی و شهادت حضرت یحیی و شهادت زکریا و اینها.
بنابراین اگر سخن از تکذیب است که بختنصر بابلی نبود این برای جریان دوم است نه جریان اول، جریان اول را امام رازی نقل میکند نفی نمیکند اثبات هم نمیکند میگوید در جریان ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ هم بختنصر بابلی را گفتند، هم جریان داود(سلام الله علیه) را گفتند که ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾ هم جریان پیروزی مجوسیها بر اسرائیلیها را گفتند این مربوط به ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ است که تقریباً شش قرن قبل از میلاد است اما در جریان میلاد وجود مبارک حضرت یحیی معاصر وجود مبارک عیسی(سلام الله علیهما) بودند جریان شهادت حضرت زکریا، حضرت یحیی اینها بعد از میلاد است در این جریان عدهای گفتند بختنصر بابلی بود، عدهای گفتند که مثلاً رومیها بودند امام رازی میگوید که در این قسمت بختنصر بابلی نبود برای اینکه او چند قرن قبل بود اینجا احیاناً رومیها بودند که بر اسرائیلیها پیروز شدند که همان قصه معروف است.
بعد میگوید که اینها بحث تفسیری نیست غرض به اینها متعلّق نیست غرض بیان سنّت الهی است اینجا باید توجه کرد که درست است که در بحث تفسیری جریان تاریخ در این قسمت شاید سهم تعیینکننده نداشته باشد اما تاریخ و محقّق تاریخ بودن، پژوهش تاریخی از ضروریترین رشتههای تخصصی است که حوزه باید به فکر آنها باشد چون بسیاری از این مسائل کلامی به همین جریان تاریخ وابسته است. یک وقت شما اگر این کتاب الامتاع والمؤآنسة ابوحیّان توحیدی را ملاحظه فرموده باشید این یک کتاب، کتاب سُربی است یعنی نظیر این کتابهای عادی نیست الآن شما ببینید بیست جلد وسائل را ممکن است یک طلبه فاضل مطالعه بکند کمتر احتیاج به لغت داشته باشد برای اینکه ائمه(علیهم السلام) طرزی با مردم حرف زدند که بفهمند. سائل سؤالی میکرد حضرت جواب میداد، اما وقتی انسان به خطبههای نهجالبلاغه یا مناجات شعبانیه یا این امثال ذلک میرسد این ائمه(علیهم السلام) که دیگر با مردم حرف نمیزنند که، که بگوییم بنای عقلا و فهم عُرف باشد که آنجا اصلاً بدون لغت ممکن نیست کسی بخواهد نهجالبلاغه مطالعه کند دو طرفش باید پُر از کتاب لغت باشد تا بفهمد.
این الامتاع والمؤآنسة چنین کتاب سُربی است مثل اینکه سرب میریزد یعنی بدون کتاب لغت درکش آسان نیست. ما دیدیم در این کتاب مناظرهای هست، یک سؤال و جوابی هست، مکاتباتی هست بین وجود مبارک حضرت امیر و عُمر. حضرت امیر نامه مینویسد عمر جواب میدهد، عمر نامه مینویسد حضرت امیر جواب میدهد محاکمه میکنند، استدلال میکنند، مناظره میکنند، گفتمان میکنند، پرسمان میکنند و سرانجام حضرت امیر ـ معاذ الله ـ محکوم میشود و عمر حاکم این در آن کتاب هست در الامتاع والمؤآنسة ابوحیان.
سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی خب عارف به همه این قسمتها بود فرمود این جعل است و کسی که از این جعل پرده برداشت جناب ابنابیالحدید بود ما وقتی به شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید مراجعه میکنیم میبینیم بله میگوید این ابوحیّان توحیدی یک آدم فاضلِ درسخواندهای بود منتها مبتلا به فقر بود این اصلاً نمیدانست برای چه کسی درس میخواند، برای چه چیزی درس میخواند فشار فقر او را عُقدهای کرد بعد سر از این کار درآورد آمده یک سلسله مناظره و گفتمان جعلی که قلم، قلمی است که میخورد به نهجالبلاغه یعنی کسی در بار اول و دوم نمیفهمد این جعل است از بس ادیبانه چیز نوشته.
نامهای از طرف حضرت امیر مینویسد جعل، از طرف عمر مینویسد جعل از این طرف جعل، از آن طرف جعل و سرانجام ـ معاذ الله ـ حضرت امیر را محکوم میکند، خب اگر یک مورّخ نباشد بسیاری از این مذاهب، بسیاری از این مسائل کلامی زیر سؤال میرود این الآن هم همین طور است اینکه امام(رضوان الله علیه) فرمود من خودم هستم به نام من جعل میکنند همین است از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این حدیث رسیده است که حضرت فرمود: «ستکثر علیّ القالة» خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) را ایشان میفرماید بالأخره چیزهایی به نام پیغمبر جعل کردند، چرا؟ برای اینکه این حدیثی که از پیغمبر نقل شده است که حضرت فرمود دروغگویان به من زیاد دروغ میبندند این حدیث یا گفتهٴ پیغمبر است یا نه، در هر دو حال به پیغمبر دروغ بستند اگر این خبر صحیح باشد پیغمبر چنین مطلبی را فرموده باشد که فرمود بر من دروغ میبندند، خب او پیغمبر است، معصوم است، اخبار به غیب داد معلوم میشود یک عده هستند دروغ جعل میکنند، اگر هم این حدیث جعل باشد، کذب باشد، پیغمبر نفرموده باشد خب همین را هم از پیغمبر نقل کردند دیگر «ستکثر علیّ القالة» اگر مورّخ نباشد، اگر حدیثشناس نباشد، اگر واقعشناس نباشد، اگر تحلیلگر تاریخی نباشد همین وضع درمیآید شما الامتاع والمؤآنسة ابوحیّان توحیدی را مطالعه کنید یک، بعد به شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید مراجعه کنید دو، معلوم میشود که پردهبرداری چیست این یک نمونه.
نمونه دیگر اگر شما با کتاب جهاد جواهر مرحوم صاحب جواهر مأنوس باشید آنجا هم از این جعلها را میبینید ما وقتی به کتاب جهاد جواهر رسیدیدم دیدیم که قبالهای همین یهودیهای خیبر یهودیها در زمان یکی از این خلفا به خلیفه وقتشان حالا چندین سال گذشته است اینها چون یهودی بودند، اهل جِزیه بودند، باید جِزیه میدادند خلیفه اسلامی خواست از اینها جزیه بگیرد آنها یک قباله درآوردند گفتند طبق این قباله وجود مبارک پیغمبر شما جزیه را از ما گرفته فرموده یهود نباید جزیه بدهد. قباله رسمی بعضی از اصحاب پیغمبر امضا کردند زیر این قباله که یهودان خیبر از پرداخت جزیه معافاند.
مرحوم صاحب جواهر میفرماید خطیب بغدادی و امثال ذلک پرده برداشتند که اصلاً این گزارش جعل است برای اینکه این نامه این قباله به خطّ یکی از کتّاب پیغمبر بود یک، به امضای بعضی از اصحاب به حسب ظاهر اصحاب پیغمبر است دو، وقتی که این قباله را مینوشتند آن کاتب مُرده بود و این امضاکنندهها که به عنوان شاهدند هنوز اسلام نیاورده بودند برای اینکه امضای معاویه پای این قباله است آن روزی که تاریخ این قباله است هنوز معاویه اسلام نیاورده بود، امضای دیگری پای این قباله است هنوز آن دیگری اسلام نیاورده بود، کاتب فلان ابورافع است که ابورافع چند سال قبل مُرده است این نامه و قبالهٴ رسمی را همین یهودیها به نام پیغمبر جعل کردند نخواستند جزیه بدهند، اگر آن مورّخ پژوهشگر نبود از صاحب جواهر برنمیآمد که این تحقیق تاریخی را کرده باشد او یک فقیه است نه پژوهشگر تاریخی، بنابراین ما همهجا گرفتار این هستیم جریان انقلاب هم که شنیدید امام(رضوان الله علیه) فرمود به نام من جعل میکنند.
بنابراین اینکه جناب فخررازی فرمودند حالا چه بختنصر چه غیر بختنصر درست است، چه بختنصر چه غیر بختنصر ولی در بحث تفسیری از این جهت سهمی ندارد ولی تاریخ تعیینکننده است یک عده محقّق تاریخ باید در حوزهها باشند و اوضاع را خوب بررسی کنند برای کسی که نداند وَعد اُولیٰ چیست، وَعد ثانی چیست، فاصله بین این دو وَعد شش قرن است میگوید با بختنصر این اسرائیلیها محکوم شدند یکی هم فوراً میگوید این جریان دروغ است برای اینکه بختنصر ششصد سال قبل بودند، خب بله باید به اینها گفت که وَعد اُولایی داریم، وَعد ثانیای داریم، وعد اُولیٰ و وعد ثانی ششصد سال فاصله است الآن ششصد، هفتصد سال قبل این را محقّقان ما مثل فخررازی و امثال فخررازی گفتند شما باید بین وعد اُولیٰ و وعد ثانی فرق بگذارید جریان بختنصر اگر احتمالی هست برای وعد اُولاست ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ است درباره ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ کسی نگفت بختنصر است تا شما بگویید این واقعه دروغ است و چنین چیزی نبود، خیر این را آنهایی که ششصد، هفتصد سال قبل مثل فخررازی کتاب نوشتند آنها هم گفتند باید حالا یا بختنصر یا غیر بختنصر در واقعهٴ اُولیٰ است ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ است، درباره ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ احدی نگفته بختنصر است که.
بنابراین کار تحقیقی و مربوط به پژوهش لازم است خود امام رازی میگوید «و شواهد التاریخ تشهدوا» درباره اینکه واقعه دوم به وسیله بختنصر نبود میگوید شواهد تاریخی گویاست که او به سنین متطاوله سالیان متمادی، قرنها بختنصر قبل از جریان شهادت زکریا و یحیی و امثال ذلک بود این هم یک مطلب.
مطلب دیگر اینکه جریان یهود در قرآن کریم که اگر کسی خواست انشاءالله پایاننامهای در این زمینه بنویسد که هم مسائل روز است و هم کمتر روی آن کار شده خدای سبحان نسبت به اینها یک اصل کلی را بیان کرده و آن اصل کلی بخشی از آن در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است که فرمود: ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ بخشی هم در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمودند مسیحیها کمی نرمتر از یهودیها هستند اما مسیحیهای صهیونیستی هم مثل همین یهودیها هستند از این جهت فرقی نیست درباره مسیحیها فرمود اینها تا روز قیامت منقرض نیستند، هستند اما با اختلاف هستند وقتی با اختلاف بودند هرگز به جایی نمیرسند در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که بحثش قبلاً گذشت در آنجا فرمود: ﴿فَأَغْرَقْنَا﴾ آیه چهارده سورهٴ «مائده» این است که ﴿وَمِنَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَی أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ این مسیحیها هرگز به مقصد نمیرسند برای اینکه تا روز قیامت خدا فرمود من بین اینها عداوت و دشمنی و کینه و اختلاف را اغرا کردم، خب پس اینها در آستانهٴ سقوطاند اگر مشکلی هست در ناحیهٴ مسلمانهاست که اینها با هم متحد نیستند وگرنه فرمود: ﴿إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ من بین مسیحیها این عذاب اختلاف را اغرا کردم. اغرا، نرمتر از القا است.
درباره یهودیها در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیه 64 دوتا اصل کلی را فرمود یکی اینکه آیه 64 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این است ﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُم مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ طُغْیَاناً وَکُفْراً﴾ آنگاه آن دو اصل کلی این است یک ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ القاست بالاتر از اغرا، خب وقتی خدا بالصراحه میگوید یهود با هم متحد نخواهد شد آن وقت چرا مسلمانها با هم متحد نمیشوند و آنها را از پا درنمیآورند ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ این ﴿إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ به اشراطالساعه تفسیر شده است که وجود مبارک حضرت که آمد به حیات همه اینها و به استقلال همه اینها خاتمه میدهد.
اصل کلی دوم این است که ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ هر وقت اینها میخواهند آتش جنگ روشن کنند خدا خاموش کرده است با فعل مضارع تعبیر کرده چون مستقبل محقّقالوقوع در حُکم ماضی است با فعل مضارع تعبیر کرده، اگر شما میبینید حماس و فتح خردمندانه رفتار نمیکنند برای همین است، اگر خردمندانه رفتار میکردند و سایر مسلمانها مخصوصاً شیوخ کمخرد خلیج فارس اگر عاقلانه بودند و در این جریان میرلند هم شرکت نمیکردند بساط اسرائیل برچیده میشد این ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً﴾ از خدا راستگوتر کیست؟ از قرآن سخنی شیرینتر و صحیحتر چیست؟ فرمود: ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ من خودم خاموش میکنم چطور خاموش نکرد پس معلوم میشود ما نگفتیم «یا الله» ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾، ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ﴾.
خب، بنابراین این اصل کلی گاهی به صورت ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ است که در بخش پایانی همین آیه بود در سورهٴ «اسراء» گاهی به صورت ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ القیناست نه أغرینا ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ در 64 سورهٴ «مائده» ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ در همان آیه 64 سورهٴ «مائده» در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» یک اصل کلی دیگری را بیان فرمود و آن آیه 167 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که آن هم بحثش گذشت فرمود: ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ﴾ خدا اعلان کرد نه تنها اعلام کرد علنی به همه جهانیان گفت ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ الآن هم اینها یا بردهٴ آمریکای هستند یا بردهٴ همان لاویهای آمریکایی هستند به این طرف و آن طرف کشانده میشوند فرمود تا روز قیامت من کسانی را بر اینها مسلّط میکنم که ﴿یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ خب اینها کم کاری نکردند یک وقت است افراد عادی را شهید میکنند، یک وقت بسیاری از انبیا را همینها کشتند ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ ﴿وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ آن طور هم که زکریا و یحیی(سلام الله علیهما) را شهید کردند درصدد توطئه قتل وجود مبارک مسیح(سلام الله علیهم اجمعین) بودند همینها بودند دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله، منتها اینها بعدیها هم همان راه را دارند و راضیاند به همان روش چون بعدیها همان راه را دارند و راضیاند به همان روش در همین بخش سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ اتحاد مسلمانها، اتحاد حق است، اختلاف باطل است هر جا ممکن نیست حق یکجا پیروز بشود یکجا شکست بخورد حتی گفتند در جریان جنگ اُحد که مسلمانها شکست خوردند در حقیقت باطل شکست خورد و حق پیروز شد برای اینکه اتحاد، هماهنگی، با هم بودن، کنار هم بودن، همیار بودن، همفکر بودن، همآوا بودن حق است منتها این حق را آنها گرفتند.
پرسش:...
پاسخ: چرا دعوت میکنند که مسلمان متحد بشوند ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که این آیه گذشت این بود که شما اگر همهتان مسلمان باشید به این آیه عمل نکردید آیه که ندارد شما به قرآن تمسّک کنید، به عترت تمسّک کنید که، اگر الآن این یک میلیارد و نیم همهشان به قرآن عمل کنند همهشان به عترت عمل کنند به آیه عمل نکردند برای اینکه آیه ندارد که به قرآن عمل بکنید که، آیه ندارد که به قرآن و عترت عمل بکنید که، آیه دارد به قرآن و عترت با هم عمل بکنید الآن اگر این یک میلیارد و نیم همهشان نماز بخوانند اینها چطور نماز جماعت نخواندند، نماز خواندند ولی نماز جماعت نخواندند آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ میگوید اسلام جماعتی داشته باشید با هم بچسبید نه بیهم بچسبید اگر بیهم بچسبید همهتان تکمسلمانید از شما کاری ساخته نیست اینجا هم به اعتصام امر کرده، هم از تفرّق نهی کرده دو حُکم مستقل نیست ولی تأکیداً نهی از تفرّق را در کنار امر به اعتصام ذکر کرده، اگر به ما فرمودند ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ نمازتان را به جماعت بخوانید، خب الآن ما یک جمعیت زیادی هستیم در این مسجد اگر همهمان موقع ظهر نماز بخوانیم همهمان نماز خواندیم اما هیچکدام به این آیه عمل نکردیم آیه میگوید نماز را به جماعت بخوانید آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ میگوید با هم مسلمان باشید نه مسلمان باشید آن مسلمان باشید را آیات دیگر میگوید، خب اگر این آیه دارد با هم مسلمان باشید، هرگز تکروی نکنید، کنار هم از هم فاصله نگیرید، با هم قرآن و عترت را بچسبید آن وقت یهودی نمیماند، آن وقت مسیحی نمیماند این ﴿عُدتُّمْ عُدْنَا﴾یی که در همین بخش پایانی این قسمت سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده یک، ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آمده دو، ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ که در مائده آمده سه، ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ چهار همه اینها در جریان بنینضیر حل شد، در بنیقریظه حل شد، در بنیقینقاع حل شد، در یهود و خیبر حل شد دیگر همینها بود دیگر با اینکه قرنهای متمادی از آن جریان گذشت هر وقت نظیر همین جریان مدینه و اتحاد مسلمانها بود همه این فِرَق را بر اساس همین آیات تلاوت شده مسلمانها از پا درآوردند دیگر مگر اینها در قصرها و در آن دژهای مستحکم خیبر نبودند؟ در اول سورهٴ مبارکهٴ «حشر» دارد ما یک کار بیسابقه کردیم این کار بیسابقه را خدا به خود اسناد میدهد بعد میفرماید بعد معجزات ما به وسیله انبیا راهاندازی کردم فرمود در همان اول سورهٴ مبارکهٴ «حشر» ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ فرمود ما برای اوّلینبار در مدینه کاری کردیم که نه دوست خیال میکرد نه دشمن. دشمن میگفت که ما در آن قلعهها هستیم چه کسی میتواند درِ قلعه را باز کند؟ دوستان هم میگفتند ما کوخنشینیم، آنها کاخنشین ما داریم با زحمت با خرما خودمان را تأمین میکنیم آنها کباب میخورند ما چطوری میتوانیم با آنها بجنگیم؟ فرمود: ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا﴾ یک، ﴿وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ دو. نظیر همین انقلاب اسلامی دیگر این ارتش آمریکای مسلّط بر ایران نه آنها فکر میکردند متواری میشوند، نه اینها فکر میکردند که این مُشت بر درفش پیروز میشود خیلی از خودیها میگفتند انقلابتان به ثمر نمیرسد آنها هم میگفتند که شما نمیتوانید پیروز بشوید ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ طولی نکشید که آنها متواری شدند این اول سورهٴ مبارکهٴ «حشر» در اول انقلاب هم اتفاق افتاد دیگر این خدا همان خداست دیگر که عوض نشد ـ معاذ الله ـ خب حالا اگر ما مشکلی نداشته باشیم و بفهمیم اینکه اصرار کتاب و سنّت بر عقل است و عقل است و عقل است و عقل همین است ما در همه کارها باید شرکت کنیم در سیاستمان، در انتخاباتمان اما بازی نکنیم، بیراهه نرویم، راه کسی را هم نبندیم اگر خدای ناکرده خواستیم بازی بکنیم بدانیم که ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ داریم آبروی خودمان را میبریم.
این تعبیر لطیف وجود مبارک حضرت امیر چند بار به عرضتان رسید در نهجالبلاغه گاهی «اُوبیٰ» دارد، گاهی «موبی» دارد، گاهی «وَبی» دارد فرمود این بازیهای دنیا یک چراگاه زیبا و سرسبز وباخیز است فرمود بازیهای سیاسی موبی است، اُوبیٰ است، وَبی است این واژه در نهجالبلاغه چندبار تکرار شده یعنی این بازیها به حسب ظاهر یک مرتع سرسبز هست اما یک بیماری آبروبری را به همراه دارد اگر گاوی نداند که این علف وباخیز است این علف سبز او را به طرف خود جذب بکند بعد وبا میگیرد. وبا برای حیوان خب دردآور هست، اما برای انسان گذشته از دردآور یک بیماری آبروبری است نظیر سکته و سرطان نیست که بالا و پایین تاس بیار و تاس بیار این آبرو نمیماند برای کسی که.
فرمود اینهایی که اهل بازیاند گرفتار وبای سیاسی میشوند بالأخره آبرویشان میرود حواسشان جمع باشد، خب ما اگر این نصایح نتواند ما را اصلاح بکند چه چیزی میتواند ما را اصلاح کند ما در متن سیاست باید باشیم خدا غریق رحمت کند مرحوم سید مدرّس را امروز سالگرد ارتحال اوست شد، شد نشد، نشد تلاش و کوشش میکنیم در انتخابات شرکت بکنیم هر چه شد بالأخره ما اظهار نظر میکنیم در این کارمان هم یا مقلّد هستیم یا مجتهد به هر تقدیر چه اصابه باشد چه خطا اگر اصابه شد واقعاً آن کسی که ما گفتیم اصلح بود دوتا اجر به ما میدهند، نشد یک اجر میدهند با دیگران همکاری بکنیم و دعا میکنیم و تأیید میکنیم خب این میشود یک کشور اسلامی دیگر، اما اگر خدای ناکرده بگوییم حالا چون حرف من نشد الی دوره چهار سال من باید کارشکنی بکنم این همان اوبیٰ و وَبا و موبی و اینها این بیان نورانی حضرت امیر را به دنبال دارد فرمود آبروی خودتان را نبرید پس از این طرف ذات اقدس الهی فرمود که قصهٴ بختنصر و قصهٴ بابلیها و قصهٴ کورش و داریوش و اینها را شما میبینید گذشته است، اما این چهار قصه که در مدینه نقد بود جریان بنینضیر، بنیقریظه، بنیقینقاع یهودیهای خیبر اینکه نقد است که اینها را که شما دیدید ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا﴾ مگر شما فکر میکردید یهودِ مقتدرِ سرمایهدار از مدینه فرار کند و شما پابرهنهٴ صُفّهنشین و ایواننشین بیایید جای آنها را بگیرید هیچ فکر میکردید که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) با یک اشاره آن در را بکَند که هفتاد نفر یا کمتر و بیشتر باید باز و بسته کنند اینها را فکر نمیکردید که، خدای سبحان بود که اینها را از سیاسی یعنی از آن کاخها پایین کشیده، از آن حِصن پایین کشیده اینها ﴿وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ خب این همان خداست دیگر.
بنابراین اصل کلی این است ما الآن تنها مشکلمان در خاورمیانه همین اختلاف شیوخ است اگر واقعاً مسلمانها متّحد بشوند یا این شیوخ کمخرد مخصوصاً عربستان به عقل میآیند یا مردم آنها را عاقل میکنند بالأخره آن وقت این فلسطینی محروم که اصلاً سرزمینش اینجاست این الآن جرمش این است که اسلام آورده اینکه از جای دیگر نیامده که اینها قبل از سال شانزده هجری پدرانشان، آبائشان، اجدادشان مثل دیگران همینجا زندگی میکردند در سال شانزده هجری وقتی اسلام آمد اینها اسلام را قبول کردند، یک عده به عنوان اقلیت به یهودی ماندند، یک عده به عنوان اقلیت مسیحی ماندند مثل ایران که اکثریت اسلام است، اقلیتش اهل کتاب، بعد یک عده از جای دیگر آمدند اینها را بیرون کردند اگر این آوارههای فلسطینی از جای دیگر آمده باشند بله، اما جرمشان فقط اسلام است وگرنه برای این سرزمیناند، اهل این سرزمیناند، هزارها سال در همین منطقه زندگی میکردند، پدرانشان همین سرزمین زندگی میکردند منتها جرمشان این است که اسلام آوردند.
خب، بنابراین این اصول کلی که قرآن درباره صهیونیست و اسرائیلیها نه یهود بیان میکند همین چند اصلی است که مشخص شد ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ ، ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ ، ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾، ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ پس اینها در آستانهٴ سقوطاند از این طرف مسلمانها اگر واقعاً ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ باشد هیچ مشکلی پیش نمیآید.
اما مسئلهٴ ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ آن جواب محذوف است یعنی ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ﴾ این «لام» هم متعلّق به آن محذوف است حالا یا «لام» تعلیل است یا «لام» عاقبت است نظیر ﴿لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ در طیّ بحثهای گذشته بازگو شد، ولی «فإذا جاء وعد الآخرة بعثنا علیکم» باز «عباداً لنا» این ﴿عِبَاداً لَنَا﴾ معنایش این نیست که اینها بندگان صالحاند عباد ما هستند.
در قرآن کریم ذات اقدس الهی بر مؤمنین عباد اطلاق کرده، بر تبهکاران و معصیتکاران عباد اطلاق کرده، بر کفار عباد اطلاق کرده، بر جهنمیها که در جهنم دارند میسوزند عباد اطلاق کرده، در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» وقتی از جریان کفار یاد میکند به این صورت بیان میکند میفرماید آیه 47 سورهٴ مبارکهٴ «غافر» این است ﴿وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ﴾ یعنی مستضعفان و مستکبران همهشان رفتند در آتش در آنجا دارند گفتمان و مناظره میکنند مستکبر میبیند که مستضعف به او میگوید تو باعث شدی، مستکبر به مستضعف میگوید خب من گفتم میخواستی نیایی رهبران الهی بودند آن طرف میخواستی بروی ﴿وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ﴾ ما به دنبال شما راه افتادیم میتوانید امروز مشکل ما را حل کنید ﴿قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا﴾ همه ما بد کردیم شما میخواستید با داشتن رهبران الهی آن طرف بروید از ما چه چیزی ساخته است؟ بعد ﴿إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ﴾ این جهنمیها هستند همهشان کافرند دارند میسوزند اعتراض هم میکنند بعد میگویند خدا بین بندگانش حُکم کرده ما عباد او هستیم بین ما اینچنین حُکم کرده ما را جهنمی کرده.
پس «العباد» گفتن نسبت به جهنمیها، نسبت به تبهکاران که ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾ در قرآن کریم کم نیست در اینجا هم هست پس ﴿عِبَاداً لَنَا﴾ هم میسازد که جریان حضرت داود باشد ﴿عِبَاداً لَنَا﴾ هم میسازد با جریان بختنصر و سایر تبهکاران میسازد همهشان بندگان خدا هستند منتها سوابق تاریخی باید که این مطلب را به خوبی تبیین بکند.
پرسش:...
پاسخ: بله آن هم همین طور است دیگر اینچنین نیست که عبادی نظیر ﴿فَادْخُلِی﴾ آن پسوند و پیشوند و امثال ذلک مشخص میکند همه «عباده» هستند، «عباد الله» هستند، «عباد له» هستند.
بنابراین این ﴿لِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ هست ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ این حصیر خواه به معنای فاعل باشد خواه به معنی مفعول این جهنمیها بندند برای اینکه اگر خود جهنم محصور باشد اینها محصور در محصورند، اگر حصیر به معنی حاصر باشد جهنم اینها را محاصره کرده که ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ﴾ آنجا هم ﴿یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ﴾ در قرآن کریم دارد که اینها ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ اینها که واقعاً دنیامدارند هرگز آزاد نیستند میبینید شب هم به زحمت باید با قرص خواب بخوابند برای اینکه اینها بین این دو دهنه فشار میبینند بین حفظ موجود و طلب مفقود یک انسان آزمند از این طرف فشار میبیند آنچه را دارد چطور حفظ بکند، از آن طرف فشار میبیند آنچه را ندارد چطور به دست بیاورد بین حفظ موجود و طلب مفقود در تنگناست، پرس میشود بدبخت همین پرسشدن و فشار در عذاب قبر به صورت ضغطهٴ قبر درمیآید آنجا فشار میبیند بعد وقتی وارد ساهرهٴ قیامت شد و به جهنم رفت آنجا در قرآن دارد ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ این طور نیست که با دست و بال باز اینها را بیندازند که، کسی که بسته فکر میکرد بسته تحویل جهنم میدهند مقرّناند در قِران و زنجیر و بند دوزخیاند ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ یعنی در زنجیرها، در غُلها آنجا با دست و بال بسته میسوزند این در هر سه نشئه بسته است کسی که بسته فکر میکند فقط خودش را میبیند و بستگان خودش بیرون را نمیبیند، فضای جامعه را نمیبیند این بسته زندگی میکند، بسته میمیرد، بسته میسوزد.
خب، چنین آدمی جهنم حصیر است برای او، حاصر است برای او بر خلاف کسانی که بازاندیشاند به فکر خودند به فکر دیگراناند اینها در هر سه نشئه راحتاند حتی وقتی وارد بهشت شدند آنجا میگویند ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ﴾ میگویند خدا را شکر که هر جا بخواهیم برویم آزادیم این بیان نورانی قرآن است درباره بهشتیها این طور نیست که یک غُرف مبنیه ویژهای به افراد بدهند بگویند شما اینجا باشید نه، این در آن آیات غُرف مبنیه ملاحظه بفرمایید آنجا دارد که این غرف مبنیه که «بعضها فوق بعض» است کسی که در غُرفه بالا جا دارد میتواند پایین بیاید از پایینیها حال بپرسد، اما کسی که در غرفه پایین مسکن گرفته توان آن را که برود غرفه بالا را از آنها حال بپرسد ندارد به همان دلیلی که در دنیا آن حال و توفیق را نداشت که شب بلند شود نماز شبش را بخواند، در دنیا توفیق نداشت که همراه آنها بالا بپرد در آخرت هم همین معنا ظهور میکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
بسیاری از مسائل کلامی به جریان تاریخ وابسته است
یک عده محقّق تاریخ باید در حوزهها باشند و اوضاع را خوب بررسی کنند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً ﴿7﴾ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً ﴿8﴾ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً ﴿9﴾ وَأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿10﴾
دوبار برای اسرائیلیها حادثه تلخی پیش آمده است که قرآن کریم به آن دو حادثه اشاره فرمود و یک اصل کلی را هم تذکّر داد.
جناب فخررازی در ذیل آن حادثه اول که ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ میگوید اقوال در این عباد ﴿أُولِی بَأْسٍ﴾ مختلف است. قول اول این است که منظور بختنصر بابلی است، قول دوم جریان ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾ حضرت داود است، قول سوم مجوسیهایی هستند که بر اسرائیلیها مسلّط شدند این اقوال سهگانه را نقل میکند بعد میگوید که اینها سهم تفسیری ندارند، غرض تفسیری در آن نیست البته بحث تاریخی است و سخنی درباره وَعد اُولیٰ ندارد.
درباره ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ آنجا دارد که عدهای فکر میکردند بعد از جریان قتل زکریا(علیه السلام)، یحیی(علیه السلام)، توطئه قتل مسیح(علیه السلام) بختنصر بابلی به حیات این اسرائیلیها خاتمه داد، بعد میفرماید این تاریخ درست نیست برای اینکه بختنصر سالیان متمادی قبل بود این چه کار دارد به جریان زکریا و یحیی و عیسی(سلام الله علیهم اجمعین) آن تقریباً شش قرن یا بیشتر قبل از میلاد بود بنابراین بین این دو حادثه باید فرق گذاشت.
حادثه اُولیٰ را گفتند مربوط به بختنصر است چون همین اسرائیلیها انبیای فراوانی را شهید کردند در قرآن کریم دارد ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ این یک ﴿وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ دو، گاهی به صورت جمع محلا به «الف» و «لام» ذکر میکند این از کثرت خبر میدهد اینکه فرمود: ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ اینکه دارد ﴿وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ از زمان بختنصر این خوی سیّء در اسرائیلیها بود تا زمان وجود مبارک حضرت عیسی و شهادت حضرت یحیی و شهادت زکریا و اینها.
بنابراین اگر سخن از تکذیب است که بختنصر بابلی نبود این برای جریان دوم است نه جریان اول، جریان اول را امام رازی نقل میکند نفی نمیکند اثبات هم نمیکند میگوید در جریان ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ هم بختنصر بابلی را گفتند، هم جریان داود(سلام الله علیه) را گفتند که ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾ هم جریان پیروزی مجوسیها بر اسرائیلیها را گفتند این مربوط به ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ است که تقریباً شش قرن قبل از میلاد است اما در جریان میلاد وجود مبارک حضرت یحیی معاصر وجود مبارک عیسی(سلام الله علیهما) بودند جریان شهادت حضرت زکریا، حضرت یحیی اینها بعد از میلاد است در این جریان عدهای گفتند بختنصر بابلی بود، عدهای گفتند که مثلاً رومیها بودند امام رازی میگوید که در این قسمت بختنصر بابلی نبود برای اینکه او چند قرن قبل بود اینجا احیاناً رومیها بودند که بر اسرائیلیها پیروز شدند که همان قصه معروف است.
بعد میگوید که اینها بحث تفسیری نیست غرض به اینها متعلّق نیست غرض بیان سنّت الهی است اینجا باید توجه کرد که درست است که در بحث تفسیری جریان تاریخ در این قسمت شاید سهم تعیینکننده نداشته باشد اما تاریخ و محقّق تاریخ بودن، پژوهش تاریخی از ضروریترین رشتههای تخصصی است که حوزه باید به فکر آنها باشد چون بسیاری از این مسائل کلامی به همین جریان تاریخ وابسته است. یک وقت شما اگر این کتاب الامتاع والمؤآنسة ابوحیّان توحیدی را ملاحظه فرموده باشید این یک کتاب، کتاب سُربی است یعنی نظیر این کتابهای عادی نیست الآن شما ببینید بیست جلد وسائل را ممکن است یک طلبه فاضل مطالعه بکند کمتر احتیاج به لغت داشته باشد برای اینکه ائمه(علیهم السلام) طرزی با مردم حرف زدند که بفهمند. سائل سؤالی میکرد حضرت جواب میداد، اما وقتی انسان به خطبههای نهجالبلاغه یا مناجات شعبانیه یا این امثال ذلک میرسد این ائمه(علیهم السلام) که دیگر با مردم حرف نمیزنند که، که بگوییم بنای عقلا و فهم عُرف باشد که آنجا اصلاً بدون لغت ممکن نیست کسی بخواهد نهجالبلاغه مطالعه کند دو طرفش باید پُر از کتاب لغت باشد تا بفهمد.
این الامتاع والمؤآنسة چنین کتاب سُربی است مثل اینکه سرب میریزد یعنی بدون کتاب لغت درکش آسان نیست. ما دیدیم در این کتاب مناظرهای هست، یک سؤال و جوابی هست، مکاتباتی هست بین وجود مبارک حضرت امیر و عُمر. حضرت امیر نامه مینویسد عمر جواب میدهد، عمر نامه مینویسد حضرت امیر جواب میدهد محاکمه میکنند، استدلال میکنند، مناظره میکنند، گفتمان میکنند، پرسمان میکنند و سرانجام حضرت امیر ـ معاذ الله ـ محکوم میشود و عمر حاکم این در آن کتاب هست در الامتاع والمؤآنسة ابوحیان.
سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی خب عارف به همه این قسمتها بود فرمود این جعل است و کسی که از این جعل پرده برداشت جناب ابنابیالحدید بود ما وقتی به شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید مراجعه میکنیم میبینیم بله میگوید این ابوحیّان توحیدی یک آدم فاضلِ درسخواندهای بود منتها مبتلا به فقر بود این اصلاً نمیدانست برای چه کسی درس میخواند، برای چه چیزی درس میخواند فشار فقر او را عُقدهای کرد بعد سر از این کار درآورد آمده یک سلسله مناظره و گفتمان جعلی که قلم، قلمی است که میخورد به نهجالبلاغه یعنی کسی در بار اول و دوم نمیفهمد این جعل است از بس ادیبانه چیز نوشته.
نامهای از طرف حضرت امیر مینویسد جعل، از طرف عمر مینویسد جعل از این طرف جعل، از آن طرف جعل و سرانجام ـ معاذ الله ـ حضرت امیر را محکوم میکند، خب اگر یک مورّخ نباشد بسیاری از این مذاهب، بسیاری از این مسائل کلامی زیر سؤال میرود این الآن هم همین طور است اینکه امام(رضوان الله علیه) فرمود من خودم هستم به نام من جعل میکنند همین است از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این حدیث رسیده است که حضرت فرمود: «ستکثر علیّ القالة» خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) را ایشان میفرماید بالأخره چیزهایی به نام پیغمبر جعل کردند، چرا؟ برای اینکه این حدیثی که از پیغمبر نقل شده است که حضرت فرمود دروغگویان به من زیاد دروغ میبندند این حدیث یا گفتهٴ پیغمبر است یا نه، در هر دو حال به پیغمبر دروغ بستند اگر این خبر صحیح باشد پیغمبر چنین مطلبی را فرموده باشد که فرمود بر من دروغ میبندند، خب او پیغمبر است، معصوم است، اخبار به غیب داد معلوم میشود یک عده هستند دروغ جعل میکنند، اگر هم این حدیث جعل باشد، کذب باشد، پیغمبر نفرموده باشد خب همین را هم از پیغمبر نقل کردند دیگر «ستکثر علیّ القالة» اگر مورّخ نباشد، اگر حدیثشناس نباشد، اگر واقعشناس نباشد، اگر تحلیلگر تاریخی نباشد همین وضع درمیآید شما الامتاع والمؤآنسة ابوحیّان توحیدی را مطالعه کنید یک، بعد به شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید مراجعه کنید دو، معلوم میشود که پردهبرداری چیست این یک نمونه.
نمونه دیگر اگر شما با کتاب جهاد جواهر مرحوم صاحب جواهر مأنوس باشید آنجا هم از این جعلها را میبینید ما وقتی به کتاب جهاد جواهر رسیدیدم دیدیم که قبالهای همین یهودیهای خیبر یهودیها در زمان یکی از این خلفا به خلیفه وقتشان حالا چندین سال گذشته است اینها چون یهودی بودند، اهل جِزیه بودند، باید جِزیه میدادند خلیفه اسلامی خواست از اینها جزیه بگیرد آنها یک قباله درآوردند گفتند طبق این قباله وجود مبارک پیغمبر شما جزیه را از ما گرفته فرموده یهود نباید جزیه بدهد. قباله رسمی بعضی از اصحاب پیغمبر امضا کردند زیر این قباله که یهودان خیبر از پرداخت جزیه معافاند.
مرحوم صاحب جواهر میفرماید خطیب بغدادی و امثال ذلک پرده برداشتند که اصلاً این گزارش جعل است برای اینکه این نامه این قباله به خطّ یکی از کتّاب پیغمبر بود یک، به امضای بعضی از اصحاب به حسب ظاهر اصحاب پیغمبر است دو، وقتی که این قباله را مینوشتند آن کاتب مُرده بود و این امضاکنندهها که به عنوان شاهدند هنوز اسلام نیاورده بودند برای اینکه امضای معاویه پای این قباله است آن روزی که تاریخ این قباله است هنوز معاویه اسلام نیاورده بود، امضای دیگری پای این قباله است هنوز آن دیگری اسلام نیاورده بود، کاتب فلان ابورافع است که ابورافع چند سال قبل مُرده است این نامه و قبالهٴ رسمی را همین یهودیها به نام پیغمبر جعل کردند نخواستند جزیه بدهند، اگر آن مورّخ پژوهشگر نبود از صاحب جواهر برنمیآمد که این تحقیق تاریخی را کرده باشد او یک فقیه است نه پژوهشگر تاریخی، بنابراین ما همهجا گرفتار این هستیم جریان انقلاب هم که شنیدید امام(رضوان الله علیه) فرمود به نام من جعل میکنند.
بنابراین اینکه جناب فخررازی فرمودند حالا چه بختنصر چه غیر بختنصر درست است، چه بختنصر چه غیر بختنصر ولی در بحث تفسیری از این جهت سهمی ندارد ولی تاریخ تعیینکننده است یک عده محقّق تاریخ باید در حوزهها باشند و اوضاع را خوب بررسی کنند برای کسی که نداند وَعد اُولیٰ چیست، وَعد ثانی چیست، فاصله بین این دو وَعد شش قرن است میگوید با بختنصر این اسرائیلیها محکوم شدند یکی هم فوراً میگوید این جریان دروغ است برای اینکه بختنصر ششصد سال قبل بودند، خب بله باید به اینها گفت که وَعد اُولایی داریم، وَعد ثانیای داریم، وعد اُولیٰ و وعد ثانی ششصد سال فاصله است الآن ششصد، هفتصد سال قبل این را محقّقان ما مثل فخررازی و امثال فخررازی گفتند شما باید بین وعد اُولیٰ و وعد ثانی فرق بگذارید جریان بختنصر اگر احتمالی هست برای وعد اُولاست ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ است درباره ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ کسی نگفت بختنصر است تا شما بگویید این واقعه دروغ است و چنین چیزی نبود، خیر این را آنهایی که ششصد، هفتصد سال قبل مثل فخررازی کتاب نوشتند آنها هم گفتند باید حالا یا بختنصر یا غیر بختنصر در واقعهٴ اُولیٰ است ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ است، درباره ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ احدی نگفته بختنصر است که.
بنابراین کار تحقیقی و مربوط به پژوهش لازم است خود امام رازی میگوید «و شواهد التاریخ تشهدوا» درباره اینکه واقعه دوم به وسیله بختنصر نبود میگوید شواهد تاریخی گویاست که او به سنین متطاوله سالیان متمادی، قرنها بختنصر قبل از جریان شهادت زکریا و یحیی و امثال ذلک بود این هم یک مطلب.
مطلب دیگر اینکه جریان یهود در قرآن کریم که اگر کسی خواست انشاءالله پایاننامهای در این زمینه بنویسد که هم مسائل روز است و هم کمتر روی آن کار شده خدای سبحان نسبت به اینها یک اصل کلی را بیان کرده و آن اصل کلی بخشی از آن در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است که فرمود: ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ بخشی هم در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمودند مسیحیها کمی نرمتر از یهودیها هستند اما مسیحیهای صهیونیستی هم مثل همین یهودیها هستند از این جهت فرقی نیست درباره مسیحیها فرمود اینها تا روز قیامت منقرض نیستند، هستند اما با اختلاف هستند وقتی با اختلاف بودند هرگز به جایی نمیرسند در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که بحثش قبلاً گذشت در آنجا فرمود: ﴿فَأَغْرَقْنَا﴾ آیه چهارده سورهٴ «مائده» این است که ﴿وَمِنَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَی أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ این مسیحیها هرگز به مقصد نمیرسند برای اینکه تا روز قیامت خدا فرمود من بین اینها عداوت و دشمنی و کینه و اختلاف را اغرا کردم، خب پس اینها در آستانهٴ سقوطاند اگر مشکلی هست در ناحیهٴ مسلمانهاست که اینها با هم متحد نیستند وگرنه فرمود: ﴿إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ من بین مسیحیها این عذاب اختلاف را اغرا کردم. اغرا، نرمتر از القا است.
درباره یهودیها در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیه 64 دوتا اصل کلی را فرمود یکی اینکه آیه 64 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این است ﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُم مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ طُغْیَاناً وَکُفْراً﴾ آنگاه آن دو اصل کلی این است یک ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ القاست بالاتر از اغرا، خب وقتی خدا بالصراحه میگوید یهود با هم متحد نخواهد شد آن وقت چرا مسلمانها با هم متحد نمیشوند و آنها را از پا درنمیآورند ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ این ﴿إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ به اشراطالساعه تفسیر شده است که وجود مبارک حضرت که آمد به حیات همه اینها و به استقلال همه اینها خاتمه میدهد.
اصل کلی دوم این است که ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ هر وقت اینها میخواهند آتش جنگ روشن کنند خدا خاموش کرده است با فعل مضارع تعبیر کرده چون مستقبل محقّقالوقوع در حُکم ماضی است با فعل مضارع تعبیر کرده، اگر شما میبینید حماس و فتح خردمندانه رفتار نمیکنند برای همین است، اگر خردمندانه رفتار میکردند و سایر مسلمانها مخصوصاً شیوخ کمخرد خلیج فارس اگر عاقلانه بودند و در این جریان میرلند هم شرکت نمیکردند بساط اسرائیل برچیده میشد این ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً﴾ از خدا راستگوتر کیست؟ از قرآن سخنی شیرینتر و صحیحتر چیست؟ فرمود: ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ من خودم خاموش میکنم چطور خاموش نکرد پس معلوم میشود ما نگفتیم «یا الله» ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾، ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ﴾.
خب، بنابراین این اصل کلی گاهی به صورت ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ است که در بخش پایانی همین آیه بود در سورهٴ «اسراء» گاهی به صورت ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ القیناست نه أغرینا ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ در 64 سورهٴ «مائده» ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ در همان آیه 64 سورهٴ «مائده» در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» یک اصل کلی دیگری را بیان فرمود و آن آیه 167 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که آن هم بحثش گذشت فرمود: ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ﴾ خدا اعلان کرد نه تنها اعلام کرد علنی به همه جهانیان گفت ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ الآن هم اینها یا بردهٴ آمریکای هستند یا بردهٴ همان لاویهای آمریکایی هستند به این طرف و آن طرف کشانده میشوند فرمود تا روز قیامت من کسانی را بر اینها مسلّط میکنم که ﴿یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ خب اینها کم کاری نکردند یک وقت است افراد عادی را شهید میکنند، یک وقت بسیاری از انبیا را همینها کشتند ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ ﴿وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ آن طور هم که زکریا و یحیی(سلام الله علیهما) را شهید کردند درصدد توطئه قتل وجود مبارک مسیح(سلام الله علیهم اجمعین) بودند همینها بودند دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله، منتها اینها بعدیها هم همان راه را دارند و راضیاند به همان روش چون بعدیها همان راه را دارند و راضیاند به همان روش در همین بخش سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ اتحاد مسلمانها، اتحاد حق است، اختلاف باطل است هر جا ممکن نیست حق یکجا پیروز بشود یکجا شکست بخورد حتی گفتند در جریان جنگ اُحد که مسلمانها شکست خوردند در حقیقت باطل شکست خورد و حق پیروز شد برای اینکه اتحاد، هماهنگی، با هم بودن، کنار هم بودن، همیار بودن، همفکر بودن، همآوا بودن حق است منتها این حق را آنها گرفتند.
پرسش:...
پاسخ: چرا دعوت میکنند که مسلمان متحد بشوند ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که این آیه گذشت این بود که شما اگر همهتان مسلمان باشید به این آیه عمل نکردید آیه که ندارد شما به قرآن تمسّک کنید، به عترت تمسّک کنید که، اگر الآن این یک میلیارد و نیم همهشان به قرآن عمل کنند همهشان به عترت عمل کنند به آیه عمل نکردند برای اینکه آیه ندارد که به قرآن عمل بکنید که، آیه ندارد که به قرآن و عترت عمل بکنید که، آیه دارد به قرآن و عترت با هم عمل بکنید الآن اگر این یک میلیارد و نیم همهشان نماز بخوانند اینها چطور نماز جماعت نخواندند، نماز خواندند ولی نماز جماعت نخواندند آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ میگوید اسلام جماعتی داشته باشید با هم بچسبید نه بیهم بچسبید اگر بیهم بچسبید همهتان تکمسلمانید از شما کاری ساخته نیست اینجا هم به اعتصام امر کرده، هم از تفرّق نهی کرده دو حُکم مستقل نیست ولی تأکیداً نهی از تفرّق را در کنار امر به اعتصام ذکر کرده، اگر به ما فرمودند ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ نمازتان را به جماعت بخوانید، خب الآن ما یک جمعیت زیادی هستیم در این مسجد اگر همهمان موقع ظهر نماز بخوانیم همهمان نماز خواندیم اما هیچکدام به این آیه عمل نکردیم آیه میگوید نماز را به جماعت بخوانید آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ میگوید با هم مسلمان باشید نه مسلمان باشید آن مسلمان باشید را آیات دیگر میگوید، خب اگر این آیه دارد با هم مسلمان باشید، هرگز تکروی نکنید، کنار هم از هم فاصله نگیرید، با هم قرآن و عترت را بچسبید آن وقت یهودی نمیماند، آن وقت مسیحی نمیماند این ﴿عُدتُّمْ عُدْنَا﴾یی که در همین بخش پایانی این قسمت سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده یک، ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آمده دو، ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ که در مائده آمده سه، ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ چهار همه اینها در جریان بنینضیر حل شد، در بنیقریظه حل شد، در بنیقینقاع حل شد، در یهود و خیبر حل شد دیگر همینها بود دیگر با اینکه قرنهای متمادی از آن جریان گذشت هر وقت نظیر همین جریان مدینه و اتحاد مسلمانها بود همه این فِرَق را بر اساس همین آیات تلاوت شده مسلمانها از پا درآوردند دیگر مگر اینها در قصرها و در آن دژهای مستحکم خیبر نبودند؟ در اول سورهٴ مبارکهٴ «حشر» دارد ما یک کار بیسابقه کردیم این کار بیسابقه را خدا به خود اسناد میدهد بعد میفرماید بعد معجزات ما به وسیله انبیا راهاندازی کردم فرمود در همان اول سورهٴ مبارکهٴ «حشر» ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ فرمود ما برای اوّلینبار در مدینه کاری کردیم که نه دوست خیال میکرد نه دشمن. دشمن میگفت که ما در آن قلعهها هستیم چه کسی میتواند درِ قلعه را باز کند؟ دوستان هم میگفتند ما کوخنشینیم، آنها کاخنشین ما داریم با زحمت با خرما خودمان را تأمین میکنیم آنها کباب میخورند ما چطوری میتوانیم با آنها بجنگیم؟ فرمود: ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا﴾ یک، ﴿وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ دو. نظیر همین انقلاب اسلامی دیگر این ارتش آمریکای مسلّط بر ایران نه آنها فکر میکردند متواری میشوند، نه اینها فکر میکردند که این مُشت بر درفش پیروز میشود خیلی از خودیها میگفتند انقلابتان به ثمر نمیرسد آنها هم میگفتند که شما نمیتوانید پیروز بشوید ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ طولی نکشید که آنها متواری شدند این اول سورهٴ مبارکهٴ «حشر» در اول انقلاب هم اتفاق افتاد دیگر این خدا همان خداست دیگر که عوض نشد ـ معاذ الله ـ خب حالا اگر ما مشکلی نداشته باشیم و بفهمیم اینکه اصرار کتاب و سنّت بر عقل است و عقل است و عقل است و عقل همین است ما در همه کارها باید شرکت کنیم در سیاستمان، در انتخاباتمان اما بازی نکنیم، بیراهه نرویم، راه کسی را هم نبندیم اگر خدای ناکرده خواستیم بازی بکنیم بدانیم که ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ داریم آبروی خودمان را میبریم.
این تعبیر لطیف وجود مبارک حضرت امیر چند بار به عرضتان رسید در نهجالبلاغه گاهی «اُوبیٰ» دارد، گاهی «موبی» دارد، گاهی «وَبی» دارد فرمود این بازیهای دنیا یک چراگاه زیبا و سرسبز وباخیز است فرمود بازیهای سیاسی موبی است، اُوبیٰ است، وَبی است این واژه در نهجالبلاغه چندبار تکرار شده یعنی این بازیها به حسب ظاهر یک مرتع سرسبز هست اما یک بیماری آبروبری را به همراه دارد اگر گاوی نداند که این علف وباخیز است این علف سبز او را به طرف خود جذب بکند بعد وبا میگیرد. وبا برای حیوان خب دردآور هست، اما برای انسان گذشته از دردآور یک بیماری آبروبری است نظیر سکته و سرطان نیست که بالا و پایین تاس بیار و تاس بیار این آبرو نمیماند برای کسی که.
فرمود اینهایی که اهل بازیاند گرفتار وبای سیاسی میشوند بالأخره آبرویشان میرود حواسشان جمع باشد، خب ما اگر این نصایح نتواند ما را اصلاح بکند چه چیزی میتواند ما را اصلاح کند ما در متن سیاست باید باشیم خدا غریق رحمت کند مرحوم سید مدرّس را امروز سالگرد ارتحال اوست شد، شد نشد، نشد تلاش و کوشش میکنیم در انتخابات شرکت بکنیم هر چه شد بالأخره ما اظهار نظر میکنیم در این کارمان هم یا مقلّد هستیم یا مجتهد به هر تقدیر چه اصابه باشد چه خطا اگر اصابه شد واقعاً آن کسی که ما گفتیم اصلح بود دوتا اجر به ما میدهند، نشد یک اجر میدهند با دیگران همکاری بکنیم و دعا میکنیم و تأیید میکنیم خب این میشود یک کشور اسلامی دیگر، اما اگر خدای ناکرده بگوییم حالا چون حرف من نشد الی دوره چهار سال من باید کارشکنی بکنم این همان اوبیٰ و وَبا و موبی و اینها این بیان نورانی حضرت امیر را به دنبال دارد فرمود آبروی خودتان را نبرید پس از این طرف ذات اقدس الهی فرمود که قصهٴ بختنصر و قصهٴ بابلیها و قصهٴ کورش و داریوش و اینها را شما میبینید گذشته است، اما این چهار قصه که در مدینه نقد بود جریان بنینضیر، بنیقریظه، بنیقینقاع یهودیهای خیبر اینکه نقد است که اینها را که شما دیدید ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا﴾ مگر شما فکر میکردید یهودِ مقتدرِ سرمایهدار از مدینه فرار کند و شما پابرهنهٴ صُفّهنشین و ایواننشین بیایید جای آنها را بگیرید هیچ فکر میکردید که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) با یک اشاره آن در را بکَند که هفتاد نفر یا کمتر و بیشتر باید باز و بسته کنند اینها را فکر نمیکردید که، خدای سبحان بود که اینها را از سیاسی یعنی از آن کاخها پایین کشیده، از آن حِصن پایین کشیده اینها ﴿وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ خب این همان خداست دیگر.
بنابراین اصل کلی این است ما الآن تنها مشکلمان در خاورمیانه همین اختلاف شیوخ است اگر واقعاً مسلمانها متّحد بشوند یا این شیوخ کمخرد مخصوصاً عربستان به عقل میآیند یا مردم آنها را عاقل میکنند بالأخره آن وقت این فلسطینی محروم که اصلاً سرزمینش اینجاست این الآن جرمش این است که اسلام آورده اینکه از جای دیگر نیامده که اینها قبل از سال شانزده هجری پدرانشان، آبائشان، اجدادشان مثل دیگران همینجا زندگی میکردند در سال شانزده هجری وقتی اسلام آمد اینها اسلام را قبول کردند، یک عده به عنوان اقلیت به یهودی ماندند، یک عده به عنوان اقلیت مسیحی ماندند مثل ایران که اکثریت اسلام است، اقلیتش اهل کتاب، بعد یک عده از جای دیگر آمدند اینها را بیرون کردند اگر این آوارههای فلسطینی از جای دیگر آمده باشند بله، اما جرمشان فقط اسلام است وگرنه برای این سرزمیناند، اهل این سرزمیناند، هزارها سال در همین منطقه زندگی میکردند، پدرانشان همین سرزمین زندگی میکردند منتها جرمشان این است که اسلام آوردند.
خب، بنابراین این اصول کلی که قرآن درباره صهیونیست و اسرائیلیها نه یهود بیان میکند همین چند اصلی است که مشخص شد ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ ، ﴿کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ ، ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾، ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ پس اینها در آستانهٴ سقوطاند از این طرف مسلمانها اگر واقعاً ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ باشد هیچ مشکلی پیش نمیآید.
اما مسئلهٴ ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ﴾ آن جواب محذوف است یعنی ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ﴾ این «لام» هم متعلّق به آن محذوف است حالا یا «لام» تعلیل است یا «لام» عاقبت است نظیر ﴿لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ در طیّ بحثهای گذشته بازگو شد، ولی «فإذا جاء وعد الآخرة بعثنا علیکم» باز «عباداً لنا» این ﴿عِبَاداً لَنَا﴾ معنایش این نیست که اینها بندگان صالحاند عباد ما هستند.
در قرآن کریم ذات اقدس الهی بر مؤمنین عباد اطلاق کرده، بر تبهکاران و معصیتکاران عباد اطلاق کرده، بر کفار عباد اطلاق کرده، بر جهنمیها که در جهنم دارند میسوزند عباد اطلاق کرده، در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» وقتی از جریان کفار یاد میکند به این صورت بیان میکند میفرماید آیه 47 سورهٴ مبارکهٴ «غافر» این است ﴿وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ﴾ یعنی مستضعفان و مستکبران همهشان رفتند در آتش در آنجا دارند گفتمان و مناظره میکنند مستکبر میبیند که مستضعف به او میگوید تو باعث شدی، مستکبر به مستضعف میگوید خب من گفتم میخواستی نیایی رهبران الهی بودند آن طرف میخواستی بروی ﴿وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ﴾ ما به دنبال شما راه افتادیم میتوانید امروز مشکل ما را حل کنید ﴿قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا﴾ همه ما بد کردیم شما میخواستید با داشتن رهبران الهی آن طرف بروید از ما چه چیزی ساخته است؟ بعد ﴿إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ﴾ این جهنمیها هستند همهشان کافرند دارند میسوزند اعتراض هم میکنند بعد میگویند خدا بین بندگانش حُکم کرده ما عباد او هستیم بین ما اینچنین حُکم کرده ما را جهنمی کرده.
پس «العباد» گفتن نسبت به جهنمیها، نسبت به تبهکاران که ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾ در قرآن کریم کم نیست در اینجا هم هست پس ﴿عِبَاداً لَنَا﴾ هم میسازد که جریان حضرت داود باشد ﴿عِبَاداً لَنَا﴾ هم میسازد با جریان بختنصر و سایر تبهکاران میسازد همهشان بندگان خدا هستند منتها سوابق تاریخی باید که این مطلب را به خوبی تبیین بکند.
پرسش:...
پاسخ: بله آن هم همین طور است دیگر اینچنین نیست که عبادی نظیر ﴿فَادْخُلِی﴾ آن پسوند و پیشوند و امثال ذلک مشخص میکند همه «عباده» هستند، «عباد الله» هستند، «عباد له» هستند.
بنابراین این ﴿لِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ هست ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ این حصیر خواه به معنای فاعل باشد خواه به معنی مفعول این جهنمیها بندند برای اینکه اگر خود جهنم محصور باشد اینها محصور در محصورند، اگر حصیر به معنی حاصر باشد جهنم اینها را محاصره کرده که ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ﴾ آنجا هم ﴿یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ﴾ در قرآن کریم دارد که اینها ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ اینها که واقعاً دنیامدارند هرگز آزاد نیستند میبینید شب هم به زحمت باید با قرص خواب بخوابند برای اینکه اینها بین این دو دهنه فشار میبینند بین حفظ موجود و طلب مفقود یک انسان آزمند از این طرف فشار میبیند آنچه را دارد چطور حفظ بکند، از آن طرف فشار میبیند آنچه را ندارد چطور به دست بیاورد بین حفظ موجود و طلب مفقود در تنگناست، پرس میشود بدبخت همین پرسشدن و فشار در عذاب قبر به صورت ضغطهٴ قبر درمیآید آنجا فشار میبیند بعد وقتی وارد ساهرهٴ قیامت شد و به جهنم رفت آنجا در قرآن دارد ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ این طور نیست که با دست و بال باز اینها را بیندازند که، کسی که بسته فکر میکرد بسته تحویل جهنم میدهند مقرّناند در قِران و زنجیر و بند دوزخیاند ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ یعنی در زنجیرها، در غُلها آنجا با دست و بال بسته میسوزند این در هر سه نشئه بسته است کسی که بسته فکر میکند فقط خودش را میبیند و بستگان خودش بیرون را نمیبیند، فضای جامعه را نمیبیند این بسته زندگی میکند، بسته میمیرد، بسته میسوزد.
خب، چنین آدمی جهنم حصیر است برای او، حاصر است برای او بر خلاف کسانی که بازاندیشاند به فکر خودند به فکر دیگراناند اینها در هر سه نشئه راحتاند حتی وقتی وارد بهشت شدند آنجا میگویند ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ﴾ میگویند خدا را شکر که هر جا بخواهیم برویم آزادیم این بیان نورانی قرآن است درباره بهشتیها این طور نیست که یک غُرف مبنیه ویژهای به افراد بدهند بگویند شما اینجا باشید نه، این در آن آیات غُرف مبنیه ملاحظه بفرمایید آنجا دارد که این غرف مبنیه که «بعضها فوق بعض» است کسی که در غُرفه بالا جا دارد میتواند پایین بیاید از پایینیها حال بپرسد، اما کسی که در غرفه پایین مسکن گرفته توان آن را که برود غرفه بالا را از آنها حال بپرسد ندارد به همان دلیلی که در دنیا آن حال و توفیق را نداشت که شب بلند شود نماز شبش را بخواند، در دنیا توفیق نداشت که همراه آنها بالا بپرد در آخرت هم همین معنا ظهور میکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است