- 842
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 70 سوره اسراء _ بخش سوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 70 سوره اسراء _ بخش سوم"
در حال خطر انسان متوجّه ذات اقدس الهی میشود و خداوند را با چشم دل مشاهده میکند
ذات انسان «فقیر الی الله» است و خداوند این ذات را گرامی و نیکو آفرید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ و رَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴿70﴾
بعد از اینکه بخشی از نعمتهای الهی را ذکر فرمود و اینکه در حال خطر انسان متوجّه ذات اقدس الهی میشود و خداوند را با چشم دل مشاهده میکند و بعد از شهود از او کمک میطلبد، نه مفهوم «رَبُّما» یا «الهُمّا» را طرح کرده باشد زیرا از مفهوم کاری ساخته نیست تا انسان به او التجا پیدا کند آنگاه از سرشت انسان و حقیقت انسان خبر داد فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ و روشن شد که این مربوط به حقیقت انسان است اختصاصی به شخص معیّن ندارد این گوهرْ گرامی و گرانبهاست البته این حقیقت و این ذات ممکن است واجب نیست و فقیرِ الیالله است و غنی نیست لذا کرامت آن هم به تکریم الهی است نه برای خودش، اگر دربارهٴ ذات اقدس الهی آمد که خداوند کریم است چون هستیِ او عین ذات اوست کرامت او هم ذاتی است ولی اینجا اگر گفته میشود که این مربوط به حقیقت انسان است حقیقت انسان و ذات انسان «فقیر الی الله» است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾ این ذاتی که «فقیر الی الله» است و مخلوق خداست خداوند این ذات را گرامی و نیکو آفرید معنای ذاتیبودن کرامت برای انسان همین است یعنی عین ذات اوست که ذات او ممکن است و «فقر الی الله» هست و خداوند هم با تکریم یاد کرد.
مطلب بعدی آن است که در این آیه پنج فضیلت برای انسان ذکر شده است که بعضیها نفسیاند، بعضیها نسبی. کرامتْ نفسی است یعنی این حقیقت یک حقیقت گرانمایه است چه اینکه فرشته یک حقیقت گرانمایه است که از فرشتهها به عنوان کِرام یاد میشود ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ یا ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ و مانند آن. این حقیقت گرامی است حالا اگر کسی با سوء اختیار خود این حقیقت را بیراهه مصرف بکند بیراه ببرد او خودش معاقب است وگرنه یک حقیقت گرامی را ذات اقدس الهی آفرید برای اینکه فرمود: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ او را با الهام خودش ملهم کرده است و فرشتهها یا موجودات دیگر دستور الهام نداد خودش الهامِ انسان را به فضیلت و رذیلت به عهده گرفت ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾، خب پس این میشود کریم.
اینکه فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ آن کرامتهای تحصیلی که در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» است آنها به اختیار خود انسان است که ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ﴾ چون این انسان ذاتاً گرامی داشته شد کمالات بعدی که خدای سبحان ذکر میکند به استناد همین کرامت اوست. یکی از آن کمالات این است که ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ حَمل انسان در بَرّ یعنی ما به انسان توفیقی دادیم که صنایع برّی درست کند نظیر اتومبیل و امثال اتومبیل یا حیوانات را برای او ذلول و نَرم و مطیع قرار دادیم که از این حیوانات استفاده کند مستحبّ است که انسان وقتی سوار مرکب شد به استناد آن آیه معروف بگوید ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ ٭ وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾ فرمود ما این وسیلهٴ نقلیه را در اختیار شما قرار دادیم حالا یا کشتی دریاست یا اسب و امثال اسب در صحراست شما ﴿لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾ الآن هم مستحب است کسی سوار اتومبیل میشود همین آیه را بخواند دیگر این اختصاصی به اسب ندارد فرمود این کار را ما کردیم ﴿لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾.
پس خدا این وسیلهٴ نقلیه را در اختیار انسان قرار داد اگر آن حیوان است او را مطیع انسان قرار داد و اگر وسیله نقلیه است توفیق ساخت و سازش را به انسان عطا کرد و این وسیله شده مسخّر در اختیار انسان و انسان به اذن الهی او را تسخیر کرده است یا ساخت و از او بهرهبرداری میکند گرچه از این آیه ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾ غیر از کشتی و وسایل سوارشدن مثل اسب و استر و امثال ذلک استفاده نمیشود لکن قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» گذشت که قرآن کریم یک سلسله مخلوقات را هم به نحو اجمال اشاره کرده است آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «نحل» این بود ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ چیزهایی که الآن شما نمیدانید بعداً خدا برای شما خلق میکند، خب این وسیله نقلیهای که اسب و استر و حمار باشد این را که میدانستند، کشتی را هم که میدانستند، این جریان هواپیما و اتومبیل و سفینههای فضایی و امثال ذلک را نمیدانستند فرمود در آینده چیزهایی دیگری را هم خدا برای شما خلق میکند ﴿وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ بنابراین الآن هم اگر کسی سوار سفینهٴ فضایی شد مستحب است بگوید ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا﴾ سوار هواپیما شد ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا﴾ و امثال ذلک چون به نحو کلّی در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» بشارت داده است در آینده چیزهایی را ما خلق میکنیم که هماکنون شما نمیدانید پس ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ ناظر به این بخش است ﴿وَالْبَحْرِ﴾ هم ناظر به آن ﴿فِی الْبَرِّ﴾ راجع به صنایع برّی اعم از اتومبیل و هواپیما و سفینههای فضایی ﴿وَالْبَحْرِ﴾ هم اعم از کشتیهای گوناگونی که یاد شده است ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾ این ﴿فِی الْبَرِّ﴾ یکی، ﴿وَالْبَحْرِ﴾ دوتا جمعاً میشود سه. ﴿کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ یک، ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ دو، ﴿وَالْبَحْرِ﴾ سه.
﴿وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ﴾ از بهترین چیزها ما او را تأمین کردیم روزی دادیم غذاهای خوب، میوههای خوب، گوشتهای خوب آن خبایث را بر او حرام کردیم، طیّبات را بر او حلال کردیم و از طیّبات او را تأمین کردیم. کیفیت خوردن هم در روایات تقریباً چهار صفحه روایات در همین تفسیر شریف کنزالدقائق روایاتی نقل شده است که لابد ملاحظه فرمودید درباره اینکه چگونه انسان از کرامت برخوردار است و ذات اقدس الهی او را کریم کرده از ابنعباس و از دیگران روایت شده است که منظور از این کرامت چیست چه اینکه منظور از این کثیر چیست و مفضَّل چه کسانیاند، مفضّلعلیهم چه کسانیاند و مانند آن تقریباً چهار صفحه است این روایات نورانی ایشان نقل کردند که نافع است غالب مفسّران این نکته را از ابنعباس نقل کردند که فضیلت انسان یکی از فضایل انسان این است که این مستویالقامه است غذا را با دست به دهن میبرد نه اینکه دهن را پیش غذا ببرد که حیوانات این کار را میکنند ، خب.
این مطلبی است خوب که انسان طوری خلق شده است که غذا را پیش دهن میبرد نه اینکه سر خم کند دهن را پیش غذا ببرد مثل حیوانات لکن بهرهٴ صحیحی که از این آیه باید برد آن طور نیست که بعضی از فقها مثل ابویوسف استفاده کردند. جریان استفاده کردن از قاشق در غذا این در آسیا سابقه داشت حالا چنگال شاید سابقهای نداشت ولی با قاشق غذا خوردن در آسیا سابقه داشت این طور نیست که از اروپا آمده باشد. در زمان بنیالعباس حالا یا هارونالرشید یا مأمون عباسی وقتی سفره پهن شد دستور دادند که ملاقهای، قاشقهایی بیاورند که با قاشق غذا بخورند ابویوسف از همین فقهای متحجّر اهل سنّت این به خلیفه گفته بود که چون اینها عباسیها بودند دیگر گفت که از جدّت ابنعباس رسیده است که ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ معنایش این است که انسان با دست غذا میخورد و حیوانات با دهن لذا شایسته نیست که شما با قاشق غذا بخورید ، با دست غذا بخورید این رشید حالا یا هارونالرشید یا مأمون عباسی این ملاعق و این قاشقها را پس دادند با همان دست غذا خوردند، خب این دستی که انواع و اقسام برخوردها و آلودگیها در آن هست گاهی با بینی است، گاهی با گوش است، گاهی با چیزهای دیگر است با همان دست که نمیشود غذا خورد در محضر وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) کسی خواست در محضر حضرت با حضرت همغذا بشود حضرت فرمود دو وظیفه است یکی حقّ ماست، یکی حقّ خودت است آنکه حقّ ماست که میخواهی با ما همغذا بشوی، همکاسه بشوی، همسفره بشوی باید دستت را بشویی شستن دست قبل از غذا این حقّ ماست نه حقّ خودت برای اینکه با ما میخواهی همغذا بشوی آنکه بعد از غذاست حالا میخواهی بشویی میخواهی نشوی برای خودت است به خودت آسیب رساندی و اما وقتی بخواهی در کنار سفرهٴ ما با ما غذا بخوری باید دستت را بشویی. این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) است که به او گفته قبلاً حتماً باید دستت را بشویی.
با دست غذا خوردن در صورتی که آدم بشوید خب محذوری ندارد ولی معنای اینکه انسان با دست غذا میخورد در قبال با دهن غذا خوردنی است که حیوانات دارند نه معنایش این است که اگر کسی با قاشق غذا میخورد با دست غذا میخورد یعنی غذا را به دهن میبرد نه دهن را پیش غذا ببرد این جناب ابویوسف الآن هم بعضی از همین اهل سنّت که متحجّرانه فکر میکنند مشکلاتشان همین است چه درباره توسّل، چه درباره شفاعت این طور متحجّرانه فکر میکنند همین است این خیال کرد که ابنعباس که میگوید کرامت انسان در این است که با دست غذا میخورد یعنی با قاشق نباید غذا بخورد در حالی که این با دست غذا خوردن در قبال با دهن غذا خوردن است نه مباشرتاً آدم با دست غذا بخورد نه با قاشق. به هر تقدیر این ابویوسف باعث شد که این هارونالرشید این قاشقها را پس داد و با دست غذا خورد.
غرض این است که با قاشق غذا خوردن در آسیا سابقه داشت این طور نبود که مثلاً از اروپا آمده باشد. به هر تقدیر این معنای اینکه ما انسان را گرامی داشتیم آن فروعات و ریزشهای کرامت این است وگرنه اساس کرامت همان محورهای عقلی است که روایتش هم بعد میخوانیم، خب پس اول ﴿کَرَّمْنَا﴾ هست، بعد ﴿حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ هست، ﴿وَالْبَحْرِ﴾ هست، ﴿وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ﴾ هست، ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾ هست که پنجمی است. خود تفضیل گذشته از اینکه صیغهٴ باب تفعیل است و کثرت و مبالغه را به همراه دارد با مفعول مطلق خاص تأکید شده است ﴿فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾ یعنی خیلی فضیلت دادیم.
مهمترین بحث این آیه راجع به این است که آیا انسان بر کثیری از مخلوقات الهی فضیلت دارد آن وقت فضیلت انبیا بر ملائکه چه میشود اگر بر کثیر فضیلت دارد و ظاهرش این است که در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی بر بعضیها فضیلت ندارد حالا یا آن بعض فضیلت دارند یا اینها مماثلاناند هیچکدام بر دیگری فضیلتی ندارد ولی از این آیه استفاده میشود که انسان بر همه فضیلت ندارد بر بعضی فضیلت دارد.
زمخشری در عین حال که ادیب است ادبِ گفتار را هم رعایت میکند یعنی حرف مخالف را که نقل میکند، رَد میکند مؤدّبانه رَد میکند همان طوری که ادبیات نحوی و صرفیاش خوب است، ادبِ محاوره و ادبیات رَد و نقد و ایرادش هم خوب است حالا چطور شد که اینجا نسبت به اشاعره خیلی کندروی کرده برخی از اشاعره گفتند که این «کثیر» به معنای «جمیع» است برای اینکه ثابت کنند که انبیا بر ملائکه افضلاند گفتند ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ﴾ یعنی «علی جمیع ممّن خلقنا» تا محذوری نداشته باشند «کثیر» به معنی «جمیع» است. ایشان میگوید اولاً «کثیر» به معنی «جمیع» نیست ثانیاً اگر شما «کثیر» را به معنی جمیل گرفتید اگر عبارت این بود «علی کثیرٍ خلقنا» ممکن بود، اما این «مِن» تبعیض را شما چه کار میکنید ﴿عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا﴾ اگر «کثیر» به معنای «جمیع» باشد معنایش این میشود که «علی جمیعٍ ممّن خلقنا» آنوقت «جمیع» با ﴿مِمَّنْ خَلَقْنَا﴾ هماهنگ نیست.
این نقد ادبی است لکن در این نقد تعبیرات خیلی تند و بدی دارد میگوید اینها گاهی با بعضی از ملائکه دشمنی دارند میخواهند بگویند که حتماً انسان بالاتر از ملائکه است و هیچ فرشتهای بالاتر از انسان نیست، همسان انسان نیست من نمیدانم چرا این گروه اشاعره با ملائکه یا با بعضی از ملائکه عداوتی دارند آیا در اثر اینکه ملائکه بعضی از قُرا و آبادیهای آبادشان را ویران کردند حالا نام بدی را هم میبرند به همان مناسبت است که اینها با ملائکه بدند، خب این تعبیر البته ملائکه به فرمان الهی بعضی از شهرها را ویران کردند اما آن شهرهایی که ویران شدند اجداد همینها بودند، اینها وابسته به آنها بودند این اصلاً شأن مفسّر نیست البته متأخّرین هم کم نیامدند اینها هم شروع به اهانت کردند ولی این اصلاً ادب گفتن و نوشتن نیست نه جناب زمخشری اینجا راه صحیح را طی کرده که این طور درباره اشاعره تندروی کرده، نه آنها هم البته آنها خب بر اساس «ردّوا الحجر من حیث جاء» پاسخ دادند.
به هر تقدیر این «کثیر» به معنای خودش است ولی آیه معنایش این است که «فضّلنا» حقیقت انسان را بر «کثیر» این حقیقت بر بسیاری از حقایق افضل است اما در این حقیقت بعضی افراد پیدا بشوند که بر همه افضل باشند که منافاتی ندارد اینکه نفی نمیکند این میگوید حقیقت انسان نسبت به حقایق سایر اشیا بهتر است حقایق بسیاری از اشیا بهتر است یعنی این حقیقت، این حقیقت نسبت به سایر حقایق افضلیّت دارد، فضیلت دارد اما در حقیقت انسان افرادی پیدا نمیشوند که از همهٴ افراد افضل باشند این را که نفی نمیکند که پس اگر ادلّهای دلالت کرد که در بین انسانها اوحدیشان مثل اهلبیت(علیهم السلام) از ملائکه افضلاند این آیه نفی نمیکند آنوقت آن روایت بیمعارض میماند اگر دلیلی داشتیم چه اینکه داریم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اگر ما نبودیم، اهلبیت نبود خدا آدم و سماوات را نمیآفرید که معارض ندارد که فرمود ما بودیم که به ملائکه تسبیح و تحلیل و تقدیس آموختیم اینکه معارض ندارد که، اگر ﴿سَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾ است برای مقام آدمیّت است نه برای شخص حضرت آدم که «قضیةٌ فی واقعه» باشد و گذشته باشد الیوم هم فرشتگان در پیشگاه ولیّعصر(ارواحنا فداه) خاضعاند این مقام انسانیّت انسانِ کاملِ معصوم معلّم ملائکه است آن شخص حضرت آدم(سلام الله علیه) مصداق این حقیقت بود الیوم مصداقش وجود مبارک حضرت ولیّعصر است این مقام انسانیّت است که مسجودٌله ملائکه است این شخصیّت حقوقی انسان یعنی انسانیّت انسان است که مسجودٌله است نه شخص حضرت آدم، خب اگر این است روایات هم دلالت دارد مخالف آیه نیست که آیه میفرماید این حقیقت از بسیاری از حقایق بالاتر است اما در این حقیقت فردی پیدا نمیشود که از افراد حقایق دیگر بالاتر باشد اینکه آیه نفی نمیکند اگر هم اثبات نکند نفی هم نمیکند آن وقت آن روایات میشود بیمعارض.
بنابراین «کثیر» معنای خودش را دارد ما نمیخواهیم با این آیه ثابت کنیم که اهلبیت(علیهم السلام) از ملائکه بالاترند آن آیات سجده اینچنین است، آیات ﴿أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ اینچنین است و مانند آن، بنابراین این ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾ این «کثیر» به معنای خودش است و ﴿مِمَّنْ خَلَقْنَا﴾ هم با تبعیض سازگار است.
کثرت هم گاهی کثرت نفسی است، گاهی کثرت نسبی که این را در فقه در ماء کثیر و دِما کثیر و امثال ذلک آنجا ملاحظه فرمودید یک وقت میگویند خون قلیل، خون کثیر یک وقت میگویند نه، این کثیر است یعنی «بالقیاس الی شیء آخر» کثیر است، خب.
عمده چیزی که مربوط به جریان خلقت انسان است اختصاصی به حضرت آدم(سلام الله علیه) ندارد این است که دوتا روایت است در زمینهٴ خلقت انسان که من هر دو روایت را مرحوم ابنبابویه قمی در کتاب شریف توحید صدوق نقل کرده که «الله خلق آدم علی صورته» خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرده است این یعنی چه خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرده است؟ این دوتا روایت را مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحیدشان نقل کردند در یک روایت حضرت میفرماید این درست است که «الله خلق آدم علی صورته» لکن این صدری دارد که اینها صدر روایت را حذف کردند کتاب شریف توحید مرحوم صدوق که طبع مکتبةالصدوق است صفحهٴ 152 و صفحهٴ 153 ذیل صفحهٴ 152 شروع میشود تا صدر صفحهٴ 153 روایت این است که «علیبنابراهیمبنهاشم عن أبیه عن علیبنمعبد عن الحسینبنخالد قال قلتُ للرضا(علیه السلام)» به امام رضا(سلام الله علیه) عرض کردم «یابن رسول الله إنّ الناس یروون أنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال إنّ الله خَلق آدم علی صورته» به امام هشتم(سلام الله علیه) عرض کردم چنین روایتی است این یعنی چه؟ درست است، درست نیست معنایش چیست که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود خداوند آدم را بر صورت خودش خلق کرد خدا که منزّه از صورت است آدم را بر صورت خود خلق کرد یعنی چه؟ «فقال(علیه السلام)» وجود مبارک امام رضا فرمود: «قاتلهم الله» مرگ بر اینها «لقد حذفوا أوّل الحدیث» این حدیث صدری دارد اینها صدر حدیث را حذف کردند ذیل حدیث را نقل کردند «لقد حذفوا أوّل الحدیث» جریانش این است که این روایتی که از پیامبر نقل شد قصّهاش این است «إنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرّ برجلین یتاسابّان» مرور کرد دید دو نفر دعوا دارند یکدیگر را سبّ میکنند فحش میدهند «فَسمع أحدهما یقول لصاحبه قبّح الله وجهک ووجه مَن یُشبهک» حضرت شنید که یکی به دیگری میگوید خدا صورتت را زشت کند یا «قَبَّحَ» زشت کرده است و کسی است که صورت او شبیه صورت توست او را هم زشت کرده است یا نفرین است که فعل ماضی به معنی مضارع باشد در آینده خدا صورت تو را زشت بکند و صورت کسی که شبیه توست هم زشت بکند «قَبَّح الله وجهک ووجه من یشبهک» که شبیه توست. در چنین صحنهای که یکدیگر را سبّ میکردند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «یا عبدالله لا تَقُل هذا» این طور فحش نده صورت او را و صورت شبیه او را فحش نده «لا تَقُل هذا لأخیک فإنّ الله عزّ وجلّ خَلق آدم علی صورته» خداوند آدم را بر صورت او خلق کرد این ضمیر «صورته» به خود آدم برمیگردد یعنی هر کسی را به صورت مناسب خود برمیگرداند یا نه، ضمیر «صورته» به «الله» برمیگردد خداوند انسان را به صورت خودش خلق کرده است بنابراین صورةالرحمان دارد و صورت رحمان زشت نیست، خب.
این یک حدیث که خیلی شفّاف و گویا نیست که ضمیر «علی صورته» به خود آن آدم برمیگردد یا به «الله» برمیگردد و مانند آن. لکن در صفحهٴ 103 روایت هیجده از باب شش، باب شش از ابواب توحید صدوق عنوان باب این است که «باب أنّه عزّ وجل لیس بجسمٍ ولا صورةٍ» روایت هیجده این باب صفحهٴ 103 کتاب صدوق این است که محمدبنمسلم میگوید «سألتُ أباجعفر(علیهما السلام)» از وجود مبارک امام باقر سؤال کردم «عمّا یروون أنّ الله عزّ وجل خلق آدم علی صورته» من به حضرت عرض کردم این روایتی که نقل میکنند خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرد این یعنی چه؟ فرمود: «هی صورةٌ مُحدثةٌ مخلوقةٌ» صورت آدم قدیم و ازلی و اینها نیست حادث است یک، خالق دارد دو، «اصطفاها الله واختارها علی سائر الصوَر المختلفة» ذات اقدس الهی صورت انسان را نسبت به سایر صوَر برگزید، اختیار کرد، انتخاب کرد «فأضافها الی نفسه» این صورت را به خودش اضافه کرد «کما أضاف الکعبة الی نفسه والروح الی نفسه» با اینکه او منزّه از خانه و مسکن است به ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ﴾ و مانند آن با اینکه او منزّه از جزء و امثال ذلک است روح را به خودش اسناد داد فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ نه اینکه از روحِ خودم جزء روح خودم ـ معاذ الله ـ به او دادم روحِ انسان مخلوق خداست، کعبه مخلوق خداست بر اساس شرافتی که برای کعبه است آن را به خود اضافه کرد، اسناد داد فرمود: ﴿بَیْتِیَ﴾ بر اساس شرافتی که برای روح آدمی است آن را به خودش اضافه کرد، اسناد داد فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ صورت انسان هم بشرح ایضاً [همچنین] بر اساس شرافتی که دارد به خودش اسناد داد لذا پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إنّ الله سبحانه وتعالی خلق آدم علی صورته» همان طوری که آیات «یفسّر بعضه بعضا» احادیث هم همین طور است که «یفسّر بعضه بعضا» به کمک روایت هیجده باب شش که در صفحهٴ 103 است روشن میشود که آن روایتی که قبلاً خوانده شد ضمیر «علی صورته» به «الله» برمیگردد نه به «آدم» «إنّ الله خلق آدم» را علی صورت خودش با اینکه خدا منزّه از صورت است همان طوری که منزّه از خانه است ولی کعبه را بیتالله میگوییم منزّه از روح جزیی است در حالی که روح را به خودش اسناد داد فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ مُبرّای از صورت است ولی این صورت را با اضافهٴ تشریفی به خدای سبحان اسناد داده میشود فرمود: «اصطفاه الله واختارها علی سائر الصوَر المختلفة فأضافها الی نفسه کما أضاف الکعبة إلی نفسه» یک نمونه «والروح الی نفسه» دو نمونه، این دو نمونه را در این دو آیه ذکر کرد فقال: ﴿بَیْتِیَ﴾ که شاهد نمونه اول است، و قال: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ که شاهد نمونهٴ دوم است.
پس بنابراین انسان یک حقیقت گرانمایه است این حقیقت گرانمایه را اگر هدر داد خودش مسئول است این حقیقت بیسرمایه نیست ذات اقدس الهی با سرمایه این را خلق کرد بسیاری از علوم را به او داد و او را در مشهَد ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾ در آن مشهد این را حاضر کرده در آن صحنه پیمان گرفته از او خودش را به او نشان داده او نظیر این آینه اگر کسی در برابر آینه قرار بگیرد چون میدانید در آینه چیزی نیست فقط صورتی که انسان میبیند در حقیقت برای خود شخص است یعنی اگر درختی در برابر آینه باشد ما هم آنجا قرار بگیریم نور چشم ما میخورد به سطح آینه که جرم شفاف است یک، این نور برمیگردد به درخت دو، ما درخت را در زاویه عطف میبینیم سه، خیال میکنیم در آینه دیدیم چهار، وگرنه در آینه چیزی نیست.
مرآتی را که عُرف میگوید همین شیشه و جیوه و قاب است آینهای که در بازار سخن از آینهفروشی است همین است ولی وقتی در کتاب معرفت میگویند مرآت به این شیشه و جیوه و قاب نمیگویند به آن صورت میگویند مرآت این شیشه مرآت است یعنی وسیله است که به سبب او ما آن صورت را میبینیم ولی آن صورت وسیله است که ما به سبب او صاحب صورت را میبینیم کلّ جهان طبق آن روایت نورانی که از همین توحید مرحوم صدوق قبلاً خواندیم کلّ جهان مثل صوَر مرئیهاند در یکی از خطبههای نورانی حضرت امیر هست که جهان مرائی خداست حالا مرائی را اختلاف کردند که جمع مرئی است یا جمع مرآت است کلّ عالم صورت مئاتیه است منتها صورت مئاتیهای که ما عادت کردیم این باید شیشه و جیوه و جرم املس و شفّاف باشد حالا یا آینه است یا سنگ است یا آب است یک جرم شفّافی باید باشد آیا چنین صورتی بدون جرم شفّاف محال است یا نه؟ که ما دلیلی بر استحالهاش پیدا نکردیم کلّ این عالم صوَر مئاتیه حقتعالی است همه دارند او را نشان میدهند اگر همه دارند او را نشان میدهند انسان در چنین صحنهای اگر کسی در برابر آینه قرار بگیرد هیچ کس هم نباشد فقط خود این شخص است و آینه سرِ آینه را خم بکند که آینه خودش را ببیند اگر سرِ آینه را خم کرد که آینه خودش را دید این صاحب صورت به آینه میگوید کیست؟ میگوید تو. حرفی برای گفتن ندارد که آینه که خودش را در آینه نمیبیند که ما چنین حالتی را گذراندیم ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ سرِ ما را خم کرد گفت چه کسی را میبینید؟ ما گفتیم تو را، همین. ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾ ما چنین حقیقتی را به همراه داریم اگر این را گُم نکنیم البته در همان چهار صفحه روایاتی که هست این است که فرمودند فرشتگان خادمان مؤمناناند مرحوم کلینی نقل کرده، دیگران هم نقل کردند در همین چهار صفحه بحث روایی هست که مؤمن اعزّ از کعبه است، مؤمن بالاتر از کعبه است این گوهرها را ما داریم حالا خود اهلبیت(علیهم السلام) که از حَملهٴ عرش بالاترند آنها روایات فراوانی است که بحث خاصّ خودش را دارد ولی انسان این حقیقت گرامی را دارد ما در مَشهَدی، در محضری حضور پیدا کردیم ما را آوردند تا خدا خودش را به ما نشان بدهد ما هم دیدیم و گفتیم تو ربّی و ما عبدیم و این صحنه هماکنون با ما هست که خدا دارد احتجاج میکند میفرماید: ﴿وَإِذْ﴾ یعنی «اُذکر» آن صحنه را که اگر الآن هم غفلت نکنیم، غفلتزدایی کنیم یادمان میآید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
در حال خطر انسان متوجّه ذات اقدس الهی میشود و خداوند را با چشم دل مشاهده میکند
ذات انسان «فقیر الی الله» است و خداوند این ذات را گرامی و نیکو آفرید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ و رَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴿70﴾
بعد از اینکه بخشی از نعمتهای الهی را ذکر فرمود و اینکه در حال خطر انسان متوجّه ذات اقدس الهی میشود و خداوند را با چشم دل مشاهده میکند و بعد از شهود از او کمک میطلبد، نه مفهوم «رَبُّما» یا «الهُمّا» را طرح کرده باشد زیرا از مفهوم کاری ساخته نیست تا انسان به او التجا پیدا کند آنگاه از سرشت انسان و حقیقت انسان خبر داد فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ و روشن شد که این مربوط به حقیقت انسان است اختصاصی به شخص معیّن ندارد این گوهرْ گرامی و گرانبهاست البته این حقیقت و این ذات ممکن است واجب نیست و فقیرِ الیالله است و غنی نیست لذا کرامت آن هم به تکریم الهی است نه برای خودش، اگر دربارهٴ ذات اقدس الهی آمد که خداوند کریم است چون هستیِ او عین ذات اوست کرامت او هم ذاتی است ولی اینجا اگر گفته میشود که این مربوط به حقیقت انسان است حقیقت انسان و ذات انسان «فقیر الی الله» است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾ این ذاتی که «فقیر الی الله» است و مخلوق خداست خداوند این ذات را گرامی و نیکو آفرید معنای ذاتیبودن کرامت برای انسان همین است یعنی عین ذات اوست که ذات او ممکن است و «فقر الی الله» هست و خداوند هم با تکریم یاد کرد.
مطلب بعدی آن است که در این آیه پنج فضیلت برای انسان ذکر شده است که بعضیها نفسیاند، بعضیها نسبی. کرامتْ نفسی است یعنی این حقیقت یک حقیقت گرانمایه است چه اینکه فرشته یک حقیقت گرانمایه است که از فرشتهها به عنوان کِرام یاد میشود ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ یا ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ و مانند آن. این حقیقت گرامی است حالا اگر کسی با سوء اختیار خود این حقیقت را بیراهه مصرف بکند بیراه ببرد او خودش معاقب است وگرنه یک حقیقت گرامی را ذات اقدس الهی آفرید برای اینکه فرمود: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ او را با الهام خودش ملهم کرده است و فرشتهها یا موجودات دیگر دستور الهام نداد خودش الهامِ انسان را به فضیلت و رذیلت به عهده گرفت ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾، خب پس این میشود کریم.
اینکه فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ آن کرامتهای تحصیلی که در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» است آنها به اختیار خود انسان است که ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ﴾ چون این انسان ذاتاً گرامی داشته شد کمالات بعدی که خدای سبحان ذکر میکند به استناد همین کرامت اوست. یکی از آن کمالات این است که ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ حَمل انسان در بَرّ یعنی ما به انسان توفیقی دادیم که صنایع برّی درست کند نظیر اتومبیل و امثال اتومبیل یا حیوانات را برای او ذلول و نَرم و مطیع قرار دادیم که از این حیوانات استفاده کند مستحبّ است که انسان وقتی سوار مرکب شد به استناد آن آیه معروف بگوید ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ ٭ وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾ فرمود ما این وسیلهٴ نقلیه را در اختیار شما قرار دادیم حالا یا کشتی دریاست یا اسب و امثال اسب در صحراست شما ﴿لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾ الآن هم مستحب است کسی سوار اتومبیل میشود همین آیه را بخواند دیگر این اختصاصی به اسب ندارد فرمود این کار را ما کردیم ﴿لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ﴾.
پس خدا این وسیلهٴ نقلیه را در اختیار انسان قرار داد اگر آن حیوان است او را مطیع انسان قرار داد و اگر وسیله نقلیه است توفیق ساخت و سازش را به انسان عطا کرد و این وسیله شده مسخّر در اختیار انسان و انسان به اذن الهی او را تسخیر کرده است یا ساخت و از او بهرهبرداری میکند گرچه از این آیه ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾ غیر از کشتی و وسایل سوارشدن مثل اسب و استر و امثال ذلک استفاده نمیشود لکن قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» گذشت که قرآن کریم یک سلسله مخلوقات را هم به نحو اجمال اشاره کرده است آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «نحل» این بود ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ چیزهایی که الآن شما نمیدانید بعداً خدا برای شما خلق میکند، خب این وسیله نقلیهای که اسب و استر و حمار باشد این را که میدانستند، کشتی را هم که میدانستند، این جریان هواپیما و اتومبیل و سفینههای فضایی و امثال ذلک را نمیدانستند فرمود در آینده چیزهایی دیگری را هم خدا برای شما خلق میکند ﴿وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ بنابراین الآن هم اگر کسی سوار سفینهٴ فضایی شد مستحب است بگوید ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا﴾ سوار هواپیما شد ﴿سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا﴾ و امثال ذلک چون به نحو کلّی در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» بشارت داده است در آینده چیزهایی را ما خلق میکنیم که هماکنون شما نمیدانید پس ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ ناظر به این بخش است ﴿وَالْبَحْرِ﴾ هم ناظر به آن ﴿فِی الْبَرِّ﴾ راجع به صنایع برّی اعم از اتومبیل و هواپیما و سفینههای فضایی ﴿وَالْبَحْرِ﴾ هم اعم از کشتیهای گوناگونی که یاد شده است ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾ این ﴿فِی الْبَرِّ﴾ یکی، ﴿وَالْبَحْرِ﴾ دوتا جمعاً میشود سه. ﴿کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ یک، ﴿وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ دو، ﴿وَالْبَحْرِ﴾ سه.
﴿وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ﴾ از بهترین چیزها ما او را تأمین کردیم روزی دادیم غذاهای خوب، میوههای خوب، گوشتهای خوب آن خبایث را بر او حرام کردیم، طیّبات را بر او حلال کردیم و از طیّبات او را تأمین کردیم. کیفیت خوردن هم در روایات تقریباً چهار صفحه روایات در همین تفسیر شریف کنزالدقائق روایاتی نقل شده است که لابد ملاحظه فرمودید درباره اینکه چگونه انسان از کرامت برخوردار است و ذات اقدس الهی او را کریم کرده از ابنعباس و از دیگران روایت شده است که منظور از این کرامت چیست چه اینکه منظور از این کثیر چیست و مفضَّل چه کسانیاند، مفضّلعلیهم چه کسانیاند و مانند آن تقریباً چهار صفحه است این روایات نورانی ایشان نقل کردند که نافع است غالب مفسّران این نکته را از ابنعباس نقل کردند که فضیلت انسان یکی از فضایل انسان این است که این مستویالقامه است غذا را با دست به دهن میبرد نه اینکه دهن را پیش غذا ببرد که حیوانات این کار را میکنند ، خب.
این مطلبی است خوب که انسان طوری خلق شده است که غذا را پیش دهن میبرد نه اینکه سر خم کند دهن را پیش غذا ببرد مثل حیوانات لکن بهرهٴ صحیحی که از این آیه باید برد آن طور نیست که بعضی از فقها مثل ابویوسف استفاده کردند. جریان استفاده کردن از قاشق در غذا این در آسیا سابقه داشت حالا چنگال شاید سابقهای نداشت ولی با قاشق غذا خوردن در آسیا سابقه داشت این طور نیست که از اروپا آمده باشد. در زمان بنیالعباس حالا یا هارونالرشید یا مأمون عباسی وقتی سفره پهن شد دستور دادند که ملاقهای، قاشقهایی بیاورند که با قاشق غذا بخورند ابویوسف از همین فقهای متحجّر اهل سنّت این به خلیفه گفته بود که چون اینها عباسیها بودند دیگر گفت که از جدّت ابنعباس رسیده است که ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ معنایش این است که انسان با دست غذا میخورد و حیوانات با دهن لذا شایسته نیست که شما با قاشق غذا بخورید ، با دست غذا بخورید این رشید حالا یا هارونالرشید یا مأمون عباسی این ملاعق و این قاشقها را پس دادند با همان دست غذا خوردند، خب این دستی که انواع و اقسام برخوردها و آلودگیها در آن هست گاهی با بینی است، گاهی با گوش است، گاهی با چیزهای دیگر است با همان دست که نمیشود غذا خورد در محضر وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) کسی خواست در محضر حضرت با حضرت همغذا بشود حضرت فرمود دو وظیفه است یکی حقّ ماست، یکی حقّ خودت است آنکه حقّ ماست که میخواهی با ما همغذا بشوی، همکاسه بشوی، همسفره بشوی باید دستت را بشویی شستن دست قبل از غذا این حقّ ماست نه حقّ خودت برای اینکه با ما میخواهی همغذا بشوی آنکه بعد از غذاست حالا میخواهی بشویی میخواهی نشوی برای خودت است به خودت آسیب رساندی و اما وقتی بخواهی در کنار سفرهٴ ما با ما غذا بخوری باید دستت را بشویی. این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) است که به او گفته قبلاً حتماً باید دستت را بشویی.
با دست غذا خوردن در صورتی که آدم بشوید خب محذوری ندارد ولی معنای اینکه انسان با دست غذا میخورد در قبال با دهن غذا خوردنی است که حیوانات دارند نه معنایش این است که اگر کسی با قاشق غذا میخورد با دست غذا میخورد یعنی غذا را به دهن میبرد نه دهن را پیش غذا ببرد این جناب ابویوسف الآن هم بعضی از همین اهل سنّت که متحجّرانه فکر میکنند مشکلاتشان همین است چه درباره توسّل، چه درباره شفاعت این طور متحجّرانه فکر میکنند همین است این خیال کرد که ابنعباس که میگوید کرامت انسان در این است که با دست غذا میخورد یعنی با قاشق نباید غذا بخورد در حالی که این با دست غذا خوردن در قبال با دهن غذا خوردن است نه مباشرتاً آدم با دست غذا بخورد نه با قاشق. به هر تقدیر این ابویوسف باعث شد که این هارونالرشید این قاشقها را پس داد و با دست غذا خورد.
غرض این است که با قاشق غذا خوردن در آسیا سابقه داشت این طور نبود که مثلاً از اروپا آمده باشد. به هر تقدیر این معنای اینکه ما انسان را گرامی داشتیم آن فروعات و ریزشهای کرامت این است وگرنه اساس کرامت همان محورهای عقلی است که روایتش هم بعد میخوانیم، خب پس اول ﴿کَرَّمْنَا﴾ هست، بعد ﴿حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ﴾ هست، ﴿وَالْبَحْرِ﴾ هست، ﴿وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ﴾ هست، ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾ هست که پنجمی است. خود تفضیل گذشته از اینکه صیغهٴ باب تفعیل است و کثرت و مبالغه را به همراه دارد با مفعول مطلق خاص تأکید شده است ﴿فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾ یعنی خیلی فضیلت دادیم.
مهمترین بحث این آیه راجع به این است که آیا انسان بر کثیری از مخلوقات الهی فضیلت دارد آن وقت فضیلت انبیا بر ملائکه چه میشود اگر بر کثیر فضیلت دارد و ظاهرش این است که در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی بر بعضیها فضیلت ندارد حالا یا آن بعض فضیلت دارند یا اینها مماثلاناند هیچکدام بر دیگری فضیلتی ندارد ولی از این آیه استفاده میشود که انسان بر همه فضیلت ندارد بر بعضی فضیلت دارد.
زمخشری در عین حال که ادیب است ادبِ گفتار را هم رعایت میکند یعنی حرف مخالف را که نقل میکند، رَد میکند مؤدّبانه رَد میکند همان طوری که ادبیات نحوی و صرفیاش خوب است، ادبِ محاوره و ادبیات رَد و نقد و ایرادش هم خوب است حالا چطور شد که اینجا نسبت به اشاعره خیلی کندروی کرده برخی از اشاعره گفتند که این «کثیر» به معنای «جمیع» است برای اینکه ثابت کنند که انبیا بر ملائکه افضلاند گفتند ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ﴾ یعنی «علی جمیع ممّن خلقنا» تا محذوری نداشته باشند «کثیر» به معنی «جمیع» است. ایشان میگوید اولاً «کثیر» به معنی «جمیع» نیست ثانیاً اگر شما «کثیر» را به معنی جمیل گرفتید اگر عبارت این بود «علی کثیرٍ خلقنا» ممکن بود، اما این «مِن» تبعیض را شما چه کار میکنید ﴿عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا﴾ اگر «کثیر» به معنای «جمیع» باشد معنایش این میشود که «علی جمیعٍ ممّن خلقنا» آنوقت «جمیع» با ﴿مِمَّنْ خَلَقْنَا﴾ هماهنگ نیست.
این نقد ادبی است لکن در این نقد تعبیرات خیلی تند و بدی دارد میگوید اینها گاهی با بعضی از ملائکه دشمنی دارند میخواهند بگویند که حتماً انسان بالاتر از ملائکه است و هیچ فرشتهای بالاتر از انسان نیست، همسان انسان نیست من نمیدانم چرا این گروه اشاعره با ملائکه یا با بعضی از ملائکه عداوتی دارند آیا در اثر اینکه ملائکه بعضی از قُرا و آبادیهای آبادشان را ویران کردند حالا نام بدی را هم میبرند به همان مناسبت است که اینها با ملائکه بدند، خب این تعبیر البته ملائکه به فرمان الهی بعضی از شهرها را ویران کردند اما آن شهرهایی که ویران شدند اجداد همینها بودند، اینها وابسته به آنها بودند این اصلاً شأن مفسّر نیست البته متأخّرین هم کم نیامدند اینها هم شروع به اهانت کردند ولی این اصلاً ادب گفتن و نوشتن نیست نه جناب زمخشری اینجا راه صحیح را طی کرده که این طور درباره اشاعره تندروی کرده، نه آنها هم البته آنها خب بر اساس «ردّوا الحجر من حیث جاء» پاسخ دادند.
به هر تقدیر این «کثیر» به معنای خودش است ولی آیه معنایش این است که «فضّلنا» حقیقت انسان را بر «کثیر» این حقیقت بر بسیاری از حقایق افضل است اما در این حقیقت بعضی افراد پیدا بشوند که بر همه افضل باشند که منافاتی ندارد اینکه نفی نمیکند این میگوید حقیقت انسان نسبت به حقایق سایر اشیا بهتر است حقایق بسیاری از اشیا بهتر است یعنی این حقیقت، این حقیقت نسبت به سایر حقایق افضلیّت دارد، فضیلت دارد اما در حقیقت انسان افرادی پیدا نمیشوند که از همهٴ افراد افضل باشند این را که نفی نمیکند که پس اگر ادلّهای دلالت کرد که در بین انسانها اوحدیشان مثل اهلبیت(علیهم السلام) از ملائکه افضلاند این آیه نفی نمیکند آنوقت آن روایت بیمعارض میماند اگر دلیلی داشتیم چه اینکه داریم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اگر ما نبودیم، اهلبیت نبود خدا آدم و سماوات را نمیآفرید که معارض ندارد که فرمود ما بودیم که به ملائکه تسبیح و تحلیل و تقدیس آموختیم اینکه معارض ندارد که، اگر ﴿سَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾ است برای مقام آدمیّت است نه برای شخص حضرت آدم که «قضیةٌ فی واقعه» باشد و گذشته باشد الیوم هم فرشتگان در پیشگاه ولیّعصر(ارواحنا فداه) خاضعاند این مقام انسانیّت انسانِ کاملِ معصوم معلّم ملائکه است آن شخص حضرت آدم(سلام الله علیه) مصداق این حقیقت بود الیوم مصداقش وجود مبارک حضرت ولیّعصر است این مقام انسانیّت است که مسجودٌله ملائکه است این شخصیّت حقوقی انسان یعنی انسانیّت انسان است که مسجودٌله است نه شخص حضرت آدم، خب اگر این است روایات هم دلالت دارد مخالف آیه نیست که آیه میفرماید این حقیقت از بسیاری از حقایق بالاتر است اما در این حقیقت فردی پیدا نمیشود که از افراد حقایق دیگر بالاتر باشد اینکه آیه نفی نمیکند اگر هم اثبات نکند نفی هم نمیکند آن وقت آن روایات میشود بیمعارض.
بنابراین «کثیر» معنای خودش را دارد ما نمیخواهیم با این آیه ثابت کنیم که اهلبیت(علیهم السلام) از ملائکه بالاترند آن آیات سجده اینچنین است، آیات ﴿أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ اینچنین است و مانند آن، بنابراین این ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾ این «کثیر» به معنای خودش است و ﴿مِمَّنْ خَلَقْنَا﴾ هم با تبعیض سازگار است.
کثرت هم گاهی کثرت نفسی است، گاهی کثرت نسبی که این را در فقه در ماء کثیر و دِما کثیر و امثال ذلک آنجا ملاحظه فرمودید یک وقت میگویند خون قلیل، خون کثیر یک وقت میگویند نه، این کثیر است یعنی «بالقیاس الی شیء آخر» کثیر است، خب.
عمده چیزی که مربوط به جریان خلقت انسان است اختصاصی به حضرت آدم(سلام الله علیه) ندارد این است که دوتا روایت است در زمینهٴ خلقت انسان که من هر دو روایت را مرحوم ابنبابویه قمی در کتاب شریف توحید صدوق نقل کرده که «الله خلق آدم علی صورته» خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرده است این یعنی چه خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرده است؟ این دوتا روایت را مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحیدشان نقل کردند در یک روایت حضرت میفرماید این درست است که «الله خلق آدم علی صورته» لکن این صدری دارد که اینها صدر روایت را حذف کردند کتاب شریف توحید مرحوم صدوق که طبع مکتبةالصدوق است صفحهٴ 152 و صفحهٴ 153 ذیل صفحهٴ 152 شروع میشود تا صدر صفحهٴ 153 روایت این است که «علیبنابراهیمبنهاشم عن أبیه عن علیبنمعبد عن الحسینبنخالد قال قلتُ للرضا(علیه السلام)» به امام رضا(سلام الله علیه) عرض کردم «یابن رسول الله إنّ الناس یروون أنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال إنّ الله خَلق آدم علی صورته» به امام هشتم(سلام الله علیه) عرض کردم چنین روایتی است این یعنی چه؟ درست است، درست نیست معنایش چیست که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود خداوند آدم را بر صورت خودش خلق کرد خدا که منزّه از صورت است آدم را بر صورت خود خلق کرد یعنی چه؟ «فقال(علیه السلام)» وجود مبارک امام رضا فرمود: «قاتلهم الله» مرگ بر اینها «لقد حذفوا أوّل الحدیث» این حدیث صدری دارد اینها صدر حدیث را حذف کردند ذیل حدیث را نقل کردند «لقد حذفوا أوّل الحدیث» جریانش این است که این روایتی که از پیامبر نقل شد قصّهاش این است «إنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرّ برجلین یتاسابّان» مرور کرد دید دو نفر دعوا دارند یکدیگر را سبّ میکنند فحش میدهند «فَسمع أحدهما یقول لصاحبه قبّح الله وجهک ووجه مَن یُشبهک» حضرت شنید که یکی به دیگری میگوید خدا صورتت را زشت کند یا «قَبَّحَ» زشت کرده است و کسی است که صورت او شبیه صورت توست او را هم زشت کرده است یا نفرین است که فعل ماضی به معنی مضارع باشد در آینده خدا صورت تو را زشت بکند و صورت کسی که شبیه توست هم زشت بکند «قَبَّح الله وجهک ووجه من یشبهک» که شبیه توست. در چنین صحنهای که یکدیگر را سبّ میکردند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «یا عبدالله لا تَقُل هذا» این طور فحش نده صورت او را و صورت شبیه او را فحش نده «لا تَقُل هذا لأخیک فإنّ الله عزّ وجلّ خَلق آدم علی صورته» خداوند آدم را بر صورت او خلق کرد این ضمیر «صورته» به خود آدم برمیگردد یعنی هر کسی را به صورت مناسب خود برمیگرداند یا نه، ضمیر «صورته» به «الله» برمیگردد خداوند انسان را به صورت خودش خلق کرده است بنابراین صورةالرحمان دارد و صورت رحمان زشت نیست، خب.
این یک حدیث که خیلی شفّاف و گویا نیست که ضمیر «علی صورته» به خود آن آدم برمیگردد یا به «الله» برمیگردد و مانند آن. لکن در صفحهٴ 103 روایت هیجده از باب شش، باب شش از ابواب توحید صدوق عنوان باب این است که «باب أنّه عزّ وجل لیس بجسمٍ ولا صورةٍ» روایت هیجده این باب صفحهٴ 103 کتاب صدوق این است که محمدبنمسلم میگوید «سألتُ أباجعفر(علیهما السلام)» از وجود مبارک امام باقر سؤال کردم «عمّا یروون أنّ الله عزّ وجل خلق آدم علی صورته» من به حضرت عرض کردم این روایتی که نقل میکنند خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرد این یعنی چه؟ فرمود: «هی صورةٌ مُحدثةٌ مخلوقةٌ» صورت آدم قدیم و ازلی و اینها نیست حادث است یک، خالق دارد دو، «اصطفاها الله واختارها علی سائر الصوَر المختلفة» ذات اقدس الهی صورت انسان را نسبت به سایر صوَر برگزید، اختیار کرد، انتخاب کرد «فأضافها الی نفسه» این صورت را به خودش اضافه کرد «کما أضاف الکعبة الی نفسه والروح الی نفسه» با اینکه او منزّه از خانه و مسکن است به ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ﴾ و مانند آن با اینکه او منزّه از جزء و امثال ذلک است روح را به خودش اسناد داد فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ نه اینکه از روحِ خودم جزء روح خودم ـ معاذ الله ـ به او دادم روحِ انسان مخلوق خداست، کعبه مخلوق خداست بر اساس شرافتی که برای کعبه است آن را به خود اضافه کرد، اسناد داد فرمود: ﴿بَیْتِیَ﴾ بر اساس شرافتی که برای روح آدمی است آن را به خودش اضافه کرد، اسناد داد فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ صورت انسان هم بشرح ایضاً [همچنین] بر اساس شرافتی که دارد به خودش اسناد داد لذا پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إنّ الله سبحانه وتعالی خلق آدم علی صورته» همان طوری که آیات «یفسّر بعضه بعضا» احادیث هم همین طور است که «یفسّر بعضه بعضا» به کمک روایت هیجده باب شش که در صفحهٴ 103 است روشن میشود که آن روایتی که قبلاً خوانده شد ضمیر «علی صورته» به «الله» برمیگردد نه به «آدم» «إنّ الله خلق آدم» را علی صورت خودش با اینکه خدا منزّه از صورت است همان طوری که منزّه از خانه است ولی کعبه را بیتالله میگوییم منزّه از روح جزیی است در حالی که روح را به خودش اسناد داد فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ مُبرّای از صورت است ولی این صورت را با اضافهٴ تشریفی به خدای سبحان اسناد داده میشود فرمود: «اصطفاه الله واختارها علی سائر الصوَر المختلفة فأضافها الی نفسه کما أضاف الکعبة إلی نفسه» یک نمونه «والروح الی نفسه» دو نمونه، این دو نمونه را در این دو آیه ذکر کرد فقال: ﴿بَیْتِیَ﴾ که شاهد نمونه اول است، و قال: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ که شاهد نمونهٴ دوم است.
پس بنابراین انسان یک حقیقت گرانمایه است این حقیقت گرانمایه را اگر هدر داد خودش مسئول است این حقیقت بیسرمایه نیست ذات اقدس الهی با سرمایه این را خلق کرد بسیاری از علوم را به او داد و او را در مشهَد ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾ در آن مشهد این را حاضر کرده در آن صحنه پیمان گرفته از او خودش را به او نشان داده او نظیر این آینه اگر کسی در برابر آینه قرار بگیرد چون میدانید در آینه چیزی نیست فقط صورتی که انسان میبیند در حقیقت برای خود شخص است یعنی اگر درختی در برابر آینه باشد ما هم آنجا قرار بگیریم نور چشم ما میخورد به سطح آینه که جرم شفاف است یک، این نور برمیگردد به درخت دو، ما درخت را در زاویه عطف میبینیم سه، خیال میکنیم در آینه دیدیم چهار، وگرنه در آینه چیزی نیست.
مرآتی را که عُرف میگوید همین شیشه و جیوه و قاب است آینهای که در بازار سخن از آینهفروشی است همین است ولی وقتی در کتاب معرفت میگویند مرآت به این شیشه و جیوه و قاب نمیگویند به آن صورت میگویند مرآت این شیشه مرآت است یعنی وسیله است که به سبب او ما آن صورت را میبینیم ولی آن صورت وسیله است که ما به سبب او صاحب صورت را میبینیم کلّ جهان طبق آن روایت نورانی که از همین توحید مرحوم صدوق قبلاً خواندیم کلّ جهان مثل صوَر مرئیهاند در یکی از خطبههای نورانی حضرت امیر هست که جهان مرائی خداست حالا مرائی را اختلاف کردند که جمع مرئی است یا جمع مرآت است کلّ عالم صورت مئاتیه است منتها صورت مئاتیهای که ما عادت کردیم این باید شیشه و جیوه و جرم املس و شفّاف باشد حالا یا آینه است یا سنگ است یا آب است یک جرم شفّافی باید باشد آیا چنین صورتی بدون جرم شفّاف محال است یا نه؟ که ما دلیلی بر استحالهاش پیدا نکردیم کلّ این عالم صوَر مئاتیه حقتعالی است همه دارند او را نشان میدهند اگر همه دارند او را نشان میدهند انسان در چنین صحنهای اگر کسی در برابر آینه قرار بگیرد هیچ کس هم نباشد فقط خود این شخص است و آینه سرِ آینه را خم بکند که آینه خودش را ببیند اگر سرِ آینه را خم کرد که آینه خودش را دید این صاحب صورت به آینه میگوید کیست؟ میگوید تو. حرفی برای گفتن ندارد که آینه که خودش را در آینه نمیبیند که ما چنین حالتی را گذراندیم ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ سرِ ما را خم کرد گفت چه کسی را میبینید؟ ما گفتیم تو را، همین. ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾ ما چنین حقیقتی را به همراه داریم اگر این را گُم نکنیم البته در همان چهار صفحه روایاتی که هست این است که فرمودند فرشتگان خادمان مؤمناناند مرحوم کلینی نقل کرده، دیگران هم نقل کردند در همین چهار صفحه بحث روایی هست که مؤمن اعزّ از کعبه است، مؤمن بالاتر از کعبه است این گوهرها را ما داریم حالا خود اهلبیت(علیهم السلام) که از حَملهٴ عرش بالاترند آنها روایات فراوانی است که بحث خاصّ خودش را دارد ولی انسان این حقیقت گرامی را دارد ما در مَشهَدی، در محضری حضور پیدا کردیم ما را آوردند تا خدا خودش را به ما نشان بدهد ما هم دیدیم و گفتیم تو ربّی و ما عبدیم و این صحنه هماکنون با ما هست که خدا دارد احتجاج میکند میفرماید: ﴿وَإِذْ﴾ یعنی «اُذکر» آن صحنه را که اگر الآن هم غفلت نکنیم، غفلتزدایی کنیم یادمان میآید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است