display result search
منو
تفسیر آیات 166 و 167 سوره اعراف

تفسیر آیات 166 و 167 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 50 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 166 و 167 سوره اعراف"
خداوند اعلام کرده است که من سوگند یاد کرده‌ام تا روز قیامت بنی‌اسرائیل گرفتار عذاب ذلت باشند
ذات اقدس الهی کفار را به دست مومنین عذاب می‌کند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ ٭ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَی یَوْمِ القِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ العَذَابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ العِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیم﴾

در جریان مسخ تبهکاران اسرائیلی آیاتی در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» و مانند آن بود که دلالت می‌کرد برخی از آنها به صورت بوزینه مسخ شدند و بعضی از آنها به صورت خنزیر شاید ناظر به این باشد که آن بزرگانشان به صورت خنزیر درآمدند و دنباله‌رو‌های آنها به صورت بوزینه، البته تناسب بین کیفر و جرم محفوظ است بعضی از آنها جرمشان طوری بود که اوصاف خنزیری در آنها زیاد بود بعضی از آنها جرمشان طوری بود که اوصاف بوزینه‌ای در آنها زیاد بود لذا اینها به دو گروه تقسیم شدند و این با ذلت همراه است همان ‌طوری که در قیامت به عده‌ای گفته می‌شود ﴿اخْسَئُوا﴾ در دنیا هم درباره این گروه و امثال این گروه گفته می‌شود ﴿خَاسِئِینَ﴾ یعنی با حقارت و ذلت قهراً عذاب ظاهری با عذاب روحی و معنوی آمیخته است بعد فرمود به اینکه این حکم درباره اسرائیلیها ادامه دارد خداوند اعلام کرده است که من سوگند یاد کرده‌ام تا روز قیامت اینها گرفتار عذاب ذلت باشند البته گروه کمی از اینها اهل توبه و انابه‌اند برمی‌گردند و مشمول رحمت الهی خواهند بود وگرنه سیره غالب اینها همان مکر و نقض عهد و امثال ذلک است آن‌گاه ذات اقدس الهی درباره کسانی که به چنین سیره سیه مبتلا هستند اعلام کرده است که من سوگند یاد کرده‌ام که تا روز قیامت اینها تحت سلطه باشند عذاب الهی چند قسم است یک قسم عذابی است که خودش مستقیما گروهی را عذاب می‌کند حالا یا با سیل است یا با زلزله است یا با عذابهای دیگر یک قسم عذابی برای اینکه اینها تحت ذلت قرار بگیرند کسانی را بر اینها مسلط می‌کند اگر انسان به وسیله سیل یا زلزله تخریب بشود آواره بشود فقط عذاب جسمی است دیگر ذلت و حقارت را تحمل نمی‌کند ولی اگر گروهی بر اینها مسلط بشوند و اینها را آواره کنند گذشته از عذاب ظاهری عذاب روحی هم هست یعنی نشانه تحقیر است و شکست است و امثال ذلک اینکه ذات اقدس الهی فرمود به اینکه ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ﴾ و مانند آن این ناظر به آن است که گروهی را خداوند به دست مومنین عذاب می‌کند چه اینکه گروهی را هم به دست ظالمین عذاب می‌کند در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» در ذیل آیه ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾ آنجا گذشت که خداوند گاهی ظالمی را بر ظالم مسلط می‌کند بدون اینکه آن مظلوم مأجور باشد در عین حال که مظلوم است مأجور هم نیست فرمود: ﴿وَ کَذلِکَ نُوَلّی بَعْضَ الظّالِمینَ بَعْضًا﴾ که البته این باید توضیح داده بشود که این گروهی که از طرف خدا مبعوث‌اند هم مبعوث و اعزام تکوینی می‌شوند هم اعزام تکوینی و تشریعی آنجا که فقط اعزام تکوینی است یک رسالت تکوینی دارند مثل اینکه فرمود: ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ یا ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ آنجا که شیطان رسالت الهی را به عهده می‌گیرد فقط یک کار تکوینی است با اینکه خودش هم معاقب است تشریعاً مأذون نیست ولی تکویناً خدا تخلیه کرده است یعنی رها کرده است یعنی مانع را برداشت یا آنجا که فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾ هم از این قبیل است یک وقت است که یک ... تشریعی آمیخته با تکوین است یعنی گذشته از اینکه موانع تکوینی را برمی‌دارد و تکوینا اذن می‌دهد همان ‌طوری که به گروهی دیگر اذن می‌دهد چه اینکه در بحث سورهٴ مبارکهٴ «بقره» ذیل جریان هاروت و ماروت و ساحران گذشت که ﴿یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ المَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ هر کسی بخواهد به دیگری آسیب برساند تا اذن تکوینی خدا او را همراهی نکند که قدرت ندارد حتی ساحران و گاهی گذشته از اذن تکوینی اذن تشریعی هم هست نظیر اینکه فرمود: ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ در آنجا که ذات اقدس الهی کفار را به دست مومنین عذاب می‌کند این گذشته از اذن تکوینی اذن تشریعی را هم به همراه دارد پس دو نحو ذات اقدس الهی اذن می‌دهد و مانع را برطرف می‌کند یک وقت است خصوص تکوین است یک وقت تکوین و تشریع باهم است دیگر ممکن نیست یک جا تشریع باشد و تکوین نباشد اصل تکوین است گاهی تشریع مطابق با اوست گاهی مخالف با اوست وقتی مخالف با او بود می‌شود معصیت مطابق با او بود می‌شود جهاد فی سبیل الله و این مطلب را ذات اقدس الهی به صورت رسمی اعلام کرد خدا اعلام کرد که من سوگند یاد کردم ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ﴾ این لام ﴿لَیَبْعَثَنَّ﴾ جواب قسم است یعنی اذ تاذن ربک انه اقسم سوگند یاد کرد که حتماً در این اسرئیلیها یک عده را مسلط می‌کنم پس اعلان عمومی از یک طرف سوگند از طرف دوم و نون تاکید ثقیله از طرف سوم همه نشانه آن است که این اسرائیلیها استحقاق عذاب را دارند برای اینکه با مشاهده آن همه آیات بینه به تبهکاریشان ادامه می‌دادند و در زمان پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم بعد از اینکه آیات الهی روشن بود ﴿یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ﴾ باز بر لجاج و لدود بودنشان می‌افزودند و در عصر کنونی هم که مشخص است ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ﴾ در جریان قوم فرعون که ﴿یَسُومُونَکُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ یا ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ آنجا آمده است که این ﴿یَسُومُون﴾ ریشه لغوی‌اش از همان سوم است به معنای چریدن در بیابان و حیوانات و گوسفندهای بیابان‌چر را می‌گویند حیوان سائمه در قبال حیوان معلوفه گوسفند معلوفه که زکات خاص خود را دارد و کمتر از زکات سائمه است برای آن است که این زحمت دست‌پروری دارد اما گوسفندان سائمه در فضای باز از همان علفهای طبیعی استفاده می‌کنند تعلیف اینها و چراندن اینها خیلی سخت نیست غرض آن است که سائمه یعنی به حیوانی می‌گویند که در فضای باز می‌چرد ﴿یَسُومُونَکُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ یعنی اینها را به صورت یک حیوانات عذاب‌چر قرار دادند که اینها در حد حیوان بودند یک چراگاه آنها هم میدان عذاب بود فقط عذاب می‌چریدند علفشان عذاب بود آبشان عذاب بود و مانند آن ﴿یَسُومُونَکُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ البته معانی دیگر برای «یسومون» ذکر شد تحلیل لغوی شد ولی آنجا به این نتیجه رسیدیم که ﴿یَسُومُونَکُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ یعنی عذاب‌چر می‌کردند برخورد با اینها برخورد حیوانی بود نه انسانی اینها را در بیابان عذاب رها می‌کردند.
‌پرسش ...
پاسخ: مفعول مطلق نوعی است یعنی عذابا سیئا عذاب بد یا تاکید است برای آن ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ پس معلوم می‌شود که این اسرائیلیها که معذب‌اند تنها به عذاب بلاواسطه معذب نیستند نظیر سیل و زلزله و طاعون و امثال اینها بلکه به دست بندگان خدا معذب‌اند تا گرفتار خزی دنیای هم باشند حالا یا بندگان صالح یا افرادی مثل بخت و نصر بر اینها مسلط می‌شوند و اینها را به سوی عذاب سائمه می‌کنند ﴿مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ بعد فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ العِقَابِ﴾ آیاتی که درباره عقاب الهی است مثل آیاتی که درباره رحمت الهی است چند طایفه است یک وقت خصوص عذاب ذکر می‌شود مثل اینکه آنجا دارد ﴿إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ﴾ یا ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ العِقَابِ﴾ یا مانند آن یک وقت است آیاتی است که دلالت می‌کند بر خصوص رحمت و مغرفت این هم آن آیاتی که فقط از تبهکاری، تبهکاران سخن به میان می‌آید عهده دار همین این منتقم بودن خدا و سریع العقاب بودن خدا و مانند آن است آن آیاتی که مضمونش توبه و انابه و تقوای پرهیزکاران است پایانش غفران و رحمت و عنایت الهی است اما آیاتی که می‌خواهد بیان کند خداوند دو صفت دارد هم عقاب دارد هم رحمت آن برای آن است که هر دو امر را هم وعده را هم وعید یا هم تبشیر را هم انذار را لازم بود یک جا ذکر بکند نظیر ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ﴾ یا ﴿بِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الغَفُورُ الرَّحِیم ٭ وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ العَذَابُ الأَلِیمُ﴾ برای اعلام اینکه ذات اقدس الهی دارای دو صفت است پس آیات تا کنون به سه طایفه تقسیم شد یک آیه برابر با مضمون فقط عذاب الهی را ذکر می‌کند طایفه دیگر آیه‌ای است که برابر با مضمون او فقط رحمت الهی را ذکر می‌کند طایفه سوم آیاتی است که برابر با مضمون بیانگر این است که ذات اقدس الهی دارای قهر و مهر است در صدد وعد و وعید است از یک سو تبشیر و انذار است از سوی دیگر و مانند آن و بدون اینکه به هیچ کدام از این دو جهت آن صبغه اصالت را بدهد اما طایفه چهارم طایفه‌ای است که در عین حال که وعده و وعید هر دو را به همراه دارد در عین حال که در صدد تبشیر و انذار است یکی از آنها بر دیگری رجحان دارد حالا یا مغفرت الهی یا قهر و غضب الهی به حسب مورد اساس کار این است که نه ذات اقدس الهی اشد المعاقبین است فی موضع النکال و النقمة، ارحم الراحمین است فی موضع الرحمة آنجا که جای رحمت است ارحم الراحمین است آنجاه که فی موضع النکال و النقمة است اشد المعاقبین است درباره اسرائیلیها از این قبیل است یعنی در عین حال که وعده وعید را بیان می‌کند تبشیر و انذار را بیان می‌کند هر دو صفت را بازگو می‌کند و مردم را به هر دو صفت آشنا می‌کند اما صبغه آن سبقت غضب بر رحمت در اینجا هست که از بس اینها تبهکارند لذا فرمود به اینکه ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ العِقَابِ﴾ نه خدا عذاب دارد و منتقم است فرمود سریع‌العقاب است و آیه هم صدرش هم نشان می‌دهد که گرچه خداوند غفور رحیم است اما اینها راهی برای استفاده از غفران و رحمت الهی را نگه نداشتند همه راهها را بستند ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَسَریعُ الْعِقابِ﴾ اما این‌چنین نیست که راه برای توبه و انابه بسته باشد ﴿وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ﴾ مغفرتش هست رحمتش هست
مطلب دیگر این است که در بحثهای قبل بازگو شد که هر کسی خلاف می‌کند مستقیماً به خودش می‌کند و هر کسی اطاعت می‌کند مستقیماً به خودش می‌کند البته آثار معصیت به دیگران می‌رسد یا آثار اطاعت به دیگران می‌رسد لکن این سایه کار اوست اصل کار او به خود او برمی‌گردد مثال زده شد به اینکه اگر کسی در اتاق اختصاصی خودش همانجایی که زندگی می‌کند در کنار او یک درختی را غرس بکند گلی بکارد بالأخره از بوی گل خودش استفاده می‌کند از میوه آن درخت خودش استفاده می‌کند گاهی هم ممکن است سایه این درخت عابری را متنعم بکند یا نسیمی بوزد بوی این گل را به مشام رهگذر پشت دیوار برساند اما آنها خیلی بالتبع است آنچه دائماً مورد استفاده است برای خود انسان است یا دائماً مورد سوء بهره برداری است مال خود انسان است آیاتی که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است آیه هفت سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها﴾ هم همین معنا را می‌رساند آن لام، لام اختصاص است نه لام مشاکله تا گفته بشود این لام منفعت است تا گفته بشود از سنخ مشاکله است لام منفعت مثل له و علیه می‌گوید این مطلب له اوست یا این مطلب علیه اوست آن لام به معنی منفعت است در قبال علی به معنی ضرر است این لامی که فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ لام منفعت نیست تا در قبالش علی باشد که بفرماید و ان عسیتم فعلی علیها منتها علیها را نفرمود لها را فرمود برای مشاکلت اگر لام اول لام منفعت بود مقتضای مقابله این بود که بفرماید إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَعلیَها منتها علیها نفرمود لها فرمود للمشاکله لکن لام اول لام اختصاص است نه لام منفعت ان احسنتم فهو مختص لانفسکم لذا ان اساتم هم فلها آن هم مختص لانفسکم سرّش آن است که اگر یک کسی کار خیر می‌کند ارتباطش را با خدا برقرار می‌کند آن فیض و فضلی که از ناحیه ارتباط با خدا برقرار می‌کندو فراهم می‌کند آن کجا بهره‌ای که به دیگران رساند آن کجا حالا بر فرض برای کسی خانه ساخت یا کسی را از مرگ نجات داد اگر کسی غریقی را از مرگ نجات داد حد اکثر آن است که به او این حیات موقت گذرا را برای او حفظ کرد همین این کجا و آن حیات ابد که در اثر احسان به دیگران از ذات اقدس الهی دریافت می‌کند آن کجا آن یک چیز دیگر است این سایه‌ای است که از شجره طوبای حسنه او به دیگری رسیده است بنابراین سیئه هم همین ‌طور است حالا اگر کسی دیگری را کشت ـ معاذ‌الله ـ خودش به عذاب ابد گرفتار می‌شود ﴿وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا﴾ شخص را از حیات چند روزه محروم کرده که آن بعد به فیض دائمی می‌رسد اگر مظلوم بود ولی این ظالم به آن عذاب ابد گرفتار می‌شود پس آنچه را که به دیگری می‌رسد سایه این کار است این روی برهانهای عقلی که شواهد نقلی هم آن را تأیید می‌کند اما آیه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» یعنی آیهٴ 107 و 108 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آن با آیهٴ بعدی تکمیل می‌شود آیهٴ 110 به وسیله 111 همان سورهٴ «نساء» تبیین می‌شود در آیهٴ 110 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این‌چنین آمده است فرمود: ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا﴾ ممکن است گفته شود که این آیهٴ 110 گناهان را دو قسم کرد یکی سوء است نسبت به دیگری یکی ظلم است نسبت به نفس پس همیشه گناه ظلم به نفس نیست بعضی از گناهان است که ظلم به غیر است بعضی از گناهان است که ظلم به نفس این تقابل نشان می‌دهد که همه معاصی علیه خود انسان است پاسخش این است که آن که ندارد ﴿مَن یَعْمَلْ سُوءاً﴾ یعنی سوء للغیر که شاید بتوان گفت به قرینه ﴿یَظْلِمْ نَفْسَهُ﴾ یعنی من یعمل سوء لنفسه این یک آیه بعد جامع است می‌فرماید هر کس گناه کرد علیه خود گناه کرد ﴿وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ﴾ این اثم اصل کلی است جامع است هم آن سوء را شامل می‌شود هم این ظلم به نفس را این یک بعد به صورت حصر ذکر می‌کند می‌فرماید هر کس معصیت کرد علیه خود کار کرد چیزی از دیگری نگرفت حالا آن چه را که از دیگری گرفته ذات اقدس الهی جبران می‌کند و آن هم ستمی که به دیگری رساند نسبت به محرومیتی که خودش برای همیشه می‌چشد اصلاً قابل قیاس نیست پس هم آن اختصاصی که از آیه هفت سورهٴ «اسراء» استفاده می‌شود سر جایش محفوظ است هم این حصری که از آیهٴ 111 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» برمی‌آید شاهد کافی است که هر کاری را انسان می‌کند با خودش می‌کند ﴿وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ﴾ به دیگری آ سیب نمی‌رساند پس آیه 110 ندارد که ظلما سوء للغیر شاید آنجا هم آن غیر محذوف باشد به قرینه این نفسا که در قسمت دیگر است گذشته از این ممکن است آیهٴ 110 ناظر به این باشد که گناهانی که انسان می‌کند دو قسم است یک مقدار اثر بیرونی دارد یک مقدار بحثهای اخلاقی و نفسی و شخصی دارد آن گاه آیهٴ 111 به صورت جامع ذکر می‌کند که چه آن سوء چه این ظلم هر دو علیه نفس خودش است بنابراین این‌چنین نیست که این آیه بخواهد بگوید گناه دو قسم است بعضی ظلم است نسبت به غیر بعضی نسبت به خود نفس آنجا که ظلم نسبت به نفس است مثل شرک و عقاید که خودش روشن است آنجا که ظلم به دیگران است سایه این کار به دیگران می‌رسد اولین بار خود انسان خود را گرفتار عذاب ابد می‌کند که ظلم به نفس است بعد سایه این ستم به دیگری می‌رسد
مطلب دیگر آن است که از این آیهٴ 167 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» معلوم می‌شود که یهودیها تا روز قیامت زنده‌اند در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» دوتا آیه بود یکی راجع به یهودیها یکی راجع به مسیحیها از آن دو آیه استفاده شده که این دو گروه تا قیامت هستند چه اینکه فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ یک ﴿فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ دو، درباره یکی از این دو گروه القا تعبیر فرمود درباره گروه دیگر به اغراء تعبیر کرده است معلوم می‌شود اینها الی یوم القیامه هستند حالا در بعضی از روایات نه خصوص این آیه در بعضی از روایات آ یاتی که الی یوم القیامه دارد به زمان ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) تطبیق شده است چون وقتی حضرت ظهور کرد اوضاع تقریباً برمی‌گردد شرایط ظهور قیامت و اشراط و علایم قیامت هم یکی پس از دیگری ظهور می‌کند و اگر الی یوم القیامة یعنی تا زمان ظهور حضرت باز هم یک مدتی طولانی است غرض آن است که این دو گروه تا آن روز هستند و هم گرفتار عذاب داخلی‌اند هم گرفتار عذاب خارجی آن عذاب داخلی را در سورهٴ «مائده» بیان فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ یک ﴿فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ دو این گرفتار اختلاف داخلی‌اند اما آیه محل بحث سورهٴ «اعراف» یعنی آیهٴ 167 گرفتار عذاب خارجی خواهند شد همیشه تحت سلطه‌اند فرمود: ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ﴾ حالا آنچه در آیات قبل گذشت که فرمود: ﴿إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ مگر یک تعهد الهی پیدا کنند یا تعهد مردمی آن شاید بتواند مقید این اطلاق باشد اگر حبل الهی بود که خب یعنی واقعاً به حبل الله معتقد شدند معتصم شدند که برمی‌گردند اگر حبل مردمی بود بالأخره زیر چتر یک عده‌ای دیگر مثل آمریکاییها باید بروند و خودشان را حفظ کنند الان هم این‌طور نیست که صهیونیستها بتوانند سیاستهای آمریکا را تأمین کنند گرچه سرمایه داران صهیونیست نیازهای آنها را برطرف می‌کنند ولی باز تحت قدرت آن سیاست‌بازان بیگانه‌اند تحت سلطه آنها هستند فرمود: ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَریعُ الْعِقابِ﴾ گاهی خدا از عقابش سخن می‌گوید که خدا دارای عقاب است گاهی از سرعت عقاب او سخن می‌گوید نظیر این آیه و آیت دیگر گاهی از اسرع بودن خدا سخن به میان می‌آید مثل اینکه می‌فرماید ﴿أَلاَ لَهُ الحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الحَاسِبِینَ﴾ یا ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾ اگر دیگری هیچ قدرتی ارائه نکرد خدا می‌شود سریع العقاب دیگری بخواهد قدرتی ارائه کند ﴿اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾ است ﴿أَسْرَعُ الحَاسِبِینَ﴾ است و مانند آن
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ﴾ این ضمیر ﴿عَلَیْهِمْ﴾ به این گروهی که در آیه قبل یعنی آیهٴ 166 و 165 ذکر شدند به آنها برنمی‌گردد چون طبق آیهٴ 166 عده‌ای مسخ شدند این ممسوخها هم مدتی کمی می‌مانند دوام ندارند که تا بعداً معذب بشوند پس این ﴿تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ﴾ ضمیر به همان اسرائیلیهای لجوج و لدود برمی‌گردد نه به آن مسخ شده‌ها ضمیر به همان یهودیهای معاصر پیغمبر برمی‌گردد و نسلهای آنها ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ﴾
‌پرسش ...
پاسخ: البته خود گناه تیره کردن دل است اما غیر از این یک عقاب دیگری هم ذات اقدس الهی دارد البته آن گاهی سریع است گاهی بطیئ گاهی خدا مهلت می‌دهد تا انسان توبه کند و آن غفور و رحیم بودنش همین است
‌پرسش ...
پاسخ: آن که در هر گناهی هست البته هر کسی در هر لحظه گناه می‌کند قلبش تیره می‌شود این است که در روایات دارد هیچ گناهکاری گناه نمی‌کند مگر اینکه در آن حال ایمان از او گرفته می‌شود ناظر به همین قسمت است
‌پرسش ...
پاسخ: در دنیا هم اگر کسی دیگری را از بین برد این ارتباط خودش را قطع کرده منتها در قیامت ظهور می‌کند الان هم براساس آیه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْمًا إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا﴾ الان هم این شخص در عذاب است منتها احساس نمی‌کند اینکه وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) در همان آن عرفات باطن آن اشخاص را نشان داد که اینها حیوان بودند همین است دیگر الان هستند منتها احساس نمی‌کنند یک کسی که سکره حیات دنیا دارد یا سکره مقام دارد این در عین حال که او را مدهوش است بیهوش است در عین حالی که او را دارند قطعه قطعه می‌کنند درد را احساس نمی‌کند آدم مست این‌چنین است آدم بی‌هوش این‌چنین است کسی که ﴿لَفِی سْکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ سکرت مقام دارد سکر مقام است و جوانی و مانند آن او احساس نمی‌کند خب پس تبشیر الهی در موطن خود هست و اینها را هم به رحمت و عنایت دعوت می‌کند چه اینکه .. و آیه بعد هم حق آنها را حفظ می‌کند می‌فرماید: ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِی الأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ﴾ ما اینها را اولاً در دیار متفرق کردیم آن استقلال و امنیت و آرامشی که اهل یک وطن و میهن دارند اینها ندارند اینها متفرق در بلادند ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِی الأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ﴾ اما ﴿وَمِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ﴾ بعضی از آنها آدمهای صالحی‌اند خداوند این عدل و انصاف را همیشه حفظ می‌کند در آیات قبل فرمود: ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ﴾ یعنی آیهٴ 159 همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که گذشت حق آنها را حفظ کرد اینجا هم حق اینها را حفظ می‌کند می‌فرماید ما اینها را فرقه فرقه کردیم در زمین پراکنده کردیم ﴿مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ﴾ آنها نه تحت عذابند که گرفتار مسخند و مانند آن اما ﴿وَمِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ﴾ دون صلاحند دون صلاح می‌شود ... طغیان و مانند آن بعد فرمود ما اینها را با حسنات و سیئات آزمودیم تا برگردند ﴿وَبَلَوْنَاهُم بِالحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ آیاتی که مربوط به امتحان بود چند طایفه بود که در نوبتهای قبل گذشت بعضی از آیات‌اند که دلالت می‌کند ما آنها را به دشواری امتحان می‌کنیم بعضی ایات است که می‌فرمایند ما آنها را به رفاه و آسایش امتحان می‌کنیم بعضی آیات‌اند که جامع بین دشواری و رفاه‌اند یعنی خداوند گاهی انسان را به سختی می‌آزماید گاهی به نعمت و رفاه و دولت می‌آزماید در اینجا هر دو قسم اشاره شده فرمود: ﴿وَبَلَوْنَاهُم بِالحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ﴾ اما اینکه فرمود ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ برای آن است که برخی از آنها از دینشان ارتداد داشتند یا از نعمت ولایت ارتداد داشتند یا از نعمتهای دیگر ارتداد داشتند اینها اگر توبه کردند رجوع صادق است یک عده از همان اول منحرف بودند اینها اگر توبه کردند به لحاظ فطرت رجوع است وگرنه سابقه‌ای نداشتن تا رجوع صادق باشد می‌فرمود ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ یعنی برگردند یعنی به لحاظ فطرت چون دارای نورانیت ایمان بودند اگر به مقتضای فطرت عمل بکنند این رجوع محسوب می‌شود این دو تعبیر و دو وجه وجه سوم آن است که مرحوم امین الاسلام در ذیل آیه آیه الکرسی همان حرف را زدند که الان جمعی همان حرف را می‌زنند می‌فرمایند در فرهنگ محاوره و عرف اگر کسی بیراهه می‌رود همان ‌طوری که او را راهنمایی می‌کنند می‌گویند راه ضلالت را ادامه نده راه هدایت را انتخاب کن به او می‌گویند که برگرد این برگشت لازم نیست که قبلاً این شخص در راه مستقیم بود حالا بیراهه می‌رود که اگر کسی بیراهه می‌رود در فرهنگ محاوره این است که به او می‌گویند برگرد ارجع خب پس براساس سه نکته براساس سه وجه می‌شود درباره این تبهکاران عنوان رجوع را صادق دانست یا برای اینکه اینها سابقه ایمان داشتند بعد ارتداد پیدا کردند می‌شود گفت به راه قبلیتان برگردید یا اگر سابقه ایمان نداشتند از همان طلیعه امر کافر بودند به لحاظ فطرتی که داشته و آن فطرت محفوظ است و بر اساس آن فطرت موحد‌اند می‌توان گفت به لحاظ فطرت برگردید به همان مستقر و مستوای فطرت این دو نکته سوم آن است که اصولاً کسی که دارد بیراهه می‌رود برای نجات او گاهی می‌گویند نرو گاهی می‌گویند برگرد این برگرد یعنی از این راه منصرف شو نه اینکه قبلاً چون در راه صحیح می‌رفتی حالا برگرد آن راه صحیح را طی کن.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:31

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی