display result search
منو
تفسیر آیات 102 و 103 سوره نساء _ بخش اول

تفسیر آیات 102 و 103 سوره نساء _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 98 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 102 و 103 سوره نساء _ بخش اول"
- عدم نسخ و عدم اختصاص حکم به پیامبر (ص)
- علّت بیان حکم به صورت موضوع خارجی
- افضلیت نماز جماعت در حالت خوف
- اطلاق وجوب اخذ فهم در هر شرایطی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْری لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذًی مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضی أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرینَ عَذابًا مُهینًا ﴿102﴾ فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلی جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴿103﴾

بررسی شأن نزول آیه
در این آیه یک بحث راجع به شأن نزول هست یک بحث هم راجع به تفسیر محتوا و بیان حکم فقهی آن درباره شأن نزول این آیه مبارک گفته شد که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در یک جریان جنگی حضور داشتند بین حضرت و بین اصحابش در اثر بارش باران فاصله شد یک سیل گونه‌ای راه افتاد دشمنها که مواظب حضرت بودند از این فرصت سوء استفاده کردند گفتند رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) الآن تنها شد و این سیل بین او و یارانش جدایی انداخت ما از این فرصت استفاده کنیم یکی از مشرکین از جبهه خاص حرکت کرد آمد شمشیر را بر بالای سر حضرت کشید آن طوری که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل می‌کند بعد حالا حضرت یا در حال نشستن بود یا در حال استراحت بود این شمشیر را بر بالای سر حضرت کشید و گفت «من ینجیک» چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ برای اینکه یاوران تو که اصحاب تواند آن طرف سیل قرار دارند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کمال آرامش فرمود: «الله»، بدون هیچ اضطرابی فرمود خدا من را نجات می‌دهد یعنی بین این شمشیر تو و سر و گردن من قدرت غیبی فاصله است و نمی‌گذارد او هم باور نکرد و این شمشیر را فشار آورد تا بر سر حضرت فرود بیاورد گفت «لزجنی بین کتفی» من دیدم کسی محکم روی دوشم زد بین دو کتفم زد من دستم لرزید و پایم لغزید و افتادم وقتی افتادم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برخاست و شمشیر را گرفت فرمود: «من ینجیک» حالا تو را چه کسی از دست من نجات می‌دهد؟ من به قدرت غیبی معتقد بودم و در حال خطر می‌گفتم خدا حافظ من است تو که به این قدرت معتقد نیستی چه کسی تو را نجات می‌دهد چون بین تو و اصحاب تو هم الآن فاصله است اگر سخن از حفظ خارجی است خب تو الآن حافظ نداری اینجا عرض کرد من به کرم تو پناه می‌برم فرمود برو من بخشیدم شمشیر را هم به او داد فرمود برو در چنین فضایی اینها نماز قبل از اینکه باران بیاید نماز ظهر را خوانده بودند وقتی که خواستند نماز ظهر را بخوانند دیدند همه ایستادند و صف بستند به پیغمبر اقتدا کردند مشرکین گفتند که چه موقع خوبی بود اگر ما الآن حمله می‌کردیم آن که آشنا به سیره حضرت بود گفت نمازی بعد از این دارند که نزد اینها عزیزتر از نماز قبلی است نماز عصر را در نزد دارند که نماز عصر نزد اینها عزیزتر از نماز ظهر است وقتی به نماز دوم یعنی به نماز عصر ایستادند ما حمله می‌کنیم بین نماز ظهر و عصر این آیه نازل شد که شما نماز جماعت را باهم نخوانید یک عده سنگر را حفظ بکنند یک عده نماز بخوانند که این هم از معجزات قرآن کریم است که بین نماز ظهر و عصر این آیه نازل شد.
این تعبیر اگر درست باشد چون این تعبیر نه از معصوم است نه از اصحاب معصوم که از معصوم نقل کرده باشند اگر آن تعبیر درست باشد نشان می‌دهد که ﴿حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی﴾ منظور از نماز وسطا نماز عصر است نه نماز ظهر
اگر آن سخن حق باشد که نماز عصر نزد پیغمبر و اصحابش(صلوات الله علیه و علی اهل بیته) بهتر از و عزیزتر از نماز ظهر است این نشان می‌دهد که ﴿حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی﴾ منظور از این صلات وسطا نماز عصر است چون در روایت هم بر اینها تطبیق شد چه اینکه غالب روایات او را بر نماز ظهر تطبیق کرده است خب این خلاصه شأن نزول.

بیان حکم صلاة خوف در آیه
مطلب دوم آن است که در صدر این کریمه آمد ﴿وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ﴾ یعنی اگر تو بودی و خواستی و نماز جماعت را اقامه کردی آنها نماز جماعتشان را به این سبک بخوانند در حال خوف برخی‌ها خواستند بگویند این مفهوم دارد مفهومش این است که اگر تو نبودی این حکم نیست ولی غافل از اینکه این بیان حکم است به صورت یک موضوع خارجی و مثال اختصاصی به وجود مبارک حضرت ندارد این به عنوان نمونه یاد شده است این بیان حکم صلات خوف است.
عدم نخس و عدم اختصاص حکم به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
این بیان مختصات پیغمبر(صلوات الله و سلام علیه و علی اهل بیته) نیست برای اینکه بعد از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم به این حکم عمل شده مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف خلاف در جلد اول درباره صلات خوف این‌چنین یاد می‌کنند اولین مسئله‌ای که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) عنوان می‌کنند این است که صلات خوف جایز است منسوخ نشده و همه فقها نظرشان این است چه فقهای خاصه چه فقهای عامه مگر ابویوسف و دیگری که این یکی دو نفر مخالف بودند آنها گفتند که مثلاً نسخ شده است بعد هم نقل کرده‌اند که ابویوسف از این حرف برگشت مطابق با سخن سایر فقها فتوا داد آن‌گاه دلیلی که مرحوم شیخ طوسی در خلاف یاد می‌کنند این است که دلیل ما اجماع فرقه بلکه اجماع امت است فرقه امامیه بلکه امت اسلامی بر این اجماع دارند بعد می‌فرماید که گذشته از این اجماع ظاهر آیه ﴿وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ﴾ این همه را شامل می‌شود و کسی که مدعی نسخ است او باید دلیل ارائه کند از طرفی هم از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که در ذات‌الرقاع که بعد از این جریان هست صلات خوف خوانده پس این حکم تا زمان پیغمبر نسخ نشد و چه اینکه در بطن‌النخل هم باز صلات خوف خوانده در عسفان هم باز صلات خوف خوانده البته هیچ‌کدام از اینها دلیل بر عدم نسخ نیست این دلیل است بر اینکه تا زمان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این حکم بود عمده آن است که فرمود: «و رُوِیَ عن علی(علیه السلام) انه صلی صلاةَ الخوف لیلة الهریر» در آن جنگی که با معاویه(علیه اللعنه) داشت که از او به عنوان لیلة‌ الهریر یاد می‌کنند آن خروش و آن ناله‌ها و فریادها و پارسهای کلاب را می‌گویند حریر حالا یا برای اینکه یا سروصدا زیاد بود یا ناله‌های اصحاب اموی به صورت هریر تشبیه شده است یعنی صوت‌الکلب به هر تقدیر آن شب را شب هریر می‌گفتند چه اینکه در قبالش یوم الهریر هم هست در لیلة الهریر وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) صلات خوف خوانده است «و رُوِیَ عن ابی‌موسی أنّه صلّی باصحابه صلاةَ الخوف» خب این هم که معصوم نبود این هم صلات خوف خواند
«و رُوِیَ عن ابی هریرة انّه صلّی صلاة الخوف و رُوِیَ عن الحسین(علیه السلام) أنّه صلّی عند مصابهِ صلاة الخوف باصحابه» خب این یک حالا این یک امر قطعی بود که معصومین هم به دیگران آموختند یک صلات خوف هست و یک صلات شدت‌الخوف این هم در کتابهای فقهی مطرح است هم در مقتلها در صلات شدت خوف به ایما و اشاره اکتفا می‌شود خواه به جماعت خوانده بشود خواه به فرادا سجده هر نمازی هم به حسب خود اوست آن کسی که قدرت رکوع و سجود مصطلح ندارد ایما او سجده اوست دیگر این‌چنین نیست که او سجده نکرده باشد سجده او همان ایمای اوست «و رُوِیَ عن الحسین(علیه السلام) أنّه صلّی عند مصابه صلاةِ الخوف باصحابه و کان سعید بن العاص والیاً علی الجیش بطبرستان فأمر حذیفة فصلی بالناس صلاة الخوف» پس از شیعه و سنی بنای آنها بر این بود که بعد از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صلات خوف داشتند

علت بیان حکم به صورت موضوع خارجی
از اینجا معلوم می‌شود که این جمله ﴿وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ﴾ این ﴿وَ إِذا کُنْتَ﴾ به عنوان مثال است یک وقتی می‌خواهند قانون بیان بکنند یک وقتی با ذکر مثال عملاً نشان می‌دهند یکی از راههای تعلیم رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این بود که او مدرس و معلم و مفسر مصطلح نبود این عملاً یاد می‌داد اصحاب را در مسجد جمع می‌کرد احکام را برایشان می‌گفت بعد می‌فرمود حالا که این احکام را یاد گرفتید برویم سفر یا برویم جنگ می‌رفتند سفر یا می‌رفتند جنگ و همه اعمال را کنترل می‌کرد وقتی برمی‌گشتند مدینه اینها را می‌آورد در مسجد می‌فرمود آنچه را که من گفتم این مقدارش را درست یاد گرفتید و عمل کردید فلان مقدار را یاد نگرفتید یا یاد گرفتید و عمل نکردید نشانه‌اش فلان ضعف بود در فلان مسافت یا در فلان سفر همه اینها را تبیین می‌کرد که این می‌شد یک معلم عملی نه یک معلم تئوری محض.
افضلیت نماز جماعت در حالت خوف
مطلب بعدی آن است که اگر در حال عادی انسان بتواند نماز را هم فرادا بخواند هم جماعت، جماعت افضل است در حال خوف هم بتواند نماز را فرادا یا جماعت بخواند جماعت افضل است.
فردی الواجب بودن نماز جماعت
پرسش:...
پاسخ: همیشه نماز جماعت واجب است نماز جماعت که مستحب نیست نماز جماعت افضل فردی الواجب است به چیزی که ترکش «لا الی بدلٍ» جایز باشد می‌گویند مستحب نماز اول وقت که مستحب نیست افضل فردی الواجب است نماز جماعت که مستحب نیست افضل فردی الواجب است نافله را می‌گویند مستحب نافله ترکش لا الی بدلٍ جایز است این را به آن می‌گویند مستحب اما اگر چیزی را ترک کردند حتماً باید بدل آن را به جا بیاورند چنین چیزی که مستحب نیست این احد افراد الواجب است حالا یا واجب تخییرش عقلی است مثل افراد یک کلی یا تخییر شرعی است نظیر خصال کفارات چیزی مستحب است که ترکش فی نفسه «و لا الی بدلٍ» جایز باشد.
پرسش:...
پاسخ: نه یک وقت هست که بحث علمی و فقهی دارند آن را در حوزه‌ها مشخص می‌کنند که افضل فردی الواجب است یک وقتی در رساله‌های عملی به زبان ساده که همه بفهمند دارند، آن را می‌گویند مستحب است این بحث علمی و فقهی را که نمی‌شود در رساله عملیه نوشت که به دست افرادی که آشنا به این مصطلحات نیستند بدهند آنجا که مستحب را معنا می‌کنند می‌گویند ترکش جایز است خب اگر چیزی ترکش «لا الی بدلٍ» حرام بود اینکه مستحب نیست این افضل فردی الواجب است شما اگر بخواهید قید را جدا بکنید آن وقت آن قید در حقیقت یک امر بیگانه است می‌شود «ایقاع الصلاة جماعة» یا «ایقاع الصلاة فی المسجد» یا «ایقاع الصلاة اول الوقت» این قید به امر خارج از محدوده نماز است آن در حقیقت آن می‌شود مستحب و این هم کار نیست و عبادت هم نیست این ایقاع اما آنکه به متن نماز برمی‌گردد که نماز دو قسم است یا فراداست یا جماعت این افضل فردی الواجب است مثل نماز اول وقت نماز در مسجد یک وقت هست که نه حکم روی نماز نمی‌رود حکم روی «ایقاع الصلاة فی المکان الکذا کالمسجد او فی الزمان الکذا کاول الوقت» این ایقاع که خارج از محدوده نماز است این می‌شود مستحب حالا یا توصلی یا تعبدی این را در آن قسمتها که اگر کسی درباره نماز ریا نکرد درباره «ایقاع الصلاة فی اول الوقت» یا «ایقاع الصلاة فی المسجد» ریا کرد آنجا متعرض‌اند این حرفهای فقهی را که در رساله‌های عملی نمی‌نویسند که این به درد مردم هم نمی‌خورد که این به درد یک فقیهی می‌خورد که این خصوصیات را جدا کند که اگر کسی در اصل نماز خالص است ولی اینکه نماز را در مسجد می‌خواند یا اول وقت می‌خواند ریائاً می‌خواند خب این هم که امر عبادی نیست این ریا خورد به خارج از محدوده نماز این را در کتابهای فقهی می‌گویند به هر تقدیر اگر شما درباره نماز بحث می‌کنید که متن نماز متعلق حکم باشد نماز چه جماعت چه فرادا واجب است چه اول وقت چه آخر وقت واجب است چه مسجد چه خانه واجب است یکی افضل است دیگری غیرافضل یک وقت هست که خارج از محدوده نماز بحث به میان می‌آید «ایقاع الصلاة فی المسجد ایقاع الصلاة فی اول الوقت ایقاع الصلاة جماعةً» که خارج از مرز نماز است آن وقت آن دیگر عبادت نیست به هر تقدیر این حکم یعنی فضیلت جماعت در حال جنگ حتی در خوف هم هست.
علت یکسان نبودن سیاق ضمایر در آیات
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ﴾ این ضمیرها گاهی مؤنث است گاهی به عنوان جمع مذکر سالم برای آن است که گاهی خصوصیتهای لفظی ملحوظ است گاهی خصوصیتهای معنوی فرمود: ﴿وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ﴾ بعد فرمود از همین طایفه به عنوان جمع مذکر سالم یاد کردند فرمودند: ﴿وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ﴾ نفرمود «والتأخذ اسلحتها» آنجا که مؤنث می‌آورد به لحاظ کلمه طایفه است آنجا که جمع مذکر می‌آورد به لحاظ معناست نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» آیهٴ نُه بیان فرمود که: ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا﴾ خب اول تثنیه آورد فرمود: ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ﴾ بعد جمع یاد کرد فرمود: ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا﴾ نفرمود «اقتتلا» سرّش این است که طایفه جمع است و این دو گروه جمع‌اند از این لحاظ با جمع مذکر سالم یاد کرد از آن جهت که دو گروه در مقابل هم هستند با تثنیه یاد کرد پس گاهی به لحاظ لفظ است گاهی به لحاظ معنا.

اطلاق وجوب أخذ فهم در هر شرایطی
مطلب بعدی آن است که یک چیز اخذش مطلقا واجب است و آن هوشمندی هست هوشمندی و عاقل بودن و آدم باشعور بودن که در بارندگی و غیر بارندگی که فرق نمی‌کند آدم باید باهوش باشد با احتیاط باشد حالا چه مریض باشد چه سالم چه بارندگی باشد هوا چه نباشد این مطلق است لذا یکجا اخذ سلاح است اول؛ یکجا اخذ حذر است سوم وسط اخذ حذر و سلاح باهم است این اخذ حذر و ‌«ما یحذر منه» به نام فرزانگی یعنی آدم بفهم بودن این همیشه واجب است اگر آدم آشنا به این مسئله نیست خب باید یاد بگیرد اگر آشناست باید هوشش را همیشه به کار ببرد فهمیدن که دیگر اختصاصی به زمان مرض و غیر مرض ندارد زمان باران و غیر باران ندارد که اینکه فرمود: ﴿وَلْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ﴾ یعنی ‌«وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ‌» چون «و حذف ما یعلم منه جائز» و در جمله بعد هم فرمود حذر و اسلحه را بگیرید در جمله سوم هم فرمود حالا که بیمارید یا در حال بارش باران هست اسلحه برداشتن سخت است لااقل فهمتان را داشته باشید این برای آن است که اخذ فهم مطلقا واجب است.

بیان دلالت معنای ‌«‌أخذ» به سلاح و فهم
مطلب بعدی آن است که بعضی به زحمت افتادند که اخذ فهم معنای مجازی است اخذ سلاح معنای حقیقی است این جمع در حقیقت و مجاز شده به زحمت افتادند غافل از اینکه «اخذ کل شیء بحسبه» نظیر ﴿یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ﴾ یا به بنی اسرائیل فرمود: ﴿خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ در ذیل این آیه که ﴿خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ از امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند که آیا منظور اخذ فکری و اعتقادی و ایمانی و معنوی است یا اخذ بقوة الابدان «‌اقوة فی الأبدان أم قوة فی القلوب»‌ حضرت فرمود: «فیهما جمیعاً» یعنی هم خوب بفهمید محکم ایمان بیاورید هم محکم اسلحه‌هایتان را بگیرید خب این «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ القلوب وقوة الابدان» معلوم می‌شود اخذ هر دو واجب است خب ایمان کسی قوی است که فهمش قوی باشد خب اگر کسی فهم ضعیف داشت ایمانش چگونه قوی می‌شود پس اینکه فرمود: ﴿وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ﴾ حتماً مسئله اخذ حذر همراه او هست این هم یک مطلب.

منافات نداشتن اخذ حذر و سلاح با مناجات و نماز
پرسش:...
پاسخ: مناجات با ذات اقدس الهی کارهایی که در راه خداست نه تنها حاجب نیست بلکه آن زمزمه را تأیید می‌کند یک وقتی انسان به فکر مال و فرزند و مقام و جاه و جایزه است این با مناجات سازگار نیست یک وقتی در صدد حفظ دین است این متن مناجات است همان اشکال که گفتند چطور شما نقل می‌کنید که حضرت امیر(سلام الله علیه) در حال سجده بودند آن تیر شکسته را از پای مبارک درآوردند او احساس نکرده از طرفی هم می‌گویید در حال نماز داشت نماز می‌خواند در حال رکوع سائلی آمده در مسجد و چیزی خواست و حضرت دستش را اشاره کرد که سائل آمد و انگشتر را گرفت این دوتا باهم جمع نمی‌شود علی(سلام الله علیه) اگر آن خلوص را دارد چگونه صدای فقیر را می‌شنود اگر صدای فقیر را می‌شنود چگونه تیر شکسته را از پا در می‌آورند احساس نمی‌کند این غافل از اینکه آن تیر را اگر احساس بکند دیگر با مناجات منافات دارد و اگر این ندا را نشنود با مناجات منافات دارد تا صدا چه صدا باشد تا درد چه دردی باشد خب اگر مؤمن مظهر لطف خداست عیادت مؤمن به منزله عبادت است کسی صدای مستضعف مستمند را نشنود معلوم می‌شود اهل مناجات نیست تیر درآوردن خیلی سخت است اگر به بدن خودش توجه داشته باشد بله حالا طبق مثل معروف آنکه گرفتار یک صورت ظاهری است دستش را می‌برد با تیغ و کارد احساس نمی‌کند ﴿وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ﴾ اینکه در کنار یک عکس افتاده به نام یوسف(سلام الله علیه) آن که در جمال یوسف آفرین غرق است خب اگر تیر از پایش دربیاورند خب البته احساس نمی‌کند. این جریان اینکه شمشیر به سر مطهر آمد «فزت و رب الکعبة» را فرمود قبل از حضرت امیر کسی شربت شهادت نوشید همین جمله را گفت این‌چنین نیست که اول کسی که این جمله را گفته باشد حضرت امیر باشد که حالا چون ما براساس آن مسائل متأسفانه دسترسی نداریم خیال می‌کنیم حضرت امیر یعنی همین یا وقتی اوج مقامات اینها را می‌خواهیم تشریح کنیم از نظر ایثار آیات سوره «انسان» را مطرح می‌کنیم خب اگر آیات سوره «انسان» است که فضه که کنیز اینهاست هم که سهیم بود پس معلوم می‌شود یک چیزهای دیگری اینها دارند خب گرسنه ماندن و سهمیه افطار خود را به دیگری دادن از فضه هم برمی‌آید این نه امام بود نه امامزاده در جریان اینها یک حسابات دیگری است به حق یک حساب دیگری است و این وقتی به آن حساب انسان می‌رسد که توحید را خوب بررسی کند که خدا یعنی چه؟ آن وقت مرز خدا و بنده خدا مشخص می‌شود این دعاهای نورانی ماه رجب را مباحثه کنید نه تنها بخوانید « لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَبَیْنَها اِلاَّ اَنَّهُمْ عِبادُکَ وَخَلْقُکَ، فَتْقُها وَرَتْقُها بِیَدِکَ، بَدْؤُها مِنْکَ وَعَوْدُها اِلَیْکَ اَعْضادٌ واَشْهادٌ ومُناةٌ واَذْوادٌ، وَحَفَظَةٌ وَرُوَّادٌ، فَبِهمْ مَلَأْتَ سَمآئَکَ وَاَرْضَکَ، حَتّیٰ‏ ظَهَرَ اَنْ لا اِلهَ إلاَّ اَنْتَ» اینهاست آن شخصیتهایی که روی این مسائل کمتر کار کردند می‌گویند این دعاها جعلی است از بزرگان هم هستند می‌گویند این دعاها تحریف شده است و جعلی است اما آنها که صاحب بصر و صاحب دل هستند می‌گویند نه، شما اگر اشکال سندی دارید یک مطلب دیگر است ولی اشکال دلالی نه نمی‌تواند نباید داشته باشد می‌گویند به برکت اهل بیت آسمانها و زمین پر از ولایت شد فضه کجا چنین راهی دارد یا آن کسی که گفت «فزت و رب الکعبة» کجا چنین مقامی دارد اینها که به آنجاها نمی‌رسند که فرشته‌ها هم اگر می‌گویند «لا اله الا الله» به برکت تعلیم علی و اولاد علی است که «فسبَّحنا فَسبّحت الملائکهة» آن وقت مسئله گرسنه خوابیدن و غذاها را به دیگران دادن از شاگردان ایشان هم برمی‌آید «فزت و رب الکعبة» را شاگردان اینها هم گفتند قبل از اینها هم گفتند اینها تربیت کردند به هر تقدیر آنچه که مربوط به اینها است یک چیز دیگر است حالا اگر در این فضا اینها آمدند گفتند که نماز را با این صورت دارند می‌خوانند و به مقام جمع الجمعی رسیده‌اند اینها صدای فقیر را هم می‌شنوند یک، برای حفظ دین می‌دانند که دشمن چه وقت حمله می‌کند این هم دوتا، اما حالا دردی دارند آن را احساس نمی‌کنند تا صدا از کجا باشد این را کاملاً تشخیص می‌دهند.
بنابراین هیچ منافاتی ندارد که کسی اهل مناجات باشد و اخلاص باشد و مستغرق در جمال و جلال حق باشد و آنچه که در مسیر احیای دین است آنها را بشنود و آنچه در مسیر دین نیست و حاجب است اصلاً آنها را نشنود اینها خیلی فرق دارد.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:46

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی