display result search
منو
تفسیر آیات 128 تا 129 سوره اعراف

تفسیر آیات 128 تا 129 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 71 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 128 تا 129 سوره اعراف "

خداوند مالکی است که مَلِک هم هست ﴿بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾
﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی﴾ یعنی بهشت برای متقیان است که﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ﴾

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ ٭ قالُوا أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾

منظور از قوم موسی خصوص بنی‌اسرائیل نیستند منظور کسانی‌اند که به او ایمان آوردند خواه از بنی‌اسرائیل خواه از غیر بنی‌اسرائیل البته غلبه با بنی‌اسرائیل بود.
مطلب دوم آن است که فرعون با قدرت قاهرانه تحدید کرد نگفت سنَقتُل بلکه گفت ﴿سَنُقَتِّلُ﴾ که هم تشدید را بفهماند هم تکثیر را که به باب تفعیل بردند و منظور فرعون قتل نسل مؤمنین به موسای کلیم(سلام الله علیه) است برای اینکه وقتی پسرانشان را بکشند زنهای آنها را برای بردگی و کنیزکی نگه بدارند اگر هم آن زنها مادر شدند دیگر بچه‌های آنها نسل اینها نیستند نسل دیگران خواهد بود پس نسل مؤمنین به موسای کلیم منقرض خواهد شد خاصیت تقتیل پسران همین است ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ﴾ یعنی من نسل اینها را منقرض می‌کنم.
مطلب بعدی آن است که درباره شخص موسای کلیم(سلام الله علیه) در این بخش از آیات سورهٴ «اعراف» سخنی بالصراحه نیامده آیا فرعون بعد از آن جریان تحدّی و مبارزه و شکست ترسید؟ یا نه منظور از این ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ﴾ یعنی من نسل اینها را منقرض می‌کنم اعم از خود اینها و فرزندان اینها است؟ اینکه فرعون گفت من پسران اینها را منقرض میکنم می‌کشم معنایش این نیست که من کاری به مؤمنین ندارم فقط بچه‌هایشان را می‌کشم نظیر کریمه‌ای که بعد خواهد آمد ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ﴾ منظور این نیست که ذات اقدس الهی این پیمان را فقط از بنی‌آدم گرفت و از آدم نگرفت ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ﴾ در نشئه ذریه و اخذ میثاق این‌چنین نیست که ذات اقدس الهی این پیمان را از بنی‌آدم گرفته باشد از آدم نگرفته باشد وقتی می‌گویند یا بنی‌آدم یعنی آدم و من دونه اینجا هم وقتی فرعون می‌گوید پسرانشان را می‌کشیم یعنی هر چه مرد است من می‌کشم نسل اینها را منقرض می‌کنم نه اینکه کاری به پدرانشان که مؤمن‌اند ندارم فقط بچه‌ها را می‌کشم خب بچه‌ها خطرشان برای نسل بعد است نسل فعلی را چه کار می‌کنید این همه افرادی را که به او ایمان آوردند با آنها چه می‌کنید؟ پس منظور از ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ﴾ یعنی من مؤمنین را می‌کشم خب منشأ همه این نهضتها رهبر آنهاست که خود موسای کلیم باشد یقیناً موسای کلیم را هم تحدید به مرگ کرده است این‌چنین نیست که او هراسناک شد ترسید و نسبت به موسای کلیم نخواست کاری انجام بدهد آن‌طوری که از جناب فخر رازی برمی‌آید بلکه به شهادت آیات سورهٴ مبارکهٴ «مؤمن» همان سورهٴ «غافر» که بعد خواهیم خواند معلوم می‌شود که مهم‌ترین تصمیم فرعون از بین بردن خود موسای کلیم است. خب پس منظور از این ابنا در برابر آبا نیست منظور خود این قوم است این یک، و منظور تنها امت موسای کلیم نیست بلکه امام و مـأموم هر دو منظور است این دو، منتها جریان امام را در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» که همان سورهٴ «مؤمن» که می‌خوانیم به صورت بازتر ذکر کرده، بعد هم فرعون گفت اینکه می‌بینید من فعلاً کاری به آنها ندارم روی بی‌اعتنایی به آنهاست برای اینکه ﴿إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ چون قوم فرعون به او گفته بودند که ﴿أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ﴾ این در جواب گفت که ﴿إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ ما حالا اعتنایی به آنها نداریم نه اینکه نتوانیم این تحدید وقتی منتشر شد و به موسای کلیم(سلام الله علیه) و امتش رسید آنها یک حرفی داشتند و موسای کلیم(سلام الله علیه) هم سخنی سخن موسای کلیم این بود که دو دستور داد دو بشارت داد یک شرط جمعی دو دستورش این بود ﴿اسْتَعِینُوا بِاللّهِ﴾ ﴿وَاصْبِرُوا﴾ این دو، آن دو بشارتش این بود که ﴿إِنَّ الأرْضَ لِلّهِ﴾ نه لفرعون چون فرعون می‌گفت مگر این نیست که ﴿أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الأنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی﴾ منظور از این ارض یا تمام کره خاک است یا خصوص بخش مصر این مقدار متیقن است حرف فرعون این بود که ﴿أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ اْلأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی﴾ أی من تحت قصری موسی فرمود نه ﴿إِنَّ الأرْضَ لِلّهِ﴾ اینکه تو می‌گویی: ﴿أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ﴾ نه مصر که برای تو نیست ﴿اِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾ چند روزی در دست توست به عنوان آزمون بعد هم در دست خلفای الهی است پس ﴿اِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾ خدا تنها مالکی نیست که نظیر مالکان دیگر باشد که ممکن است که ملک او غصب بشود این‌طور نیست یک مالکی است که مَلِک هم هست ﴿بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ برخی مالک‌اند ولی ملِک نیستند سلطه و نفوذ در ملکشان ندارند ملکشان مغصوب دیگران هست اما ذات اقدس الهی مالکی است که ملِک هم هست ﴿اِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ﴾ این یک، ﴿یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾ به دست اوست این دو، آن شرط جمعی‌اش هم این هست که ﴿الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین﴾ این اختصاص به مسائل آخرت ندارد که ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی﴾ یعنی بهشت برای متقیان است که﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ﴾ آن البته مسلم است بلکه در مسائل دنیایی هم این‌چنین است اینکه فرمود: ﴿مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ﴾ نشان می‌دهد که دنیا را هم شامل می‌شود یعنی هرگز مرد باتقوی و ملت باتقوی نمی‌ماند این ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً﴾ چه کسی از خدا راستگوتر هست چه کسی از خدا صادق‌الحدیث‌تر است فرمود هرگز ملت با تقوی نمی‌مانند ﴿مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ﴾ و اصولاً رزق مؤمن را ذات اقدس الهی سعی می‌کند ﴿مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ تعیین کند یعنی بیش از آن مقداری که مؤمن را از راه عادی تأمین می‌کند از را غیبی تأمین می‌کند تا ایمان او بیشتر بشود چون «کن لما ترجو ارجی منک لما ترجو» خب پس بنابر این اینکه فرمود: ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ اختصاص به مسئله بهشت ندارد بهشت یقینی است که ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ﴾ ﴿وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ و مانند آن.
‌پرسش ...
پاسخ: بله،
پرسش ...
پاسخ: آینده نه یعنی نیم قرن بعد یعنی فردا این حالا این نسل چی یعنی الآن به مقدسات شما اهانت بکنند و فساد بکنند کاری نداشته باش بعد که فرزندان اینها که بزرگ شدند اینها فساد می‌کنند الآن اینها دارند فساد می‌کنند ﴿أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ اینها هم‌اکنون مفسد فی الارض هستند به گمان باطل فراعنه و درباریان فرعون.
خب پس ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ اختصاصی به جریان آخرت ندارد اطلاقش شامل دنیا و آخرت می‌شود یک، برای اینکه زمینه هم درباره دنیاست که ﴿اِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾ اطلاقش شامل دنیا و آخرت می‌شود یک، و کریمه سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» هم نشان می‌دهد که بهره‌های دنیایی هم از تقوا ساخته است که ﴿مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ﴾ هرگز مؤمن مرد باتقوا یا ملت باتقوا در فشار اقتصادی یا غیر اقتصادی گیر نمی‌کند نمی‌ماند اگر در فشار است برای اینکه ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ اینها دوتا آیه‌اند در مقابل هم‌اند آن‌که نام و یاد خدا را گذاشت کنار در فشار است آن‌که با نام و یاد خدا زندگی می‌کند در آزادی و حرّیت و رفاه است نمی‌ماند هرگز. خب پس ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ روی اطلاقش شامل بحثهای دنیا و آخرت خواهد بود.
مطلب بعدی آن است که قوم موسای کلیم(سلام الله علیه) به او عرض کردند: ﴿أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا﴾ این ـ معاذ الله ـ اعتراض نیست که سر از کفر در بیاورد خب این اگر اعتراض باشد ردّ حرف موسای کلیم باشد رو در روی او قرار گرفته باشند که این ارتداد است. اینها به موسای کلیم عرض کردند که شما به ما وعده دادید که وقتی رهبری ما را پذیرفتید و ما به شما ایمان آوردیم مشکل ستمگری فرعون برطرف بشود چه شد پس؟ این استدعا است یک، استبطاء است دو، استنکار نیست سه، آن اوحدی‌شان استدعا دارند وقتی می‌گویند ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ این ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ را در قرآن از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است هم از پیروان آن حضرت وقتی معصوم می‌گوید: ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ نه یعنی خدایا دیر شد یا ـ معاذ الله ـ اعتراض بکند پس چه شد؟ این ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ یعنی «اللهم انصرنا» این استدعا اس همین نه بیش از آن ولی اوساط یا ضعاف از مؤمنین وقتی می‌گویند: ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ یعنی خدایا تو به ما وعده دادی ولی دیر شد این ترک تادّب در ضعاف مسلمین هست ولی خب محذوری ندارد می‌گویند دیر شد ذات اقدس الهی از اینها هم قبول می‌کند اما ـ معاذ الله ـ اگر کسی استنکار باشد اعتراض باشد که وعده دادی و نکردی ـ معاذ الله ـ این است که مشکل ایجاد می‌کند خب پس ما ﴿وَ زُلْزِلُوا حَتّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللّهِ﴾ همه می‌گویند: ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ ﴿حَتی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللّهِ﴾ این ﴿مَتَی﴾ را وقتی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌گوید یعنی «اللهم انصرنا» استدعاست و لا غیر و دعا نعمت خوبی است، اما افراد عادی که می‌گویند است استبطاء است یعنی بطئ کندی پیش آمد خدایا گفتی یاری می‌کنم ولی به بطئ و کندی و درازمدت کشید طول کشید کسی حق ندارد در برابر ذات اقدس الهی بگوید این برای دراز مدت است یا کوتاه مدت است یا طول کشید ولی این ترک تادّب را ذات اقدس الهی اغماض می‌کند اما اگر ـ معاذ الله ـ این ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ به صورت استنکار باشد یعنی گفتی و وعده دادی و نکردی ـ معاذالله ـ آن است که مشکل ایجاد می‌کند این گروه یا جزء اوساط از مؤمنین بودند یا جزء ضعاف عرضشان این بود که شما به ما وعده دادید که اگر ما به شما ایمان بیاوریم امامت شما را بپذیریم از مشکل ستمگری آنها نجات پیدا می‌کنیم و دیر شد برای اینکه این ستمها قبل از شما بود بعد هم که هست قبلاً هم ﴿یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾ و ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ و مانند آن بود الآن هم که چنین تحدیدی هست اینجاست که وجود مبارک موسای کلیم دیگر هیچ اعتراضی نکرد نفرمود که حرف شما باطل است معلوم می‌شود روی استنکار نبود درخواست کشف ضرّ و کشف بلا بود ﴿قالَ عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ﴾ به عنوان سخن قطعی هم نفرمود برای اینکه آنها مغرور نشوند آن استعانت را داشته باشند آن صبر و بردباری را داشته باشند ﴿قالَ عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ﴾ آن‌که شما رب شماست دشمن شما را که می‌گوید: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ را از بین می‌برد نه تنها شما از زیر سلطه او می‌رهید بلکه خودتان صاحب شوکت و عرش عظیم خواهید شد به اقتدار می‌رسید ﴿وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی اْلأَرْضِ﴾ و منظور از این ارض قدر متیقن همان محدوده مصر و امثال مصر است نه یعنی کل زمین آن‌گاه ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ این ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ برای آن است که حالا که شما آزاد شدید خدا می‌خواهد ببیند که چه می‌کنید یا وقتی به حکومت رسیدید خدا می‌خواهد ببیند که چه می‌کنید که هدف آزادی از یک سو و هدف حکومت از سوی دیگر ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ است مسئله نظر را جناب فخر رازی به زحمت افتاده که این ﴿فَیَنْظُرَ﴾ این فاء نشان می‌دهد که قبلاً این نظر نبود الآن این نظر هست و این نظر چون مترتب است بر اقتدار حکومت شما پس یک وصف حادثی است در حالی که ذات اقدس الهی منزه است از آن است که وصف حادث بپذیرد خدا هر صفت کمال را در ازل داراست و هر صفت نقص را برای لا یزال هم منزه است و دیگر چیزی را قبلاً نداشته باشد و هم‌اکنون پیدا کند نخواهد بود آن‌گاه خود فخررازی حل میکند این مسئله را می‌گوید که آنچه ذات اقدس الهی دارد علم است که علمش ازلی است تعلق علم به این رخدادها حادث است نسبت آن علم ازلی به این حوادث حادث است تعلق، نسبت، اضافه، این سه امر و اشباه این امور سه‌گانه مما لا وجود لها فی الخارج اینها که وجود خارجی ندارند اینها که صفت حقیقی نیستند این تعلقات این نسب این اضافه‌ها اینها که وجود خارجی ندارند پس آنکه صفت ذات اقدس الهی است آن علم ازلی است که همیشه بود و هست آنکه حادث نیست اینها هم که امور اعتباری‌اند این خلاصه نقد جناب فخررازی با پاسخش. منشأ اشکال این است که اینها بین صفت ذات و صفت فعل فرق نگذاشتند این نظر این علم اینکه اضافه نیست اولاً مقصود از نظر را همان‌طوری خود ایشان خوب بررسی کردند نظر بالباصره نیست که وقتی نگاه می‌کنند یعنی با چشم نگاه می‌کنند اینکه نیست این همان حرفی است که مرحوم حاج محمد حسین(رضوان الله علیه) در همان شرح مقبوله عمربن‌حنظله بازگو کرده که حضرت فرمود: «انظروا الی رجل منکم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا» منظور از این نظر آنکه مرحوم حاج محمد حسین دارد همین است که در تفسیر فخر رازی است تحدیق الباصرة نحو المرئی نیست یعنی انسان حدقه چشم را باز می‌کند تا این ستون مسجد اعظم را ببیند یا آن دیوار را ببیند نظر یعنی حدقه چشم را باز کرد تا یک جرمی را ببیند اینکه منظور نیست «نظر فی حلالنا و حرامنا» این نیست یعنی اهل نظریه باشد چه کسی اهل نظریه است؟ آن‌که مجتهد است خب پس مقصود از این «نظر فی حلالنا» نگاه چشم نیست اینجا هم که ذات اقدس الهی فرمود: ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ به تعبیر جناب فخر رازی تحدیق الباصره یعنی حدقه باصره باز کردن فضای دید برای نگاه کردن شیئی از این قبیل نیست و منظور از این نظر هم آن نظری که در مقبوله ابن حنظله است نظر فی حلالنا یعنی اهل نظریه باشد اهل استنباط باشد اهل اجتهاد باشد این هم نیست برای اینکه نسبت به انسان کمال است و نسبت به ذات اقدس الهی نقص است که خدا علمش ـ معاذ الله ـ حصولی باشد او اهل اجتهاد باشد بررسی باشد نظریه بدهد اینها که نیست علمش شهودی است و دائمی. پس منظور از این نظر چیست؟ منظورش انتظار هم نیست که خدا منتظر چیزی باشد منظور از ﴿فَیَنْظُرَ﴾ یعنی «فیتعلق علمه الازلی بما کنتم تعملون» چرا؟ فیتعلق علمه الازلی بما تعملون؟ برای اینکه ذات اقدس الهی اگر بخواهد به افرادی پاداش یا کیفر بدهد برابر علم خود که نمی‌دهد که برابر عمل مردم می‌دهد اگر خدا می‌داند که فلان شخص چه می‌کند با میل خود به صرف علم اینکه خدا عالم باشد که فلان شخص چه می‌کند که آن شخص را عذاب نمی‌کند که تا فلان شخص به یک عملی آلوده نشد تن در نداد که کیفر نمی‌بیند پس عمل معیار است از این جهت فرمود: ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ والذی ینبغی ان یقال این است که ذات اقدس الهی دارای دوتا علم است یک علمی که عین ذات است وصف ذات اوست او ازلاً و ابداً عالم به ما کان و ما یکون و ما هو کائن است چه شی باشد و چه نباشد به معدومات علم دارد یک به ممتنعات علی فرض وجود علم دارد دو، همان که وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) با آیه سورهٴ «انعام» استشهاد کردند که قبلاً بحثش گذشت که فرمود خداوند نه تنها به موجودات علم دارد به معدومها هم علم دارد نه تنها به معدوم علم دارد بلکه به ممتنع هم علم دارد نه تنها به ممتنع علم دارد بلکه به ممتنع علی فرض وجود هم علم دارد بعد به این آیه استشهاد فرمود که ﴿لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ﴾ چون وقتی دنیا بساطش برچیده شد و آخرت محقق شد اصلاً دنیایی نیست که کسی از قیامت به دنیا بیاید فرمود حالا که دنیا بساطش برچیده شد ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ ﴿یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ﴾ یا ﴿وَ اْلأَرْضُ جَمیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ اگر بساط دنیا رأساً برچیده شد دیگر دنیایی نیست حالا آخرت قیام کرد فرمود عده‌ای از کفار منافقین به قدری عنود و لجوج‌اند که اگر اینها از جهنم بیرون بیایند برگردند به دنیا بازدست از زشتی برنمی‌دارند خب برگشت دوزخیان از جهنم از جهنم به دنیا محال است برای اینکه دنیایی در کار نیست ولی به فرض محال اگر اینها از جهنم برگردند به دنیا باز دست از فساد برنمی‌دارند کلا بل ﴿لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ﴾ خب این استشهاد وجود مبارک حضرت رضا(سلام الله علیه) است آن علم علم ازلی است که ثابت است یک علم فعلی است که عین معلوم است نه عین عالم آن علم فعلی آن است که شی به وجوده و جوهره به عرضه و مشهود حق است این اگر باشد مشهود است اگر نباشد مشهود نیست این همان است که فرمود من شما را می‌آزمایم ﴿مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ﴾ صابرین چه کسانی هستند ﴿مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ﴾ مجاهد را می‌شناسد صابر را می‌شناسد اوامر امتحانی از این قبیل است ﴿نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ از این قبیل است این علم فعلی از معلوم انتزاع می‌شود نه از عالم این معلوم اگر موجود شد مشهود است در موطن خود اگر موجود نشد مشهود است در موطن ازل پس آنهایی که موجودند به دو علم معلوم‌اند هم به علم ذاتی هم به علم فعلی این علم فعلی تغییر پذیر هم هست اینکه صفت ذات نیست صفت معلوم است نه صفت عالم این عین وجود معلوم است که مشهود است برای عالم در این ظرف بنابراین نمی‌شود گفت که این تعلق و نسب و اضافات است و امر اعتباری است و در خارج وجود ندارد اینها واقعیتی است و حقیقتی است منتها صفت فعل است آسیبی نمی‌رساند بود و نبود آنها به آن علم ازلی آسیبی نمی‌رساند. اما آنچه که بین موسای کلیم(سلام الله علیه) و فرعون می‌گذرد آن را در این بخش از سورهٴ «اعراف» بازگو نفرمود در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ «غافر» همان سورهٴ «مؤمن» بازگو فرمودند از آیهٴ بیست و سوم به بعد سورهٴ مبارکهٴ «غافر» این است که ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ ٭ إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ ٭ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ این نشان می‌دهد که منظور خصوص بنی‌اسرائیل نیست آنها گفتند که در این تصمیم‌گیری فرعون و هامان و قارون همه نقش داشتند گفتند که نسل اینها را قطع کنید منظور اینکه نسل اینها را قطع کنید این نیست که بچه‌هایشان را بکشید تا آینده نباشند و فعلاً هر چه بخواهند بکنند بکنند منظورآن است که خود این قوم را ازبین ببرید.
‌پرسش ...
پاسخ: برای اینکه دخترها را هم شامل بشود اصلاً آنجا که گفتند: ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾ دختر و پسر می‌کردند و همین شاهد است که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن جریان مباهله فرمود: ﴿نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ﴾ دختر منظور هست یا دختر هم مشمول است لذا وجود مبارک صدیقه طاهره(سلام الله علیها) را آوردند منظور زن در برابر شوهر نیست منظور زن در برابر مرد است نه زن در مقابل شوهر لذا دختر را در مقابل پسر آورد همان‌طوری که در بسیاری از آیات دارد که فرعون کاری می‌کرد ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾ این زنها که بودند می‌دیدند که اگر این زنهای باردار پسر می‌زاییدند آنها را می‌کشتند اگر دختر می‌زاییدن آنها را کاری نداشتند این‌طور نبود که پسر در مقابل مادر باشد این‌طور نبود این زنهای باردار را بررسی می‌کردند اگر این زنهای باردار پسر می‌زاییدند پسر‌ها می‌کشتند و اگر دختر می‌زاییدند کاری با آنها نداشتند این ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾ اینجا هم که وجود مبارک حضرت فرمود که ﴿نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ﴾ می‌تواند بگوید ما پسرانمان و دخترانمان را می‌آوریم خصوص این را شامل نمی‌شود که لا غیر ولی مصداق بارزش همین است عملش هم همین بود به هر تقدیر.
اینکه می‌گوید: ﴿قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ یعنی نسل آنها را قطع بکنید نه معنایش این است یک ده بیست سی سالی بگذرد و آنها هر کاری می‌خواهد بکنند بکنند بچه‌هایشان که آینده خطری را در پیش دارند الآن بکشید که در آینده خطری پیش نیاید اینکه نیست که ﴿وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ﴾ ولی فرمود: ﴿وَ ما کَیْدُ الْکافِرینَ إِلاّ فی ضَلالٍ﴾ حالا آنها یعنی فرعون و هامان و قارون تصمیم مشترکشان همین بود که در آیهٴ 25 سورهٴ «غافر» گذشت حرف نهایی که خود فرعون می‌زند این است که گفت: ﴿وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی اْلأَرْضِ الْفَسادَ﴾ بگذارید من کار موسی را انجام بدهم چرا این‌قدر کارشکنی می‌کنید حالا یا مسائل سیاسی در دربار او بود گفتند اگر شما الآن این موسی را بکشید این امامشان را بکشید این امت می‌شورد یک، یا مسائل اعتقادی در کار بود که بعضی از افراد در دربار فرعون که در غیاب و در غیبت و در خفا ایمان آورده بودند به موسای کلیم بعد می‌گفتند که مبادا موسی را از بین ببری وگرنه عذاب الهی دامنگیرتان می‌شود دو، یا علل و عواملی دیگری هم در کار بود وگرنه تصمیم رسمی فرعون همین است این‌چنین نیست که حالا فرعون پشیمان شده یا ترسیده ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی﴾ این ﴿ذَرُونِی﴾ معلوم می‌شود یک عده می‌گفتند این کار را نکن گاهی هم البته ذرونی یا ذرنی معنایش این است که شما بروید کنار من تنهایی دخالت می‌کنم مثل اینکه ذات اقدس الهی فرمود که ﴿وَ ذَرْنی وَ الْمُکَذِّبینَ﴾ بگذارید من تنها کارش را برسم این ﴿ذَرْنِی﴾ یعنی شما دخالت نکنید من تنهای کار ولید را می‌رسم. فرعون از آن باب دارد می‌گوید یعنی شما دخالت نکنید من تنهایی کار او را می‌رسم این است منظور و جلوی من را نگیرید یک وقت است که انسان می‌گوید بگذارید من تنهایی این کار را انجام بدهم یعنی راضی به زحمت شما نیستم شما دخالت نکنید یک وقت است نه شما مانع نشوید و ممانعت نکنید این کدام یک از آن است از شواهد بعدی بر می‌آید که اینکه فرعون گفت: ﴿ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ﴾ برای این بود که یک عده می‌گفتند نکن این کار را موسی را نکشید برای اینکه چون در خفا به موسای کلیم(سلام الله علیه) ایمان آوردند و به استجابت دعای او و تأثیر ولایت او معتقد بودند گفتند نکند عذاب بیاید ولی فرعون گفت که ﴿ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ﴾ ‌این هم یک استهزائی است چون او ربی قائل نبود غیر از ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ که خود را رب همه حتی رب موسی می‌دانست برای موسای کلیم ربی قائل نبود ﴿إِنّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی اْلأَرْضِ الْفَسادَ﴾ و ﴿قَالَ مُوسَی﴾ در برابر آن تحدید ﴿وَ قالَ مُوسی إِنّی عُذْتُ بِرَبّی وَ رَبِّکُمْ﴾ او گفت: ﴿وَلْیَدْعُ رَبَّهُ﴾ گفت رب من رب شما هم هست من به او پناه برده‌ام ﴿إِنّی عُذْتُ بِرَبّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ ٭ وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ‌فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ﴾ از همان درباریان فرعون یک کسی به موسای کلیم(سلام الله علیه) ایمان آورده بود متنها ایمانش را مکتوم و مخفی نگه می‌داشت تقیه می‌کرد به عنوان دلسوزی سیاسی حرف می‌زد می‌گفت چرا یک کسی که می‌گوید خدای من الله است او را می‌کشید چه کارش دارید ﴿أتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ﴾ حرفش که آن است معجزات هم که آورد خب شما نپذیرید چرا می‌کشید او را ﴿أتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ اگر دروغ می‌گوید دروغش علیه خودش است اگر راست می‌گوید به سود خودش هست شما که متضرر نشدید این بین خوف و رجا حرف زد ایمانش را مکتوم نگه داشت در لفافه نصیحت کرد ﴿وَ إِنْ یَکُ کاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقًا یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ﴾ خب اگر راست گفت چه می‌کنید شما؟ اگر پیغمبر بود چه می‌کنید شما؟ شما جریان نوح را شنیدید ابراهیم را شنیدید سایر انبیا گذشته را شنیدید ﴿وَ إِنْ یَکُ صادِقًا یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ﴾ حالا او می‌گوید: ﴿یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرینَ فِی اْلأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُریکُمْ إِلاّ ما أَری وَ ما أَهْدیکُمْ إِلاّ سَبیلَ الرَّشادِ﴾ بعد ﴿وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ إِنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ اْلأَحْزابِ ٭ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ﴾ من می‌ترسم بالأخره عذاب الهی دامنگیر شما بشود نکنید این کار را خب بالأخره شما عذاب قوم نوح را شنیدید برای عاد و ثمود را هم که شنیدید اقوامی بعد از آنها آمدند و معذّب شدند شنیدید شاید این هم از آن قبیل باشد شاید ساحر نباشد خب اگر کاذب بود که فعلیه کذب اگر راستگو بود چه می‌کنید شما؟ این فکر در دربار فرعون بود حالا شاید بیش از یک نفر و این یک نفر که گفت سخنگوی آن جمعیت بود بعد از آن جریان مسابقه و اینکه ذات اقدس الهی فرمود من محبت تو را در دلها جا دادم ﴿و أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنّی﴾ خب محبت رسول خود را در دل درباریان فرعون هم قرار داد حالا یا روی ایمان بود یا روی مهر الهی بود بالأخره به فرعون می‌گفتند نکن این کار را پس فرعون که در آیهٴ 26 سورهٴ «غافر» دارد که ﴿وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ﴾ معلوم می‌شود یک مشکل درباری هم داشت یعنی در همان داخله نظام او یک عده‌ای بودند و می‌گفتند موسی را از بین نبر.
‌پرسش ...
پاسخ: آنکه مربوط به آیات قبلی بود آنها که می‌گفتند بکش. ‌
پرسش ...
پاسخ: البته تصمیم بودن تصمیم سوء می‌گرفتند آنها می‌گفتند که بکش ولی این معلوم می‌شود که موسای کلیم محبوب آنهاست مورد قبول آنهاست.
‌پرسش ...
پاسخ: غرض این است که این آیه می‌گوید که فرعون تصمیم داشت و مایل بود که موسای کلیم(سلام الله علیه) را از بین ببرد نمی‌شود گفت که در آیه محل بحث سورهٴ «اعراف» دارد که ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ﴾ ناظر به این است که موسای کلیم کاری کرد که موسای کلیم ترسید حالا فعلاً درباره او تصمیم ندارد که حرف جناب فخر رازی این است بعد هم در کتابهای دیگر هم منتشر شد این‌طور نیست که حالا فرعون ترسیده باشد یا ملاحظاتی کرده باشد و تصمیمش این باشد که فقط مؤمنین اطراف موسای کلیم را از بین ببرد و کاری به موسی نداشته باشد نه کار او این است منتها کسی که ایمان آوده بود و ایمانش را مکتوم نگه می‌داشت این حرفها را زد و نصیحت کرد مثل ﴿مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللّهُ یُریدُ ظُلْمًا لِلْعِبادِ﴾ .
‌پرسش ...
پاسخ: نه آن هم تحقیق است ضرر ندارد آن تحقیق است یقیناً این کار را می‌کند ضرر ندارد ولی درباره خصوص موسای کلیم سخنی نگفته آنها می‌خواهند بگویند که این تحدید تندش راجع به مؤمنین موسای کلیم است راجع به امت موسای کلیم است نه راجع به خود موسی.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:38

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی