- 878
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 9 و 10 سوره نساء _ بخش چهارم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 9 و 10 سوره نساء _ بخش چهارم"
- قرآن و استفاده از تمثیل جهت احتراز از ظلم به ایتام؛
- ظهور آثار سوء گناهان انسان در نزد اولیاء اللهی
- عینالیقین ثمره داشتن علمالیقین اولیاء الله.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً ﴿9﴾ إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً ﴿10﴾
قرآن و استفاده از تمثیل جهت احتراز از ظلم به ایتام
برای پرهیز از تعدّی به مظلوم، قرآن کریم از تعلیل و تمثیل و تبیین عقلی مدد میگیرد. درباره تعلیل و تبیین، مطالبی هست که مقداری به عرض رسید [و] مقداری هم مطرح میشود؛ اما درباره تمثیل گاهی به زمان حیات مَثَل میزند گاهی به بعد از مرگ. آنچه مربوط به زمان حیات است، در روز اول بحث هم اشاره شد که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 266 اینچنین است: ﴿أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الَّثمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ﴾؛ فرمود شما این منظره را مجسّم کنید، آیا کسی دوست دارد که عمری زحمت بکشد برای اینکه در دوران سالمندی به غیر، نیازمند نباشد ولی در دوران سالمندی که بچههای کوچک دارد، باغی فراهم کرده است که از آن باغ زندگی خود را تأمین کند، باد سوزانی بیفتد که آتش را در درون خود دارد و این باغ را بسوزاند که چیزی برای این سالمند نباشد. او در این حال، نه قدرت دارد دوباره کشاورزی کند [و] باغ را احیا کند، نه توان آن را دارد که این عائله سنگین را اداره کند و نه حاضر است عمری با عزّت زندگی کرده است هم اکنون تکدّی کند.
فرمود: آیا کسی دوست دارد که در زمان پیری به گدایی بیفتد؟ هیچکس دوست ندارد، این خطری است که بعضی را این خطر تهدید میکند. فرمود اگر چنین خطری را نمیتوانید تحمّل کنید در حالت عادی، مواظب اعمالتان باشید؛ در انفاق و مانند آن.
آیه نُه و تبیین تبعات ظالمانه بودن سنت جامعه
این تصویر یک مطلب است مربوط به زمان حیات خود آدم. آیهٴ محلّ بحث، تصویر همان مطلب است مربوط به بعد از مرگ. فرمود: آیا کسی حاضر است بعد از مرگ فرزندان صغیری از او بماند و مالِ او به دست ظالمی بیفتد و آن ظالم در اثر تعدّی، این فرزندان بیسرپرست را گرسنه بگذارد، شما حاضر نیستید. اگر حاضر نیستید، بترسید از چنین خطری: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا﴾؛ بترسند کسانی که اگر بچههای صغیری بگذارند میترسند که اینها چنین روز سیاهی دامنگیرشان بشود. این ترسیم مسئله است برای بعد از مرگ و این کاری هم به سنّت ندارد یک وقت است کسی ظلم میکند ولی ظلم به صورت یک سنّت در جامعه ظهور نمیکند، اگر کسی ظلم کرد ولو جامعه، جامعه ظالم نشد و سنّتی در جامعه رواج پیدا نکرد، سنّت ظالمانه ولی این خطر، بازماندههای او را تهدید میکند که بازماندههای او آسیب ببینند ولو جامعه سنّتش سنّت ظلم نیست، این کاری با سنّتگذاری ندارد. چه اینکه اگر کسی انسان صالحی بود، خدا صلاح او را هرگز فراموش نمیکند. بودند کسانی که همزمان با آن جریان خضر و موسی(علیهما السلام) ستم میکردند. در همان روزگار، کسی آدم صالحی بود و مُرد، فرزندان یتیم او که بیسرپرست شدند با عنایت خضرِ راه مالشان محفوظ ماند. عصر فرعون عصر ستم بود، ظلم هم رواج داشت. ولی چون در آن عصر، یک شخص سالم بود فرزندان آنها در زمان یتیم بودن، محفوظ ماندند. خدا خضری را رساند با موسی(علیهما السلام) که آن دیوار را معماری کنند و آن دفینه زیر دیوار نصیب یتیمها بشود که: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ﴾ .
بنابراین این کاری با سنّتگذاری ستم ندارد که انسان اگر ستم بکند، سنّت ستم را ترویج کرده است، جامعه میشود ستمکار، بعد به نسل آینده هم ستم میشود و یکی از آنها فرزندان او هستند. خب، اگر کسی هم ستم نکند وقتی جامعه ستمکار بشود فرزندان او هم مورد ستم قرار میگیرند. ولی این آیه ناظر به آن است که اگر کسی از گرفتار شدن هراسناک است، نسبت به ایتام دیگران رئوفانه زندگی کند: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾ که «لو ترکوا خافوا».
نحوه ارتباط انسان با اعمال او
خب، در این زمینه دو مطلب بود: یکی اینکه هر انسانی مسئول کار خودش هست اولاد از آبا و آبا از اولاد جدایند. به مقداری که اینها از هم جدایند، آیاتی از قبیل ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ یا ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ و مانند آن یا ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ و مانند این ناظر است.
اما مقداری که آبا و اولاد در رحامت شریکاند، در خون شریکاند، در غذا شریکاند و علل و عوامل دیگر دارند، به همان مقدار که یک سلسلهاند، آثار و اعمال هر کدام در دیگری ظهور میکند، به همان مقدار. اینچنین نیست که پسر نتواند راه صلاح را طی کند، این طور نیست گاهی پدرها کافرند، فرزندان صالح گاهی به عکس است، این شدنی است. ولی طبع قضیه این است که اگر پدری ستم کرد، فرزندانش میچشند. فرزندان به همان مقداری که از رحامت او، از خون او، از غذای او ساخته شدند، به همان مقدار هم جزء او محسوب میشوند. قهراً این حاکم است بر آن دلیلی که میگوید: ﴿لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ از این جهت اخریٰ نیست «لا تزر وازرة وزر نفس اخریٰ» از آن جهت که بین آبا و ابنا ارتباط برقرار است، از آن جهت بیگانه نیستند. وقتی بیگانه نبودند، هر کدام بار دیگری را حمل میکنند ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾.
ارتباط عمل انسان با ذریه او
مسئله ذریّه اگر صلاح آنها به حال خود انسان برنگردد، این همه اصرار در بیانات انبیا مخصوصاً ابراهیم(سلام الله علیهم اجمعین) نیست که خدایا! ذریّه ما را اصلاح بکن. در حالی که دعا برای اصلاح ذریّه در کلمات آنها مخصوصاً ابراهیم خلیل(علیهم السلام) زیاد هست. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست، در سورهٴ «ابراهیم» هست که از ذات اقدس الهی مسئلت میکنند که فرزندان ما را صالح کنید. دعای خلیل حق این است؛ آیهٴ 128 سورهٴ «بقره»: ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا﴾. مشابه این دعا در سورهٴ «ابراهیم» هست که عرض میکند، آیهٴ 40 سورهٴ «ابراهیم»: ﴿رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء﴾ یا آیهٴ 37 سورهٴ «ابراهیم»: ﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ﴾ و مانند آن یا ﴿وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ﴾ که درباره اوست یا همین که شنید خدا به او وعده امامت داد: ﴿وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَتِی﴾ ؛ عرض کرد این امامت را به ذریّه من هم برسان. برای اینکه صلاح نسل بعد، زمینهٴ کمالی است برای نسل قبل. اینچنین نیست که هیچ اثری بر کمال فرزند بار نباشد نسبت به پدر، این طور نیست. از آن طرف هم اگر آثار زشتی از پدر ظهور کرد، احیاناً دامنگیر فرزندان خواهد شد. پس این ارتباط برقرار است، چون به همین اندازه که ارتباط برقرار هست، میشود گفت که اگر کسی ستمکار بود [و] ستم کرد، فرزندان او هم گرفتار خواهند شد.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، به همان اندازه که رابطه دارند. عذاب جسمی را فرزند میبیند و عذاب روحی را پدر و عذابها هم در دنیا هست، هم در آخرت. درباره آخرت که آیات، فراوان هست. درباره دنیا آیهٴ نُه سورهٴ «حج» میفرماید: ﴿ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ﴾؛ بعضیها گذشته از اینکه عذاب اخروی دامنگیرشان میشود، در دنیا هم آبروی اینها میریزد. همان طوری که یک عده در دنیا هم حَسنه دارند در آخرت هم حَسنه، یک عده در دنیا هم خِزی دارند، در آخرت هم خِزی و رسوایی دارند.
هشدار قرآن با احصای عذابهای دنیوی و اخری ظلم به ایتام
عذابها بخشی در زمان حیات است بخشی بعد از ممات، بخشی در دنیاست بخشی هم در آخرت. بنابراین این کریمه، هشدار میدهد که نسبت به افراد مظلوم و یتیم کمال انصاف رعایت بشود. اینکه فرمود: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا﴾ یعنی «لو ترکوا خافوا» نشان میدهد که وقتی اینها بیسرپرستاند، میترسد. از چه چیزی میترسد؟ از همین ظلم میترسد «لو ترکوا، خافوا» خیلیها هستند که میمیرند و فرزندان صغار از آنها مانده است و هیچ هراسی ندارند. به بعضیها گفتند شما برای فرزندانتان چه چیزی گذاشتید؟ گفتند ما برای اینها سورهٴ «واقعه» گذاشتیم؛ به اینها آموختیم که هر شب قبل از خواب سورهٴ «واقعه» بخوانند . به کسی بد نکردیم، به فرزندانمان هم چیز خوب یاد دادیم، خدا هم تأمینشان میکند. در کمال اطمینان میمیرند، چون بد نکردند به کسی میسپارند که او ارحم الراحمین است. اما اینها که بد کردند میترسند، اینها کسانیاند که «لو ترکوا خافوا». اگر بچهٴ صغیری داشته باشند میترسند و ترسِ اینها را خدا امضا کرده است که باید هم بترسند: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا ... خَافُوا﴾، یعنی جایِ ترس دارد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ کاری به سنّت ندارد ولو سنّت هم نشود. اگر جامعه طوری نیست که به طرف ستم حرکت کند، این شخص ظلم کرد به ایتام مردم، به ایتام او ظلم میشود. اگر سخن از سنّت باشد، آنگاه جامعه که به طرف سنّت ستم رفت به ایتام، ظلم میشود خواه ایتام برای پدرانی باشند که ستمکار بودند یا ایتام برای آبایی باشند که ﴿کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ بود. وقتی جامعه به طرف ستم رفت دامنگیر همه میشود. ولی آیه میگوید که اگر ستم کردی فرزندان خودت مبتلا میشوند، نه اینکه ظلم عمومی میشود [و] روزی دامن فرزندان تو را هم میگیرد. خب، اگر این باشد آنهایی هم که عادل بودند به آنها هم میشود گفت که اگر دیگران ظلم کردند، فرزندان شما هم مشمول ظلم آنها میشوند، در حالی که لسان آیه این نیست. لسان آیه نسبت به کسی است که دارد درباره مال یتیم تعدّی میکند و اگر سخن از سنّت باشد، آنها که اهل ظلم نبودند و عادلانه رفتار کردند، فرزندان او هم مشمول ظلم رایج میشوند. بنابراین این درباره شخص خود ظالم است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر این دو تحلیل برای همان است که انسان، از آن جهت که یک موجود مستقلّی است، هر کسی از پدرانش و فرزندانش مستقل است، مشمول همان ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾ ، ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ ، ﴿لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ و مانند آن است و هیچ کسی به حال دیگری سودمند نیست که ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ و آیات دیگر. اما از آن جهت که فرزندان و پدران در رحامت شریکاند، در خون شریکاند، در غذا شریکاند دهها علل و عوامل ما به الاشتراک دارند، اثر هر کدام در دیگری ظهور میکند؛ هم در طرف خوبی ظهور میکند که آیهٴ سورهٴ «کهف» شاهد بود که ﴿وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ هم در طرف شرّ و بدی ظهور میکند که این آیهٴ محلّ بحث شاهد است.
فرزند و پدر، دو انسان منقطع از هم نیستند که به هیچ نحو ارتباطی با هم نداشته باشند. لذا گذشته از آن دعاهای عمومی که انبیا ـ مخصوصاً حضرت ابراهیم(علیهم السلام) ـ درباره مردم دارند ، یک دعای خصوصی هم درباره فرزندانشان دارند. این همه دعایی که قرآن از ابراهیم(علیه السلام) درباره اصلاح ذریّه خود نقل میکند ، از همین قبیل است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بیگانه نیستند اینها، نه. آن اندازهای که جدا هستند این است که این بچهها مظلوماند و پاداش میبرند و نمیگویند که «کما تَدین تُدان» ؛ حالا که پدر ظلم کرد پسر باید بچشد نه، پسر مظلوم است و ثواب مظلوم را میبرد [و] مورد عنایت حق است؛ اما رنجش دامنگیر پدر خواهد شد بدون اجر. اگر ظالمی را مورد انتقام قرار بدهند او اجر ندارد او کیفر میبیند. ولی بچههای ظالم اگر مظلوم بشوند، کیفر نیست، اجر میبینند. اما تلخکامی این فرزندها در ذائقه پدر بعد از مرگ ظهور میکند، او کاملاً مستحضر است و احساس میکند که بچههای او در زحمتاند. بنابراین یک نحو عِقابی است برای پدران ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، به همین اندازه که به پدر برمیگردد قرآن امضا میکند و اگر به پدر برنگردد، داخل در آن بخش است که ﴿لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ ، چون این مرزها را کاملاً قرآن مشخص کرد. فرمود در محدودهای هیچ کدام از پدر و فرزند به حال دیگر اثر ندارند: ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ یا در سورهٴ «تغابن» فرمود: ﴿إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ﴾ . یا فرمود: ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ ؛ فرمود انسان از بستگانش فرار میکند. این آیات، نشانه آن حیثیتی است که بین پدران و فرزندان ربط نیست، هر کسی به اندازه کار خودش مسئول است.
اما این مقدار روشن است که پدر و پسر، مثل دو انسان بیگانه دیگر نیستند [بلکه] یک پیوند رحامت، پیوند خون، شرکت در غذا و مانند آن دارند. به همان مقدار که پیوند رحامت، خون، شرکت در غذا و مانند آن دارند، آثار پدر در فرزند اثر میکند، هم در طرف احسان، نظیر ﴿کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ هم در طرف اسائه، نظیر همین آیهٴ نُه، خب.
پرسش:...
پاسخ: چرا او نگران نباشد؟ آن روز چون روزی است که هر کسی از دیگری فرار میکند، میبیند که بچهٴ او را ظلم میکنند، این از آن جهت که رَحِم اوست در رنج است و خود بچه پاداش میبیند ولی فعلاً مظلوم هست، بعداً پاداش میبیند. اینچنین نیست که به بچه بگویند چون پدر، ظلم کرده است تو باید این ظلم را بچشی و حقّ شکایت هم نداری. این پسر در قیامت میتواند در محکمهٴ الهی بازخواست کند و شکایت کند و انتقام طلب بکند. پس پسر به حقّش میرسد، نه این است که ظلم پدر باعث بشود که ظلم بر فرزند روا باشد و حلال ولی اثر تکوینیاش این است؛ هم استقلال محفوظ هست، هم اثر سوء پدر بر فرزند ظهور کرده است و پسر متأثر است. حالا اینکه فرمود: ﴿فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً﴾ برای آن است که آن نهی را با این دوتا امر تأکید بکند.
تعبیر تند آیه نسبت به ظالمان حقوق ایتام
خب، ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ گذشته از آن خطر عاطفی که ظالم را نسبت به اعقابش تهدید میکند، این خطر شخصی هم هست که مربوط به عذاب خود اوست. فرمود: کسانی که مال یتیم را ظلماً میخورند، اینها فقط آتش را میخورند. چون خوردن مال یتیم از راه تجارت و داد و ستد عادلانه که حرام نیست، لذا فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً﴾ وگرنه اگر کسی طرف تجاریاش یتیم بود، مالِ یتیم را خرید و خورد، این دیگر ﴿یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ نیست، پس منظور ﴿ظُلْماً﴾ است.
اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ به صورت حصر ذکر فرمود. این تعبیر شدید در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم قبلاً بحثش گذشت که کسانی که آیات الهی را کتمان میکنند آنها هم گرفتار همین عذاباند. آیهٴ 174 سورهٴ «بقره» این بود که: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ﴾ این تعبیر، خیلی تعبیر تند است که اینها فقط آتش میخورند [و] جز آتش چیز دیگر نمیخورند: ﴿مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ﴾. چه اینکه در این آیهٴ محلّ بحث دارد که: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ این گذشته از اینکه کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ مفید حصر است، این کلمهٴ ﴿فِی بُطُونِهِمْ﴾ هم دو پیام و دو مطلب دارد: یکی به عنوان تأکید است، بالأخره اکل در بطن است دیگر، دیگر اکل که در غیر بطن نیست. اگر گفتند «أکل فی بطنه» این تأکید است، مثل اینکه گفته باشند «أکل أکل». نظیر ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم﴾ خب، قول با دهن است دیگر. مثل آن است که گفته باشند «یقولون یقولون» یا ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ﴾ خب، طیران با دو بال است دیگر، دیگر لازم نیست که بفرماید ﴿یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ﴾ که، اینهم برای تأکید است. وقتی ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم﴾ هست، ﴿یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ﴾ هست و امثالذلک است، اینها مفید تأکید است. اکل هم در بطن است ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ﴾ این برای تأکید است، این یک نکته.
نکته دیگر این است که یک وقت میگویند «أکل فی بطنه»، یک وقت میگویند «أکل فی بعض بطنه». اگر گفتند «أکل فی بطنه» یعنی شکمش پُر از این شد؛ اینچنین نیست که جا برای غیر باشد، آن وقت این با حصر سازگار است «أکل فی بطنه» یعنی شکم را پُر کرده از این. پس هم حصر، هم کلمه ﴿فِی بُطُونِهِمْ﴾ اینها نشانهٴ تأکید و پُر بودن شکم از آتش است.
ظهور آیه در اکل واقعی آتش کسانی که مال یتیم می¬خورند
مطلب بعدی آن است که آنچه از این آیه برمیآید ـ بدون تأویل و بدون حمل بر خلاف ظاهر ـ این است که کسی که مال یتیم میخورد واقعاً آتش میخورد؛ منتها حالا درک نمیکند، آتشخوار است، حالا بعد ظهور میکند این حالت برای او، بعد میفهمد و در جریان معراج رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خیلی از این مسائل حل شد یعنی حضرت دید عدهای را. جریان معراج هم که جریان صورتسازی و صورتبازی نیست ـ معاذ الله ـ ، که فیلم اشیاء و اشخاص را به حضرت نشان داده باشند که اینچنین نیست، عین واقعیت را ارائه کردند. حضرت دید یک عده دارند آتش میخورند ، این معراج حضرت اسراری را واقع به همراه دارد. اگر کسی نخواهد اینها را توجیه کند حمل بر خلاف ظاهر کند، مجاز در اسناد، مجاز در کلمه، اینگونه از امور را بر این حدیث نورانی تحمیل نکند، خیلی از مطالب از آن درمیآید.
ظهور آثار سوء گناهان انسان در نزد اولیاء اللهی
این انسان واقعیتی دارد که آن واقعیت، هماکنون هست اینها را حضرت در معراج دید. این طور نیست که مثلاً فیلمی ـ معاذ الله ـ ساخته باشند، مثلاً صورتهایی را نشان داده باشند، این طور که نیست. بنابراین اگر کسی بد کرد حقیقتاً آلوده است. آن حدیث شریف که فرمود: «تَعَطَّروا بِالاِستغفار لا تَفْضَحَنَّکم روائِحُ الذُّنوب» از همین قبیل است؛ فرمود خودتان را با استغفار معطّر کنید تا بویِ بد گناه، شما را رسوا نکند. این گناه، یک کار بدبوست و این بو را عدهای استشمام میکنند. در نوبتهای قبل هم ملاحظه فرمودید اگر کسی یک حسّ ظاهر را از دست داد، علمی که از آن حس نصیب این شخص میشد، حالا آن علم را ندارد «مَن فَقَدَ حسّا فَقَدْ فَقَدَ علماً» این علوم حوزوی و دانشگاهی، علوم مدرسهای این است. در درون هم حسّی هست که اگر کسی آن حس را از دست داد، علمی که از آن راه نصیب جان انسان میشود، این ندارد.
قرآن کریم این قسمت را نقل کرد که قافله از مصر حرکت کرد و دستوری هم که یافت این بود که پیراهن یوسف(سلام الله علیه) را از مصر به کنعان بیاورد، فاصله هم خب هشتاد فرسخ است. آنکه پیراهن یوسف را به همراه دارد او بوی یوسف را استشمام نمیکند؛ اما ﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ﴾ همین که قافله از مصر حرکت کرد در هشتاد فرسخی، یعقوب فرمود: ﴿إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ﴾ ؛ بویِ یوسف است. خب آن را که با این شامّه استشمام نمیکنند، همان طوری که قرآن فرمود شما اگر علمالیقین داشته باشید الآن هم که هستید، آتش را میبینید ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ٭ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ٭ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ﴾ ؛ فرمود شما اگر علمالیقین داشته باشید هماکنون آتش را میبینید، نه اینکه بعد از مردن میبینید. خب، بعد از مردن همه ملحدان هم میبینند، میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اینکه فرمود: ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ نه یعنی میمیرید و بعد میبینید خب، آن روزی که مردند منکران هم میبینند. میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ ، آنگاه خدا میفرماید که ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾ این نسبت به موحّدان است. فرمود: شما اگر مواظب چشم و گوشتان باشید، اهل علمالیقین باشید هماکنون جهنم را میبینید. این دیگر خیلی احتیاج ندارد خودتان را به زحمت بیندازید، سالهای متمادی درس بخوانید تا ثابت کنید بهشتی هست، جهنمی هست برای اینکه خدا هست خدا عادل است و چون خدا عادل است باید به حسنات و سیّئات برسد و چون خدا حکیم است کار را عبث خلق نکرده، این همه ظلمهایی که میشود از یک طرف، مظلومهایی از طرف دیگر. پس روزی باید باشد که ظالمین انتقام ببینند، همین طور که نشستید جهنم را میبینید؛ منتها آن راه، چون راه سختی است حاضر نیستیم آن راه را طی کنیم، البته راه سختی هم هست، از همهٴ هوسها گذشتن است دیگر. آدم واقع از همه هوسها بگذرد یک نصف روز برای او حل میشود؛ اما این گذشتن از همه هوسها کار سختی است.
عینالیقین ثمره داشتن علمالیقین اولیاء الله
وعده قرآن این است که اگر شما معتقد باشید علمالیقین داشته باشید، عینالیقین برایتان حاصل میشود. در دنیا قبل از مرگ، مسئله معراج هم همین طور است. بنابراین این آیه به ظاهرش باقی است که عدهای واقعاً آتش میخورند، اگر کسی چون یعقوب(سلام الله علیه) بود که شامّه درونی داشت و گفت: ﴿إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ﴾ ؛ بوی بد گناهان هم میشنود، یک عده بدبو هستند. اگر نه، آن شامّه نبود خب، مثل کسی که شامّهاش بسته است او که بو را استشمام نمیکند. به هر تقدیر، فرمود: اینها جز آتش چیز دیگر نمیخورند.
پرسش:...
پاسخ: هیچ تصرّفی نیست. همان طوری که درباره مال فرمود: ﴿یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی﴾ درباره نار هم فرمود: ﴿یَأْکُلُونَ﴾. آن عذاب اخروی را با «سین» استقبال ذکر کرد، فرمود: ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ آن یک عذاب دیگری است؛ اما الآن دارد آتش میخورد. مثل اینکه الآن اگر کسی آتش بخورد شرعاً چه کار کرده است؟ الآن اگر کسی آتش بخورد این معصیت کرد، چون خودکشی کرد و در قیامت هم او را میسوزانند. الآن اگر کسی انتحار کرد، سَم خورد چه میشود؟ خب سم خورد معصیت کرد، الآن واقعاً دارد سم میخورد، بعد هم که در قیامت او را میسوزانند. حالا سؤال فقهی، اگر کسی مقداری آتش بخورد، خب آتش کُشنده است دیگر. این الآن دارد آتش میخورد، معصیت هم کرده و در قیامت هم میسوزد چون خودکشی کرده. این مال یتیم خوردن واقعاً این طور است، دارد آتش میخورد؛ منتها نمیبیند یا دارد سَم میخورد؛ منتها نمیبیند.
در بیان نورانی حضرت امیر که برای سلمان نامه نوشتند و دنیا را ترسیم کردند، فرمود: مَثَل حیات دنیا «مَثَلُ الْحَیَّة» که «لَیِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا» ؛ فرمود اینکه من میگویم به دنیا دست نزن، مثل آن است که ولیّ یک کودک بازیگوش بگوید پشت این مارِ خوشرنگ دست نزن! این نرم، سم است به سم دست نزن. خب، اگر کسی به سم دست زد، بعد هم در قیامت میسوزد که چرا خودت را مسموم کردی؛ اما الآن بالأخره به سم دست زد، الآن مسموم شد. اگر کسی سم خورد، خب ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾؛ در قیامت هم میسوزانند که چرا سم خوردی؟ خودکشی کردی ولی الآن دارد سم میخورد.
فرمود: عذاب اخروی سرِ جایش محفوظ است؛ اما الآن در سوخت و سوز است. حالا اگر کسی سخن از اکل نبود، یک فرش یتیم را زیر پا گذاشت، این روی آتش نشست. آبِ غصبی یتیم را بر بالای سرِ خود ریخت ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾ در خانهٴ غصبی نشست، این در اتاق آتش دارد زندگی میکند؛ منتها نمیداند. آن ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ سرِ جایش محفوظ است؛ اما الآن دارد آتش میخورد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- قرآن و استفاده از تمثیل جهت احتراز از ظلم به ایتام؛
- ظهور آثار سوء گناهان انسان در نزد اولیاء اللهی
- عینالیقین ثمره داشتن علمالیقین اولیاء الله.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً ﴿9﴾ إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً ﴿10﴾
قرآن و استفاده از تمثیل جهت احتراز از ظلم به ایتام
برای پرهیز از تعدّی به مظلوم، قرآن کریم از تعلیل و تمثیل و تبیین عقلی مدد میگیرد. درباره تعلیل و تبیین، مطالبی هست که مقداری به عرض رسید [و] مقداری هم مطرح میشود؛ اما درباره تمثیل گاهی به زمان حیات مَثَل میزند گاهی به بعد از مرگ. آنچه مربوط به زمان حیات است، در روز اول بحث هم اشاره شد که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 266 اینچنین است: ﴿أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الَّثمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ﴾؛ فرمود شما این منظره را مجسّم کنید، آیا کسی دوست دارد که عمری زحمت بکشد برای اینکه در دوران سالمندی به غیر، نیازمند نباشد ولی در دوران سالمندی که بچههای کوچک دارد، باغی فراهم کرده است که از آن باغ زندگی خود را تأمین کند، باد سوزانی بیفتد که آتش را در درون خود دارد و این باغ را بسوزاند که چیزی برای این سالمند نباشد. او در این حال، نه قدرت دارد دوباره کشاورزی کند [و] باغ را احیا کند، نه توان آن را دارد که این عائله سنگین را اداره کند و نه حاضر است عمری با عزّت زندگی کرده است هم اکنون تکدّی کند.
فرمود: آیا کسی دوست دارد که در زمان پیری به گدایی بیفتد؟ هیچکس دوست ندارد، این خطری است که بعضی را این خطر تهدید میکند. فرمود اگر چنین خطری را نمیتوانید تحمّل کنید در حالت عادی، مواظب اعمالتان باشید؛ در انفاق و مانند آن.
آیه نُه و تبیین تبعات ظالمانه بودن سنت جامعه
این تصویر یک مطلب است مربوط به زمان حیات خود آدم. آیهٴ محلّ بحث، تصویر همان مطلب است مربوط به بعد از مرگ. فرمود: آیا کسی حاضر است بعد از مرگ فرزندان صغیری از او بماند و مالِ او به دست ظالمی بیفتد و آن ظالم در اثر تعدّی، این فرزندان بیسرپرست را گرسنه بگذارد، شما حاضر نیستید. اگر حاضر نیستید، بترسید از چنین خطری: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا﴾؛ بترسند کسانی که اگر بچههای صغیری بگذارند میترسند که اینها چنین روز سیاهی دامنگیرشان بشود. این ترسیم مسئله است برای بعد از مرگ و این کاری هم به سنّت ندارد یک وقت است کسی ظلم میکند ولی ظلم به صورت یک سنّت در جامعه ظهور نمیکند، اگر کسی ظلم کرد ولو جامعه، جامعه ظالم نشد و سنّتی در جامعه رواج پیدا نکرد، سنّت ظالمانه ولی این خطر، بازماندههای او را تهدید میکند که بازماندههای او آسیب ببینند ولو جامعه سنّتش سنّت ظلم نیست، این کاری با سنّتگذاری ندارد. چه اینکه اگر کسی انسان صالحی بود، خدا صلاح او را هرگز فراموش نمیکند. بودند کسانی که همزمان با آن جریان خضر و موسی(علیهما السلام) ستم میکردند. در همان روزگار، کسی آدم صالحی بود و مُرد، فرزندان یتیم او که بیسرپرست شدند با عنایت خضرِ راه مالشان محفوظ ماند. عصر فرعون عصر ستم بود، ظلم هم رواج داشت. ولی چون در آن عصر، یک شخص سالم بود فرزندان آنها در زمان یتیم بودن، محفوظ ماندند. خدا خضری را رساند با موسی(علیهما السلام) که آن دیوار را معماری کنند و آن دفینه زیر دیوار نصیب یتیمها بشود که: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ﴾ .
بنابراین این کاری با سنّتگذاری ستم ندارد که انسان اگر ستم بکند، سنّت ستم را ترویج کرده است، جامعه میشود ستمکار، بعد به نسل آینده هم ستم میشود و یکی از آنها فرزندان او هستند. خب، اگر کسی هم ستم نکند وقتی جامعه ستمکار بشود فرزندان او هم مورد ستم قرار میگیرند. ولی این آیه ناظر به آن است که اگر کسی از گرفتار شدن هراسناک است، نسبت به ایتام دیگران رئوفانه زندگی کند: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾ که «لو ترکوا خافوا».
نحوه ارتباط انسان با اعمال او
خب، در این زمینه دو مطلب بود: یکی اینکه هر انسانی مسئول کار خودش هست اولاد از آبا و آبا از اولاد جدایند. به مقداری که اینها از هم جدایند، آیاتی از قبیل ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ یا ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ و مانند آن یا ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ و مانند این ناظر است.
اما مقداری که آبا و اولاد در رحامت شریکاند، در خون شریکاند، در غذا شریکاند و علل و عوامل دیگر دارند، به همان مقدار که یک سلسلهاند، آثار و اعمال هر کدام در دیگری ظهور میکند، به همان مقدار. اینچنین نیست که پسر نتواند راه صلاح را طی کند، این طور نیست گاهی پدرها کافرند، فرزندان صالح گاهی به عکس است، این شدنی است. ولی طبع قضیه این است که اگر پدری ستم کرد، فرزندانش میچشند. فرزندان به همان مقداری که از رحامت او، از خون او، از غذای او ساخته شدند، به همان مقدار هم جزء او محسوب میشوند. قهراً این حاکم است بر آن دلیلی که میگوید: ﴿لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ از این جهت اخریٰ نیست «لا تزر وازرة وزر نفس اخریٰ» از آن جهت که بین آبا و ابنا ارتباط برقرار است، از آن جهت بیگانه نیستند. وقتی بیگانه نبودند، هر کدام بار دیگری را حمل میکنند ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾.
ارتباط عمل انسان با ذریه او
مسئله ذریّه اگر صلاح آنها به حال خود انسان برنگردد، این همه اصرار در بیانات انبیا مخصوصاً ابراهیم(سلام الله علیهم اجمعین) نیست که خدایا! ذریّه ما را اصلاح بکن. در حالی که دعا برای اصلاح ذریّه در کلمات آنها مخصوصاً ابراهیم خلیل(علیهم السلام) زیاد هست. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست، در سورهٴ «ابراهیم» هست که از ذات اقدس الهی مسئلت میکنند که فرزندان ما را صالح کنید. دعای خلیل حق این است؛ آیهٴ 128 سورهٴ «بقره»: ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا﴾. مشابه این دعا در سورهٴ «ابراهیم» هست که عرض میکند، آیهٴ 40 سورهٴ «ابراهیم»: ﴿رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء﴾ یا آیهٴ 37 سورهٴ «ابراهیم»: ﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ﴾ و مانند آن یا ﴿وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ﴾ که درباره اوست یا همین که شنید خدا به او وعده امامت داد: ﴿وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَتِی﴾ ؛ عرض کرد این امامت را به ذریّه من هم برسان. برای اینکه صلاح نسل بعد، زمینهٴ کمالی است برای نسل قبل. اینچنین نیست که هیچ اثری بر کمال فرزند بار نباشد نسبت به پدر، این طور نیست. از آن طرف هم اگر آثار زشتی از پدر ظهور کرد، احیاناً دامنگیر فرزندان خواهد شد. پس این ارتباط برقرار است، چون به همین اندازه که ارتباط برقرار هست، میشود گفت که اگر کسی ستمکار بود [و] ستم کرد، فرزندان او هم گرفتار خواهند شد.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، به همان اندازه که رابطه دارند. عذاب جسمی را فرزند میبیند و عذاب روحی را پدر و عذابها هم در دنیا هست، هم در آخرت. درباره آخرت که آیات، فراوان هست. درباره دنیا آیهٴ نُه سورهٴ «حج» میفرماید: ﴿ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ﴾؛ بعضیها گذشته از اینکه عذاب اخروی دامنگیرشان میشود، در دنیا هم آبروی اینها میریزد. همان طوری که یک عده در دنیا هم حَسنه دارند در آخرت هم حَسنه، یک عده در دنیا هم خِزی دارند، در آخرت هم خِزی و رسوایی دارند.
هشدار قرآن با احصای عذابهای دنیوی و اخری ظلم به ایتام
عذابها بخشی در زمان حیات است بخشی بعد از ممات، بخشی در دنیاست بخشی هم در آخرت. بنابراین این کریمه، هشدار میدهد که نسبت به افراد مظلوم و یتیم کمال انصاف رعایت بشود. اینکه فرمود: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا﴾ یعنی «لو ترکوا خافوا» نشان میدهد که وقتی اینها بیسرپرستاند، میترسد. از چه چیزی میترسد؟ از همین ظلم میترسد «لو ترکوا، خافوا» خیلیها هستند که میمیرند و فرزندان صغار از آنها مانده است و هیچ هراسی ندارند. به بعضیها گفتند شما برای فرزندانتان چه چیزی گذاشتید؟ گفتند ما برای اینها سورهٴ «واقعه» گذاشتیم؛ به اینها آموختیم که هر شب قبل از خواب سورهٴ «واقعه» بخوانند . به کسی بد نکردیم، به فرزندانمان هم چیز خوب یاد دادیم، خدا هم تأمینشان میکند. در کمال اطمینان میمیرند، چون بد نکردند به کسی میسپارند که او ارحم الراحمین است. اما اینها که بد کردند میترسند، اینها کسانیاند که «لو ترکوا خافوا». اگر بچهٴ صغیری داشته باشند میترسند و ترسِ اینها را خدا امضا کرده است که باید هم بترسند: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا ... خَافُوا﴾، یعنی جایِ ترس دارد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ کاری به سنّت ندارد ولو سنّت هم نشود. اگر جامعه طوری نیست که به طرف ستم حرکت کند، این شخص ظلم کرد به ایتام مردم، به ایتام او ظلم میشود. اگر سخن از سنّت باشد، آنگاه جامعه که به طرف سنّت ستم رفت به ایتام، ظلم میشود خواه ایتام برای پدرانی باشند که ستمکار بودند یا ایتام برای آبایی باشند که ﴿کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ بود. وقتی جامعه به طرف ستم رفت دامنگیر همه میشود. ولی آیه میگوید که اگر ستم کردی فرزندان خودت مبتلا میشوند، نه اینکه ظلم عمومی میشود [و] روزی دامن فرزندان تو را هم میگیرد. خب، اگر این باشد آنهایی هم که عادل بودند به آنها هم میشود گفت که اگر دیگران ظلم کردند، فرزندان شما هم مشمول ظلم آنها میشوند، در حالی که لسان آیه این نیست. لسان آیه نسبت به کسی است که دارد درباره مال یتیم تعدّی میکند و اگر سخن از سنّت باشد، آنها که اهل ظلم نبودند و عادلانه رفتار کردند، فرزندان او هم مشمول ظلم رایج میشوند. بنابراین این درباره شخص خود ظالم است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر این دو تحلیل برای همان است که انسان، از آن جهت که یک موجود مستقلّی است، هر کسی از پدرانش و فرزندانش مستقل است، مشمول همان ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾ ، ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ ، ﴿لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ و مانند آن است و هیچ کسی به حال دیگری سودمند نیست که ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ و آیات دیگر. اما از آن جهت که فرزندان و پدران در رحامت شریکاند، در خون شریکاند، در غذا شریکاند دهها علل و عوامل ما به الاشتراک دارند، اثر هر کدام در دیگری ظهور میکند؛ هم در طرف خوبی ظهور میکند که آیهٴ سورهٴ «کهف» شاهد بود که ﴿وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ هم در طرف شرّ و بدی ظهور میکند که این آیهٴ محلّ بحث شاهد است.
فرزند و پدر، دو انسان منقطع از هم نیستند که به هیچ نحو ارتباطی با هم نداشته باشند. لذا گذشته از آن دعاهای عمومی که انبیا ـ مخصوصاً حضرت ابراهیم(علیهم السلام) ـ درباره مردم دارند ، یک دعای خصوصی هم درباره فرزندانشان دارند. این همه دعایی که قرآن از ابراهیم(علیه السلام) درباره اصلاح ذریّه خود نقل میکند ، از همین قبیل است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بیگانه نیستند اینها، نه. آن اندازهای که جدا هستند این است که این بچهها مظلوماند و پاداش میبرند و نمیگویند که «کما تَدین تُدان» ؛ حالا که پدر ظلم کرد پسر باید بچشد نه، پسر مظلوم است و ثواب مظلوم را میبرد [و] مورد عنایت حق است؛ اما رنجش دامنگیر پدر خواهد شد بدون اجر. اگر ظالمی را مورد انتقام قرار بدهند او اجر ندارد او کیفر میبیند. ولی بچههای ظالم اگر مظلوم بشوند، کیفر نیست، اجر میبینند. اما تلخکامی این فرزندها در ذائقه پدر بعد از مرگ ظهور میکند، او کاملاً مستحضر است و احساس میکند که بچههای او در زحمتاند. بنابراین یک نحو عِقابی است برای پدران ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، به همین اندازه که به پدر برمیگردد قرآن امضا میکند و اگر به پدر برنگردد، داخل در آن بخش است که ﴿لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ ، چون این مرزها را کاملاً قرآن مشخص کرد. فرمود در محدودهای هیچ کدام از پدر و فرزند به حال دیگر اثر ندارند: ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ یا در سورهٴ «تغابن» فرمود: ﴿إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ﴾ . یا فرمود: ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ ؛ فرمود انسان از بستگانش فرار میکند. این آیات، نشانه آن حیثیتی است که بین پدران و فرزندان ربط نیست، هر کسی به اندازه کار خودش مسئول است.
اما این مقدار روشن است که پدر و پسر، مثل دو انسان بیگانه دیگر نیستند [بلکه] یک پیوند رحامت، پیوند خون، شرکت در غذا و مانند آن دارند. به همان مقدار که پیوند رحامت، خون، شرکت در غذا و مانند آن دارند، آثار پدر در فرزند اثر میکند، هم در طرف احسان، نظیر ﴿کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ هم در طرف اسائه، نظیر همین آیهٴ نُه، خب.
پرسش:...
پاسخ: چرا او نگران نباشد؟ آن روز چون روزی است که هر کسی از دیگری فرار میکند، میبیند که بچهٴ او را ظلم میکنند، این از آن جهت که رَحِم اوست در رنج است و خود بچه پاداش میبیند ولی فعلاً مظلوم هست، بعداً پاداش میبیند. اینچنین نیست که به بچه بگویند چون پدر، ظلم کرده است تو باید این ظلم را بچشی و حقّ شکایت هم نداری. این پسر در قیامت میتواند در محکمهٴ الهی بازخواست کند و شکایت کند و انتقام طلب بکند. پس پسر به حقّش میرسد، نه این است که ظلم پدر باعث بشود که ظلم بر فرزند روا باشد و حلال ولی اثر تکوینیاش این است؛ هم استقلال محفوظ هست، هم اثر سوء پدر بر فرزند ظهور کرده است و پسر متأثر است. حالا اینکه فرمود: ﴿فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً﴾ برای آن است که آن نهی را با این دوتا امر تأکید بکند.
تعبیر تند آیه نسبت به ظالمان حقوق ایتام
خب، ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ گذشته از آن خطر عاطفی که ظالم را نسبت به اعقابش تهدید میکند، این خطر شخصی هم هست که مربوط به عذاب خود اوست. فرمود: کسانی که مال یتیم را ظلماً میخورند، اینها فقط آتش را میخورند. چون خوردن مال یتیم از راه تجارت و داد و ستد عادلانه که حرام نیست، لذا فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً﴾ وگرنه اگر کسی طرف تجاریاش یتیم بود، مالِ یتیم را خرید و خورد، این دیگر ﴿یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ نیست، پس منظور ﴿ظُلْماً﴾ است.
اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ به صورت حصر ذکر فرمود. این تعبیر شدید در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم قبلاً بحثش گذشت که کسانی که آیات الهی را کتمان میکنند آنها هم گرفتار همین عذاباند. آیهٴ 174 سورهٴ «بقره» این بود که: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ﴾ این تعبیر، خیلی تعبیر تند است که اینها فقط آتش میخورند [و] جز آتش چیز دیگر نمیخورند: ﴿مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ﴾. چه اینکه در این آیهٴ محلّ بحث دارد که: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ این گذشته از اینکه کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ مفید حصر است، این کلمهٴ ﴿فِی بُطُونِهِمْ﴾ هم دو پیام و دو مطلب دارد: یکی به عنوان تأکید است، بالأخره اکل در بطن است دیگر، دیگر اکل که در غیر بطن نیست. اگر گفتند «أکل فی بطنه» این تأکید است، مثل اینکه گفته باشند «أکل أکل». نظیر ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم﴾ خب، قول با دهن است دیگر. مثل آن است که گفته باشند «یقولون یقولون» یا ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ﴾ خب، طیران با دو بال است دیگر، دیگر لازم نیست که بفرماید ﴿یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ﴾ که، اینهم برای تأکید است. وقتی ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم﴾ هست، ﴿یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ﴾ هست و امثالذلک است، اینها مفید تأکید است. اکل هم در بطن است ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ﴾ این برای تأکید است، این یک نکته.
نکته دیگر این است که یک وقت میگویند «أکل فی بطنه»، یک وقت میگویند «أکل فی بعض بطنه». اگر گفتند «أکل فی بطنه» یعنی شکمش پُر از این شد؛ اینچنین نیست که جا برای غیر باشد، آن وقت این با حصر سازگار است «أکل فی بطنه» یعنی شکم را پُر کرده از این. پس هم حصر، هم کلمه ﴿فِی بُطُونِهِمْ﴾ اینها نشانهٴ تأکید و پُر بودن شکم از آتش است.
ظهور آیه در اکل واقعی آتش کسانی که مال یتیم می¬خورند
مطلب بعدی آن است که آنچه از این آیه برمیآید ـ بدون تأویل و بدون حمل بر خلاف ظاهر ـ این است که کسی که مال یتیم میخورد واقعاً آتش میخورد؛ منتها حالا درک نمیکند، آتشخوار است، حالا بعد ظهور میکند این حالت برای او، بعد میفهمد و در جریان معراج رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خیلی از این مسائل حل شد یعنی حضرت دید عدهای را. جریان معراج هم که جریان صورتسازی و صورتبازی نیست ـ معاذ الله ـ ، که فیلم اشیاء و اشخاص را به حضرت نشان داده باشند که اینچنین نیست، عین واقعیت را ارائه کردند. حضرت دید یک عده دارند آتش میخورند ، این معراج حضرت اسراری را واقع به همراه دارد. اگر کسی نخواهد اینها را توجیه کند حمل بر خلاف ظاهر کند، مجاز در اسناد، مجاز در کلمه، اینگونه از امور را بر این حدیث نورانی تحمیل نکند، خیلی از مطالب از آن درمیآید.
ظهور آثار سوء گناهان انسان در نزد اولیاء اللهی
این انسان واقعیتی دارد که آن واقعیت، هماکنون هست اینها را حضرت در معراج دید. این طور نیست که مثلاً فیلمی ـ معاذ الله ـ ساخته باشند، مثلاً صورتهایی را نشان داده باشند، این طور که نیست. بنابراین اگر کسی بد کرد حقیقتاً آلوده است. آن حدیث شریف که فرمود: «تَعَطَّروا بِالاِستغفار لا تَفْضَحَنَّکم روائِحُ الذُّنوب» از همین قبیل است؛ فرمود خودتان را با استغفار معطّر کنید تا بویِ بد گناه، شما را رسوا نکند. این گناه، یک کار بدبوست و این بو را عدهای استشمام میکنند. در نوبتهای قبل هم ملاحظه فرمودید اگر کسی یک حسّ ظاهر را از دست داد، علمی که از آن حس نصیب این شخص میشد، حالا آن علم را ندارد «مَن فَقَدَ حسّا فَقَدْ فَقَدَ علماً» این علوم حوزوی و دانشگاهی، علوم مدرسهای این است. در درون هم حسّی هست که اگر کسی آن حس را از دست داد، علمی که از آن راه نصیب جان انسان میشود، این ندارد.
قرآن کریم این قسمت را نقل کرد که قافله از مصر حرکت کرد و دستوری هم که یافت این بود که پیراهن یوسف(سلام الله علیه) را از مصر به کنعان بیاورد، فاصله هم خب هشتاد فرسخ است. آنکه پیراهن یوسف را به همراه دارد او بوی یوسف را استشمام نمیکند؛ اما ﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ﴾ همین که قافله از مصر حرکت کرد در هشتاد فرسخی، یعقوب فرمود: ﴿إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ﴾ ؛ بویِ یوسف است. خب آن را که با این شامّه استشمام نمیکنند، همان طوری که قرآن فرمود شما اگر علمالیقین داشته باشید الآن هم که هستید، آتش را میبینید ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ٭ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ٭ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ﴾ ؛ فرمود شما اگر علمالیقین داشته باشید هماکنون آتش را میبینید، نه اینکه بعد از مردن میبینید. خب، بعد از مردن همه ملحدان هم میبینند، میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اینکه فرمود: ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ نه یعنی میمیرید و بعد میبینید خب، آن روزی که مردند منکران هم میبینند. میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ ، آنگاه خدا میفرماید که ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾ این نسبت به موحّدان است. فرمود: شما اگر مواظب چشم و گوشتان باشید، اهل علمالیقین باشید هماکنون جهنم را میبینید. این دیگر خیلی احتیاج ندارد خودتان را به زحمت بیندازید، سالهای متمادی درس بخوانید تا ثابت کنید بهشتی هست، جهنمی هست برای اینکه خدا هست خدا عادل است و چون خدا عادل است باید به حسنات و سیّئات برسد و چون خدا حکیم است کار را عبث خلق نکرده، این همه ظلمهایی که میشود از یک طرف، مظلومهایی از طرف دیگر. پس روزی باید باشد که ظالمین انتقام ببینند، همین طور که نشستید جهنم را میبینید؛ منتها آن راه، چون راه سختی است حاضر نیستیم آن راه را طی کنیم، البته راه سختی هم هست، از همهٴ هوسها گذشتن است دیگر. آدم واقع از همه هوسها بگذرد یک نصف روز برای او حل میشود؛ اما این گذشتن از همه هوسها کار سختی است.
عینالیقین ثمره داشتن علمالیقین اولیاء الله
وعده قرآن این است که اگر شما معتقد باشید علمالیقین داشته باشید، عینالیقین برایتان حاصل میشود. در دنیا قبل از مرگ، مسئله معراج هم همین طور است. بنابراین این آیه به ظاهرش باقی است که عدهای واقعاً آتش میخورند، اگر کسی چون یعقوب(سلام الله علیه) بود که شامّه درونی داشت و گفت: ﴿إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ﴾ ؛ بوی بد گناهان هم میشنود، یک عده بدبو هستند. اگر نه، آن شامّه نبود خب، مثل کسی که شامّهاش بسته است او که بو را استشمام نمیکند. به هر تقدیر، فرمود: اینها جز آتش چیز دیگر نمیخورند.
پرسش:...
پاسخ: هیچ تصرّفی نیست. همان طوری که درباره مال فرمود: ﴿یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی﴾ درباره نار هم فرمود: ﴿یَأْکُلُونَ﴾. آن عذاب اخروی را با «سین» استقبال ذکر کرد، فرمود: ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ آن یک عذاب دیگری است؛ اما الآن دارد آتش میخورد. مثل اینکه الآن اگر کسی آتش بخورد شرعاً چه کار کرده است؟ الآن اگر کسی آتش بخورد این معصیت کرد، چون خودکشی کرد و در قیامت هم او را میسوزانند. الآن اگر کسی انتحار کرد، سَم خورد چه میشود؟ خب سم خورد معصیت کرد، الآن واقعاً دارد سم میخورد، بعد هم که در قیامت او را میسوزانند. حالا سؤال فقهی، اگر کسی مقداری آتش بخورد، خب آتش کُشنده است دیگر. این الآن دارد آتش میخورد، معصیت هم کرده و در قیامت هم میسوزد چون خودکشی کرده. این مال یتیم خوردن واقعاً این طور است، دارد آتش میخورد؛ منتها نمیبیند یا دارد سَم میخورد؛ منتها نمیبیند.
در بیان نورانی حضرت امیر که برای سلمان نامه نوشتند و دنیا را ترسیم کردند، فرمود: مَثَل حیات دنیا «مَثَلُ الْحَیَّة» که «لَیِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا» ؛ فرمود اینکه من میگویم به دنیا دست نزن، مثل آن است که ولیّ یک کودک بازیگوش بگوید پشت این مارِ خوشرنگ دست نزن! این نرم، سم است به سم دست نزن. خب، اگر کسی به سم دست زد، بعد هم در قیامت میسوزد که چرا خودت را مسموم کردی؛ اما الآن بالأخره به سم دست زد، الآن مسموم شد. اگر کسی سم خورد، خب ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾؛ در قیامت هم میسوزانند که چرا سم خوردی؟ خودکشی کردی ولی الآن دارد سم میخورد.
فرمود: عذاب اخروی سرِ جایش محفوظ است؛ اما الآن در سوخت و سوز است. حالا اگر کسی سخن از اکل نبود، یک فرش یتیم را زیر پا گذاشت، این روی آتش نشست. آبِ غصبی یتیم را بر بالای سرِ خود ریخت ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾ در خانهٴ غصبی نشست، این در اتاق آتش دارد زندگی میکند؛ منتها نمیداند. آن ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ سرِ جایش محفوظ است؛ اما الآن دارد آتش میخورد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است