- 390
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 89 تا 93 سوره اسراء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 89 تا 93 سوره اسراء _ بخش دوم"
فرمودند اگر تردید دارید مثل این کتاب را بیاورید (تحدّی حکیمانه و عاقلانه)
معجزهٴ هر پیامبری هم مناسب با پیشرفتهترین رشتههای علمی و فنی مردم همان عصر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً ﴿89﴾ وَقَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً ﴿90﴾ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِیراً ﴿91﴾ أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ قَبِیلاً ﴿92﴾ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّماءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً ﴿93﴾
بعد از اینکه ذات اقدس الهی تحدّی حکیمانه کردند فرمودند این کتابِ الهی است و اگر تردید دارید مثل این بیاورید این یک تحدّی و مبارزطلبی حکیمانه و عاقلانه است آنها از این کار عاجز ماندند بعد از اینکه از تحدّی عاقلانه عاجز ماندند به بهانه دست زدند همهٴ آنچه را که در این چند جمله آمده بهانه است زیرا مبارزهٴ علمی احتیاجی به این ندارد که برابر با هوس آن پیامبر در نظام کیهانی اثر بگذارد یک روز اینها میخواهند کشاورزی کنند به پیامبر پیشنهاد بدهند که کوههای اطراف کعبه فاصلهٴ زیاد بگیرند اینجا یک دشت همواری بشود چشمهای داشته باشد برای کشاورزی, یک روز میخواهند ساختمان درست کنند احتیاج به مصالح ساختمانی دارند به حضرت پیشنهاد میدهند که دستور بده این کوهها بیایند قدری جلو که ما از سنگ و خاکش استفاده کنیم وقتی ساختن این مصالح ساختمانی به کارگیریاش تمام شد دوباره این کوهها برگردد جای کشاورزی بشود تابستان و زمستان بشود کارشان این, این ملعبه است فرمود اگر واقعاً برهانی میخواهید همین است دیگر شما یک سوره مثل این بیاورید این یک کارِ عمیقِ علمی است و شما هم که در فصاحت و بلاغت آشنایید معجزهٴ هر پیامبری هم مناسب با پیشرفتهترین رشتههای علمی و فنّی مردم همان عصر است از وجود مبارک امام رضا(علیه السلام) رسیده است, از ائمه دیگر(علیهم السلام) رسیده است که چرا معجزهها مختلفاند فرمود یکی از اسرارش همین است که پیشرفتهترین رشتهٴ علمی و فنّی هر عصری مورد تحدّی قرار میگیرد در عصر وجود مبارک موسای کلیم سِحر و امثال سِحر به کمال رسید وجود مبارک موسای کلیم عصایی را آورد که به صورت اژدهای دَمان در میآمد و همهٴ ساحرهها ماندند و کارشناسترین ساحر اعتراف کرد که این از سنخ سِحر نیست همان علمای فنّ سِحر پیش از دیگران و بیش از دیگران اعتراف کردند و ایمان آوردند. در جریان وجود مبارک عیسای مسیح اینطور بود که فنّ پزشکی جزء پیشرفتهترین فنون عصر بود وجود مبارک عیسای مسیح درمان بیماران غیر قابل علاج را به عنوان معجزه آورد و پیشرفتهترین فن هم همان بود و عالِمترین آنها هم اعتراف کردند که این از سنخ فنّ علمی نیست.
فرمود این کارِ علمی است این کارِ علمی را انجام بدهید از اینکه گذشتید شما هر روز پیشنهاد بدهید یا خانهٴ طلایی داشته باشید یا کوهها را جابهجا کنید یا باغ خرما و انگور داشته باشید یا چشمه ایجاد بشود اینها یعنی چه؟ در قرآن کریم از اینگونه معجزات ذات اقدس الهی هم گزارش داد و هم راهحل نشان داد سه مطلب را یا بیش از سه مطلب را در موارد مختلف فرمود. مطلب اول اینکه شما بین نبوّت و ربوبیّت دارید اشتباه میکنید به من میگویید اگر پیامبری کارِ خدا را انجام بده خب اینها کار خداست من باید مأمور باشم از طرف حق دستوری که خدا میدهد من انجام میدهم. امر اول این است که شما بین نبوّت و ربوبیّت اشتباه کردید, خَلط کردید خیال کردید پیامبر کسی است که به اذن خودش فعّال ما یشاء در نظام هستی است ﴿سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً﴾ جواب همهٴ این پیشنهادهای هوسمدار آنها اول با تسبیح شروع کرد فرمود این جای تعجّب است ما که ادّعای ربوبیّت نکردیم ما ادّعای نبوّت کردیم نبیّ هم آن است که بدون اذن خدا کار نمیکند شما از من میخواهید این کار را انجام بدهم یعنی چه؟ ﴿سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً﴾.
مطلب دیگر اینکه گاهی برخی از این معجزات اقتراحی در قرآن عمل شده فرمود آنها پیشنهاد دادند ما مشابه این را آوردیم حالا یا اقتراح بود یا مسبوق به سؤال نبود. مطلب سوم آن است که اینها که درصدد بهانه هستند هر معجزهای که ما بیاوریم بر انکارِ اینها افزوده میشود فایدهای ندارد ما اگر بدانیم که این معجزه اثر میکند که میآوریم. بخشی از این بیانات را در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» بیان فرمود آیهٴ 96 و 97 سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این است که ﴿إِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ ٭ وَلَوْ جَاءَتْهُم کُلُّ آیَةٍ﴾ هر معجزهای و آیتی که بخواهند بیاید اینها ایمان نمیآورند برای اینکه قلبشان سیاه شد کفر در درون جانشان ریشه گرفته در بخشهایی از قرآن فرمود: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ ما از درون به عنوان فطرت اینها را هدایت کردیم قبول نکردند, از بیرون به عنوان وحی و رسالت دعوت کردیم قبول نکردند آن قدر اصرار کردند که تا صحنهٴ قلب اینها که یک ظرف وسیعی است که دهنهٴ این ظرف باز است و به طرف بالاست با سوء اختیار اینها طوری شد که این قلبشان مَنکوث شد, دهنهٴ این قلب به طرف آب و خاک و گِل و زمین و خانه و مسکن و زن و فرزند است همین, پشت این کاسهٴ دل به طرف بالاست خب هر چه فیض رحمت و باران ببارد خب یک قطره در درون این کاسه نمیرود دیگر از پشتش رد میشود فرمود: ﴿نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ این مقلّبالقلوب است دیگر این قلب که ظرف الهی است «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا» این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است فرمود این دلها ظروف الهی است این ظرفها را خدا به شما داد بهترین دل آن است که ظرفیّتش برای علوم و معارف الهی و اهل بیت بیشتر باشد «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا» حالا اگر کسی تمام این ظرف را با لجنِ دنیا پُر کرده در حقیقت این کاسهٴ دل را زیر و رو کرده یعنی دهنهٴ این کاسه را به طرف گِل برده پشت کاسه را به طرف الله آن وقت شب قدر میشود امثال شب قدر میشود فیوضات فراوان در شبهای جمعه و غیر جمعه نازل میشود یک قطره به این نمیرسد برای اینکه این کاسه به طرف زمین متوجه شده فرمود: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ اینها ایمان نیاوردند ما هم کم کم این نعمتهایمان را از اینها گرفتیم طوری که دیگر چیزی نصیب اینها نمیشود ولو اینکه خودشان هم میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 110 این است ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا﴾ یعنی «لما» ﴿کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ﴾ این «کاف», «کاف» تعلیل است چون آن همه معارف را ما به اینها عرضه کردیم معجزات دادیم, بیّنات دادیم, آیات درونی و بیرونی دادیم اینها عمداً «نبذو کتاب الله وراء ظهورهم» ما هم دیگر هیچ راهی نماند این ظرف را پشترو کردیم اینها اصلاً غیر از دنیا چیز دیگر نمیفهمند ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ﴾ یعنی «لما لم یؤمنوا به» ﴿أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ آن وقت ﴿وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ این گروه کسانیاند که ﴿وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةَ﴾ حالا فرشتهها بیایند فرشته که برای اینها نمیآید اینها دیدنی نیستند با چشم ملکوت باید فرشته را دید. بر فرض ما فرشته را نازل بکنیم اینها ببینند مُردهها را هم زنده بکنیم از قبر در بیایند و با اینها حرف بزنند ﴿وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَی وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً﴾ ملائکه را قَبیل و روبهروی اینها قرار بدهیم مقابل اینها, مُردهها را قَبیل و مقابل اینها قرار بدهیم ﴿مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا﴾ برای اینکه اینها تمام عمرشان را در طبیعت صرف کردند دیگر ﴿إِلَّا أَن یَشَاءَ اللّهُ﴾ البته این محال نیست ﴿وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ﴾ . بنابراین اگر کسی ـ معاذ الله ـ این دل را به سَمت گِل متوجّه کند بالأخره عنایت الهی هم حدّی دارد خود خدا نامحدود است بخواهد فیضش نامتناهی است ولی عملش نسبت به افراد متناهی است دیگر عفو محدود دارد, رحمت محدود دارد اینچنین نیست که برای همیشه عفو بکند که فرمود: ﴿نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ﴾ این میشود مقلّبالقلوب خب حالا اگر دل برگشت صریحاً به پیامبرانشان میگویند خودت را خسته نکن ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ ذات اقدس الهی هم همین را امضا کرده فرمود: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾, بنابراین این گروه روزانه میآمدند کنار کعبه مینشستند این دشت را نگاه میکردند کوهها را نگاه میکردند میدیدند که احتیاج به کشاورزی دارند چشمه میخواهند آب میخواهند هر روز پیشنهادی میدادند یا هر کسی یک پیشنهاد میداد اینکه چندین پیشنهاد در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» ذکر شده است اینها برای یک نفر نیست یا برای چند نفر است یا برای چند روز است و مانند آن فرمود چرا دنبال بهانه میگردی شما آن اصل را انجام بدهید ذات اقدس الهی از هر راهی شما را روزیتان را تأمین میکند دیگر بعد هم دربارهٴ مکه فرمود چرا دنبال بهانه میگردید هر روز از ما میخواهید یا کوه را جلوتر بیاورید که شما مصالح ساختمانی تهیه کنید یا کنارتر ببریم که اینجا را کشاورزی کنید خب اینجا یک سنگلاخ بیشتر نیست دایر که نیست, بایر هم که نیست, لم یُزرَع هم نیست زمین بالأخره یا دایر است مثل دشتی که آب دارد یا بایر است که در کنارش آب است میشود او را دایر کرد یا دایر نیست بایر نیست ولی لم یُزرع است موات است یعنی میشود بالأخره با تلاش و کوشش آب آورد قِسم چهارم یعنی قسم چهارم غیر ذی زرع است, غیر ذی زرع غیر از لم یُزرع است لم یُزرع عدم ملکه است یعنی میشود کِشت کرد ولی فعلاً کسی نیست اما سنگلاخ را چطوری شما مزرعه قرار میدهید آنجا یک مُشت سنگلاخ است دیگر وجود مبارک خلیل عرض کرد ﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ یعنی این سرزمین دایر نیست اولاً, بایر نیست ثانیاً, لم یزرع نیست ثالثا, غیر ذی زرع است اصلاً قابل نیست بالأخره الآن این زمینهای موات بین تهران و قم را بالأخره میشود از راه یا لولهکِشی یا چاه با وسایل دیگر ولو با آب دستی, ولو با تانکر آنجا را باغ درست کرد اما سنگلاخ را آدم چه کار بکند عرض کرد خدایا اینجا غیر ذی زرع است ولی از تو هر چه بخواهی برمیآید خدا هم فرمود بله, من اینجا را منشأ نعمت قرار دادم ﴿أَوَلَمْ یَرَوْا﴾ که این حرمِ غیر ذی زرع را ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ همهٴ نِعم در همهٴ فصول فراوان است این جریان حج عمره که بر اساس ماه شمسی نیست که هر سال در یک فصل معیّنی باشد در جریان ماه قمری است که میگردد گاهی ایّام حج و اشهر حج در زمستان است گاهی در تابستان است گاهی در بهار است گاهی زمستان است در تمام فصول چهارگانه ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این میشود معجزه فرمود شما آن راه اصلی را طی کنید چه کار دارید اینجا سنگلاخ است من از جای دیگر میآورم همهجا ناامن است من اینجا را امن کردم آنها که وضع مالیشان از نظر کشاورزی و اقتصاد خوب است در زحمتاند اما اینجا ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ ما این سنگلاخ را منشأ برکت قرار دادیم خب شما مشکل اقتصادی ندارید که نانتان تأمین است نان یعنی اقتصاد فرمود ما این دوتا کار را کردیم همه جا ناامن بود ما اینجا را امن کردیم, همه مشکل مالی دارند ما اینجا را مَهد رزق قرار دادیم ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ﴾ یعنی اقتصادتان را تأمین کردیم ﴿وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ حالا شما به دنبال این هستید که بعضی از فصلها کوهها بیایند جلو یا بروند دنبال یا زمین یک چشمه پیدا بشود دنبال چه بهانه میگردید اصل آن راه علمی را که ما نشانتان دادیم آن را طی کنید این ﴿فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً﴾ در بین این اکثری کسانی هم بودند که در مکه کنار هم جمع میشدند ﴿وَقَالُوا﴾ این ﴿قَالُوا﴾ ضمیرش به همان اکثری برمیگردد نه همهٴ اکثری برخیها در غیر مکه بودند در همین اکثری که جز کفران چیز دیگری را نمیپذیرند اینها گفتند ﴿لَن نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ﴾ این ارض «الف» و «لام»ش, «الف» و «لام» عهد است یعنی یعنی زمین مکه چشمهای بیاوری که مشکلات کشاورزیمان با این تأمین بشود, خب.
﴿حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً ٭ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِن نَّخِیلٍ﴾ گاهی گفته میشود که این کلمات ـ معاذ الله ـ کلمات پیامبر است برای اینکه میوههایی که در عربستان نبود در قرآن نیست, میوههایی که در عربستان بود در قرآن است خب خدای سبحان فرمود ما برای هدایت هر کسی پیامبری به زبان آنها میفرستیم خود ما هم به زبان عربی مبین قرآن را ایجاد کردیم برای اینکه با این مردم میخواهیم حرف بزنیم بعد هم میگوییم «خطابا للناس» اینها به عنوان تمثیل است نه به عنوان تعیین نه این کلمات ـ معاذ الله ـ کلمات پیامبر است نه لایههای بالای پیامبر به لایههایی پایین پیامبر منتقل میکند آن مطالب خودساخته را خود انسان در درون خود این قوا را تنظیم میکند بعضی که به تعبیر قرآن کریم مُختالاند مُختال همان باب «افتعال» «خَیَل» است اختال یختالُ میشود مُختال اما آنچه که در زبانهای عادی رایج است تخیّل است متخیّل تخیّل در قرآن کریم به کار نرفته هر چه مُختال است مختال یعنی انسان متخیّل یعنی خیالباف, خیالزده کسی که در محدودهٴ خیال کار میکند عقلش تعطیل است طبق بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در دعاهایش عرض کرد خدایا «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ» «سُبات» با «سین» از همین یوم السَبت یعنی تعطیل خدایا ما به تو پناه میبریم از اینکه عقل خودمان یا عقل جامعه تعطیل بشود اینها که مختالاند عقلشان تعطیل است فرماندهی از خیال شروع میشود وقتی فرماندهی از خیال شروع شد از شهوت و غضب مدد میگیرند و به حس و دست و پا دستور میدهند و انجام میشود اینها میشوند آدمهای مختال که اینها مختال بالفعلاند, عاقل بالقوّه اما افراد دیگر که عاقلاند اینها کسانیاند که با تلاش و کوشششان مطلبی را به عنایت الهی میفهمند گاهی با خطا و خطیئه همراه است گاهی خطا و خطیئه نیست وقتی اینها فهمیدند این مطلب را میدهند به قوّهٴ واهمه این مطلب کلّی را جزیی میکنند بعد به یک هنرمند درونی میسپارند به عنوان قوّهٴ متخیّله, قوّهٴ متخیّله هم چند سال قبل بحث شد که غیر از قوّهٴ خیال است قوّهٴ خیال برای ضبط صُوَر است متخیّله بین قوّه خیال و قوّه واهمه است این متخیّله کارش این است که صورتها را دوخت دو دوز میکند, معانی را دوخت دو دوز میکند, صُوَر را با معانی میدوزد, معانی را با صوَر میدوزد آن کسی که قوّه متخیّلهٴ او قوی است او یک نقّاش خوبی میشود, هنرمند خوبی میشود, مدّاح خوبی میشود, هجّای خوبی میشود اگر بخواهد هَجو کند هنرمندانه میکند, بخواهد مدح کند هنرمندانه میکند برای اینکه این وسط قرار داد صوَر را از خیال میگیرد, معانی را از واهمه میگیرد در دوخت و دوز ماهر است آنها که این قوّهٴ متخیّلهشان ضعیف است در کار هنر و نقاشی و مدح و هجو و اینها خیلی قوی نیستند ضعیفاند ولی به هر تقدیر افراد عادی آنچه را که قوّهٴ عاقلهشان درک کرده است در خواب یا در بیداری به واهمه و خیال و متخیّله میسپارند بعد تنزّل میدهند به صورت یک کتاب در میآورند یا مَقال میشود یا مقالت ولی کسی که معصوم شده است صدر و ساقهٴ این جریان را خدا به عهده میگیرد همانطوری که در مجاری تحریکی میفرماید: ﴿مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ این شخص طوری است که تحت ولایت الله است وقتی ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ شد ولیّ کار مولّیٰعلیه را به عهده میگیرد آن معارف را بخواهد تنزّل بدهد خودش انجام میدهد در ظرف قلب رسول اکرم با دستِ دیگر میگیرد از مرحلهٴ قلب پیغمبر به واهمهٴ پیغمبر با دستان بیدستیِ خدا جابهجا میشود از مرحلهٴ واهمه به خیال و متخیّلهٴ پیغمبر با دستهای بیدستی خدا تنظیم میشود از مرحلهٴ خیال و متخیّله به لبان مطهّر حضرت با دستان بیدست خدایِ بیدست جابهجا میشود چه در مجاری گوش, چه در مجاری دهن هم میتوان گفت «ما سمعت إذ سمعت و لکن الله سمعَ» هم میتوان گفت «و ما نطقتَ إذ نَطقت ولکن الله نَطق» چه اینکه گفته شد ﴿مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ این کلاً میشود حجّةالله, میشود خلیفةالله, میشود ولیّالله اگر ولیّالله هست کار مولّیٰعلیه را باید ولیّ انجام بدهد دیگر نمیشود گفت ـ معاذ الله ـ خود پیغمبر از جایی گرفته به جای دیگر داده با اینکه صریحاً خدا فرمود: ﴿عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ تو چه میدانی این حرفها چیست قدم به قدم هم آدرس میدهد آدرس زمانی و زمینی میدهد در آن عصر نبودی ولی قصّه این است, در آن سرزمین نبودی ولی قصّه این است خب اگر لایهٴ بالا به لایهٴ پایین بدهد لایهٴ بالا که خودش فاقد است چطور به لایهٴ پایین بدهد هر چه هم ترقّی بکند به مقام فنا برسد آن روز به عرضتان رسید که در مقام فنا انسان مستمعِ محض است حرف را آن باقی میزند نه آن فانی, بنابراین ذات اقدس الهی به وجود مبارک پیامبر همهٴ این مطالب را قدم به قدم تعلیم کرد, ارائه داد نه تعلیمِ مفهومی بلکه ارائه کرد همان کاری که نسبت به وجود مبارک ابراهیم خلیل کرد که ﴿وَکَذلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ارائه کرد, اشهاد کرد, نشان داد, او دید بعد همانها را به صورت مفهوم در آورد و آن مفاهیم را به وجود مبارک پیامبر القا کرد و حضرت هم معنا را شنید, هم مصداق را مشاهده کرد, هم الفاظ را دید, هم آورندهٴ لفظ را به نام فرشته دید و هم الفاظ را شنید و ذات اقدس الهی همهٴ اینها را ایجاد کرده در حرمِ امن این نبوّت و رسالت آن حضرت اما دربارهٴ اختلاف قرائت اگر سند این روایت درست نباشد که خب نمیشود این را به حساب شریعت آورد که فلان چیز هم قرائتش جایز است اما اگر سند معتبر باشد معنایش این است که اهل بیت(علیهم السلام) به نورانیّت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از وحی الهی باخبر شدند خدای سبحان فرمود این کلمه را من اینطور نازل کردم هم اینطور میتوانید بخوانید هم آنطور میتوانید بخوانید این دیگر نه تحریف است نه از خود پیامبر برای اینکه احکام الهی را بالأخره خدا تنظیم میکند دیگر حالا اینکه نماز صبح باید دو رکعت باشد و جَهر باشد این را که ـ معاذ الله ـ پیامبر از خودش نگفته که اینها اگر قرآن نبود یا حدیث قُدسی است حدیث قدسی نبود همین روایاتی است که به وسیلهٴ وحی الهی ذات اقدس الهی به اینها القا میکند اینها از راه وحی الهی احکام را میفهمند و به ما منتقل میکنند.
فرمود به اینها بگو ﴿سُبْحَانَ رَبِّی﴾ این چه پیشنهادی است که میدهید من این کارها را برای شما انجام بدهم باغ خرما داشته باشم یا باغ انگور داشته باشم یا آنچه را که شما پیشنهاد دادید خانهٴ طلایی داشته باشم یا گنجخانهای داشته باشم یا خانهٴ مزیّن به ذَهَب داشته باشم به احد انحای تفصیل یا اینکه پینشهاد بدهید من عذابی را بر شما نازل بکنم این یعنی چه؟ ﴿أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ قَبِیلاً﴾ آنکه محال است یا ﴿فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ این کِسَف جمع کِسوه است مثل قِطَع جمع قطعه این هم سابقهٴ در ادیان گذشته دارد هم در خود اسلام در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» سابقه دارد در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آیهٴ 187 و 188 این است آنها به وجود مبارک شعیب گفتند به پیامبرشان گفتند که ﴿فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ یک تکه از آسمان بیاید به حیات همه ما خاتمه بدهد این همین شهابسنگها و مانند آن است که برای اعصار گذشته است در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» که در بحث دیروز اشاره شد آیه نُه سورهٴ «سبأ» این است که ﴿إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ﴾ که جریان قارون است ﴿أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ که سنگباران بشود به حیات همهٴ شما خاتمه داده بشود.
اما دربارهٴ این سؤال که ما چگونه این آیه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ را با ﴿أَیْنََما تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ﴾ جمع بکنیم برای اینکه این ﴿یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ﴾ ظاهرش این است که مرگ شما را میگیرد و ادراک میکند. مستحضرید که مرگ در فرهنگ قرآن یک امر وجودی است و جزء مخلوقات خداست که ﴿خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ﴾ این یک, مرگ یک دالان انتقالی است امر عدمی نیست دالان انتقالی است پُلی است به تعبیر سیّدالشهداء(سلام الله علیه) که «ما الموت الاّ قنطرة» پلی است که انسان از این پل میگذرد وارد نشئهٴ دیگر میشود این دو, چون امر وجودی است برخورد دارد, ادراک دارد, هم ﴿یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ﴾ آمده, هم ﴿إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ﴾ آمده چون امر وجودی است امر وجودی بالأخره برخورد میکند. اما افرادی که با این مرگ برخورد میکنند دو قِسماند وقتی از ائمه(علیهم السلام) سؤال کردند چرا ما از مرگ هراسناکیم؟ حضرت فرمود شما این طرفِ مرگ را آباد کردید آن طرف مرگ را ویران کردید خب هر کسی میترسد از آبادی به ویرانی برود دیگر شما میخواهید به «حُفرة من حُفَر النیران» بروید آنجا را ویران کردید نساختید که خب البته میترسید این مرگ برای یک عده رُعبآور است اما کسی که آنجا را آباد کرده است هر لحظه به انتظار این دالان انتقالی است این مرگ چون پُل هست دالان انتقالی است انسان این تحوّل را پشتسر میگذارد و طی میکند آن راهی, راه را طی میکند آن سالک, این مسلَک را میپیماید و پشتسر میگذارد نه اینکه راه, راهی را از بین ببرد این یک قنطره است, این یک پُل است, این یک دالان انتقالی است که ما این دالان انتقالی را طی میکنیم و میرویم و قرآن کریم انسان را خلیفةالله قرار داده هم دنیا را آباد کند فرمود: ﴿هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها﴾ خدا استعمار کرده این «الف» و «سین» برای تحقیق است یعنی یقیناً از شما خواسته زمین را آباد کنید. در جریان آبادی مسجد ﴿إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ اما آن قید در جریان «إنما یعمر الأرض» این نیست زمین را بالأخره انسان باید آباد بکند فرمود: ﴿وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها﴾ این کلمهٴ استعمار از مقدّسترین واژههای قرآنی است که در دست این بیگانهها افتاده و جزء پلیدترین کلمات در آمده استعمار قرآنی کما تقدّم معنایش این است که ذات اقدس الهی همهٴ موجودات زمانی و زمینی را آفرید یک, انسان را به عنوان مهمان دعوت کرد دو, به او امکانات تسخیر داده سه, حقایق عالم را برای او مسخّر کرده چهار, فرمود من از تو میخواهم که تو این منطقه را آباد کنی آقای خود باشی همهٴ نِعَم برای من, من مستعمِرم یعنی از تو طلب میکنم اِمارت ارض را که مستقل و آقای خود باشی این استعمار قرآنی است که بسیار مقدّس است اما الآن جزء پلیدترین واژهها شد برای اینکه بیگانه میگوید منابع این زمین برای شما, زمین برای شما, همهٴ امکانات این برای شما, خود شما هم برای شما ولی برای من کار کنید استعمار فعلی این است یعنی شما در کشورتان همهٴ منابع برای شماست نیروی شما هم برای شماست ولی برای من کار بکنید لذا پلیدترین کلمه این کلمه شد خدای سبحان همانطوری که از ما طلب کرده زمین را بسازیم از ما خواسته بهشت را بسازیم ما مهندسان بهشتیم, معماران بهشتیم, کارگزاران بهشتیم فقط به ما زمین داد غُرف مبنیه را ما میسازیم فرمود: «الجنّة قیعان» شما این روایات معراج و غیر معراج را ملاحظه بفرمایید فرمود ما به کسی خانه نمیدهیم ما زمین میدهیم خودتان باید این غُرف مبنیه را بسازید آنجا که خانه برای کسی نمیسازند که این انسان جلال و شکوهی دارد که معمار بهشت است, مهندس بهشت است وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جریان معراج ملاحظه فرمودید وقتی حضرت دید که آن فرشته دارد آن دیوار را میسازد «لبنة من ذهب و لبنة من فِضّة» گاهی میچیند گاهی دست برمیدارد حضرت فرمود فرشتهها که خسته نمیشوند این فرشته چرا گاهی این دیوار را میچیند, گاهی دیوار را ترک میکند نمیچیند آن کسی که مسئول گزارش بود عرض کرد یا رسول الله فرشتهها خسته نمیشوند ولی باید مصالح ساختمانی را مردم دنیا بدهند تا اینها بسازند برای آنها, فرمود مصالح ساختمانی چیست؟ عرض کرد اذکار الهی, عبادات الهی, «لا اله الاّ الله», «سبحان الله», «الحمد لله» اینها اذکار الهی است, اطاعات الهی است, فرایض الهی است, نوافل الهی است اینها مصالح است که فرشتهها میسازند فرشتهها کارگران ما هستند ما کارفرماییم این مقام انسانیّت است, خب اگر انسان معمار و مهندس و مالک غرف مبنیه است آنجا چیزی نساخت باید ویران بماند خب میترسد دیگر.
فتحصّل أنّ الموت أمرٌ وجودیٌّ اولاً برای اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ﴾ امر وجودی ادراک دارد, ملاقات دارد, گریز از او دارد همهٴ اینها دارد ثانیا, و امر وجودی یک گذرگاه و معبر و قنطره است برای کسی که بعد از آن پُل راه صحیحی را طی کرده بود این پُل و این مَعبر برای او شیرین و گواراست «ما الموت الاّ قنطرة» برای کسی که آن طرف پل را ویران کرده است تمام تلاش و کوششاش این است که این طرف پل بماند بنابراین ما مرگ را میمیرانیم ما این تحوّل را و این راه را طی میکنیم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
فرمودند اگر تردید دارید مثل این کتاب را بیاورید (تحدّی حکیمانه و عاقلانه)
معجزهٴ هر پیامبری هم مناسب با پیشرفتهترین رشتههای علمی و فنی مردم همان عصر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً ﴿89﴾ وَقَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً ﴿90﴾ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِیراً ﴿91﴾ أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ قَبِیلاً ﴿92﴾ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّماءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً ﴿93﴾
بعد از اینکه ذات اقدس الهی تحدّی حکیمانه کردند فرمودند این کتابِ الهی است و اگر تردید دارید مثل این بیاورید این یک تحدّی و مبارزطلبی حکیمانه و عاقلانه است آنها از این کار عاجز ماندند بعد از اینکه از تحدّی عاقلانه عاجز ماندند به بهانه دست زدند همهٴ آنچه را که در این چند جمله آمده بهانه است زیرا مبارزهٴ علمی احتیاجی به این ندارد که برابر با هوس آن پیامبر در نظام کیهانی اثر بگذارد یک روز اینها میخواهند کشاورزی کنند به پیامبر پیشنهاد بدهند که کوههای اطراف کعبه فاصلهٴ زیاد بگیرند اینجا یک دشت همواری بشود چشمهای داشته باشد برای کشاورزی, یک روز میخواهند ساختمان درست کنند احتیاج به مصالح ساختمانی دارند به حضرت پیشنهاد میدهند که دستور بده این کوهها بیایند قدری جلو که ما از سنگ و خاکش استفاده کنیم وقتی ساختن این مصالح ساختمانی به کارگیریاش تمام شد دوباره این کوهها برگردد جای کشاورزی بشود تابستان و زمستان بشود کارشان این, این ملعبه است فرمود اگر واقعاً برهانی میخواهید همین است دیگر شما یک سوره مثل این بیاورید این یک کارِ عمیقِ علمی است و شما هم که در فصاحت و بلاغت آشنایید معجزهٴ هر پیامبری هم مناسب با پیشرفتهترین رشتههای علمی و فنّی مردم همان عصر است از وجود مبارک امام رضا(علیه السلام) رسیده است, از ائمه دیگر(علیهم السلام) رسیده است که چرا معجزهها مختلفاند فرمود یکی از اسرارش همین است که پیشرفتهترین رشتهٴ علمی و فنّی هر عصری مورد تحدّی قرار میگیرد در عصر وجود مبارک موسای کلیم سِحر و امثال سِحر به کمال رسید وجود مبارک موسای کلیم عصایی را آورد که به صورت اژدهای دَمان در میآمد و همهٴ ساحرهها ماندند و کارشناسترین ساحر اعتراف کرد که این از سنخ سِحر نیست همان علمای فنّ سِحر پیش از دیگران و بیش از دیگران اعتراف کردند و ایمان آوردند. در جریان وجود مبارک عیسای مسیح اینطور بود که فنّ پزشکی جزء پیشرفتهترین فنون عصر بود وجود مبارک عیسای مسیح درمان بیماران غیر قابل علاج را به عنوان معجزه آورد و پیشرفتهترین فن هم همان بود و عالِمترین آنها هم اعتراف کردند که این از سنخ فنّ علمی نیست.
فرمود این کارِ علمی است این کارِ علمی را انجام بدهید از اینکه گذشتید شما هر روز پیشنهاد بدهید یا خانهٴ طلایی داشته باشید یا کوهها را جابهجا کنید یا باغ خرما و انگور داشته باشید یا چشمه ایجاد بشود اینها یعنی چه؟ در قرآن کریم از اینگونه معجزات ذات اقدس الهی هم گزارش داد و هم راهحل نشان داد سه مطلب را یا بیش از سه مطلب را در موارد مختلف فرمود. مطلب اول اینکه شما بین نبوّت و ربوبیّت دارید اشتباه میکنید به من میگویید اگر پیامبری کارِ خدا را انجام بده خب اینها کار خداست من باید مأمور باشم از طرف حق دستوری که خدا میدهد من انجام میدهم. امر اول این است که شما بین نبوّت و ربوبیّت اشتباه کردید, خَلط کردید خیال کردید پیامبر کسی است که به اذن خودش فعّال ما یشاء در نظام هستی است ﴿سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً﴾ جواب همهٴ این پیشنهادهای هوسمدار آنها اول با تسبیح شروع کرد فرمود این جای تعجّب است ما که ادّعای ربوبیّت نکردیم ما ادّعای نبوّت کردیم نبیّ هم آن است که بدون اذن خدا کار نمیکند شما از من میخواهید این کار را انجام بدهم یعنی چه؟ ﴿سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً﴾.
مطلب دیگر اینکه گاهی برخی از این معجزات اقتراحی در قرآن عمل شده فرمود آنها پیشنهاد دادند ما مشابه این را آوردیم حالا یا اقتراح بود یا مسبوق به سؤال نبود. مطلب سوم آن است که اینها که درصدد بهانه هستند هر معجزهای که ما بیاوریم بر انکارِ اینها افزوده میشود فایدهای ندارد ما اگر بدانیم که این معجزه اثر میکند که میآوریم. بخشی از این بیانات را در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» بیان فرمود آیهٴ 96 و 97 سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این است که ﴿إِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ ٭ وَلَوْ جَاءَتْهُم کُلُّ آیَةٍ﴾ هر معجزهای و آیتی که بخواهند بیاید اینها ایمان نمیآورند برای اینکه قلبشان سیاه شد کفر در درون جانشان ریشه گرفته در بخشهایی از قرآن فرمود: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ ما از درون به عنوان فطرت اینها را هدایت کردیم قبول نکردند, از بیرون به عنوان وحی و رسالت دعوت کردیم قبول نکردند آن قدر اصرار کردند که تا صحنهٴ قلب اینها که یک ظرف وسیعی است که دهنهٴ این ظرف باز است و به طرف بالاست با سوء اختیار اینها طوری شد که این قلبشان مَنکوث شد, دهنهٴ این قلب به طرف آب و خاک و گِل و زمین و خانه و مسکن و زن و فرزند است همین, پشت این کاسهٴ دل به طرف بالاست خب هر چه فیض رحمت و باران ببارد خب یک قطره در درون این کاسه نمیرود دیگر از پشتش رد میشود فرمود: ﴿نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ این مقلّبالقلوب است دیگر این قلب که ظرف الهی است «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا» این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است فرمود این دلها ظروف الهی است این ظرفها را خدا به شما داد بهترین دل آن است که ظرفیّتش برای علوم و معارف الهی و اهل بیت بیشتر باشد «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا» حالا اگر کسی تمام این ظرف را با لجنِ دنیا پُر کرده در حقیقت این کاسهٴ دل را زیر و رو کرده یعنی دهنهٴ این کاسه را به طرف گِل برده پشت کاسه را به طرف الله آن وقت شب قدر میشود امثال شب قدر میشود فیوضات فراوان در شبهای جمعه و غیر جمعه نازل میشود یک قطره به این نمیرسد برای اینکه این کاسه به طرف زمین متوجه شده فرمود: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ اینها ایمان نیاوردند ما هم کم کم این نعمتهایمان را از اینها گرفتیم طوری که دیگر چیزی نصیب اینها نمیشود ولو اینکه خودشان هم میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 110 این است ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا﴾ یعنی «لما» ﴿کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ﴾ این «کاف», «کاف» تعلیل است چون آن همه معارف را ما به اینها عرضه کردیم معجزات دادیم, بیّنات دادیم, آیات درونی و بیرونی دادیم اینها عمداً «نبذو کتاب الله وراء ظهورهم» ما هم دیگر هیچ راهی نماند این ظرف را پشترو کردیم اینها اصلاً غیر از دنیا چیز دیگر نمیفهمند ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ﴾ یعنی «لما لم یؤمنوا به» ﴿أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ آن وقت ﴿وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ این گروه کسانیاند که ﴿وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةَ﴾ حالا فرشتهها بیایند فرشته که برای اینها نمیآید اینها دیدنی نیستند با چشم ملکوت باید فرشته را دید. بر فرض ما فرشته را نازل بکنیم اینها ببینند مُردهها را هم زنده بکنیم از قبر در بیایند و با اینها حرف بزنند ﴿وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَی وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً﴾ ملائکه را قَبیل و روبهروی اینها قرار بدهیم مقابل اینها, مُردهها را قَبیل و مقابل اینها قرار بدهیم ﴿مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا﴾ برای اینکه اینها تمام عمرشان را در طبیعت صرف کردند دیگر ﴿إِلَّا أَن یَشَاءَ اللّهُ﴾ البته این محال نیست ﴿وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ﴾ . بنابراین اگر کسی ـ معاذ الله ـ این دل را به سَمت گِل متوجّه کند بالأخره عنایت الهی هم حدّی دارد خود خدا نامحدود است بخواهد فیضش نامتناهی است ولی عملش نسبت به افراد متناهی است دیگر عفو محدود دارد, رحمت محدود دارد اینچنین نیست که برای همیشه عفو بکند که فرمود: ﴿نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ﴾ این میشود مقلّبالقلوب خب حالا اگر دل برگشت صریحاً به پیامبرانشان میگویند خودت را خسته نکن ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ ذات اقدس الهی هم همین را امضا کرده فرمود: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾, بنابراین این گروه روزانه میآمدند کنار کعبه مینشستند این دشت را نگاه میکردند کوهها را نگاه میکردند میدیدند که احتیاج به کشاورزی دارند چشمه میخواهند آب میخواهند هر روز پیشنهادی میدادند یا هر کسی یک پیشنهاد میداد اینکه چندین پیشنهاد در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» ذکر شده است اینها برای یک نفر نیست یا برای چند نفر است یا برای چند روز است و مانند آن فرمود چرا دنبال بهانه میگردی شما آن اصل را انجام بدهید ذات اقدس الهی از هر راهی شما را روزیتان را تأمین میکند دیگر بعد هم دربارهٴ مکه فرمود چرا دنبال بهانه میگردید هر روز از ما میخواهید یا کوه را جلوتر بیاورید که شما مصالح ساختمانی تهیه کنید یا کنارتر ببریم که اینجا را کشاورزی کنید خب اینجا یک سنگلاخ بیشتر نیست دایر که نیست, بایر هم که نیست, لم یُزرَع هم نیست زمین بالأخره یا دایر است مثل دشتی که آب دارد یا بایر است که در کنارش آب است میشود او را دایر کرد یا دایر نیست بایر نیست ولی لم یُزرع است موات است یعنی میشود بالأخره با تلاش و کوشش آب آورد قِسم چهارم یعنی قسم چهارم غیر ذی زرع است, غیر ذی زرع غیر از لم یُزرع است لم یُزرع عدم ملکه است یعنی میشود کِشت کرد ولی فعلاً کسی نیست اما سنگلاخ را چطوری شما مزرعه قرار میدهید آنجا یک مُشت سنگلاخ است دیگر وجود مبارک خلیل عرض کرد ﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ یعنی این سرزمین دایر نیست اولاً, بایر نیست ثانیاً, لم یزرع نیست ثالثا, غیر ذی زرع است اصلاً قابل نیست بالأخره الآن این زمینهای موات بین تهران و قم را بالأخره میشود از راه یا لولهکِشی یا چاه با وسایل دیگر ولو با آب دستی, ولو با تانکر آنجا را باغ درست کرد اما سنگلاخ را آدم چه کار بکند عرض کرد خدایا اینجا غیر ذی زرع است ولی از تو هر چه بخواهی برمیآید خدا هم فرمود بله, من اینجا را منشأ نعمت قرار دادم ﴿أَوَلَمْ یَرَوْا﴾ که این حرمِ غیر ذی زرع را ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ همهٴ نِعم در همهٴ فصول فراوان است این جریان حج عمره که بر اساس ماه شمسی نیست که هر سال در یک فصل معیّنی باشد در جریان ماه قمری است که میگردد گاهی ایّام حج و اشهر حج در زمستان است گاهی در تابستان است گاهی در بهار است گاهی زمستان است در تمام فصول چهارگانه ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این میشود معجزه فرمود شما آن راه اصلی را طی کنید چه کار دارید اینجا سنگلاخ است من از جای دیگر میآورم همهجا ناامن است من اینجا را امن کردم آنها که وضع مالیشان از نظر کشاورزی و اقتصاد خوب است در زحمتاند اما اینجا ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ ما این سنگلاخ را منشأ برکت قرار دادیم خب شما مشکل اقتصادی ندارید که نانتان تأمین است نان یعنی اقتصاد فرمود ما این دوتا کار را کردیم همه جا ناامن بود ما اینجا را امن کردیم, همه مشکل مالی دارند ما اینجا را مَهد رزق قرار دادیم ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ﴾ یعنی اقتصادتان را تأمین کردیم ﴿وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ حالا شما به دنبال این هستید که بعضی از فصلها کوهها بیایند جلو یا بروند دنبال یا زمین یک چشمه پیدا بشود دنبال چه بهانه میگردید اصل آن راه علمی را که ما نشانتان دادیم آن را طی کنید این ﴿فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً﴾ در بین این اکثری کسانی هم بودند که در مکه کنار هم جمع میشدند ﴿وَقَالُوا﴾ این ﴿قَالُوا﴾ ضمیرش به همان اکثری برمیگردد نه همهٴ اکثری برخیها در غیر مکه بودند در همین اکثری که جز کفران چیز دیگری را نمیپذیرند اینها گفتند ﴿لَن نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ﴾ این ارض «الف» و «لام»ش, «الف» و «لام» عهد است یعنی یعنی زمین مکه چشمهای بیاوری که مشکلات کشاورزیمان با این تأمین بشود, خب.
﴿حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً ٭ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِن نَّخِیلٍ﴾ گاهی گفته میشود که این کلمات ـ معاذ الله ـ کلمات پیامبر است برای اینکه میوههایی که در عربستان نبود در قرآن نیست, میوههایی که در عربستان بود در قرآن است خب خدای سبحان فرمود ما برای هدایت هر کسی پیامبری به زبان آنها میفرستیم خود ما هم به زبان عربی مبین قرآن را ایجاد کردیم برای اینکه با این مردم میخواهیم حرف بزنیم بعد هم میگوییم «خطابا للناس» اینها به عنوان تمثیل است نه به عنوان تعیین نه این کلمات ـ معاذ الله ـ کلمات پیامبر است نه لایههای بالای پیامبر به لایههایی پایین پیامبر منتقل میکند آن مطالب خودساخته را خود انسان در درون خود این قوا را تنظیم میکند بعضی که به تعبیر قرآن کریم مُختالاند مُختال همان باب «افتعال» «خَیَل» است اختال یختالُ میشود مُختال اما آنچه که در زبانهای عادی رایج است تخیّل است متخیّل تخیّل در قرآن کریم به کار نرفته هر چه مُختال است مختال یعنی انسان متخیّل یعنی خیالباف, خیالزده کسی که در محدودهٴ خیال کار میکند عقلش تعطیل است طبق بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در دعاهایش عرض کرد خدایا «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ» «سُبات» با «سین» از همین یوم السَبت یعنی تعطیل خدایا ما به تو پناه میبریم از اینکه عقل خودمان یا عقل جامعه تعطیل بشود اینها که مختالاند عقلشان تعطیل است فرماندهی از خیال شروع میشود وقتی فرماندهی از خیال شروع شد از شهوت و غضب مدد میگیرند و به حس و دست و پا دستور میدهند و انجام میشود اینها میشوند آدمهای مختال که اینها مختال بالفعلاند, عاقل بالقوّه اما افراد دیگر که عاقلاند اینها کسانیاند که با تلاش و کوشششان مطلبی را به عنایت الهی میفهمند گاهی با خطا و خطیئه همراه است گاهی خطا و خطیئه نیست وقتی اینها فهمیدند این مطلب را میدهند به قوّهٴ واهمه این مطلب کلّی را جزیی میکنند بعد به یک هنرمند درونی میسپارند به عنوان قوّهٴ متخیّله, قوّهٴ متخیّله هم چند سال قبل بحث شد که غیر از قوّهٴ خیال است قوّهٴ خیال برای ضبط صُوَر است متخیّله بین قوّه خیال و قوّه واهمه است این متخیّله کارش این است که صورتها را دوخت دو دوز میکند, معانی را دوخت دو دوز میکند, صُوَر را با معانی میدوزد, معانی را با صوَر میدوزد آن کسی که قوّه متخیّلهٴ او قوی است او یک نقّاش خوبی میشود, هنرمند خوبی میشود, مدّاح خوبی میشود, هجّای خوبی میشود اگر بخواهد هَجو کند هنرمندانه میکند, بخواهد مدح کند هنرمندانه میکند برای اینکه این وسط قرار داد صوَر را از خیال میگیرد, معانی را از واهمه میگیرد در دوخت و دوز ماهر است آنها که این قوّهٴ متخیّلهشان ضعیف است در کار هنر و نقاشی و مدح و هجو و اینها خیلی قوی نیستند ضعیفاند ولی به هر تقدیر افراد عادی آنچه را که قوّهٴ عاقلهشان درک کرده است در خواب یا در بیداری به واهمه و خیال و متخیّله میسپارند بعد تنزّل میدهند به صورت یک کتاب در میآورند یا مَقال میشود یا مقالت ولی کسی که معصوم شده است صدر و ساقهٴ این جریان را خدا به عهده میگیرد همانطوری که در مجاری تحریکی میفرماید: ﴿مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ این شخص طوری است که تحت ولایت الله است وقتی ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ شد ولیّ کار مولّیٰعلیه را به عهده میگیرد آن معارف را بخواهد تنزّل بدهد خودش انجام میدهد در ظرف قلب رسول اکرم با دستِ دیگر میگیرد از مرحلهٴ قلب پیغمبر به واهمهٴ پیغمبر با دستان بیدستیِ خدا جابهجا میشود از مرحلهٴ واهمه به خیال و متخیّلهٴ پیغمبر با دستهای بیدستی خدا تنظیم میشود از مرحلهٴ خیال و متخیّله به لبان مطهّر حضرت با دستان بیدست خدایِ بیدست جابهجا میشود چه در مجاری گوش, چه در مجاری دهن هم میتوان گفت «ما سمعت إذ سمعت و لکن الله سمعَ» هم میتوان گفت «و ما نطقتَ إذ نَطقت ولکن الله نَطق» چه اینکه گفته شد ﴿مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ این کلاً میشود حجّةالله, میشود خلیفةالله, میشود ولیّالله اگر ولیّالله هست کار مولّیٰعلیه را باید ولیّ انجام بدهد دیگر نمیشود گفت ـ معاذ الله ـ خود پیغمبر از جایی گرفته به جای دیگر داده با اینکه صریحاً خدا فرمود: ﴿عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ تو چه میدانی این حرفها چیست قدم به قدم هم آدرس میدهد آدرس زمانی و زمینی میدهد در آن عصر نبودی ولی قصّه این است, در آن سرزمین نبودی ولی قصّه این است خب اگر لایهٴ بالا به لایهٴ پایین بدهد لایهٴ بالا که خودش فاقد است چطور به لایهٴ پایین بدهد هر چه هم ترقّی بکند به مقام فنا برسد آن روز به عرضتان رسید که در مقام فنا انسان مستمعِ محض است حرف را آن باقی میزند نه آن فانی, بنابراین ذات اقدس الهی به وجود مبارک پیامبر همهٴ این مطالب را قدم به قدم تعلیم کرد, ارائه داد نه تعلیمِ مفهومی بلکه ارائه کرد همان کاری که نسبت به وجود مبارک ابراهیم خلیل کرد که ﴿وَکَذلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ارائه کرد, اشهاد کرد, نشان داد, او دید بعد همانها را به صورت مفهوم در آورد و آن مفاهیم را به وجود مبارک پیامبر القا کرد و حضرت هم معنا را شنید, هم مصداق را مشاهده کرد, هم الفاظ را دید, هم آورندهٴ لفظ را به نام فرشته دید و هم الفاظ را شنید و ذات اقدس الهی همهٴ اینها را ایجاد کرده در حرمِ امن این نبوّت و رسالت آن حضرت اما دربارهٴ اختلاف قرائت اگر سند این روایت درست نباشد که خب نمیشود این را به حساب شریعت آورد که فلان چیز هم قرائتش جایز است اما اگر سند معتبر باشد معنایش این است که اهل بیت(علیهم السلام) به نورانیّت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از وحی الهی باخبر شدند خدای سبحان فرمود این کلمه را من اینطور نازل کردم هم اینطور میتوانید بخوانید هم آنطور میتوانید بخوانید این دیگر نه تحریف است نه از خود پیامبر برای اینکه احکام الهی را بالأخره خدا تنظیم میکند دیگر حالا اینکه نماز صبح باید دو رکعت باشد و جَهر باشد این را که ـ معاذ الله ـ پیامبر از خودش نگفته که اینها اگر قرآن نبود یا حدیث قُدسی است حدیث قدسی نبود همین روایاتی است که به وسیلهٴ وحی الهی ذات اقدس الهی به اینها القا میکند اینها از راه وحی الهی احکام را میفهمند و به ما منتقل میکنند.
فرمود به اینها بگو ﴿سُبْحَانَ رَبِّی﴾ این چه پیشنهادی است که میدهید من این کارها را برای شما انجام بدهم باغ خرما داشته باشم یا باغ انگور داشته باشم یا آنچه را که شما پیشنهاد دادید خانهٴ طلایی داشته باشم یا گنجخانهای داشته باشم یا خانهٴ مزیّن به ذَهَب داشته باشم به احد انحای تفصیل یا اینکه پینشهاد بدهید من عذابی را بر شما نازل بکنم این یعنی چه؟ ﴿أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ قَبِیلاً﴾ آنکه محال است یا ﴿فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ این کِسَف جمع کِسوه است مثل قِطَع جمع قطعه این هم سابقهٴ در ادیان گذشته دارد هم در خود اسلام در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» سابقه دارد در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آیهٴ 187 و 188 این است آنها به وجود مبارک شعیب گفتند به پیامبرشان گفتند که ﴿فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ یک تکه از آسمان بیاید به حیات همه ما خاتمه بدهد این همین شهابسنگها و مانند آن است که برای اعصار گذشته است در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» که در بحث دیروز اشاره شد آیه نُه سورهٴ «سبأ» این است که ﴿إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ﴾ که جریان قارون است ﴿أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ که سنگباران بشود به حیات همهٴ شما خاتمه داده بشود.
اما دربارهٴ این سؤال که ما چگونه این آیه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ را با ﴿أَیْنََما تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ﴾ جمع بکنیم برای اینکه این ﴿یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ﴾ ظاهرش این است که مرگ شما را میگیرد و ادراک میکند. مستحضرید که مرگ در فرهنگ قرآن یک امر وجودی است و جزء مخلوقات خداست که ﴿خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ﴾ این یک, مرگ یک دالان انتقالی است امر عدمی نیست دالان انتقالی است پُلی است به تعبیر سیّدالشهداء(سلام الله علیه) که «ما الموت الاّ قنطرة» پلی است که انسان از این پل میگذرد وارد نشئهٴ دیگر میشود این دو, چون امر وجودی است برخورد دارد, ادراک دارد, هم ﴿یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ﴾ آمده, هم ﴿إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ﴾ آمده چون امر وجودی است امر وجودی بالأخره برخورد میکند. اما افرادی که با این مرگ برخورد میکنند دو قِسماند وقتی از ائمه(علیهم السلام) سؤال کردند چرا ما از مرگ هراسناکیم؟ حضرت فرمود شما این طرفِ مرگ را آباد کردید آن طرف مرگ را ویران کردید خب هر کسی میترسد از آبادی به ویرانی برود دیگر شما میخواهید به «حُفرة من حُفَر النیران» بروید آنجا را ویران کردید نساختید که خب البته میترسید این مرگ برای یک عده رُعبآور است اما کسی که آنجا را آباد کرده است هر لحظه به انتظار این دالان انتقالی است این مرگ چون پُل هست دالان انتقالی است انسان این تحوّل را پشتسر میگذارد و طی میکند آن راهی, راه را طی میکند آن سالک, این مسلَک را میپیماید و پشتسر میگذارد نه اینکه راه, راهی را از بین ببرد این یک قنطره است, این یک پُل است, این یک دالان انتقالی است که ما این دالان انتقالی را طی میکنیم و میرویم و قرآن کریم انسان را خلیفةالله قرار داده هم دنیا را آباد کند فرمود: ﴿هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها﴾ خدا استعمار کرده این «الف» و «سین» برای تحقیق است یعنی یقیناً از شما خواسته زمین را آباد کنید. در جریان آبادی مسجد ﴿إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ اما آن قید در جریان «إنما یعمر الأرض» این نیست زمین را بالأخره انسان باید آباد بکند فرمود: ﴿وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها﴾ این کلمهٴ استعمار از مقدّسترین واژههای قرآنی است که در دست این بیگانهها افتاده و جزء پلیدترین کلمات در آمده استعمار قرآنی کما تقدّم معنایش این است که ذات اقدس الهی همهٴ موجودات زمانی و زمینی را آفرید یک, انسان را به عنوان مهمان دعوت کرد دو, به او امکانات تسخیر داده سه, حقایق عالم را برای او مسخّر کرده چهار, فرمود من از تو میخواهم که تو این منطقه را آباد کنی آقای خود باشی همهٴ نِعَم برای من, من مستعمِرم یعنی از تو طلب میکنم اِمارت ارض را که مستقل و آقای خود باشی این استعمار قرآنی است که بسیار مقدّس است اما الآن جزء پلیدترین واژهها شد برای اینکه بیگانه میگوید منابع این زمین برای شما, زمین برای شما, همهٴ امکانات این برای شما, خود شما هم برای شما ولی برای من کار کنید استعمار فعلی این است یعنی شما در کشورتان همهٴ منابع برای شماست نیروی شما هم برای شماست ولی برای من کار بکنید لذا پلیدترین کلمه این کلمه شد خدای سبحان همانطوری که از ما طلب کرده زمین را بسازیم از ما خواسته بهشت را بسازیم ما مهندسان بهشتیم, معماران بهشتیم, کارگزاران بهشتیم فقط به ما زمین داد غُرف مبنیه را ما میسازیم فرمود: «الجنّة قیعان» شما این روایات معراج و غیر معراج را ملاحظه بفرمایید فرمود ما به کسی خانه نمیدهیم ما زمین میدهیم خودتان باید این غُرف مبنیه را بسازید آنجا که خانه برای کسی نمیسازند که این انسان جلال و شکوهی دارد که معمار بهشت است, مهندس بهشت است وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جریان معراج ملاحظه فرمودید وقتی حضرت دید که آن فرشته دارد آن دیوار را میسازد «لبنة من ذهب و لبنة من فِضّة» گاهی میچیند گاهی دست برمیدارد حضرت فرمود فرشتهها که خسته نمیشوند این فرشته چرا گاهی این دیوار را میچیند, گاهی دیوار را ترک میکند نمیچیند آن کسی که مسئول گزارش بود عرض کرد یا رسول الله فرشتهها خسته نمیشوند ولی باید مصالح ساختمانی را مردم دنیا بدهند تا اینها بسازند برای آنها, فرمود مصالح ساختمانی چیست؟ عرض کرد اذکار الهی, عبادات الهی, «لا اله الاّ الله», «سبحان الله», «الحمد لله» اینها اذکار الهی است, اطاعات الهی است, فرایض الهی است, نوافل الهی است اینها مصالح است که فرشتهها میسازند فرشتهها کارگران ما هستند ما کارفرماییم این مقام انسانیّت است, خب اگر انسان معمار و مهندس و مالک غرف مبنیه است آنجا چیزی نساخت باید ویران بماند خب میترسد دیگر.
فتحصّل أنّ الموت أمرٌ وجودیٌّ اولاً برای اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ﴾ امر وجودی ادراک دارد, ملاقات دارد, گریز از او دارد همهٴ اینها دارد ثانیا, و امر وجودی یک گذرگاه و معبر و قنطره است برای کسی که بعد از آن پُل راه صحیحی را طی کرده بود این پُل و این مَعبر برای او شیرین و گواراست «ما الموت الاّ قنطرة» برای کسی که آن طرف پل را ویران کرده است تمام تلاش و کوششاش این است که این طرف پل بماند بنابراین ما مرگ را میمیرانیم ما این تحوّل را و این راه را طی میکنیم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است