display result search
منو
تفسیر آیات 19 تا 21 سوره اعراف _ بخش اول

تفسیر آیات 19 تا 21 سوره اعراف _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 59 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 19 تا 21 سوره اعراف _ بخش اول"
شیطان دربارهٴ همه تهدید به اغوا کرد. امّا دربارهٴ مخلَصین آیا وسوسه دارد یا نه؟
آن که به مقام فنا و لقای الهی راه یافت که قلبش متیّم به حبّ خداست.


أعوذُ بِالله مِنَ الشّیطٰانِ الرَّجیم
بِسمِ الله الرّحمٰنِ الرَّحیم
﴿وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِین ٭ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا ووُرِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِین ٭ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ﴾

تتمّهٴ مسائل مربوط به کیفیت نفوذ شیطان در انسان این است که شیطان دربارهٴ همه تهدید به اغوا کرده است فقط مخلصین را استثنا کرد. امّا دربارهٴ مخلَصین آیا وسوسه دارد یا نه؟ آن را استثنا نکرده و دلیلی هم البته بر اثبات وسوسه نسبت به مخلَصین نیست.
در نوبت قبل به عرضتان رسید مخلصین هم درجاتی دارند آن که به مقام فنا و لقای الهی راه یافت که قلبش متیّم به حبّ خداست براساس «املأ قَلْبی حبالک و خشیة مِنْک» غیر خدا را در قلب او راه نیست چون ﴿إِذ جٰاءَ رَبُّهُ بِقَلْبٍ سَلْیمٍ﴾
و در چنین دلی توجه به غیر خدا نیست، دربارهٴ آنها البته عقلاً و نقلاً وسوسه راه ندارد، از آنها پایین‌تر کسانی‌اند که مخلص‌اند و توجه به خلق و کثرت و امثال ذلک دارند و معصوم‌اند و منزّه از اغوا و اضلال‌اند، امّا آیا دربارهٴ آنها وسوسه راه دارد یا نه؟ آن را شیطان استثنا نکرده است.
یک وقت کسی وسوسه می‌کند و فوراً انسان بر اساس دستور الهی که فرمود﴿وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾ به خدا پناه می‌برد، این وسوسه‌ را کأن لم یکن می‌گیرد. شیطان را رجم می‌کند و بی‌اعتنایی می‌کند و این وسوسه اثری ندارد، چنین چیزی آیا برای مخلصین هست یا نه؟ دلیلی بر نفی او نیست چه اینکه دلیلی هم بر اثبات پرسش ...
پاسخ: او نیست؛ چون در مرحلهٴ اغواست دیگر آن مستثنا منه اغواست ﴿لَأُغوِیَنَّهُم﴾ چون دو جا مخلصین مستثنا شده‌اند، یکی سورهٴ «حجر»، یکی سورهٴ «ص» در هر دو جا اغوا مطرح شد نه وسوسه، گفت: ﴿فَبِعِزَّتِکَ لأغوِیَنّهُم أجمَعْین الّا‌ عِبٰادَکَ مِنهُم المُخلَصْین﴾.
پرسش ...
پاسخ: نه، مرحلهٴ عالیهٴ اخلاص است دیگر چون اخلاص مراتبی دارد.
خب، بنابراین نسبت به مخلصین یقیناً اغوا نیست این یک، نسبت به کمّل و اوحدیّ از اهل اخلاص عقلاً و نقلاً وسوسه هم نیست این دو، این دو مطلب مفروغ عنه است نسبت به کامل نه اکمل، معصومهای متوسط نه اوحدی معصومهای کامل نه اکمل چون معصومها هم درجاتی دارند برای اینکه انبیا درجاتی دارند ﴿لَقَد فَضَّلنٰا بَعْضَ النَّبیّیْنَ علیٰ بَعْض﴾ ، مرسلین درجاتی دارند ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ آیا نسبت به متوسطین از اهل عصمت وسوسه راه دارد یا نه این مسئلهٴ سوم بود، مسئلهٴ اوّل و مطلب اوّل این بود که دربارهٴ احدی از مخلصین اغوا راه ندارد، این هیچی مطلب دوّم این بود که دربارهٴ اوحدی از اهل اخلاص نه تنها اغوا راه ندارد، وسوسه هم راه ندارد، این دو تا مطلب مفروغ عنهم است. مطلب سوّم آن است که اوساطی از اهل اخلاص آیا مبتلا به وسوسه می‌شوند یا نه؟ دلیلی بر نفی نیست که شیطان آنها را استثنا کرده‌ باشد چون شیطان دربارهٴ اغوا استثنا کرد نه دربارهٴ وسوسه، دلیلی هم بر اثبات نیست برای اینکه گرچه اطلاق ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ این «ناس» مطلق است شامل همه می‌شود ولی ظاهراً منصرف به افراد عادّی است دربارهٴ مخلص بعید الشّمول است، ظهوری ندارد بنابراین نمی‌شود به اطلاق ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ تمسّک کرد و گفت که «ناس» مطلق است شامل مخلص و غیر مخلص می‌شود چون ظاهراً این‌گونه از اطلاقها منصرف به افراد عادی‌اند. دلیلی بر امتناع نیست چه ‌اینکه دلیلی هم بر اثبات نیست، این هم مطلب سوّم.
مطلب چهارم آنکه دربارهٴ پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که: گاهی قلبم را غَین می‌گیرد؛ یعنی ابرگونه می‌گیرد آن شفّافیّتش را از دست می‌دهد، من روزی هفتاد بار استغفار می‌کنم.
یک بیان لطیفی مرحوم شیخ بهایی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف شرح اربعین حدیث خودشان دارند، چون اینجا اربعین حدیثی را انتخاب کرده‌اند که آن را خودشان شرح کرده‌اند در آنجا همین مطلب را بازگو می‌کند، بعد نقل می‌کنند که آن قلب مطهّر منزّه از آن است که از شفّافی به در آید و این‌چنین نیست که آن قلب را ابر بگیرد و نیاز داشته باشند برای وسوسه زدایی و استغفار. استغفاری که آن ذات مقدس می‌کند برای دفع است نه برای رفع، اینکه ذات اقدس الهی به رسول خودش(صلی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد فرمود:﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ﴾ آن استغفار برای خودش دفع است و برای مؤمنین دفع و رفع است.
اینها چون استغفار می‌کنند همواره به نام و یاد خدا هستند،در مسیر وسوسه نیستند. نباید گفت: حالا که در مسیر وسوسه نیستند چرا استغفار می‌کنند؟ استغفار آنها جنبهٴ دفع دارد.
پرسش ...
پاسخ: خب، همین دیگر چون اهل عبادت‌اند، چون می‌نالند، چون مسلّح‌اند«و سلاحه البکاء» محفوظ‌اند. نباید گفت اینها چرا گریه می‌کنند؟ خب اگر گریه نکنند می‌شوند بی‌سلاح دیگر، اینها که ذات اقدس الهی نیستند که، که ذاتاً غنی باشند، اینها ذاتاً فقیرند، چون ذاتاً فقیرند و متقرّب الی الله‌اند این تقرّبشان به آن اشک و آه و ناله و تضرّع و عبادت است، این را از دست اینها بگیریم ـ معاذ الله ـ چه می‌ماند برای اینها، اینها در مقابل دشمن مسلّح‌اند و سلاح اینها هم اشک است، دائماً گریه می‌کنند، هیچ شبی نیست ننالند. نباید گفت چرا گریه می‌کنند؟ این گریه برای آن است که بیگانه نیاید، این مرتّب دارند تیر اندازی می‌کنند. شیطان توان آن را ندارد که به سراغ یک آدمی برود که مرتب می‌نالد، چون آدمی که می‌نالد اهل تکبّر و تفاخر نیست، خود را نمی‌بیند دستور الهی را می‌بیند، چنین انسانی مسلّح است، انسان وقتی مسلح بود در مسیر شیطنت نیست خب حالا اهل ناله و ضجّه و شیون و گریه و توسّل و دعا و اینها نبود خب غافل می‌شود و شیطان هم غفلت‌گیر است.
خب بنابراین وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اگر روزی هفتاد بار یا کمتر یا بیشتر استغفارمی‌کرد، استغفار آن حضرت و همچنین ائمه معصومین برای دفع است نه برای رفع، نظیر ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾ آن اذهابشان آن تطهیرشان دفع رجس است نه رفع رجس موجود. خب
پرسش ...
پاسخ: چرا دیگر راه دارد دفع می‌شود دیگر، راه دارد که انسان دفع بکند، اگر خدای ناکرده آلوده شد با این دعا و توسّل و اشک و آه رفع می‌کند و اگر إن‌شاءالله آلوده نشد با همین دعاها مواظب است به چاه نیفتد دیگر، نمی‌شود گفت که حالا که شیطان نیامده چرا سلاح به دستتان است؟ خب چون سلاح به دست اوست که گریه باشد شیطان نمی‌آید. شیطان به سراغ آدمی می‌رود که اهل ناله نباشد، خب چون می‌خواهد بفریبد دیگر. پس استغفار آن ذوات مقدس دفع است نه رفع. مطلب دیگر اینکه،
پرسش:
پاسخ: قلبشان
پرسش ...
پاسخ: خبر همان نمی‌گذارد ابر بگیرد، دائماً نسیم هست، دائماً این نسیم هست که نمی‌گذارد ابر بیاید، نه اینکه ابر آمده را برطرف برمی‌دارد، در حقیقت همان بیان لطیفی که مرحوم شیخ بهایی در شرح اربعین از اصمعی نقل‌می‌کند، آن بیان لطیفی است مراجعه بفرمائید در شرح اربعین همین حدیث را ذکر می‌کند.
پرسش ...
پاسخ: نه اغوا دعوتنامه نیست وسوسه دعوتنامه است.
پرسش ...
پاسخ: اغوا اگر کسی دعوتنامه را گوش داد جاذبه ایجاد می‌کند، میل ایجاد می‌کند، کشان کشان ایجاد می‌کند تا به ﴿شَارِکْهُمْ فِی الأمْوَالِ وَالأوْلاَد﴾ می‌رسد، اغوا غیر از وسوسه است.
خب، مطلب بعدی آن است که شیطان تمام اغوا‌ها را به خود اسناد داد و ذات اقدس الهی هم تکذیب نکرد چون ایشان گفت: ﴿لاٴغوِیَنَّهُم أجمَعْین﴾ پس یک موجودی است که همه جا به قدرت الهی می‌تواند حضور و ظهور داشته باشد آن‌گاه این منافات ندارد به اینکه قبیل داشته باشد یک، ذریّه داشته باشد دو، افراد زیادی را به عنوان ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ بپروراند سه، کارها را به وسیلهٴ آنها انجام بدهد چهار، امّا خود در تمام کارها حضور و ظهور دارد. ظاهر ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ آن است که من نقش حقیقی دارم در اغوا این یک مطلب، اگر دلیل عقلی یا نقلی ما داشته باشیم که این شخص خودش حضور ندارد گاهی فرمان صادر می‌کند، فرمان اعتباری نه فرمان حقیقی، فرمان صادر می‌کند آن وقت زیر مجموعهٴ او که امربر او هستند کار را انجام می‌دهند، آن وقت آن کار مأمورین به آمر اسناد پیدا می‌کند از طریق«فتح الامیر البلد» با اینکه جند او فتح کرده‌اند، آن‌گاه انسان می‌گوید اینجا مجاز در اسناد است مصحّحش هم همان امر اعتباری است امّا اگر ما چنین قرینه‌ای نداشته باشیم نظیر «فتح الامیر البلد» این ظاهرش حجّت است یعنی خود او نقش دارد نه اینکه فقط امر اعتباری بکند، نه نقش تکوینی دارد. در طول علل وسطایی یا نازل حضور و ظهور دارد، ظاهرش این است، چون دلیلی که بر خلاف اقامه نشده که. پس بنابراین در همه می‌تواند حضور و ظهور داشته باشد، ولو با اسباب و علل، که آنها اسباب و علل، علل اعتباری نیستند، یک وقت است که امیر دستور می‌دهد فلان شهر را شما باید فتح کنید، یک فرمان اعتباری است و آن سرباز است که فتح می‌کند، آن مباشر است که فتح می‌کند، اسناد فتح آن بلد به امیر فرمانده اسنادش اعتباری است، آن‌که حقیقتاً مباشرتاً فتح کرده است سرباز است، یک وقت است نه یک کاری است تکوینی و در طول هم نه اعتباری، نظیر اینکه نفس یک مطلبی را فرمان می‌دهد قوّهٴ واهمه امتثال می‌کند، بعد قوّهٴ خیال امتثال می‌کند، بعد حسّ مشترک امتثال می‌کند بعد چشم امتثال می‌کند. انسان علاقه‌مند است است که عالم بشود، آن علاقه و فرمان نهایی عقل کم‌کم به چشم سرایت می‌کند، چشم کتاب را مطالعه می‌کند، گوش حرفها را می‌شنود و مانند آن، همه اینها کار خودشان را انجام می‌دهند، کار تکوینی هم هست به همه هم اسناد دارد، به آن مبدأ این مبادی هم اسناد حقیقی دارد و کار هم تکوینی است نه اعتباری.
شیطان که گفت: ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ از قبیل قوای نفس است که نسبت مادونشان با حفظ مراتب کار تکوینی می‌کنند یا از قبیل «فتح الامیر البلد» است که یکی اعتبار است بقیّه تکوین؟ ظاهرش این است که همه‌اش تکوین است و حقیقت است و مصحّح در مجاز هم در کار نیست.
مطلب بعدی آن است که شیطان دارای قبیل است به دلیل همین آیه‌ای که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در پیش داریم، یعنی آیهٴ 27 سورهٴ «اعراف» که در همین روزها به خواست خدا به آن خواهیم رسید که فرمود:﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ امّا قبیل چه کسانی هستند؟ از جنس خود او هستند یا نه؟ این مطلق است. من الانس‌اند أو من الجنّ‌اند أو کلیهما؟ مطلق‌اند ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ که در آیات دیگر هست ممکن است قبیل او باشند، پس قبیل اختصاصی به گروه خاص به نام انس یا جنّ ندارد، ممکن است از این راه اینها باشد ممکن است از آن راه باشد آنها.
مطلب دیگر آن است که او گذشته از اینکه قبیل دارد، دارای ذرّیه است نه تنها دارای دستگاه و قبیل و قبیله و طایفه است، نه دارای زاد ولد هم هست امّا این زاد و ولد او را قرآن کریم باز نکرده که به چه صورت فرزندان او به دنیا می‌آیند، در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» از ذرّیهٴ او سخن گفته است، آیهٴ 50 سورهٴ «کهف» این است که ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِی﴾ امّا چگونه او نکاح دارد چگونه ذریّه دارد؟ این را قرآن مشخص نکرده بر خلاف جریان آدم و انسان چون برای انسان نافع بود [که] این قسمت را بیان فرمود امّا کیفیت تناکح و تناسل شیطان و ذریّه او سود علمی و عملی ندارد، این را ذکر نفرمود.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر یعنی خود شیطان نه، تا ﴿إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ هست ولی آنها چرا مرگ و میر دارند ﴿قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ﴾ آنها زندگی دارند، حیات دارند، ممات دارند، تناکح دارند و مانند آن، جن این‌چنین است. خب
پرسش ...
پاسخ: خب بله دیگرتعلیق [دارد] به چیز دیگر، اگر اینها تقرّب الی الله نداشته باشند، اگر اینها؟؟؟داشته باشند بله دیگر
پرسش ...
پاسخ: ـ معاذ الله ـ منتها آن وقت می‌شود لکن التالی باطل فالمقدم مثله» اگر اینها اهل خشوع و خضوع حضور قلب نباشند البته راه دارد، لکن التالی باطل فالمقدم مثله» یقیناً اینها اهل خشوع و حضورند هستند.
پرسش ...
پاسخ: خب بنده‌اند دیگر، اگر بندگی نکنند، خب یقیناً شیطان راه پیدا می‌کند، «لکن التالی باطل فالمقدم مثله»
پرسش ...
پاسخ: یقیناً بنده‌اند، آن فرمایش آنها: «کفیٰ لی فَخراً أن ناکون لَکَ عَبداً»
پرسش ...
خب آن وقت وسوسه ابلیس منافاتی با استقلال خود انسان ندارد، این‌چنین نیست که مثلاً وسوسه بیش از حدّ دعوتنامه باشد، همین در حدّ دعوتنامه است منتها یک پاکت رنگین، یک کاغذ زرّین، با یک املای خوب، با یک چیز جاذبه‌داری عرضه می‌کند همین، قرآن کریم هم تأییدات الهی را ذکر می‌کند، تأییدات ملائکه را ذکر می‌کند، تأییدات انبیا و مرسلین را ذکر می‌کند که اینها همه کمک انسان‌اند، تخریبها و وسوسه‌های شیاطین را هم ذکر می‌کند، می‌فرماید انسان در تصمیم‌گیری مستقل است البته فرشتگان کمک می‌کنند اما این‌طور نیست آن کسی که به حالا راه افتاد و مؤمن شد مجبور در ایمان باشد یا مجبور در امتثال و اطاعت باشد، ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ تخریب می‌کنند، وسوسه می‌کنند امّا آن‌طور نیست که اگر کسی بیراهه رفته است مجبور در تمرّد باشد که ﴿قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُر﴾ هر دو به عنوان فعل اختیاری به خود انسان اسناد داده شده است.
در جریان مثبت یعنی تأیید فرشته‌ها آنجا در سورهٴ مبارکهٴ «فصّلت» آیهٴ سی به بعد این است: ﴿إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ٭ نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ﴾ اینها نازل می‌شوند، هراس را از آدم بر‌می‌دارند، اندوه را بر‌می‌دارند، گاهی حزن نمی‌گذارد انسان کار مثبت انجام بدهد، گاهی ترس نمی‌گذارد انسان کار مثبت انجام بدهد، خب این پیامهای فرشتگان طوری نیست که انسان را مجبور به اطاعت بکند، این یک دعوتنامه‌ای است آن هم با کاغذ زرّین، با املای خوب، با انشای خوب، با یک جاذبه‌ای خوف و غم را از آدم بر‌می‌دارد، شیطان هم از یک طرفی تخویف می‌کند﴿یَعِدُکُمُ الفَقر﴾ یعنی یُوعِدُکُم، وعید می‌دهد، می‌ترساند، که اگر شما این کار را، کار خیر را انجام بِدهی خودت چه می‌کنی؟ بچّه‌هایت چه بخورند؟ آینده چه می‌شود؟ می‌ترساند.
خب یک دعوتنامه است که انسان را می‌ترساند، غمگین می‌کند، یک دعوتنامه است که انسان را مسرور می‌کند، فرحناک می‌کند، شجاع می‌کند، هر دو دعوتنامه است نه آنها که مطیع‌اند مجبور در طاعت‌اند که ثواب نبرند، نه آنها که عاصی‌اند مجبور در تمرّدند که عقاب نبینند، دوتا دعوتنامه‌ است. لذا ذات اقدس الهی انسان را مختار معرفی کرده فرمود که: ﴿فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ﴾ اینها مؤیّدات هستند، اینها دعوت‌کننده هستند، اینها بخشهایی است که مربوط به قبل از مرگ است.
در جریان قیامت وقتی صحنه‌ها کاملاً برای همه روشن شد آن‌گاه ذات اقدس الهی این صحنهٴ اعتراض افراد بر شیطان را ذکر می‌کند و پاسخ شیطان را هم تشریح می‌کند در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» آیهٴ 22 فرمود: ﴿وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ﴾ یعنی بعد از اینکه همه آمدند در صحنهٴ قیامت حساب و کتاب و وعد و وعید همه بررسی شد و عده‌ای مجرم و تبهکار شناخته شدند، وقتی امر گذشت و حکم الهی به محکومیت یک عدّه‌ و نجات عدّه دیگر صادر شد ﴿وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ﴾ آن‌گاه روی می‌کند به تبهکاران می‌گوید: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ﴾ خدا وعده داده وعده او حقیقی بود، من وعده دادم و خلف وعده می‌کردم ﴿وَمَا کَانَ لِی‌عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ﴾ من که بر شما مسلّط نبودم که، این همه دعوتنامه‌های فطرت و عقل را از درون داشتید، وحی و نقل و فرشتگان را از درون و بیرون داشتید، خب می‌خواستید آنها را گوش بدهید، من که مجبورتان نکردم که﴿وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی﴾ من دعوت کردم شما هم قبول کردید، خب می‌خواستید قبول نکنید ﴿فَلاَ تَلُومُونِی﴾ خب چرا مرا ملامت می‌کنید، اگر تنها دعوتنامه من بود خب ملامت بکنید، امّا خدا دعوت کرده، کتابهای آسمانی و صحف انبیا دعوتنامه است تأییدات فرشتگان دعوتنامه است ﴿فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنفُسَکُم ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِیَّ﴾ امروز نه شما مصرخ و صریخ من هستید که به ناله من پاسخ بدهید نه از من کاری ساخته است که مصرخ باشم، مشکل شما را حل کنم﴿إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ خب پس هم از این سو دعوتنامه است بدون اینکه انسان مجبور باشد، هم از سوی فرشتگان دعوتنامه است بدون اینکه انسان مجبور باشد.
مطلب بعدی آن است که افراد فرق می‌کنند یک وقت است که انسان یک کار عادی را می‌خواهد انجام بدهد، شیطان به وسیله یکی از مأمورین جزء، واحد پیاده نظام او را دعوت می‌کند حالا یا او قبول می‌کند یا نه، یک وقت است نه یک کار خیلی مهم اجتماعی است، اصل دین با این آبیاری می‌شود، آن‌گاه همه واحد‌های سوارهٴ خود را تحریص می‌کند و تنها یک نفر و دو نفر نیستند، چندین نفر را می‌فرستد، این خطرها را ذات اقدس الهی هشدار داد فرمود: دعوتنامه هست، بیش از دعوت نیست، ولی گاهی یک شخص از شما دعوت می‌کند گاهی هشت، ده نفر دعوت می‌کنند و اینها هم گاهی فرادا می‌آیند، گاهی مثنا، گاهی دوتا دوتا می‌آیند، گاهی گروه گروه می‌آیند، گاهی یک وقتی هیئتی هشت، ده نفری آمدند به سراغ شما می‌خواهند شما را به یک سمت بکشانند این همان است که انسان باید بداند که در اینجا ده نفر از شیاطین آمدند، گاهی یک نفر می‌آید، گاهی ده نفر می‌آید،﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ﴾ ﴿أَن یَحْضُرُونِ﴾، یعنی: «أن یحضرونی»، این نون که مکسور است نشانه حذف یاء است. خدایا من یک نفرم اینها ده نفر هم آمدند، ظاهرشان هم زرق و برق است﴿رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ﴾ نه من همزات الشیطان، نه من همزة الشیطان، همزات است یک، شیاطین است دو،﴿قُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ﴾ ﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ﴾ ﴿أَن یَحْضُرُونِ﴾ آدمی وقتی یک سِمَتی پیدا کرد، می‌بینید باند باند می‌آیند او را منحرف بکنند، گروه گروه می‌آیند او را منحرف بکنند، وقتی آدم عادّی شد نه ده نفر، ده نفر نمی‌آیند، یک نفر کافی است برای او خب این است که ذات اقدس الهی همه این نکات را گوشزد کرده، آدم باید یک شامّه‌ای داشته باشد که حرف را بو بکشد بالأخره، نظیر آن شامّه‌ای که یعقوب(سلام الله علیه) داشت گفت:﴿إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ﴾ اگر آدم شامّهٴ حرف‌شناسی داشته باشد، ببیند این حرف معطر است یا متعفّن آن وقت نجات پیدا می‌کند.
در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در طبق آیهٴ 97 و 98 چنین دستور داد: ﴿وَقُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ ٭ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ﴾ خب به همه ما گفته‌اند وقتی احساس خطر کردید پناه ببرید، این به﴿وَإمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطٰانِ نَزغٌ فإِستَعِذ بِالله﴾ بارها مطرح شد که ﴿فَاسْتَعِذْ﴾ پناه ببرید، نه یعنی بگویید «أعوذُ بِالله مِنَ الشّیطٰانِ الرَّجیم» اینکه استعاذه لفظی است البته یک ذکر است، ثواب دارد، امّا یک عبادت لفظی است به همان اندازهٴ لفظ اثر دارد. مثل اینکه آن وقتی که مناطق مسکونی بمباران می‌شد، آژیر خطر می‌کشیدند، آژیر خطر می‌کشیدند یعنی چه؟ یعنی بروید پناهگاه. حالا اگر کسی وسوسه کرد، یک نامحرمی از کنارش ردّ شد، این مکرّر وسوسه می‌کند ببیند، یک پول فراوانی آوردند به عنوان اینکه هدیه است به عنوان اینکه سهم امام است، خب آخر به تو که کسی سهم امام نمی‌دهد که تو حالا تازه یک سِمتی پیدا کرده‌ای، این باید بداند رشوه است به عنوان سهم امام، باید بداند به اینکه پول حرام است به عنوان هدیه، یک بیان نورانی است از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است، به حضرت گزارش دادند فلان کارمندت یک پولی گرفت، حضرت احضار کرده او را فرمود: به من خبر داده‌اند که تو پولی گرفتی عرض کرد بله امّا به من گفتند هدیه است، «کانت هدیةٌ یا رسول الله» هدیه هم که صحیح است. فرمود: «أرأیت إن کان قعد أحدکم فی منزله و لن نولّه عملاً أکان النّاس یهدون الیه شیئا» آن روزی که در خانه‌ات بودی از این هدایا خبری بود؟ عرض کرد نه، فرمود اگر حالا بعد هم بازنشست بشوی از این هدایا خبری هست؟ عرض کرد نه، فرمود خب چه هدیه‌‌ای است به تو داده‌اند؟ فرمود: «أرأیت لو کان قعدأحدکم فی منزله و لن نولّه عملا أکان النّاس یهدون الیه شیئا» اگر از طرف ما سمتی نداشته بودی، کسی به تو وجوه نمی‌داد که. یک وقت است تو مرجعی خب البته مردم نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند به همان قصد ـ قربةً الی الله ـ بر آنها واجب است و بر مرجع هم گرفتنش واجب است، برای اینکه حفظ کند نظام حوزه را، نظام اسلام را، هم او واجب را انجام می‌دهد ـ قربةً الی الله ـ می‌گیرد، هم مردم واجب را عمل می‌کنند ـ قربةً الی الله ـ می‌دهند، «کلاهما فی الجنّه». امّا به تو هیچ کسی؟ فرمود: اگر در خانه‌ات بنشینی، بازنشست بشوی از این هدایا خبری هست؟ عرض کرد نه، فرمود: پس این دیگر هدیه نیست، اینکه وجوه شرعی نیست.
خب وقتی هم آن کسی که می‌خواهد انسان را فریب بدهد به این نام هدیه فریب می‌دهد دیگر، اوّل یک قرآن هدیه می‌کند خب بله کتاب خوبی است بعد یک کتاب دعا هدیه می‌کند بعد می‌بیند نه این آقا بدش نمی‌آید، یک قلم یک خودکار، من از کربلا بر گشتم یک مقدار مهر و تربت، می‌بیند نه او قبول می‌کند، از این امور گذشته یک خودکار می‌بیند نه، یک دفتر می‌بیند نه می‌گیرد، بعد کم‌کم می‌رسد به جای دیگر، اگر از همان اوّل حسابش رسیده باشد دیگر بعد آلوده نخواهد شد. این شیطان هم سوگند یاد کرده و راهش را هم بلد است که چگونه آبروی آدم را ببرد خب،
پرسش ...
پاسخ: کمتر است، فرمود شما باز نکنید، من بستم شما باز نکنید، پس آن گناهان قبلی چون حالا این آیاتی که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است دارد می‌خوانیم، آن زمینه‌هایی که قبل از ماه مبارک رمضان فراهم شده است این باعث می‌شود که انسان با دست خودش می‌رود دست و پای او را باز می‌کند. غرض این است که گاهی وقتی انسان مسئولیت پیدا کرده چند نفر به سراغ او می‌آیند، و اگر خداوند در قرآن دستور داد که ﴿امّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطٰانِ نزغٌ﴾ نزغ این است که انسان یک سیخی به یک مرکوبی بدهد که بار را بیشتر ببرد، این سیخی که فشار می‌دهد به این حمار، آن چهارپادار، آن مُکاری، سیخی که به پای یک حمار می‌دهد این را می‌گویند: «نزغ» فرمود اگر دیدید یکی به شما سیخ زد فوراً بیا پناهگاه، مثل اینکه گفتند اگر آژیر خطر شنیدید پناه ببرید، نه بگویید «أعوذُ بِالله مِنَ الشّیطٰانِ الرَّجیم»، ﴿وَإمّٰا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطٰانَ نَزغٌ فَإستَعِذ بِالله﴾ پناه ببر، نه بگو«أعوذُ بِالله مِنَ الشّیطٰانِ الرَّجیم»، «أعوذُ بِالله مِنَ الشّیطٰانِ الرَّجیم» که پناه بردن نیست، مثل اینکه وقتی گفتند آژیر خطر شنیدید بروید پناهگاه، معنایش این نیست که اگر آژیر خطر شنیدید در همان خیابان بایستید بگویید من می‌خواهم بروم پناهگاه، خب شما حرفش را زدی نرفتی که، فرمود پناه ببر. خب انسان وقتی که احساس خطر بکند، احساس بکند که الآن یک بیمار صعب‌العلاجی دارد چگونه متوسّل می‌شود؟ مگر کسی یادش می‌دهد؟ کسی لازم نیست یادمان بدهد که، ما همه چیز را بلدیم، واقعاً بلدیم. اگر کسی گرفتار باشد چه کسی را می‌خواهد؟ مگر کسی به کسی یاد می‌دهد که به آن مرکز قدرت توجه بکن، یک آدم غریق را مگر کسی یاد می‌دهد که التماس بکن به منشأ قدرت؟ نه اگر خلاف هم تلقین کرده باشند وقتی ﴿فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ نه ظاهراً بگویند ﴿الله مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّیْن﴾ در کمال اخلاص به آن مرکز قدرت متوسّل می‌شوند انسان که احساس خطر بکند به آن مرکز قدرت متوجّه می‌شود بدون اینکه قبلاً به او گفته باشند بلکه تلقین خلاف هم اگر کرده باشند باز به او طوری است که مثل اینکه بچه شیری را کسی شیر خوردن را یادش نمی‌دهد که، این ﴿قَدَّرَ فَهَدیٰ﴾ خدا همهٴ ما را به طرف خود هدایت کرده است، هیچ کسی را لازم نیست تلقین بکنند که، آنهایی هم که مشرک‌ند عمری بت‌پرستی کرده‌اند، وقتی سوار کشتی بشوند با اخلاص می‌گویند«یا الله» ﴿دَعَوُا الله مُخْلِصِین لَه الدِّیْن﴾ بعد هم وقتی که به خشکی رسیدند دیگر یادشان می‌رود، خب وقتی به ما فرمودند:﴿وَإمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ‌الشَّیطٰانِ نَزْغٌ‌ فَإسْتَعِذ﴾ یعنی پناه ببر، حالا گاهی گروهی به سراغ آدم حمله می‌کنند، گاهی سواره‌نظام، گاهی پیاده‌نظام، خب این گروهی آمدنش در آیه 97 و 98 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» است، امّا سواره نظام و پیاده نظام و اینها در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است که شیطان برای همه، این گروهها را آماده نکرده، حالا تا افراد در چه حدّی باشند، در سو‌رهٴ مبارکهٴ «اسراء» به این صورت آمده است آیهٴ 64 فرمود ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ حالا در همین بحثهای ﴿شَارِکْهُمْ فِی الأمْوَالِ وَالأوْلاَد﴾ بعضی از روایاتی آمده است که اگر کسی مهریّه‌ای تهیه کند که عین باشد نه دین این یک مطلب و عین او غیر مخمّس باشد این دو مطلب، چنان نکاحی سفاح است و چنان نکاحی گرفتار ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ است، آن وقت آن بچه می‌شود شیطان‌زاده، می‌شود شیاطین الانس، گاهی ممکن است مهریه دِین باشد و انسان در مقام پرداخت از حرام ادا کند، نه آن خارج است ولی مهریه اگر عین بود یک، و آن عین غیر مخمّس بود دو، این مصداق ﴿وشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ﴾ است سه.
حالا اگر ـ معاذ الله ـ کسی نامحرمی را دید و شب با عیال خود به هوس آن نا‌محرم همبستر آن هم ﴿شَارِکْهُمْ فِی الأمْوَال﴾ ﴿وَالأوْلاَدِ﴾ است این دو، این می‌شود شیطان‌زاده، گفته‌اند ذکر بگویید حرف نزنید، مگر نمی‌خواهید بچهٴ خوب داشته باشید، بعد هم که سنّ یک مقدار بالا آمده می‌بینید: این یک سرطان داخلی است این بچه، آدم بخواهد داشته باشد نمی‌تواند، طردش کند نمی‌تواند. خب این همه دستورات گفتیم: «کلامکم نور»، «کلامکم نور» همین است دیگر، همهٴ این قسمتها نور است به ما گفته‌اند، گفته‌اند مواظب خاطراتتان باشید، مواظب حرکاتتان باشید، غیر از ذکر نگویید، بعد دشوار نیست تربیت بچه، آن اوّل مهم است.
خب، این سیدناالاستاد خدا غریق رحمتش کند فرمودند شیطان یک امر مبتذلی شد، می‌گویند لعنت بر شیطان، اما دیگر نمی‌دانیم چه آفتی است او که او چگونه اثر می‌گذارد، می‌بینید چه بحثهای عمیق روانشناسی را به همراه داشت، در خاطرات آدم چگونه اثر می‌گذارد ﴿شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ این بچه دو تا پدر دارد خب چه در‌می‌آید این بچه، این قرآن که ﴿وَمَن أصْدَقُ مِنَ الله قِیْلاً﴾ از این کلام که صادق‌تر محال است، شریک فرزند آدم می‌شود، خب لذا گفته‌اند آن حال مواظب باشید جز ذکر خدا نگویید، نا‌محرمی را نبینید و اگر دیدید در آن حال به فکر نامحرم نباشید، خب این راهش است، آنجا فرمود: شیطان چنین مأموریتی پیدا می‌کند که یک عده را با خیل و سواره‌نظام بگیرد، یک عده را با پیاده‌نظام بگیرد، آنها که ضعیف‌اند با پیاده‌ها، آنها که قویّ‌اند با سواره‌ها﴿وشَارِکْهُمْ فِی‌الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ امّا ﴿وَعِدْهُم ومایَعِدهُمُ الشَّیطٰان الّاٰ غروْراً﴾ بعد فرمود: چه تو سواره بفرستی چه پیاده بفرستی، چه شریک مال بشوی، چه شریک فرزند بشوی، کارت در حدّ دعوت است ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ تا مبادا کسی خیال بکند که خدای نکرده مجبور در گناه است، نه فقط وسوسه می‌کند، در حدّ وسوسه.
خب بنابراین آنچه را که ذات اقدس الهی در این قسمتها فرمود که شیطان مجاری ادراکی را می‌گیرد محصولش این است که این فقط کارهای بد می‌فهمد، کارهای بد انجام می‌دهد مگر نه‌ این است که او نفهمد که، در بخشی از قرآن کریم آمده است که شیطان نمی‌گذارد [که] اینها بفهند، نه‌ اینکه نمی‌گذارد یعنی اینها واقعاً چیز نمی‌فهمند، اینها واقعاً چیز می‌فهمند منتها کارهایشان در شرور خلاصه می‌شود، در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» یعنی در همین سوره‌ای که در خدمتش هستیم در بخشهای پایانی این سوره آیهٴ 179 دارد که: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ﴾ که این «لام» لام عاقبت است نه غایت ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾ اینها که چشم دارند و نمی‌بینند، گوش دارند و نمی‌شنوند و دل دارند و نمی‌فهمند دربارهٴ همینها قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که اینها محکم‌ترین شبهه، تلخ‌ترین شبهه، پیچیده‌ترین مغالطات را دارند، اینکه فرمود نمی‌فهمند یعنی مطالب حق را نمی‌فهمند وگرنه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» قبلاً گذشت که این شیطان ﴿لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ این وسوسه‌های مهم آنها ‌و شیطنتهای شبهه‌افکن آنها در همین باب است، آیهٴ 121 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این بود که: ﴿وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾. می‌بینید در شبهه‌اندازی خب خیلی قویّ‌اند، همینها هستند که﴿لَهُم قُلُوبٌ لا‌یَفْقَهُونَ بِها﴾ نه اینکه چیز نفهمند شبهه را خوب القا می‌کنند، خوب می‌فهمند، ذهن اینها آن رسوبات و املاح شبهه را پر کرده ذهن ایشان را، حرف حق در آنها نفوذ نمی‌کند بدون اینکه نه آنها در اطاعت مجبور باشند یعنی پرهیزکاران، نه مؤمنین در پرهیزکاری مجبورند، نه تبهکاران در بزهکاری.
در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» ذات اقدس الهی تثبیت اقدام مؤمنین را بدون جبر به خود اسناد داد، به ملائکه اسناد داد، آیهٴ یازده و دوازده «انفال» این است که فرمود: این کارها را ذات اقدس الهی کرده ﴿وَلِیَرْبِطَ عَلَی قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأقْدَام ٭ إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلاَئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ خب ملائکه مؤمنین را تثبیت می‌کنند، ذات اقدس الهی مؤمنین را تثبیت می‌کند، بدون اینکه این مؤمنین در اطاعت مجبور باشند، در حدّ تأیید است، در حدّ دعوت است، در حدّ گرایش و تزیین است، از آن طرف شیطان﴿لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأرْضِ﴾ است از این طرف خدا فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ خب انسان است که احد الطریقین را انتخاب کند. بعد از پذیرش دعوت البته اغوا به او اسناد داده‌ می‌شود، یعنی بعد از اینکه این قبول کرده و در قرآن کریم هم آن تأیید شده گفت که: ﴿إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ﴾ اگر کسی دعوتنامه او را قبول کرده و به دنبال راه او راه‌ افتاده و تحت ولایت شیطان قرار گرفته از آن به بعد شیطان ولیّ اوست و این تحت ولایت او دارد کار می‌کند و این می‌شود«ضال» می‌شود«غاوی» شیطان به خود اسناد می‌دهد بعد هم در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» خواندیم که شیطان در ﴿یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ می‌گوید که من فقط دعوت کردم از آن به بعد خودت بودی، برابر سورهٴ «ق» که دارد که ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ﴾ آیهٴ شانزده سورهٴ «ق» این است ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَاتُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ﴾ این دعوتنامه را از شیطان گرفته حالا دارد می‌شوراند، خب آن دعوتنامهٴ فرشته‌ها را هم می‌خواست بگیرد شکوفا‌ کند دیگر از آن به بعد دیگر نفس طغیان می‌کند و خود را در تحت ولایت شیطان قرار می‌دهد که﴿أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ﴾
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:07

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی