display result search
منو
تفسیر آیات 85 و 86 سوره اعراف

تفسیر آیات 85 و 86 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 51 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 85 و 86 سوره اعراف"

بت، لا یضر و لا ینفع نه عبادتش سودمند است نه ترک عبادتش زیانبار
تکویناً بشر آزاد است؛ چون راه تکامل است اما تشریعاً آزاد نیست



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْبًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ٭ وَ لا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجًا وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ﴾

تتمه اشارات و نکاتی که مربوط به چهارمین قسمت از داستانهای این سوره بود یعنی قصه لوط این است که اینکه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ﴾ ناظر به آن است که شما درباره شرک احیاناً چنین توجیهی دارید تقلید باطلی دارید می‌گویید: ﴿إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلیٰ أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلیٰ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ﴾ ﴿مُقْتَدُونَ﴾ و مانند آن اما یک سنت سیئه بی‌سابقه را چگونه توجیه می‌کنید؟ درباره کفر، درباره شرک، درباره بت‌پرستی این حرف تحقیقی ندارید ولی تقلیداً می‌گویید چون گذشتگان ما چنین کاری را انجام دادند ما انجام می‌دهیم اما این فساد اخلاقی را چگونه توجیه می‌کنید؟ اینکه سابقه ندارد نه تحقیق در آن است نه تقلید این یکی، دوم اینکه نه تنها شما مسبوق نیستید بلکه همراه هم ندارید این ﴿مَا سَبَقَکُم﴾ معنایش این نیست که دیگران سابق نیستند و شما هم سابق نیستید بلکه معنایش این است که دیگران سابق نیستند و شما سابقید یک وقت هست می‌گوییم که در فلان جریان زید اولین نفر نبود یعنی معنایش این است که ممکن است قبل از زید دیگری این کار را کرده باشد یک، یا نه زید همراهی هم داشته باشد که دو تایی این کار را کرده باشند دو، پس دو گونه فرض دارد در طرف منفی هم همین طور است یک وقت هست می‌گوییم تا کنون کسی این کار را نکرده کاری که زید کرد قبل از زید کسی این کار را نکرده این یک وقت به این معناست که زید اولین کسی است که این کار را کرده یا نه قبل از زید کسی این کار را نکرد ولی همزمان با کار زید دیگران هم این کار را کردند با هم این کار را کردند در جریان ﴿ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ﴾ این ناظر به هر دو قسمت است یعنی نه تنها قبل از شما کسی این کار را کرد همزمان شما هم کسی این کار را نکرده شما اولین کسی هستید که این کار را انجام دادید لذا از عمروبن‌دینار نقل شده است که «ما نزا ذکرٌ علی ذکر حتی کان قوم لوط» هیچ نری بر نری نجهید تا اینکه قوم لوط فرا رسیده است تنها گروهی که به این تباهی تن در دادند اینها بودند نکته سوم آن است که اینکه فرمود: ﴿ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ﴾ این ابلغ از آن است که بفرماید «ما سبقکم بها من احد من الناس» یک وقت هست می‌گوییم هیچ فردی از افراد بشر این کار را نکرد یک وقت می‌گوییم در هیچ جهانی این سابقه ندارد این تعبیر ﴿ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ﴾ این ابلغ است در افحش بودن
پرسش ...
پاسخ: ولو نشود تعبیرش ابلغ است.
نکته بعدی آن است که می‌فرماید: ﴿إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ﴾ یعنی آن قدر این کار زشت و قبیح در شما رسوخ کرد که تنها به قلمان و مُردان یعنی امرد به آنها بسنده نمی‌کنید کسانی هم که مثل شما هستند با آنها یک هم چنین کار وحشیانه‌ای انجام می‌دهید اگر بفرماید «انکم لتاتون القلمان» یا «انکم لتاتون المردان» یک مقداری شاید فحشایش کمتر باشد اما وقتی بفرماید: ﴿إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ﴾ یعنی کسانی که مثل شما هستند از این جهت این افحش است.
مطلب بعدی آن است که اینکه آنها در جواب گفتند که ﴿وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ﴾ این تقریباً به استثنای منقطع شبیه‌تر است تا استثنای متصل چون آخر این نه جواب تحقیقی است نه جواب تقلیدی یک وقت هست که پیغمبری به قومی می‌گوید شما چرا بت می‌پرستید این بت که لا یضر و لا ینفع نه عبادتش سودمند است نه ترک عبادتش زیانبار چرا می‌پرستید؟ آنها یا مغالطه می‌کنند می‌گویند ﴿لَوْ شَاءَ اللّهُ مَاأَشْرَکْنَا وَلاَآبَاؤُنَا﴾ که بین تکوین و تشریع خلط می‌کنند یا تقلیداً جواب می‌دهند که ﴿إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَی أُمَّةٍ﴾ یک وقت هست که نه می‌گویند پیغمبر را تبعید کنید این جواب نیست نه جواب تحقیقی است نه جواب تقلیدی اینکه فرمود: ﴿وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ﴾ این در حقیقت به استثنای منقطع شبیه‌تر است یعنی جواب نداشتند بدهند یک وقت هست که جواب تقلیدی می‌دهند می‌گویند: ﴿إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلیٰ أُمَّةٍ﴾ یک وقت یک جواب تحقیقی به گمان خودشان می‌د‌هند می‌گویند ﴿لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا﴾ خدا را قبول دارند قدرت بی‌انتهای خدا را قبول دارند می‌گویند این کار مرضی خداست و اگر مرضی خدا نبود خدا جان ما را می‌گرفت غافل از اینکه این آزادی، آزادی تکوینی است نه تشریعی تکویناً بشر آزاد است چون راه تکامل است اما تشریعاً آزاد نیست برای اینکه پایانش جهنم است از خدا عادل‌تر کیست؟ شما ببینید سخن بعضی از اقوام انبیای گذشته هم اکنون هم گاهی مطرح است می‌گویند بشر آزاد است خدا هم فرمود: ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ﴾ ﴿إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا﴾ این آزادی تکوینی است نه آزادی تشریعی در نظام شریعت انسان محدود است بنده است خب اگر این آزادی، آزادی حقی بود خب از جهنمی که به تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه) «دارٌ لیس فیها رحمة» این نکره در سیاق نفی است در نهج‌البلاغه فرمود هیچ اثری از رحمت در جهنم نیست «دارٌ لیس فیها رحمة» خب اگر خدا بشر را آزاد آفرید چرا اگر تباهی را پیشی گرفت به آن آتشی می‌سوزاند که هیچ رحمتی در او نیست تشریعاً بشر، بشر است هرگز نمی‌تواند بگوید من آزادم می‌خواهم سم بخورم یا عسل بخورم تکویناً آزاد است و اگر تکویناً آزاد نبود که راه تکامل نداشت آن خوبها که از فرشتگان می‌گذرند برای آن است که می‌توانند بد بشوند و نمی‌شوند و جهاد اکبر دارند و آنچه که ما جهاد اکبر می‌نامیم نزد مجاهدان این راه جهاد اوسط است آدم خوب شدن، با تقوا شدن، زاهد شدن، عابد شدن، امین شدن، وارسته شدن اینها همه جهاد اوسط است ما چون در میدان نیستیم اینها را جهاد اکبر تلقی می‌کنیم جهاد اکبر چیز دیگر است خوب معنای جهاد اکبر این نیست که آدم، آدم خوبی بشود عادل بشود این نیست در میدان جنگ با نفس حداکثر انسان جهاد اوسط دارد اگر آمد در نشئه جنگ با عقل، با عقل جنگید او می‌شود جهاد اکبر خب با نفس جنگیدن، آدم خوب شدن، زاهد شدن، وارسته شدن با تقوا شدن ﴿جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾ است دیگر و جهاد اوسط و به گمان ما جهاد اکبر است ولی بالأخره جهاد است یعنی انسان باید تلاش و کوشش بکند تا اینکه این رذائل را کنار بگذارد فضیلت کسب بکند برود بهشت خب این تا انسان که آزاد نباشد که تکاملی در کار نیست اما در محدوده شریعت چطور؟ انسان راهش از دو طرف باز است یا حدی دارد؟ ﴿وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِکَ﴾ کذا فاولئک کذا فاولئک کذا خوب اگر این آزادی در نظام تشریع هم بود دیگر در برابرش جهنم نبود همان خدایی که انسان را آزاد آفرید آن شعله را هم در برابر گذاشت دیگر فرمود: ﴿إِنّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ﴾ ﴿لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ ٭ وَلاَ یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ﴾ به هر تقدیر آنها می‌گفتند ما آزادیم انبیا می‌گفتند که این راه پرخطر است یعنی چه آزادید هرگز نمی‌شود گفت که شما که آزادید بین سم و شهد هر کدام را بخورید بی‌تفاوت است نه این چنین نیست آنها اصلاً جواب ندادند این ﴿وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ﴾ یعنی دست به عمل زدند دیگر جوابی ندادند این به استثنای منقطع شبیه‌تر است
پرسش ...
پاسخ: چرا پیامد بدی است دیگر غرض این است که جواب ندادند.
مطلب دیگر آن است که گاهی در این زمینه آل لوط تعبیر شده گاهی اهل لوط تعبیر شده آن آل هم چون در این‌گونه از موارد به معنی اهل است یعنی اعضای خانواده لذا زن را هم شامل می‌شود از این جهت در بخشی از سور وقتی جریان قوم لوط مطرح است می‌فرماید ما او و آلش را نجات دادیم الا زنش را ﴿إِلاّ آلَ لُوطٍ إِنّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعینَ إِلاَّ امْرَأَتَهُ﴾ آنجا که سخن از اهل است استثنای زن معنا دارد برای اینکه یکی از اعضای خانواده زن است و زن استثنا می‌شود آنجا هم که آل مطرح شد چون آل به معنی اهل است لذا استثنای زن هم جای خود را دارد در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» به یک تعبیر در «نمل» به تعبیر دیگر آمده است در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» به این صورت آمده است که ما آل لوط را معذب کردیم آیهٴ 62 سورهٴ «حجر» این است: ﴿فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ٭ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ ٭ قالُوا بَلْ جِئْناکَ بِما کانُوا فیهِ یَمْتَرُونَ﴾ آنجا در آیهٴ 59 سورهٴ «حجر» به این صورت است: ﴿إِلاّ آلَ لُوطٍ إِنّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعینَ ٭ إِلاَّ امْرَأَتَه قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرینَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» به صورت آل آمده است اما آن تعبیری که.
به صورت اهل آمده است و همسرش را استثنا کرد ولی آنجا که آل آمد دیگر سخن از استثنا نیست آیهٴ 56 به بعد سورهٴ «نمل» این است که ﴿فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ ٭ فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرینَ﴾ به قرینه سورهٴ «نمل» معلوم می‌شود که آنچه در سورهٴ «حجر» آمده است که فرمود ما آل لوط را حفظ کردیم مگر زنش را که زنش را از آل استثنا کردند معلوم می‌شود آنجا آل به معنی اهل است و زن لوط از اهل ظاهری لوط (سلام الله علیه ) به حساب می‌آمد.
مطلب بعدی که در تفسیر قرطبی از محمدبن‌سیرین نقل کرده‌اند این است که هیچ حیوان نری بر حیوان نر دیگر نجهید یا نمی‌جهد الا الخنزیر والحمار غالب حیوانات از این کار می‌پرهیزند در جریان تعذیب نکته بعدی آن است که در جریان تعذیب که فرمود: ﴿وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَرًا﴾ این تنوین هم برای تعظیم آن مطر و آن تنکیر هم برای آن تعظیم آن عذاب خاص است مطلب پایانی بخش قوم لوط آن است که انبیا قبلیُ همچنین خود لوط به قومش نصیحت کردند که شما از آثار تلخ گذشتگان عبرت بگیرید و اینها به جای اینکه عبرت بگیرند موعظت بپذیرند مورد عبرت دیگران شدند لذا در جریان انبیا بعدی نظیر همین شعیب(سلام الله علیه) به قوم خود می‌فرماید که ﴿وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعیدٍ﴾ مبادا خدای ناکرده عذاب تلخی بیاید همانند عذاب قوم لوط که تاریخشان نسبت به شما خیلی دور نیست به ما هم دستور دادند قبل از اینکه مورد عبرت قرار بگیرید از عبر گذشته پند بگیرید اما در جریان قوم شعیب(سلام الله علیه) وجود مبارک شعیب با دعوت توحیدی رسالت خودشان را آغاز کردند که فرمود: ﴿وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْبًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ﴾ که اول توحید است و همه انبیا هم برای توحید مبعوث شدند.
پرسش ...
پاسخ: عشق جریان سیدالشهداء جریان آدم خوب شدن که نیست آنجا عشق است که غالب بر عقل است تا سخن از حکمت و فلسفه است عقل است تا سخن از عرفان است عشق است او می‌گوید ببین عقل می‌گوید بفهم فهمیدن خیلی کار آسانی است کم نبودند حکما و متکلمین که بالأخره جهان‌بینی علمی داشتند اما اویس قرن شدن کار آسانی نیست حارثةبن‌مالک شدن جان کندن می‌خواهد این مثل درس خواندن نیست انسان ده بیست سال درس بخواند بشود حکیم درس خواندن کاری ندارد خدا رحمت کند مرحوم مجلسی اول را ایشان در روضةالمتقین در شرح من لا یحضره الفقیه می‌گوید من بیش از صد هزار نفر را تربیت کردم البته صد هزار نفر آن روز بیش از صد میلیون حالا است الآن همه امکانات و رسانه‌های گروهی و نشریات و مطبوعات و صدا و سیما در اختیار است اما آن روز صد هزار نفر آدم هدایت و تربیت بکند خیلی است این مرجع تقلید بود امام جمعه بود امام جماعت بود مدرس رسمی حوزه علمیه اصفهان بود مؤلف بود مرحوم مجلسی اول صاحب روضةالمتقین شرحِ من لا یحضره الفقیه فرمود من بیش از صد هزار نفر را هدایت کردم اما یک نفر از آنهایی که من می‌خواستم پیدا نشد می‌فرماید این درس و بحث شیطان کاری با او ندارد خب نان در آن است آب در آن است نان در آن است دست‌بوسی در آن است شیطان با این درس و بحث که مخالف نیست بخواهید الآن راه او قرنی را طی کنید ببینید چه بلاها به سرتان می‌آید بخواهید راه حارثة‌بن‌مالک را بروید مگر کار آسانی است آن یک چیز دیگر است خب آدم اینجا باشد و وجود مبارک سیدالشهداء بهشت جایش را نشان می‌دهد خب شب عاشورا همین‌طور بود دیگر خب دیدند جای خودشان را خب جان کندن چهل پنجاه ساله می‌خواهد که:
سالها پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب تا در این خانه جز اندیشه او نندیشم
مگر این کار آسانی است این مثل حکیم شدن یا فقیه شدن است که انسان سی چهل سال درس بخواند آدم بشود یک چیز دیگر است به هر تقدیر آن را می‌گویند جهاد اکبر که با عقل انسان در بیفتد بگوید من فهم کار را ندارم تا نبینم باور نمی‌کنم «ما کنت اعبد رباً لم أره» به من می‌گویید خدایی هست کجاست؟ آن را من می‌خواهم خدایی که چشم او را نمی‌بیند گوش او را نمی‌شنود دل او را می‌بیند «تدرکه القلوب بحقائق الایمان» من آن را می‌خواهم آن راه رفتنی این مثل امامت نیست که ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ امامت یک پست کلیدی است محال است انسان با درس خواندن امام بشود پیغمبر بشود آن سمت است اما ولی‌الله شدن به «ما کنت اعبد لم اره» رسیدن یا لااقل مثل حارثة‌بن‌مالک شدن یا مثل اویس قرنی شدن این راهها ممکن است به هر تقدیر.
در این جریان رعایت حقوق مردم این جزء حکمتهای الهی است چه در مسائل داد و ستد خرید و فروش چه در اجاره و چه در صلح تمام شئون تجاری خواه این تجارتهای معروف خواه تجارتهایی که اخیراً شناخته شده یا انحای تجارتی که بشر ممکن است بعداً اختراع کند در هیچ داد و ستدی در هیچ تعاملی شما کم ندهید و زیاد نگیرید این حکمت است یک، جزء قوانین بین‌المللی اسلام است این دو، اسلام به معنای ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإسْلاَمُ﴾ این را آورده این سه، که همه انبیا هم این را دارد اما از اینکه حکمت است ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» چند چیز را جزء حکمت می‌شمارد که یکی از برجسته‌ترین آنها رعایت حقوق مردم است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» از آیهٴ 21 به بعد شروع می‌کند به اصل توحید که ﴿لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولاً﴾ بعد تا می‌رسد به آیهٴ 35 می‌فرماید: ﴿وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً﴾ بعد هم شمارش برخی از احکام الهی در آیهٴ 39 همان سورهٴ «اسراء» که پایان‌بخش این محدوده است می‌فرماید: ﴿ذلِکَ مِمّا أَوْحیٰ إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ آن بخشهای علمی به حکمت نظری برمی‌گردد این بخشهای عملی به حکمت عملی برمی‌گردد چون فقه هم در بخشهای حکمت عملی است دیگر فقه است و حقوق است و اخلاق و سیاست اینها جزء سیاستهای عملی است حکمت و فلسفه و کلام جزء حکمتهای نظری است صدرش از حکمت و کلام شروع می‌کند که خدا هست و شریک ندارد و مانند آن بعد اثنا هم سایر مسائل حقوقی و اخلاقی و فقهی را طرح می‌کند تا می‌رسد به آیهٴ 35 که جریان کیل و وزن را بازگو می‌کند در پایان جمع‌بندی می‌کند اینها حکمت خدا است ﴿ذلِکَ مِمّا أَوْحیٰ إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که قبلاً بحث شد ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به اینکه به مشرکین حجاز بگویید اینها جزء احکام اولیه اسلام است من برای شما تشریح کنم در بخش پایانی سوره مبارکه «انعام» آیهٴ 151 به بعد این است ﴿قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ﴾ و آن مشرکین حجاز چون سوره مبارکهٴ «انعام» در مکه نازل شده به آن مشرکین حجاز اعلام می‌کنند ﴿أَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا﴾ که اول از توحید شروع می‌کند بعد در آیهٴ 152 می‌فرماید: ﴿وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ حَتّیٰ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ﴾ این را در مکه به مشرکین حجاز به عنوان احکام عمومی اسلام ذکر می‌کند که در طلیعه رسالت هم بود قبل از اینکه فروع فقهی و فرعی در مدینه نازل بشود این حکم در مکه نازل شد.
مطلب سوم هم آن است که این جزء ره‌آورد اسلام به معنای ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإسْلاَمُ﴾ است به دلیل اینکه شعیب پیغمبر این حرفها را هم گفته در مصر هم وقتی وجود مبارک یوسف (سلام الله علیه) مسئول اقتصاد و خزینه‌دار مصر شد فرمود که مگر نمی‌بینید ﴿أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ﴾ خب پس این جزء حکمت است یک، و در طلیعه رسالت هم بازگو شد دو، همه انبیا همین را آوردند سه، این مخصوص افرادی نیست که چیزی می‌خرند یا چیزی می‌فروشند در نوبت دیروز ملاحظه فرمودید که این جمله از همان جوامع‌الکلم قرآن کریم است گرچه همه سخنان قرآن جوامع‌الکلم است اما این در بین آنها جزء غرر جوامع‌الکلم است در چند جای قرآن این تعبیر آمده که ﴿وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾ با هیچ کسی چه مسلمان چه کافر چه در داد و ستد مالی چه در داد و ستد حقی چه در داد و ستدهای انتفاعی کم ندهید کم نگذارید خب این دیگر هم کارمند را شامل می‌شود که دیر بیاید و زود برود هم آن طلبه‌ای که در بحث حق هم بحث را رعایت نمی کند شب بی‌مطالعه می‌گذراند و فردا بدون مطالعه وارد جلسه بحث می‌شود همان استادی را که خوب مطالعه نکرده وقت دیگران را گرفت و دهها مورد دیگر نه ﴿النَّاسُ﴾ در شمولش قصوری است نه اشیاء در گسترشش کوتاهی است هیچ چیز را از هیچ کس کم نگذار ولو کافر مگر حالا در این کشور هم مسلمان است هم ملحد است هم یهودی است هم ترسا است هم زرتشت است حالا اگر یک کسی بخواهد جنس بفروشد مگر می‌تواند کم بفروشد یا وعده‌ای گذاشته مگر می‌تواند تخلف بکند چقدر این قرآن نور است سراسر نور است ﴿وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾.
پرسش ...
پاسخ: نه آنکه خودش فرمود می‌شود تکرار دیگر نه چون اصل تأسیس است چرا تأکید در جاهای دیگر هم این کلمه آمده است.
>پرسش ...
پاسخ: خب این هم ﴿أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ﴾ آن هم چون متعلقش حذف شده است یدل علی‌العموم با هر که تجارت و داد و ستد می‌کنید این چنین باشد مگر ممکن است که یک نظام اسلامی یا دین اسلام به کسی اجازه بدهد که در صادرات یک جعبه‌ای از کشور اسلامی به جای دیگر بفرستد که میوه‌های فاسد زیرش باشد و سالم رو یا فرشی یا چیز دیگری اینکه نیست که ﴿وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾
این راجع به امنیتهای اقتصادی و انسان وقتی بداند کسی کلاه نمی‌گذارد کم نمی‌دهد زیاد نمی‌گیرد خب از یک امنیتی برخوردار است ﴿لا تُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها﴾ این جریان وفای به کیل در بخشهای دیگر هم آمده این قسمت و قصه شعیب(سلام الله علیه) مبسوط‌تر آن در سورهٴ مبارکهٴ «هود» است که ان‌شاءالله آنجا خواهد آمد در آنجا هم آیهٴ 85 سورهٴ مبارکهٴ «هود» بعد از اینکه در آیهٴ 84 باز جریان کیل و وزن را ذکر کردند مجدداً تکرار می‌کند راجع به کیل و وزن گاهی امر به وفا می‌کنند گاهی نهی از نقص و بخس می‌کنند آیهٴ 84 سورهٴ «هود» این است که ﴿إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْبًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ إِنّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحیطٍ ٭ وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ﴾ هم امر به ایفا است هم نهی از بخس است و نقص ﴿وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی اْلأَرْضِ مُفْسِدینَ﴾ در بخشهای دیگر هم که باز از جریان قوم شعیب سخن به میان می‌آید آنجا گاهی امر به ایفا در کنار امر به وزن قرار می‌گیرد گاهی در دو آیه قرار می‌گیرد آیهٴ 181 و 182 سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» این است که شعیب به آنها فرمود: ﴿أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ﴾ کم ندهید ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ ٭ الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النّاسِ یَسْتَوْفُونَ ٭ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ ٭ أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ﴾ چون معمولاً الآن هم همین‌طور است در هنگام خرید دو گونه انسان می‌خرد در هنگام خرید غالباً یک طور می‌خرد در هنگام فروش دو گونه می‌فروشد در هنگام خرید چون یکجا می‌خرد با پیمانه می‌خرد الآن هم با باسکول می‌خرند یعنی این کامیونها می‌روند روی باسکول می‌گویند این پنجاه تن یا شصت تن است اما در هنگام فروش گاهی با همان پیمانه می‌فروشند گاهی هم خرده فروشی دارند لذا فرمود: ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ ٭ الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا﴾ وقتی می‌خواهند باسکولی بخرند کیلی بخرند پیمانه‌ای و کامیونی بخرند ﴿یَسْتَوْفُونَ ٭ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ موقع فروش دو گونه می‌فروشند یا کیلی می‌فروشند که فرمود ﴿کَالُوهُمْ﴾ یا وزنی می‌فروشند که فرمود ﴿وَزَنُوهُمْ﴾ ولی غالباً میدانیها مراکز مهم تجارت موقع خرید یکسر می‌خرند دیگر وزنی نمی‌خرند کیلی می‌خرند لذا فرمود: ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ ٭ الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا﴾ وقتی بخواهند تحویل بگیرند ﴿یَسْتَوْفُونَ﴾ وقتی بخواهند بفروشند دوگونه می‌فروشند یا کیلی است یا وزنی پس ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ ٭ الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَیٰ النّاسِ یَسْتَوْفُونَ ٭ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ یخسرون یعنی کم می‌دهند اینجا هم شعیب(سلام الله علیه) می‌فرماید: ﴿وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ ٭ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ﴾ خوب در این کریمه هم باز گذشته از امر به ایفاء فرمود نهی از بخس کرد امنیت شغلی را به هم نزنید امنیت اقتصادی را به هم نزنید امنیت اجتماعی را به هم نزنید بگذارید مردم با اطمینان و آرام با خاطر جمع معامله بکنند یا پیمانهایی که بستند با اطمینان ﴿لا تُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها﴾ ما به وسیله انبیا سرزمین جامعه را اصلاح کردیم به وسیله عقل و فطرت این جامعه را اصلاح کردیم شما بعد از اصلاح فاسد نکنید ﴿ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ به حق و قسط و عدل و ایمان دارید نه به من اگر بالأخره به یک واقعیتی ایمان دارید تأمین امنیت شغلی حفظ قسط حفظ عدل ایفای در کیل ایفای در وزن برای همه نافع است.
«والحمدلله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:14

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی