- 386
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 88 تا 90 سوره نساء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 88 تا 90 سوره نساء _ بخش اول"
- فسق فاسقان منشأ گمراهی آنان به دست خداوند
- هجر جمیل حکم تعامل با منافقین مدینه
- بیان علت تکرار آیهٴ جهادِ با کفار و منافقین در قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللّهُ أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُوا أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً ﴿88﴾ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً ﴿89﴾ إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً ﴿90﴾
غیر ممکن بودن هدایت گمراه شوندگان بدست خداوند
در طلیعهٴ بحث، ذات اقدس الهی فرمود چرا دربارهٴ منافقین دو نظر دارید، آن وقت سؤال مطرح است که پس کدام یک از دو نظر حق است چه کنیم؟ جوابش این است که حق با کسانی است که میگویند ما با منافقین سازش نمیکنیم، به چه دلیل؟ برای اینکه ﴿وَاللّهُ أَرْکَسَهُم﴾ یعنی «أنقصهم و أرجعهم الی الذُلّ»، چرا ﴿وَاللّهُ أَرْکَسَهُم﴾، برای اینکه ﴿بِمَا کَسَبُوا﴾. تمام این جملهها به هم منسجم است و بسته است، چرا «والله أرکسهم و انقصهم و ردّهم»، برای اینکه ﴿بِمَا کَسَبُوا﴾.
خب، بعد شما در قبال این نقصی که دامنگیر اینها شد، میخواهید اینها را از نقص برهانید [و] به کمال برسانید، این ممکن نیست ﴿أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ﴾ که این استفهام، استفهام انکار است یعنی نمیتوانید، چرا نمیتوانید؟ برای اینکه ﴿وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً﴾؛ کسی را که خدا گمراه کرد، شما راهی برای هدایت او ندارید.
فسق فاسقان منشأ گمراهی آنان به دست خداوند
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم گذشت که ذات اقدس الهی هیچ کس را گمراه نمیکند، مگر فاسق را: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ﴾ یعنی از راه عقل و فطرت از درون، از راه وحی و شریعت از بیرون، انسانها را هدایت میکند. اگر گناه کردند باز هم هدایت را ادامه میدهد، مهلت میدهد، درِ توبه را باز میکند تا برگردند. اگر تجرّیشان ادامه پیدا کرد،؛ از آن به بعد اینها را گمراه میکند، خدا گمراه میکند و منشأ گمراهی خدا هم فِسق اینهاست. بعد هم فرمود اینکه خدا آنها را گمراه میکند، نه یعنی صفتی به عنوان ضلالت به اینها بدهد، اینچنین نیست، بلکه هم برابر آیهٴ سورهٴ «فاطر» و هم برابر سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» خدا انسانِ تبهکار را به حال خود رها میکند؛ چیزی به او نمیدهد، لطفی نسبت به او اعمال نمیکند، نه اینکه او را گمراه بکند. در آیهٴ 186 سورهٴ «اعراف» فرمود: ﴿مَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِیَ لَهُ وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ «یَذَرُ» یعنی «یَدع»؛ خدا اینها را رها میکند. این همان است که میگوییم «اللهمّ لا تَکلِنی الی نفسی طَرفةَ عَینٍ» نه اینکه وصفی به عنوان ضلالت، خدا دامنگیر اینها بکند، اینچنین که نیست. خدا هیچ کس را گمراه نمیکند، معنای اضلالِ خدا همین امرِ سلبی است یعنی هیچ چیزی به او نمیدهد. چند بار به او نعمت درون و بیرون داد، او بهره نبرد حالا خدا چیزی به او نمیدهد، همین! ﴿وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾، نظیر همان آیهٴ سورهٴ «فاطر» که ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَه﴾ خدا نسبت به بعضیها درهای رحمت را باز میکند، آنها کسانیاند که از رحمت بهرههای خوب بردند و میبرند. نسبت به دیگران هم درِ رحمت را باز کرده است، آنها که بهرهای نبردند خدا مدتها مهلت میدهد، بلکه بهرهبرداری کنند. اگر به نصاب رسیده است دید هیچ بهرهای آنها از درِ باز الهی نمیبرند، این در را میبندد، همین! فیض نمیرساند ﴿وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَه﴾ نه اینکه خدا کسی را گمراه بکند، مثل اینکه کسی را عمداً پَرتش بکنند به طرف چاه، اینچنین نیست. چراغی روشن کردند که او از این چراغ استفاده کند، حالا اگر کسی چشمش را میبندد، اعتنایی به چراغ ندارد، خب حالا دیگر چراغ را خاموش میکنند [و] او را به حال خود رها میکنند، همین! ﴿وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ .
چنین کسی راه ندارد. وقتی راه نداشت، هدایت، دربارهٴ او معنا ندارد. چه اینکه چنین کسی، هادی و ولیّ و ارشادکننده ندارد، برابر آیهٴ هفدهم سورهٴ مبارکهٴ «کهف» که فرمود: ﴿مَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرْشِداً﴾ چون سراسر نظام هستی مأموران الهیاند، اگر ذات اقدس الهی لطف خودش را از کسی گرفت، چه کسی میتواند او را هدایت کند؟ لذا به این سادهاندیشان مدینه فرمود: ﴿أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً﴾. بعد برهان این اضلالِ الهی را ذکر میکند، ببینید شما نظیر این اشکال ریاضی همین طور است. هر شکل قبلی، زمینه است برای شکل هندسی بعدی، این جملهها هم اینچنین منسجم نازل شده است.
بیان علت عدم هدایت گمراه شدگان به دست خداوند
خب، فرمود شما میخواهید کسانی را که خدا گمراه کرده هدایت کنید یعنی نمیتوانید، چرا؟ برای اینکه آن کبرای کلی و اصل کلی این است که ﴿وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً﴾ وقتی راه نباشد، هدایت هم ممکن نیست. حالا سؤالی اینجا مطرح است که خدا چرا اینها را گمراه کرده یعنی چرا اینها را به حال خود رها کرده؟ فرمود برای اینکه ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾ همان کاری که مشرکین داشتند، اینها دارند. مشرکین، برابر آیهٴ 217 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» تلاش و کوشششان این بود که مسلمین، مرتد بشوند و دست از دین بردارند. آیهٴ 217 سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾.
خب، اگر مشرکین مکه تلاششان این است که مسلمین را مرتد کنند اگر بتوانند، منافقین مکه هم همین تلاش را دارند، بنابراین اینها شایسته نیستند که خدا نسبت به اینها لطف، اعمال بکند. فرمود: ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾ یعنی خودشان مثل مشرکین بودند و شما را هم میخواهند مثل خودشان بکنند. حالا یا کافر بکنند یا منافق فرق نمیکند، آنها اگر توانستند شما را منافق میکنند، چون اثر منافق بدتر از کافر است. اگر توانستند شما را منافق میکنند، نتوانستند، همان کافر رسمی میکنند. به هر تقدیر، شما را میخواهند کافر کنند، چون منافق هم کافر است. خب، اگر بنای آنها بر این است که ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾ از این جهت، خدا اینها را به حال خودشان رها کرده.
هجر جمیل حکم تعامل با منافقین مدینه
مطلب دیگر آن است که بعضی از منافقین در داخل مدینه به سر میبردند، اینها دین را یاری نمیکردند، مسلمین را هم کمک نمیکردند. اما اینچنین نبود که جاسوسِ مخفی مشرکین باشند یا علیه مسلمین دست به سلاح ببرند، کارِ مثبتی انجام نمیدادند، ظاهراً میگفتند مؤمنیم، باطناً کافر بودند، کارِ مثبتی نمیکردند. دربارهٴ آنها ذات اقدس الهی فرمود اینها را رها کنید، هَجر جمیل داشته باشید، موعظهشان کنید، بلکه هدایت بشوند که در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بحثش قبلاً گذشت؛ آیهٴ 62 و 63 این بود، فرمود: ﴿فَکَیْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِیبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جَاءُوکَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَاناً وَتَوْفِیقاً ٭ أُولئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً﴾؛ با آنها فرمود از راه موعظه رفتار بکن؛ اما منافقینی که در مکهاند و مثل کافرین تلاش و کوشش مستمر برای ارتداد مسلمین دارند، نسبت به آنها فرمود که هیچ رحمی نسبت به آنها نکنید، برای اینکه ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾.
بیان علت تکرار آیهٴ جهادِ با کفار و منافقین در قرآن
از اینجا یک مطلب دیگر ظاهر میشود و آن این است که در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و همچنین سورهٴ «تحریم»، فرمود با کفّار و منافقین جهاد کنید. آیهٴ 73 سورهٴ «توبه» این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾ همین تعبیر در سورهٴ مبارکهٴ «تحریم» آیه نُه آمده است، بدون کمترین تفاوت. این آیه، دو بار نازل شده است، آیهٴ نُه سورهٴ «تحریم» این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾ یکجا میفرماید: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً﴾ ؛ با منافقین اینچنین رفتار بکن. یک جا میفرماید: ﴿جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ این یا مربوط به درجات نفاق است، یک توجیه و یک جمع یا مربوط به دوران ضعف و قدرت حکومت اسلامی است، یک توجیه و یک جمع یا مربوط به منافقین مکه و مدینه است، این هم یک جمع و یک توجیه. منافقین مدینه چون به حسب ظاهر، در پناه دولت اسلامی بودند، مالشان و خونشان محترم بود. منافقین مکه در پناه دولت اسلامی نبودند و کار کفار را انجام میدادند، از این جهت هم از نظر بحثهای کلامی فرمود شما به فکر هدایت اینها نباشید، اینها هدایتشدنی نیستند، چون هدایت و تبلیغ در صورتی است که احتمال تأثیر باشد، شما مطمئن باشید که اینجا اثر ندارد.
خب، در اینگونه از موارد نهی از منکر، امر به معروف، ارشاد، هدایت سودی ندارد، نسبت به این گروه. از این به بعد حُکم فقهی شروع میشود، آن بحثهای کلامی که تمام شد به آن احکام تشریعی میپردازد.
حکم فقهی برخورد با منافقین
میفرماید با اینها هیچگونه رابطه نداشته باشید: ﴿فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ نه اینکه اینها بیایند از مکه به مدینه و ارقام و آمار منافقین مدینه را زیاد کنند. هجرت از مکه به مدینه مهم نیست، این هجرت صغراست، هجرت از کفر به اسلام مهم است که هجرت کبراست ﴿وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾ ؛ از پلیدی هجرت کن «المهاجِرُ مَن هَجَر السیّئات» .
خب، اگر هجرت کبرا مهم است باید اینها «فی سبیل الله» هجرت کنند، مثل اینکه مجاهدین، «فی سبیل الله» جهاد میکنند. بعد از اینکه هجرت کبرا حاصل شد؛ اول توبه کردند و مسلمان شدند، بعد هجرت صغرا بر آنها واجب است که از بلاد شرک باید به بلاد اسلامی بیایند، مگر اینکه اسلام به همان بلاد شرک برود [و] مردم آنجا را مسلمان کند، که دیگر هجرت تمام بشود. لذا رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از فتح مکه فرمود: «لا هجرةَ بعدَ الفتح» از این تاریخ به بعد دیگر لازم نیست کسی از مکه به مدینه بیاید. هجرت، برای قبل از فتح بود، بعد از فتح مکه، هجرت واجب نیست: «لا هجرةَ بعدَ الفتح».
حکم به قتل منافقین در صورت عدم توبه
خب، در اینجا فرمود: ﴿فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ نه «یهاجروا من مکّة الی المدینه» اگر هجرت نکردند «فی سبیل الله» و توبه نکردند و مسلمان نشدند ﴿فَإِن تَوَلَّوا﴾ از هجرت کبرا و از اسلام واقعی، ﴿فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾؛ اینها را هر جا گرفتید بکُشید. اینها را هر جا گرفتید بکُشید، نشانه آن است که در مکه هم اینها مهدورالدماند. در حالی که قتال «عند المسجد الحرام» جایز نیست، حرمت حَرم و مکه واجبالمراعات است. ولی برای این حرم، هم قصاص است، هر شیء محترمی را اگر دشمن رعایت نکرد، شما میتوانید رعایت نکنید. خون هر کسی محترم است وقتی در نظام اسلامی زندگی میکند. اگر صاحب خون، حرمت خون دیگری را رعایت نکرد [و] دست به قتل کسی زد، خون او هم مهدور است، نه محترم. لذا فرمود: ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَاب﴾ ماههای حرام هم همین طور است؛ اگر ذیقعده و ذیحجه و محرم و رجب محترم است، جنگ در آنها حرام است، اگر کسی در یکی از این ماههای چهارگانه به شما حمله کرد، براساس ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ شما هم میتوانید در این چهار ماه با آنها بجنگید. اگر کسی در جوار مسجدالحرام، در حرم خدا در مکه، دست به این کارهای کفرآمیز زد، شما هم میتوانید جواب کفرآمیز او را با شمشیر بدهید. اینکه فرمود: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾ هر جا یافتید با اینها بجنگید یعنی چه در حرم، چه در حِل. اما در حِل یعنی خارج حرم که حُکمش روشن است. در حرم براساس ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ چون او حرمت حرم را رعایت نکرده است، شما هم مجازید.
اصل مسئله که با مشرکین، کنار مسجدالحرام نجنگید، این را در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بیان فرمود و اگر آنها این حرمت را رعایت نکردهاند، آنگاه شما میتوانید این حرمت را رعایت نکنید و هر جا اینها را گرفتید با اینها بجنگید. در همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره»، به این حُرمات اشاره فرمود. آیهٴ 191 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این است: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُم وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ﴾؛ اما ﴿وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾ در مکه، در حرم با اینها جنگ نکنید، مگر اینکه آنها ابتدا به جنگ کنند ﴿حَتَّی یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ﴾. چه اینکه در آیهٴ 194 همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود: ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ﴾، بعد به طور کلّی فرمود که ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ زمانهای محترم را اگر آنها رعایت نکردند، شما میتوانید رعایت نکنید، مکانهای محترم را اگر گرامی نشمردند، شما میتوانید [گرامی] نشمرید ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ چه حرمتهای زمانی و چه حرمتهای مکانی.
از این جهت، هم دربارهٴ منافقینِ مکه این آیه نازل شد، هم دربارهٴ کفار و مشرکین مکه، آیهٴ پنج سورهٴ «توبه» نازل شد که فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ﴾ این اشهر حُرم سورهٴ «توبه» آن اشهر حُرم معروف نیست؛ بین دولت اسلامی و بین مشرکین، پیمان ترک مخاصمهٴ چهارماهه بسته شد. فرمود این چهار ماه که گذشت، دیگر حالا شما آزادید: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ ولو در مکه، برای اینکه آنها در مکه کارشکنی میکنند و خونریزی میکنند ﴿وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَد﴾. بنابراین اینکه فرمود: ﴿فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾ ناظر به این تعمیم حِلّ و حرم است، برای اینکه آنها رعایت نکردند.
مستثنیات حکم قتل منافقین
و از آن جهت که حُکم اصلی اسلام صلح و سازش است و جنگ را به عنوان دفاع میپذیرد، حتی جهادهای ابتدایی، رنگ دفاع دارند در حقیقت، راه را برای توبه باز گذاشته. فرمود همین گروه که با شما در نبردند، دو جمعیت از اینها مستثنا هستند: یک عده کسانیاند که فرار کنند به قوم یا عشیره یا دولتی که با شما میثاق عدم تعرّض بستهاند، پناه ببرند. اگر یکی از این منافقین مهدورالدم، مثل مشرک مهدورالدم فرار بکند، پناهنده بشود به یک قوم یا عشیره یا دولتی که با شما پیمان عدم تعرّض و زندگی مسالمتآمیز دو جانبه بستهاند ببرد، حق ندارید او را متعرّض بشوید. اگر دولت اسلامی با دولتی میثاق زندگی مسالمتآمیز بست، میثاق عدم تعرّض بست، وفای به میثاق واجب است ولو طرف میثاق مسلمان نباشد. اگر یک مشرک یا کافری، به دولتی که هم میثاق دولت اسلامی است پناهنده شد، دولت اسلامی حق ندارد نسبت به او متعرّض بشود، چرا؟ برای اینکه این پناه برد به دولتی که میثاق عدم تعرّض با دولت اسلامی بسته است. قهراً به میثاق آن دولت و به قوانین آن دولت احترام میگذارد، خود آن دولت با دولت اسلامی زندگی مسالمتآمیز دارد؛ کاری با دولت اسلامی ندارد، این کسی هم که پناهنده شد به آن دولت، او هم کاری نخواهد داشت. ولی اگر کسی پناه ببرد به دولتی که با دولت اسلامی، میثاق عدم تعرّض و میثاق زندگی مسالمتآمیز بست و خرابکاری را آنجا شروع کرد، این در پناهندگی هم منافق است.
پناهبردن به یک دولت، پناهندگی سیاسی، معنایش این است که من آمدم به این کشور، همهٴ عهود و قوانین و مقرّرات و مواثیق داخلی و خارجی این کشور را به رسمیّت میشناسم، این معنای پناهندگی سیاسی است. اگر کسی به دولتی پناهنده شد که با نظام اسلامی میثاق عدم تعرّض بست، آنگاه همین پناهندهٴ سیاسی دست به تخریب و کارشکنی و ترور زد، معلوم میشود همان طوری که با نظام اسلامی منافقانه برخورد میکرد، با این دولتی که هماکنون پناهندگی سیاسی را از او دریافت کرد با او هم دارد منافقانه برخورد میکند، چنین کسی خونش مهدور است، محترم نیست. ولی اگر کسی واقعاً پناهندهٴ سیاسی شد؛ به کشوری پناه برد که با نظام اسلامی میثاق مسالمتآمیز دارند، آنجا هم که رفت هیچ کاری ندارد، قرآن این گروه را استثنا کرد [و] فرمود: ﴿إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ﴾.
عبارت سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در المیزان اینجا مقداری نارسا به نظر میرسد، چون از ظاهر عبارت اینچنین برمیآید که بین منافقین و بین آن دولت، چیزی است که آنها را به هم وصل میکند ، در حالی که ظاهر آیه این است که اینها وصل بشوند به دولتی که بین شما و بین آن دولت، میثاق عدم تعرّض هست ﴿إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ﴾ که بین شمای مسلمانها و بین آن قوم، میثاق هست. در صدر اسلام هم اینچنین بود؛ وجود مقدس رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با بعضی از قبایل مشرک، پیمان عدم تعرّض میبست، یک میثاق دوجانبه میبستند که کاری با هم نداشته باشند تا آن مرحلهٴ نهایی که دستور رسیده است که بالأخره اگر کسی مسلمان نبود، خون او حرمتی ندارد.
خب، این گروه را قرآن استثنا کرد، بعد از اینکه فرمود: ﴿فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾ باز فرمود: ﴿وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾ که فرق ولیّ و نصیر در بحثهای قبل گذشت، دو گروه را استثنا فرمود. فرمود: ﴿إِلَّا الَّذِینَ﴾ یعنی مگر آن منافقینی که ﴿یَصِلُونَ﴾ به قومی که آن قوم، مسلمان نیستند ولی با شما میثاق زندگی مسالمتآمیز بستهاند ﴿إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ﴾ که ﴿بَیْنَکُمْ﴾ بین شما مسلمین و بین آن قوم که به منافقین پناهندگی دادند ﴿مِیثَاقٌ﴾، رعایت میثاق واجب است. در سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» فرمود که کفّاری که کاری با شما ندارند، شما موظّفید نسبت به اینها عدل و قِسط را رعایت کنید؛ آیهٴ هشت سورهٴ «ممتحنه» این است ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ٭ إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ﴾ ؛ خدا نهی نمیکند شما را با کفّاری که کاری با شما نکردند، کاری هم با شما ندارند، یک زندگی مسالمتآمیز انسانی با اینها داشته باشید. نسبت به اینها قِسط و عدل کنید، نهی نمیکند که نسبت به اینها با قِسط و عدل رفتار بکنید. بعد در ذیل آیه بیان فرمود، نه تنها نهی نمیکند، بلکه امر میکند، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ نه ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ یعنی «إنّ الله یحبّ المقسِطین بالنسبة الی المسلمین» آن وقت آیه، صدر و ساقهاش با هم هماهنگ نخواهد بود، بلکه صدر آیه دارد که قرآن شما را نهی نمیکند از اینکه با کفّار نیکی کنید، نهی نمیکند که نسبت به اینها قِسط و عدل داشته باشید، این معنایش این است که بِرّ و نیکی و قِسط و عدل، نسبت به کفار حرام نیست؛ اما آیا راجح است و فضیلت دارد، آن را از ذیل آیه میشود استفاده کرد، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ ، خب.
بیان فخررازی در توسل و شفاعت رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
یک بیان لطیفی را فخررازی در تفسیر دارد میگوید که اگر کسی در دنیا مهدورالدم بود و پناهنده شد به گروهی که پیمان عدم تعرّض با دولت اسلامی بستند، اینها از عذاب دنیوی مصونند، اگر در قیامت کسی به پیغمبر پناه ببرد، یقیناً از عذاب خدا نجات پیدا میکند . خب، این معنای توسّل است، این معنای شفاعت است، اینچنین نیست که توسّل، در دنیا شرک باشد، در آخرت شرک نباشد. احکام فقهی بین دنیا و آخرت فرق است، در دنیا فلان چیز پاک است، فلان چیز نجس است، فلان چیز واجب است، فلان چیز حرام است، این احکام را باید انجام بدهند؛ اما احکام اعتقادی و کلامی که بین دنیا و آخرت فرقی ندارد. در آخرت اگر کسی غیر خدا را مؤثّر بداند، شرک است، نه اینکه این کار حرام است، این کار باطل است، شدنی نیست. خب، چطور توسّل در قیامت شرک نیست، شفاعت در قیامت شرک نیست، در دنیا شرک است.
تعمیم مطلب به ذوات مقدس ائمه(علیهم السلام)
به هر تقدیر، ایشان میگویند که اگر کسی در دنیا به دولتی که با نظام اسلامی پیمان عدم تعرّض بست، پناهنده شد، جانش محفوظ است، اگر کسی در آخرت به پیغمبر پناهنده بشود، یقیناً از حرمت خاص استفاده میکند، به ضمیمهٴ آیهٴ شوریٰ که ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ میتوان همین مطلب را دربارهٴ پناهنده شدن به اهلبیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هم ذکر کرد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- فسق فاسقان منشأ گمراهی آنان به دست خداوند
- هجر جمیل حکم تعامل با منافقین مدینه
- بیان علت تکرار آیهٴ جهادِ با کفار و منافقین در قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللّهُ أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُوا أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً ﴿88﴾ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً ﴿89﴾ إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً ﴿90﴾
غیر ممکن بودن هدایت گمراه شوندگان بدست خداوند
در طلیعهٴ بحث، ذات اقدس الهی فرمود چرا دربارهٴ منافقین دو نظر دارید، آن وقت سؤال مطرح است که پس کدام یک از دو نظر حق است چه کنیم؟ جوابش این است که حق با کسانی است که میگویند ما با منافقین سازش نمیکنیم، به چه دلیل؟ برای اینکه ﴿وَاللّهُ أَرْکَسَهُم﴾ یعنی «أنقصهم و أرجعهم الی الذُلّ»، چرا ﴿وَاللّهُ أَرْکَسَهُم﴾، برای اینکه ﴿بِمَا کَسَبُوا﴾. تمام این جملهها به هم منسجم است و بسته است، چرا «والله أرکسهم و انقصهم و ردّهم»، برای اینکه ﴿بِمَا کَسَبُوا﴾.
خب، بعد شما در قبال این نقصی که دامنگیر اینها شد، میخواهید اینها را از نقص برهانید [و] به کمال برسانید، این ممکن نیست ﴿أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ﴾ که این استفهام، استفهام انکار است یعنی نمیتوانید، چرا نمیتوانید؟ برای اینکه ﴿وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً﴾؛ کسی را که خدا گمراه کرد، شما راهی برای هدایت او ندارید.
فسق فاسقان منشأ گمراهی آنان به دست خداوند
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم گذشت که ذات اقدس الهی هیچ کس را گمراه نمیکند، مگر فاسق را: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ﴾ یعنی از راه عقل و فطرت از درون، از راه وحی و شریعت از بیرون، انسانها را هدایت میکند. اگر گناه کردند باز هم هدایت را ادامه میدهد، مهلت میدهد، درِ توبه را باز میکند تا برگردند. اگر تجرّیشان ادامه پیدا کرد،؛ از آن به بعد اینها را گمراه میکند، خدا گمراه میکند و منشأ گمراهی خدا هم فِسق اینهاست. بعد هم فرمود اینکه خدا آنها را گمراه میکند، نه یعنی صفتی به عنوان ضلالت به اینها بدهد، اینچنین نیست، بلکه هم برابر آیهٴ سورهٴ «فاطر» و هم برابر سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» خدا انسانِ تبهکار را به حال خود رها میکند؛ چیزی به او نمیدهد، لطفی نسبت به او اعمال نمیکند، نه اینکه او را گمراه بکند. در آیهٴ 186 سورهٴ «اعراف» فرمود: ﴿مَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِیَ لَهُ وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ «یَذَرُ» یعنی «یَدع»؛ خدا اینها را رها میکند. این همان است که میگوییم «اللهمّ لا تَکلِنی الی نفسی طَرفةَ عَینٍ» نه اینکه وصفی به عنوان ضلالت، خدا دامنگیر اینها بکند، اینچنین که نیست. خدا هیچ کس را گمراه نمیکند، معنای اضلالِ خدا همین امرِ سلبی است یعنی هیچ چیزی به او نمیدهد. چند بار به او نعمت درون و بیرون داد، او بهره نبرد حالا خدا چیزی به او نمیدهد، همین! ﴿وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾، نظیر همان آیهٴ سورهٴ «فاطر» که ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَه﴾ خدا نسبت به بعضیها درهای رحمت را باز میکند، آنها کسانیاند که از رحمت بهرههای خوب بردند و میبرند. نسبت به دیگران هم درِ رحمت را باز کرده است، آنها که بهرهای نبردند خدا مدتها مهلت میدهد، بلکه بهرهبرداری کنند. اگر به نصاب رسیده است دید هیچ بهرهای آنها از درِ باز الهی نمیبرند، این در را میبندد، همین! فیض نمیرساند ﴿وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَه﴾ نه اینکه خدا کسی را گمراه بکند، مثل اینکه کسی را عمداً پَرتش بکنند به طرف چاه، اینچنین نیست. چراغی روشن کردند که او از این چراغ استفاده کند، حالا اگر کسی چشمش را میبندد، اعتنایی به چراغ ندارد، خب حالا دیگر چراغ را خاموش میکنند [و] او را به حال خود رها میکنند، همین! ﴿وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ .
چنین کسی راه ندارد. وقتی راه نداشت، هدایت، دربارهٴ او معنا ندارد. چه اینکه چنین کسی، هادی و ولیّ و ارشادکننده ندارد، برابر آیهٴ هفدهم سورهٴ مبارکهٴ «کهف» که فرمود: ﴿مَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرْشِداً﴾ چون سراسر نظام هستی مأموران الهیاند، اگر ذات اقدس الهی لطف خودش را از کسی گرفت، چه کسی میتواند او را هدایت کند؟ لذا به این سادهاندیشان مدینه فرمود: ﴿أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً﴾. بعد برهان این اضلالِ الهی را ذکر میکند، ببینید شما نظیر این اشکال ریاضی همین طور است. هر شکل قبلی، زمینه است برای شکل هندسی بعدی، این جملهها هم اینچنین منسجم نازل شده است.
بیان علت عدم هدایت گمراه شدگان به دست خداوند
خب، فرمود شما میخواهید کسانی را که خدا گمراه کرده هدایت کنید یعنی نمیتوانید، چرا؟ برای اینکه آن کبرای کلی و اصل کلی این است که ﴿وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً﴾ وقتی راه نباشد، هدایت هم ممکن نیست. حالا سؤالی اینجا مطرح است که خدا چرا اینها را گمراه کرده یعنی چرا اینها را به حال خود رها کرده؟ فرمود برای اینکه ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾ همان کاری که مشرکین داشتند، اینها دارند. مشرکین، برابر آیهٴ 217 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» تلاش و کوشششان این بود که مسلمین، مرتد بشوند و دست از دین بردارند. آیهٴ 217 سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾.
خب، اگر مشرکین مکه تلاششان این است که مسلمین را مرتد کنند اگر بتوانند، منافقین مکه هم همین تلاش را دارند، بنابراین اینها شایسته نیستند که خدا نسبت به اینها لطف، اعمال بکند. فرمود: ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾ یعنی خودشان مثل مشرکین بودند و شما را هم میخواهند مثل خودشان بکنند. حالا یا کافر بکنند یا منافق فرق نمیکند، آنها اگر توانستند شما را منافق میکنند، چون اثر منافق بدتر از کافر است. اگر توانستند شما را منافق میکنند، نتوانستند، همان کافر رسمی میکنند. به هر تقدیر، شما را میخواهند کافر کنند، چون منافق هم کافر است. خب، اگر بنای آنها بر این است که ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾ از این جهت، خدا اینها را به حال خودشان رها کرده.
هجر جمیل حکم تعامل با منافقین مدینه
مطلب دیگر آن است که بعضی از منافقین در داخل مدینه به سر میبردند، اینها دین را یاری نمیکردند، مسلمین را هم کمک نمیکردند. اما اینچنین نبود که جاسوسِ مخفی مشرکین باشند یا علیه مسلمین دست به سلاح ببرند، کارِ مثبتی انجام نمیدادند، ظاهراً میگفتند مؤمنیم، باطناً کافر بودند، کارِ مثبتی نمیکردند. دربارهٴ آنها ذات اقدس الهی فرمود اینها را رها کنید، هَجر جمیل داشته باشید، موعظهشان کنید، بلکه هدایت بشوند که در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بحثش قبلاً گذشت؛ آیهٴ 62 و 63 این بود، فرمود: ﴿فَکَیْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِیبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جَاءُوکَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَاناً وَتَوْفِیقاً ٭ أُولئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً﴾؛ با آنها فرمود از راه موعظه رفتار بکن؛ اما منافقینی که در مکهاند و مثل کافرین تلاش و کوشش مستمر برای ارتداد مسلمین دارند، نسبت به آنها فرمود که هیچ رحمی نسبت به آنها نکنید، برای اینکه ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾.
بیان علت تکرار آیهٴ جهادِ با کفار و منافقین در قرآن
از اینجا یک مطلب دیگر ظاهر میشود و آن این است که در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و همچنین سورهٴ «تحریم»، فرمود با کفّار و منافقین جهاد کنید. آیهٴ 73 سورهٴ «توبه» این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾ همین تعبیر در سورهٴ مبارکهٴ «تحریم» آیه نُه آمده است، بدون کمترین تفاوت. این آیه، دو بار نازل شده است، آیهٴ نُه سورهٴ «تحریم» این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾ یکجا میفرماید: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً﴾ ؛ با منافقین اینچنین رفتار بکن. یک جا میفرماید: ﴿جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ این یا مربوط به درجات نفاق است، یک توجیه و یک جمع یا مربوط به دوران ضعف و قدرت حکومت اسلامی است، یک توجیه و یک جمع یا مربوط به منافقین مکه و مدینه است، این هم یک جمع و یک توجیه. منافقین مدینه چون به حسب ظاهر، در پناه دولت اسلامی بودند، مالشان و خونشان محترم بود. منافقین مکه در پناه دولت اسلامی نبودند و کار کفار را انجام میدادند، از این جهت هم از نظر بحثهای کلامی فرمود شما به فکر هدایت اینها نباشید، اینها هدایتشدنی نیستند، چون هدایت و تبلیغ در صورتی است که احتمال تأثیر باشد، شما مطمئن باشید که اینجا اثر ندارد.
خب، در اینگونه از موارد نهی از منکر، امر به معروف، ارشاد، هدایت سودی ندارد، نسبت به این گروه. از این به بعد حُکم فقهی شروع میشود، آن بحثهای کلامی که تمام شد به آن احکام تشریعی میپردازد.
حکم فقهی برخورد با منافقین
میفرماید با اینها هیچگونه رابطه نداشته باشید: ﴿فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ نه اینکه اینها بیایند از مکه به مدینه و ارقام و آمار منافقین مدینه را زیاد کنند. هجرت از مکه به مدینه مهم نیست، این هجرت صغراست، هجرت از کفر به اسلام مهم است که هجرت کبراست ﴿وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾ ؛ از پلیدی هجرت کن «المهاجِرُ مَن هَجَر السیّئات» .
خب، اگر هجرت کبرا مهم است باید اینها «فی سبیل الله» هجرت کنند، مثل اینکه مجاهدین، «فی سبیل الله» جهاد میکنند. بعد از اینکه هجرت کبرا حاصل شد؛ اول توبه کردند و مسلمان شدند، بعد هجرت صغرا بر آنها واجب است که از بلاد شرک باید به بلاد اسلامی بیایند، مگر اینکه اسلام به همان بلاد شرک برود [و] مردم آنجا را مسلمان کند، که دیگر هجرت تمام بشود. لذا رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از فتح مکه فرمود: «لا هجرةَ بعدَ الفتح» از این تاریخ به بعد دیگر لازم نیست کسی از مکه به مدینه بیاید. هجرت، برای قبل از فتح بود، بعد از فتح مکه، هجرت واجب نیست: «لا هجرةَ بعدَ الفتح».
حکم به قتل منافقین در صورت عدم توبه
خب، در اینجا فرمود: ﴿فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ نه «یهاجروا من مکّة الی المدینه» اگر هجرت نکردند «فی سبیل الله» و توبه نکردند و مسلمان نشدند ﴿فَإِن تَوَلَّوا﴾ از هجرت کبرا و از اسلام واقعی، ﴿فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾؛ اینها را هر جا گرفتید بکُشید. اینها را هر جا گرفتید بکُشید، نشانه آن است که در مکه هم اینها مهدورالدماند. در حالی که قتال «عند المسجد الحرام» جایز نیست، حرمت حَرم و مکه واجبالمراعات است. ولی برای این حرم، هم قصاص است، هر شیء محترمی را اگر دشمن رعایت نکرد، شما میتوانید رعایت نکنید. خون هر کسی محترم است وقتی در نظام اسلامی زندگی میکند. اگر صاحب خون، حرمت خون دیگری را رعایت نکرد [و] دست به قتل کسی زد، خون او هم مهدور است، نه محترم. لذا فرمود: ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَاب﴾ ماههای حرام هم همین طور است؛ اگر ذیقعده و ذیحجه و محرم و رجب محترم است، جنگ در آنها حرام است، اگر کسی در یکی از این ماههای چهارگانه به شما حمله کرد، براساس ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ شما هم میتوانید در این چهار ماه با آنها بجنگید. اگر کسی در جوار مسجدالحرام، در حرم خدا در مکه، دست به این کارهای کفرآمیز زد، شما هم میتوانید جواب کفرآمیز او را با شمشیر بدهید. اینکه فرمود: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾ هر جا یافتید با اینها بجنگید یعنی چه در حرم، چه در حِل. اما در حِل یعنی خارج حرم که حُکمش روشن است. در حرم براساس ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ چون او حرمت حرم را رعایت نکرده است، شما هم مجازید.
اصل مسئله که با مشرکین، کنار مسجدالحرام نجنگید، این را در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بیان فرمود و اگر آنها این حرمت را رعایت نکردهاند، آنگاه شما میتوانید این حرمت را رعایت نکنید و هر جا اینها را گرفتید با اینها بجنگید. در همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره»، به این حُرمات اشاره فرمود. آیهٴ 191 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این است: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُم وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ﴾؛ اما ﴿وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾ در مکه، در حرم با اینها جنگ نکنید، مگر اینکه آنها ابتدا به جنگ کنند ﴿حَتَّی یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ﴾. چه اینکه در آیهٴ 194 همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود: ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ﴾، بعد به طور کلّی فرمود که ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ زمانهای محترم را اگر آنها رعایت نکردند، شما میتوانید رعایت نکنید، مکانهای محترم را اگر گرامی نشمردند، شما میتوانید [گرامی] نشمرید ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ چه حرمتهای زمانی و چه حرمتهای مکانی.
از این جهت، هم دربارهٴ منافقینِ مکه این آیه نازل شد، هم دربارهٴ کفار و مشرکین مکه، آیهٴ پنج سورهٴ «توبه» نازل شد که فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ﴾ این اشهر حُرم سورهٴ «توبه» آن اشهر حُرم معروف نیست؛ بین دولت اسلامی و بین مشرکین، پیمان ترک مخاصمهٴ چهارماهه بسته شد. فرمود این چهار ماه که گذشت، دیگر حالا شما آزادید: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ ولو در مکه، برای اینکه آنها در مکه کارشکنی میکنند و خونریزی میکنند ﴿وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَد﴾. بنابراین اینکه فرمود: ﴿فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾ ناظر به این تعمیم حِلّ و حرم است، برای اینکه آنها رعایت نکردند.
مستثنیات حکم قتل منافقین
و از آن جهت که حُکم اصلی اسلام صلح و سازش است و جنگ را به عنوان دفاع میپذیرد، حتی جهادهای ابتدایی، رنگ دفاع دارند در حقیقت، راه را برای توبه باز گذاشته. فرمود همین گروه که با شما در نبردند، دو جمعیت از اینها مستثنا هستند: یک عده کسانیاند که فرار کنند به قوم یا عشیره یا دولتی که با شما میثاق عدم تعرّض بستهاند، پناه ببرند. اگر یکی از این منافقین مهدورالدم، مثل مشرک مهدورالدم فرار بکند، پناهنده بشود به یک قوم یا عشیره یا دولتی که با شما پیمان عدم تعرّض و زندگی مسالمتآمیز دو جانبه بستهاند ببرد، حق ندارید او را متعرّض بشوید. اگر دولت اسلامی با دولتی میثاق زندگی مسالمتآمیز بست، میثاق عدم تعرّض بست، وفای به میثاق واجب است ولو طرف میثاق مسلمان نباشد. اگر یک مشرک یا کافری، به دولتی که هم میثاق دولت اسلامی است پناهنده شد، دولت اسلامی حق ندارد نسبت به او متعرّض بشود، چرا؟ برای اینکه این پناه برد به دولتی که میثاق عدم تعرّض با دولت اسلامی بسته است. قهراً به میثاق آن دولت و به قوانین آن دولت احترام میگذارد، خود آن دولت با دولت اسلامی زندگی مسالمتآمیز دارد؛ کاری با دولت اسلامی ندارد، این کسی هم که پناهنده شد به آن دولت، او هم کاری نخواهد داشت. ولی اگر کسی پناه ببرد به دولتی که با دولت اسلامی، میثاق عدم تعرّض و میثاق زندگی مسالمتآمیز بست و خرابکاری را آنجا شروع کرد، این در پناهندگی هم منافق است.
پناهبردن به یک دولت، پناهندگی سیاسی، معنایش این است که من آمدم به این کشور، همهٴ عهود و قوانین و مقرّرات و مواثیق داخلی و خارجی این کشور را به رسمیّت میشناسم، این معنای پناهندگی سیاسی است. اگر کسی به دولتی پناهنده شد که با نظام اسلامی میثاق عدم تعرّض بست، آنگاه همین پناهندهٴ سیاسی دست به تخریب و کارشکنی و ترور زد، معلوم میشود همان طوری که با نظام اسلامی منافقانه برخورد میکرد، با این دولتی که هماکنون پناهندگی سیاسی را از او دریافت کرد با او هم دارد منافقانه برخورد میکند، چنین کسی خونش مهدور است، محترم نیست. ولی اگر کسی واقعاً پناهندهٴ سیاسی شد؛ به کشوری پناه برد که با نظام اسلامی میثاق مسالمتآمیز دارند، آنجا هم که رفت هیچ کاری ندارد، قرآن این گروه را استثنا کرد [و] فرمود: ﴿إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ﴾.
عبارت سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در المیزان اینجا مقداری نارسا به نظر میرسد، چون از ظاهر عبارت اینچنین برمیآید که بین منافقین و بین آن دولت، چیزی است که آنها را به هم وصل میکند ، در حالی که ظاهر آیه این است که اینها وصل بشوند به دولتی که بین شما و بین آن دولت، میثاق عدم تعرّض هست ﴿إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ﴾ که بین شمای مسلمانها و بین آن قوم، میثاق هست. در صدر اسلام هم اینچنین بود؛ وجود مقدس رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با بعضی از قبایل مشرک، پیمان عدم تعرّض میبست، یک میثاق دوجانبه میبستند که کاری با هم نداشته باشند تا آن مرحلهٴ نهایی که دستور رسیده است که بالأخره اگر کسی مسلمان نبود، خون او حرمتی ندارد.
خب، این گروه را قرآن استثنا کرد، بعد از اینکه فرمود: ﴿فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم﴾ باز فرمود: ﴿وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾ که فرق ولیّ و نصیر در بحثهای قبل گذشت، دو گروه را استثنا فرمود. فرمود: ﴿إِلَّا الَّذِینَ﴾ یعنی مگر آن منافقینی که ﴿یَصِلُونَ﴾ به قومی که آن قوم، مسلمان نیستند ولی با شما میثاق زندگی مسالمتآمیز بستهاند ﴿إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ﴾ که ﴿بَیْنَکُمْ﴾ بین شما مسلمین و بین آن قوم که به منافقین پناهندگی دادند ﴿مِیثَاقٌ﴾، رعایت میثاق واجب است. در سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» فرمود که کفّاری که کاری با شما ندارند، شما موظّفید نسبت به اینها عدل و قِسط را رعایت کنید؛ آیهٴ هشت سورهٴ «ممتحنه» این است ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ٭ إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ﴾ ؛ خدا نهی نمیکند شما را با کفّاری که کاری با شما نکردند، کاری هم با شما ندارند، یک زندگی مسالمتآمیز انسانی با اینها داشته باشید. نسبت به اینها قِسط و عدل کنید، نهی نمیکند که نسبت به اینها با قِسط و عدل رفتار بکنید. بعد در ذیل آیه بیان فرمود، نه تنها نهی نمیکند، بلکه امر میکند، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ نه ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ یعنی «إنّ الله یحبّ المقسِطین بالنسبة الی المسلمین» آن وقت آیه، صدر و ساقهاش با هم هماهنگ نخواهد بود، بلکه صدر آیه دارد که قرآن شما را نهی نمیکند از اینکه با کفّار نیکی کنید، نهی نمیکند که نسبت به اینها قِسط و عدل داشته باشید، این معنایش این است که بِرّ و نیکی و قِسط و عدل، نسبت به کفار حرام نیست؛ اما آیا راجح است و فضیلت دارد، آن را از ذیل آیه میشود استفاده کرد، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ ، خب.
بیان فخررازی در توسل و شفاعت رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
یک بیان لطیفی را فخررازی در تفسیر دارد میگوید که اگر کسی در دنیا مهدورالدم بود و پناهنده شد به گروهی که پیمان عدم تعرّض با دولت اسلامی بستند، اینها از عذاب دنیوی مصونند، اگر در قیامت کسی به پیغمبر پناه ببرد، یقیناً از عذاب خدا نجات پیدا میکند . خب، این معنای توسّل است، این معنای شفاعت است، اینچنین نیست که توسّل، در دنیا شرک باشد، در آخرت شرک نباشد. احکام فقهی بین دنیا و آخرت فرق است، در دنیا فلان چیز پاک است، فلان چیز نجس است، فلان چیز واجب است، فلان چیز حرام است، این احکام را باید انجام بدهند؛ اما احکام اعتقادی و کلامی که بین دنیا و آخرت فرقی ندارد. در آخرت اگر کسی غیر خدا را مؤثّر بداند، شرک است، نه اینکه این کار حرام است، این کار باطل است، شدنی نیست. خب، چطور توسّل در قیامت شرک نیست، شفاعت در قیامت شرک نیست، در دنیا شرک است.
تعمیم مطلب به ذوات مقدس ائمه(علیهم السلام)
به هر تقدیر، ایشان میگویند که اگر کسی در دنیا به دولتی که با نظام اسلامی پیمان عدم تعرّض بست، پناهنده شد، جانش محفوظ است، اگر کسی در آخرت به پیغمبر پناهنده بشود، یقیناً از حرمت خاص استفاده میکند، به ضمیمهٴ آیهٴ شوریٰ که ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ میتوان همین مطلب را دربارهٴ پناهنده شدن به اهلبیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هم ذکر کرد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است