display result search
منو
تفسیر آیات 163 تا 169 سوره نساء

تفسیر آیات 163 تا 169 سوره نساء

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 114 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 163 تا 169 سوره نساء"
- اجتماع اقسام کلام الهی برای پیامبر اکرم (ص)
- استدلال بر بلاواسطه بودن نزول بعضی آیات قرآن
- روح مرحله عالیه انسان کامل، مجرای فیض خدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَی نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسی وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمانَ وَآتَیْنَا دَاوُود زَبُوراً ﴿163﴾ وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً ﴿164﴾ رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً ﴿165﴾ لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلاَئِکَةُ یَشْهَدُونَ وَکَفَی بِاللّهِ شَهِیداً ﴿166﴾ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِیداً ﴿167﴾ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً ﴿168﴾ إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً وَکَانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیراً ﴿169﴾

دربارهٴ نبوت عامه همان طوری که به رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید جریان انبیای گذشته را متذکر باش به امتها هم می‌فرماید جریان انبیای گذشته را متذکر باشید، شما که نبوت انبیای پیشین را می‌پذیرید و حجیت کتابهای قبلی را قبول دارید باید نبوت رسول خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حجیت قرآن کریم را هم بپذیرید، چون دلیل حجیت کتابها و نبوتها مشترک است؛ وجهی ندارد که شما بعضی از انبیا و بعضی از کتابها را بپذیرید و بعضی دیگر را نپذیرید.

اقسام تلقّیِ کلامِ خدا
بعد فرمود ما برای انبیا وحی فرستادیم، چه اینکه به موسای کلیم هم توفیق شنیدن کلام خدا را مرحمت کرده است. کلام خدا گاهی بلاواسطه است و گاهی من وراء حجاب است گاهی هم به وسیلهٴ اعزام فرشته‌ها. البته جمع این هر سه قسم برای یک پیغمبر میسر است ولی به نحو منفصله مانعة الخلو خدا با بشر که سخن می‌گوید از یکی از این سه راه بیرون نیست. آیهٴ 51 سورهٴ «شوری» این است ﴿وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾؛ هیچ بشری نمی‌تواند از خدا کلام تلقی کند مگر از یکی از سه راه: یا بلاواسطه است که آن را اصطلاحاً وحی می‌گویند در قبال قسم دوم و سوم، گرچه دوم و سوم هم وحی است. گاهی من وراء حجاب است، نظیر آنچه برای موسای کلیم اتفاق افتاده است که از ناحیه شجر، کلامی را می‌شنید. یا به وسیلهٴ فرستادن یک پیام‌آور و پیکی است که آن پیام‌آور، وحی خدا را به اذن خدا می‌رساند پس ﴿وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً﴾ که این وحی، دیگر من وراء حجاب نیست و با ارسال رسول نیست، بلکه مستقیم است: ﴿إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً﴾.

اجتماع اقسام کلام الهی برای پیامبر اکرم (ص)
مطلب دوم آن است که چون اجتماع اینها برای یک پیامبر میسر است، وجود مبارک پیغمبر خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وحی مستقیم و کلام مستقیم هم داشت. چه اینکه در جریان معراج، جبرئیل امین(سلام الله علیه) گفت که من توان آن را ندارم که بالاتر از این پرواز بکنم: «لو دَنَوتُ أنمُلَةً لاحترقتُ» در سورهٴ مبارکهٴ «نجم» که فرمود: ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی٭ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾ آنجا دیگر فرشته‌ای واسطه نبود، چه اینکه حجابی هم در کار نبود. اصولاً آن اولین فیضی که از ذات اقدس الهی صادر شده است که حقیقت انسان کامل است که «اول ما خلق الله نور و نبیّنا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)» قهراً واسطه‌ای در آن مرحله، برای دریافت کلام خدا نیست، آنجا که خدا به پیامبرش می‌فرماید: ﴿وَإِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾ آنجا سخن از واسطه نیست. لذا در بعضی از روایات آمده است که آن دو آیهٴ پایانی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشافهتاً و من غیر واسطه از خدا دریافت کرده است ، در آن مراحل که حتی جبرئیل امین واسطه نیست آنجا پیامبر اکرم کلام را بدون واسطه درک می‌کند.
پرسش:...
پاسخ: حالا چون این حجاب، نکره است مشخص نیست. گاهی از درخت صدایی را می‌شنود گاهی از حجاب عرش است گاهی از حجابهای دیگر است، بالأخره مع‌الواسطه خواهد بود و منظور از حجاب، این نیست که در درخت حرف می‌زند که مثلاً دیگری هم می‌تواند بشنود یک صوتی را در فضا ایجاد بکند که با کارهای فیزیکی آمیخته باشد وگرنه آن صدا را دیگران هم می‌شنیدند. موسای کلیم(سلام الله علیه) از شش جهت می‌شنید: ﴿إِنِّی أَنَا اللَّهُ﴾ این یک صدای فیزیکی نیست که خدا ایجاد کرده باشد در درخت وگرنه باید از یک طرف شنیده می‌شد او از جلو و دنبال، طرف راست و طرف چپ و بالا و پایین می‌شنید ﴿إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوی﴾ ولی به هر تقدیر، او احساس می‌کرد از ناحیهٴ شجر این صدا بر‌می‌خیزد؛ این ﴿مِنْ وَراءِ حِجابٍ﴾ است. آنجایی که ﴿أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ﴾ آنجا هم فرشتهٴ الهی وحی را تلقی می‌کند که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ﴾ ؛ فرشتهٴ امین، این کتاب را آورده است و در قلب مطهر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جا داده است. پس کلام از این سه قسم بیرون نیست و ممکن است یک پیامبری هر سه قسم را دارا باشد، نظیر آنچه دربارهٴ پیغمبر خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست؛ اما انبیای دیگر هر سه قسم را داشتند یا فقط دو قسم را داشتند آن باید اثبات بشود.

وساطت انسان کامل در رساندن علوم و معارف به ملائکه
پرسش:...
پاسخ: مثل فیض مع الواسطه و بلا واسطه دیگر، فیض بلاواسطه هیچ احدی خبر ندارد؛ مثل آن جریانهایی که بین ذات اقدس الهی و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذشت حتی جبرئیل امین هم آگاه نبود، چون رتبهٴ وجودی جبرئیل به اندازهٴ انسان کامل نیست، ساجد که در برابر مسجود خاضع است. وقتی فرشته‌ها در مقابل انسان کامل قرار بگیرند و از انسان کامل، علم یاد بگیرند که فرمود: ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ پس آن مرحله‌ای که انسان کامل اسمای الهی را و حقایق الهی را از ذات اقدس الهی تلقی می‌کنند که ﴿عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾ در آن مرحلهٴٴ تعلیم، بلاواسطه است و فرشته‌ها حضور ندارند و از آن به بعد که انسان کامل، معلم فرشته‌ها می‌شود که فرمود: ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ آن وقت فرشتگان مع الواسطه، علوم و معارف را از ذات اقدس الهی دریافت می‌کنند. اینجا انسان کامل واسطه است که به وساطت انسان کامل ملائکه، علوم را دریافت می‌کنند. همیشه این‌چنین نیست که به وساطت ملائکه، انسان معارف را از خدا تلقی بکند گاهی هم به عکس است. به هر تقدیر، گاهی مع الواسطه است گاهی بلاواسطه، آن واسطه هم گاهی حجابهای غیر ملائکه است و گاهی حجاب مَلَک، اینکه فرمود: ﴿وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً﴾ ظاهراً از قسم دوم و سوم خواهد بود.

استدلال بر بلاواسطه بودن نزول بعضی آیات قرآن
همهٴ آیات قرآنی، بلاواسطه یا مع‌الواسطه نیست [بلکه] بعضی از آیات قرآنی مع‌الواسطه است و بعضی از آیات قرآنی هم بلاواسطه، گرچه ظاهر قرآن این است که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭عَلَی قَلْبِکَ﴾ و ضمیر ﴿به﴾ قرآن برمی‌گردد؛ اما همان طوری که در آیات دیگری قبل از تمام شدن قرآن، خدا فرمود: ﴿فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ﴾ که این ﴿مثله﴾ به بعضی از قرآن برمی‌گردد چون آن وقت همهٴ قرآن نازل نشد، اینجا هم ممکن است که بر بعض، کلمهٴ قرآن اطلاق بشود وگرنه طبق بحثهای معراج و طبق بحثهای روایی که جبرئیل امین در بعضی از مراحل، قاصر بود و نتوانست همراه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن راه را ادامه بدهد، دیگر وجهی ندارد که در همهٴ بحثها جبرئیل واسطه باشد. چه اینکه انسان کاملی که معلم ملائکه است راه ندارد که در بحثهایی که انسان کامل از ذات اقدس الهی چیزی را دریافت می‌کند و ملائکه در آنجا حضور ندارند مع‌ذلک واسطه باشند، چون این وساطت که نظیر مأمور پست نیست که انسان کتابی را نامه‌ای را به مأمور پست می‌دهد می‌گوید این نامه را به فلان شخص یا به فلان موسسه برسان. مسئلهٴ تورات موسی این‌چنین نبود که خدا یک کتابی را به ملائکه داده باشد، بفرماید که به موسی برسان بدون اینکه ملائکه از محتوای کتاب باخبر باشند، بلکه ملائکه که پیک الهی‌اند رسول کرام الهی‌اند و گرامی‌اند و ایدی مطهره هستند و از این کتابها هم باخبرند. وقتی کتاب را به قلب پیغمبر می‌رسانند، معلوم می‌شود یک کار معنوی دارند نه یک کار ظاهری: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ﴾ . بنابراین در بعضی از مراحل، اینها واسطه هستند در بعضی از مراحل اینها واسطه نیستند. مسئلهٴ زبور هم اصطلاحاً کتاب نیست، چون کتاب در اصطلاح قرآن کریم فقط به پنج پیامبر داده شد. کتاب یعنی مجموعهٴ معارف و اخلاق و اعمال و قوانین و مقررات، ولی زبور مجموعهٴ نصایح و موعظه‌هاست.

روح مرحله عالیه انسان کامل، مجرای فیض خدا
پرسش:...
پاسخ: اگر آن مرحلهٴ عالیه انسان کامل، معلم ملائکه است آن مرحلهٴ عالیه، مجرای فیض خداست خدا به وسیلهٴ آن مرحلهٴ عالی، ملائکه را به مراحل نازل‌تر انزال می‌کند نه اینکه مرحلهٴ عالی انسان کامل، ملائکه را نازل بکند بلکه مرحلهٴ عالی انسان کامل، مجرای فیض خداست که خداوند به وسیلهٴ آن مجرا، دستور می‌دهد که فرشتگان نازل بشوند و مُنْزِلْ در حقیقت، خداست.
اینکه فرمود: ﴿وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ﴾ در بعضی از روایات آمده است که بین آدم و نوح(علیهم السلام) انبیایی بودند که بعضی مستخفی بودند، آنها که مستخفی بودند خدا جریان آنها را و قصه‌های آنها را در قرآن ذکر نکرد . البته این روایت بر فرض صحت‌اش اختصاصی به بین زمان آدم و نوح ندارد، ممکن است بعد از نوح هم انبیایی مستخفی بودند که قصه‌شان در قرآن کریم نیامده. گاهی بعضیها داعیهٴ نبوت نداشتند و به عنوان یک عالم ربانی در یک منطقه‌ای به ارشاد و هدایت مردم مشغول بودند ولی علم آنها با وحی الهی حاصل می‌شد و آنها هم مردم را به حفظ شریعت پیامبر اولواالعزم قبلی دعوت می‌کردند و فرا می‌خواندند و مربی مردم بودند. به هر تقدیر، هیچ ملتی بدون راهنما نبوده است.

معنای صحیح «وجود راهنما برای هر ملّتی» در قرآن
مطلب دیگر آن است که هیچ ملتی بدون راهنما نبود؛ اما این‌چنین نیست که هیچ شهری یا هیچ روستایی بدون راهنما نبود. ملتها گاهی در شهرهای متعدد یا روستاهای مختلف زندگی می‌کنند. قرآن کریم دو مطلب را بیان کرد: یکی به عنوان موجبهٴ کلیه بود و آن این است که هر امتی و هر ملتی دارای پیامبر بود: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ که در سورهٴ «نحل» بود که خواندیم [و] یکی اینکه فرمود ما اگر بخواهیم برای هر قریه و محل و هر شهری یک پیامبر نازل می‌کنیم؛ اما خب نکردیم و آن آیهٴ پنجاه و یکم سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» است، فرمود: ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیراً﴾.

عدم لزوم بعثت پیامبر برای هر شهر و روستایی
معلوم می‌شود که هر ملت دارای هادی الهی باشند و هادی آسمانی باشند حق است، یک مطلب و اینکه لازم نیست هر شهری دارای پیامبر باشد هر روستایی و هر آبادی دارای پیامبر باشد، این دو مطلب. لذا آنچه مربوط به امت است در سورهٴ «نحل» فرمود ما آن کار را کرده‌ایم: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ آنجا که مربوط به قراء و قسوات و شهرهاست، فرمود این‌چنین نیست که ما برای هر شهری پیامبری اعزام کرده باشیم. لذا به وجود مبارک پیامبر می‌فرماید که ما تو را اعزام کردیم که ﴿أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا﴾ را انذار کنی: ﴿لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا﴾ ، این ﴿لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا﴾ نشان می‌دهد که برای هر قریه‌ای پیامبر نیست، همان که در هستهٴٴ مرکزی کشوری فلاتی قاره‌ای یکی از انبیای الهی باشد که صدای او به همهٴ مردم آن منطقه برسد ولو مع‌الواسطه این کافی است، لذا به خود پیغمبر اسلام فرمود: تو برای انذار ﴿أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا﴾ مبعوث شدی؛ در آیهٴ 92 سورهٴ « انعام» این‌چنین است ﴿وَهذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا﴾. پس بنابراین اگر در عاصمه کشوری پیامبری مبعوث بشود حجت خدا تمام است، حجت الهی بالغ است.
به هر تقدیر، لازم نیست که در هر منطقه‌ای پیامبری باشد ولی سلسلهٴ اقوال و پیامهای انبیای الهی متصلاً به مردم می‌رسد، چه اینکه در آیهٴ 51 سورهٴ «قصص» فرمود: ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ﴾ یعنی ما نگذاشتیم که این رابطه‌ها قطع بشود.

مصونیت مردم دوران فترت از عذاب الهی
یک مسئله‌ای می‌ماند و آن این است که دوران فترت را چه باید کرد؟ اگر در یک منطقه‌ای پیامبری مبعوث نشود و کسی در آن سرزمین نباشد این دوران فترت را باید چه کرد؟ البته در دوران فترت، گرچه پیامبر نیست ولی دین آن پیامبر و شریعتش به وسیلهٴ حافظان شریعت آن پیامبر هست. ولی قرآن کریم این معنا را اطلاق کرد، فرمود اگر ما مردمی را بخواهیم بدون فرستادن پیامبر و نازل کردن کتاب عذاب بکنیم این مردم، احتجاج می‌کنند. نفرمود که زمان فترتی در کار نیست، فرمود اگر ما بدون اعزام پیامبری مردم را عذاب بکنیم اینها احتجاج می‌کنند و آن این است که فرمود در سورهٴ «طه» که ﴿ لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَذِلَّ وَنَخْزَی﴾ یا در سورهٴ «اسراء» فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ بخواهد به عذاب دنیایی گرفتار بکند یا به عذاب اخروی، این حجت مردم بالغه است ولی اگر در زمان فترت، صدای پیامبری به گوش کسی نرسید آن مردم را خدا هرگز عذاب نمی‌کند، برای اینکه اگر عذاب بکند احتجاج مردم تام است، لذا آنها از عذاب الهی مصون‌اند و این دو آیه کاملاً قابل جمع است.

حکمت ذکر شهادت الهی در مقابل انکار رسالت پیامبر
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود ما این کتاب را نازل کرده‌ایم؛ لکن عده‌ای نمی‌پذیرند و انکار کرده‌اند در قبالش، شهادت الهی را ذکر کرد فرمود: ﴿لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ﴾ در آیهٴ 153 همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً بحثش گذشت این بود: ﴿یَسْأَ لُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً﴾ بعد اینها به قرآن کفر ورزیدند و به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کفر ورزیدند و مانند آن. قبلاً هم فرمود که کفر اینها براساس عناد بود، نه اینکه کفر اینها براساس جهل باشد یعنی در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» آیهٴ هفتاد این‌چنین بود: ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾ خب، پس آنها عالماً عامداً آیات الهی را انکار کردند. در قبال انکار معاندین خدا می‌فرماید که ﴿لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ﴾؛ آنها اگر حقانیت قرآن را انکار می‌کنند نبوت و رسالت تو را انکار می‌کنند، خدا شهادت می‌دهد که تو پیامبری. اینکه فرمود خدا شهادت می‌دهد که تو پیامبری و فرشته‌ها شهادت می‌دهند که تو پیامبری، نه به این معناست که خدا می‌داند تو پیامبری گرچه آنها انکار بکنند چون اینکه مناظره نیست، این اعلام ترک مناظره است. اگر دو نفر بحث بکنند کسی بگوید این مطلب، این‌چنین نیست دیگری بگوید خدا می‌داند که این‌چنین است، این معنایش این است که ما دیگر بحثی نداریم چون برای آن طرف یا ثابت نشد یا انکار می‌کند. اگر این طرف که مثبِتْ است و مدعی است بگوید خدا شاهد است که این مطلب حق است، این مشکلی را حل نمی‌کند. در این‌گونه از موارد که محاوره است و مناظره است بین رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و معاندین اهل کتاب و مانند آن، اگر پیغمبر بفرماید که خدا می‌داند که من پیامبر او هستم، اینکه مناظره را قطع نمی‌کند اینکه حجت بالغه نیست. چه اینکه در پایان سورهٴ مبارکه «رعد» هم همین مضمون هست که ﴿یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً﴾؛ کافران می‌گویند تو پیامبر نیستی ولی تو بگو ﴿قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ ؛ بگو خدا شهادت می‌دهد و شهادتش هم کافی است. خب خدا شاهد است که من پیامبر او هستم این چگونه در صحنهٴ مناظره مایهٴ احتجاج پیامبر می‌شود؟

شهادت الهی از طریق اعطای معجزهٴ قرآن به پیامبر (ص)
این شهادت به معنای علم نیست، بلکه به این معناست که خدا شهادت داده است تحمل کرد (یک) و ادا کرد (دو) خدا شهادت داد و گواهی داده است که من پیغمبرم چرا؟ برای اینکه نامهٴ خدا و کلام خدا به دست من است دیگر. شما اگر شک دارید خب مثل این بیاورید، نه اینکه خدا شاهد است یعنی خدا عالم است نه، در این صحنهٴ مناظرهٴ بین من که مدعی نبوت‌ام و شما که منکر نبوت‌اید ما شاهد طلب می‌کنیم. طرفین، خدا را قبول داریم شهادت خدا را هم قبول داریم شما شهادت خدا را دربارهٴ انبیا سلف پذیرفتید به نام معجزه، معجزه شهادت خداست دیگر. اگر طرفین خدا را قبول داریم و شهادت خدا را هم قبول داریم و شما شهادت خدا را دربارهٴ بعضی از انبیا گذشته قبول کردید الان هم باید شهادت خدا را قبول کنید؛ خدا شهادت داد که من پیامبر او هستم برای اینکه کلامش دست من است می‌گویید این کلام خدا نیست خب، شما هم مثل این بیاورید!؟ این احتجاج است نه ترک مناظره، نه اینکه دو نفر که باهم بحث می‌کنند یکی که قدرت اثبات ندارد می‌گوید خدا که می‌داند، بالأخره در قیامت روشن می‌شود این معنایش این است که فعلاً دستم تهی است به قیامت موکول می‌شود. ولی این در مقام احتجاج است نه اینکه بالأخره قیامت معلوم می‌شود. آن که می‌گوید قیامت معلوم می‌شود آن یک آیات دیگری است که بحث دیگر است. پس آنچه در سورهٴ «رعد» آمده است _در پایان سورهٴ «رعد»_ که ﴿یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ خدا شهادت داد و شهادتش هم کافی است، شهادت داد من پیامبر او هستم برای اینکه کلام‌اش دست من است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر این شهادت‌اش استمرار دارد، چون بعضی از این قسمتهای قرآن کریم قبلاً نازل شده بعد هم نازل شده بعد هم به صورت صفت مشبهه یاد کرده است ﴿وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً﴾ خب، که این اکنون هم شاهد است و شهادتش هم امر ثابتی است. این استدلال است و احتجاج است، نه اینکه اعلام ترک مناظره باشد این یک مطلب.

بیان شواهدی در قرآن بر رسالت پیامبر (ص)
آنچه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «رعد» آمده با آنچه در محل بحث است فرقش این است که در سورهٴ «رعد» فرمود خدا ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ شاهدند ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ مصداق کاملش حضرت امیر(سلام الله علیه) است که روایت بر حضرت امیر تطبیق کرد و علمای راستین اهل کتاب هم هستند که قرآن از آنها به نیکی یاد کرد؛ فرمود: ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ﴾ از آنها به عظمت و نیکی یاد کرد، چه اینکه در همین آیات سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که چند روز قبل بحث شد از علمای متعهد اهل کتاب و مؤمنین متدین اهل کتاب به عظمت یاد کرد که ﴿لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ . خب پس منظور از ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ مصداق کاملش حضرت امیر(سلام الله علیه) است که روایتی به این مضمون آمده است که همهٴ کتاب نزد اوست و هم‌چنین علمای اهل کتاب است که منظور از کتاب، قهراً در آنجا تورات و انجیل و اینها خواهد بود. در آیهٴ محل بحث در کنار نام مبارک خدا فرشته‌ها یاد شده‌اند که فرمود: ﴿لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلاَئِکَةُ یَشْهَدُونَ﴾ ولی در پایان سورهٴ «رعد» فرمود خدا و ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ شاهدند . خب پس سه تا شاهد ما داریم ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ که مصداق کاملش حضرت امیر است و بعد هم علمای راسخ اهل کتاب، آنها شهادت می‌دهند ملائکه هم شهادت می‌دهند برای اینکه این را نازل کرده‌اند و خدا هم شهادت می‌دهد.

دأب قرآن در تلقین توحید محض
در بحثهای توحیدی ملاحظه فرمودید که قرآن کریم دردش بر این است که یک وصف کمالی را به خدا به فرشته‌ها و به انبیا و به انسانهای کامل استناد می‌دهد، بعد در جای دیگر این وصف را منحصر می‌کند برای خدا تا کسی خیال نکند آن آیاتی که می‌گوید این وصف را خدا فرشته‌ها ملائکه انبیا انسانهای کامل دارند همه‌شان بالاستقلال دارند؛ در مسئلهٴ قوّه این‌چنین است در مسئلهٴ شفاعت این‌چنین است در مسئلهٴ عزت این‌چنین است. اگر فرمود: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ﴾ در موارد دیگر فرمود: ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾. در بحث قوه این است که ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾ در بحث شفاعت هم این‌چنین است، در بحث شهادت هم که فعلاً محل بحث است این‌چنین است خدا فرمود ملائکه شهادت می‌دهند ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ شهادت می‌دهند و شهادت خدا و ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ کافی است ولی در آیهٴ محل بحث براساس همان توحید مشی شده است که دیگر بعد از کلمهٴ﴿کَفَی﴾ دیگر نه نام ملائکه مطرح است، نه نام ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ فرمود: ﴿وکَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً﴾ این می‌شود توحید محض.
فرمود: ﴿لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلاَئِکَةُ یَشْهَدُونَ﴾؛ اما ﴿وکَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً﴾.

مفهوم «اکبر شهادةٍ» بودن خداوند
همین معنا به زبان دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ نوزده بیان شده است، فرمود: ﴿قُلْ أَیُّ شَیْ‏ءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً﴾؛ چه کسی شهادتش بزرگترین شهادت‌هاست، ﴿قُلِ اللّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ﴾ همین! و او اکبر شهادتین است، شهادت سایر شاهدان چه ملائکه چه انسانهای کامل در قبال او شهادت بالعرض است، همان شهادت الهی را اینها القا می‌کنند. اینها «شهدوا بما علموا» هستند یعنی خدا علم چیزی را به آنها داد و یادشان داد اینها شهادت می‌دهند. یک وقت است انسان، خودش متن حقیقت را می‌بیند این همان است که در مرسلهٴ شرایع آمده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اشاره کرد به آفتاب فرمود: «علی مثلِها فاشهد أو دَع» ؛ یا مثل این آفتاب مسئله برای شما روشن بشود شهادت بدهید یا ترک کنید. انسان، خودش متن واقعه را می‌بیند یک وقت متن واقعه را نمی‌بیند دیگران گفتند و او علم پیدا کرد «و شهد بما علم». دربارهٴ متن حقیقت آنچه را که بالاصاله مشهود است مشهود ذات اقدس خداست، بعد ذات اقدس الهی به ملائکه تعلیم می‌کند به انسانهای کامل تعلیم می‌کند، اینها «شهدوا بما علموا» گرچه علم آنها هم در همان مرحله شهود و حضور است ولی با اشهاد الهی و با تعلیم حضوری الهی. قهراً وقتی سوال بشود ﴿قُلْ أَیُّ شَیْ‏ءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً﴾ اینجا فقط نام ذات اقدس الهی برده می‌شود ﴿قُلِ اللّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ﴾، آن‌گاه براساس اینکه خدا ﴿أَکْبَرُ شَهَادَةً﴾ است و سایر شهادتها مشمول شهادت کلی ذات اقدس الهی است و زیر پوشش اوست، بعد فرمود خدایی که ﴿أَکْبَرُ شَهَادَةً﴾ است ﴿قُلِ اللّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ﴾ . خب پس این شهادت در مقام اداست، نه در مقام علم و این شهادت است که حجت بالغهٴ خداست و اگر شهادت به معنای علم باشد هرگز در احتجاج سودمند نیست، این فقط جنبهٴ تهدید اخروی را می‌رساند، در حالی که اینجا در مقام احتجاج کامل است.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی