- 531
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 115 تا 118 سوره نساء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 115 تا 118 سوره نساء _ بخش اول"
- رابطه تمامیت حجت با عقاب در مسئله شقاق رسول الله ص
- تبیین نقش شیطان در عالم تکوین و تشریع
- شیطان، مظهر اضلال کیفری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیرًا ﴿115﴾ إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا ﴿116﴾ إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثًا وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطانًا مَریدًا ﴿117﴾ لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ َلأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴿118﴾
رابطه تمامیت حجت با عقاب در مسئله شقاق رسول الله
آیهای که شقاق رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را تحریم میکند در کنارش تمامیت حجت را هم ذکر میکند، همان طوری که در اصل کلی درباره بعضی از قریٰ میفرماید: ما اهل هیچ قریهای را عذاب نمیکنیم، مگر اینکه در آن مرکز یک پیامبری اعزام بکنیم . درباره مسئله مشاقه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینچنین است، فرمود: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ یعنی بعد از تمامیت حجت. پس مشاقه سنت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یعنی مخالفت با سنت پیغمبر که انسان در یک شقی قرار بگیرد و سنت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شق دیگر قرار بگیرد، این مایه هلاکت است؛ اما بعد از تمامیت حجت، لذا فرمود: ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ این مطلب دوم یعنی آن هم ثبوت، این هم اثبات.
اعتبار سیره متشرعه بر اساس آیه صد و پانزده
مسئله ﴿وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ﴾ این برای بیان اعتبار سیره متشرعه است که سیره متشرعین یکی از راههای کشف سنت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و آنچه زمخشری در کشاف گفته یا دیگران این را پذیرفتند که ﴿وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ﴾ ناظر به حجیت اجماع است _چه اینکه اهل سنت برآناند_ این ناتمام است، زیرا در عصر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معنایی برای حجیت اجماع نبود، این نکته را در تفسیر المنار هم ملاحظه میفرمایید . آیه مطلبی را دارد که این مطلب هم در زمان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مورد قبول است هم بعد، در حالی که اجماع در زمان آن حضرت معنا ندارد ولی در زمان آن حضرت، سیره متشرعه به عنوان کاشف دلیل معتبر است؛ اگر کسی خواست سنت آن حضرت را بفهمد از راه سیره میفهمد چه در آن عصر چه در عصر بعد. سیره متشرعه دلیل خوبی است برای کشف سنت پیغمبر، پس مسئله اجماع در کار نیست.
صاحب تفسیر المنار میگوید این آیه دلیلی بر حجیت اجماع نیست ولی آیه اولواالامر دلیل بر حجیت اجماع است که ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ حکمشان مشخص و اولواالامر همان اهل الحل و العقدند و در آن بحث هم گذشت که اولواالامر هرگز به معنای اهل حل و عقد نیست. اینها اصراری دارند که اولواالامر شامل اهل بیت(علیهم الصلات و علیهم السلام) نمیشود؛ منظور از اولواالامر اهلبیت ائمه(علیهم السلام) نیستند. بعد گفتند منظور از این اولواالامر یا علمایند یا مسئولین سیاسیاند یا مسئولین نظامیاند، بعد گفتند اهل الحل و العقدند که چند قول در تبیین اولواالامر از اهل سنت نقل شد و از اطلاق امر به اطاعت هم عصمت فهمیدند گفتند این اولواالامر باید معصوم باشند برای اینکه اگر اولواالامر معصوم نباشند خداوند ما را به طور مطلق امر به اطاعت اینها نمیکند . اینها آمدند عصمت را از اهل بیت(علیهم السلام) گرفتند [و] به اهل الحل و العقد دادند، بعضیها از این اولواالامر امت اسلامی فهمیدند. به هر تقدیر عصمت را از اهل بیت گرفتند و به اهل الحل و العقد به گمان باطل خود دادند. به هر تقدیر نه این آیه دلیل بر حجیت اجماع است که زمخشری یاد کرده است و شافعی به این آیه استدلال کرد و نه آیه اولواالامر دلالت میکرد بر حجیت اجماع، چه اینکه بحثش گذشت.
آزاد بودن انسان در انتخاب راه و گمراهی
اما اینکه فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ این ناظر به یک اصل کلی است. خداوند راه را مشخص کرد فرمود این صراط مستقیم است: ﴿وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیمًا فَاتَّبِعُوهُ﴾ ؛ به پیامبرش فرمود به مردم ابلاغ بکن. غیر از این راه چه در طرف راست چه در چپ هرچه باشد گمراهی است [و] هر کس این راه را طی کرد، وارد این راه شد خدا رهبری او را به عهده میگیرد و توفیق ادامه این راه را به او میدهد. راه باطل را طی کرد یعنی از این سبیل مستقیم منحرف شد، باز هم خدا او را در همان بیراهه رَوی ادامه میدهد. اصل کلی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش گذشت که فرمود: ﴿لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾؛ هر کس چهرهای دارد راه انتخابی دارد که خدا آن راه انتخابی را برای او ادامه میدهد آیه 148 سوره «بقره» ﴿وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾. چون ﴿لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾ شما ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ﴾؛ در راه خیر مسابقه بدهید و اگر بیراهه رفتید هر راهی را که شما انتخاب کردید در طی آن راه خدا شما را کمک میکند: ﴿فَأَمّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری ٭ وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی ٭ وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری﴾ تا چه راهی را آدم انتخاب بکند. اینچنین نیست که اگر کسی راه تباهی را انتخاب کرده است وسیلهاش فراهم نشود [بلکه] همه امکانات را خدا فراهم میکند. در سورهٴ مبارکهٴ «اسرا» فرمود: ﴿کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾ هم افراد مؤمن را هم افراد غیر مؤمن را در سورهٴ «اسرا» یاد میکند، بعد میفرماید: ﴿کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾؛ هم مؤمنین را هم کافران را، آن طور نیست که اگر کسی کافر باشد خدا وسیلهاش را فراهم نکند اگر کسی کفر ورزید خدا وسیله او را فراهم نکرد که او بالاضطرار برمیگردد مؤمن میشود. اگر کسی راه فسق را انتخاب کرد اگر خدا وسیلهاش را فراهم نکند که او بالاضطرار برمیگردد مطیع میشود نه، وسیله برای هردو کار فراهم است. لذا بعد از بیان دوگروه در سورهٴ «اسرا» فرمود: ﴿وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴾ منتها انسان را در انتخاب راه آزاد گذاشت. فرمود اگر راه خیر را انتخاب کردید ما شما را در کارهای خیر موفق میکنیم که به آسانی کارهای خیر را انجام بدهید؛ کار شر انتخاب کردید وسایل کار شر را فراهم میکنیم که به آسانی معصیت بکنید ﴿فَأَمّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری ٭ وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی ٭ وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی﴾ باز هم ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری﴾ ، خب لذا اصل جامع را در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مشخص کرد که فرمود: ﴿وَ لِکُلِّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾ .
خب اینجا که فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ یعنی هر راهی را که او انتخاب کرد ما همان راه را برای او مشخص میکنیم و ادامه میدهیم او را والی همان راه قرار میدهیم.
پس اصل کلی آن است که یک راه مستقیمی است و یک بیراهه که در حقیقت، آن راه نیست ترک راه است این یک مطلب. انسان در انتخاب راه یا طی بیراه آزاد است، این دو مطلب: ﴿فمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ﴾ هر راهی را که انسان انتخاب بکند وسیلهاش فراهم میشود، این سه مطلب. هر راهی را که طی کند زمامش را خدا میکشاند میبرد، این چهار مطلب. در همین جریانی که فرمود اگر کسی مشاقه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را اختیار کرد، خداوند ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ هم براساس همان مطلب است [و] مطلب پنجم این است که همین مطلبی را که ذات اقدس الهی به خود اسناد میدهد به شیطان نسبت میدهد.
تبیین نقش شیطان در عالم تکوین و تشریع
در سورهٴ مبارکهٴ «حج» اینچنین است ﴿وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَریدٍ﴾ این آیه سه سورهٴ «حج» است. آیه چهار این است: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾؛ اینچنین ترسیم شده است که اگر کسی جزء اولیای شیطان باشد زمامش را شیطان به دست میگیرد به سمت جهنم میبرد باهم وارد جهنم میشوند. خب پس شیطان کاری را انجام میدهد که خدا آن کار را به خود اسناد داد و خدا کاری را انجام میدهد که همان کار را به شیطان اسناد میدهد. سرّش آن است که شیطان گرچه در آن جریان معصیت کرده است و اهل جهنم است؛ اما شیطان در برابر دیگران عاصی است و آنها را به گمراهی فرا میخواند؛ لکن در نظام تکوین جزء مأموران الهی است مثل کلب معلَّم و خدا اگر بخواهد کسی را بگیرد بعد از تمامیت حجت به وسیله شیطان میگیرد. اینکه فرمود: ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ رسالتی را به شیطان واگذار کرد یا ولایتی برای شیطان تثبیت کرد برای آن است که در نظام تکوین، همه سربازان الهیاند: ﴿لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ فرشتههای رحمت جنود الهیاند برای مؤمنین، شیطان و ذریه او سپاه اضلالاند برای کافران. شیطان در نظامهای تکوینی جز خیر کار دیگری ندارد در نظام تشریعی معصیت کرد و اهل عذاب هم هست و جهنم جای اوست و ما هم مؤظفیم او را رجم کنیم و مانند آن ولی در نظام تکوین، آیا کاری را انجام میدهد که عالم را به هم بزند؟ کاری را انجام میدهد که اختیار کسی را سلب بکند؟ کاری را انجام میدهد که برخلاف قسط و عدل الهی باشد؟ هرگز اینچنین نیست. شیطان را ذات اقدس الهی فرمود تو فقط مأموری دعوت کنی همین، این دعوت به صورت وسوسه و گرایش نسبت به مردم آزادی و این دعوت هم یک چیز خوبی است، برای اینکه تا جنگ نباشد تا جهاد نباشد تا درگیری و تضارب خواستهها نباشد که کسی به جایی نمیرسد. از آن طرف فرمود من مردم را دعوت میکنم، ملائکه مردم را دعوت میکنند، انبیا مردم را دعوت میکنند عقل از درون مردم را دعوت میکند ماها همه مردم را به خیر دعوت میکنیم تو هم مردم را به شرّ دعوت بکن تا در این تضارب دعوتها انسانها پخته بشوند. اگر مسئله تضارب نباشد جهاد نباشد که کسی به جایی نمیرسد، خب اینجاست که ﴿الَّذینَ جاهَدُوا فینا﴾ و امثالذلک خودش را نشان میدهد. پس شیطان کار او دعوت کردن است یک بلندگویی دست اوست به گناه دعوت میکند، گناه را به انواع حیل زیبا نشان میدهد _چه اینکه آیات بعد همین است_. از آن طرف هم ذات اقدس الهی دعوت کرده است انبیا دعوت کردهاند: ﴿أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی﴾ فرشتگان دعوت میکنند عقل از باطن و فطرت از درون ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ دعوت میکند، این هم دعوت میکنند.
انحصار قدرت شیطان در دعوت
انسان در این تضارب آرا پخته میشود، این دعوت میکند. روز قیامت که روز احتجاج است شیطان به تبهکاران میگوید که چرا مرا ملامت میکنید؟ من یک وعده دروغی گفتم خدا یک وعده راست خب میخواستید نیایید، شما که تجربه کردید چندبار: ﴿ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ﴾ ؛ نه شما به داد من میرسید نه من به داد شما میرسم. شما هیچ حجتی بر من ندارید من که مجبورتان نکردم. من یک دعوتنامه نوشتم آمدید، خدا و پیامبر و انبیا و مرسلین و ملائکه و عقل و فطرت دعوت کردند نرفتید. شیطان در قیامت، پیروان خود را محکوم میکند. پس شیطان کاری جز دعوت ندارد. حالا اگر کسی راه انبیا را انتخاب کرد دعوت شیطان نسبت به او کم میشود کمرنگ میشود ضعیف میشود تا به جایی که اصلاً فریاد شیطان به گوش این بنده صالح نمیرسد. این همان است که ﴿إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ﴾ اصلاً دسترسی ندارد شیطان تا نامه دعوت را برای آنها بفرستد. چنین شخصی از وسوسه مصون است دیگر فتح کرده است وقتی فتح کرده است و دشمن را اسیر گرفت دیگر جا برای جنگ نیست.
خب اگر کسی این راه خیر را طی کرد این دعوت شیطان کمرنگ میشود ضعیف میشود تا به جایی که اصلاً در دسترس دعوت شیطان نباشد و اگر ـ معاذ الله ـ راه باطل را انتخاب کرده است، هرچه را که شیطان گفته است او پذیرفته است به جایی میرسد که دیگر کم کم دعوت انبیا به گوشاش نمیرسد: ﴿صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ﴾ ؛ ﴿ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ﴾ و مانند آن چنین کسی اصلاً نمیشنود. خب این شخص تحت ولایت شیطان است ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ﴾ که رأس همه طواغیت، شیطان است. این در تحت ولایت شیطان است؛ عمری را ده سال بیست سال سی سال تحت ولایت اوست و اصلاً درک نمیکند که چه کاره است. اینکه کسی میگوید من هرچه دلم بخواهد میکنم هرجا بخواهم میروم، این در حقیقت تحت ولایت شیطان است. چنین کسی زماماش را شیطان میگیرد و شیطان در این مقطع، رسالت خدا را دارد ایفا میکند که فرمود: ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ ، اینکه شیطان بر کسی مسلط شد عذاب الهی است و این کیفر است که خدا به عنوان اضلال کیفری چنین افرادی را گرفتار کرده است.
بیان هدایتها و اضلال از جانب خداوند
در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که خداوند دارای دوتا هدایت است و یک اضلال، هدایت ابتدایی دارد که ﴿هُدًی لِلنّاسِ﴾ که همه را ابتدائاً هدایت کرده است این هدایت ابتدایی است که نسبت به همه انجام شد. یک هدایت پاداشی است که اگر کسی به این هدایت تشریعی اعتنا کرد خدا ایصال مطلوب دارد؛ گرایشی ایجاد میکند علم تازهای فروغ بیشتری شرح صدری به او عطا میکند که اینها هدایتهای پاداشی است. پس هدایت خدا دو قسم است: یک قسم ابتدایی است [و] یک قسم هم پاداشی. ولی اضلال خدا فقط کیفری است هرگز خدا اضلال ابتدایی ندارد که بدئاً کسی را گمراه بکند این هیچ ممکن نیست. تنها اضلال خدا اضلال کیفری است یعنی بعد از تمامیت حجت، مشخص شدن راه ﴿قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ اگر کسی بیراهه رفته است خدا مهلت میدهد که برگردد و توبه کند. اگر مهلت داد و فراغت توبه هم گذشت و اصرار ورزید راه بازگشت را به سوی خود بست و توبه نکرد از آن به بعد خدا او را اضلال میکند این اضلال کیفری است که ﴿وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ﴾ این اضلال کیفری است.
شیطان، مظهر اضلال کیفری
این اضلال کیفری، مظهر طلب میکند و شیطان مظهر این مُضل است، همان طوری که فرشتهها و انبیا(علیهم السلام) مظهر هادیاند. اینجا آن آیاتی که میگوید شیطان رسالت ما را ایفا میکند مشخص میشود، شیطان ولایت ما را ایفا میکند مشخص میشود: ﴿إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ﴾ ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ . با این مقدمه بین آیه سورهٴ «حج» و آیه سورهٴ «نساء» یک جمعی حاصل خواهد شد. آیه محلّ بحث در سورهٴ «نساء» فرمود: اگر کسی بیراهه رفت خدا زمام و افسار او را میکشاند به طرف جهنم. در سورهٴ «حج» فرمود اگر کسی بیراهه رفت، زمامش به دست شیطان است: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ یعنی زمام این انسان تبهکار به دست شیطان است که این را به جهنم راهنمایی میکند. خب، شیطان که در نظام تکوین در کار خدا دخالت نمیکند، او کلب معلَّم است سگ تربیت شده است.
پرسش:...
پاسخ: آن در بحثهای تشریعی است. همین کلب شدنش در اثر عذاب اوست؛ اینکه فرمان خدا را اطاعت نکرد سجده نکرد در برابر خدا گفت شما نظرتان این است ولی من نظرم آن است که از آدم بالاترم همین مایه عذاب اوست. از آن به بعد مثل خود سگ، سگ نجس العین است ولی اینچنین نیست که کاری در نظام تکوین بکند و عالم را به هم بزند این طور که نیست. اینها در برابر ذات اقدس الهی مخلوقاند و مطیع. در نظامهای تشریعی، شیطان یک حساب خاص خود را دارد. پس اینکه در سوره «حج» فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ و در این آیه فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ همان است که گاهی خدا در کارهای هدایت بعضی از افعال را به فرشتهها نسبت میدهد و در موارد دیگر، همان افعال را به خود اسناد میدهد یا گاهی کار را به پیغمبر نسبت میدهد بعد به خود اسناد میدهد. در مسئله اضلال، کار را به شیطان نسبت میدهد بعد به خود نسبت میدهد، چون هیچ هادی و مضلی غیر از خدا نیست؛ منتها هرچه هستند مظهر و وسیله اویند و خدا دوتا هدایت دارد و یک اضلال. از اینجا سبقت رحمت او بر غضب او مشخص میشود، هرگز خدا اضلال ابتدایی ندارد که ابتدائاً کسی را گمراه بکند.
پرسش:...
پاسخ: نه، در مرحله تکوین این گرایش [را] ایجاد میکند، آن میلی که در شما ایجاد میکند آن یک امر تکوینی است. در مسئله تشریع دین فرموده است که خمر و میسر حرام است، اینکه گرایشی در شما پیدا میشود و میلی پیدا میکنید بدانید که او میخواهد با این گرایش، فسادی در شما ایجاد بکند.
لزوم وجود شیطان در نظام تکوین
پرسش:...
پاسخ: یک شیطان دیگری خلق میشد، بالأخره نظام تکوین بدون شیطان نیست یعنی این نظام را ذات اقدس الهی به عنوان نظام احسن یاد میکند. میگوید خدا همه اشیاء را خلق کرد: ﴿اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ ، این یک مقدمه یعنی هرچه که مصداق شیء است مخلوق خداست. در یک آیه فرمود هرچه مصداق شیء است مخلوق خداست: ﴿اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾. در آیه دیگر هم فرمود: ﴿الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ ؛ هر چیزی را که خلق کرد زیبا خلق کرد پس این نظام، نظام خوبی است. مثل اینکه اگر مرض نبود، پزشکی پیشرفت نمیکرد ولی تک تک ما موظفایم که سرماخوردگی پیدا نکنیم و مریض نشویم ولی اصل مرض در عالم خیر است پی بردن به خواص اشیاء، پی بردن به خواص گیاهان پی بردن به خواص اسرارآمیز علم پزشکی به برکت مرض است. خب اگر کسی مریض نبود بسیاری از اسرار عالم مکتوم و مجهول میماند، در عین حال که مرض در کل نظام خیر است ولی ما موظفایم که پرهیز کنیم و خودمان را بپوشانیم و مریض نشویم. اصل وجود شیطان در نظام عالم، زمینه تضارب آراست (اصل وجود شیطان) همه ما موظفایم که از شیطنت بپرهیزیم حالا تنها ابلیس که نیست، شیاطین الانس و الجن هم فراواناند. اگر کسی رفیق بدی به سراغ آدم آمد او شیطان الانس است.
در بعضی از جنگها که مسلمین را میترساندند و وادارشان میکردند عقبنشینی کنند آیه آمد که ﴿ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ﴾ ، بعضیها واقعاً شیطاناند. خب اینکه دارد رفیقش را منحرف میکند این واقعاً شیطان است: ﴿ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ﴾، اصل وجود شیطان در نظام احسن زیباست، چون او رأیی دارد باید این رأی ابطال بشود این رهزنی میکند باید با جهاد اکبر جلوی رهزنی او را گرفت تا انسان به مقامی برسد منظور آن است که اینکه ذات اقدس الهی گاهی کار را به خود اسناد میدهد و گاهی همان کار را به شیطان، برای اینکه شیطان گرچه اهل جهنم است در نظام تشریع بد کرده است ولی در نظام تکوین، مثل کلب معلّم است. سگ در عین حال که نجسالعین است اگر تربیت شده باشد برای هرکسی پارس نمیکند. الآن اینها که در رمهسرا سگ تربیت شده دارند این برای هرکسی پارس نمیکند و به هر کسی هم حمله نمیکند هر کسی را هم نمیگزد، چون تعلیم شده است. شیطان یک چنین حالتی دارد هرکسی را هم گاز نمیگیرد هر کسی را هم دعوت نمیکند قدرت ندارد نسبت به انبیا و اولیا برای آنها حریم میگیرد ولی در دلها یک عده ﴿إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ﴾ ؛ نسبت به یک عده وسوسهای دارد. اگر کسی یک گرایشهای باطلی در خود احساس میکند باید بداند که این در تحت ولایت شیطان قرار میگیرد، چه اینکه اگر گرایشهای خیری احساس کرده است باید خدا را شکر کند که در تحت ولایت رحمان قرار گرفته است.
پرسش:...
پاسخ: نه، چون شیطان جن است زاد و ولد دارد.
پرسش:...
پاسخ: آنها هم جن بعضی مؤمناند بعضی کافرند، مثل انسان. جن مثل انسان دو گروه دارند ولی فرشتگاناند که یک گروه دارند و انتخاب راه هم به عهده خودشان هست آن هم تکلیف دارند بهشت و جهنم دارند و مانند آن
عدم خلود اکثر مردم در عذاب الهی
پرسش:...
پاسخ: نه، اکثری اهل نجاتاند. شما وقتی کل جهان را از بیکران تا بیکران حساب میکنید میبینید آنها که مخلد در نارند خیلی کماند و کل عالم را که شما وقتی حساب میکنید، میبینید که این مخلدین در نار کماند و ابدیت را در نظر بگیرید. البته خیلیها اهل عذاباند خیلیها سوخت و سوز دامنگیرشان میشود؛ اما آنها که سرانجام از جهنم بیرون میآیند و از عذاب الهی میرهند، چندین برابر کسانیاند که در جهنم میمانند. شما یک مقطع خاص را نسنجید از بیکران تا بیکران حساب بکنید به ابدیت قیامت و جهنم هم بیندیشید، آن وقت با توجه به ابدیت حساب کنید ببینید که آیا معذبین زیادند یا مرحومین. آنهای که از جهنم نجات پیدا میکنند زیادند یا آنها که برای ابد میسوزند آنها که برای ابد میسوزند کماند.
پرسش:...
پاسخ: بله ﴿کَثیرًا مِنَ الْجِنِّ﴾ ؛ اما عده زیادی بیرون میآیند مشمول رحمتاند آنها که مخلد در نارند یک گروه کمیاند و در نتیجه، وقتی شما حساب ابدیت را میکنید میبینید مخلدین کماند، آن وقت حدی هم ندارد وقتی که از عذاب الهی بیرون آمدند برای ابد، مشمول عنایت الهیاند اینها عذاب آنها منقطع الآخر است. تنها یک گروه در جهنم میمانند و آن معاندیناند؛ کافری که معاند حق باشد او البته مخلد است.
مقطعی بودن دخول در جهنم
پرسش:...
پاسخ: دخول در جهنم یک امر مقطعی است دخول در جهنم هست؛ اما منقطع الآخر است یعنی وقتی شما این ابدیت را در نظر میگیرید، میبینید که خیلیها مشمول شفاعتاند و عدهای هم معذباند این عدهای که معذباند بعد از مدتی سوخت و سوز مشمول رحمت قرار میگیرند و از جهنم میآیند بیرون. آنها که مخلدند یک گروه کمیاند، آن وقت شما از بیکران تا بیکران حساب میکنید آن جمعنهایی، میبینید مرحومین بیش از معذبیناند در آن جمع نهایی.
پرسش:...
پاسخ: اینها اکثرشان مستضعفاند، مخلّد نیستند.
عدم عذاب مستضعفین عقیدتی
پرسش:...
پاسخ: بله اینها خیلیهایشان قبلاً هم فرمودند که ﴿لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً﴾ اینها آن چنان معذب نیستند. الآن هم بسیاری از مشرکین هستند که مسائل برای آنها حل نشده است وقتی حل نشد اینها معذب نیستند ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ نیست. در همین آیه محلّ بحث فرمود: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ الآن مشرکین منطقههای دوردست چین و غیر چین، الآن اینها همین آقایانی که رفتند چین گفتند اهل یک محلی مسلمان بودند. وقتی شنیدند از ایران اسلامی کسی دارد میآید زن و مرد، کوچک و بزرگ تا آن اوایل شهر آمدند به استقبال، اینها فقط از اسلام همین «لا اله الا الله» را بلد بودند هیچ، نه نمازی نه روزهای اصلاً نشنیدند سرّش این است که ما همه اینجا جمع شدیم و آنجاها را اصلاً برایمان سخت است رفتن، اینها فقط از اسلام همین کلمه را شنیدند. آیه هم میفرماید: ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ یعنی «لم یتبین»؛ اینها اصلاً نماز را نشنیدند خب یک چنین کسی را که خدا جهنم نمیبرد. اگر ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ باشد البته جهنم میبرد؛ اما کسی که اصلاً نه وجود مبارک سیدالشهداء اسمش را شنیده نه پیغمبر را شنیده فقط «لا اله الا الله» را میداند، نه قرآن را در عمر خود دیده آن بحبوحه قدرت کمونیستی در چین اصلاً قرآن را ندیدند یک صفحه قرآن برای بعضی از منطقههای کمونیستنشین قاچاق بود لای کفن مردهها از راه گوناگون میبردند، حالا به برکت نظام اسلامی بود که این نظام کمونیستی در شوروی متلاشی شد. غرض این است که اینها اصلاً قرآن را ندیده بودند، یک صفحه قرآن برای اینها قاچاق بود حکم اعدام را داشت و این آیه میفرماید: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾.
خلود معاندین در آتش جهنم
پرسش:...
پاسخ: آنها بله معذّب هستند ولی مخلد نیستند. آنهایی که مخلدند معاندینشان مخلدند یعنی آنهایی که حجت بر آنها تمام شد و فهمیدند حق با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است [اما] عالماً عامداً انکار کردند، اینها مخلدند چنین افرادی هم کم هستند. لذا اینکه در رحمت الهی آمده است که ماه مبارک رمضان این همه را میبخشد برای همان جهت هست دیگر. غرض آن است که رحمت خدا بیش از غضب اوست، چه اینکه هدایت او هم بیش از اضلال اوست و شیطان مظهر مُضل است، لذا در این آیه محلّ بحث همان کاری را که به خود نسبت داد در آیه چهار سوره «حج» آن کار را به شیطان نسبت داد.
پرسش:...
پاسخ: آنجا هم همین است دیگر، اضلال یک امر عدمی است در حقیقت. اینکه فرمود: ﴿فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ این هدایت کاذب است دیگر، هدایت صادق که نیست، خب.
پرسش:...
پاسخ: همان؛ از آن طرف چون سرّش این است که جهنم محدود است نسبت به بهشت. بهشت که میگویند هشت در دارد چون اضعاف مضاعف جهنم است و رحمت خدا بیشتر است. پر شدن غیر از مخلد بودن است، نفرمود من مخلد میکنم، خدا تهدید کرد فرمود: ﴿لأَمَْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ﴾ اما خلود نیست. این در جملههای نورانی دعای «کمیل» این است که اگر آن قسم تو نبود «ما کانت لِأَحدٍ فیها مَقراً و لا مُقاما و لکن» قسم خوردی که «أَن تُخَلِّد فیها المعاندین» نه همه را [بلکه] معاندین را مخلد میکند. پس یک عده که مشمول شفاعت و رحمتاند معذب نیستند، یک عده زیادی معذباند ولی عذابشان منقطع الآخر است. آنها که مخلدند، معاندیناند. معاندین که کم هستند یعنی الآن شما کل این جهان را در عصر کنونی هم بررسی کنید آنکه عالماً عامداً در مقابل دین خدا ایستاده است کم است. بسیاری از مردم حق برای آنها روشن نشد و این آیه هم فرمود کسی که ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ معذب است نه هر کسی، خب.
تبیین فایده خلقت شیطان در نظام تکوین
پرسش:...
پاسخ: البته این تشبیه، از یک جهت هست و خود شیطان از آن جهت که در نظام تکوین مایه برکت است از آن جهت یک نفع نظامی دارد. الآن هر کس به هر جایی رسیده است به برکت همین شیطان است، برای اینکه جهاد اگر نباشد _جهاد نفس اگر نباشد_ چه جنگی هست؟ انسان در همان حد مشخصاش هست؛ مثل ملائکه. اینکه انسان از ملائکه بالاتر میرود برای آن است که در جهاد اکبر پیروز میشود. خب آن که مهمات این جهاد را و جنگ افروزی جهاد اکبر را فراهم میکند شیطان است دیگر. اگر شیطان نبود جهاد اکبر هم نبود، هر کس در جبهه جهاد اکبر به جایی میرسد برای اینکه شیطان جنگ افروزی کرده. این شخص شیطان رجم کرده لعن کرده از شیطان به خدا پناه برده در مقابل شیطان ایستاد و پیروز شد. پس در نظام اکبر در نظام احسن الهی اینچنین نیست که چیزی در عالم باشد و در نظام احسن اثر نداشته باشد؛ حتی خود جهنم، ما دیگر جایی بدتر از جهنم که نداریم. ولی وقتی انسان بررسی میکند میبیند که جایی بهتر از جهنم نیست، برای اینکه بسیاری از ماها از ترس جهنم دست به تباهی نمیزنیم. اگر جهنم نبود ما چه میکردیم؟ نه آن معنای بلند «وجدتک اهلاً للعبادة» در ما بود، نه «شوقاً الی جنتک» چون «شوقاً الی جنتک» برای بعضی راهگشاست، اکثری مردم از ترس جهنم آدم خوبیاند ما جایی که دیگر بدتر از جهنم نداریم. یک وقت است که انسان، جهنم را نسبه به بهشت میسنجد جهنم جای بسیار بدی است؛ یک وقت جهنم را در نقشه و هندسه عالم میسنجد. اگر مهندس این کارگاه، ذات اقدس الهی است بهشت آفرید جهنم آفرید [و] اگر کسی جهنم را با چشم مهندس بخواهد ببیند میگوید وجود جهنم لازم است، جای پربرکتی هم است، چون اکثری مردم به برکت جهنم دست به گناه نمیزنند. مثل زندان در یک نوع حکومت عدل، این زندان را رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشت حضرت امیر(سلام الله علیه) داشت عدهای از ترس زندان دست به گناه نمیزنند. خب پس یک حکم قیاسی است که ما وقتی شیطان را نسبت به فرشته میسنجیم موجود بدی است باید او را لعنت کنیم رجم کنیم [و] از او به خدا پناه ببریم و مانند آن، چه اینکه جهنم را وقتی به بهشت میسنجیم میگوییم جای بسیار بدی است باید از او پناه به خدا ببریم و مانند آن. یک وقت است که در کل نظام میسنجیم وقتی در کل نظام سنجیدیم، چون مجموع این نظام را ذات اقدس الهی آفریده است آن وقت خود این جهنم وسیله برکت میشود _وقتی در کل این نظام میسنجیم_. از این جهت ذات اقدس الهی جهنم را مخلوق خود میداند و زیبا، شیطان را هم مظهر مضل میداند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- رابطه تمامیت حجت با عقاب در مسئله شقاق رسول الله ص
- تبیین نقش شیطان در عالم تکوین و تشریع
- شیطان، مظهر اضلال کیفری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیرًا ﴿115﴾ إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا ﴿116﴾ إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثًا وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطانًا مَریدًا ﴿117﴾ لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ َلأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴿118﴾
رابطه تمامیت حجت با عقاب در مسئله شقاق رسول الله
آیهای که شقاق رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را تحریم میکند در کنارش تمامیت حجت را هم ذکر میکند، همان طوری که در اصل کلی درباره بعضی از قریٰ میفرماید: ما اهل هیچ قریهای را عذاب نمیکنیم، مگر اینکه در آن مرکز یک پیامبری اعزام بکنیم . درباره مسئله مشاقه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینچنین است، فرمود: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ یعنی بعد از تمامیت حجت. پس مشاقه سنت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یعنی مخالفت با سنت پیغمبر که انسان در یک شقی قرار بگیرد و سنت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شق دیگر قرار بگیرد، این مایه هلاکت است؛ اما بعد از تمامیت حجت، لذا فرمود: ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ این مطلب دوم یعنی آن هم ثبوت، این هم اثبات.
اعتبار سیره متشرعه بر اساس آیه صد و پانزده
مسئله ﴿وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ﴾ این برای بیان اعتبار سیره متشرعه است که سیره متشرعین یکی از راههای کشف سنت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و آنچه زمخشری در کشاف گفته یا دیگران این را پذیرفتند که ﴿وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ﴾ ناظر به حجیت اجماع است _چه اینکه اهل سنت برآناند_ این ناتمام است، زیرا در عصر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معنایی برای حجیت اجماع نبود، این نکته را در تفسیر المنار هم ملاحظه میفرمایید . آیه مطلبی را دارد که این مطلب هم در زمان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مورد قبول است هم بعد، در حالی که اجماع در زمان آن حضرت معنا ندارد ولی در زمان آن حضرت، سیره متشرعه به عنوان کاشف دلیل معتبر است؛ اگر کسی خواست سنت آن حضرت را بفهمد از راه سیره میفهمد چه در آن عصر چه در عصر بعد. سیره متشرعه دلیل خوبی است برای کشف سنت پیغمبر، پس مسئله اجماع در کار نیست.
صاحب تفسیر المنار میگوید این آیه دلیلی بر حجیت اجماع نیست ولی آیه اولواالامر دلیل بر حجیت اجماع است که ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ حکمشان مشخص و اولواالامر همان اهل الحل و العقدند و در آن بحث هم گذشت که اولواالامر هرگز به معنای اهل حل و عقد نیست. اینها اصراری دارند که اولواالامر شامل اهل بیت(علیهم الصلات و علیهم السلام) نمیشود؛ منظور از اولواالامر اهلبیت ائمه(علیهم السلام) نیستند. بعد گفتند منظور از این اولواالامر یا علمایند یا مسئولین سیاسیاند یا مسئولین نظامیاند، بعد گفتند اهل الحل و العقدند که چند قول در تبیین اولواالامر از اهل سنت نقل شد و از اطلاق امر به اطاعت هم عصمت فهمیدند گفتند این اولواالامر باید معصوم باشند برای اینکه اگر اولواالامر معصوم نباشند خداوند ما را به طور مطلق امر به اطاعت اینها نمیکند . اینها آمدند عصمت را از اهل بیت(علیهم السلام) گرفتند [و] به اهل الحل و العقد دادند، بعضیها از این اولواالامر امت اسلامی فهمیدند. به هر تقدیر عصمت را از اهل بیت گرفتند و به اهل الحل و العقد به گمان باطل خود دادند. به هر تقدیر نه این آیه دلیل بر حجیت اجماع است که زمخشری یاد کرده است و شافعی به این آیه استدلال کرد و نه آیه اولواالامر دلالت میکرد بر حجیت اجماع، چه اینکه بحثش گذشت.
آزاد بودن انسان در انتخاب راه و گمراهی
اما اینکه فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ این ناظر به یک اصل کلی است. خداوند راه را مشخص کرد فرمود این صراط مستقیم است: ﴿وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیمًا فَاتَّبِعُوهُ﴾ ؛ به پیامبرش فرمود به مردم ابلاغ بکن. غیر از این راه چه در طرف راست چه در چپ هرچه باشد گمراهی است [و] هر کس این راه را طی کرد، وارد این راه شد خدا رهبری او را به عهده میگیرد و توفیق ادامه این راه را به او میدهد. راه باطل را طی کرد یعنی از این سبیل مستقیم منحرف شد، باز هم خدا او را در همان بیراهه رَوی ادامه میدهد. اصل کلی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش گذشت که فرمود: ﴿لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾؛ هر کس چهرهای دارد راه انتخابی دارد که خدا آن راه انتخابی را برای او ادامه میدهد آیه 148 سوره «بقره» ﴿وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾. چون ﴿لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾ شما ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ﴾؛ در راه خیر مسابقه بدهید و اگر بیراهه رفتید هر راهی را که شما انتخاب کردید در طی آن راه خدا شما را کمک میکند: ﴿فَأَمّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری ٭ وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی ٭ وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری﴾ تا چه راهی را آدم انتخاب بکند. اینچنین نیست که اگر کسی راه تباهی را انتخاب کرده است وسیلهاش فراهم نشود [بلکه] همه امکانات را خدا فراهم میکند. در سورهٴ مبارکهٴ «اسرا» فرمود: ﴿کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾ هم افراد مؤمن را هم افراد غیر مؤمن را در سورهٴ «اسرا» یاد میکند، بعد میفرماید: ﴿کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾؛ هم مؤمنین را هم کافران را، آن طور نیست که اگر کسی کافر باشد خدا وسیلهاش را فراهم نکند اگر کسی کفر ورزید خدا وسیله او را فراهم نکرد که او بالاضطرار برمیگردد مؤمن میشود. اگر کسی راه فسق را انتخاب کرد اگر خدا وسیلهاش را فراهم نکند که او بالاضطرار برمیگردد مطیع میشود نه، وسیله برای هردو کار فراهم است. لذا بعد از بیان دوگروه در سورهٴ «اسرا» فرمود: ﴿وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴾ منتها انسان را در انتخاب راه آزاد گذاشت. فرمود اگر راه خیر را انتخاب کردید ما شما را در کارهای خیر موفق میکنیم که به آسانی کارهای خیر را انجام بدهید؛ کار شر انتخاب کردید وسایل کار شر را فراهم میکنیم که به آسانی معصیت بکنید ﴿فَأَمّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری ٭ وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی ٭ وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی﴾ باز هم ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری﴾ ، خب لذا اصل جامع را در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مشخص کرد که فرمود: ﴿وَ لِکُلِّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها﴾ .
خب اینجا که فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ یعنی هر راهی را که او انتخاب کرد ما همان راه را برای او مشخص میکنیم و ادامه میدهیم او را والی همان راه قرار میدهیم.
پس اصل کلی آن است که یک راه مستقیمی است و یک بیراهه که در حقیقت، آن راه نیست ترک راه است این یک مطلب. انسان در انتخاب راه یا طی بیراه آزاد است، این دو مطلب: ﴿فمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ﴾ هر راهی را که انسان انتخاب بکند وسیلهاش فراهم میشود، این سه مطلب. هر راهی را که طی کند زمامش را خدا میکشاند میبرد، این چهار مطلب. در همین جریانی که فرمود اگر کسی مشاقه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را اختیار کرد، خداوند ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ هم براساس همان مطلب است [و] مطلب پنجم این است که همین مطلبی را که ذات اقدس الهی به خود اسناد میدهد به شیطان نسبت میدهد.
تبیین نقش شیطان در عالم تکوین و تشریع
در سورهٴ مبارکهٴ «حج» اینچنین است ﴿وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَریدٍ﴾ این آیه سه سورهٴ «حج» است. آیه چهار این است: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾؛ اینچنین ترسیم شده است که اگر کسی جزء اولیای شیطان باشد زمامش را شیطان به دست میگیرد به سمت جهنم میبرد باهم وارد جهنم میشوند. خب پس شیطان کاری را انجام میدهد که خدا آن کار را به خود اسناد داد و خدا کاری را انجام میدهد که همان کار را به شیطان اسناد میدهد. سرّش آن است که شیطان گرچه در آن جریان معصیت کرده است و اهل جهنم است؛ اما شیطان در برابر دیگران عاصی است و آنها را به گمراهی فرا میخواند؛ لکن در نظام تکوین جزء مأموران الهی است مثل کلب معلَّم و خدا اگر بخواهد کسی را بگیرد بعد از تمامیت حجت به وسیله شیطان میگیرد. اینکه فرمود: ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ رسالتی را به شیطان واگذار کرد یا ولایتی برای شیطان تثبیت کرد برای آن است که در نظام تکوین، همه سربازان الهیاند: ﴿لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ فرشتههای رحمت جنود الهیاند برای مؤمنین، شیطان و ذریه او سپاه اضلالاند برای کافران. شیطان در نظامهای تکوینی جز خیر کار دیگری ندارد در نظام تشریعی معصیت کرد و اهل عذاب هم هست و جهنم جای اوست و ما هم مؤظفیم او را رجم کنیم و مانند آن ولی در نظام تکوین، آیا کاری را انجام میدهد که عالم را به هم بزند؟ کاری را انجام میدهد که اختیار کسی را سلب بکند؟ کاری را انجام میدهد که برخلاف قسط و عدل الهی باشد؟ هرگز اینچنین نیست. شیطان را ذات اقدس الهی فرمود تو فقط مأموری دعوت کنی همین، این دعوت به صورت وسوسه و گرایش نسبت به مردم آزادی و این دعوت هم یک چیز خوبی است، برای اینکه تا جنگ نباشد تا جهاد نباشد تا درگیری و تضارب خواستهها نباشد که کسی به جایی نمیرسد. از آن طرف فرمود من مردم را دعوت میکنم، ملائکه مردم را دعوت میکنند، انبیا مردم را دعوت میکنند عقل از درون مردم را دعوت میکند ماها همه مردم را به خیر دعوت میکنیم تو هم مردم را به شرّ دعوت بکن تا در این تضارب دعوتها انسانها پخته بشوند. اگر مسئله تضارب نباشد جهاد نباشد که کسی به جایی نمیرسد، خب اینجاست که ﴿الَّذینَ جاهَدُوا فینا﴾ و امثالذلک خودش را نشان میدهد. پس شیطان کار او دعوت کردن است یک بلندگویی دست اوست به گناه دعوت میکند، گناه را به انواع حیل زیبا نشان میدهد _چه اینکه آیات بعد همین است_. از آن طرف هم ذات اقدس الهی دعوت کرده است انبیا دعوت کردهاند: ﴿أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی﴾ فرشتگان دعوت میکنند عقل از باطن و فطرت از درون ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ دعوت میکند، این هم دعوت میکنند.
انحصار قدرت شیطان در دعوت
انسان در این تضارب آرا پخته میشود، این دعوت میکند. روز قیامت که روز احتجاج است شیطان به تبهکاران میگوید که چرا مرا ملامت میکنید؟ من یک وعده دروغی گفتم خدا یک وعده راست خب میخواستید نیایید، شما که تجربه کردید چندبار: ﴿ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ﴾ ؛ نه شما به داد من میرسید نه من به داد شما میرسم. شما هیچ حجتی بر من ندارید من که مجبورتان نکردم. من یک دعوتنامه نوشتم آمدید، خدا و پیامبر و انبیا و مرسلین و ملائکه و عقل و فطرت دعوت کردند نرفتید. شیطان در قیامت، پیروان خود را محکوم میکند. پس شیطان کاری جز دعوت ندارد. حالا اگر کسی راه انبیا را انتخاب کرد دعوت شیطان نسبت به او کم میشود کمرنگ میشود ضعیف میشود تا به جایی که اصلاً فریاد شیطان به گوش این بنده صالح نمیرسد. این همان است که ﴿إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ﴾ اصلاً دسترسی ندارد شیطان تا نامه دعوت را برای آنها بفرستد. چنین شخصی از وسوسه مصون است دیگر فتح کرده است وقتی فتح کرده است و دشمن را اسیر گرفت دیگر جا برای جنگ نیست.
خب اگر کسی این راه خیر را طی کرد این دعوت شیطان کمرنگ میشود ضعیف میشود تا به جایی که اصلاً در دسترس دعوت شیطان نباشد و اگر ـ معاذ الله ـ راه باطل را انتخاب کرده است، هرچه را که شیطان گفته است او پذیرفته است به جایی میرسد که دیگر کم کم دعوت انبیا به گوشاش نمیرسد: ﴿صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ﴾ ؛ ﴿ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ﴾ و مانند آن چنین کسی اصلاً نمیشنود. خب این شخص تحت ولایت شیطان است ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ﴾ که رأس همه طواغیت، شیطان است. این در تحت ولایت شیطان است؛ عمری را ده سال بیست سال سی سال تحت ولایت اوست و اصلاً درک نمیکند که چه کاره است. اینکه کسی میگوید من هرچه دلم بخواهد میکنم هرجا بخواهم میروم، این در حقیقت تحت ولایت شیطان است. چنین کسی زماماش را شیطان میگیرد و شیطان در این مقطع، رسالت خدا را دارد ایفا میکند که فرمود: ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ ، اینکه شیطان بر کسی مسلط شد عذاب الهی است و این کیفر است که خدا به عنوان اضلال کیفری چنین افرادی را گرفتار کرده است.
بیان هدایتها و اضلال از جانب خداوند
در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که خداوند دارای دوتا هدایت است و یک اضلال، هدایت ابتدایی دارد که ﴿هُدًی لِلنّاسِ﴾ که همه را ابتدائاً هدایت کرده است این هدایت ابتدایی است که نسبت به همه انجام شد. یک هدایت پاداشی است که اگر کسی به این هدایت تشریعی اعتنا کرد خدا ایصال مطلوب دارد؛ گرایشی ایجاد میکند علم تازهای فروغ بیشتری شرح صدری به او عطا میکند که اینها هدایتهای پاداشی است. پس هدایت خدا دو قسم است: یک قسم ابتدایی است [و] یک قسم هم پاداشی. ولی اضلال خدا فقط کیفری است هرگز خدا اضلال ابتدایی ندارد که بدئاً کسی را گمراه بکند این هیچ ممکن نیست. تنها اضلال خدا اضلال کیفری است یعنی بعد از تمامیت حجت، مشخص شدن راه ﴿قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ اگر کسی بیراهه رفته است خدا مهلت میدهد که برگردد و توبه کند. اگر مهلت داد و فراغت توبه هم گذشت و اصرار ورزید راه بازگشت را به سوی خود بست و توبه نکرد از آن به بعد خدا او را اضلال میکند این اضلال کیفری است که ﴿وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ﴾ این اضلال کیفری است.
شیطان، مظهر اضلال کیفری
این اضلال کیفری، مظهر طلب میکند و شیطان مظهر این مُضل است، همان طوری که فرشتهها و انبیا(علیهم السلام) مظهر هادیاند. اینجا آن آیاتی که میگوید شیطان رسالت ما را ایفا میکند مشخص میشود، شیطان ولایت ما را ایفا میکند مشخص میشود: ﴿إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ﴾ ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ . با این مقدمه بین آیه سورهٴ «حج» و آیه سورهٴ «نساء» یک جمعی حاصل خواهد شد. آیه محلّ بحث در سورهٴ «نساء» فرمود: اگر کسی بیراهه رفت خدا زمام و افسار او را میکشاند به طرف جهنم. در سورهٴ «حج» فرمود اگر کسی بیراهه رفت، زمامش به دست شیطان است: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ یعنی زمام این انسان تبهکار به دست شیطان است که این را به جهنم راهنمایی میکند. خب، شیطان که در نظام تکوین در کار خدا دخالت نمیکند، او کلب معلَّم است سگ تربیت شده است.
پرسش:...
پاسخ: آن در بحثهای تشریعی است. همین کلب شدنش در اثر عذاب اوست؛ اینکه فرمان خدا را اطاعت نکرد سجده نکرد در برابر خدا گفت شما نظرتان این است ولی من نظرم آن است که از آدم بالاترم همین مایه عذاب اوست. از آن به بعد مثل خود سگ، سگ نجس العین است ولی اینچنین نیست که کاری در نظام تکوین بکند و عالم را به هم بزند این طور که نیست. اینها در برابر ذات اقدس الهی مخلوقاند و مطیع. در نظامهای تشریعی، شیطان یک حساب خاص خود را دارد. پس اینکه در سوره «حج» فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ و در این آیه فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾ همان است که گاهی خدا در کارهای هدایت بعضی از افعال را به فرشتهها نسبت میدهد و در موارد دیگر، همان افعال را به خود اسناد میدهد یا گاهی کار را به پیغمبر نسبت میدهد بعد به خود اسناد میدهد. در مسئله اضلال، کار را به شیطان نسبت میدهد بعد به خود نسبت میدهد، چون هیچ هادی و مضلی غیر از خدا نیست؛ منتها هرچه هستند مظهر و وسیله اویند و خدا دوتا هدایت دارد و یک اضلال. از اینجا سبقت رحمت او بر غضب او مشخص میشود، هرگز خدا اضلال ابتدایی ندارد که ابتدائاً کسی را گمراه بکند.
پرسش:...
پاسخ: نه، در مرحله تکوین این گرایش [را] ایجاد میکند، آن میلی که در شما ایجاد میکند آن یک امر تکوینی است. در مسئله تشریع دین فرموده است که خمر و میسر حرام است، اینکه گرایشی در شما پیدا میشود و میلی پیدا میکنید بدانید که او میخواهد با این گرایش، فسادی در شما ایجاد بکند.
لزوم وجود شیطان در نظام تکوین
پرسش:...
پاسخ: یک شیطان دیگری خلق میشد، بالأخره نظام تکوین بدون شیطان نیست یعنی این نظام را ذات اقدس الهی به عنوان نظام احسن یاد میکند. میگوید خدا همه اشیاء را خلق کرد: ﴿اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ ، این یک مقدمه یعنی هرچه که مصداق شیء است مخلوق خداست. در یک آیه فرمود هرچه مصداق شیء است مخلوق خداست: ﴿اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾. در آیه دیگر هم فرمود: ﴿الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ ؛ هر چیزی را که خلق کرد زیبا خلق کرد پس این نظام، نظام خوبی است. مثل اینکه اگر مرض نبود، پزشکی پیشرفت نمیکرد ولی تک تک ما موظفایم که سرماخوردگی پیدا نکنیم و مریض نشویم ولی اصل مرض در عالم خیر است پی بردن به خواص اشیاء، پی بردن به خواص گیاهان پی بردن به خواص اسرارآمیز علم پزشکی به برکت مرض است. خب اگر کسی مریض نبود بسیاری از اسرار عالم مکتوم و مجهول میماند، در عین حال که مرض در کل نظام خیر است ولی ما موظفایم که پرهیز کنیم و خودمان را بپوشانیم و مریض نشویم. اصل وجود شیطان در نظام عالم، زمینه تضارب آراست (اصل وجود شیطان) همه ما موظفایم که از شیطنت بپرهیزیم حالا تنها ابلیس که نیست، شیاطین الانس و الجن هم فراواناند. اگر کسی رفیق بدی به سراغ آدم آمد او شیطان الانس است.
در بعضی از جنگها که مسلمین را میترساندند و وادارشان میکردند عقبنشینی کنند آیه آمد که ﴿ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ﴾ ، بعضیها واقعاً شیطاناند. خب اینکه دارد رفیقش را منحرف میکند این واقعاً شیطان است: ﴿ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ﴾، اصل وجود شیطان در نظام احسن زیباست، چون او رأیی دارد باید این رأی ابطال بشود این رهزنی میکند باید با جهاد اکبر جلوی رهزنی او را گرفت تا انسان به مقامی برسد منظور آن است که اینکه ذات اقدس الهی گاهی کار را به خود اسناد میدهد و گاهی همان کار را به شیطان، برای اینکه شیطان گرچه اهل جهنم است در نظام تشریع بد کرده است ولی در نظام تکوین، مثل کلب معلّم است. سگ در عین حال که نجسالعین است اگر تربیت شده باشد برای هرکسی پارس نمیکند. الآن اینها که در رمهسرا سگ تربیت شده دارند این برای هرکسی پارس نمیکند و به هر کسی هم حمله نمیکند هر کسی را هم نمیگزد، چون تعلیم شده است. شیطان یک چنین حالتی دارد هرکسی را هم گاز نمیگیرد هر کسی را هم دعوت نمیکند قدرت ندارد نسبت به انبیا و اولیا برای آنها حریم میگیرد ولی در دلها یک عده ﴿إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ﴾ ؛ نسبت به یک عده وسوسهای دارد. اگر کسی یک گرایشهای باطلی در خود احساس میکند باید بداند که این در تحت ولایت شیطان قرار میگیرد، چه اینکه اگر گرایشهای خیری احساس کرده است باید خدا را شکر کند که در تحت ولایت رحمان قرار گرفته است.
پرسش:...
پاسخ: نه، چون شیطان جن است زاد و ولد دارد.
پرسش:...
پاسخ: آنها هم جن بعضی مؤمناند بعضی کافرند، مثل انسان. جن مثل انسان دو گروه دارند ولی فرشتگاناند که یک گروه دارند و انتخاب راه هم به عهده خودشان هست آن هم تکلیف دارند بهشت و جهنم دارند و مانند آن
عدم خلود اکثر مردم در عذاب الهی
پرسش:...
پاسخ: نه، اکثری اهل نجاتاند. شما وقتی کل جهان را از بیکران تا بیکران حساب میکنید میبینید آنها که مخلد در نارند خیلی کماند و کل عالم را که شما وقتی حساب میکنید، میبینید که این مخلدین در نار کماند و ابدیت را در نظر بگیرید. البته خیلیها اهل عذاباند خیلیها سوخت و سوز دامنگیرشان میشود؛ اما آنها که سرانجام از جهنم بیرون میآیند و از عذاب الهی میرهند، چندین برابر کسانیاند که در جهنم میمانند. شما یک مقطع خاص را نسنجید از بیکران تا بیکران حساب بکنید به ابدیت قیامت و جهنم هم بیندیشید، آن وقت با توجه به ابدیت حساب کنید ببینید که آیا معذبین زیادند یا مرحومین. آنهای که از جهنم نجات پیدا میکنند زیادند یا آنها که برای ابد میسوزند آنها که برای ابد میسوزند کماند.
پرسش:...
پاسخ: بله ﴿کَثیرًا مِنَ الْجِنِّ﴾ ؛ اما عده زیادی بیرون میآیند مشمول رحمتاند آنها که مخلد در نارند یک گروه کمیاند و در نتیجه، وقتی شما حساب ابدیت را میکنید میبینید مخلدین کماند، آن وقت حدی هم ندارد وقتی که از عذاب الهی بیرون آمدند برای ابد، مشمول عنایت الهیاند اینها عذاب آنها منقطع الآخر است. تنها یک گروه در جهنم میمانند و آن معاندیناند؛ کافری که معاند حق باشد او البته مخلد است.
مقطعی بودن دخول در جهنم
پرسش:...
پاسخ: دخول در جهنم یک امر مقطعی است دخول در جهنم هست؛ اما منقطع الآخر است یعنی وقتی شما این ابدیت را در نظر میگیرید، میبینید که خیلیها مشمول شفاعتاند و عدهای هم معذباند این عدهای که معذباند بعد از مدتی سوخت و سوز مشمول رحمت قرار میگیرند و از جهنم میآیند بیرون. آنها که مخلدند یک گروه کمیاند، آن وقت شما از بیکران تا بیکران حساب میکنید آن جمعنهایی، میبینید مرحومین بیش از معذبیناند در آن جمع نهایی.
پرسش:...
پاسخ: اینها اکثرشان مستضعفاند، مخلّد نیستند.
عدم عذاب مستضعفین عقیدتی
پرسش:...
پاسخ: بله اینها خیلیهایشان قبلاً هم فرمودند که ﴿لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً﴾ اینها آن چنان معذب نیستند. الآن هم بسیاری از مشرکین هستند که مسائل برای آنها حل نشده است وقتی حل نشد اینها معذب نیستند ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ نیست. در همین آیه محلّ بحث فرمود: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ الآن مشرکین منطقههای دوردست چین و غیر چین، الآن اینها همین آقایانی که رفتند چین گفتند اهل یک محلی مسلمان بودند. وقتی شنیدند از ایران اسلامی کسی دارد میآید زن و مرد، کوچک و بزرگ تا آن اوایل شهر آمدند به استقبال، اینها فقط از اسلام همین «لا اله الا الله» را بلد بودند هیچ، نه نمازی نه روزهای اصلاً نشنیدند سرّش این است که ما همه اینجا جمع شدیم و آنجاها را اصلاً برایمان سخت است رفتن، اینها فقط از اسلام همین کلمه را شنیدند. آیه هم میفرماید: ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ یعنی «لم یتبین»؛ اینها اصلاً نماز را نشنیدند خب یک چنین کسی را که خدا جهنم نمیبرد. اگر ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ باشد البته جهنم میبرد؛ اما کسی که اصلاً نه وجود مبارک سیدالشهداء اسمش را شنیده نه پیغمبر را شنیده فقط «لا اله الا الله» را میداند، نه قرآن را در عمر خود دیده آن بحبوحه قدرت کمونیستی در چین اصلاً قرآن را ندیدند یک صفحه قرآن برای بعضی از منطقههای کمونیستنشین قاچاق بود لای کفن مردهها از راه گوناگون میبردند، حالا به برکت نظام اسلامی بود که این نظام کمونیستی در شوروی متلاشی شد. غرض این است که اینها اصلاً قرآن را ندیده بودند، یک صفحه قرآن برای اینها قاچاق بود حکم اعدام را داشت و این آیه میفرماید: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی﴾.
خلود معاندین در آتش جهنم
پرسش:...
پاسخ: آنها بله معذّب هستند ولی مخلد نیستند. آنهایی که مخلدند معاندینشان مخلدند یعنی آنهایی که حجت بر آنها تمام شد و فهمیدند حق با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است [اما] عالماً عامداً انکار کردند، اینها مخلدند چنین افرادی هم کم هستند. لذا اینکه در رحمت الهی آمده است که ماه مبارک رمضان این همه را میبخشد برای همان جهت هست دیگر. غرض آن است که رحمت خدا بیش از غضب اوست، چه اینکه هدایت او هم بیش از اضلال اوست و شیطان مظهر مُضل است، لذا در این آیه محلّ بحث همان کاری را که به خود نسبت داد در آیه چهار سوره «حج» آن کار را به شیطان نسبت داد.
پرسش:...
پاسخ: آنجا هم همین است دیگر، اضلال یک امر عدمی است در حقیقت. اینکه فرمود: ﴿فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ این هدایت کاذب است دیگر، هدایت صادق که نیست، خب.
پرسش:...
پاسخ: همان؛ از آن طرف چون سرّش این است که جهنم محدود است نسبت به بهشت. بهشت که میگویند هشت در دارد چون اضعاف مضاعف جهنم است و رحمت خدا بیشتر است. پر شدن غیر از مخلد بودن است، نفرمود من مخلد میکنم، خدا تهدید کرد فرمود: ﴿لأَمَْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ﴾ اما خلود نیست. این در جملههای نورانی دعای «کمیل» این است که اگر آن قسم تو نبود «ما کانت لِأَحدٍ فیها مَقراً و لا مُقاما و لکن» قسم خوردی که «أَن تُخَلِّد فیها المعاندین» نه همه را [بلکه] معاندین را مخلد میکند. پس یک عده که مشمول شفاعت و رحمتاند معذب نیستند، یک عده زیادی معذباند ولی عذابشان منقطع الآخر است. آنها که مخلدند، معاندیناند. معاندین که کم هستند یعنی الآن شما کل این جهان را در عصر کنونی هم بررسی کنید آنکه عالماً عامداً در مقابل دین خدا ایستاده است کم است. بسیاری از مردم حق برای آنها روشن نشد و این آیه هم فرمود کسی که ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی﴾ معذب است نه هر کسی، خب.
تبیین فایده خلقت شیطان در نظام تکوین
پرسش:...
پاسخ: البته این تشبیه، از یک جهت هست و خود شیطان از آن جهت که در نظام تکوین مایه برکت است از آن جهت یک نفع نظامی دارد. الآن هر کس به هر جایی رسیده است به برکت همین شیطان است، برای اینکه جهاد اگر نباشد _جهاد نفس اگر نباشد_ چه جنگی هست؟ انسان در همان حد مشخصاش هست؛ مثل ملائکه. اینکه انسان از ملائکه بالاتر میرود برای آن است که در جهاد اکبر پیروز میشود. خب آن که مهمات این جهاد را و جنگ افروزی جهاد اکبر را فراهم میکند شیطان است دیگر. اگر شیطان نبود جهاد اکبر هم نبود، هر کس در جبهه جهاد اکبر به جایی میرسد برای اینکه شیطان جنگ افروزی کرده. این شخص شیطان رجم کرده لعن کرده از شیطان به خدا پناه برده در مقابل شیطان ایستاد و پیروز شد. پس در نظام اکبر در نظام احسن الهی اینچنین نیست که چیزی در عالم باشد و در نظام احسن اثر نداشته باشد؛ حتی خود جهنم، ما دیگر جایی بدتر از جهنم که نداریم. ولی وقتی انسان بررسی میکند میبیند که جایی بهتر از جهنم نیست، برای اینکه بسیاری از ماها از ترس جهنم دست به تباهی نمیزنیم. اگر جهنم نبود ما چه میکردیم؟ نه آن معنای بلند «وجدتک اهلاً للعبادة» در ما بود، نه «شوقاً الی جنتک» چون «شوقاً الی جنتک» برای بعضی راهگشاست، اکثری مردم از ترس جهنم آدم خوبیاند ما جایی که دیگر بدتر از جهنم نداریم. یک وقت است که انسان، جهنم را نسبه به بهشت میسنجد جهنم جای بسیار بدی است؛ یک وقت جهنم را در نقشه و هندسه عالم میسنجد. اگر مهندس این کارگاه، ذات اقدس الهی است بهشت آفرید جهنم آفرید [و] اگر کسی جهنم را با چشم مهندس بخواهد ببیند میگوید وجود جهنم لازم است، جای پربرکتی هم است، چون اکثری مردم به برکت جهنم دست به گناه نمیزنند. مثل زندان در یک نوع حکومت عدل، این زندان را رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشت حضرت امیر(سلام الله علیه) داشت عدهای از ترس زندان دست به گناه نمیزنند. خب پس یک حکم قیاسی است که ما وقتی شیطان را نسبت به فرشته میسنجیم موجود بدی است باید او را لعنت کنیم رجم کنیم [و] از او به خدا پناه ببریم و مانند آن، چه اینکه جهنم را وقتی به بهشت میسنجیم میگوییم جای بسیار بدی است باید از او پناه به خدا ببریم و مانند آن. یک وقت است که در کل نظام میسنجیم وقتی در کل نظام سنجیدیم، چون مجموع این نظام را ذات اقدس الهی آفریده است آن وقت خود این جهنم وسیله برکت میشود _وقتی در کل این نظام میسنجیم_. از این جهت ذات اقدس الهی جهنم را مخلوق خود میداند و زیبا، شیطان را هم مظهر مضل میداند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است