- 386
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 6 تا 9 سوره انعام
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 6 تا 9 سوره انعام"
- آیا ما ازلی بالغیر داریم یا نه؟
- غیر از ذات اقدس الهی اگر یک موجودی ازلی بود یا ابدی بود حتما بالغیر است
- عطای بهشت مجذوذ و مقطوع نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قبْلِهِمْ مِنْ قرْنٍ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قرْنًا آخَرینَ ﴿6﴾ وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتابًا فی قرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ ﴿7﴾ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکًا لَقضِیَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ ﴿8﴾ وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ ﴿9﴾
دربارهٴ بدرقهٴ این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» به وسیله هفتاد هزار فرشته بعضی از آقایان که سعیشان مشکور باد زحمت مبسوطی کشیدند و طبق زحمت ایشان روشن شد که سور قرآن کریم بعضیها مثلاً با ده هزار بعضی با سی هزار بعضی با صد هزار کمتر و بیشتر فرشتهها بدرقه شدند معلوم میشود این هفتاد هزار محمول بر کثرت نیست یک عدد خاص است و اگر محمول بر کثرت بود باید که این تعدد مراتب در بین نبود چون تعدد مراتب در بین است هر سورهای با عدهٴ خاصی از فرشتگان نازل شدند معلوم میشود که منظور عدد خاصی است ولی آن مشکل هنوز حل نشد چون ظاهر تعبیر روایات در این است که چون اسم ذات اقدس الهی در هفتاد جای این سورهٴ مبارکه آمده است مثلاً هفتاد هزار فرشته این سوره را بدرقه کردهاند ما بدون حذف بعضی از اسما فقط با حذف مکرّرات باید هفتاد اسم از اسمای حسنای ذات اقدس الهی را در این سوره بیابیم سؤالاتی هم در این جزوه مرقوم فرمودند که بعضیها مربوط به بحثهای بعدی است انشاءالله دربارهٴ اینکه آیا انبیا همه مطالب را میدانند یا نمیدانند آیا علم اینها مؤثر است یا نیست معنای انقطاع وحی چیست؟ که اینها بتدریج به خواست خدا در خلال این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که اصول دین را به همراه دارد بازگو میشود اما مطالبی که در ورق دیگر تنظیم شد بخشی از آنها همان بحثهای اصطلاحی علوم عقلی است که باید در همان کتابهای کلامی و فلسفی مطرح شود اما بعضی از سؤالها مربوط به همین قسمتهاست یکی از سؤالها این است که آیا ما ازلی بالغیر داریم یا نه؟ البته غیر از ذات اقدس الهی اگر یک موجودی ازلی بود یا ابدی بود حتما بالغیر است درباره ابدی بالغیر این هم طبق دلیل نقلی و هم طبق دلیل عقلی ما ابدی بالغیر داریم برای اینکه قیامت جریان بهشت بالأخره ابدی است درباره جهنم اگر برخیها اختلاف نظر داشته باشند درباره بهشت اتفاقنظر دارند که بهشت و اهل بهشت ابدیاند دیگر عطای بهشت مجذوذ و مقطوع نیست و اگر در بعضی از آیات دارد که ﴿خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ﴾ آن دربارهٴ جنت برزخی است یا آن هم کنایه از تعبید است ابدیت بهشت ابدیت بالغیر است چون چیزی غیر از ذات اقدس الهی ابدی بالذات نخواهد بود بنابراین میشود چیزی هم ازلی بالغیر باشد منتها آن ازلی بالغیر وجه الله است نه آسمان و زمین و نه ماده وصورت, صورت ازلی بالغیر نیست چون همگان به حدوث و تغیّر و زوال او اعتراف دارند دیگر جا برای بحث نیست اما ماده گاهی برخیها احتمال دادند که ازلی بالغیر باشد این سخن هم ناتمام است برای اینکه اگر مادهٴ فیزیکی منظور باشد این مادهٴ فیزیکی هرگز یکسان نیست، گاهی جرم است، گاهی انرژی است گاهی حرکت است و مانند آن یک شیء ثابتی نیست جامع این حالات فقط در ذهن است اگر ذهنی نباشد جامعی هم وجود ندارد بنابراین مادهٴ فیزیکی که ازلی بالغیر نیست ماده فلسفی اگر وجود دارد آن به تبع صورت وجود دارد و بر اساس حرکت جوهری اینها هر لحظه نو هستند و تازه هستند اینها بقا ندارند فضلاً از قدم آنچه که قدیم است فیض خدا و وجه خداست بنابراین محذوری ندارد که همان طوری که در آینده فیض خدا ابدی است منتها ابدی بالغیر است نسبت به گذشته هم فیض خدا ازلی باید باشد منتها ازلی بالغیر مستفیضها یعنی موجودات مقطعی مثل انسان, آسمان, زمین, این موجودات لحظه به لحظه تازهاند و نبودند و پدید آمدند و مانند آن و اما اصل فیض ذات اقدس الهی که به صور گوناگون ظهور میکند او اگر ازلی بالغیر باشد محذوری ندارد بلکه برخی از ادلهٴ نقلی هم که «کل فیضه وداء فضل» است و یا « کل مَنِّه قدیم» هم تأیید میکند مِثل ابدی بالغیر اما درباره
پرسش: فیض ازلی منافات با ...
پاسخ: حدوث عالم نه حدوث فیض, فیض ذات اقدس الهی که «کل مَنِّه قدیم» این دائم است اما عالم یعنی آسمان زمین انسان
پرسش...
پاسخ: فیض یک امر جامعی است به عنوان
پرسش...
پاسخ: نه فیض یک امر جامعی است که در هر حالتی به یک صورت خاص ظهور میکند چون فرمود: ﴿وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ﴾ آن فیض است که «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة» ذات اقدس الهی که مصون از این حرفهاست و در قرآن کریم هر جا سخن از بقاست وجه خدا ذکر میشود نه ذات اقدس الهی, ذات اقدس الهی فوق آن است که این مسائل دربارهٴ او مطرح بشود ﴿کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ﴾ یا ﴿ کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ ٭ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّک﴾ در هیچ جای قرآن الله همان فیض خداست امر خداست ایجاد خداست کلمهٴ کُن خداست که به صورتهای دیگر ظهور میکند غرض آن است که امر خدا ثابت است و مستمر اما آسمان و زمین, انسان و مانند آن اینها گاهی هستند گاهی نیستند
مطلب دیگر آن است که اگر اینها از یک عدم به وجود آمدهاند که از عدم نمیشود وجود را ساخت که مثلاً ما عدم را ماده قرار بدهیم و از او یک شیئ را به بار بیاوریم.
پرسش...
پاسخ: اما اِدعای اِجماع از هیچ کس مسموع نیست چون اینها باید در امر حسی باشد نه امر حدسی و عقلی در یک امر استدلالی جا برای تمسک اجماع نیست نه اِجماعی که مرحوم شیخانصاری(رضوان الله علیه) به آن تمسک کرده اند نه اِجماعی که در مقابل او ادعا شده است هیچ کدام نمیتوانند ادعای اجماع کنند چون یک امر عقلی است و ثانیاً آنچه را که بزرگان گفتند، گفتند فیض او دائمی است و برهان اقامه کردند که اصلاً ما باقی نداریم فرضاً از قدیم بر اساس حرکت جوهری هر لحظه هر موجودی نو و تازه است قرار ندارد بقا ندارد فضلاً از دوام، اما شُبههٴ دیگر این است که این عالم اگر مبدئی دارد و آن مبدأ این عالم را به بار آورد یا از شیء عالم را ساخت یا از «لاشیء» اگر عالم را از شیء ساخته باشد پس قبلاً یک شیء وجود داشت و خداوند آن شیء را به صورتهای دیگرآورد پس آن شیء میشود ازلی و دیگر مخلوق خدا نیست ـ معاذ الله ـ اگر از «لا شیء» وجود آورده باشد «لا شیء» که عدم است او نمیتواند مبدأ قابلی و ماده باشد غیر از این دو هم که فرض ندارد چون رفع نقیضین محال است پس عالم اگر «من شیء» باشد لازمهاش ازلیّت آن شیء است «من لاشیء» باشد لازمهاش آن است که عدم مبدأ قابلی باشد و غیر از این دو هم که نیست پاسخش همان چیزی است که در خطبههای حضرت فاطمهٴ زهرا(سلام الله علیها) آمده است و در بخشی از اینها هم در خطبههای حضرت امیر المومنین(سلام الله علیه) آمده است که ذات اقدس الهی «لم یخلق العالم من شیء» بلکه «خلق العالم لا من شیء» بیان ذلک این است که چیزی قبلاً در عالم باشد و خداوند از او عالم را بیافریند یا برابر او عالم را بیافریند لازمهاش این است که او قدیم باشد و مخلوق حق تعالی نباشد این سازگار نیست با برهان عقلی و نقلی نقیض «خلق من شیء خلق من لا شیء» نیست که مستشکل پنداشت نقیض «خلق من شیء لم یخلق من شیء» است و حضرت در خطبهٴ معروفش یعنی وجود مبارک فاطمهٴ زهرا(سلام الله علیها) فرمود عالم را آفرید «لا من شیء» نه «من لا شیء» چون نقیض «خلق من شیء لم یخلق من شیء» است نه «خلق من لا شیء» بنابراین هم «خلق من شیء» باطل است هم «خلق من لا شیء باطل» است هم رفع نقیضین نشد چون نقیض «خلق من شیء»، «لم یخلق من شیء» است نه «خلق من لا شیء» این نکته ظریف را مرحوم میرداماد(رضوان الله علیه) در شرحشان بر اصول کافی متنبه شدند که میفرمایند که سرّ اینکه وجود مبارک حضرت امیر المومنین(سلام الله علیه) اینچنین تعبیر کرد که «لم یخلق العالم من شیء» و همین تعبیر در خطبهٴ نورانی حضرت فاطمهٴ زهرا(سلام الله علیها) آمده است این پاسخ به آن شُبهه مادیین است که آنها میگویند اگر خدا عالم را «من شیء» خلق کرده باشد که محذور دارد «مِن لا شیء» خلق کرده باشد که محذور دارد و غیر از این دو هم که فرض ثالثی ندارد پس اصل آفرینش محال است پاسخش این است که «خلق عالم من شیء» مستحیل است یعنی بگوییم «خلق الله العالم من شیء» لازمهاش اَزلیّت ماده است اما «لم یخلق من شیء» حق است و نقیض «خلق من شیء لم یخلق من شیء» است نه «خلق من لا شیء» بنابراین این سؤالی که در این ورقه آمده است برابر آن حل است بعضی از این سؤالاتی که آقایان در اینجا مطرح فرمودند چون اصل این سورهٴ مبارکهٴ «مائده» تقریباً سورهٴ اِحتجاج است و بیش از حدود چهل یا بیش از چهل بار ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿قُل﴾ اینچنین بگو, اینچنین بگو این شبهات یکی پس از دیگری انشاءالله در آنجا حل میشود .
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قبْلِهِمْ مِنْ قرْنٍ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ این اصل کلی است این اصل کلی اختصاصی به گذشته ندارد این جزء سنن الهی است و سنت الهی هم تغییرپذیر نیست لذا در بعضی از آیاتی که بعداً خواهیم خواند انشاءالله ذات اقدس الهی میفرماید ما آنها را هلاک کردیم و شما را به جای آنها نشاندیم تا ببینیم چه میکنید این یک اصل کلی است که ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ این اختصاصی به گذشتهها ندارد این سنت الهی است تا ببینیم شما چه میکنید در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» یک اصل دیگر را ذکر میکند میفرماید پیشینیان که از بین رفتند به وسیلهٴ ظلم از بین رفتهاند این یک اصل جامع در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» و همچنین در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» این ظلم را به عنوان شرح متن به عنوان تفصیل بعد از اِجماع شرح میدهد که ظلم دو جور است یک وقتی ظلم زر مدارهاست که با سرمایه ظلم میکنند یک وقت ظلم زور مدارهاست که با قُلدری ظلم میکند هر دو گروه را یکی در سورهٴ «کهف» و یک در سورهٴ «زخرف» و «ق» بیان کرد که آنها شرح این متناند پس تا کنون دو تا اصل کلی ذکر شد و دو تا هم شرح بعد از اصل آن اصل کلی همین آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است که اگر ذات اقدس الهی یک ملتی را منقرض میکند در اثر ظلم آنهات گناه آنهاست ﴿فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ اصل جامع دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» مشخص کرد آنجا فرمود ما اینها را در اثر ظلمشان به هلاکت رساندیم آیهٴ سیزده سورهٴ «یونس» این است که ﴿وَ لَقدْ أَهْلَکْنَا الْقرُونَ مِنْ قبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذلِکَ نَجْزِی الْقوْمَ الْمُجْرِمینَ﴾ یعنی این دیگر مخصوص به گذشتگان نیست هر عصری تبهکاران گرفتار هلاکت ما هستند آنگاه فرمود ما پیشینیان را به هلاکت نشاندیم و شما را خلائف آنها قرار دادیم پشتسر آنها آوردیم تا ببینیم چه میکنید ﴿ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی اْلأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ یعنی این هم امتحان است اگر خدای ناکرده شما هم گرفتار سنت سیئه پیشینیان بودید هلاکت دامنگیرتان میشود این یک اصل کلی است اما اینکه فرمود: ﴿وَ لَقدْ أَهْلَکْنَا الْقرُونَ مِنْ قبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا﴾ ظلم دو جور است یک وقتی به رخ کشیدن سرمایه است و بر اساس سلطه مالی ظلم میکنند یک وقت است نه بر اساس زور و قدرتها و قلدری زور میکنند در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 73 و 74 اینچنین است فرمود: ﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُواای الْفَریقیْنِ خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا﴾ فرمود وقتی آیات الهی بر آنها تلاوت میشود کافران به مؤمنین میگویند معیار ارزش ثروت است و ما داریم و شما ندارید ﴿قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ که آنها میگفتند ﴿أَیُّ الْفَریقیْنِ خیر﴾ ما بهتریم یا شما معیار خیر هم ﴿مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا﴾ «ندی» یعنی مجلس «نادی» یعنی محفل محفل ما رونقاش بیشتر است یا شما مجلس ما گرمتر است یا شما اثاثیههایی که ما داریم بیشتر است یا شما آنگاه ذات اقدس الهی در آیهٴ بعد فرمود: ﴿وَ کَمْ أَهْلَکْنا قبْلَهُمْ مِنْ قرْنٍ هُمْ َأحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْیًا﴾ اساس با سین یعنی پایه اثاثه با ثا مثلث یعنی همین اثاث البیت یعنی لوازم یعنی فرش خوب مبل خوب اتومبیل خوب اینها را میگویند اثاث فرمود ما کسانی را که قبل از شما بودند و﴿أحْسَنُ أَثاثًا﴾ از شما بودند هلاک کردیم و همچنین کسانی که قبل از شما بودند و ﴿أَحْسَنُ رِءْیًا﴾ ﴿رِءْیًا﴾ یعنی چشمگیر آنچه که به رؤیت میآید به مرئی میآید خب کسانی قبل از شما بودند که اثاث بیت آنها از شما بهتر بود کسانی قبل از شما بودند که چشمگیرتر از شما بودند خب ما آنها را هلاک کردیم ظلم این گروه در اثر همان ﴿أحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْیًا﴾ بودن است یعنی بر اساس سرمایه و ثروت در حقیقت تحمیل میکردند خود را بر دیگری اما آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «ق» و همچنین در آیهٴ هشت سورهٴ «زخرف» آمده است آن مربوط به کسانی است که روی زور و قلدری ظلم کردند نه روی زر و سرمایه آیهٴ هشت سورهٴ «زخرف» این است ﴿فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشًا وَ مَضی مَثَلُ اْلأَوَّلینَ﴾ آنها که «بطش» و قلدری و سلطه آنها بیش از شما بود خدا آنها را به هلاکت رساند همین مضمون در سورهٴ مبارکهٴ «ق» هم هست بنابراین اصل دوم که به عنوان جامع است این است که در سورهٴ «یونس» بیان شده است فرمود اینها چون ظلم کردند به هلاکت مبتلا شدند این اصل به عنوان متن قرار گرفت در سورهٴ «مریم» و در سورهٴ «زخرف» این متن شرح شد که ظلم دو قسم است یک وقت روی سرمایه است و زر است یک وقت روی شمشیر است و زور است هر دو را بیان کرد.
پرسش...
پاسخ: آن وقت در بسیاری از آیات فرمود: ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ﴾ همین حفاریها همین آثار باستانیها که ظهور میکند یکی پس از دیگری نشانه این است دیگر در پایان سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 98 فرمود شما بررسی کنید ﴿وَ کَمْ أَهْلَکْنا قبْلَهُمْ مِنْ قرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا﴾ ما آنچنان اینها را از بین بردیم که اصلا هیچ کسی را احساس نمیکنی صدای اینها هم در نمیآید ولو صدای ضعیف آنچنان این مقتدرها را از بین بردیم که احدی از اینها نمانده و صدایی از اینها به گوشتان نمیرسد خب یکی پس از دیگری زیرزمین آثار همینها بیرون میآید اینکه بعد از دو هزار سال بعد از سه هزار سال بعد از چهار هزار سال حفاری آثارش زنده است این دیگر آثار افراد عادی نبوده که آنها که زندگیشان چیزی نبود که چنین حجاری داشته باشند که بعد از چهار هزار سال یا کمتر و بیشتر کشف بشود اینها همین ﴿أحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْیًا﴾ بودند ﴿مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا﴾ بودند هم ﴿أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشًا﴾ بودند فرمود: ﴿سیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقبَةُ الْمُکَذِّبینَ﴾ و مانند آن خب
پرسش...
پاسخ: غالبا این طور است افراد اگر عزایی باشد دامنگیر یک گروه خاصی میشود یک عدهٴ مخصوصی هم نجات پیدا میکنند نظیر ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ و مانند آن که عدهٴ خاصی نجات پیدا کردند و عدهٴ خاصی به هلاکت رسیدند یا دربارهٴ فرعون که ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ ولی موسی(سلام الله علیه) و همراهان او نجات پیدا کردند این گونه از عذابهای عمومی کم نیست که فقط به حیات تبهکاران خاتمه میدهد اینها را قرآن به عنوان فراوان ذکر کرده است.
پرسش...
پاسخ: آن برای آن است که ﴿وَ اتَّقوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً﴾ برای اینکه دیگران امر به معروف نکردند نهی از منکر نکردند و مانند آن.
پرسش...
پاسخ: اگر امتحان باشد محفوف به قرینه است وگرنه هلاکهای دسته جمعی عذاب است خب.
مطلب بعدی به نبوت برمیگردد درباره نبوت شُبههٴ کسانی که مبدأ را قبول دارند ربوبیّت مبدأ را قبول دارند وجود فرشتهها را قبول دارند ولی دربارهٴ نبوت شُبهه دارند اینها چند تا اشکال دارند یک عده واقعاً شُبههٴ علمی دارند شُبههٴ عِلمی اینها را ذات اقدس الهی نقل میکند و پاسخ میدهد یک عده مشکل عَملی دارند دربارهٴ آنها که مشکل عَملی دارند سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» میفرماید اگر ما به همهٴ خواستههای اینها جواب بدهیم و هر چه اینها پیشنهاد دادند ما عمل کنیم اینها باز دیگر اهل ایمان نیستند اگر مردهها زنده بشوند و با اینها مواجه بشوند و با اینها سخن بگویند اینها ایمان نمیآورند البته مگر اینکه ذات اقدس الهی بخواهد اینها اهل ایمان نیستند در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» و بخشهای دیگر میفرماید اگر خدا همهٴ خواستههای اینها را عَملی بکند باز اینها اهل ایمان نیستند یکی از خواستههای آنها این است که مردههای اینها زنده بشوند و مواجهتاً با آنها سخن بگویند حالا ما به آن آیات هم به خواست خدا میرسیم در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بعضی از شُبهات آنها در سورهٴ «اسراء» است و برخی از شُبهات آنها در همین آیهٴ محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است یکی از این شُبهاتشان این است که چرا فرشتهها همراه تو نیستند که تو را تأیید کنند؟ یکی از شُبهاتشان این است که انسان نمیتواند رسول خدا باشد خدا که غیب است و دیدنی نیست رسول او هم باید فرشته باشد بشر نمیتواند رسول خدا باشد اما آن شُبههٴ اول که عدهای از فرشتهها باید همراه تو بیایند تو را تأیید کنند آن در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به این صورت آمده است آیهٴ 92 به بعد سورهٴ «اسراء» ﴿أَوْ تُسْقطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قبیلاً ٭ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتابًا نَقرَؤُهُ قلْ سُبْحانَ رَبّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَرًا رَسُولاً﴾ پیشنهاد آنها این بود که ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه آن امور مادی را داشته باشی و مگر اینکه بروی به آسمان و کتابی بیاوری که ما بخوانیم آنگاه خداوند میفرماید: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ شُبهه آنها این است که بشر نمیتواند رسول خدا باشد این شُبهه را خدا چگونه پاسخ میدهد؟ میفرماید رسول نباید از جنس مُرسِل باشد باید از جنس مُرسَل الیه باشد تا حجت تمام باشد رسول باید پیام خدا را به مردم برساند با مردم زندگی کند سؤالات مردم را بشنود احتجاجات آنها را پاسخ بدهد خود اسوهای باشد برای آنها باید از سنخ آنها باشد نه تنها باید از جنس آنها باشد باید با آنها هم فرهنگ باشد ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قوْمِهِ﴾ تا اثر کند اینکه شما گفتید که چرا رسول فرشته نیست؟ اگر مرسَل الیه فرشته بود رسول هم فرشته بود ولی اگر مردم مرسَل الیهم ناساند مردماند، انساناند رسول اینها هم باید از سنخ اینها باشد آیهٴ 94 سورهٴ «اسراء» که شبهه آنها را نقل کرد که گفت: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ آنگاه جواب داد فرمود: ﴿قلْ لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولاً﴾ اگر در زمین ملائکه زندگی میکردند ما برای تعلیم ملائکه ملک نازل میکردیم مثل اینکه در آسمانها ملائکه به سرمیبرند بعضی از ملائکه مأموران الهیاند که به ملائکهٴ زیردست تعلیم بدهند عدهای ﴿مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ﴾ بعضیها در همان آسمانها مطاعاند عده زیادی از فرشتگان مطیع آنها هستند ﴿مُطاعٍ ثَمَّ﴾ یعنی آنجا در آسمانها مطاع است قهراً در آسمانها یک عدهای از فرشتگان مطیع آنها هستند... فرشتهها زندگی میکردند ما هم به جای انسان فرشته را مبعوث میکردیم «لکن التالی باطل فالمقدم مثله» تلازم مقدم التالی هم همین است که رسول باید از جنس مُرسَل الیه باشد حرفهای آنها را بشنود رسول باید به مُرسَل الیه بگوید من اسوهٴ شما هستم خب اگر مُرسَل الیه رسول را نبینند و اگر رسول از نسخ مُرسَل الیه نباشد و موجود وارسته باشد که حجت نیست اسوه نیست پس این شُبهه که رسول خدا باید فرشته باشد این شبهه و پاسخش در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده است اما آنچه که در آیهٴ محلّ بحث یعنی در...
پرسش: ببخشید پیامبر ما آیا پیامبر جن هم است.
پاسخ: بله است. چرا چون سنخاش مادی است او باید ببیند جن باید او را ببیند نه ما پیغمبر آنها را میبیند آنها هم پیغمبر را میبینند آنها هم موجود مادی هستند آنها هم حیات و ممات دارند آنها هم مؤمن و کافر دارند آنها هم نکاح دارند آنها هم زاد و ولد دارند ماها نمیبینیم نه اینکه پیغمبر آنها را نبیند آنها پیغمبر را میبیند پیغمبر هم آنها را میبیند حرف های آنها را میشنود اینچنین است آیهٴ محلّ بحث این است که ﴿وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتابًا فی قرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾ همان پیشنهادی که در سورهٴ «اسراء» آمده است همان پیشنهاد را به این صورت در سورهٴ «انعام» میفرماید که اگر ما به خواسته آنها عمل کنیم یک کتاب جسمانی به همین صورت که کاغذی داشته باشد مطالبی روی کاغذ نوشته شده باشد به تو بدهیم که تو برای اینها بخوانی اینها که میگفتند ﴿وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتابًا نَقرَؤُهُ﴾ باز معذلک میگفتند ﴿إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾ برای اینکه اینها شق القمرها را دیدند گفتند: ﴿سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ﴾ بعد شُبهه دیگرشان در این است که ﴿وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ﴾ چرا فرشتهها نیامدند خب فرشتهها نیامدند منظور شما چیست؟ منظور شما این است که فرشتهها بیایند او را تأیید کنند خب این همه فرشتهها حالا هفتاد هزار یا کمتر بیشتر او را تأیید میکنند فرشته بیاید که شما آنها را ببینید شما با چه حالتی میتوانید فرشته را ببینید؟ فرشته بخواهد آن طوری که فرشته است نازل بشود خب مرتباً فرشتهها نازل میشوند شما نمیتوانید ببینید طوری نازل بشوند که شما ببینید باید به صورت انسان دربیایند یعنی بشوند مثل افراد عادی خب اگر افراد عادی حرف خدا را برسانند شما قبول میکنید خب پیغمبران افراد عادی هستند حرف خدا را میرسانند چرا قبول نمیکنید آنها تا بشر نشوند که شما نمیبینید وقتی هم که بشر شدند همینها هستند دیگر یا شما باید بمیرید و فرشتهها را ببینید یا «بالموت الطبیعی» یا «بالموت الارادی» به موت طبیعی همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» مشخص کرد چون در سورهٴ «اسراء» و مانند آن داشتند که ﴿أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قبیلاً﴾ یعنی الله را روبروی ما قرار بدهید قبیل یعنی مقابل روبروی ما قرار بدهید فرشتهها را روبروی ما قرار بدهید که ما ببینیم قرآن در مورد الله فرمود: ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اْلأَبْصارَ﴾ ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ﴾ معنایش این نیست که فقط این چشم در دنیا نمیبیند انسان خدا را نمیبیند نه در دنیا میبیند نه در خواب میبیند نه در حالت منامی میبیند نه در مثال متصل میبیند نه در مِثال منفصل میبیند نه در برزخ میبیند نه در قیامت میبیند نه با این چشم میبیند نه با چشم برزخی میبیند او مِثال ندارد او صورت ندارد تا دیده بشود او فهمیدنی است نه دیدنی خب ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ﴾ «بالقول المطلق» این چنین نیست که آدم خدا را در دنیا ندید در آخرت ببیند در بیداری ندید در خواب ببیند ـ معاذالله ـ چیزی که مجرد محض است او صورت ندارد لذا درباره ذات اقدس الهی فرمود: ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ﴾ نسبت به او اصلاً پاسخ نداد دربارهٴ فرشتهها فرمود شما میخواهید فرشته را ببینید بله راه دارد از این نشئهٴ طبیعت به درآیید فرشته را میبینید خیلیها میبینند شما هم ببینید این دو طور است یا موت یا اماته یا مرگ طبیعی خب همه شما بالاخره فرشته را میبینید یا موت اِرادی اگر موت اِرادی شد چشم در اختیار شما بود آنگاه این چشم را هم ببندید فرشته را میبینید چون دومی که موت اِرادی است «موتوا قبل ان تموتوا» نمیکنید آن راه را و نمیروید میماند اولی که موت طبیعی است خب موت طبیعی که فرا رسید همهتان فرشته را میبینید آن در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» پاسخ داد آیهٴ بیست به بعد سورهٴ «فرقان» این است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا قبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی اْلأَسْواق﴾ فرمود اینها که میگویند پیغمبر باید فرشته باشد یک سخن ناصوابی است اصولاً انبیا بشرند قبل از تو پیامبران دیگر هم بشر بودند آنها که فرشته نبودند که آنها هم غذا میخوردند در مردم راه میرفتند ﴿وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیرًا ٭ وَ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَری رَبَّنا﴾ یا فرشتگان بر ما نازل بشوند همان طوری که بر پیغمبر نازل میشوند یا خدا را ببینیم آنگاه میفرماید: ﴿لَقدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیرًا﴾ اینها بیش از اندازه خودشان حرف میزنند آنوقت شما با این وضع میشوید پیغمبر یا فرشته را ببینید خدا که دیدنی نیست لذا دربارهٴ او آیات دیگر پاسخ داده شده است اما درباره فرشتهها فرمود: ﴿یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَة﴾ میبینید فرشتهها را اما ﴿لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمین﴾ مؤمنین ملائکه را میبینند ملائکه عند الاحتضار وارد میشوند سلام میکنند در کمال تکریم به مؤمنین میگویند ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ ﴿الَّذینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» است یعنی فرشتگان افراد طیّب و طاهر را که رحلت میکنند به سراغ آنها میروند به خدمت آنها میروند به آنها سلام عرض میکنند اما نسبت به تبهکاران وقتی آنها که میمیرند فرشتگان را میبینند آنگاه ﴿لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمین﴾ برای تبهکاران دیگر روز روز غم است نه روز بشارت ﴿وَیَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً﴾ «منعا ممنوعا» خب پس شما یک روزی مرگ دارید که فرشتگان را آن روز میبینید الان بخواهید فرشته بر شما نازل بشود ممکن نیست یا انسان باید به موت طبیعی از همهٴ خصوصیتهای عالم طبیعت هجرت کند یا نه با مرگ طبیعی فرشتهها را .
پرسش...
پاسخ: آنها تمثل بود در حال عذاب برای عذاب است
پرسش...
پاسخ: چرا دیگر آخرین چون آنها آمدند آنچه وجود مبارک ابراهیم شیخ الانبیا(سلام الله علیه) وساطت کرد اثر نکرد ﴿یُجادِلُنا فی قوْمِ لُوطٍ﴾ فرمود خیلی ابراهیم پیغمبر با ما مجادله کرد گفتوگو کرد تمنی کرد خواهش کرد اصرار کرد که ما عذاب نفرستیم عذابی که آمده دیگر تمام شده است درباره ابراهیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿یُجادِلُنا فی قوْمِ لُوطٍ﴾ این جدال مدیح بود البته اصرار کرد لابه کرد که ما عذاب نکنیم ولی نشد.
پرسش...
پاسخ: آن هم گاهی این چنین است گاهی ذات اقدس الهی سامری جزء افراد عادی نبود آن «بلعم باعور» ﴿وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ﴾ او هم جزء افراد عادی نبود خداوند در نوبتهای قبل ملاحظه فرمودید پستهای کلیدی را به چنین آدمهایی نمیدهد یعنی نبوت, رسالت, خلافت اینها را نمیدهد اما افرادی ممکن است در اثر ریاضتها تمرینها آزمایشهای طولانی به یک مرحلهای از کرامت برسند اما اینها امتحان الهی است یک مقدار که خدا به اینها یک چیز نشان داد میبینید ادعای آنها بلند است آنگاه ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها﴾ همین که چهار نفر به دور او جمع شدند یا چهار هزار نفر یا چهل هزار یا چهار صد هزار نفر به دور او جمع شدند خودش را گم میکند خب نمیداند که به یک مویی بسته است ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها﴾ «بلعم باعور» این چنین بود سامری این چنین بود اینها انسانهای عادی نبودند که این است که حلم جهاد اکبر است خب آن کسی که دو تا کلمه بلد است باید از دیگران خاضعتر باشد وگرنه از او گرفته میشود در همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 111 فرمود اینها بهانه دارند اینها اگر حرف علمی دارند جواب علمیاش این است خب شما میگویید فرشته بیاید ﴿لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولاً﴾ بله رسول باید از جنس مُرسَل الیه باش اگر شما فرشته بودید بله فرشتهها میآمد شما انسان هستید او دیدنی نیست او چی بیاید او مرتب میآید او همیشه با شماست اعمال شما را مینویسد شما نمیبینید شما میخواهید حرفهای او را بشنوید دو تا راه دارد یا مرگ یا اماته یا موت طبیعی یا موت ارادی مگر با هر انسانی چندین فرشته نیست چرا نمیبینید میخواهید با این چشم ببینید خب با این چشم تا بشر نشود نمیبینید ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ﴾ بخواهید با همین چشم ببینید او باید بشر بشود خب این هم بشر همان حرفهای قبلی همان شُبهات قبلی همان اشتباهات قبلی باز هم تکرار میشود شما از کجا نمیدانید اینکه الآن آمده فرشتهای بود که به صورت بشر آمده؟ یک بیان روشنی مرحوم آقا سیدنورالدین(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب القرآن و العقل دارد خب این کتاب مستحضر هستید این بزرگوار، این فقیه, این حکیم در جبهه این کتاب را نوشته است فقط یک معالم پیش او بود که به پسرش درس میگفت هیچ چیزی پیش او نبود یک حکیم جامع علوم نقلی و عقلی بود این دو سه جلد تفسیر را در جبههها نوشته است میگوید من این را در موصل نوشتم این را در کرکوک نوشتم این مقدار آیه را در فلان جا نوشتم در جبهه ایشان در ذیل همین آیه که آنها میگویند چرا پیغمبر فرشته نیست میگوید خب مگر این پیغمبر فرشته نیست این «ظاهره بشر باطنه ملک» اگر یک چنین فقیهی این حرف را نمیزد آدم جرأت نمیکرد بگوید آن کسی که مرحوم آقای اراکی(قدس الله نفسه الزکیة) آن تجلیل را آن تعظیم را درباره مرحوم آقا سیدنورالدین کرده تقوای او زهد او فقاهت او را حکمت او را در کمال جلال و شکوه ستود خب میگوید این مگر نمیخواهید باطنش فرشته باشد که باطنش فرشته است بخواهید ظاهرش هم فرشته باشد که شما نمیبینید خب این همه فرشتهها با شما هستند خب نمیبینید دیگراگر بخواهید با این چشم ببینید خب تا بشر نشود نمیبینید بخواهید با چشم دیگر ببینید راه باز است خب آن چشم را پیدا کنید همین طور بخواهید بهانه جویی کنید بر فرض محال همه خواستههایتان عملی بشود باز ایمان نمیآورید فتحصل اگر شبهه علمی دارید پاسخش آن است اگر مشکل عملی دارید پاسخش در آیهٴ 111 همین سورهٴ «انعام» است که بعداً به خواست خدا خواهد آمد فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَة﴾ حالا اینها میگویند چرا ملائکه برای ما نازل نمیشود بسیارخب بر فرض محال اگر ملائکه بر اینها نازل بشود میگویند اگر معاد حق است چرا مردههای ما برنمیگردند اگر حیات بعد از مرگ حق است چرا مرده های قبرستان زنده نمیشوند فرمود: ﴿وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی﴾ اگر این مردهها زنده بشوند با آنها سخن بگویند ﴿وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قبُلاً﴾ مقابل آنها رودرروی آنها مقابل آنها قرار بگیرید با آنها حرف بزنند ﴿ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا﴾ اینها ایمان آور نیستند البته اگر ذات اقدس الهی توفیق خاص داد قلب را منقلب کرد حساب دیگری دارد ﴿إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ﴾ وگرنه اینها اهل ایمان نیستند برای اینکه آنچنان ذنوب و سیّئات قلب اینها را سیاه کرده است که ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُون﴾ اینها دنبال بهانهاند غرض آن است که اگر گرفتار ... باید بدانند که اگر پیشنهاد آنها این است که فرشته بیاید همان طوری که برای قوم لوط آمد آن کار یکسره خواهد شد اگر فرشته برای عذاب بیاید و داوری کند کار یکسره خواهدشود که بحث دیگری است اگر فرشته بیاید برای هدایت آنها آنها این همه فرشتهها نازل میشوند وحی را اینها میآورند بخواهند افراد عادی ببینند این ممکن نیست چون رسول باید از جنس مرسل الیه باشد اگر در زمین به جای انسان فرشتهها زندگی میکردند رسول اینها هم از جنس اینها بود «لکن التالی باطل فالمقدم مثله».
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
- آیا ما ازلی بالغیر داریم یا نه؟
- غیر از ذات اقدس الهی اگر یک موجودی ازلی بود یا ابدی بود حتما بالغیر است
- عطای بهشت مجذوذ و مقطوع نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قبْلِهِمْ مِنْ قرْنٍ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قرْنًا آخَرینَ ﴿6﴾ وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتابًا فی قرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ ﴿7﴾ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکًا لَقضِیَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ ﴿8﴾ وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ ﴿9﴾
دربارهٴ بدرقهٴ این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» به وسیله هفتاد هزار فرشته بعضی از آقایان که سعیشان مشکور باد زحمت مبسوطی کشیدند و طبق زحمت ایشان روشن شد که سور قرآن کریم بعضیها مثلاً با ده هزار بعضی با سی هزار بعضی با صد هزار کمتر و بیشتر فرشتهها بدرقه شدند معلوم میشود این هفتاد هزار محمول بر کثرت نیست یک عدد خاص است و اگر محمول بر کثرت بود باید که این تعدد مراتب در بین نبود چون تعدد مراتب در بین است هر سورهای با عدهٴ خاصی از فرشتگان نازل شدند معلوم میشود که منظور عدد خاصی است ولی آن مشکل هنوز حل نشد چون ظاهر تعبیر روایات در این است که چون اسم ذات اقدس الهی در هفتاد جای این سورهٴ مبارکه آمده است مثلاً هفتاد هزار فرشته این سوره را بدرقه کردهاند ما بدون حذف بعضی از اسما فقط با حذف مکرّرات باید هفتاد اسم از اسمای حسنای ذات اقدس الهی را در این سوره بیابیم سؤالاتی هم در این جزوه مرقوم فرمودند که بعضیها مربوط به بحثهای بعدی است انشاءالله دربارهٴ اینکه آیا انبیا همه مطالب را میدانند یا نمیدانند آیا علم اینها مؤثر است یا نیست معنای انقطاع وحی چیست؟ که اینها بتدریج به خواست خدا در خلال این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که اصول دین را به همراه دارد بازگو میشود اما مطالبی که در ورق دیگر تنظیم شد بخشی از آنها همان بحثهای اصطلاحی علوم عقلی است که باید در همان کتابهای کلامی و فلسفی مطرح شود اما بعضی از سؤالها مربوط به همین قسمتهاست یکی از سؤالها این است که آیا ما ازلی بالغیر داریم یا نه؟ البته غیر از ذات اقدس الهی اگر یک موجودی ازلی بود یا ابدی بود حتما بالغیر است درباره ابدی بالغیر این هم طبق دلیل نقلی و هم طبق دلیل عقلی ما ابدی بالغیر داریم برای اینکه قیامت جریان بهشت بالأخره ابدی است درباره جهنم اگر برخیها اختلاف نظر داشته باشند درباره بهشت اتفاقنظر دارند که بهشت و اهل بهشت ابدیاند دیگر عطای بهشت مجذوذ و مقطوع نیست و اگر در بعضی از آیات دارد که ﴿خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ﴾ آن دربارهٴ جنت برزخی است یا آن هم کنایه از تعبید است ابدیت بهشت ابدیت بالغیر است چون چیزی غیر از ذات اقدس الهی ابدی بالذات نخواهد بود بنابراین میشود چیزی هم ازلی بالغیر باشد منتها آن ازلی بالغیر وجه الله است نه آسمان و زمین و نه ماده وصورت, صورت ازلی بالغیر نیست چون همگان به حدوث و تغیّر و زوال او اعتراف دارند دیگر جا برای بحث نیست اما ماده گاهی برخیها احتمال دادند که ازلی بالغیر باشد این سخن هم ناتمام است برای اینکه اگر مادهٴ فیزیکی منظور باشد این مادهٴ فیزیکی هرگز یکسان نیست، گاهی جرم است، گاهی انرژی است گاهی حرکت است و مانند آن یک شیء ثابتی نیست جامع این حالات فقط در ذهن است اگر ذهنی نباشد جامعی هم وجود ندارد بنابراین مادهٴ فیزیکی که ازلی بالغیر نیست ماده فلسفی اگر وجود دارد آن به تبع صورت وجود دارد و بر اساس حرکت جوهری اینها هر لحظه نو هستند و تازه هستند اینها بقا ندارند فضلاً از قدم آنچه که قدیم است فیض خدا و وجه خداست بنابراین محذوری ندارد که همان طوری که در آینده فیض خدا ابدی است منتها ابدی بالغیر است نسبت به گذشته هم فیض خدا ازلی باید باشد منتها ازلی بالغیر مستفیضها یعنی موجودات مقطعی مثل انسان, آسمان, زمین, این موجودات لحظه به لحظه تازهاند و نبودند و پدید آمدند و مانند آن و اما اصل فیض ذات اقدس الهی که به صور گوناگون ظهور میکند او اگر ازلی بالغیر باشد محذوری ندارد بلکه برخی از ادلهٴ نقلی هم که «کل فیضه وداء فضل» است و یا « کل مَنِّه قدیم» هم تأیید میکند مِثل ابدی بالغیر اما درباره
پرسش: فیض ازلی منافات با ...
پاسخ: حدوث عالم نه حدوث فیض, فیض ذات اقدس الهی که «کل مَنِّه قدیم» این دائم است اما عالم یعنی آسمان زمین انسان
پرسش...
پاسخ: فیض یک امر جامعی است به عنوان
پرسش...
پاسخ: نه فیض یک امر جامعی است که در هر حالتی به یک صورت خاص ظهور میکند چون فرمود: ﴿وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ﴾ آن فیض است که «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة» ذات اقدس الهی که مصون از این حرفهاست و در قرآن کریم هر جا سخن از بقاست وجه خدا ذکر میشود نه ذات اقدس الهی, ذات اقدس الهی فوق آن است که این مسائل دربارهٴ او مطرح بشود ﴿کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ﴾ یا ﴿ کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ ٭ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّک﴾ در هیچ جای قرآن الله همان فیض خداست امر خداست ایجاد خداست کلمهٴ کُن خداست که به صورتهای دیگر ظهور میکند غرض آن است که امر خدا ثابت است و مستمر اما آسمان و زمین, انسان و مانند آن اینها گاهی هستند گاهی نیستند
مطلب دیگر آن است که اگر اینها از یک عدم به وجود آمدهاند که از عدم نمیشود وجود را ساخت که مثلاً ما عدم را ماده قرار بدهیم و از او یک شیئ را به بار بیاوریم.
پرسش...
پاسخ: اما اِدعای اِجماع از هیچ کس مسموع نیست چون اینها باید در امر حسی باشد نه امر حدسی و عقلی در یک امر استدلالی جا برای تمسک اجماع نیست نه اِجماعی که مرحوم شیخانصاری(رضوان الله علیه) به آن تمسک کرده اند نه اِجماعی که در مقابل او ادعا شده است هیچ کدام نمیتوانند ادعای اجماع کنند چون یک امر عقلی است و ثانیاً آنچه را که بزرگان گفتند، گفتند فیض او دائمی است و برهان اقامه کردند که اصلاً ما باقی نداریم فرضاً از قدیم بر اساس حرکت جوهری هر لحظه هر موجودی نو و تازه است قرار ندارد بقا ندارد فضلاً از دوام، اما شُبههٴ دیگر این است که این عالم اگر مبدئی دارد و آن مبدأ این عالم را به بار آورد یا از شیء عالم را ساخت یا از «لاشیء» اگر عالم را از شیء ساخته باشد پس قبلاً یک شیء وجود داشت و خداوند آن شیء را به صورتهای دیگرآورد پس آن شیء میشود ازلی و دیگر مخلوق خدا نیست ـ معاذ الله ـ اگر از «لا شیء» وجود آورده باشد «لا شیء» که عدم است او نمیتواند مبدأ قابلی و ماده باشد غیر از این دو هم که فرض ندارد چون رفع نقیضین محال است پس عالم اگر «من شیء» باشد لازمهاش ازلیّت آن شیء است «من لاشیء» باشد لازمهاش آن است که عدم مبدأ قابلی باشد و غیر از این دو هم که نیست پاسخش همان چیزی است که در خطبههای حضرت فاطمهٴ زهرا(سلام الله علیها) آمده است و در بخشی از اینها هم در خطبههای حضرت امیر المومنین(سلام الله علیه) آمده است که ذات اقدس الهی «لم یخلق العالم من شیء» بلکه «خلق العالم لا من شیء» بیان ذلک این است که چیزی قبلاً در عالم باشد و خداوند از او عالم را بیافریند یا برابر او عالم را بیافریند لازمهاش این است که او قدیم باشد و مخلوق حق تعالی نباشد این سازگار نیست با برهان عقلی و نقلی نقیض «خلق من شیء خلق من لا شیء» نیست که مستشکل پنداشت نقیض «خلق من شیء لم یخلق من شیء» است و حضرت در خطبهٴ معروفش یعنی وجود مبارک فاطمهٴ زهرا(سلام الله علیها) فرمود عالم را آفرید «لا من شیء» نه «من لا شیء» چون نقیض «خلق من شیء لم یخلق من شیء» است نه «خلق من لا شیء» بنابراین هم «خلق من شیء» باطل است هم «خلق من لا شیء باطل» است هم رفع نقیضین نشد چون نقیض «خلق من شیء»، «لم یخلق من شیء» است نه «خلق من لا شیء» این نکته ظریف را مرحوم میرداماد(رضوان الله علیه) در شرحشان بر اصول کافی متنبه شدند که میفرمایند که سرّ اینکه وجود مبارک حضرت امیر المومنین(سلام الله علیه) اینچنین تعبیر کرد که «لم یخلق العالم من شیء» و همین تعبیر در خطبهٴ نورانی حضرت فاطمهٴ زهرا(سلام الله علیها) آمده است این پاسخ به آن شُبهه مادیین است که آنها میگویند اگر خدا عالم را «من شیء» خلق کرده باشد که محذور دارد «مِن لا شیء» خلق کرده باشد که محذور دارد و غیر از این دو هم که فرض ثالثی ندارد پس اصل آفرینش محال است پاسخش این است که «خلق عالم من شیء» مستحیل است یعنی بگوییم «خلق الله العالم من شیء» لازمهاش اَزلیّت ماده است اما «لم یخلق من شیء» حق است و نقیض «خلق من شیء لم یخلق من شیء» است نه «خلق من لا شیء» بنابراین این سؤالی که در این ورقه آمده است برابر آن حل است بعضی از این سؤالاتی که آقایان در اینجا مطرح فرمودند چون اصل این سورهٴ مبارکهٴ «مائده» تقریباً سورهٴ اِحتجاج است و بیش از حدود چهل یا بیش از چهل بار ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿قُل﴾ اینچنین بگو, اینچنین بگو این شبهات یکی پس از دیگری انشاءالله در آنجا حل میشود .
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قبْلِهِمْ مِنْ قرْنٍ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ این اصل کلی است این اصل کلی اختصاصی به گذشته ندارد این جزء سنن الهی است و سنت الهی هم تغییرپذیر نیست لذا در بعضی از آیاتی که بعداً خواهیم خواند انشاءالله ذات اقدس الهی میفرماید ما آنها را هلاک کردیم و شما را به جای آنها نشاندیم تا ببینیم چه میکنید این یک اصل کلی است که ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ این اختصاصی به گذشتهها ندارد این سنت الهی است تا ببینیم شما چه میکنید در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» یک اصل دیگر را ذکر میکند میفرماید پیشینیان که از بین رفتند به وسیلهٴ ظلم از بین رفتهاند این یک اصل جامع در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» و همچنین در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» این ظلم را به عنوان شرح متن به عنوان تفصیل بعد از اِجماع شرح میدهد که ظلم دو جور است یک وقتی ظلم زر مدارهاست که با سرمایه ظلم میکنند یک وقت ظلم زور مدارهاست که با قُلدری ظلم میکند هر دو گروه را یکی در سورهٴ «کهف» و یک در سورهٴ «زخرف» و «ق» بیان کرد که آنها شرح این متناند پس تا کنون دو تا اصل کلی ذکر شد و دو تا هم شرح بعد از اصل آن اصل کلی همین آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است که اگر ذات اقدس الهی یک ملتی را منقرض میکند در اثر ظلم آنهات گناه آنهاست ﴿فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ اصل جامع دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» مشخص کرد آنجا فرمود ما اینها را در اثر ظلمشان به هلاکت رساندیم آیهٴ سیزده سورهٴ «یونس» این است که ﴿وَ لَقدْ أَهْلَکْنَا الْقرُونَ مِنْ قبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذلِکَ نَجْزِی الْقوْمَ الْمُجْرِمینَ﴾ یعنی این دیگر مخصوص به گذشتگان نیست هر عصری تبهکاران گرفتار هلاکت ما هستند آنگاه فرمود ما پیشینیان را به هلاکت نشاندیم و شما را خلائف آنها قرار دادیم پشتسر آنها آوردیم تا ببینیم چه میکنید ﴿ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی اْلأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ یعنی این هم امتحان است اگر خدای ناکرده شما هم گرفتار سنت سیئه پیشینیان بودید هلاکت دامنگیرتان میشود این یک اصل کلی است اما اینکه فرمود: ﴿وَ لَقدْ أَهْلَکْنَا الْقرُونَ مِنْ قبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا﴾ ظلم دو جور است یک وقتی به رخ کشیدن سرمایه است و بر اساس سلطه مالی ظلم میکنند یک وقت است نه بر اساس زور و قدرتها و قلدری زور میکنند در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 73 و 74 اینچنین است فرمود: ﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُواای الْفَریقیْنِ خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا﴾ فرمود وقتی آیات الهی بر آنها تلاوت میشود کافران به مؤمنین میگویند معیار ارزش ثروت است و ما داریم و شما ندارید ﴿قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ که آنها میگفتند ﴿أَیُّ الْفَریقیْنِ خیر﴾ ما بهتریم یا شما معیار خیر هم ﴿مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا﴾ «ندی» یعنی مجلس «نادی» یعنی محفل محفل ما رونقاش بیشتر است یا شما مجلس ما گرمتر است یا شما اثاثیههایی که ما داریم بیشتر است یا شما آنگاه ذات اقدس الهی در آیهٴ بعد فرمود: ﴿وَ کَمْ أَهْلَکْنا قبْلَهُمْ مِنْ قرْنٍ هُمْ َأحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْیًا﴾ اساس با سین یعنی پایه اثاثه با ثا مثلث یعنی همین اثاث البیت یعنی لوازم یعنی فرش خوب مبل خوب اتومبیل خوب اینها را میگویند اثاث فرمود ما کسانی را که قبل از شما بودند و﴿أحْسَنُ أَثاثًا﴾ از شما بودند هلاک کردیم و همچنین کسانی که قبل از شما بودند و ﴿أَحْسَنُ رِءْیًا﴾ ﴿رِءْیًا﴾ یعنی چشمگیر آنچه که به رؤیت میآید به مرئی میآید خب کسانی قبل از شما بودند که اثاث بیت آنها از شما بهتر بود کسانی قبل از شما بودند که چشمگیرتر از شما بودند خب ما آنها را هلاک کردیم ظلم این گروه در اثر همان ﴿أحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْیًا﴾ بودن است یعنی بر اساس سرمایه و ثروت در حقیقت تحمیل میکردند خود را بر دیگری اما آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «ق» و همچنین در آیهٴ هشت سورهٴ «زخرف» آمده است آن مربوط به کسانی است که روی زور و قلدری ظلم کردند نه روی زر و سرمایه آیهٴ هشت سورهٴ «زخرف» این است ﴿فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشًا وَ مَضی مَثَلُ اْلأَوَّلینَ﴾ آنها که «بطش» و قلدری و سلطه آنها بیش از شما بود خدا آنها را به هلاکت رساند همین مضمون در سورهٴ مبارکهٴ «ق» هم هست بنابراین اصل دوم که به عنوان جامع است این است که در سورهٴ «یونس» بیان شده است فرمود اینها چون ظلم کردند به هلاکت مبتلا شدند این اصل به عنوان متن قرار گرفت در سورهٴ «مریم» و در سورهٴ «زخرف» این متن شرح شد که ظلم دو قسم است یک وقت روی سرمایه است و زر است یک وقت روی شمشیر است و زور است هر دو را بیان کرد.
پرسش...
پاسخ: آن وقت در بسیاری از آیات فرمود: ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ﴾ همین حفاریها همین آثار باستانیها که ظهور میکند یکی پس از دیگری نشانه این است دیگر در پایان سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 98 فرمود شما بررسی کنید ﴿وَ کَمْ أَهْلَکْنا قبْلَهُمْ مِنْ قرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا﴾ ما آنچنان اینها را از بین بردیم که اصلا هیچ کسی را احساس نمیکنی صدای اینها هم در نمیآید ولو صدای ضعیف آنچنان این مقتدرها را از بین بردیم که احدی از اینها نمانده و صدایی از اینها به گوشتان نمیرسد خب یکی پس از دیگری زیرزمین آثار همینها بیرون میآید اینکه بعد از دو هزار سال بعد از سه هزار سال بعد از چهار هزار سال حفاری آثارش زنده است این دیگر آثار افراد عادی نبوده که آنها که زندگیشان چیزی نبود که چنین حجاری داشته باشند که بعد از چهار هزار سال یا کمتر و بیشتر کشف بشود اینها همین ﴿أحْسَنُ أَثاثًا وَ رِءْیًا﴾ بودند ﴿مَقامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا﴾ بودند هم ﴿أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشًا﴾ بودند فرمود: ﴿سیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقبَةُ الْمُکَذِّبینَ﴾ و مانند آن خب
پرسش...
پاسخ: غالبا این طور است افراد اگر عزایی باشد دامنگیر یک گروه خاصی میشود یک عدهٴ مخصوصی هم نجات پیدا میکنند نظیر ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ و مانند آن که عدهٴ خاصی نجات پیدا کردند و عدهٴ خاصی به هلاکت رسیدند یا دربارهٴ فرعون که ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ ولی موسی(سلام الله علیه) و همراهان او نجات پیدا کردند این گونه از عذابهای عمومی کم نیست که فقط به حیات تبهکاران خاتمه میدهد اینها را قرآن به عنوان فراوان ذکر کرده است.
پرسش...
پاسخ: آن برای آن است که ﴿وَ اتَّقوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً﴾ برای اینکه دیگران امر به معروف نکردند نهی از منکر نکردند و مانند آن.
پرسش...
پاسخ: اگر امتحان باشد محفوف به قرینه است وگرنه هلاکهای دسته جمعی عذاب است خب.
مطلب بعدی به نبوت برمیگردد درباره نبوت شُبههٴ کسانی که مبدأ را قبول دارند ربوبیّت مبدأ را قبول دارند وجود فرشتهها را قبول دارند ولی دربارهٴ نبوت شُبهه دارند اینها چند تا اشکال دارند یک عده واقعاً شُبههٴ علمی دارند شُبههٴ عِلمی اینها را ذات اقدس الهی نقل میکند و پاسخ میدهد یک عده مشکل عَملی دارند دربارهٴ آنها که مشکل عَملی دارند سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» میفرماید اگر ما به همهٴ خواستههای اینها جواب بدهیم و هر چه اینها پیشنهاد دادند ما عمل کنیم اینها باز دیگر اهل ایمان نیستند اگر مردهها زنده بشوند و با اینها مواجه بشوند و با اینها سخن بگویند اینها ایمان نمیآورند البته مگر اینکه ذات اقدس الهی بخواهد اینها اهل ایمان نیستند در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» و بخشهای دیگر میفرماید اگر خدا همهٴ خواستههای اینها را عَملی بکند باز اینها اهل ایمان نیستند یکی از خواستههای آنها این است که مردههای اینها زنده بشوند و مواجهتاً با آنها سخن بگویند حالا ما به آن آیات هم به خواست خدا میرسیم در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بعضی از شُبهات آنها در سورهٴ «اسراء» است و برخی از شُبهات آنها در همین آیهٴ محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است یکی از این شُبهاتشان این است که چرا فرشتهها همراه تو نیستند که تو را تأیید کنند؟ یکی از شُبهاتشان این است که انسان نمیتواند رسول خدا باشد خدا که غیب است و دیدنی نیست رسول او هم باید فرشته باشد بشر نمیتواند رسول خدا باشد اما آن شُبههٴ اول که عدهای از فرشتهها باید همراه تو بیایند تو را تأیید کنند آن در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به این صورت آمده است آیهٴ 92 به بعد سورهٴ «اسراء» ﴿أَوْ تُسْقطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قبیلاً ٭ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتابًا نَقرَؤُهُ قلْ سُبْحانَ رَبّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَرًا رَسُولاً﴾ پیشنهاد آنها این بود که ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه آن امور مادی را داشته باشی و مگر اینکه بروی به آسمان و کتابی بیاوری که ما بخوانیم آنگاه خداوند میفرماید: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ شُبهه آنها این است که بشر نمیتواند رسول خدا باشد این شُبهه را خدا چگونه پاسخ میدهد؟ میفرماید رسول نباید از جنس مُرسِل باشد باید از جنس مُرسَل الیه باشد تا حجت تمام باشد رسول باید پیام خدا را به مردم برساند با مردم زندگی کند سؤالات مردم را بشنود احتجاجات آنها را پاسخ بدهد خود اسوهای باشد برای آنها باید از سنخ آنها باشد نه تنها باید از جنس آنها باشد باید با آنها هم فرهنگ باشد ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قوْمِهِ﴾ تا اثر کند اینکه شما گفتید که چرا رسول فرشته نیست؟ اگر مرسَل الیه فرشته بود رسول هم فرشته بود ولی اگر مردم مرسَل الیهم ناساند مردماند، انساناند رسول اینها هم باید از سنخ اینها باشد آیهٴ 94 سورهٴ «اسراء» که شبهه آنها را نقل کرد که گفت: ﴿وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولاً﴾ آنگاه جواب داد فرمود: ﴿قلْ لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولاً﴾ اگر در زمین ملائکه زندگی میکردند ما برای تعلیم ملائکه ملک نازل میکردیم مثل اینکه در آسمانها ملائکه به سرمیبرند بعضی از ملائکه مأموران الهیاند که به ملائکهٴ زیردست تعلیم بدهند عدهای ﴿مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ﴾ بعضیها در همان آسمانها مطاعاند عده زیادی از فرشتگان مطیع آنها هستند ﴿مُطاعٍ ثَمَّ﴾ یعنی آنجا در آسمانها مطاع است قهراً در آسمانها یک عدهای از فرشتگان مطیع آنها هستند... فرشتهها زندگی میکردند ما هم به جای انسان فرشته را مبعوث میکردیم «لکن التالی باطل فالمقدم مثله» تلازم مقدم التالی هم همین است که رسول باید از جنس مُرسَل الیه باشد حرفهای آنها را بشنود رسول باید به مُرسَل الیه بگوید من اسوهٴ شما هستم خب اگر مُرسَل الیه رسول را نبینند و اگر رسول از نسخ مُرسَل الیه نباشد و موجود وارسته باشد که حجت نیست اسوه نیست پس این شُبهه که رسول خدا باید فرشته باشد این شبهه و پاسخش در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده است اما آنچه که در آیهٴ محلّ بحث یعنی در...
پرسش: ببخشید پیامبر ما آیا پیامبر جن هم است.
پاسخ: بله است. چرا چون سنخاش مادی است او باید ببیند جن باید او را ببیند نه ما پیغمبر آنها را میبیند آنها هم پیغمبر را میبینند آنها هم موجود مادی هستند آنها هم حیات و ممات دارند آنها هم مؤمن و کافر دارند آنها هم نکاح دارند آنها هم زاد و ولد دارند ماها نمیبینیم نه اینکه پیغمبر آنها را نبیند آنها پیغمبر را میبیند پیغمبر هم آنها را میبیند حرف های آنها را میشنود اینچنین است آیهٴ محلّ بحث این است که ﴿وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتابًا فی قرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾ همان پیشنهادی که در سورهٴ «اسراء» آمده است همان پیشنهاد را به این صورت در سورهٴ «انعام» میفرماید که اگر ما به خواسته آنها عمل کنیم یک کتاب جسمانی به همین صورت که کاغذی داشته باشد مطالبی روی کاغذ نوشته شده باشد به تو بدهیم که تو برای اینها بخوانی اینها که میگفتند ﴿وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتابًا نَقرَؤُهُ﴾ باز معذلک میگفتند ﴿إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾ برای اینکه اینها شق القمرها را دیدند گفتند: ﴿سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ﴾ بعد شُبهه دیگرشان در این است که ﴿وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ﴾ چرا فرشتهها نیامدند خب فرشتهها نیامدند منظور شما چیست؟ منظور شما این است که فرشتهها بیایند او را تأیید کنند خب این همه فرشتهها حالا هفتاد هزار یا کمتر بیشتر او را تأیید میکنند فرشته بیاید که شما آنها را ببینید شما با چه حالتی میتوانید فرشته را ببینید؟ فرشته بخواهد آن طوری که فرشته است نازل بشود خب مرتباً فرشتهها نازل میشوند شما نمیتوانید ببینید طوری نازل بشوند که شما ببینید باید به صورت انسان دربیایند یعنی بشوند مثل افراد عادی خب اگر افراد عادی حرف خدا را برسانند شما قبول میکنید خب پیغمبران افراد عادی هستند حرف خدا را میرسانند چرا قبول نمیکنید آنها تا بشر نشوند که شما نمیبینید وقتی هم که بشر شدند همینها هستند دیگر یا شما باید بمیرید و فرشتهها را ببینید یا «بالموت الطبیعی» یا «بالموت الارادی» به موت طبیعی همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» مشخص کرد چون در سورهٴ «اسراء» و مانند آن داشتند که ﴿أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قبیلاً﴾ یعنی الله را روبروی ما قرار بدهید قبیل یعنی مقابل روبروی ما قرار بدهید فرشتهها را روبروی ما قرار بدهید که ما ببینیم قرآن در مورد الله فرمود: ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اْلأَبْصارَ﴾ ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ﴾ معنایش این نیست که فقط این چشم در دنیا نمیبیند انسان خدا را نمیبیند نه در دنیا میبیند نه در خواب میبیند نه در حالت منامی میبیند نه در مثال متصل میبیند نه در مِثال منفصل میبیند نه در برزخ میبیند نه در قیامت میبیند نه با این چشم میبیند نه با چشم برزخی میبیند او مِثال ندارد او صورت ندارد تا دیده بشود او فهمیدنی است نه دیدنی خب ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ﴾ «بالقول المطلق» این چنین نیست که آدم خدا را در دنیا ندید در آخرت ببیند در بیداری ندید در خواب ببیند ـ معاذالله ـ چیزی که مجرد محض است او صورت ندارد لذا درباره ذات اقدس الهی فرمود: ﴿لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ﴾ نسبت به او اصلاً پاسخ نداد دربارهٴ فرشتهها فرمود شما میخواهید فرشته را ببینید بله راه دارد از این نشئهٴ طبیعت به درآیید فرشته را میبینید خیلیها میبینند شما هم ببینید این دو طور است یا موت یا اماته یا مرگ طبیعی خب همه شما بالاخره فرشته را میبینید یا موت اِرادی اگر موت اِرادی شد چشم در اختیار شما بود آنگاه این چشم را هم ببندید فرشته را میبینید چون دومی که موت اِرادی است «موتوا قبل ان تموتوا» نمیکنید آن راه را و نمیروید میماند اولی که موت طبیعی است خب موت طبیعی که فرا رسید همهتان فرشته را میبینید آن در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» پاسخ داد آیهٴ بیست به بعد سورهٴ «فرقان» این است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا قبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی اْلأَسْواق﴾ فرمود اینها که میگویند پیغمبر باید فرشته باشد یک سخن ناصوابی است اصولاً انبیا بشرند قبل از تو پیامبران دیگر هم بشر بودند آنها که فرشته نبودند که آنها هم غذا میخوردند در مردم راه میرفتند ﴿وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیرًا ٭ وَ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَری رَبَّنا﴾ یا فرشتگان بر ما نازل بشوند همان طوری که بر پیغمبر نازل میشوند یا خدا را ببینیم آنگاه میفرماید: ﴿لَقدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیرًا﴾ اینها بیش از اندازه خودشان حرف میزنند آنوقت شما با این وضع میشوید پیغمبر یا فرشته را ببینید خدا که دیدنی نیست لذا دربارهٴ او آیات دیگر پاسخ داده شده است اما درباره فرشتهها فرمود: ﴿یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَة﴾ میبینید فرشتهها را اما ﴿لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمین﴾ مؤمنین ملائکه را میبینند ملائکه عند الاحتضار وارد میشوند سلام میکنند در کمال تکریم به مؤمنین میگویند ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ ﴿الَّذینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» است یعنی فرشتگان افراد طیّب و طاهر را که رحلت میکنند به سراغ آنها میروند به خدمت آنها میروند به آنها سلام عرض میکنند اما نسبت به تبهکاران وقتی آنها که میمیرند فرشتگان را میبینند آنگاه ﴿لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمین﴾ برای تبهکاران دیگر روز روز غم است نه روز بشارت ﴿وَیَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً﴾ «منعا ممنوعا» خب پس شما یک روزی مرگ دارید که فرشتگان را آن روز میبینید الان بخواهید فرشته بر شما نازل بشود ممکن نیست یا انسان باید به موت طبیعی از همهٴ خصوصیتهای عالم طبیعت هجرت کند یا نه با مرگ طبیعی فرشتهها را .
پرسش...
پاسخ: آنها تمثل بود در حال عذاب برای عذاب است
پرسش...
پاسخ: چرا دیگر آخرین چون آنها آمدند آنچه وجود مبارک ابراهیم شیخ الانبیا(سلام الله علیه) وساطت کرد اثر نکرد ﴿یُجادِلُنا فی قوْمِ لُوطٍ﴾ فرمود خیلی ابراهیم پیغمبر با ما مجادله کرد گفتوگو کرد تمنی کرد خواهش کرد اصرار کرد که ما عذاب نفرستیم عذابی که آمده دیگر تمام شده است درباره ابراهیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿یُجادِلُنا فی قوْمِ لُوطٍ﴾ این جدال مدیح بود البته اصرار کرد لابه کرد که ما عذاب نکنیم ولی نشد.
پرسش...
پاسخ: آن هم گاهی این چنین است گاهی ذات اقدس الهی سامری جزء افراد عادی نبود آن «بلعم باعور» ﴿وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ﴾ او هم جزء افراد عادی نبود خداوند در نوبتهای قبل ملاحظه فرمودید پستهای کلیدی را به چنین آدمهایی نمیدهد یعنی نبوت, رسالت, خلافت اینها را نمیدهد اما افرادی ممکن است در اثر ریاضتها تمرینها آزمایشهای طولانی به یک مرحلهای از کرامت برسند اما اینها امتحان الهی است یک مقدار که خدا به اینها یک چیز نشان داد میبینید ادعای آنها بلند است آنگاه ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها﴾ همین که چهار نفر به دور او جمع شدند یا چهار هزار نفر یا چهل هزار یا چهار صد هزار نفر به دور او جمع شدند خودش را گم میکند خب نمیداند که به یک مویی بسته است ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها﴾ «بلعم باعور» این چنین بود سامری این چنین بود اینها انسانهای عادی نبودند که این است که حلم جهاد اکبر است خب آن کسی که دو تا کلمه بلد است باید از دیگران خاضعتر باشد وگرنه از او گرفته میشود در همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 111 فرمود اینها بهانه دارند اینها اگر حرف علمی دارند جواب علمیاش این است خب شما میگویید فرشته بیاید ﴿لَوْ کانَ فِی اْلأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولاً﴾ بله رسول باید از جنس مُرسَل الیه باش اگر شما فرشته بودید بله فرشتهها میآمد شما انسان هستید او دیدنی نیست او چی بیاید او مرتب میآید او همیشه با شماست اعمال شما را مینویسد شما نمیبینید شما میخواهید حرفهای او را بشنوید دو تا راه دارد یا مرگ یا اماته یا موت طبیعی یا موت ارادی مگر با هر انسانی چندین فرشته نیست چرا نمیبینید میخواهید با این چشم ببینید خب با این چشم تا بشر نشود نمیبینید ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ﴾ بخواهید با همین چشم ببینید او باید بشر بشود خب این هم بشر همان حرفهای قبلی همان شُبهات قبلی همان اشتباهات قبلی باز هم تکرار میشود شما از کجا نمیدانید اینکه الآن آمده فرشتهای بود که به صورت بشر آمده؟ یک بیان روشنی مرحوم آقا سیدنورالدین(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب القرآن و العقل دارد خب این کتاب مستحضر هستید این بزرگوار، این فقیه, این حکیم در جبهه این کتاب را نوشته است فقط یک معالم پیش او بود که به پسرش درس میگفت هیچ چیزی پیش او نبود یک حکیم جامع علوم نقلی و عقلی بود این دو سه جلد تفسیر را در جبههها نوشته است میگوید من این را در موصل نوشتم این را در کرکوک نوشتم این مقدار آیه را در فلان جا نوشتم در جبهه ایشان در ذیل همین آیه که آنها میگویند چرا پیغمبر فرشته نیست میگوید خب مگر این پیغمبر فرشته نیست این «ظاهره بشر باطنه ملک» اگر یک چنین فقیهی این حرف را نمیزد آدم جرأت نمیکرد بگوید آن کسی که مرحوم آقای اراکی(قدس الله نفسه الزکیة) آن تجلیل را آن تعظیم را درباره مرحوم آقا سیدنورالدین کرده تقوای او زهد او فقاهت او را حکمت او را در کمال جلال و شکوه ستود خب میگوید این مگر نمیخواهید باطنش فرشته باشد که باطنش فرشته است بخواهید ظاهرش هم فرشته باشد که شما نمیبینید خب این همه فرشتهها با شما هستند خب نمیبینید دیگراگر بخواهید با این چشم ببینید خب تا بشر نشود نمیبینید بخواهید با چشم دیگر ببینید راه باز است خب آن چشم را پیدا کنید همین طور بخواهید بهانه جویی کنید بر فرض محال همه خواستههایتان عملی بشود باز ایمان نمیآورید فتحصل اگر شبهه علمی دارید پاسخش آن است اگر مشکل عملی دارید پاسخش در آیهٴ 111 همین سورهٴ «انعام» است که بعداً به خواست خدا خواهد آمد فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَة﴾ حالا اینها میگویند چرا ملائکه برای ما نازل نمیشود بسیارخب بر فرض محال اگر ملائکه بر اینها نازل بشود میگویند اگر معاد حق است چرا مردههای ما برنمیگردند اگر حیات بعد از مرگ حق است چرا مرده های قبرستان زنده نمیشوند فرمود: ﴿وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی﴾ اگر این مردهها زنده بشوند با آنها سخن بگویند ﴿وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قبُلاً﴾ مقابل آنها رودرروی آنها مقابل آنها قرار بگیرید با آنها حرف بزنند ﴿ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا﴾ اینها ایمان آور نیستند البته اگر ذات اقدس الهی توفیق خاص داد قلب را منقلب کرد حساب دیگری دارد ﴿إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ﴾ وگرنه اینها اهل ایمان نیستند برای اینکه آنچنان ذنوب و سیّئات قلب اینها را سیاه کرده است که ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُون﴾ اینها دنبال بهانهاند غرض آن است که اگر گرفتار ... باید بدانند که اگر پیشنهاد آنها این است که فرشته بیاید همان طوری که برای قوم لوط آمد آن کار یکسره خواهد شد اگر فرشته برای عذاب بیاید و داوری کند کار یکسره خواهدشود که بحث دیگری است اگر فرشته بیاید برای هدایت آنها آنها این همه فرشتهها نازل میشوند وحی را اینها میآورند بخواهند افراد عادی ببینند این ممکن نیست چون رسول باید از جنس مرسل الیه باشد اگر در زمین به جای انسان فرشتهها زندگی میکردند رسول اینها هم از جنس اینها بود «لکن التالی باطل فالمقدم مثله».
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
تاکنون نظری ثبت نشده است