- 638
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ بعثت و عصر ظهور، جلسه سی و هفتم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «تاریخ بعثت و عصر ظهور»، جلسه سی و هفتم، سال 1401
ما وقتی میخواهیم استغفار کنیم از چه چیزی میخواهیم استغفار کنیم؟ از نقصهایمان، از گناه و اشتباهمان. خُب مهمترین گناه ما ترک امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی همۀ خوبیها در مقابل اقیانوسی به نام امر به معروف و نهی از منکر، به منزلۀ یک قطره است، طبیعتاً وقتی امر به معروف و نهی از منکر را ترک کرده باشیم به اندازۀ یک اقیانوس گناه کردهایم و همۀ گناهان دیگر در مقابلش مثل یک قطره است.
این خیلی مسئلۀ مهمی است. ما نباید فکر کنیم که استغفار و ارتباط با خدا در خلوت و تنهایی خودمان، با ابعاد اجتماعی زندگی ما بیارتباط است! ما وقتی میرویم درِ خانۀ خدا میگوییم «خدایا انشاءالله من بچۀ خوبی میشوم...» یعنی چه میشوم؟ یعنی امر به معروف و نهی از منکر خواهم کرد. ما وقتی به خدا مقرّب میشویم، یعنی برای بندگی خدا آماده میشویم، خُب بندگی خدا را در چه چیزی باید بجوییم؟ در این سبک زندگی اجتماعی، در آن مسئولیت اجتماعی. یعنی در مهمترین چیزی که خدا از ما خواسته است.
بیایید به این معانیای که از اهلبیت و از قرآن و از تاریخ اسلام، دریافت میکنیم، یکمقدار بیشتر دقت کنیم و آن تلقّی فردی از دین را کنار بگذاریم. چه کسی قضاوت کرد که ما «تلقّی فردی» از دین داریم؟ مرحوم شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام. ایشان میفرمودند که متأسفانه یک تلقّی فردی از دین، به ما دادهاند.
در همان روایت میفرماید: همۀ کارهای خوب حتی جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف مثل قطره در مقابل دریاست (وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّی) درحالیکه خود جهاد میتواند مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر تلقّی بشود ولی به دلایلی حتی جهاد را هم بیرون میگذارند، جهاد که «إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ»، جهادی که آنهمه معنویت برای رزمندهها درست میکرد، جهادی که سخت است و کسی به سادگی تن در معرض گلوله قرار نمیدهد! آنوقت جهاد به اضافۀ همۀ کارهای دیگر یک قطره است در مقابل اقیانوس امر به معروف و نهی از منکر. برای چه؟ امر به معروف و نهی از منکر سخت است. آدمها تن نمیدهند. میگویند که بگذار زندگیمان را بکنیم. اصلاً یعنی چه، مسئولیت کلّ شهر را گردن من میاندازی؟! من خودم و خانوادهام را اداره کنم بس است!
ما وقتی میخواهیم استغفار کنیم از چه چیزی میخواهیم استغفار کنیم؟ از نقصهایمان، از گناه و اشتباهمان. خُب مهمترین گناه ما ترک امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی همۀ خوبیها در مقابل اقیانوسی به نام امر به معروف و نهی از منکر، به منزلۀ یک قطره است، طبیعتاً وقتی امر به معروف و نهی از منکر را ترک کرده باشیم به اندازۀ یک اقیانوس گناه کردهایم و همۀ گناهان دیگر در مقابلش مثل یک قطره است.
این خیلی مسئلۀ مهمی است. ما نباید فکر کنیم که استغفار و ارتباط با خدا در خلوت و تنهایی خودمان، با ابعاد اجتماعی زندگی ما بیارتباط است! ما وقتی میرویم درِ خانۀ خدا میگوییم «خدایا انشاءالله من بچۀ خوبی میشوم...» یعنی چه میشوم؟ یعنی امر به معروف و نهی از منکر خواهم کرد. ما وقتی به خدا مقرّب میشویم، یعنی برای بندگی خدا آماده میشویم، خُب بندگی خدا را در چه چیزی باید بجوییم؟ در این سبک زندگی اجتماعی، در آن مسئولیت اجتماعی. یعنی در مهمترین چیزی که خدا از ما خواسته است.
بیایید به این معانیای که از اهلبیت و از قرآن و از تاریخ اسلام، دریافت میکنیم، یکمقدار بیشتر دقت کنیم و آن تلقّی فردی از دین را کنار بگذاریم. چه کسی قضاوت کرد که ما «تلقّی فردی» از دین داریم؟ مرحوم شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام. ایشان میفرمودند که متأسفانه یک تلقّی فردی از دین، به ما دادهاند.
در همان روایت میفرماید: همۀ کارهای خوب حتی جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف مثل قطره در مقابل دریاست (وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّی) درحالیکه خود جهاد میتواند مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر تلقّی بشود ولی به دلایلی حتی جهاد را هم بیرون میگذارند، جهاد که «إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ»، جهادی که آنهمه معنویت برای رزمندهها درست میکرد، جهادی که سخت است و کسی به سادگی تن در معرض گلوله قرار نمیدهد! آنوقت جهاد به اضافۀ همۀ کارهای دیگر یک قطره است در مقابل اقیانوس امر به معروف و نهی از منکر. برای چه؟ امر به معروف و نهی از منکر سخت است. آدمها تن نمیدهند. میگویند که بگذار زندگیمان را بکنیم. اصلاً یعنی چه، مسئولیت کلّ شهر را گردن من میاندازی؟! من خودم و خانوادهام را اداره کنم بس است!
تاکنون نظری ثبت نشده است