display result search
منو
ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان، جلسه چهارم

ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان، جلسه چهارم

  • 1 تعداد قطعات
  • 60 دقیقه مدت قطعه
  • 255 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان»، جلسه چهارم، سال 1396

«الذی خلق الموت والحیات لیبلوکم ایکم احسن عملا» عرض کردیم خدای متعال عالم دنیا را به گونه ای آفریده که سراسر عالم ابتلاست و اگر کسی در این ابتلائاتی که خدای متعال برای انسان پیش می آورد مراقبت کند که آن طوری که خدای متعال می خواهد از عهده این ابتلائات بیرون بیاید حاصل این عبور از این سختی ها و ابتلائات این است که انسان احسن عملا می شود. احسن عملا یعنی عقلش نورانی میشود به نور محبت الهی، شاکله وجودیش اصلاح می شود و شاکله اش می شود شاکله محبین و اهل محبت به خدای متعال، ولذا همه اعمال او می شود بهترین اعمال، تمام عمر او صرف بندگی خدای متعال می شود و این بندگی هم بندگی ناشی از محبت است. آن چه ما باید در این دنیا کسب کنیم همین هست که باید وقتی از دنیا خارج می شویم جزء محبین شده باشیم و به مقام محبت دست پیدا کرده باشیم. من اهل شعر معمولا نیستم ولی بعضی ابیات گویا هستند یک تعبیری د ارد حافظ حالا می گویم این مفاهیم هم بعضی وقتها انقدر خرابش کردند که آدم خجالت می کشد این اشعار را بخواند این از معنای خودش منصرف شده تعبیر حافظ این است عاشق شو وارنه روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کاروان هستی، آدم اگر نتواند جزو جمع محبین شود وقتی از این دنیا می رود در ابهام از دنیا می رود نمی فهمد برای چه آفریده شد برای چه از این دنیا به دنیای بعد رفت. فقط محبین هستند که اسرار خلقت را می فهمند حالا می گویم من خیلی اهل شعر خواندن هم نیستم چون بیشتر دوست دارم روایت بخوانم آیات قرآن را بخوانیم. این محبت الهی اگر بر وجود انسان غالب شد و عقل انسان قلب انسان نورانی به نور محبت الهی شد این محبت به همه وجود انسان تسری پیدا کرد که ایمان یعنی همین ایمان محبتش محبت خدای متعال و محبت خداست. بعد همه اعمال انسان نورانی می شود به نور ایمان، چشم او گوش او همه وجود انسان نورانی به نور محبت می شود. تمام اعمال انسان رنگ و بوی محبت خدا را به خودش می گیرد همان چیزی که در آِیه قران از او تعبیر شده به صبغه الله. خدای متعال که رنگی ندارد صبغه الله یعنی محبت خدا، و لذا صبغه الله در روایات ما تفسیر می شود به ولایت معصومین که همان محبت معصومین و محبت خداست همه اعمال انسان صبغه الهی پیدا می کند حالا این محبت که سرمایه انسان هست و در این دنیا می شود کسبش کرد خیلی سرمایه ارزشمندی هم هست این محبت الهی منشأ محبت به اولیاء الهی و منشأ محبت نسبت به دوستان و محبین و مومنین می شود. در قدم اول منشأ محبت نسبت به معصومین می شود و کسی که در مقام ایمان هست در مقام محبت خداست حتما قلبش متعلق به معصومین و پر از محبت معصوم است و این تفکیک نمی شود از محبت خدای متعال، اگر کسی خدای متعال را دارد حتما معصومین و اولیاء الهی را هم دوست می دارد وبلکه اگر کسی در محبت خدای متعال پیش رفت کرد و محبت خدای متعال در وجودش غالب شد بی شک اولیاء خدا را هم از خودش بیشتر دوست می دارد چون همه محبت محبت الهی است این را در آن حدیث نورانی که از امام رضا علیه السلام نقل شده فقط این قسمتش را می خوانم خدای متعال به ابراهیم خلیل خطاب فرمود طبق این نقل ابراهیم خلیل خودت را بیشتر دوست داری یا پیغمبر آخرالزمان وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. ایشان عرضه داشتند که من پیامبر آخر الزمان را بیشتر از خودم دوست دارم. فرزند خودت اسماعیل را بیشتر دوست داری یا سیدالشهداء را عرض کرد سیدالشهداء را، می دانید آنجا جای حرف بی حساب زدن نیست که، عنایت می کنید نمی شود آنجا حرف بی حساب بزنی، یک طرف خدای متعال است یک طرف خلیل الرحمن بعد برای حضرت روضه سیدالشهداء را خواندند و آن مقام برای حضرت پیدا شد. بنابراین اگر کسی به محبت الهی رسید بی تردید اثرش محبت اولیاء خداست اولیاء خدا هم به اندازه تقربشان به خدای متعال دوست می دارد لذا کسی که در محور محبت قرار می گیرد معصومین است آن کسانی که خدای متعال را دوست می دارد و آنها خدای متعال را دوست می دارند محبوب انسان واقع می شوند. بعد هم به مومنین می رسند کارش به جایی می رسد که نه فقط خدا را دوست می دارد تمام دوستی های او در محبت خداست می شود المتحابون فی الله. آنهایی که محبت می ورزند محبت خدای متعال مومنین وجوددارد سراسر رابطه محبت است هیچ وقت در جامعه مومنین خیانت و غل و غش نسبت به همدیگر نباید اتفاق بیافتد این مال دستگاه شیطان است. اگر کسی اهل محبت خدای متعال شداهل محبت معصومین شد این محبت تبدیل می شود به محبت نسبت به دوستان خدا و تمام روابط مومنین از سرمحبت است. با همدیگر تمام مناسباتشان مناسبات محبین هست. خب حالا من یک روایتی را می خوانم و بحث امشبم را در همین روایت خلاصه می کنم اگر کسی به محبت معصوم راه پیدا کرد محبت معصومین عرض کردم اثر محبت خداست یا به تعبیر دیگر همان محبت الهی تعبیری که در روایات آمده طریق محبت خداست بلکه ما اصلا اگر بخواهیم خدای متعال را دوست بداریم از طریق معصومین دوست بداریم من احبکم فقد احب الله. حالا این قسمت هم خودش بحث مهمی است چطوری می شود معصوم در چه مقامی است که اگر بخواهی خدا را دوست بداری باید اورا دوست بداری، چطوری است من احبکم فقد احب الله در بعضی روایات توضیح داده شده فرمودند که امام صادق ان الله جل و عز خدای متعال اینطوری خواسته است احب دوست داشته است عن یعرف بالرجال و طاع بطاعتهم که از طریق یک رجالی شناخته شود از طریق طاعت آنها اطاعت شود. و چون اراده کرده آنها را فجعلهم سبیله و وجهل الذی یعطی منه آنها را سبیل خودش قرار داده وجه الله شدند اگر کسی بخواهد اطاعت خدای متعال کند باید اطاعت آنها را بکند. اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد چون خدا را از طریق وجه الله می شود شناخت. در مقام محبت هم همینطور است خدای متعال یک اولیائی را دوست داشته آنها حبیب الهی هستند اگر کسی بخواهد خدای متعال را دوست بدارد باید آنها را دوست بدارد این را خدای متعال اراده فرموده لذا محبت آنها محبت خداست و اصلا حرکت در مسیر محبت به یک معنا حرکت در وادی ولایت امام هست. ولایت امام هست که صراط محبت خداست صراط مستقیم است. در روایات ما ملاحظه فرمودید صراط مستقیمی که ما مکرر از خدای متعال می خواهیم که مارا به این صراط هدایت کند و بعد از این که هدایت کرد ما را ملازم این صراط قرار بدهد هیچ وقت از این صراط مستقیم جدا نشویم دائما با همه وجود در صراط مستقیم حرکت بکنیم این در روایات به صراط محبت تفسیر شده به صراط محبت و صراط محبت و معرفت به امام علیه السلام تفسیر شده حالا روایت فراوان است دیگر که امام هست که صراط محبت خداست بنابراین اگر کسی بخواهد به محبت الهی برسد باید از طریق محبت امام سیر کند من احبکم فقد احب الله و بلکه حقیقت محبت الهی در قلوب ما در چهره محبت امام ظهور پیدا می کند حالا از این بحث بگذرم نمی خواهم این بحث را باز کنم. اگر کسی در مقام محبت خدای متعال قرار گرفت نتیجه این محبت این است که محبت اولیاء معصوم در وجود انسان پیدا می شود بعد بر مدار محبت معصوم محبت به مومنین پیدا می شود لذا در جامعه ایمانی به اندازه ای که ایمان مومنین کامل هست همه روابطشان روابط محبت آمیز است روایت را تقدیم کردم فرمود هر دو مومنی که با هم برخورد می کنند آن کسی که دیگری را در محبت خدا به خاطر ایمانش بیشتر دوست دارد ایمانش کامل تر است. هرچه مومنین ایمانشان کاملتر می شود محبتشان نسبت به یکدیگر بیشتر می شود ایمان حقیقتش محبت خداست. محبت معصوم است تبدیل میشود به محبت بین مومنین، چون می دانید مومن سرشتش متصل به امام هست. مومن از نور امام آفریده شده از گل امام آفریده شده خلقوا من فاضل طینتنا، حالا روایات در این زمینه زیاد است همینطوری که انسان امام را دوست دارد شعاع وجودی امام امام را که دوست می دارد نمی تواند دوست نداشته باشد مگر خودش مومن نباشد فرمود شیعیان ما خلقوا من فاضل طینتنا فرمود روح مومن از مرتبه جسم ما آفریده شده لذا به ما متمایل اند نمی توانند متمایل نباشند مومن امام را دوست دارد و همینطوری که امامش را دوست دارد مومنین با همدیگر رابطه محبت دارند نکته اش هم این است که درهر مومنی شعاعی از نور امام هست. و نمی شود انسان ها را دوست ندارد. در یک روایت عجیبی روایات در این زمینه زیادند در کافی شریف هست به حضرت عرض کرد آقا گاهی من غصه دار می شوم هرچه تأمل می کنم نمی فهمم که چرا غصه دارم حضرت فرمودند نکته اش این است یک برادر مومن تو غصه دار می شود شما هم غصه دار می شوید. بعد حضرت فرمودند چرا؟ وقتی برادر مومن غصه دار می شود شما غصه دار می شوید فرمود به خاطر این که مومنین با همدیگر یک ارتباط عمیقی د ارند المومن اخ المومن مومن برادر مومن دیگر است بعد این برادری هم حضرت توضیح دادند اخ المومن من ابیه و امه هر مومنی برادر پدر و مادری مومن دیگر است یعنی چی به حسب ظاهر که اینطور نیست ما ها از پدر و مادرهای مختلفی آفریده شدیم پیداست یک مبدأ مشترکی با هم داریم. بعد حضرت توضیح دادند ابوه نور و امه رحمه هر مومنی از نور الهی آفریده شده و در دامن رحمت الهی پرورش پیدا کرده حالا این نور و رحمت باید توضیح داده بشود من نمی خواهم این بحث را اینجا باز بکنم لذا مومنین یک دلیل این که رابطه شان رابطه محبت است این است که در هر مومنی شعاعی از نور الهی شعاعی از نور امام هست لذا اگر مومن است باید اورا دوست بدارد نمی شود دوست ندارد ذا علامت ایمان این است که انسان مومنین را دوست می دارد. علامت مومن بودن این است که یک رشته محبتی بین او و سایر مومنین هست. پس ببینید رابطه بین ما و خدای متعال باید تبدیل به رابطه محبت بشود این شدنی است خیلی مقام رفیعی است آنقدر این مقام مقام رفیعی است که گاهی ما تصور نمی کنیم. به نظر می آید به ما چه مربوط است این حرفهایی که در دعاها و زیارات و روایات معصومین و آیات قرآن آمده خیال می کنیم اینها مال دیگران است. اینطوری نیست. ما هم به همین دعوت شدیم ما گفتند شما که از دنیا که عبور می کنید باید شاکله تان آرام آرام اصلاح بشود بشوید جزو محبین خدای متعال و این شدنی است آدم خدای متعال را دوست بدارد البته می گویم آدم خودش را که می بیند من گاهی خودم را ملاحظه می کنم می بینم سر سفره آدم نشسته با اقوامش نزدیکترین آدم ها باز هم لیوان پرتر را یواشکی می کشد طرف خودش، آن لقمه ای که لذیذتر است را می کشد جلوی خودش آدمی که اینطوری است طور می تواند بحث از محبت خدا کند. ولی واقعا شدنی است. واقعا شدنی است. همین مایی که نفسمان ما را به این منزلت می رساند که کنار دوستمان می نشینیم چایی پرتر را برمیداریم قند درشت تر را برمیداریم. بشمارید دیگر من خودم را تحلیل نفس می کنم شکایت از نفس می کنم. حکایت نفس است. واقعا منبر بهتر را می خواهیم برای خودمان برداریم مرید پولدارتر را می خواهیم طرف خود بشمارید دیگر فرق می کند درجاتش صندلی نرم تر را زیر خودم بگذارم مواظبم از دست نرود پشتی نرم تر را می گذارم پشت خودم متکای نرم تر را در خانه برای زیر سر خودم برمیدارم. ما این وضعیت ما وضعیت محبت محبت خدای متعال خیلی فاصله دارد ولی می شود.
واقعا انسان از دنیا عبور می کند می تواند بشود جزو محبین رابطه اش با خدای متعال بشود رابطه محبت، وقتی رابطه اش با خدای متعال شد رابطه محبت رابطه اش با بقیه مخلوقات درست می شود اول محبت معصومین در وجودش می آید بلکه عرض کردم محبت معصوم طریق محبت خداست سیر در وادی محبت خدا با امام است گر خدای متعال امام را در دنیا نیاورده بود اصلا ما به مقام محبت خدا نمی رسیدیم فاصله مان با خدا خیلی زیاد بود. با امام هم زیاد است ها، اما امام آمده در عالم ما امام یک مقامی دارد که البته ما باید مواظب باشیم مبتلا به غلو نشویم امام مخلوق است مام عبد خداست اینها محفوظ است ولی بعد از همه اینها امام یک مقامی دارد که در اذن دخول حرم ائمه گفتند وقتی می ایستید این را بگویید بگویید یقومون مقامه لوکان حاضرا فی المکان خدای متعال اگر در مکان حاضر می شد می شد امام. امام یک همچین وجودی است اگر امام خلق نشده بود اصلا راه خدا بسته بود. ما چه نسبتی با خدای متعال داریم عرض کردم منی که انقدر گرفتار هستم چه نسبتی با خدای متعال، گر خدای متعال امام را خلق کرده بود راه معرفت بسته بود راه محبت بسته بود. از ما نه محبت می خواستند نه معرفت وقتی امام آمد در دنیا باب معرفه الله باز شد باب محبت خدای متعال باز شد . لذا دیگر از ما توقع دارند که ما به مقام محبت خدا برسیم. مقام معرفت خدا برسیم و مدار وجود ما بر مدار معرفت و محبت خدا بچرخد. اگر خدای متعال امام را نفرستاده بود از ما شکر نمی خواست هر کاری می کردیم معفو بودیم بخشیده بودیم ولی وقتی امام آمد کسی که در وادی امام قرار گرفت ترک اولای آدم را هم نمی بخشند. سخت می گیرند خوب هم سخت می گیرند وقتی امام آمد روی زمین امیرالمومنین آمد دیگر نمی شود تخلف بکنی، اگر امام نبود آدم معذور بود. پس با وجود امام وادی محبت گشوده می شود وادی محبت گشوده می شود و می شود آدم از آن در دنیا که برود بیرون رابطه اش با خدای متعال رابطه حبت باشد و بلکه به حدی محبت خدای متعال بر وجود انسان غالب بشود که رابطه اش با همه مخلوقات براساس این محبت تنظیم بشود. اگر رابطه انسان با مخلوقات براساس محبت بود از این محبت یکی حب نسبت به اولیاء خدا بعد حب نسبت به مومنین پیدا می شود حتی حب نسبت به جمادات نگاهش نگاه محبت آمیز می شود و یک دشمنی ای پیدا می شود با دشمنان خدای متعال، حب الهی منشأ حب اولیاء خدا و دشمنی با دشمنان خدا می شود این معنای روایتی است که دیشب عرض کردم اوثق [:] الایمان الحب فی الله والبغض فی الله محکمترین رشته ایمان که ما را به خدای متعال متصل می کند حب در راه خدا و دشمنی در راه خداست والموالات لاولیاء الله و المعادات لاعداء الله. دوستی با دوستان خدا دشمنی با دشمنان خدای متعال یعنی از محبت خدای متعال این دوستی و دشمنی ناشی می شود. همه زندگی مومنین آن وقت براساس این محبت تنظیم می شود دیگر، روابطشان براساس این محبت تنظیم می شود. لقمه حرام را دوست نمی دارد لقمه حلال را دوست دارد از نگاه حرام بدش می آید نگاه حلال را دوست دارد مومن را دوست می دارد از کافر خوشش نمی آید. گفت از گناه بدش می آید ولی گناه خودش از عمل خوب خوشش می آید ولو عمل خوب دیگران، این همان ریشه اش در محبت الهی است ریشه اش در ایمان است. خب اولین اثرش عرض کردم این است که انسان می رسد به محبت اولیاء خدا و محبت معصوم که همان محبت خداست هرچه امام را دوست بداری خدا را دوست می داری بلکه عرض کردم اگر امام در دنیا نیامده بود اصلا محبت خدا برای ما مطرح نبود نمی شد خدارا دوست بداریم وقتی خدای متعال حبیب خودش را در قالب یک بشر خلق می کند می اورد در عالم دنیا ما کم کم می توانیم اورا دوست بداریم کم کم می توانیم بالاتر برویم امیرالمومنین را در مقامات بالاتر ببینیم ایمان مان کامل تر بشود بشود درجه دهم ایمان، حب امام در آن مقام کاملش در وجود ما پیدا بشود اینطوری دائم به طرف خدا سیر بکنیم. و وقتی حب امام آمد شعاع امام می شود حب مومنین چون مومنین متصل به امام اند. از گل امام خلق شده اند. روحشان از جسم امام خلق شده متصل اند. این اتصال موجب می شود که انسان آنها را هم دوست بدارد حالا این بحث را بعد عرض می کنم که اگر اینطوری شد دیگر همه روابط جامعه ما می شود رابطه محبین، به هم خدمت می کنند در محبت خدای متعال در محبت امامشان معنی این تعبیری که در زیارت جامعه کبیره آمده که نسبت به خطاب به امام عرض می کنیم که شما اینطوری هستید بابی انت و امی و نفسی بابی انتم و امی ونفسی بابی انتم و امی و نفسی بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا حالا این جمله اش بماند و اصلح ما کان فسد دنیا با موالات نسبت به شما ما هم دینمان درست می شود هم دنیایمان، و اصلح ما کان فسد منهم بموالاتکم تمت الکلمه و عظمت النعمه و [] نعمت با ولایت شما تمام می شود. با ولایت شما تفرق ها جمع می شود. ظرفیت امام به حدی است که می شود بر مدار او همه جمع بشوند. با همدیگر محبت بورزند چون بی خودی که قلوب دور هم جمع نمی شوند چطوری انسانها همدیگر را دوست بدارند یک مداری می خواهد چه چیزی است که میلیون ها انسان بلکه بیشتر میلیاردها انسان را می تواند دو رهم جمع کند اختلافاتشان منازعاتشان اینها را از بین ببرد اگر انسانها بر مدار نفسشان حرکت کردند هر آدمی برای خودش یک فرعون است نفس است دیگر خودشان می خواهند. اگر هم به دیگران محبت می ورزد در واقع اگر خوب دقت کنید نگاه انتهایش انتهای نگاهش به سمت خودش است. چطوری می شود آدم دیگران را دوست بدارد. اگر پای نفس وسط آمد نفس خودش را می خواهد همه را هم پلکان خودش می بیند این که بعضی از بزرگان فرمودند که انسانها همه منافع خودشان را می خواهند اگر می آیند در حیات اجتماعی و جامعه درست می کنند برای این که به منفعت خودش برسد. منفعت خودش را وقتی جامعه شدند برای این که منافع خودش تأمین بشود می گوید باید یک عدالتی درست بشود که منفعت من تأمین شود عدالت من هم یک جوری تعریف میکند که منافع خودش، این بیان علامه بزرگوار طباطبایی است در بعضی از روایات نورانی ایشان واقعا هم درست است. جامعه ای که بر مدار نفس شکل می گیرد هر نفسی برای خودش یک فرعون است هر فرعونی می خواهد بقیه برای او کار کنند. وقتی آدم در مقابل خدای متعال تکبر کرد خشوع نکرد به مقام محبین نرسید خشوع حب در او پیدا نشد خشوع الایمان پیدا نشد آدمی که اینطوری می شود می خواهد همه عالم بر مدار من بچرخد لذا هر آدمی خودش را محور می بیند دیگر، می خواهد دیگران را استخدام کند و در مسیر خودش، لذا رشته ای برای جمع کردن وجود ندارد آن رشته ای که می تواند ما را جمع بکند و ما حول او جمع بشویم آن همان وجود مقدس امام است. اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا آنی که مانع تفرق است امام است اعترفت الفرقه تفرقها، چرا چون خود او غرق در محبت خداست و بعد حبیب خداست بعد رشته محبت خداست معدن الرحمه است رحمه الموصوله است آن رشته رحمتی است که هیچ وقت قطع نمی شود همه کائنات ان نخ تسبیح محبتی که کائنات را به هم گره می زند امام است معنی رحمه الموصوله این است اگر جمادات با هم یک رشته محبتی دارند که دارند اگر نباتات با هم رشته حبی دارند اگر انسان ها با هم رشته حبی دارند و آن رشته ای که همه زنجیره ای که همه عالم را براساس محبت به هم گره می زند امام است حالا رحمت موصوله است رحمت متصل خدای متعال است. با ظرفیت امام هست که می شود تفرق ها را جمع کرد. عنایت می فرمایید من یک مثال می زنم ببینید دیدید بزرگ خانواده فرض کنید پدر بزرگ یک جمعی این وقتی از دنیا می رود یک تفرقی پیدا می شود خیال می کنند که این اعتباری است اعتباری نیست واقعا او نخ تسبیح است واقعا وجود او نخ تسبیح است ما وجود جسمیش را می بینیم ولی اگر حقیقت وجودیش را ببینیم یک نخ تسبیح است که این خاندان دور او جمع اند. ظرفیتی هم دارد . نفر بعدی دیگر این ظرفیت را ندارد او تعداد محدودتری می توانند دورش جمع بشوند ظرفیت می خواهد. شما یک شمع را ببینید یک شمع یک اتاق را روشن می کند تا صبح هم ولی خورشید کل کره زمین را روشن می کند قرن ها و قرن هاست که دارد می تابد این ظرفیت خورشید است خورشید وقتی طلوع می کند خانه شما را روشن می کند خانه من را هم روشن می کند این نورها هم به هم متصل اند این رشته متصل نور خورشید خانه شما را روشن می کند خانه من را هم روشن می کند خانه همسایه هم روشن می کند از کسی هم چیزی کم این ظرفیت خورشید است که می شود همه خانه ها را باها ش روشن کرد همه خانه ها را باهاش گرم کرد. امام یک ظرفیتی دارد که اگر کسی توانست به مقام محبت امام برسد یک جمعی به محبت امام رسیدند همه حول الامام جمع می شوند وقتی این محبت در وجودشان غالب شد این همه را دور هم جمع می کند این همان رشته محبت خداست که نباید قطعش کرد همه مان باید بهش گره بخوریم به ما گفتند اعتصموا بحبل الله این همان رشته ای است که به ما گفتند از این رشته نبرید. اگر از این رشته بریدید قطع کردید رحمت خدا به شما قطع می شود در ضلالت می افتید ملاحظه فرمودید در آیات قرآن می فرماید قرآن یک عده ای قرآن که کتاب هدایت خداست قرآن نور است. قرآن ذکر است هدایت است صفات قرآن را ببینید این قرآنی که سراسر نور و هدایت و ذکر است یک عده ای را گمراه می کند. چه کسانی را گمراه می کند و ما یضل به الا الفاسقین . فاسقین را قرآن گمراه می کند فاسقین چه کسانی اند الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه آنهایی که بعد از این که با خدا عهد بستند عهد خدا را زیر پا می گذارند و یقطعون ما امر الله به عن یوصل ان رشته ای که خدای متعال دستور داده ازش جدا نشوید جدا می شوند اینها می شوند فاسقین، آن وقت آن عهد در روایات دیدید همه عهدها را می گیرد ولی مهمش این است همه ما یک عهدی با خدا بستیم که عهد بندگی و عهد طاعت امام است ما یک قراری با خدا بستیم که همه زندگی مان را دنبال سر امام باشیم. آنهایی که این عهد را می شکنند آنهایی که خدا به همه ما فرموده متصل به امام بشوید. آن رشته اتصال با خداست او حبل الله است. او عرض کنم عروه وثقاست به تعبیر قرآن در قرآن گاهی از امام به حبل الله تعبیر می شود یعنی رشته ای بین ما با خدا حالا تعبیر حبل به معنی ریسمان است. امام ریسمان بین ما خداست ریسمان به این معنایی که ما می فهمیم نه ولی واقعا بین ما و خدا ان رشته ای که ما را وصل می کند امام است. با امام می شود صعود پیدا کنیم به خدا نزدیک بشویم. امام عروه وثقاست. این آیه قرآن را ببینید فرمود و من یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقداستمسک بالعروه الوثقی التی لا انفصام لها اگر کسی کفر به طاغوت بورزد و ایمان بالله محبت به خدا این به یک رشته ای دست زده است متمسک شده که هیچ وقت قطع نمی شود اورا به مقصد می رساند فرمود حضرت معنا کردند فرمودند من اراد ان یستمسک بالعوره الوثقی التی لا انفصام لها اگر کسی می خواهد چنگ به آن رشته الهی بزند که گسسته نمی شود همیشه متصل شما را با خودش بالا می برد فالیستمسک بحب علی بن ابیطالب.
متمسک به محبت حضرت بشود حضرت امام حبل الله است. لذا می توانیم محور ائتلاف بشود یعنی انسانها امام را دوست داشتند مومنینی که محبت امام در وجودشان غالب شده به جایی می رسند که همدیگر را در محبت امام دوست می دارند. عرض کردم این هم یک امری است برمیگردد به سرشت و تربیت در این دنیا یک مجموعه اموری است هم سرشت مومنین به هم پیوند خورده هم تربیتشان در عالم دنیا یکجوری است که بر محور امام جمع می شوند و وقتی بر محور امام جمع شدند می شوند جمع المال کارشان به جایی می رسد که البته متناسب با درجات ایمانشان دیگر مالشان مال امام است اصلا مال خودشان نیست. هیچ کس احساس مالکیت نمی کند همه احساس می کنند امکاناتشان در اختیار امام است. آن وقت همه دست در جیب امام می کنند به یک معنا سعی می کنند بیشتر در این ظرف بگذارند کمتر از این ظرف بردارند. دیدید در خانواده ای که محبت است چطوری است در خانواده هایی که محبت است به خصوص محبت الهی همه سعی می کنند بیشتر کار کنند کمتر بهره ببرند. مومنین جمعشان اینطوری باید بشود یعنی محبت الهی باید مدار همه زندگی انسان بشود. و الا انسان اگر خدا را دوست داشت و این خدا در زندگیش نیامد این دروغ می گوید. اگر کسی خدا را دوست می دارد باید محبت الهی بیاید در زندگیش، ووقتی محبت الهی آمد در زندگیش هرچه بیشتر خدا را دوست بدارد بندگان خدا را بیشتر دوست می دارد به خصوص مومنین را، و بیشتر سعی می کند در راه آنها فداکاری کند این بیان نورانی در خاطرمان هست خدای متعال در قرآن می فرماید که پیامبر ما انک لعلی خلق عظیم، شما صاحب یک خلق عظیمی که همه عالم این خلق شما آدم می کند همه با خلق این پیامبر آدم می شوند آن خلق عظیم چی است فرمود ادب نبیه علی محبته، خدای متعال پیامبر را براساس محبت خودش تأدیب کرده محبت خودش را به خودش داده ادب محبین را [:] چون می دانید آداب دارد هر چیزی دیگر، آداب محبین یک آداب خاصی است. آنهایی که در مقام طاعت خدا هستند ادب دانند درجاتی دارند بالاترین ادب دانها در پیشگاه خدای متعال محبین هستند. آنها آداب محبین را رعایت می کنند. به خشوع ایمان می رسند دیدید در دعای سحر ماه رمضان این تعبیر هست. اسئلک خشوع الایمان قبل خشوع الظل فی النار آدم اگر با ایمان ادب نشد وقتی در جهنم رفت خاشع می شود. ولی بین این دو تا خشوع خیلی فرق دارد. خیلی فاصله است بین این دو تا خشوع فاصله نیست؟ خشوع ایمان و ظل فی النار آدم ادب می شود ولی ادب محبین غیر از ادب آنهایی است که معذب اند الهی لا تودبنی بعقوبتک. یک موقعی می بینید خدای متعال با محبت آدم را ادب می کند یک موقعی آدم را ادب نمی شود دیگر، با عقوبت ادب می شوند. ببینید حضرت را با محبت خودش تربیت کرد بعد آداب محبین را حضرت تعلیم کرد ادب نبیه و قال انک لعلی خلق عظیم این خلق عظیم همه عالم مهمانش است. می رفت معراج از عوالم انبیاء عبور کرد رسید به یک مقامی که حالا تعبیر قرآن این است بحری بود بحر اخضر هرچه بحر ابیض بود الان یادم نیست. به آنجا که رسید رد شدند جبرئیل متوقف شد حضرت فرمودند چرا نمی آیی با من گفت اینجایی که شما می روید احدی قبل از شما نرفته نه ملک نه انس فقط خودتان هستید ن هم یک قدم جلوتر بیایم همه هستی ام از دست می رود لو دنوت امله لاحترق یک سرانگشت هم من حق ندارم جلوتر بروم . این پیامبر رفته آنجا برگشته انقدر هم این سیر سیر عجیبی بوده که این عوالم را رفته برگشته در یک نقلی هست که حضرت وقتی رفتند از خانه بیرون برگشتند هنوز حلقه در تکان می خورد رفتند معراج یک همچین پیامبری است. درست است برگشته آمده حالا می نشیند با ما برای ما داستان می گوید دست ما را می گیرد شنیدید سر ان بنده خدای عرب را در دامن خودش گذاشته بود گفت برای من قصه بگو حضرت شروع کرد باهاش صحبت کردن خوابش برد حضرت سر مبارکشان را این طرف گرفتند که عرق پیشانی شان روی صورتش نریزد بیدار بشود. این همان ادب نبیه علی محبته. این است که همه را آدم می کند این است که همه را پای کار آورده فراری ها را پای کار آورده، قرآن می فرماید لو کنت فضا [] من حوله، گر غلیظ القلب بودی پراکنده می شدند اینها، رشته محبت توست که همه اینها را دور هم جمع کرده درست است؟ واقعا اینطوری است دیگر، درس باز من شعر می خوانم درس معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریزپا را شنبه اش هم مدرسه نمی رویم جمعه ها همه را می اورد سر کلاس می کشاند. واقعا اینطوری است دیگر؟! این رشته محبت الهی اگر در وجود انسان شکل گرفت انسان به مقام محبت رسید همه روابطش باید براساس محبت الهی باشد. این محبت الهی تبدیل می شود به یک دشمنی هایی با دشمنان دوستی هایی با دوستان، تبدیل می شود به محبت امام بعد بر محور محبت امام محبت مومنین، آنچه جامعه مومنین را موتلف می کند. به یک وحدت می رساند محبت امام است. آن روایتی است که به امام صادق عرض کرد عرض کرد آقا ما آماده ایم برای فداکاری در راه شما خیلی هستیم چنین حضرت فرمود در محبت ما دست در جیب همدیگر می کنید یعنی اینطوری شدید با هم که اوقعا جیبتان جیب امام صادق باشد جیب شما جیب خودت نباشد جیب رفیقت هم جیب رفیقش نباشد این پول پول امام صادق است. از محبت ما دست در جیب همدیگر می کنید البته این را بگویم اگر اینطوری شدیم این نکته هم هست ها بعضی وقتها این طرفش را ما یاد می گیریم ان طرفش را یاد نمی گیریم اگر ما باید در محبت حضرت دست در جیب هم کنیم راهش این است که در این جیب پول بیشتر بگذاریم کمتر برداریم ما در جیب خودمان پول می گذاریم بعد برمیداریم. اگر جیب جیب امام صادق بود فقط نباید ازش برداشت. باید پول درش گذاشت هم ازش برداشت. بلکه تلاش کرد بیشتر ادم پول بگذارد کمتر ما همیشه یک طرفش را یاد می گیریم دیدید آدم این طرفش را می گوید می گوید بله صاحبخانه باید به مهمان رسیدگی کند حتی یک روایت عجیبی داریم که یک کسی که دعوتش کردند خلاف شأنش پذیراییش کردند اگر برود بگوید این غیبت حرام نیست. مهمان را دعوت کنی خلاف شأنش پذیراییش کنی اگر رفت گله کرد پشت سر این غیبت نیست هرجایی برود بگوید درست ولی این دو طرفه است. اینطور نیست که فقط صاحبخانه مهمان را رد کند مهمان هم باید آداب مهمانی را من یک موقعی در همین اربعین می گفتم می گفتم مومنین و شیعیان عراق واقعا رعایت ادب مهمانی را می کنند فقط هم در محبت امام هست هیچ چیز دیگری نیست. اگر کسی می خواهد ببیند چطوری محبت امام ادم ها را به هم گره می زند بیاید نگاه کند این یک نمونه اش است. این یک جلوه ای از عصر ظهور است که محبین از سر محبت با هم رفتار می کنند. دیدید ان خشوعی که می کنند در مقابل انسان، این خشوع فقط جلوه محبت امام حسین است. خب آنها بزرگواری می کنند پذیرایی می کنند صاحبخانه خوبی هستند درست. بعضی وقتها که آدم یک صحنه هایی می بیند واقعا تعجب می کند شگفت انگیز است که چقدر محبت امام حسین تواضع می کنند این طرف هم ما مهمانیم ما هم ادب مهمانی دو طرفه است رعایت بکنیم دیگر، حالا عرضم این بود که ما هم باید مهمان های خوبی باشیم اگر آنها صاحبخانه های خوبی هستند اینطور نشود که می رویم آنجا به اصطلاح یک جوری رفتار کنیم که اذیت بشوند از ما علی ای حال غرضم این بود حضرت فرمود شما جمع المال شدید در محبت ما جیبتان در جیب هم دیگر دست بکنید و بعد همعنایت کنید به همدیگر تعدی هم نکنید نه این که آدم برود از جیب دیگران بردارد بعد این بیچاره خودش نیازش از من بیشتر است من برای نیاز اینطوری نباشد آدم سعی بکند وقتی به این جا رسید من باید نیاز دیگران را بر خودم مقدم بدانم. اینطوری می شوند مومنین، مگر امام اینطوری نیست. سوره مبارکه عرض کنم انسان را همه تان حفظید دیگر و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله یرید منکم جزائا ولا شکورا سه روز با آب افطار کردند خودشان از همه گرسنه ترند اما یک قرص نان هم بیشتر ندارند این قرص نان را می دهند به مسکین و یتیم و اسیر بعد هم فقط برای خداست. نه می خواهیم به ما پاداشی بدهید نه می خواهیم از ما تشکر کنید. مومنین اینطوری می شوند با همدیگر در محبت امام به همدیگر خدمت می کنند لقمه خودش را می دهد به رفیقش، حالا نمونه هایش در تاریخ جاهایی که رشد کرده اند در جامعه خود ما الان هم هست. مومنین رابطه شان با همدیگر اینطوری می شود یک جامعه فوق العاده ای باید درست شود.این انتظاری است که معصومین از ما دارند. گفت ما اماده ایم فرمود جمع المال شمایید گفت نه جایی که مالتان مال خودتان است در جانتان بیشتر بخیلید ادعا نکنید که جانمان را در اختیار امام قرار میدهیم اگر مالتان را اول در اختیار امام قرار دادید جمع المال شدید لذا ببینید مومنین به یک جایی می رسند که همه هستی شان مال امامشان می شود چرا چون در مقام محبت است. کما این که خود معصوم تمام هستیش در اختیار خداست از سر محبت نه از خوف سیدالشهداء اگر همه هستی خودش را دارد می دهد نه از سر خوف است نه از سر رغبت نه طمع در ثواب خدای متعال دارد و نه از سر ترس است فقط از سر محبت است. محبت الهی سر رشته این کار است. بعد هم ببینید این محبت کار را به جایی رسانده که حب به بندگان خدا و مومنین پیدا می کند انقدر این مومنین را دوست می دارد برای این که اینها برسند به خدای متعال سخت ترین مصیبت را خودش تحمل می کند. عرض کردم نزدیک غروب عاشورا بر حضرت پیام آمد که اگر بخواهید همه چیز را برمیگردانیم هیچ چیز را از ثواب خودتان کم نمی کنیم پس ببینید حضرت هرچه تحمل کنند از سر محبت به بندگان است. می خواهد دست ما را بگیرد این چه محبتی است همان محبت به خداست محبت به خدای متعال تبدیل می شود به محبت به مومنین این را عرض کنم امام هیچ وقت در عرض خدا دوست ندارد امیرالمومنین یک تعبیر نورانی ازشان نقل شده فرمود شما من را برای دنیایتان می خواهید من شما را نه برای دنیای خودتان می خواهم نه برای دنیای خدوم من شما را برای خدا می خواهم امام اینطوری است در یک مقامی از محبت خداست این فداکاری که می کند از سر محبت خداست محبت الهی تبدیل می شود به محبت مومنین ان وقت کار به جایی می رسد که بذله مهجه لیستنقضک عبادک من الجهاله و حیره الضلاله، خون دلش را می دهد که ما جهنمی نشویم ما گمراه نشویم. این رابطه ای که بین امام و ما هست دو طرفه می شود وقتی دو طرفه شد سعید بن عبدالله می آید می ایستد مقابل امام سیزده تا چوبه تیر را با سر و دست و گردن و سینه خودش گرفت تا نماز تمام شد. نماز تمام شد دیگر افتاد روی زمین. یکی از این تیرها کافی بود ولی ایستاد. حضرت آمدند بالای سرش اوفیت وفا کردم؟ می شود دو طرف، یک آقای عزیزی می فرمود من خیلی سعید بن عبدالله را به خاطر همین صفقتش دوستش دارم خیلی کار، محبت است است دیگر، بعد می فرمود که خواب دیدم صحنه کربلا و شهدا را رفتم خدمت سعید بن عبدالله خیلی سیمای جالبی داشتند پرسیدم که چی شد تو توانستی مقابل امام حسین بایستی سیزده تا چوبه تیر را به جان بخری رو کرد به امام حسین عرض کرد حب الحسین. محبت. دیدید مادر وقتی بچه اش را دوست می دارد خودش را سپر بچه اش می کند. حالا امام آنقدر مومنین را دوست دارد خودش را سپر مومنین کرده چه سپری، امام حسین روز عاشورا سپر مومنین شدند شیطان را منحزم کردند شکستش دادند داستان سقیفه و بنی امیه را تمام کردند حضرت. این طرف هم اگر رابطه شد رابطه محبت انسان همینطور می شود نسبت به امامش تیر را خودش به جان می خرد که به امام نخورد. عنایت کردید. این در ادبیات ما آمده که یک تبدیل به شعر شده دیگر یک موقعی یکی از علمای بزرگ در ذهنش این بود که اصحاب سیدالشهداء این که حضرت شب عاشورا فرمودند من از شما بهتر نمی شناسم انی لا اعلم اصحابا اولا و لا خیرا من اصحابی اینها ظاهرا خیلی فوق العاده نبودند آنهایی که دشمنی می کردند خیلی آدم های بدی بودند چون یک طرف ابن زیاد و یزیدند یک طرف سیدالشهداء خب پیداست باید کنار سیدالشهداء بایستی به ذهنش بود اینها فوق العاده نبودند این جمله امام حسین یعنی چه، برایش حل نمی شده، خواب دیدم روز عاشوراست نزدیک ظهر است یا ظهر شده و حضرت فرمودند می خواهیم نماز بخوانیم می ایید سپر بشوید رفتم سپر شدم حضرت نماز بخوانم تیر اول آمد ناخودآگاه خودم را کشیدم کنار، تیر خود به حضرت. ایستادم استغفار کردم گفتم دومی را ان شاء الله می گیرم دومی آمد از این طرف خودم را کشیدم کنار، سومی آمد حضرت برگشتند یک لبخندی در صورت من زدند گفتند انی لا اعلم اصحابا اولا و لا خیرا من اصحابی. حالا این تازه صحنه های ظاهریش است باطن چی بوده ما نمی فهمیم. این رابطه دو طرفی محبت می شود. آن وقت یک جوری هم می شود هم امام وقتی دستگیری می کند خودش را سپر حبیب و زهیر و بریر می کند اگر امام سپر نمی شد که بنی امیه حریف اینها بودند العیاذ بالله این همه جهنمی می شدند اگر حبیب جزو درجه اول های مومنین بهشتی هاست امام حسین سپر شدند خطر را گرفتند. امام حسین وقتی سپر می شود برای مومنین الان سپر همه ماست اگر امام حسین عاشورا را به پا نکرده بود ما الان اینجا نبودیم شک نکنید ما در مجلس ابن زیاد و اینها بودیم در مجلس آن طرفی ها بودیم اگر ما الان این طرف هستیم به برکت امام حسین است درست. حضرت دست ما را گرفته آورده اینجا نشانده از ازل هم گرفته به ما منت می گذارد نخیر انما نطعمکم لوجه الله بنشینید بخورید ما نشستیم سر سفره امام حسین دیگر، از طعام بهشتی می خوریم روحمان دارد الان وارد بهشت می شود در مجلس امام حسین انما نطعمکم لوجه الله نرید منکم جزائا این از آن طرف هم مومنین چطورند مومنین هم در محبت امام حسین به یک جایی می رسند که جان خودشان را می دهند خجالت هم می کشند حضرت می آید بالا سرش می گوید آقا خوب بود پسندیدی اوفیت این اوفیت یعنی این ها یعنی دو طرفه است امام حسین منت ندارند این هم خودش را بدهکار امام حسین می داند درست هم می فهمد ها، چون امام حسین آدم را رها کند کی می توانی حبیب بشوی، حضرت رها کند کی می توانی زهیر بشوی آن جمله ای که ایوب به خدای متعال عرضه داشت خدایا من همه جور استقامت کردم کوتاه نیامدم این چه جور ابتلائی بود برای من پیش آمد من صبر کردم بهش گفتند تو صبر کردی؟ خاک به دهان خودش زد همین است دیگر خدای متعال آدم را رها کند کی می تواند صبر کند اگر امام حسین مواظب حبیب نبود حبیب حبیب نمی شد درست می فهمد. این رابطه دو طرفه است.هم امام مومنین را دوست می دارد و برایشان فداکاری می کند مثل عاشورا.یک موقع عرض کردم دیگر امام اگر امده در این دنیا من تلقی خودم این است نسبت نمی دهم امام که نیامده در این دنیا رشد کند امام رشدش را کرده، امام آمده عالم را رشید کند عالم را به رشد برساند. آمده دست ما را بگیرد و همه سختی ها را هم تحمل می کند و هیچ منتی هم بر ما ندارد انما نطعمکم در بهشت هم امیرالمومنین بر ما منت ندارد با این که منت دارد ها ولی منت نمی گذارد. ما در بهشت هم که می رویم حضرت مراقب ما هستند درجه درجه ما را بالا می برند ولی هیچ وقت منت نمی گذارند دیدید یک مادر به طفل شیرخوار خودش منت بگذارد ا ین نمونه کوچکش است امام رضا فرمود الامام ببینید تعبیر امام رضاست الامام الاخ الشقیق الامام الوالد الشفیق امام پدر مهربان است پدرها می دانید با هم فرق می کنند بعضی هایشان خیلی اهل عاطفه و مهربانی اند. الامام الوالد الشفیق والاخ الشقیق برادر همزاد است دوقلوها دیدید چقدر حواسشان به همدیگر هست. والاخ الشقیق والام البره بالولد الصغیر، دیدید مادر بچه اش را خیلی دوست دارد بخصوص بچه در دوران طفولیت و شیرخوارگی، یک لحظه ازش غافل نیست.فرمود امام اینطوری است. یک لحظه از شماها غافل نیست. این محبت امام به ماست. از این طرف هم ما باید در محبت امام رشد کنیم رشد هم می کنند مومنین واقعا اصحاب عاشورا مقابل امام حسین همه چیزشان را دادند شرمنده امام حسین بودند خجالت زده بودند. همه شان وقتی امام حسین آمد بالای سرشان همه بدهکار امام حسین بودند حالا جملاتی که ازشان نقل شده ببینید مسلم بن اوسجه افتاد روی زمین حبیب هم انجا بود با هم خیلی رفیق بودند دیگر از کوفه با هم آمدند. حبیب به مسلم فرمود مسلم بن اوسجه دوست می داشتم اگر زنده باشم وصی تو باشم هر وصیتی داری عمل کند ولی می دانی ساعت دیگر من هم می روم. من هم مسافرم مثل تو روکرد به امام حسین به حبیب گفت علیک بهذا الرجل من یک وصیت بیشتر ندارم امام حسین را رها نکن. واقعا خودشان را بدهکار امام حسین می دانستند. خون خودشان را دادند پیش روی امام حسین همه هم احساس می کنند و درست هم احساس می کنند بدهکارند دیگر حبیب که بدون امام حسین که حبیب نمی شد. حر بدون امام حسین که حر نمی شد می شد؟! رابطه ما نسبت به امام هم باید اینطوری باشد همینطوری که امام ما ما را دوست می دارد همینطوری که خدای متعال بنده هایش را دوست می دارد ما هم به مقام محبت خدای متعال و محبت امام باید برسیم. و این محبت امام باید به حدی باشد که همه چیزمان را به امام بدهیم خودمان را هم بدهکار امام بدانیم. هیچ توقعی، این سخا است حالا ان شاء الله فردا شب روایتش را تقدیم می کنم یکی از آثار حب الامام همین سخاوت است سخاوت یعنی این، یعنی جانش را می دهد با دست و دل، هیچی نمی خواهد آدم سخی مهمان می آید در خانه اش چیزی از مهمان توقع ندارد لذت می برد از اینکه مهمان آمده در خانه اش سر سفره اش نشسته، اگر نیایندسر سفره اش بنشینند اذیت می شود سخاوت یعنی آدم جانش را به امام حسین می دهد لذت می برد هیچ طلبکار هم نیست. اگر حضرت قبول نکنند غصه می خورد که چرا جان من را قبول نکردند. این مقام محبت است. عرض کردم نمونه کاملش در کربلاست. می امدند محضر امام التماس می کردند غصه می خوردند که چرا امام حسین دیر اجازه می دهد بروند جانشان را بدهند اینطوری نبود؟! شنیدید دیگر حضرت قاسم بن الحسن اینطوری خیلی از اصحاب اینطوری بودند حضرت یک خرده تعلل می کردند غصه می خورد. آقا چرا اجازه نمی دهید. آدم باید نسبت به امامش اینطوری باشد مالش را بدهد و بعد هم که مالش را می دهد لذت ببرد بعد هم اگر امام قبول نکرد غصه بخورد بعد هم که مالش را داد به امام منت نگذارد که امام مال من را قبول کرده می دانید که او مستغنی از مال من است بهترین در راه خدا مال خرج کردن آنی است که در راه امام خرج می کنید اگر ته دلت خیال کردید امام احتیاج دارد مشرک می شویم امام احتیاج ندارد. امام اگر فقط از شما قبولمی کند برای این که شما رشد کنید امام چه احتیاجی به جان حبیب دارد؟ لذا شب عاشورا گفت بلند شوید بروید امام احتیاج دارد به جان حبیب و زهیر امام برای این که دستمان را بگیرد احتیاج به حبیب و زهیر دارد؟ هرگز و هرگز، ولی آنها محتاج به امام اند امام حسین رهایشان کند کار تمام است آنها شب عاشورا همین را فهمیدند به آقا عرض کردند آقا ما کجا برویم. ما رابطه مان با امام اینطوری باشد از آن طرف هست ها الامام الوالد الشفیق والاخ الشقیق والام البره بالولد الصغیر ما چطوری ما هم از این طرف باید اینطوری باشیم امام همه چیزش را در راه ما می دهد حضرت فرمود انی لاحب ریحکم من از بوی شما لذت می برم. به بیان امام صادق لاحب ریحکم. بوی شما را دوست دارم. مومن هم باید اینطرفی امامش را یک جوری دوست بدارد که همه چیزش را در راه امامش بدهد سخاوت مندانه بعد هم لذت ببرد. الحمدالله امام از ما قبول کرد. این همانی است که به همه ما امام رضا ارواحنا فداه روز اول محرم به ریان بن شبیب گفت ریان بن شبیب ماه محرم ماه خاصی است. از رزق محرم محروم نشوید حضرت گفتند بکاء یکیش است لعن یکیش است هفت هشت تا دستور است دیدید یکیش این است. فرمود اگر دوست می دارید به ثواب شهدای سیدالشهدا برسید شهدای سیدالشهداء چه کسانی اند الذین بذلوا مهجهم دون الحسین نگذاشتند امام حسین برود بعد بروند خونخواهی کنند خونشان را پیش روی امام حسین دادند تا زنده بودند نه امام حسین احدی از اهل بیت میدان نرفت نگذاشتند بروند. درست است. بعد هم یک جوری جان دادند که خودشان را بدهکار می دانستند اگر می خواهید ملحق به آنها بشوید هر وقت یاد امام حسین افتادید التماس امام حسین کنید. بگویید یا لیتنی کنت معهم ای کاش من هم اجازه داده بودید در عاشورا حاضر بشوم. من قابل نبودم شما هم راهم ندادید راهم ندادید که من نرفتم دیگر، یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزا اینطوری نشده، ما همه مان نسبت به امام باید اینطوری بشویم و اگر اینطوری شدید آن وقت جامعه مومنین اصلاح می شود. آن وقت همه در راه هم فداکاری می کنیم امام می شود محور ائتلاف ما آنی که ما را به هم گره می زند آن زنجیره ای که ما را به هم وصل می کند آن رحمت موصوله آن نخ تسبیحی که رشته اتصال همه مومنین به هم می شود می شود امام علیه السلام آن خورشیدی که همه مومنین شعاع او هستند دور او جمع می شوند وجود مقدس امام علیه السلام است.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 60:44

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالی است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی