- 423
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 31 و 32 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 31 و 32 سوره نساء"
- معیار بودن اجتناب از کبائر بر اساس آیه31؛
- بخشیده شدن صغائر به صرف اجتناب از کبائر؛
- حکیمانه بودن اعطای نعمات از جانب ذات اقدس الهی.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریمًا ﴿31﴾ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمًا﴿32﴾
معیار بودن اجتناب از کبائر بر اساس آیه31
مطالبی که در ذیل آیهٴ ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ مانده است عبارت از این است که: اولاً آنچه در این آیه مأخوذ است، عنوان اجتناب است نه صرف ترک. اگر کسی معاصی کبیره را ترک کرد، برای اینکه محلّ ابتلای او نبود یا محلّ ابتلای او بود ولی او میلی نداشت، این را نمیگویند اجتناب، این صرف ترک است، این کشف از ملکه نفسانی نمیکند که این درصدد اطاعت مولاست. اجتناب کردن یعنی موضع گرفتن به اصطلاح یعنی در جانبی قرار گرفتن و گناه را در جانب دیگر قرار دادن، تجنب، اجتناب و مانند آن عناوین کفّ نفس را به همراه دارد. قهراً نشانه از آن است که این شخص، درصدد بندگی و اطاعت امر خداست، این اثر [را] دارد پس صرف ترک معیار نیست.
دلالت آیه بر کبائر مبتلابه افراد
مطلب دوم اینکه وقتی فرمود: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ نه یعنی جمیع معاصی کبیره را باید شما اجتناب بکنید، برای اینکه جمیع معاصی کبیره مورد ابتلای جمیع آحاد که نیست. بسیاری از معاصی کبیره است که اصلاً در طی مدت عمر، محلّ ابتلای بعضی از افراد قرار نمیگیرد. معاصی کبیرهای که در فلان رشته از صنعت هست مخصوص صاحبان آن صنعت است یا در فلان مؤسسه یک سلسله معاصی کبیرهای ممکن است راه پیدا کند، کسانی که اصلاً در آن مؤسسه حضور ندارند. آن معاصی، محلّ ابتلای اینها در مدت عمر نیست.
بنابراین معنایش این خواهد بود که جمیع معاصی کبیرهای که هر کسی به او مبتلاست، نه جمیع معاصی کبیرهای که ممکن است در عالم واقع بشود. ورود درون کعبه مثلاً آدابی دارد، فلان کار در درون کعبه مثلاً اشکالی دارد و ممکن است در تمام مدت عمر کسی به درون کعبه اصلاً راه نداشته باشد.
بخشیده شدن صغائر به صرف اجتناب از کبائر
مطلب سوم آن است که ظاهر این ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ﴾ این است که صرف اجتناب کبیره به همین معنای موضع گرفتن، در جانبی واقع شدن، کفّ نفس کردن، همین یک حالت نورانی در انسان ایجاد میکند که باعث میشود گناهان صغیره را خدا میبخشد. نه اینکه اگر کسی گناهان کبیره را اجتناب کرد و دارای اطاعتها و معاصی صغیره بود، آنگاه بین اطاعتها و معاصی صغیره یک نفی و اثباتی برقرار میشود و آن اطاعتها، آن معاصی صغیره را از بین میبرند. زیرا این معنا از آیه سورهٴ «هود» استفاده میشود که: ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ آن از آن آیه است. آن آیه این است که حسنات، گناهان صغیره را از بین میبرند؛ اما ظاهر این آیه این است که صرف اجتناب معاصی کبیره، زمینه فراهم میشود که خداوند، معاصی صغیره را بیامرزد، پس بین آیه سورهٴ «هود» یعنی ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ با آیهٴ محلّ بحث خیلی فرق است.
پرسش:...
پاسخ: این شخص اشتها نداشته باشد نیست. کفّ نفس معنایش آن است که با اینکه میل دارد، خویشتنداری میکند.
ضابطه تشخیص کبائر باستناد روایت از امام صادق (علیه السلام)
مطلب چهارم آن است که ضوابطی برای تشخیص معصیت کبیره و معصیت صغیره ذکر شده است [که] هیچکدام از آن ضوابط، جامع افراد و مانع اغیار نیست [بلکه] هرکدام به نوبه خود فیالجمله مؤثر است. ولی از مجموع آنها میشود قاعدهای را استنباط کرد که در سایه آن قاعده انسان بفهمد که کدام معصیت، کبیره است و کدام معصیت، صغیره. بعضی از نصوص چند ضابطه را به همراه دارد. آن روایتی است که مرحوم امینالاسلام(رضوان الله علیه) در کتاب شریف مجمع نقل کردهاند و حتماً ملاحظه فرمودید در مجمعالبیان و همان روایت را هم سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در المیزان نقل فرمود. آن روایت این است که حضرت عبدالعظیم بن عبدالله حسنی(سلام الله علیه) عن ابی جعفر محمد بن علی امام جواد(صلوات الله علیه) عن ابیه علیبنموسیالرضا(صلوات الله علیه) عن موسیبنجعفر(صلوات الله علیهما) نقل کردند که: «دخل عمرو بن عبید البصری علی ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق»(علیهما الصلاة و علیهما السلام).
عمروبنعبید وقتی به محضر امام صادق(سلام الله علیه) مشرف شد، سلام کرد و نشست و این آیهٴ ﴿ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ﴾ را خواندند. آن آیه گرچه غیر از آیه محلّ بحث است ولی ضوابطی که در ذیل آن آیه است با ضابطهای که میتواند محلّ بحث را روشن کند یکی است. آیه ﴿ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ﴾ که در دو قسمت قرآن بود: یکجا ﴿إِلاَّ اللَّمَمَ﴾ استثنا شد [و] یکجا نشده بود. آن آیه را عمروابنعبید خواند «ثم أمسک»؛ ساکت شد. وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «ما اسکتک»، چه چیزی تو را ساکت کرد؟ «قال أُحب أن أَعرِفَ الکبائر من کتاب الله»؛ عرض کرد میخواهم گناهان کبیره را از قرآن بفهمم که قرآن چه ضابطهای برای تشخیص گناهان کبیره دارد یا اگر ضابطه نیست، ارقام گناهان کبیره را مشخص بکند. وجود مبارک امام ششم(سلام الله علیه) فرمود: «نعم یا عمرو»؛ من جواب میدهم «اکبر الکبائر الشرک بالله» چرا؟ «لقول الله عزوجل» ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این در دو جای همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هست؛ نه تنها خدا شرک را نمیآمرزد، بلکه وعید نار هم داده شد «و قال» ﴿مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارُ﴾ هم از بهشت محروم است هم محکوم به جهنم است، این در مورد شرک «و بعده الیأس من رَوح الله»؛ که یأس از رحمت خدا جزء گناهان کبیره است یعنی بگوید دیگر رحمت خدا به این حد نیست که شامل حال من بشود این کفر است، چون این مایهٴ محدود کردن رحمت خداست «و بعده الیأس من رَوح الله لأنّ الله یقول لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ﴾ .
خب، از اینجا یک ضابطه دیگر استفاده میشود، یأس از رحمت خدا از معاصی کبیره است ولی وعید نار داده نشد. ولی وصف کفر بر کسی که آیس من رحمت الله است اطلاق شده است. پس اگر عملی به عنوان کفر یاد شد، معلوم میشود معصیت کبیره است، این هم یک ضابطه دیگر. «ثمّ الأمن مِن مکر الله»؛ کسی خود را در امان ببیند یعنی بگوید دیگر ـ معاذ الله ـ خدا قادر نیست یا نمیبیند یا نمیتواند به حساب ما برسد و مانند آن؛ خود را در امان میبیند. این امن کاذب است که فقط افراد خاسر خود را در امان میبینند، مثل خوابیدهها. ولی خداوند وعده أمن به مؤمنین داده است که: ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ آن أمن صادق است ولی این أمن کاذب جزء معاصی کبیره است، فرمود: «ثمّ الأمن مِن مکر الله لأنّ الله یقول» ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ . خب، این امن از مکر خدا که جزء معصیت کبیره است نه وعید نار دارد، نه حکم کفر ولی حکم خاسر بر او بار است؛ خسارت بر او مترتب است، این هم یک ضابطه.
﴿و منها عقوق الوالدین لأنّ الله تعالی جعل العاق جباراً شقیاً فی قوله وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبّارًا شَقِیًّا﴾ این هم یک ضابطه، در حالی که بر عقوق والدین در این آیه، وعید به نار داده نشد ولی گفته شد اگر کسی عاق یعنی عاصی، «عقّ» یعنی «عصی» «عقوق» یعنی عصیان اگر کسی عاق و عاصی والدین بود این جبار است و شقی، پس معلوم میشود که یکی از عناوینی که میتواند معصیت کبیره باشد همین جبار و شقی بودن است. «و منها قتل النفس التی حرّم الله إلاّ بالحق لأنّه یقول وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها﴾ این البته وعید به نار داده شد. «و قذف المحصنات لأن الله یقول إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ لعن هست، عذاب عظیم هست، اینها هم نشانه معصیت کبیره است «و أکل مال الیتیم ظلما لقوله ﴿ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامیَ ظُلْمًا﴾» که در ذیلاش بود ﴿إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا﴾ که قبلاً همین آیه در سورهٴ «نساء» گذشت. «و الفرار من الزحرف» اگر کسی در مصاف شرکت کرد، در جبهه شرکت کرد جمعیت طرفین، زیاد بودند و این از میدان جنگ فرار کرد[ که] این فرار از میدان جنگ،گناه کبیره است چرا؟ «لأن الله یقول ﴿وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ﴾ » یعنی اگر کسی در میدان جنگ است حق ندارد تکان بخورد، مگر برای دو کار یا برای جنگاوری دارد تلاش و کوشش میکند یا میخواهد به این مرکز ستادش برود چیزی، خبری بگیرد، مهماتی بیاورد یا خبری بدهد و مانند آن. غیر از این هیچگونه حرکتی در میدان جنگ جایز نیست یا در یک طرف قرار بگیرد برای مبارزه یا به گروه خود برگردد برای مثلاً استعلام خبرهای جنگی و مانند آن، غیر از این دو اگر بخواهد حرکت بکند یعنی فرار بکند، گرفتار غضب الهی شده است و جایگاه او جهنم است .
یکی از معاصی کبیره رباخواری است: «و اکل الربا لأنّ الله یقول﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ »؛ کسی که ربا میخورد، دیوانهوار برمیخیزد؛ مخبطانه حالا یا قیاماش در دنیا مخبطانه است یا قیاماش از قبر، مخبطانه است یا از برزخ به قیامت مخبطانه است، بالأخره قیاماش مخبطانه است یعنی مجنون، محشور میشود. «و یقول فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ این تعبیر هم نشانه گناه کبیره است و سِحر یکی از گناهان کبیره، سحر است «لأنّ الله یقول ﴿وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ » در این جمله، وعید به نار داده نشد فقط فرمود: اینها در آخرت بهرهای ندارند، اینهم یکی از ضوابط معصیت کبیره است. «والزنا لأنّ الله یقول ﴿وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثامًا * یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهانًا﴾ »؛ در عذاب الهی خواهد ماند. یکی از گناهان کبیره «و الیمین الغَموس» است؛ قسم دروغ که انسان با قسم دروغ، حق کسی یا مال کسی را از بین ببرد و غَموس گفتند یا برای آن است که حق و مال کسی را غمس و رمس میکند و از بین میبرد یا نه؛ این قسم دروغ، خود آن قسم خورنده را محو میکند، بالأخره غموس است؛ فرو میبرد آدم را «لأن الله یقول ﴿إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلا ًاولئک لا خلاق لهم فی الاخرةَ﴾ »؛ آنها که با سوگند به نام الهی بهره کمی میبرند، نه اینکه اگر قسم دروغ خوردند و مال زیاد بردند عیب ندارد ولی برای مال کم قسم نخورند، بلکه دنیا در برابر اینگونه از معارف، متاع قلیل است: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ ولو انسان همه دنیا را با قسم دروغ ببرد، بالأخره متاع کم برده است « والغول قال الله﴿ و من یغلُل یأتِ بما غلَّ یوم القیامة و منع الزکاة المفروضة» از اینجا معلوم میشود که محرَّم معصیت کبیره است، ترک واجب هم معصیت کبیره. فرمود: «و منع الزکاة المفروضة لأنّ الله یقول ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ﴾ » که در سورهٴ «توبه» است که این وعید به نار است و یکی از گناهان کبیره شهادة الزور است؛ شهادت دروغ و کتمان الشهادة است: «لأن الله یقول ﴿وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ﴾ »؛ فرمود: اگر کسی شهادت حق را در محکمه عدل کتمان بکند و نگوید، قلباش معصیت کرده است. خب، این تعبیری که قلبش معصیت کرده است نه وعید نار است نه مانند آن ولی از این تعبیر، حضرت معصیت کبیره درآورد. پس اینها هم ضابطههای خاصی را افاده میکنند؛ اگر کسی این گناه را بکند قلباش معصیت کار است، این معلوم میشود که معصیت کبیره است.
«و شرب الخمر لأن الله تعالی عدل بها عبادة الأوثان» در بعضی از نصوص، مشرک با میگسار یکجا ذکر شدند. در اینجا حضرت فرمود که میخواری جزء معاصی کبیره است، برای اینکه خداوند می خوردن را با بتپرستی کنار هم قرار داد، حالا در آیه است یا در لسان رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که «مُدمِنُ الخمر کعابد وَثَن» . این در نص است البته «لأن الله تعالی عدل بها عبادة الاوثان» اینها را عِدل هم قرار داده است که «مدمن الخمر کعابد وَثَن»، «و ترک الصلاة متعمَّداً» اینهم نشانه آن است که ترک واجب هم معصیت کبیره است، چه اینکه فعل حرام معصیت کبیره[است]، البته اینگونه از واجبها «ترک الصلاة متعمداً أوشیئاً مما فرض الله تعالی» چرا؟ «لأن رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یقول مَن ترک الصلاة متعمَّداً فقد برء من ذمّة الله و ذمّة رسوله»(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این دیگر در امان خدا نیست و در امان پیغمبر نیست. این جمله از همان تعبیراتی است که شفاعت را هم میرساند، شفاعت در دنیا را البته، در آخرت که مسلّم است که انسانی که نماز میگزارد این در امان خدا و پیغمبر است، امان خداست که مشخص است، معلوم میشود که پیغمبر هم به اذن ذات اقدس الهی مأمور امان دادن نمازگزاران است و اگر کسی نماز را ترک کرد، دیگر در امان خدا و پیغمبر نیست. این گذشته از اینکه میرساند ترک نماز، معصیت کبیره است و در معرض خطر، شفاعت دنیایی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را هم میرساند. اینکه در کتابهای اعمال سنه و مراقبات و اینها میگویند: شما در هر روز به خفیر آن روز یعنی به ضامن آن روز پناه ببرید همین است، حالا روزها را تقسیم کردند. فلان روز متعلق به فلان امام(سلام الله علیه) است که او خفیر این روز است « خفیر» یعنی ضامن یعنی مسئولیت این روز را به اذن خدا او به عهده دارد. فرشتگان که مدبرات امرند به اذن خدا کارها را به عهده میگیرند و این انسانهای کامل که مسجود فرشتگاناند و بالاتر از فرشتگاناند یقیناً کارها را به اذن الله به عهده دارند. به هر تقدیر، از این بیان استفاده میشود که نمازگزار در امان خدا و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، بینماز از امان خدا و پیغمبر بیرون است.
«و نقض العهد و قطیعة الرَّحِم لأن الله تعالی یقول ﴿أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ﴾ »، چون دارد ﴿ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ﴾ ؛ آنهایی که عهد الهی را میشکنند و چیزی را که خدا امر به وصل کرد اینها ترک میکنند. صله رحم اینچنین است، یکی از اموری که خدا امر به وصل کرده است همان صله رحم است. اگر کسی صله رحم را ترک کرد، این نقض کرد، قطع کرد چیزی را که ﴿أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ﴾ قهراً مشمول لعنت و سوءدار خواهد بود. خب، با این بیان نورانی امام ششم(سلام الله علیه) چند ضابطه برای معصیت کبیره روشن میشود و ظاهر اینها هم حصر نیست. اینها برای کسی که بخواهد همان طوری که در کتابهای فقهی از بررسی عدهای از نصوص یک سلسله قاعده مصطاده¬ای استنباط میشود، از بررسی اینگونه از مسائل تهذیب نفس و تربیت اخلاقی و امثالذلک هم قاعدهای میتوان استنباط کرد که جامع اینها باشد؛ اینها هر کدام به عنوان نمونه باشد، حالا یا وعید به نار است یا به عنوان فتنه و فساد کبیر است یا به عنوان اثم کبیر است یا به عنوان غضب خداست یا به عنوان اینکه لعن خدا را به همراه دارد یا به عنوان اینکه این وسیله کفر است یا به عنوان اینکه وسیله خسارت است یا به عنوان اینکه وسیله مرض قلب است و اثم قلب است و امثالذلک، اینها میشود معاصی کبیر.
تک بعدی شدن شخصیت انسان در جهان آخرت
مطلب بعدی آن است که سخنی از غزالی نقل شده و آن این است که این اطاعتها و معصیتها در صحنه نفس تفاعلی دارند تا بالأخره به یک صورت دربیایند . این سخن فیالجمله حق هست یعنی انسان دارای یک صورت نوعیه است، بالأخره یک بعدی خواهد شد؛ اما نه به آن معنا انسان مادامی که در دنیاست یک بعدی است، بلکه ممکن است در دنیا که هست چند بعدی باشد، در برزخ و قیامت هم چند بعدی باشد در آن آخرین مراحل قیامت که حسابها بررسی میشود، سوخت و سوز به عمل میآید انسان یک جانبه میشود. حالایا شقیّ محض است مخلَّد در نار یا سعید صرف است مخلد در بهشت. اینکه ایشان داشتند، این در بخشی از سیر انسانی تام است وگرنه به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در دنیا کسانی هستند که دارای دو شخصیت یا سه شخصیتاند که به اصطلاح علمای نفس و روانشناسها، این شخص مبتلا به ازدواج و تناکح شخصیت است .
بیانذلک این است که بعضیها یک بعدیاند یعنی واقعاً آدم خوبیاند و بعضیها هم واقعاً آدم بدیاند. منافق، مثل کافر واقعاً آدم پلیدی است و اگر اظهار خلوص میکند، همین کار او هم گناه است، نه اینکه واقعاً او مخلص باشد. او هیچ کاری را که خوب باشد انجام نمیدهد یا در حالی هم که دارد ریا میکند در همان حال دارد گناه میکند، چون دارد نشان میدهد که من برای خدا دارم عبادت میکنم و نمیکند. پس منافق، یک بعدی است نه دو بعدی. اما بعضیها مبتلا به تعدد شخصیتاند یعنی وقتی سفره گناه مطرح بشود باکشان نیست و مجلس دعا پیش بیاید آنجا هم ناله و ضجه دارند. این هنوز به یک واحد تبدیل نشد، این خاصیتهای نفسانی اینها باهم قرار گذاشتند. کارها را تقسیم کردند؛ هم آن قوای غضب و شهوت او سهم خود را گرفت در سفره گناه شرکت میکند، هم این قوه عقل نسبتاً بهره خود را گرفت، در کنار مراکز دینی هم حضور پیدا میکند این تقریباً دو شخصیتی است، این همان است که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا﴾ . آنجا که گناه میکنند واقعاً گناه میکنند، آنجا هم که ثواب میکنند واقعاً ثواب میکنند؛ منافق نیستند. از آن طرف از ربا باکشان نیست، از آن طرف نماز جماعت هم میخوانند تا سرانجام وقتی سوختوسوز شد یک بعدی شد، تکلیف مشخص میشود یا فیالسعیر است یا فیالجنة.
امیدبخش بودن تعدادی از آیات سوره نساء از جمله آیه31
مطلب بعدی آن است که گر چه رحمت خدا بیش از غضب اوست ولی در این سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چند آیه امیدوار کننده است. ابنمسعود میگوید: در سورهٴ «نساء» پنج آیه است و ابنعباس میگوید: هشت آیه در سورهٴ «نساء» است که به اندازه دنیا پیش ما میارزد «خیرٌلهذه الامّة مّما طلعت علیه الشمس» آنچه ابنمسعود میگوید همین آیاتی است که رحمت و مغفرت را به همراه دارد. یکی همین آیهٴ محلّ بحث است که: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ﴾ که اگر کسی گناهان کبیره را ترک کرد، خداوند گناهان صغیره او را میبخشد. یکی هم آیهٴ 48 همین سوره« نساء» است که بعد میآید به خواست خدا ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَی إِثْمًا عَظیمًا﴾ این آیه در دو جای سورهٴ «نساء» آمده است- با یک تفاوت مختصری- این آیه که امید رحمت میدهد؛ منتها به نحو قضیه مهمله که در قوه جزئیه است نه به نحو موجبه کلیه، این در دو جای سورهٴ «نساء» است که خدا شرک را نمیآمرزد، مادون شرک را میآمرزد؛ اما ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾ لذا جز امید، نتیجهٴ دیگری ندارد. هرگز مغرور نمیکند، چون نفرمود به طور مطلق میآمرزد [بلکه] فرمود: ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾، حالا«مَنْ یَشاءُ»چه کسی است معلوم نیست، لذا هر کسی بین خوف و رجا به سر میبرد.
بعد هم آیهٴ 110 همین سورهٴ «نساء» است که: ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا﴾ که آیه استغفار است. آیهٴ 116 سوره «نساء» هم همان آیه قبلی است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا﴾ آنجا در ذیلش این بود که:﴿وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً﴾ آیهٴ 48 آن بود ولی آیهٴ 116 ذیلش این است که: ﴿فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا﴾. چه اینکه وعده هم داد که آنهایی که مؤمناند به خدا و پیامبر، خداوند اجر آنها را به آنها اعطا میکند بدون اینکه چیزی از اجرشان بکاهد. آیهٴ 152 سورهٴ «نساء»: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا﴾ [و نیز آیه چهل سوره نساء]. ابنعباس گذشته از این آیات آن دو، سه آیهای که قبلاً بحثش گذشت، آنها را هم یادآور هست و آن آیهٴ 26 به بعد سوره « نساء » است که: ﴿یُریدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ * وَ اللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیمًا* یُریدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ﴾. چند جا سخن از آن است که خدا میخواهد لطفاش را شامل حال شما بکند، خدا میخواهد تخفیف بدهد و مانند آن. به هر تقدیر، این آیات نشانه سبقت رحمت خدا بر غضب اوست.
پرسش:...
پاسخ: حالا تفسیر آن آیه در سورهٴ مبارکهٴ «هود» هست ولی آن آیه ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ با این ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ یک لسان نیست [چون] اگر یک لسان بود، معنایش این است که وقتی کسی گناهان کبیره را ترک کرد او میماند و اطاعاتاش از یک سمت ، معاصی صغیره از سمت دیگر، آنگاه آن اطاعات و حسنات او معاصی صغیره او را از بین میبرند، دیگر ترک معصیت کبیره نقشی ندارد.
پرسش:...
پاسخ: بله ولی ظاهر آن آیه این است که بین حسنات و سیئات این تأثیر و تأثر هست که حسنات، معاصی صغیره را از بین میبرد و دیگر ترک معاصی کبیره نقشی ندارد؛ اما ظاهر این آیه محلّ بحث سورهٴ «نساء» که به صورت قضیه شرطیه ذکر شده است آن است که ترک معصیت کبیره، اجتناب معصیت کبیره از آن نظر که اجتناب است، دخیل است تا خدا معاصی صغیره را ببخشد.
پرسش:...
پاسخ: أرجی آیه، آیه دیگر است ولی این سوره از نظر جامعیت آیاتاش این است وگرنه سخن در این نیست که أرجی آیه چیست. در روایات ما دارد که أرجی آیه، همان آیهای است که ، ذات اقدس الهی وعده رحمت داده است و گناهان را خواهد بخشید و امید ایجاد کرده است و نهی از قنوط .
پرسش:...
پاسخ: بله آن شفاعت است؛ اما جامعترین سورهای که همه این آیات مغفرت را در برداشته باشد، این هست.
پرسش:...
حکیمانه بودن اعطای نعمات از جانب ذات اقدس الهی
خب، اما اینکه فرمود: ﴿وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمًا﴾ گاهی در یک آیه، حکم اخلاقی در پایان آیه ذکر میشود [و] گاهی حکم اخلاقی و تربیتی در اول آیه ذکر میشود. این آیهای که الآن تلاوت شد، از این قبیل است که حکم تربیتی قبل از آن حکم حقوقی و حکم فقهی که در وسط آیه است یاد شد. فرمود: ﴿وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ﴾. خداوند، نعمتها را برابر حکمت خود تقسیم کرده است: ﴿نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ﴾ این اصل اول. آنچه را هم که خداوند به دیگران داد براساس حکمت داد، حالا یا دیگران تلاش و کوشش کردند استحقاق این را داشتند و خداوند به عنوان جزای خدمات اینها به اینها مرحمت کرد یا نه، میخواهد اینها را بگیرد، یک زمینه سرگرمی است.
پس کار خدا حکمت است، نه براساس استحقاق آنها، بلکه یک استدراج الهی است، به هر دو حال کار خدا حکیمانه است. شما اگر نعمتی را خواستید، خود را به زحمت نیندازید و آن متنعم را هم به زحمت نیندازید؛ نه حسد داشته باشید که خود را در زحمت بیندازید، نه نزاع بکنید که از او نزع بکنید و از او بِکَنید که او را دچار مشکل بکنید. همه این نِعَم به احسن وجه نزد خدا هست که قدیر است و علیم، چه داعی دارید شما؟ لذا هر نعمتی که در دست دیگران است شما میتوانید مشابه او یا بهتر از او را از خدا بگیرید، بدون اینکه خودتان را به زحمت بیندازید یا دیگری را گرفتار بکنید. نزاع بکنید به فکر نزع و کندن باشید طرفین در زحمتاید. نزاع نکنید، خودخوری داشته باشید با حسد، خودتان در زحمتاید خب، چرا این کار را میکنید؟ ﴿وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ﴾؛ این تمنی را نداشته باشید که از او بگیرید. نسبت به ذات اقدس الهی خب، در ذیل هم فرمود در جاهای دیگر هم فرمود: ﴿وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ﴾ این در ذیل آیه است. آنچه خدا عنایت میکند فضل است و تفضل. خب، سؤال کنید! این راه باز است. سؤال کنیدبا دعا، سؤال کنید با کار، چون کار یک سؤال عملی است، دعا یک سؤال قولی است هر دو را انجام بدهید این راه، باز است. بنابراین شما نعمت میخواهید بدون دردسر ولی آن کار نزاع، نعمت کنی است با دردسر، حسد به نعمت نرسیدن است با دردسر، هیچکدام از این دو را نکنید. در کار خدا دخالت نکنید، چون هر چه او داد حکمت است یا به عنوان پاداش است یا به عنوان استدراج، پس کار او حکیمانه است. برای زوال آن نعمت از متنعم هم زحمت نکشید، برای اینکه سودش به شما نمیرسد. شما اگر مثل او یا بهتر از او را داشته باشید که احساس رنج نمیکنید خب، این راه باز است. اگر راه را رفتید، سؤال کردید و نیافتید باز هم شاکر باشید، معلوم میشود مصلحت شما نبود، چون خیلیها با داشتن به هلاکت افتادند که اگر نمیداشتند راحت بودند.
سلب شدن راه تمنی باطل در قرآن
پس بنابراین راه تمنی باطل را قرآن سلب میکند، راه سؤال فعلی و قولی را باز میکند، در پایان هم جامع همه این شئون را ذکر میکند که خداوند، علیم است و به هر چیزی هم آگاه است.
«و الحمد لله رب العالمین»
- معیار بودن اجتناب از کبائر بر اساس آیه31؛
- بخشیده شدن صغائر به صرف اجتناب از کبائر؛
- حکیمانه بودن اعطای نعمات از جانب ذات اقدس الهی.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریمًا ﴿31﴾ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمًا﴿32﴾
معیار بودن اجتناب از کبائر بر اساس آیه31
مطالبی که در ذیل آیهٴ ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ مانده است عبارت از این است که: اولاً آنچه در این آیه مأخوذ است، عنوان اجتناب است نه صرف ترک. اگر کسی معاصی کبیره را ترک کرد، برای اینکه محلّ ابتلای او نبود یا محلّ ابتلای او بود ولی او میلی نداشت، این را نمیگویند اجتناب، این صرف ترک است، این کشف از ملکه نفسانی نمیکند که این درصدد اطاعت مولاست. اجتناب کردن یعنی موضع گرفتن به اصطلاح یعنی در جانبی قرار گرفتن و گناه را در جانب دیگر قرار دادن، تجنب، اجتناب و مانند آن عناوین کفّ نفس را به همراه دارد. قهراً نشانه از آن است که این شخص، درصدد بندگی و اطاعت امر خداست، این اثر [را] دارد پس صرف ترک معیار نیست.
دلالت آیه بر کبائر مبتلابه افراد
مطلب دوم اینکه وقتی فرمود: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ نه یعنی جمیع معاصی کبیره را باید شما اجتناب بکنید، برای اینکه جمیع معاصی کبیره مورد ابتلای جمیع آحاد که نیست. بسیاری از معاصی کبیره است که اصلاً در طی مدت عمر، محلّ ابتلای بعضی از افراد قرار نمیگیرد. معاصی کبیرهای که در فلان رشته از صنعت هست مخصوص صاحبان آن صنعت است یا در فلان مؤسسه یک سلسله معاصی کبیرهای ممکن است راه پیدا کند، کسانی که اصلاً در آن مؤسسه حضور ندارند. آن معاصی، محلّ ابتلای اینها در مدت عمر نیست.
بنابراین معنایش این خواهد بود که جمیع معاصی کبیرهای که هر کسی به او مبتلاست، نه جمیع معاصی کبیرهای که ممکن است در عالم واقع بشود. ورود درون کعبه مثلاً آدابی دارد، فلان کار در درون کعبه مثلاً اشکالی دارد و ممکن است در تمام مدت عمر کسی به درون کعبه اصلاً راه نداشته باشد.
بخشیده شدن صغائر به صرف اجتناب از کبائر
مطلب سوم آن است که ظاهر این ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ﴾ این است که صرف اجتناب کبیره به همین معنای موضع گرفتن، در جانبی واقع شدن، کفّ نفس کردن، همین یک حالت نورانی در انسان ایجاد میکند که باعث میشود گناهان صغیره را خدا میبخشد. نه اینکه اگر کسی گناهان کبیره را اجتناب کرد و دارای اطاعتها و معاصی صغیره بود، آنگاه بین اطاعتها و معاصی صغیره یک نفی و اثباتی برقرار میشود و آن اطاعتها، آن معاصی صغیره را از بین میبرند. زیرا این معنا از آیه سورهٴ «هود» استفاده میشود که: ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ آن از آن آیه است. آن آیه این است که حسنات، گناهان صغیره را از بین میبرند؛ اما ظاهر این آیه این است که صرف اجتناب معاصی کبیره، زمینه فراهم میشود که خداوند، معاصی صغیره را بیامرزد، پس بین آیه سورهٴ «هود» یعنی ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ با آیهٴ محلّ بحث خیلی فرق است.
پرسش:...
پاسخ: این شخص اشتها نداشته باشد نیست. کفّ نفس معنایش آن است که با اینکه میل دارد، خویشتنداری میکند.
ضابطه تشخیص کبائر باستناد روایت از امام صادق (علیه السلام)
مطلب چهارم آن است که ضوابطی برای تشخیص معصیت کبیره و معصیت صغیره ذکر شده است [که] هیچکدام از آن ضوابط، جامع افراد و مانع اغیار نیست [بلکه] هرکدام به نوبه خود فیالجمله مؤثر است. ولی از مجموع آنها میشود قاعدهای را استنباط کرد که در سایه آن قاعده انسان بفهمد که کدام معصیت، کبیره است و کدام معصیت، صغیره. بعضی از نصوص چند ضابطه را به همراه دارد. آن روایتی است که مرحوم امینالاسلام(رضوان الله علیه) در کتاب شریف مجمع نقل کردهاند و حتماً ملاحظه فرمودید در مجمعالبیان و همان روایت را هم سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در المیزان نقل فرمود. آن روایت این است که حضرت عبدالعظیم بن عبدالله حسنی(سلام الله علیه) عن ابی جعفر محمد بن علی امام جواد(صلوات الله علیه) عن ابیه علیبنموسیالرضا(صلوات الله علیه) عن موسیبنجعفر(صلوات الله علیهما) نقل کردند که: «دخل عمرو بن عبید البصری علی ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق»(علیهما الصلاة و علیهما السلام).
عمروبنعبید وقتی به محضر امام صادق(سلام الله علیه) مشرف شد، سلام کرد و نشست و این آیهٴ ﴿ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ﴾ را خواندند. آن آیه گرچه غیر از آیه محلّ بحث است ولی ضوابطی که در ذیل آن آیه است با ضابطهای که میتواند محلّ بحث را روشن کند یکی است. آیه ﴿ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ﴾ که در دو قسمت قرآن بود: یکجا ﴿إِلاَّ اللَّمَمَ﴾ استثنا شد [و] یکجا نشده بود. آن آیه را عمروابنعبید خواند «ثم أمسک»؛ ساکت شد. وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «ما اسکتک»، چه چیزی تو را ساکت کرد؟ «قال أُحب أن أَعرِفَ الکبائر من کتاب الله»؛ عرض کرد میخواهم گناهان کبیره را از قرآن بفهمم که قرآن چه ضابطهای برای تشخیص گناهان کبیره دارد یا اگر ضابطه نیست، ارقام گناهان کبیره را مشخص بکند. وجود مبارک امام ششم(سلام الله علیه) فرمود: «نعم یا عمرو»؛ من جواب میدهم «اکبر الکبائر الشرک بالله» چرا؟ «لقول الله عزوجل» ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این در دو جای همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هست؛ نه تنها خدا شرک را نمیآمرزد، بلکه وعید نار هم داده شد «و قال» ﴿مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارُ﴾ هم از بهشت محروم است هم محکوم به جهنم است، این در مورد شرک «و بعده الیأس من رَوح الله»؛ که یأس از رحمت خدا جزء گناهان کبیره است یعنی بگوید دیگر رحمت خدا به این حد نیست که شامل حال من بشود این کفر است، چون این مایهٴ محدود کردن رحمت خداست «و بعده الیأس من رَوح الله لأنّ الله یقول لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ﴾ .
خب، از اینجا یک ضابطه دیگر استفاده میشود، یأس از رحمت خدا از معاصی کبیره است ولی وعید نار داده نشد. ولی وصف کفر بر کسی که آیس من رحمت الله است اطلاق شده است. پس اگر عملی به عنوان کفر یاد شد، معلوم میشود معصیت کبیره است، این هم یک ضابطه دیگر. «ثمّ الأمن مِن مکر الله»؛ کسی خود را در امان ببیند یعنی بگوید دیگر ـ معاذ الله ـ خدا قادر نیست یا نمیبیند یا نمیتواند به حساب ما برسد و مانند آن؛ خود را در امان میبیند. این امن کاذب است که فقط افراد خاسر خود را در امان میبینند، مثل خوابیدهها. ولی خداوند وعده أمن به مؤمنین داده است که: ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ آن أمن صادق است ولی این أمن کاذب جزء معاصی کبیره است، فرمود: «ثمّ الأمن مِن مکر الله لأنّ الله یقول» ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ . خب، این امن از مکر خدا که جزء معصیت کبیره است نه وعید نار دارد، نه حکم کفر ولی حکم خاسر بر او بار است؛ خسارت بر او مترتب است، این هم یک ضابطه.
﴿و منها عقوق الوالدین لأنّ الله تعالی جعل العاق جباراً شقیاً فی قوله وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبّارًا شَقِیًّا﴾ این هم یک ضابطه، در حالی که بر عقوق والدین در این آیه، وعید به نار داده نشد ولی گفته شد اگر کسی عاق یعنی عاصی، «عقّ» یعنی «عصی» «عقوق» یعنی عصیان اگر کسی عاق و عاصی والدین بود این جبار است و شقی، پس معلوم میشود که یکی از عناوینی که میتواند معصیت کبیره باشد همین جبار و شقی بودن است. «و منها قتل النفس التی حرّم الله إلاّ بالحق لأنّه یقول وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها﴾ این البته وعید به نار داده شد. «و قذف المحصنات لأن الله یقول إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ لعن هست، عذاب عظیم هست، اینها هم نشانه معصیت کبیره است «و أکل مال الیتیم ظلما لقوله ﴿ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامیَ ظُلْمًا﴾» که در ذیلاش بود ﴿إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا﴾ که قبلاً همین آیه در سورهٴ «نساء» گذشت. «و الفرار من الزحرف» اگر کسی در مصاف شرکت کرد، در جبهه شرکت کرد جمعیت طرفین، زیاد بودند و این از میدان جنگ فرار کرد[ که] این فرار از میدان جنگ،گناه کبیره است چرا؟ «لأن الله یقول ﴿وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ﴾ » یعنی اگر کسی در میدان جنگ است حق ندارد تکان بخورد، مگر برای دو کار یا برای جنگاوری دارد تلاش و کوشش میکند یا میخواهد به این مرکز ستادش برود چیزی، خبری بگیرد، مهماتی بیاورد یا خبری بدهد و مانند آن. غیر از این هیچگونه حرکتی در میدان جنگ جایز نیست یا در یک طرف قرار بگیرد برای مبارزه یا به گروه خود برگردد برای مثلاً استعلام خبرهای جنگی و مانند آن، غیر از این دو اگر بخواهد حرکت بکند یعنی فرار بکند، گرفتار غضب الهی شده است و جایگاه او جهنم است .
یکی از معاصی کبیره رباخواری است: «و اکل الربا لأنّ الله یقول﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ »؛ کسی که ربا میخورد، دیوانهوار برمیخیزد؛ مخبطانه حالا یا قیاماش در دنیا مخبطانه است یا قیاماش از قبر، مخبطانه است یا از برزخ به قیامت مخبطانه است، بالأخره قیاماش مخبطانه است یعنی مجنون، محشور میشود. «و یقول فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ این تعبیر هم نشانه گناه کبیره است و سِحر یکی از گناهان کبیره، سحر است «لأنّ الله یقول ﴿وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ » در این جمله، وعید به نار داده نشد فقط فرمود: اینها در آخرت بهرهای ندارند، اینهم یکی از ضوابط معصیت کبیره است. «والزنا لأنّ الله یقول ﴿وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثامًا * یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهانًا﴾ »؛ در عذاب الهی خواهد ماند. یکی از گناهان کبیره «و الیمین الغَموس» است؛ قسم دروغ که انسان با قسم دروغ، حق کسی یا مال کسی را از بین ببرد و غَموس گفتند یا برای آن است که حق و مال کسی را غمس و رمس میکند و از بین میبرد یا نه؛ این قسم دروغ، خود آن قسم خورنده را محو میکند، بالأخره غموس است؛ فرو میبرد آدم را «لأن الله یقول ﴿إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلا ًاولئک لا خلاق لهم فی الاخرةَ﴾ »؛ آنها که با سوگند به نام الهی بهره کمی میبرند، نه اینکه اگر قسم دروغ خوردند و مال زیاد بردند عیب ندارد ولی برای مال کم قسم نخورند، بلکه دنیا در برابر اینگونه از معارف، متاع قلیل است: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ ولو انسان همه دنیا را با قسم دروغ ببرد، بالأخره متاع کم برده است « والغول قال الله﴿ و من یغلُل یأتِ بما غلَّ یوم القیامة و منع الزکاة المفروضة» از اینجا معلوم میشود که محرَّم معصیت کبیره است، ترک واجب هم معصیت کبیره. فرمود: «و منع الزکاة المفروضة لأنّ الله یقول ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ﴾ » که در سورهٴ «توبه» است که این وعید به نار است و یکی از گناهان کبیره شهادة الزور است؛ شهادت دروغ و کتمان الشهادة است: «لأن الله یقول ﴿وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ﴾ »؛ فرمود: اگر کسی شهادت حق را در محکمه عدل کتمان بکند و نگوید، قلباش معصیت کرده است. خب، این تعبیری که قلبش معصیت کرده است نه وعید نار است نه مانند آن ولی از این تعبیر، حضرت معصیت کبیره درآورد. پس اینها هم ضابطههای خاصی را افاده میکنند؛ اگر کسی این گناه را بکند قلباش معصیت کار است، این معلوم میشود که معصیت کبیره است.
«و شرب الخمر لأن الله تعالی عدل بها عبادة الأوثان» در بعضی از نصوص، مشرک با میگسار یکجا ذکر شدند. در اینجا حضرت فرمود که میخواری جزء معاصی کبیره است، برای اینکه خداوند می خوردن را با بتپرستی کنار هم قرار داد، حالا در آیه است یا در لسان رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که «مُدمِنُ الخمر کعابد وَثَن» . این در نص است البته «لأن الله تعالی عدل بها عبادة الاوثان» اینها را عِدل هم قرار داده است که «مدمن الخمر کعابد وَثَن»، «و ترک الصلاة متعمَّداً» اینهم نشانه آن است که ترک واجب هم معصیت کبیره است، چه اینکه فعل حرام معصیت کبیره[است]، البته اینگونه از واجبها «ترک الصلاة متعمداً أوشیئاً مما فرض الله تعالی» چرا؟ «لأن رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یقول مَن ترک الصلاة متعمَّداً فقد برء من ذمّة الله و ذمّة رسوله»(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این دیگر در امان خدا نیست و در امان پیغمبر نیست. این جمله از همان تعبیراتی است که شفاعت را هم میرساند، شفاعت در دنیا را البته، در آخرت که مسلّم است که انسانی که نماز میگزارد این در امان خدا و پیغمبر است، امان خداست که مشخص است، معلوم میشود که پیغمبر هم به اذن ذات اقدس الهی مأمور امان دادن نمازگزاران است و اگر کسی نماز را ترک کرد، دیگر در امان خدا و پیغمبر نیست. این گذشته از اینکه میرساند ترک نماز، معصیت کبیره است و در معرض خطر، شفاعت دنیایی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را هم میرساند. اینکه در کتابهای اعمال سنه و مراقبات و اینها میگویند: شما در هر روز به خفیر آن روز یعنی به ضامن آن روز پناه ببرید همین است، حالا روزها را تقسیم کردند. فلان روز متعلق به فلان امام(سلام الله علیه) است که او خفیر این روز است « خفیر» یعنی ضامن یعنی مسئولیت این روز را به اذن خدا او به عهده دارد. فرشتگان که مدبرات امرند به اذن خدا کارها را به عهده میگیرند و این انسانهای کامل که مسجود فرشتگاناند و بالاتر از فرشتگاناند یقیناً کارها را به اذن الله به عهده دارند. به هر تقدیر، از این بیان استفاده میشود که نمازگزار در امان خدا و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، بینماز از امان خدا و پیغمبر بیرون است.
«و نقض العهد و قطیعة الرَّحِم لأن الله تعالی یقول ﴿أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ﴾ »، چون دارد ﴿ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ﴾ ؛ آنهایی که عهد الهی را میشکنند و چیزی را که خدا امر به وصل کرد اینها ترک میکنند. صله رحم اینچنین است، یکی از اموری که خدا امر به وصل کرده است همان صله رحم است. اگر کسی صله رحم را ترک کرد، این نقض کرد، قطع کرد چیزی را که ﴿أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ﴾ قهراً مشمول لعنت و سوءدار خواهد بود. خب، با این بیان نورانی امام ششم(سلام الله علیه) چند ضابطه برای معصیت کبیره روشن میشود و ظاهر اینها هم حصر نیست. اینها برای کسی که بخواهد همان طوری که در کتابهای فقهی از بررسی عدهای از نصوص یک سلسله قاعده مصطاده¬ای استنباط میشود، از بررسی اینگونه از مسائل تهذیب نفس و تربیت اخلاقی و امثالذلک هم قاعدهای میتوان استنباط کرد که جامع اینها باشد؛ اینها هر کدام به عنوان نمونه باشد، حالا یا وعید به نار است یا به عنوان فتنه و فساد کبیر است یا به عنوان اثم کبیر است یا به عنوان غضب خداست یا به عنوان اینکه لعن خدا را به همراه دارد یا به عنوان اینکه این وسیله کفر است یا به عنوان اینکه وسیله خسارت است یا به عنوان اینکه وسیله مرض قلب است و اثم قلب است و امثالذلک، اینها میشود معاصی کبیر.
تک بعدی شدن شخصیت انسان در جهان آخرت
مطلب بعدی آن است که سخنی از غزالی نقل شده و آن این است که این اطاعتها و معصیتها در صحنه نفس تفاعلی دارند تا بالأخره به یک صورت دربیایند . این سخن فیالجمله حق هست یعنی انسان دارای یک صورت نوعیه است، بالأخره یک بعدی خواهد شد؛ اما نه به آن معنا انسان مادامی که در دنیاست یک بعدی است، بلکه ممکن است در دنیا که هست چند بعدی باشد، در برزخ و قیامت هم چند بعدی باشد در آن آخرین مراحل قیامت که حسابها بررسی میشود، سوخت و سوز به عمل میآید انسان یک جانبه میشود. حالایا شقیّ محض است مخلَّد در نار یا سعید صرف است مخلد در بهشت. اینکه ایشان داشتند، این در بخشی از سیر انسانی تام است وگرنه به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در دنیا کسانی هستند که دارای دو شخصیت یا سه شخصیتاند که به اصطلاح علمای نفس و روانشناسها، این شخص مبتلا به ازدواج و تناکح شخصیت است .
بیانذلک این است که بعضیها یک بعدیاند یعنی واقعاً آدم خوبیاند و بعضیها هم واقعاً آدم بدیاند. منافق، مثل کافر واقعاً آدم پلیدی است و اگر اظهار خلوص میکند، همین کار او هم گناه است، نه اینکه واقعاً او مخلص باشد. او هیچ کاری را که خوب باشد انجام نمیدهد یا در حالی هم که دارد ریا میکند در همان حال دارد گناه میکند، چون دارد نشان میدهد که من برای خدا دارم عبادت میکنم و نمیکند. پس منافق، یک بعدی است نه دو بعدی. اما بعضیها مبتلا به تعدد شخصیتاند یعنی وقتی سفره گناه مطرح بشود باکشان نیست و مجلس دعا پیش بیاید آنجا هم ناله و ضجه دارند. این هنوز به یک واحد تبدیل نشد، این خاصیتهای نفسانی اینها باهم قرار گذاشتند. کارها را تقسیم کردند؛ هم آن قوای غضب و شهوت او سهم خود را گرفت در سفره گناه شرکت میکند، هم این قوه عقل نسبتاً بهره خود را گرفت، در کنار مراکز دینی هم حضور پیدا میکند این تقریباً دو شخصیتی است، این همان است که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا﴾ . آنجا که گناه میکنند واقعاً گناه میکنند، آنجا هم که ثواب میکنند واقعاً ثواب میکنند؛ منافق نیستند. از آن طرف از ربا باکشان نیست، از آن طرف نماز جماعت هم میخوانند تا سرانجام وقتی سوختوسوز شد یک بعدی شد، تکلیف مشخص میشود یا فیالسعیر است یا فیالجنة.
امیدبخش بودن تعدادی از آیات سوره نساء از جمله آیه31
مطلب بعدی آن است که گر چه رحمت خدا بیش از غضب اوست ولی در این سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چند آیه امیدوار کننده است. ابنمسعود میگوید: در سورهٴ «نساء» پنج آیه است و ابنعباس میگوید: هشت آیه در سورهٴ «نساء» است که به اندازه دنیا پیش ما میارزد «خیرٌلهذه الامّة مّما طلعت علیه الشمس» آنچه ابنمسعود میگوید همین آیاتی است که رحمت و مغفرت را به همراه دارد. یکی همین آیهٴ محلّ بحث است که: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ﴾ که اگر کسی گناهان کبیره را ترک کرد، خداوند گناهان صغیره او را میبخشد. یکی هم آیهٴ 48 همین سوره« نساء» است که بعد میآید به خواست خدا ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَی إِثْمًا عَظیمًا﴾ این آیه در دو جای سورهٴ «نساء» آمده است- با یک تفاوت مختصری- این آیه که امید رحمت میدهد؛ منتها به نحو قضیه مهمله که در قوه جزئیه است نه به نحو موجبه کلیه، این در دو جای سورهٴ «نساء» است که خدا شرک را نمیآمرزد، مادون شرک را میآمرزد؛ اما ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾ لذا جز امید، نتیجهٴ دیگری ندارد. هرگز مغرور نمیکند، چون نفرمود به طور مطلق میآمرزد [بلکه] فرمود: ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾، حالا«مَنْ یَشاءُ»چه کسی است معلوم نیست، لذا هر کسی بین خوف و رجا به سر میبرد.
بعد هم آیهٴ 110 همین سورهٴ «نساء» است که: ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا﴾ که آیه استغفار است. آیهٴ 116 سوره «نساء» هم همان آیه قبلی است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا﴾ آنجا در ذیلش این بود که:﴿وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً﴾ آیهٴ 48 آن بود ولی آیهٴ 116 ذیلش این است که: ﴿فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا﴾. چه اینکه وعده هم داد که آنهایی که مؤمناند به خدا و پیامبر، خداوند اجر آنها را به آنها اعطا میکند بدون اینکه چیزی از اجرشان بکاهد. آیهٴ 152 سورهٴ «نساء»: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا﴾ [و نیز آیه چهل سوره نساء]. ابنعباس گذشته از این آیات آن دو، سه آیهای که قبلاً بحثش گذشت، آنها را هم یادآور هست و آن آیهٴ 26 به بعد سوره « نساء » است که: ﴿یُریدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ * وَ اللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیمًا* یُریدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ﴾. چند جا سخن از آن است که خدا میخواهد لطفاش را شامل حال شما بکند، خدا میخواهد تخفیف بدهد و مانند آن. به هر تقدیر، این آیات نشانه سبقت رحمت خدا بر غضب اوست.
پرسش:...
پاسخ: حالا تفسیر آن آیه در سورهٴ مبارکهٴ «هود» هست ولی آن آیه ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ با این ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ یک لسان نیست [چون] اگر یک لسان بود، معنایش این است که وقتی کسی گناهان کبیره را ترک کرد او میماند و اطاعاتاش از یک سمت ، معاصی صغیره از سمت دیگر، آنگاه آن اطاعات و حسنات او معاصی صغیره او را از بین میبرند، دیگر ترک معصیت کبیره نقشی ندارد.
پرسش:...
پاسخ: بله ولی ظاهر آن آیه این است که بین حسنات و سیئات این تأثیر و تأثر هست که حسنات، معاصی صغیره را از بین میبرد و دیگر ترک معاصی کبیره نقشی ندارد؛ اما ظاهر این آیه محلّ بحث سورهٴ «نساء» که به صورت قضیه شرطیه ذکر شده است آن است که ترک معصیت کبیره، اجتناب معصیت کبیره از آن نظر که اجتناب است، دخیل است تا خدا معاصی صغیره را ببخشد.
پرسش:...
پاسخ: أرجی آیه، آیه دیگر است ولی این سوره از نظر جامعیت آیاتاش این است وگرنه سخن در این نیست که أرجی آیه چیست. در روایات ما دارد که أرجی آیه، همان آیهای است که ، ذات اقدس الهی وعده رحمت داده است و گناهان را خواهد بخشید و امید ایجاد کرده است و نهی از قنوط .
پرسش:...
پاسخ: بله آن شفاعت است؛ اما جامعترین سورهای که همه این آیات مغفرت را در برداشته باشد، این هست.
پرسش:...
حکیمانه بودن اعطای نعمات از جانب ذات اقدس الهی
خب، اما اینکه فرمود: ﴿وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمًا﴾ گاهی در یک آیه، حکم اخلاقی در پایان آیه ذکر میشود [و] گاهی حکم اخلاقی و تربیتی در اول آیه ذکر میشود. این آیهای که الآن تلاوت شد، از این قبیل است که حکم تربیتی قبل از آن حکم حقوقی و حکم فقهی که در وسط آیه است یاد شد. فرمود: ﴿وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ﴾. خداوند، نعمتها را برابر حکمت خود تقسیم کرده است: ﴿نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ﴾ این اصل اول. آنچه را هم که خداوند به دیگران داد براساس حکمت داد، حالا یا دیگران تلاش و کوشش کردند استحقاق این را داشتند و خداوند به عنوان جزای خدمات اینها به اینها مرحمت کرد یا نه، میخواهد اینها را بگیرد، یک زمینه سرگرمی است.
پس کار خدا حکمت است، نه براساس استحقاق آنها، بلکه یک استدراج الهی است، به هر دو حال کار خدا حکیمانه است. شما اگر نعمتی را خواستید، خود را به زحمت نیندازید و آن متنعم را هم به زحمت نیندازید؛ نه حسد داشته باشید که خود را در زحمت بیندازید، نه نزاع بکنید که از او نزع بکنید و از او بِکَنید که او را دچار مشکل بکنید. همه این نِعَم به احسن وجه نزد خدا هست که قدیر است و علیم، چه داعی دارید شما؟ لذا هر نعمتی که در دست دیگران است شما میتوانید مشابه او یا بهتر از او را از خدا بگیرید، بدون اینکه خودتان را به زحمت بیندازید یا دیگری را گرفتار بکنید. نزاع بکنید به فکر نزع و کندن باشید طرفین در زحمتاید. نزاع نکنید، خودخوری داشته باشید با حسد، خودتان در زحمتاید خب، چرا این کار را میکنید؟ ﴿وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ﴾؛ این تمنی را نداشته باشید که از او بگیرید. نسبت به ذات اقدس الهی خب، در ذیل هم فرمود در جاهای دیگر هم فرمود: ﴿وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ﴾ این در ذیل آیه است. آنچه خدا عنایت میکند فضل است و تفضل. خب، سؤال کنید! این راه باز است. سؤال کنیدبا دعا، سؤال کنید با کار، چون کار یک سؤال عملی است، دعا یک سؤال قولی است هر دو را انجام بدهید این راه، باز است. بنابراین شما نعمت میخواهید بدون دردسر ولی آن کار نزاع، نعمت کنی است با دردسر، حسد به نعمت نرسیدن است با دردسر، هیچکدام از این دو را نکنید. در کار خدا دخالت نکنید، چون هر چه او داد حکمت است یا به عنوان پاداش است یا به عنوان استدراج، پس کار او حکیمانه است. برای زوال آن نعمت از متنعم هم زحمت نکشید، برای اینکه سودش به شما نمیرسد. شما اگر مثل او یا بهتر از او را داشته باشید که احساس رنج نمیکنید خب، این راه باز است. اگر راه را رفتید، سؤال کردید و نیافتید باز هم شاکر باشید، معلوم میشود مصلحت شما نبود، چون خیلیها با داشتن به هلاکت افتادند که اگر نمیداشتند راحت بودند.
سلب شدن راه تمنی باطل در قرآن
پس بنابراین راه تمنی باطل را قرآن سلب میکند، راه سؤال فعلی و قولی را باز میکند، در پایان هم جامع همه این شئون را ذکر میکند که خداوند، علیم است و به هر چیزی هم آگاه است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است