- 438
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 7 تا 11 سوره انعام _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 7 تا 11 سوره انعام _ بخش دوم"
- قرآن کریم هم نور است هم تبشیر است هم انذار
- آیات قرآن کریم گاهی در مقابل احتجاج و گاهی در مقابل لجاج و استهزاء است
- خدا اگر دیدنی باشد که دیگر خدا نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتابًا فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ ﴿7﴾ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکًا لَقُضِیَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ ﴿8﴾ وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ ﴿9﴾ وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ﴿10﴾ قُلْ سیرُوا فِی اْلأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ﴿11﴾
قرآن کریم هم نور است هم تبشیر است هم انذار، نور است برای اینکه معارف الهی را به عنوان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾ تبیین میکند تبشیر است برای اینکه اگر کسی در برابر برهان خاضع بود و عاقلانه این براهین را پذیرفت و ایمان آورد خیر دارین را خدا به آنها بشارت میدهد انذار است برای اینکه اگر کسی بعد از قیام و حجت و تمامیت نصاب دلیل در برابر او همچنان انکار کرد خداوند مهلت میدهد برای توبه و اگر عمداً توبه را ترک کرد او را به کیفر تلخش میگیرد لذا میشود انذار این یک مطلب.
مطلب دوم آن است که آیات قرآن کریم گاهی در مقابل احتجاج است در آنجا شُبههٴ افراد را نقل میکند و پاسخ میدهد گاهی در مقابل لجاج و استهزاست ضمن اینکه احتجاج میکند و حجت را علیه اینها تمام میکند هشدار هم میدهد تهدید هم میکند آیات اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» از این قبیل است آنجا که بعد از حجت تهدید میکند معلوم میشود که آنها شُبههٴ عِلمی ندارند لِجاج عَملی دارند چه اینکه ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» که دربارهٴ معاد آنها حرف داشتند فرمود: ﴿لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ ٭ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ ٭ أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ٭ بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ ٭ بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ در طلیعهٴ این سوره فرمود آنها اگر شُبههٴ عِلمی دارند پاسخش روشن است بعد چرا پاسخش روشن است؟ برای اینکه آنها خدا را به عنوان خالق قبول دارند خب خدایی که در بدو امر انسانی را که چیزی نبود او را موجود کرد یقیناً توان آن را دارد که در پایان امر روح او که موجود است بدن او که پراکنده است بالأخره یک بدنی مناسب آن روح بیافریند و دوباره انسان را زنده کند آنگاه فرمود اینها شُبهه عِلمی ندارند اینها شهوت عَملی دارند اینها میخواهند میدان باز باشد بعد از اینکه فرمود: ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ﴾ آنگاه پاسخ داد فرمود: ﴿بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ آنگاه فرمود آنها مشکل عِلمی ندارند ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ «أمامَ» یعنی پیشرو آن میخواهد پیش رویش باز باشد چیزی جلوی او را نگیرد و اگر معاد باشد روز سؤال و کتاب و جواب باشد جلوی او گرفته است باز نیست فرمود اینها هیچ شُبههٴ عِلمی و حرف عِلمی ندارند منتها شهوت عَملی دارند میخواهند جلو باز باشد در جریان نبوت هم به شرح ایضاً فرمود اینها شُبههٴ عِلمی ندارند شهوت عَملی دارند میخواهند جلویشان باز باشد شُبههٴ عِلمیشان چیست؟ اینها یا میگویند فرستادهٴ خدا باید فرشته باشد یا میگویند چرا برای ما ملائک نازل نمیشود یا میگویند ما خدا را ببینیم و مانند آن اما اینکه فرستادهٴ خدا نمیتواند بشر باشد این سخن ناصواب است برای اینکه فرستادهٴ از جنس مُرسَل الیه است چون باید با آنها سخن بگوید احتجاج کند آنها را دعوت کند اُسوهٴ آنها باشد خب فرشته چه تناسبی دارد که رسول انسانها باشد نمیتواند اسوه باشد که اینکه در سورهٴ «احزاب» فرمود: ﴿لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ برای آن است که یک انسانی است میتواند اُسوهٴ دیگران باشد اگر انسان گناه نکرد امین بود عالم بود عادل شد او میتواند اُسوهٴ دیگران باشد فرشته اگر دارای اوصاف پسندیده بود و از اوصاف سلبی رهایی یافت او چگونه اسوه انسانهاست حتماً رسول باید از جنس مُرسَل الیه باشد لذا در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود اگر در زمین ملائکه زندگی میکردند ما رسول را یقیناً ملک قرار میدادیم آنجا انسان نمیتوانست رسول باشد برای آنها حتماً باید فرستادهٴ رسول ملائکه باید مَلک باشد چه اینکه رسول انسانها باید انسان باشد اگر شبهه آنها این است که ملائکه را ببینند آنها با این وضع عادی نمیتوانند ملائکه را ببینند چون ملک با این چشم دیده نمیشود روزی هم فرا میرسد که روز برزخ آنهاست و اینها ملک را خواهند دید و اگر پیشنهاد آنها این است که خدا را ببینند خدا اگر دیدنی باشد که دیگر خدا نیست اگر دیدنی باشد جهت دارد مکان دارد آن هم محتاج به سایر نظیر سایر موجودات مکانی محتاج به مبدأ است و مانند آن آن دیگر مبدأ کل نیست بعد از اینکه این براهین و احتجاجها را در موارد گوناگون نظیر همین سورهٴ «انعام»، سورهٴ «فرقان»، سورهٴ «هود»، سورهٴ «اسراء» بیان کرد آنگاه هشدار میدهد میفرماید اینها دارند مسخره میکنند بعد به آنها هشدار داد به پیغمبر فرمود به آنها بگو عدهای هم قبل از شما بودند انبیایشان را مسخره کردند به عذاب الیم گرفتار شدند برای تحقیق یک سفری هم در زمین بکنید تاریخها را ببینید، ببینید اقوامی به عذاب الیم مبتلا شدند بعضیشان هم در اثر استکبار بود خب از آیات محلّ بحث سورهٴ «انعام» برمیآید که آنها مشکل عملی دارند نه شُبههٴ عِلمی آنها حرف عِلمی ندارند چرا؟ چون آن طور که نقل کردند سورهٴٴ مبارکهٴ «انعام» بعد از سورهٴ «هود» و «فرقان» و «اسراء» نازل شد و همهٴ این شُبهات با همه اَجوبه در سورهٴ «فرقان» و «هود» و «اسراء» آمده و این شأن نزولی که مرحوم امینالاسلام طبرسی نقل کرده در نوبتهای قبل به عرضتان رسید این شأن نزول ناتمام است برای اینکه این قصهها قبلاً در سورهٴ «هود» و «فرقان» و «اسراء» مبسوطاً بازگو شد اگر چنانچه کسانی خواهان پیشنهاد دهندگان این امور بودند قبلاً جوابشان را در آن سورهها یافتند این سورهٴ «انعام» بعد از آن سورهها نازل شد لذا سیوطی گرچه در الدّرالمنثور این شأن نزولها را نقل کرده که امینالاسلام هم برابر آن نقل میکند ولی در لباب النقول و فی اسباب النزول اینها را نقل نکرده اینها آن شأن نزول آیات سورهٴ «فرقان» و «هود» و «اسراء»ست که قبل از «انعام» نازل شده نه دربارهٴ سورهٴ «انعام» است که یکجا نازل شده و در سورهٴ «انعام» بعد از بیان حجت اعلان خطر هم کرده است فرمود اینها دارند مسخره میکنند اینها سؤال عِلمی ندارند مسخره کردنشان به این نحو است گاهی میگویند مگر بشر میتواند رسول خدا باشد گاهی میگویند اگر رسالت حق است دین حق است ملائکه بر ما نازل بشود یک، بالاتر از این ما خدا را ببینیم دو، خب این چه طرز فکری است اینها غالب مردمی بودند که در مکه بودند فکر رایج مردم مکه این بود یک وقت هست که برخی از شبههها برای مردم یک دیار است برخی از شبههها مردم دیار دیگر این قابل جمع است یعنی آنها که میگفتند مگر انسان به مقام فرشتگی میرسد حتماً رسول خدا باید ملک باشد برای اینکه ذات اقدس الهی بالاتر از آن است که انسان با او ارتباط برقرار کند حرف او را بشنود اگر مردم یک دیاری چنین فکری داشتند و چنین شبههای داشتند مردم دیار دیگر میگفتند اگر دین حق است ملائکه بر ما هم نازل باید بشود خدا را هم ما باید ببینیم اینها قابل جمع بود که عدهای در مغرب زمین چنین شبههای دارند عدهای در مشرق زمین چنان شبهه اما مردم مکه که یک منطقهٴ محدود و بستهای بود آن روز, مکهٴ فعلی که نبود با این همه جمعیت خب مردم مکه این سُوَر همه در مکه نازل شده همین مردم از یک سوی میگویند انسان نمیتواند رسول خدا باشد برای اینکه خدا اَجل و اَشرف از آن است که بشر با او سخن بگوید و بشر کوچکتر از آن است که با خدا رابطه داشته باشد از سوی دیگر همین مردم طبق آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» است به پیغمبرشان پیشنهاد میدادند اگر دین حق است باید ما هم ملائکه را ببینیم همانطور که تو میبینی ما هم باید خدا را ببینیم خب این جز لجاجت چیز دیگر نیست جز استکبار چیز دیگر نیست سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» را که ملاحظه میفرمایید میبینید با سورهٴ «اسراء» و آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است این اصلاً هماهنگ نیست در سورهٴ «فرقان» آیهٴ بیست به بعد این است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی اْلأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیرًا﴾ اینکه میفرماید: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی اْلأَسْواقِ﴾ یعنی این جزء سنن نبوت عامه است قبل از تو هم انبیایی آمدند که اینها بشر بودند غذا میخوردند روی زمین راه میرفتند منتها روح ملکوتی داشتند این چنین نیست که بشر نشود رسول خدا باشد آنگاه در آیهٴ 21 همان سورهٴ «فرقان» میفرماید: ﴿وَ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا﴾ اینها که منکر معادند هیچ امیدی به لقای حق ندارند میگویند ﴿لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا﴾ خب چرا ملائکه بر ما نازل نمیشود اگر مَلک نازل میشود بر پیغمبر خب بر ما هم نازل بشود او بشر است ما هم بشریم و چرا ما خدا را نبینیم آنگاه میفرماید: ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیرًا﴾ میفرماید شما حرف عِلمی دارید یا مشکل عَملی دارید حرف عِلمی این است که الله ﴿لَاتُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ﴾ اگر او دیدنی باشد خب مخلوق است او هم نیازمند است به یک مبدئی او دیگر نمیتواند خالق باشد که ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیرًا﴾ آنگاه فرمود به اینکه شما الله را که نخواهید دید همانطور که قبلاً گذشت نه در دنیا نه در آخرت نه در خواب نه در بیداری اما فرشته را میبینید منتها عند الموت میبینید و آن روز به شما سخت میگذرد ﴿یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْرى یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمینَ وَ یَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا﴾ خب پس از یک سوی اینها تا آنجا تعدی کردند که گفتند ملائکه بر ما نازل بشود ما هم آنها را ببینیم چه اینکه ما خدا را هم ببینیم همان طوری که ملائکه را میبینیم هم دیدن خدا را تمنی داشتند هم دیدن ملائکه را در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که باز آیاتش خوانده شد از آیهٴ 93 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بهانههای گوناگون شروع میشود تا به آنجا که میرسد ﴿أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَرًا رَسُولاً﴾ بعد فرمود: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ اینها گفتند مگر بشر میتواند رسول باشد با خدا سخن بگوید حتماً رسول باید فرشته باشد خب از یک سوی شما میگویید خدا اَجلّ از آن است که بشر با او تماس بگیرد از سوی دیگر پیشنهاد میدهید که ملائکه بر شما نازل بشود شما خدا را ببینید این دو تا فکر جمع نمیشود باهم این جز بهانه چیز دیگر نیست لذا فرمود اینها ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا﴾ نظیر همان حرفی که درباره معاد داشتند فرمود اگر شما مشکل علمی دارید خب همان خدایی که قادر ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ﴾ است شما قبلاً نبودید و آفرید دوباره میتواند بیافریند این که سهل است که ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ البته فوراً این ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» نیست فوراً استدراک کرد فرمود: ﴿وَ لَهُ الْمَثَلُ اْلأَعْلى﴾ فرمود اینکه ما میگوییم معاد آسانتر از مبدأ است این برای تفهیم ذهن شماست وگرنه ذات اقدس الهی هیچ کاری برای او آسان و آسانتر نیست همه کارها برای او یکسان سهل است سنگینترین کاری که در جهان فرض میشود ﴿زَلْزَلَةَ السّاعَةِ﴾ است یعنی کل عالم را دفعتاً زیر و رو بکند این کار مثل جمع کردن سایهٴ شاخص که سادهترین کار عالم است هر دو در قرآن آمده یکسان برای خدا سهل است نه کاری سنگینتر از به هم زدن کل نظام هست نه کاری آسانتر از جمع سایه، سایه چیزی نیست تا جمع کردنش سخت باشد فرمود: ﴿أَ لَمْتر إِلى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلاً ٭ ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَیْنا قَبْضًا یَسیرًا﴾ ﴿یَسیراً﴾ نه یعنی تدریجاً در اینجا ﴿یَسیراً﴾ یعنی سهلاً فرمود سایه را به آسانی جمع میکنیم جمع کردن سایه برای ما سخت نیست بعد دربارهٴ حشر اکبر ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ﴾ دربارهٴ حشر اکبر میفرماید: ﴿ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ﴾ خب کل عالم باید عوض بشود یعنی ﴿وَ اْلأَرْضُ جَمیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ کل عالم باید عوض بشود نه عالم موجود عالمی که ﴿إِنَّ اْلأَوَّلینَ وَ اْلآخِرینَ ٭ لمَجْمُوعُونَ إِلى میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ یک همچنین چیزی میفرماید: ﴿حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ﴾ خب پس سنگینترین کاری که از او سنگینتر در جهان فرض ندارد ﴿عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ﴾ و سبکترین کاری که از او سبکتر فرض ندارد ﴿عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ﴾ چون او با اراده کار میکند نه با ابزار و جوارح او «فاعلٌ لا بالمعنی الحرکات» لذا فرمود معاد آسانتر از مبدأ است فوراً برای اینکه کسی خیال نکند بعضی از کارها آسان است بعضی آسانتر بعضی سخت است بعضی سختتر فرمود: ﴿وَ لَهُ الْمَثَلُ اْلأَعْلى﴾ مبادا خیال بکنید که معاد آسانتر از مبدأ است معاد و مبدأ هر دو یکی است آن با اراده کار میکند اما اینکه فرمود: ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ این جدال اَحسن است تا مردم بفهمند خب بعد از اینکه مسئلهٴ برهان را ذکر کرد فرمود اینها مشکل عِلمی ندارند اینها میخواهند جلویشان باز باشد در جریان وحی و نبوت و رسالت هم همین طور است بعد از اینکه این دو سه تا شُبهه را نقل کرد در کمال متانت در سورهٴ «فرقان» در سورهٴ «هود» در سورهٴ «اسراء» اینها را نقل کرد الآن در سورهٴ «انعام» تشر میزند میفرماید شما بازیچه کردید قدری نگاه کنید ببینید که این اهل بازی به چه سرنوشت تلخی مبتلا شدند خب در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» در کمال نرمش این ادلهٴ آنها را نقل کرد فرمود: ﴿قُلْ لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ﴾ آیهٴ 95 به بعد فرمود: ﴿قُلْ لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولاً ٭ قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهیدًا بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیرًا بَصیرًا﴾ در این بخش دیگر مسئلهٴ به هم زدن اوضاع نیست البته یک اصل کلی را بعداً دارد که اگر کسی هدایت شد در قیامت طرفی میبندد و اگر نشد به جهنم میرود اما هشدار بدهد که اعلام خطر کند ما عذاب میفرستیم شما را مستأصلتان کند یعنی اصلتان را براندازد این نیست ولی در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این هشدار را میدهد در سورهٴ «حجر» آنجا هم تا حدودی هشدار میدهد آنها که بهانه جوئیشان ذکر میشود در سورهٴ «حجر» آیهٴ شش به بعد این است ﴿وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ﴾ ـ معاذالله ـ ﴿لَوْ ما تَأْتینا بِالْمَلائِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ خب این طرز حرف زدن معلوم میشود روی استکبار و روی لجاجت است که آن امین وحی خدا را به جنون متهم بکنند بعد بگویند چرا فرشتهها نیامد که ما آنها را ببینیم آنگاه خدا میفرماید: ﴿ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاّ بِالْحَقِّ﴾ ما فرشتهها را وقتی میآوریم که به حیاتتان خاتمه بدهند ﴿وَ ما کانُوا إِذًا مُنْظَرینَ﴾ دیگر اینها مهلت ندارند تا نظر بکنند دربارهٴ کار خودشان ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی شِیَعِ اْلأَوَّلینَ ٭ وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ٭ کَذلِکَ نَسْلُکُهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ ٭ لا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ اْلأَوَّلینَ﴾ اینها به قدری لجوجاند که اگر ما یک معجزهٴ حسی برای اینها مقرر بکنیم باز هم میگویند سحر است ﴿وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ بابًا مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ ٭ لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا﴾ اینها اگر معراج هم بروند میگویند ما سحر شدهایم اینها مشکل علمی ندارند ﴿وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ بابًا مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ ٭ لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا﴾ اینها اگر معراج هم بروند میگویند سحر است میگویند چشمبندی است ﴿إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ﴾ خب آن وقت در چنین شرایطی ذات اقدس الهی میفرماید قبل از اینها کسانی هم بودند که با انبیای اینها بدرفتاری کردند به سرنوشت ... مبتلا شدند بروید تاریخ آنها را ببینید نه بخوانید نه در کتابها بخوانید بروید از نزدیک آنجایی که ما ویران کردیم ببینید.
پرسش...
پاسخ: اگر ملائکه نازل بشود باید چشم پاک او را ببیند هرکسی که نمیتواند فرشته را ببیند در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» در آیهای که بعداً خواهیم خواند به خواست خدا آیهٴ 111 آنجا هم لجاجت اینها ذکر شده است چه اینکه قبلاً هم به این آیه اشاره شد فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا﴾ مگر اینکه خدا بخواهد به قلب اینها برگرداند اگر همهٴ مردهها زنده بشوند ﴿قُبلاً﴾ مقابل اینها رو در روی اینها با آنها حرف بزنند فرشتهها بر فرض هم نازل بشوند اینها ببینند باز ایمان نمیآورند فرشته نظیر آن چیزی نیست که جناب عبدوا یا صاحب المنار فکر کردند که یک تفکر مادی است شما در المنار که ملاحظه میفرمایید اینها خیال کردند فرشتهها مثل دود و دخاناند نازل میشوند به هر شکلی درمیآیند اصولاً میگوید که مسلمین که عالم غیر مادی را نمیپذیرند این خیال کردند مسلمین همان چهارتا وهابیاند این همه بزرگان حکمت و خواجه نصیرها و اینها که مفخر اسلاماند و قائل به تجرد فرشتگاناند این چون از اینها بیخبر است در المنار میگوید که «لیس عند المسلمین عالم غیر مادی» هرچه هست مادی است منتها ملک چون یک مادهٴ خیلی لطیف و رقیق است آن را نمیبینند ملک و جن این چنیناند آنها چون لطیفاند با چشم دیده نمیشوند مثل اینکه هوا را ما با چشم نمیبینیم و اگر بخواهند گاهی به صورتهای غلیظتر درمیآیند مثل اینکه هوا ابر میشود آدم او را میبیند باران میشود او را میبیند اینها خیال کردند فرشتهها که نازل میشوند مثل قطرات باران نازل میشوند فرشتهها که بالا میروند مثل دود و دخان است که بالا میرود میگوید «لیس عند المسلمین عالم غیر مادی» خب لازمهاش این است که عرش خدا که حاملانش همین فرشتگاناند بشود مادی همهٴ این معارف صبغه ماده بپذیرد آن وحی و ولایت و اینها هم یک تفکر مادی دارد دیگر.
پرسش...
پاسخ: ما تغییر عالم میدهیم حالا ممکن است کسی نامش را ماده بگذارد ولی نظام، نظامی است که لحظتاً واحدتاً یکجا هم بیابان است و هم خیابان هم مسجد است و هم میکده چون زمین باید شهادت بدهد ﴿إِنَّ اْلأَوَّلینَ وَ اْلآخِرینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلى میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ هر زمینی برای هرکسی باید شهادت بدهد خب یک تکه زمین میدانید حالات گوناگونی بر او گذشته یک وقتی بیابان بود یک وقتی خیابان بود یک وقتی واحد تجاری بود یک وقتی واحد مسکونی بود یک وقتی میکده بود یک وقتی بتکده بود یک وقتی مسجد شد یک زمین در یک حال باید به همه صور دربیاید تا شهادت و شکایت و شفاعت کند یک هم چنین عالمی است حالا اسمش را شما بگذارید مادی متن عمل را انسان میبیند همان جا که میکده بود انسان میگساریاش را میبیند بعد مسجد شد انسان زهد و پارساییاش را میبیند دفعتاً واحدتاً یک همچنین عالمی است آن وقت اولین و آخرین روی این کره زمین که توانایی جمع ندارد خود این زمین تبدیل میشود ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ که در سورهٴ «ابراهیم» است از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است که تبدیل میشود «الی ارضٍ لم یعصی علیها» زمین تبدیل میشود به زمینی که روی آن معصیت نشده خب کجا رویش معصیت نشده؟ کدام زمین است که روی آن معصیت نشده وقتی از امام(سلام الله علیه) سؤال میکنند خب مردم در این پنجاه هزار سال روز قیامت چه میخورند فرمود زمین تبدیل میشود «الی کرة خبز نقیه» این زمین تبدیل میشود به یک کُره نان، نان خوب گندم خوب که مردم از او میخورند خب یک همچنین زمینی است به هر تقدیر آن روز انسان فرشته را میبیند که مناسب با آن حالت است طلیعهاش مسئله برزخ است .
پرسش...
پاسخ: آنها هم برایشان تمثل بود دیگر این چنین نبود که همگان ببینند اینکه فرمود: ﴿وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً﴾ یعنی در چشم این چنین ظهور میکند کم زیاد نشان میدهد زیاد کم نشان میدهد در جریان جنگ بدر این طور نیست که اگر این فرشتهها آمدند در یک اتاقی آن وقت در اتاق را آدم ببندد فرشته را بتواند بگیرد اینطور که نیست.
پرسش...
پاسخ: این بالی که کبوتر و مرغ خانه دارند که نیست ﴿أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾ این شئون گوناگون آن ملائکه است شما وقتی اوصاف این اجنحه را در نهج البلاغه میخوانید به تعبیر مرحوم ابنمیثم در شرح نهج البلاغه میفرماید وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) اوصافی که برای اجنحهٴ ملائکه ذکر میکند ضمیر جمع مذکر سالم میآورد که این اجنحه مسبحوناند نه نظیر بال کبوتر بعد وقتی که ملائکه را وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) معرفی میکند میفرماید «﴿أُولِی﴾ اجنحة» که «تسبح» همه اینها و در نامهای که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) برای معاویه(علیه اللعنه) مینگارد میفرماید خیلیها میروند در جبهه کشته میشوند ولی از خاندان ما برادر من جعفر وقتی رفت میدان جنگ و شهید شد «یطیر بهما مع الملائکة فی الجنه» خب آن بالی که خدا به جعفرطیار داد بال کبوتر گونه است؟ اینچنین است؟ غرض آن است که اگر نبود المیزان و تفکر المیزان آنگاه گرفته بود المنار و تفکر المنار این حوزهها را و پیامدهای تلخی هم داشت که همهٴ معارف تفکر مادی و توجیه مادی بشود که «لیس عند المسلمین عالم غیر مادی» خودشان را همهٴ مسلمین میپندارند به هر تقدیر از این آیات سورهٴ مبارکهٴ «انعام» برمیآید که آنها تنها مشکل عِلمی نداشتند لذا قرآن کریم هشدار داد فرمود آنچه را که قبل از اینها گفتهاند اینها باز تکرار میکنند و به سرنوشتی همچون سرنوشت گذشتگان در پیش دارند ﴿وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکًا لَقُضِیَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ٭ وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ﴾ یعنی اینها الآن دارند استهزا میکنند خب اما اینکه فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً﴾ این ضمیرها به چه برمیگردد؟ ضمیر اول که ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا﴾ به آن رسول برمیگردد رسول من عندالله است اگر خدا رسول را از جنس مَلک قرار بدهد باید آن مَلک را به صورت مرگ درآورد نفرمود اگر ما مَلک را رسول قرار بدهیم فرمود اگر رسول را مَلک قرار بدهیم معلوم میشود رسول عندالله است تصمیمگیری آنجاست نفرمود «ولو جعلنا الملک رسولا لجعلناه رجلا» فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا﴾ یعنی آن رسول به معنای اعم را اگر رسول به معنای اعم را که از نزد ماست و پیام ما را میآورد ما اول قرارمان این باشد که او فرشته باشد ناچاریم فرشته را به صورت انسان دربیاوریم تا با شما تماس بگیرد شما او را ببینید احتجاج کنید حرفش را بشنوید «ولو جعلنا رسول» را «ملکاً لجعنا» آن ملک را رجلاً نه ﴿لَجَعَلْناهُ رَجُلاً﴾ این دوتا جعل که باهم سازگار نیست که «لو جعلنا» آن رسول را «ملکاً لجعلنا» آن رسول را رجلاً اینچنین نیست «لو جعلنا» آن رسول را «ملکاً لجعلنا» آن ملک را رسولاً حتماً آن مَلک را باید به صورت بشر دربیاریم تا شما او را ببینید آنگاه همان محذور قبلی برمیگردد شما الآن این پیغمبری را که میبینید شُبههتان چیست اگر ما یک فرشتهای را به صورت انسان در بیاوریم باز همه این شُبهاتتان هست «لجعلنا» آن ملک را رجلاً آنگاه ﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ﴾ بر همین بهانهگیرها ﴿ما یَلْبِسُونَ﴾ نفرمود: «للتبس علیکم» چون الآن اینها بهانهگیرند وقتی بهانهگیر شدند برابر سورهٴ «صف» با آنها عمل میشود ﴿فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ یا درباره یهودیها فرمود: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ﴾ آنگاه هشدار داد فرمود: ﴿وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ این هم تسلی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست هم اعلان خطر نسبت به امت تبهکار مسخره کننده هست هم دعوت است به اینکه این یک تهدید قولی نیست بروید خب تاریخ را ببینید نه کتاب تاریخ بخوانید ﴿قُلْ سیرُوا فِی اْلأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ﴾ یک وقت هست یک کسی جمعیتی به تدریج میمیرند گورستانشان پرمیشود یک وقتی هست یک گروهی با داشتن همه امکانات دفعتاً نیست میشوند این یک حسابی دارد بالأخره دیگر فرمود بروید شما که میشناسید طبقات را اقوام را ببینید عاقبت افراد تکذیب کننده چیست؟ پس از اینکه فرمود: ﴿وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ﴾ یعنی ﴿فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ گاهی تلخ کاریهای امم را نقل میکنند گاهی استقامتهای انبیای پیشین را نقل میکند از مجموع میخواهد به پیغمبر بفرماید: ﴿فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ ضمن اینکه یک هشداری به امت فعلی هست یک دلداری هم به خود پیغمبر هست بعد فرمود: ﴿فَحاقَ﴾ حاق یعنی احاط ﴿وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّىُ إِلاّ بِأَهْلِهِ﴾ یعنی «لایحیط» ﴿فَحاقَ﴾ هم یعنی نزل ﴿فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ آنچه را که به او استهزا میکردند این یک وقت هست که به این معناست آنها اخبار غیبی را مسخره میگرفتند آنگاه اخبار غیبی بر اینها نازل شده است عذاب الهی را مسخره میگرفتند عذاب الهی بر اینها نازل شده است یک وقت هست نه همان چیزی که با همان مسخره میکردند یعنی سُخریه اینها دامنگیر اینها شد یعنی عمل اینها به این صورت مجسم شد که یک نحو تجسم عمل هست یک وقت هست گفته میشود اینها عذاب الهی را مسخره میگرفتند آن عذابی که مورد استهزای اینها بود بر اینها نازل شد ﴿حَاقَ بِهِم﴾ و ﴿أَحَاطَ بِهِمْ﴾ یک وقت هست که نه معنا این است که آنها به چیزی که با آن چیز پیغمبر به وحی و نبوت را به استهزا گرفتند همان چیز ﴿حَاقَ بِهِم﴾ و ﴿أَحَاطَ بِهِمْ﴾ و «نزل علیهم» ﴿فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ یعنی استهزای اینها محیط به اینها شد مثل آنچه که دربارهٴ بخل گذشت در سورهٴ «آل عمران» که فرمود اینها بخل میورزند ﴿سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ﴾ یعنی آنچه را که به او بخل ورزیدند همان طوق لعنت میشود و دامنگیرشان میشود ﴿سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ﴾ یک وقت هست میگویند افراد بخیل که حقوق واجب را ادا نمیکند معذب میشود یک وقت هست میگویند نه آنچه را که بخلا به او بخل ورزیدند همان طوق عذاب میشود خب.
پرسش: ... این تأثیراتی است که در اینها اثر میکند
پاسخ: بعد از رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن طور که در نهج البلاغه هست وجود مبارک حضرت امیر(علیه افضل صلوات المصلین) به مردم خطاب کرد فرمود خداوند دو تا امان در قرآن معرفی کرد یکی وجود پیغمبر بود یکی استغفار درباره وجود پیغمبر فرمود: ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ دربارهٴ استغفار فرمود: ﴿وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ فرمود مردم شما یک امان را از دست دادید آن امان دوم را از دست ندهید برای اینکه ممکن است خدای ناکرده به حیاتتان خاتمه داده بشود از این تعبیر حضرت امیر(سلام الله علیه) معلوم میشود که این خصوصیت مخصوص خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که حتی ائمه(علیهم السلام) به آن پایگاه نرسیدند وگرنه خود امیرالمؤمنین خب بود دیگر اینکه خدا فرمود: ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ معلوم میشود آن عذاب استیصالی یعنی عذابی که اصل یک امت را بردارد یک امت را منقرض بکند این مادامی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بین امت بود خدا چنین عذابی نمیفرستاد و اگر استغفار گرفته بشود ممکن است یک همچنین خطری امت را تهدید کند آنگاه برکت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روشن میشود که چقدر بالاست که استغفار مردم که بهترین دعا و عبادت است این در سطح بدن عنصری آن حضرت است عبادت مؤمنین در سطح وجود عنصری آن حضرت است حالا عبادت آن حضرت و دعای آن حضرت کجاست خدا میداند وگرنه پیغمبر که از بین نرفت روح مطهرش هست بدنش هم زیر زمین است این وجود عنصری او به قدری برکت دارد که همتای با عبادت امت است این دوتا امان در عرض هماند و این ظاهراً مخصوص خود پیغمبر است برای اینکه از تعبیر حضرت امیر(سلام الله علیه) استفاده میشود خب
پرسش: بالاخره در زمان خود پیغمبر این اما بوده
پاسخ: بله بوده
پرسش: این ...
پاسخ: آن امان که امت را از بین ببرد نبود لذا با اینکه این همه در جنگ بدر و احد و امثال ذلک بدرفتاری کردند و خواص آن حضرت را هم شهید کردند و خود آن حضرت را هم مصدوم و مجروح کردند مع ذلک امت عذاب ندید حضرت فرمود: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون» در بعد از برگشت از جبههٴ احد به حضرت عرض کردند «لو دعوت علیهم» ای کاش نفرین میکردی بر اینها فرمود: «لم ابعث لعانا» فرمود من برای لعنت مبعوث نشدم «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون» این رحمت بودنش هست که ﴿وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ﴾ یا ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ برای عالمین مظهر رحمت است آنگاه کفار و غیر کفار همه از وجود عنصری آن حضرت بهره میبرند حالا از این بخش آیات گذشتیم دوباره به مسئله توحید میرسیم.
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
- قرآن کریم هم نور است هم تبشیر است هم انذار
- آیات قرآن کریم گاهی در مقابل احتجاج و گاهی در مقابل لجاج و استهزاء است
- خدا اگر دیدنی باشد که دیگر خدا نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتابًا فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ ﴿7﴾ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکًا لَقُضِیَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ ﴿8﴾ وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ ﴿9﴾ وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ﴿10﴾ قُلْ سیرُوا فِی اْلأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ﴿11﴾
قرآن کریم هم نور است هم تبشیر است هم انذار، نور است برای اینکه معارف الهی را به عنوان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾ تبیین میکند تبشیر است برای اینکه اگر کسی در برابر برهان خاضع بود و عاقلانه این براهین را پذیرفت و ایمان آورد خیر دارین را خدا به آنها بشارت میدهد انذار است برای اینکه اگر کسی بعد از قیام و حجت و تمامیت نصاب دلیل در برابر او همچنان انکار کرد خداوند مهلت میدهد برای توبه و اگر عمداً توبه را ترک کرد او را به کیفر تلخش میگیرد لذا میشود انذار این یک مطلب.
مطلب دوم آن است که آیات قرآن کریم گاهی در مقابل احتجاج است در آنجا شُبههٴ افراد را نقل میکند و پاسخ میدهد گاهی در مقابل لجاج و استهزاست ضمن اینکه احتجاج میکند و حجت را علیه اینها تمام میکند هشدار هم میدهد تهدید هم میکند آیات اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» از این قبیل است آنجا که بعد از حجت تهدید میکند معلوم میشود که آنها شُبههٴ عِلمی ندارند لِجاج عَملی دارند چه اینکه ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» که دربارهٴ معاد آنها حرف داشتند فرمود: ﴿لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ ٭ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ ٭ أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ٭ بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ ٭ بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ در طلیعهٴ این سوره فرمود آنها اگر شُبههٴ عِلمی دارند پاسخش روشن است بعد چرا پاسخش روشن است؟ برای اینکه آنها خدا را به عنوان خالق قبول دارند خب خدایی که در بدو امر انسانی را که چیزی نبود او را موجود کرد یقیناً توان آن را دارد که در پایان امر روح او که موجود است بدن او که پراکنده است بالأخره یک بدنی مناسب آن روح بیافریند و دوباره انسان را زنده کند آنگاه فرمود اینها شُبهه عِلمی ندارند اینها شهوت عَملی دارند اینها میخواهند میدان باز باشد بعد از اینکه فرمود: ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ﴾ آنگاه پاسخ داد فرمود: ﴿بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ آنگاه فرمود آنها مشکل عِلمی ندارند ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ «أمامَ» یعنی پیشرو آن میخواهد پیش رویش باز باشد چیزی جلوی او را نگیرد و اگر معاد باشد روز سؤال و کتاب و جواب باشد جلوی او گرفته است باز نیست فرمود اینها هیچ شُبههٴ عِلمی و حرف عِلمی ندارند منتها شهوت عَملی دارند میخواهند جلو باز باشد در جریان نبوت هم به شرح ایضاً فرمود اینها شُبههٴ عِلمی ندارند شهوت عَملی دارند میخواهند جلویشان باز باشد شُبههٴ عِلمیشان چیست؟ اینها یا میگویند فرستادهٴ خدا باید فرشته باشد یا میگویند چرا برای ما ملائک نازل نمیشود یا میگویند ما خدا را ببینیم و مانند آن اما اینکه فرستادهٴ خدا نمیتواند بشر باشد این سخن ناصواب است برای اینکه فرستادهٴ از جنس مُرسَل الیه است چون باید با آنها سخن بگوید احتجاج کند آنها را دعوت کند اُسوهٴ آنها باشد خب فرشته چه تناسبی دارد که رسول انسانها باشد نمیتواند اسوه باشد که اینکه در سورهٴ «احزاب» فرمود: ﴿لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ برای آن است که یک انسانی است میتواند اُسوهٴ دیگران باشد اگر انسان گناه نکرد امین بود عالم بود عادل شد او میتواند اُسوهٴ دیگران باشد فرشته اگر دارای اوصاف پسندیده بود و از اوصاف سلبی رهایی یافت او چگونه اسوه انسانهاست حتماً رسول باید از جنس مُرسَل الیه باشد لذا در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود اگر در زمین ملائکه زندگی میکردند ما رسول را یقیناً ملک قرار میدادیم آنجا انسان نمیتوانست رسول باشد برای آنها حتماً باید فرستادهٴ رسول ملائکه باید مَلک باشد چه اینکه رسول انسانها باید انسان باشد اگر شبهه آنها این است که ملائکه را ببینند آنها با این وضع عادی نمیتوانند ملائکه را ببینند چون ملک با این چشم دیده نمیشود روزی هم فرا میرسد که روز برزخ آنهاست و اینها ملک را خواهند دید و اگر پیشنهاد آنها این است که خدا را ببینند خدا اگر دیدنی باشد که دیگر خدا نیست اگر دیدنی باشد جهت دارد مکان دارد آن هم محتاج به سایر نظیر سایر موجودات مکانی محتاج به مبدأ است و مانند آن آن دیگر مبدأ کل نیست بعد از اینکه این براهین و احتجاجها را در موارد گوناگون نظیر همین سورهٴ «انعام»، سورهٴ «فرقان»، سورهٴ «هود»، سورهٴ «اسراء» بیان کرد آنگاه هشدار میدهد میفرماید اینها دارند مسخره میکنند بعد به آنها هشدار داد به پیغمبر فرمود به آنها بگو عدهای هم قبل از شما بودند انبیایشان را مسخره کردند به عذاب الیم گرفتار شدند برای تحقیق یک سفری هم در زمین بکنید تاریخها را ببینید، ببینید اقوامی به عذاب الیم مبتلا شدند بعضیشان هم در اثر استکبار بود خب از آیات محلّ بحث سورهٴ «انعام» برمیآید که آنها مشکل عملی دارند نه شُبههٴ عِلمی آنها حرف عِلمی ندارند چرا؟ چون آن طور که نقل کردند سورهٴٴ مبارکهٴ «انعام» بعد از سورهٴ «هود» و «فرقان» و «اسراء» نازل شد و همهٴ این شُبهات با همه اَجوبه در سورهٴ «فرقان» و «هود» و «اسراء» آمده و این شأن نزولی که مرحوم امینالاسلام طبرسی نقل کرده در نوبتهای قبل به عرضتان رسید این شأن نزول ناتمام است برای اینکه این قصهها قبلاً در سورهٴ «هود» و «فرقان» و «اسراء» مبسوطاً بازگو شد اگر چنانچه کسانی خواهان پیشنهاد دهندگان این امور بودند قبلاً جوابشان را در آن سورهها یافتند این سورهٴ «انعام» بعد از آن سورهها نازل شد لذا سیوطی گرچه در الدّرالمنثور این شأن نزولها را نقل کرده که امینالاسلام هم برابر آن نقل میکند ولی در لباب النقول و فی اسباب النزول اینها را نقل نکرده اینها آن شأن نزول آیات سورهٴ «فرقان» و «هود» و «اسراء»ست که قبل از «انعام» نازل شده نه دربارهٴ سورهٴ «انعام» است که یکجا نازل شده و در سورهٴ «انعام» بعد از بیان حجت اعلان خطر هم کرده است فرمود اینها دارند مسخره میکنند اینها سؤال عِلمی ندارند مسخره کردنشان به این نحو است گاهی میگویند مگر بشر میتواند رسول خدا باشد گاهی میگویند اگر رسالت حق است دین حق است ملائکه بر ما نازل بشود یک، بالاتر از این ما خدا را ببینیم دو، خب این چه طرز فکری است اینها غالب مردمی بودند که در مکه بودند فکر رایج مردم مکه این بود یک وقت هست که برخی از شبههها برای مردم یک دیار است برخی از شبههها مردم دیار دیگر این قابل جمع است یعنی آنها که میگفتند مگر انسان به مقام فرشتگی میرسد حتماً رسول خدا باید ملک باشد برای اینکه ذات اقدس الهی بالاتر از آن است که انسان با او ارتباط برقرار کند حرف او را بشنود اگر مردم یک دیاری چنین فکری داشتند و چنین شبههای داشتند مردم دیار دیگر میگفتند اگر دین حق است ملائکه بر ما هم نازل باید بشود خدا را هم ما باید ببینیم اینها قابل جمع بود که عدهای در مغرب زمین چنین شبههای دارند عدهای در مشرق زمین چنان شبهه اما مردم مکه که یک منطقهٴ محدود و بستهای بود آن روز, مکهٴ فعلی که نبود با این همه جمعیت خب مردم مکه این سُوَر همه در مکه نازل شده همین مردم از یک سوی میگویند انسان نمیتواند رسول خدا باشد برای اینکه خدا اَجل و اَشرف از آن است که بشر با او سخن بگوید و بشر کوچکتر از آن است که با خدا رابطه داشته باشد از سوی دیگر همین مردم طبق آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» است به پیغمبرشان پیشنهاد میدادند اگر دین حق است باید ما هم ملائکه را ببینیم همانطور که تو میبینی ما هم باید خدا را ببینیم خب این جز لجاجت چیز دیگر نیست جز استکبار چیز دیگر نیست سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» را که ملاحظه میفرمایید میبینید با سورهٴ «اسراء» و آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است این اصلاً هماهنگ نیست در سورهٴ «فرقان» آیهٴ بیست به بعد این است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی اْلأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیرًا﴾ اینکه میفرماید: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی اْلأَسْواقِ﴾ یعنی این جزء سنن نبوت عامه است قبل از تو هم انبیایی آمدند که اینها بشر بودند غذا میخوردند روی زمین راه میرفتند منتها روح ملکوتی داشتند این چنین نیست که بشر نشود رسول خدا باشد آنگاه در آیهٴ 21 همان سورهٴ «فرقان» میفرماید: ﴿وَ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا﴾ اینها که منکر معادند هیچ امیدی به لقای حق ندارند میگویند ﴿لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا﴾ خب چرا ملائکه بر ما نازل نمیشود اگر مَلک نازل میشود بر پیغمبر خب بر ما هم نازل بشود او بشر است ما هم بشریم و چرا ما خدا را نبینیم آنگاه میفرماید: ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیرًا﴾ میفرماید شما حرف عِلمی دارید یا مشکل عَملی دارید حرف عِلمی این است که الله ﴿لَاتُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ﴾ اگر او دیدنی باشد خب مخلوق است او هم نیازمند است به یک مبدئی او دیگر نمیتواند خالق باشد که ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیرًا﴾ آنگاه فرمود به اینکه شما الله را که نخواهید دید همانطور که قبلاً گذشت نه در دنیا نه در آخرت نه در خواب نه در بیداری اما فرشته را میبینید منتها عند الموت میبینید و آن روز به شما سخت میگذرد ﴿یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْرى یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمینَ وَ یَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا﴾ خب پس از یک سوی اینها تا آنجا تعدی کردند که گفتند ملائکه بر ما نازل بشود ما هم آنها را ببینیم چه اینکه ما خدا را هم ببینیم همان طوری که ملائکه را میبینیم هم دیدن خدا را تمنی داشتند هم دیدن ملائکه را در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که باز آیاتش خوانده شد از آیهٴ 93 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بهانههای گوناگون شروع میشود تا به آنجا که میرسد ﴿أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَرًا رَسُولاً﴾ بعد فرمود: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ اینها گفتند مگر بشر میتواند رسول باشد با خدا سخن بگوید حتماً رسول باید فرشته باشد خب از یک سوی شما میگویید خدا اَجلّ از آن است که بشر با او تماس بگیرد از سوی دیگر پیشنهاد میدهید که ملائکه بر شما نازل بشود شما خدا را ببینید این دو تا فکر جمع نمیشود باهم این جز بهانه چیز دیگر نیست لذا فرمود اینها ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا﴾ نظیر همان حرفی که درباره معاد داشتند فرمود اگر شما مشکل علمی دارید خب همان خدایی که قادر ﴿عَلَى کُلِّ شَیْءٍ﴾ است شما قبلاً نبودید و آفرید دوباره میتواند بیافریند این که سهل است که ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ البته فوراً این ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» نیست فوراً استدراک کرد فرمود: ﴿وَ لَهُ الْمَثَلُ اْلأَعْلى﴾ فرمود اینکه ما میگوییم معاد آسانتر از مبدأ است این برای تفهیم ذهن شماست وگرنه ذات اقدس الهی هیچ کاری برای او آسان و آسانتر نیست همه کارها برای او یکسان سهل است سنگینترین کاری که در جهان فرض میشود ﴿زَلْزَلَةَ السّاعَةِ﴾ است یعنی کل عالم را دفعتاً زیر و رو بکند این کار مثل جمع کردن سایهٴ شاخص که سادهترین کار عالم است هر دو در قرآن آمده یکسان برای خدا سهل است نه کاری سنگینتر از به هم زدن کل نظام هست نه کاری آسانتر از جمع سایه، سایه چیزی نیست تا جمع کردنش سخت باشد فرمود: ﴿أَ لَمْتر إِلى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلاً ٭ ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَیْنا قَبْضًا یَسیرًا﴾ ﴿یَسیراً﴾ نه یعنی تدریجاً در اینجا ﴿یَسیراً﴾ یعنی سهلاً فرمود سایه را به آسانی جمع میکنیم جمع کردن سایه برای ما سخت نیست بعد دربارهٴ حشر اکبر ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ﴾ دربارهٴ حشر اکبر میفرماید: ﴿ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ﴾ خب کل عالم باید عوض بشود یعنی ﴿وَ اْلأَرْضُ جَمیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ کل عالم باید عوض بشود نه عالم موجود عالمی که ﴿إِنَّ اْلأَوَّلینَ وَ اْلآخِرینَ ٭ لمَجْمُوعُونَ إِلى میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ یک همچنین چیزی میفرماید: ﴿حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ﴾ خب پس سنگینترین کاری که از او سنگینتر در جهان فرض ندارد ﴿عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ﴾ و سبکترین کاری که از او سبکتر فرض ندارد ﴿عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ﴾ چون او با اراده کار میکند نه با ابزار و جوارح او «فاعلٌ لا بالمعنی الحرکات» لذا فرمود معاد آسانتر از مبدأ است فوراً برای اینکه کسی خیال نکند بعضی از کارها آسان است بعضی آسانتر بعضی سخت است بعضی سختتر فرمود: ﴿وَ لَهُ الْمَثَلُ اْلأَعْلى﴾ مبادا خیال بکنید که معاد آسانتر از مبدأ است معاد و مبدأ هر دو یکی است آن با اراده کار میکند اما اینکه فرمود: ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ این جدال اَحسن است تا مردم بفهمند خب بعد از اینکه مسئلهٴ برهان را ذکر کرد فرمود اینها مشکل عِلمی ندارند اینها میخواهند جلویشان باز باشد در جریان وحی و نبوت و رسالت هم همین طور است بعد از اینکه این دو سه تا شُبهه را نقل کرد در کمال متانت در سورهٴ «فرقان» در سورهٴ «هود» در سورهٴ «اسراء» اینها را نقل کرد الآن در سورهٴ «انعام» تشر میزند میفرماید شما بازیچه کردید قدری نگاه کنید ببینید که این اهل بازی به چه سرنوشت تلخی مبتلا شدند خب در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» در کمال نرمش این ادلهٴ آنها را نقل کرد فرمود: ﴿قُلْ لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ﴾ آیهٴ 95 به بعد فرمود: ﴿قُلْ لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولاً ٭ قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهیدًا بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیرًا بَصیرًا﴾ در این بخش دیگر مسئلهٴ به هم زدن اوضاع نیست البته یک اصل کلی را بعداً دارد که اگر کسی هدایت شد در قیامت طرفی میبندد و اگر نشد به جهنم میرود اما هشدار بدهد که اعلام خطر کند ما عذاب میفرستیم شما را مستأصلتان کند یعنی اصلتان را براندازد این نیست ولی در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این هشدار را میدهد در سورهٴ «حجر» آنجا هم تا حدودی هشدار میدهد آنها که بهانه جوئیشان ذکر میشود در سورهٴ «حجر» آیهٴ شش به بعد این است ﴿وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ﴾ ـ معاذالله ـ ﴿لَوْ ما تَأْتینا بِالْمَلائِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ خب این طرز حرف زدن معلوم میشود روی استکبار و روی لجاجت است که آن امین وحی خدا را به جنون متهم بکنند بعد بگویند چرا فرشتهها نیامد که ما آنها را ببینیم آنگاه خدا میفرماید: ﴿ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاّ بِالْحَقِّ﴾ ما فرشتهها را وقتی میآوریم که به حیاتتان خاتمه بدهند ﴿وَ ما کانُوا إِذًا مُنْظَرینَ﴾ دیگر اینها مهلت ندارند تا نظر بکنند دربارهٴ کار خودشان ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی شِیَعِ اْلأَوَّلینَ ٭ وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ٭ کَذلِکَ نَسْلُکُهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ ٭ لا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ اْلأَوَّلینَ﴾ اینها به قدری لجوجاند که اگر ما یک معجزهٴ حسی برای اینها مقرر بکنیم باز هم میگویند سحر است ﴿وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ بابًا مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ ٭ لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا﴾ اینها اگر معراج هم بروند میگویند ما سحر شدهایم اینها مشکل علمی ندارند ﴿وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ بابًا مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ ٭ لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا﴾ اینها اگر معراج هم بروند میگویند سحر است میگویند چشمبندی است ﴿إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ﴾ خب آن وقت در چنین شرایطی ذات اقدس الهی میفرماید قبل از اینها کسانی هم بودند که با انبیای اینها بدرفتاری کردند به سرنوشت ... مبتلا شدند بروید تاریخ آنها را ببینید نه بخوانید نه در کتابها بخوانید بروید از نزدیک آنجایی که ما ویران کردیم ببینید.
پرسش...
پاسخ: اگر ملائکه نازل بشود باید چشم پاک او را ببیند هرکسی که نمیتواند فرشته را ببیند در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» در آیهای که بعداً خواهیم خواند به خواست خدا آیهٴ 111 آنجا هم لجاجت اینها ذکر شده است چه اینکه قبلاً هم به این آیه اشاره شد فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا﴾ مگر اینکه خدا بخواهد به قلب اینها برگرداند اگر همهٴ مردهها زنده بشوند ﴿قُبلاً﴾ مقابل اینها رو در روی اینها با آنها حرف بزنند فرشتهها بر فرض هم نازل بشوند اینها ببینند باز ایمان نمیآورند فرشته نظیر آن چیزی نیست که جناب عبدوا یا صاحب المنار فکر کردند که یک تفکر مادی است شما در المنار که ملاحظه میفرمایید اینها خیال کردند فرشتهها مثل دود و دخاناند نازل میشوند به هر شکلی درمیآیند اصولاً میگوید که مسلمین که عالم غیر مادی را نمیپذیرند این خیال کردند مسلمین همان چهارتا وهابیاند این همه بزرگان حکمت و خواجه نصیرها و اینها که مفخر اسلاماند و قائل به تجرد فرشتگاناند این چون از اینها بیخبر است در المنار میگوید که «لیس عند المسلمین عالم غیر مادی» هرچه هست مادی است منتها ملک چون یک مادهٴ خیلی لطیف و رقیق است آن را نمیبینند ملک و جن این چنیناند آنها چون لطیفاند با چشم دیده نمیشوند مثل اینکه هوا را ما با چشم نمیبینیم و اگر بخواهند گاهی به صورتهای غلیظتر درمیآیند مثل اینکه هوا ابر میشود آدم او را میبیند باران میشود او را میبیند اینها خیال کردند فرشتهها که نازل میشوند مثل قطرات باران نازل میشوند فرشتهها که بالا میروند مثل دود و دخان است که بالا میرود میگوید «لیس عند المسلمین عالم غیر مادی» خب لازمهاش این است که عرش خدا که حاملانش همین فرشتگاناند بشود مادی همهٴ این معارف صبغه ماده بپذیرد آن وحی و ولایت و اینها هم یک تفکر مادی دارد دیگر.
پرسش...
پاسخ: ما تغییر عالم میدهیم حالا ممکن است کسی نامش را ماده بگذارد ولی نظام، نظامی است که لحظتاً واحدتاً یکجا هم بیابان است و هم خیابان هم مسجد است و هم میکده چون زمین باید شهادت بدهد ﴿إِنَّ اْلأَوَّلینَ وَ اْلآخِرینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلى میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ هر زمینی برای هرکسی باید شهادت بدهد خب یک تکه زمین میدانید حالات گوناگونی بر او گذشته یک وقتی بیابان بود یک وقتی خیابان بود یک وقتی واحد تجاری بود یک وقتی واحد مسکونی بود یک وقتی میکده بود یک وقتی بتکده بود یک وقتی مسجد شد یک زمین در یک حال باید به همه صور دربیاید تا شهادت و شکایت و شفاعت کند یک هم چنین عالمی است حالا اسمش را شما بگذارید مادی متن عمل را انسان میبیند همان جا که میکده بود انسان میگساریاش را میبیند بعد مسجد شد انسان زهد و پارساییاش را میبیند دفعتاً واحدتاً یک همچنین عالمی است آن وقت اولین و آخرین روی این کره زمین که توانایی جمع ندارد خود این زمین تبدیل میشود ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ که در سورهٴ «ابراهیم» است از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است که تبدیل میشود «الی ارضٍ لم یعصی علیها» زمین تبدیل میشود به زمینی که روی آن معصیت نشده خب کجا رویش معصیت نشده؟ کدام زمین است که روی آن معصیت نشده وقتی از امام(سلام الله علیه) سؤال میکنند خب مردم در این پنجاه هزار سال روز قیامت چه میخورند فرمود زمین تبدیل میشود «الی کرة خبز نقیه» این زمین تبدیل میشود به یک کُره نان، نان خوب گندم خوب که مردم از او میخورند خب یک همچنین زمینی است به هر تقدیر آن روز انسان فرشته را میبیند که مناسب با آن حالت است طلیعهاش مسئله برزخ است .
پرسش...
پاسخ: آنها هم برایشان تمثل بود دیگر این چنین نبود که همگان ببینند اینکه فرمود: ﴿وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً﴾ یعنی در چشم این چنین ظهور میکند کم زیاد نشان میدهد زیاد کم نشان میدهد در جریان جنگ بدر این طور نیست که اگر این فرشتهها آمدند در یک اتاقی آن وقت در اتاق را آدم ببندد فرشته را بتواند بگیرد اینطور که نیست.
پرسش...
پاسخ: این بالی که کبوتر و مرغ خانه دارند که نیست ﴿أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾ این شئون گوناگون آن ملائکه است شما وقتی اوصاف این اجنحه را در نهج البلاغه میخوانید به تعبیر مرحوم ابنمیثم در شرح نهج البلاغه میفرماید وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) اوصافی که برای اجنحهٴ ملائکه ذکر میکند ضمیر جمع مذکر سالم میآورد که این اجنحه مسبحوناند نه نظیر بال کبوتر بعد وقتی که ملائکه را وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) معرفی میکند میفرماید «﴿أُولِی﴾ اجنحة» که «تسبح» همه اینها و در نامهای که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) برای معاویه(علیه اللعنه) مینگارد میفرماید خیلیها میروند در جبهه کشته میشوند ولی از خاندان ما برادر من جعفر وقتی رفت میدان جنگ و شهید شد «یطیر بهما مع الملائکة فی الجنه» خب آن بالی که خدا به جعفرطیار داد بال کبوتر گونه است؟ اینچنین است؟ غرض آن است که اگر نبود المیزان و تفکر المیزان آنگاه گرفته بود المنار و تفکر المنار این حوزهها را و پیامدهای تلخی هم داشت که همهٴ معارف تفکر مادی و توجیه مادی بشود که «لیس عند المسلمین عالم غیر مادی» خودشان را همهٴ مسلمین میپندارند به هر تقدیر از این آیات سورهٴ مبارکهٴ «انعام» برمیآید که آنها تنها مشکل عِلمی نداشتند لذا قرآن کریم هشدار داد فرمود آنچه را که قبل از اینها گفتهاند اینها باز تکرار میکنند و به سرنوشتی همچون سرنوشت گذشتگان در پیش دارند ﴿وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکًا لَقُضِیَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ٭ وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ﴾ یعنی اینها الآن دارند استهزا میکنند خب اما اینکه فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً﴾ این ضمیرها به چه برمیگردد؟ ضمیر اول که ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا﴾ به آن رسول برمیگردد رسول من عندالله است اگر خدا رسول را از جنس مَلک قرار بدهد باید آن مَلک را به صورت مرگ درآورد نفرمود اگر ما مَلک را رسول قرار بدهیم فرمود اگر رسول را مَلک قرار بدهیم معلوم میشود رسول عندالله است تصمیمگیری آنجاست نفرمود «ولو جعلنا الملک رسولا لجعلناه رجلا» فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا﴾ یعنی آن رسول به معنای اعم را اگر رسول به معنای اعم را که از نزد ماست و پیام ما را میآورد ما اول قرارمان این باشد که او فرشته باشد ناچاریم فرشته را به صورت انسان دربیاوریم تا با شما تماس بگیرد شما او را ببینید احتجاج کنید حرفش را بشنوید «ولو جعلنا رسول» را «ملکاً لجعنا» آن ملک را رجلاً نه ﴿لَجَعَلْناهُ رَجُلاً﴾ این دوتا جعل که باهم سازگار نیست که «لو جعلنا» آن رسول را «ملکاً لجعلنا» آن رسول را رجلاً اینچنین نیست «لو جعلنا» آن رسول را «ملکاً لجعلنا» آن ملک را رسولاً حتماً آن مَلک را باید به صورت بشر دربیاریم تا شما او را ببینید آنگاه همان محذور قبلی برمیگردد شما الآن این پیغمبری را که میبینید شُبههتان چیست اگر ما یک فرشتهای را به صورت انسان در بیاوریم باز همه این شُبهاتتان هست «لجعلنا» آن ملک را رجلاً آنگاه ﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ﴾ بر همین بهانهگیرها ﴿ما یَلْبِسُونَ﴾ نفرمود: «للتبس علیکم» چون الآن اینها بهانهگیرند وقتی بهانهگیر شدند برابر سورهٴ «صف» با آنها عمل میشود ﴿فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ یا درباره یهودیها فرمود: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ﴾ آنگاه هشدار داد فرمود: ﴿وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ این هم تسلی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست هم اعلان خطر نسبت به امت تبهکار مسخره کننده هست هم دعوت است به اینکه این یک تهدید قولی نیست بروید خب تاریخ را ببینید نه کتاب تاریخ بخوانید ﴿قُلْ سیرُوا فِی اْلأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ﴾ یک وقت هست یک کسی جمعیتی به تدریج میمیرند گورستانشان پرمیشود یک وقتی هست یک گروهی با داشتن همه امکانات دفعتاً نیست میشوند این یک حسابی دارد بالأخره دیگر فرمود بروید شما که میشناسید طبقات را اقوام را ببینید عاقبت افراد تکذیب کننده چیست؟ پس از اینکه فرمود: ﴿وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ﴾ یعنی ﴿فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ گاهی تلخ کاریهای امم را نقل میکنند گاهی استقامتهای انبیای پیشین را نقل میکند از مجموع میخواهد به پیغمبر بفرماید: ﴿فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ ضمن اینکه یک هشداری به امت فعلی هست یک دلداری هم به خود پیغمبر هست بعد فرمود: ﴿فَحاقَ﴾ حاق یعنی احاط ﴿وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّىُ إِلاّ بِأَهْلِهِ﴾ یعنی «لایحیط» ﴿فَحاقَ﴾ هم یعنی نزل ﴿فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ آنچه را که به او استهزا میکردند این یک وقت هست که به این معناست آنها اخبار غیبی را مسخره میگرفتند آنگاه اخبار غیبی بر اینها نازل شده است عذاب الهی را مسخره میگرفتند عذاب الهی بر اینها نازل شده است یک وقت هست نه همان چیزی که با همان مسخره میکردند یعنی سُخریه اینها دامنگیر اینها شد یعنی عمل اینها به این صورت مجسم شد که یک نحو تجسم عمل هست یک وقت هست گفته میشود اینها عذاب الهی را مسخره میگرفتند آن عذابی که مورد استهزای اینها بود بر اینها نازل شد ﴿حَاقَ بِهِم﴾ و ﴿أَحَاطَ بِهِمْ﴾ یک وقت هست که نه معنا این است که آنها به چیزی که با آن چیز پیغمبر به وحی و نبوت را به استهزا گرفتند همان چیز ﴿حَاقَ بِهِم﴾ و ﴿أَحَاطَ بِهِمْ﴾ و «نزل علیهم» ﴿فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ یعنی استهزای اینها محیط به اینها شد مثل آنچه که دربارهٴ بخل گذشت در سورهٴ «آل عمران» که فرمود اینها بخل میورزند ﴿سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ﴾ یعنی آنچه را که به او بخل ورزیدند همان طوق لعنت میشود و دامنگیرشان میشود ﴿سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ﴾ یک وقت هست میگویند افراد بخیل که حقوق واجب را ادا نمیکند معذب میشود یک وقت هست میگویند نه آنچه را که بخلا به او بخل ورزیدند همان طوق عذاب میشود خب.
پرسش: ... این تأثیراتی است که در اینها اثر میکند
پاسخ: بعد از رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن طور که در نهج البلاغه هست وجود مبارک حضرت امیر(علیه افضل صلوات المصلین) به مردم خطاب کرد فرمود خداوند دو تا امان در قرآن معرفی کرد یکی وجود پیغمبر بود یکی استغفار درباره وجود پیغمبر فرمود: ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ دربارهٴ استغفار فرمود: ﴿وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ فرمود مردم شما یک امان را از دست دادید آن امان دوم را از دست ندهید برای اینکه ممکن است خدای ناکرده به حیاتتان خاتمه داده بشود از این تعبیر حضرت امیر(سلام الله علیه) معلوم میشود که این خصوصیت مخصوص خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که حتی ائمه(علیهم السلام) به آن پایگاه نرسیدند وگرنه خود امیرالمؤمنین خب بود دیگر اینکه خدا فرمود: ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ معلوم میشود آن عذاب استیصالی یعنی عذابی که اصل یک امت را بردارد یک امت را منقرض بکند این مادامی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بین امت بود خدا چنین عذابی نمیفرستاد و اگر استغفار گرفته بشود ممکن است یک همچنین خطری امت را تهدید کند آنگاه برکت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روشن میشود که چقدر بالاست که استغفار مردم که بهترین دعا و عبادت است این در سطح بدن عنصری آن حضرت است عبادت مؤمنین در سطح وجود عنصری آن حضرت است حالا عبادت آن حضرت و دعای آن حضرت کجاست خدا میداند وگرنه پیغمبر که از بین نرفت روح مطهرش هست بدنش هم زیر زمین است این وجود عنصری او به قدری برکت دارد که همتای با عبادت امت است این دوتا امان در عرض هماند و این ظاهراً مخصوص خود پیغمبر است برای اینکه از تعبیر حضرت امیر(سلام الله علیه) استفاده میشود خب
پرسش: بالاخره در زمان خود پیغمبر این اما بوده
پاسخ: بله بوده
پرسش: این ...
پاسخ: آن امان که امت را از بین ببرد نبود لذا با اینکه این همه در جنگ بدر و احد و امثال ذلک بدرفتاری کردند و خواص آن حضرت را هم شهید کردند و خود آن حضرت را هم مصدوم و مجروح کردند مع ذلک امت عذاب ندید حضرت فرمود: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون» در بعد از برگشت از جبههٴ احد به حضرت عرض کردند «لو دعوت علیهم» ای کاش نفرین میکردی بر اینها فرمود: «لم ابعث لعانا» فرمود من برای لعنت مبعوث نشدم «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون» این رحمت بودنش هست که ﴿وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ﴾ یا ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ برای عالمین مظهر رحمت است آنگاه کفار و غیر کفار همه از وجود عنصری آن حضرت بهره میبرند حالا از این بخش آیات گذشتیم دوباره به مسئله توحید میرسیم.
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
تاکنون نظری ثبت نشده است