display result search
منو
عظمت واقعه عظیم عاشورا، جلسه دوم

عظمت واقعه عظیم عاشورا، جلسه دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 66 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «عظمت واقعه عظیم عاشورا»، جلسه دوم، سال 1396

انی لم اخرج عشرا و لا بترا ولا مفسدا ولا و اننا خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی ارید عن آمر بالمعروف و عنها عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی، عرض کردیم آنچه همه بزرگان در طول تاریخ در توصیف واقعه عاشورا گفتند نسبت به آنچه در بیانات معصومین آمده بسیار کوچک هست. این واقعه عظیم واقعه ای است که تمام کائنات حتی عالم انبیاء و اولیاء الهی را تحت تأثیر قرار داده، و خدای متعال در سیری که به انبیاء خودش می داده در آخرین مراحل سیرشان آنها را وارد وادی کربلا کرده و از این مسیر راه آنها را هموار فرموده، همه کائنات درگیر این حادثه هستند. لذا تحلیل این حادثه کار دشواری است. باید از بیان خود معصوم استفاده کرد. یکی از بیانات راهگشای سیدالشهداء علیه السلام همان وصیت نامه ای است که حضرت برای برادرشان محمد حنفیه نوشتند حالا به تعبیر امروزی ها در آغاز مرامنامه خودشان را بیان کردند که بنیان این قیام و این اقدام حضرت بر توحید و نبوت و معاد است. اگر توحیدی نباشد اگر نبوت و معادی نباشد صلاح و فسادی در عالم نیست. معروف و منکری نیست. بعد از او فرمودند من برای چهار هدف اقدام نکردم. لم اخرج عشر و لا ولا مفسدا و لا ظالما و برای چند مقصد دیگر قیام کردم یکی اولی این بود لطلب الاصلاح فی امت جدی یک فسادی در مقیاس امت تاریخی نبی اکرم اتفاق افتاده، حضرت اورا می خواهند اصلاح کنند. این را ترجمه کردم روز گذشته، لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها بمحمد و علی. و اما جمله دومی که حضرت فرمودند ارید عن آمر بالمعروف و عنها عن المنکر، اراده من این است که امر به معروف کنم و نهی از منکر کنم. این چه معروفی است سیدالشهداء می خواهند امر به او کنند چه منکری است که حضرت در صدد نهی از آن هستند در یک کلمه پاسخ امر را وجود مقدس امام صادق علیه السلام به ابوحنیفه فرمودند وقتی در عراق امده بودند در حیره سکنی گزیده بودند ابوحنیفه به دیدار حضرت آمد مرحوم مفید نقل کردند سوالاتی از امام صادق علیه السلام کرد یک سوال این بود عرض کرد مالامر بالمعروف امر به معروف چیست. حضرت فرمودند یا اباحنیفه المعروف هو المعروف فی اهل السماء والمعروف فی اهل الارض امیرالمومنین علیه السلام فرمودند معروف آن کسی است که در نزد آسمانی ها به معروف شناخته می شود و در نزد زمینی ها به معروف شناخته می شود و آن امیرالمومنین علیه السلام هست. عرض کرد پس نهی از منکر چیست [:] منکر چی است. حضرت فرمودند الذان ظلماه حقه وابتذاه عن امره و حمل الناس علی کتفه، فرمودند منکر همان دو نفری هستند که در حق حضرت ظلم به حضرت کردند. و امر خلافت را ربودند و مردم را اهرم بر علیه حضرت کردند. حمل الناس علی کتفه عرض کرد پس نهی از منکر این نیست که کسی را در حال گناه ببینیم اورا باز بداریم از آن گناه در این روایت حضرت جمله ای دارند که حالا باید معنا بشود فرمودند ذک خیر قدمه بله این کار خوبی است کسی که جلوی گناهی را می گیرد کار خوبی می کند ولی آن نهی از منکری که امام می کند و در رأس نهی از منکرهاست این نیست. عنایت کنید هم در باب معروف و هم در باب منکر گاهی ارتکاب هست یک کسی مرتکب معروف می شود نماز می خواند روزه می گیرد زکات می دهد یا خدایی نکرده مرتکب منکر می شود شرب خمر می کند فساد اخلاقی دارد.نگاه حرام دارد نیت ناپاک دارد صفت ناپاک دارد. این یک قدم هست. این ارتکاب معروف یا ارتکاب منکر هست. گاهی یک قدم جلوتر هست. اشخاصی یا گروه هایی اشاعه معروف و منکر می کنند. وسیله گسترش معروف و منکر را فراهم می کنند. بستر درست می کنند برای این که گناه کردن آسان بشود یا گناه کردن آسان بشود این می شود اشاعه می شود شهر را یک جوری ساخت که تسهیلات شهر برای رفتن به زیارت امام وجود مقدس فاطمه معصومه سلام الله علیها باشد. می شود کشور را یک جوری ساخت که قبله اش امام رضا باشد. رفتن به زیارت امام رضا تسهیل بشود. می شود هم یک کاری کرد که رفتن زیارت امام رضا مشکل بشود اما رفتن به سفرهای دنیایی آسان بشود. گردش هایی که پر از ابتهاجات و لذت های مادی است آنها آسان بشود. بستر درست کنیم برای گسترش خیر یا گسترش شر، وظیفه حاکمیت ها همین است که بستری درست کنند برای گسترش خیر و تسهیل عبادات، و سخت شدن گناه، کسی را مجبور نمی کنند ولی بستری درست می کنند که گناه کردن دشوار بشود. عبادت کردن آسان بشود. این مثل مثل خیلی لطیفی نیست ولی گویاست دیده اید تخلی آدابی دارد رو به قبله حرام است اگر کسی این سنگ توالت را رو به قبله نصب کند رعایت این حکم سخت می شود. دشوار می شود. من گاهی در مکه دیدم چون آنها در داخل خانه حرام نمی دانند [] در تخلی را رو به قبله است. همه روزهای اول رعایت می کنند کم کم رعایت نمی شود دیگر، کار سخت می شود. آن کسی که می خواهد معصیت کند برایش آسان است آن کسی که می خواهد عبادت کند کار برایش دشوار می شود. بستر درست می کنند برای تسهیل گناه یا تسهیل عبادت. در همین کشور ما یک دوره ای وقتی می خواستند بی حجابی بیاورند به زور آوردند به جبر، چادر از سر نوامیس مسلمان ها برداشتند با قهر مردها را متحد الشکل کردند با قهر، با میخ کلا روی سر اشخاص کوبیدند. ولی یک دوره دیگری پیش آمده که بستر را یک جوری کرده اند که بی حجابی مسیرش هموار شده، شده شرافت، حجاب مسیرش سخت شده شده ضد شرافت، در این دوره بی حجابی بیشتر گسترش پیدا کرده بدون این که جبر ظاهری باشد. به تعبیری یک جبر محیطی درست می کنند بستر را به گونه ای هموار می کنند که عبادت دشوار می شود معصیت آسان می شود. به عنوان مثال عرض می کنم یک کسی مرتکب شرب خمر می شود یک بار می بینید میکده های بزرگ به پا می کنند تبلیغ می کنند ترویج می کنند اشاعه می کنند این اشاعه منکر است اشاعه معروف است. خب این بسیار سخت تر از اولی است معنی ندارد انسان با آن کسی که مواد مخدر مصرف می کند مبارزه کند بگوید مبارزه مواد مخدر یعنی این، ولی آن کسانی که شبکه های تولید و توزیع مواد مخدر را در عالم درست می کنند تبدیل می کنند به یک تجارت بزرگ بین المللی، آدم بگوید با اینها نباید مقابله کرد این که مقابله با مواد استعمال مواد مخدر نیست که، از این دو مرحله بالاتر هم داریم مرحله اقامه است. مرحله اقامه مرحله ای است که تصرف در قلوب جامعه می شود تصرف در عقول جامعه می شود. ترازوهای اجتماعی زیر و رو می شود. همه ما یک ترازوهایی داریم هرکاری می خواهیم انجام بدهیم می گذاریم در ترازو، از کار کوچک تا کار بزرگ، یک لقمه نان می خواهیم در دهانمان بگذاریم یک جرعه آب بیاشامیم محاسبه می کنیم ضرر دارد نفع دارد یا نه، مومن است روز ماه رمضان تشنه اش هم هست لیوان آب را کنار می زند نمی خورد. گرسنه است دست به طعام نمی زند. این ترازوی ماست دیگر آخر کار یک ترازویی داریم سبک سنگین می کند می سنجد وزن می کند می گوید این کار بد است خوب است انجام بدهد انجام ندهد. این ترازو اصلش را خدای متعال در فطرت ما گذاشته انبیاء الهی می آیند این بذر را شکوفا می کنند لیسیروا لهم دفائن العقول، این دفینه ها را بارور می کنند. لذا اگر جامعه ای تحت تعلیم انبیاء بزرگ شد فالهمها فجورها و تقویها درکش از تقوی و فجور تفصیل پیدا می کند روشن می شود می فهمد چی تقواست چی فجور است. تقوا را خوب می داند فجور را بد می داند. آن وقت گاهی عقل اجتماع تحت تصرف شیطان قرار می گیرد ولا تجعل الشیطان علی عقلی سبیلا، بعد می بینید این ترازو را واژگونه می کند. وقتی می خواهد وزن کند به عکس وزن می کند. یک موقع ترازو سالم است آدم در کفه ترازو وقتی میخواهد لقمه را بگذارد در دهانش می فهمد بد است ولی نفسش بر او غلبه می کند این معصیت را انجام می دهد این قابل اصلاح است این مسیرش به سوی توبه باز است. این جامعه ممکن است روی سعادت را ببیند این انسان ممکن است برگردد به مسیر مستقیم چون هنوز ترازوی استوار است. ولی یک موقعی ترازوی جامعه را عوض می کنند.ترازوی انسانها را عوض می کنند به اطلاح امروز زیباشناسی انسان ها عوض می شود خوبی ها بدی می شود بدی ها خوبی می شود شرافت ها می شوند ضد شرافت، پستی ها می شوند شرافت. این مرحله اقامه است. این همان مرحله ای است که در آن حدیث نورانی وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم به سلمان فرمودند یک دورانی پیش می آید مردم نهی از منکر نمی کنند امر به معروف نمی کنند تعجب کرد فرمود خودشان مرتکب می شوند تعجب کرد فرمود از این بالاتر، معروف منکر می شود منکر معروف می شود. این مرحله اقامه است. الان ببینید پرچمداران کفر در عالم اقامه منکر می کنند.اماته معروف می کنند. یعنی معروف را تبدیل به منکر می کنند منکر را تبدیل به معروف می کنند. این گناهی که بسیار منکر بوده در نزد اقوام مختلف تحت عنوان نظریه اکتفا یک نیاز طبیعی انسان گسترشش می دهد تبلیغ می کند وقتی یک رئیس جمهور می خواهد رأی بگیرد یکی از شاخص هایش این است می گوید من طرفدار این جمعیتم اگر کسی مقابله با او کند مقابله با معروف کرده جلوی آزادی بشر و انسان را گرفته این می شود مرحله اقامه، یک دستگاه هایی در عالم تلاششان این است که آنچه انبیاء به عنوان معروف معرفی کردند منکر بشود. و آنچه به عنوان منکر معرفی کردند معروف شود. از عمل هم شروع می کنند. تا می رسد به صفات، اصلا پوشش و چادر می شود ضد شرافت، دیگر اخلاق متناسب با به قول خودشان رشد تکنولوژی تغییر کند. متناسب با پیشرفت اجتماعی اخلاق و عاطفه باید عوض شود عاطفه نباید ثابت بماند این عاطفه ای که رابطه خاص بین زن و مرد و اقشار را تعریف می کند حجاب هایی تعریف می کند مال جامعه های عقب افتاده است. کاری می کنند که عفت می شود بی عفتی، بی عفتی می شود عفت، می گوید شما لازم نیست بگویید چادر از سر بردار مجبورش کنید تغییر پوشش بدهد من خاطرم هست در دانشگاه های کشور خودمان دهه 50 واقعا محجبه وارد می شدند و بی حجاب می آمدند بیرون و افتخار به این بی حجابی می کردند این می شود اقامه، منکر میشود شرافت، این بدترین مرحله منکر است. این کار چه کسانی است. هم اقامه معروف این که معروف در قلوب انسانها به عنوان معروف شناخته شود. کار ائمه نور است. کار انبیاست در تاریخ، اقامه معروف می کردند. هم اقامه منکر کار فراعنه تاریخ است. آن وقت از همه این است که آنهایی که معروف را اقامه می کردند انبیاء چه می کردند. در واقع همه معروفی که اقامه می کردند تجلی روح خودشان بود. من نمی گویم این حدیث الناس علی دین ملوکهم ولی یعنی همین، وقتی انبیاء الهی در یک جامعه ای روحشان تجلی می کند صفاتشان تجلی می کند مردم متصف به صفات انبیاء می شوند خوبی ها در آن جامعه به خوبی شناخته می شوند. برعکس، وقتی فراعنه حاکم می شوند روح آنها تجسد پیدا می کند بدیها به عنوان خوبی ها شناخته می شوند. در واقع آن کسی که اقامه منکر می کند اصل منکر خود اوست. آن کسی که اقامه معروف می کند اصل معروف خود اوست آن وقت هیچ منکری ما بدتر از کفر نداریم. همه منکرات به کفر بالله برمیگردد. و هیچ معروفی بالاتر از توحید و بندگی خدای متعال نداریم همه معروف ها فرع بر توحیدند. همه منکرها فرع بر کفر و شرک و نفاق اند. ان وقت آن کسی که اقامه توحید می کند در عالم اقامه معروف کرده و اگر خوب توجه بشود این معروف عین خود اوست. امیرالمومنین عین کلمه توحید است عین کلمه ایمان است. کلمه لا اله الا الله حصنی ولایه علی بن ابیطالب حصنی، مثل کلمه طیبه کشجره طیبه فرمود این شجره طیبه امیرالمومنین است. نفس شجره توحید است نفس شجره طوبی است همه موحدین اگر اخلاق بندگی خدای متعال دارند اگر بندگی خدای متعال را زیبا می دانند آداب و مناسک بندگی و اخلاق بندگی را زیبا می دانند. همه این موحدین اگر زیبا می دانند ناشی از این کلمه توحید است. بنا عبدالله بنا عرف الله لولانا ما عبدالله. از آن طرف هم اگر کفر در عالم اقامه می شود. بت پرستی و دنیا پرستی به اشکال گوناگون در طول تاریخ اقامه می شده، آن کسانی که این کفر را اقامه می کردند ابلیس و آن فراعنه بودند. انبیاء می آمدند یک بت را می شکستند یک بت جدید جلوی مردم می گذاشتند. همیشه اینطور بوده الان هم همینطور است. آنها هستند که بت پرستی را اقامه می کردند حقیقت بت پرستی خود آنها هستند لذا در تعبیر قرآن آنها نفس کلمه کفر و فسوق و عصیان اند کما این که امیرالمومنین علیه السلام نفس کلمه ایمان است. لذا تمام این ایمان ما چیزی جز این نیست که حب کلمه ایمان و امیرالمومنین و تبری از آنها را داشته باشیم ایمان همین است. به امام صادق عرض کرد یابن رسول الله حل الحب والبغض من الایمان آیا دوستی و دشمنی هم جزئی از ایمان است حضرت فرمودند هل الایمان الا الحب و البغض است چیزی جز تولی و تبری است. بعد حضرت استناد فرمودند به این آیه مبارکه سوره حجرات که خدای متعال می فرماید حبب الیکم الایمان خدای متعال یک لطفی در حق شما مومنین کرده، دو تا چیز به شما داده بی نهایت قیمت دارد دو تا سرمایه عظیم یکی حبب علیکم الایمان و زینه فی قلوبکم ایمان را مزین کرده در دل شما محبوب دل شما کرده ما حب الایمان داریم و اصلا حقیقت ایمان ما همین است حب الایمان است دیگر، حضرت فرمودند ایمان یعنی امیرالمومنین، یعنی وجود مقدس نبی اکرم یعنی وجود مقدس اهل بیت ایمان ما حب آنهاست علی حبه ایمان و بغضه کفر حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم و کره الیکم الکفر والفسوق والعصیان، دومین عنایتی که به شما کرده خدای متعال این است کفر و فسوق و عصیان را در دل شما مکروه کرده شما بدتان می آید از این سه چیز، مظاهرش همین گناهان اند همین کفر ظاهری است حضرت فرمود باطنش همانها هستند آنهایی که اقامه کفر می کنند خودشان کلمه کفر و فسوق و عصیان اند. کما این که امیرالمومنین خودشان کلمه ایمان اند.لذا عنایت کردید اصل نهی از منکر یعنی جلوی بسط ولایت آنها را گرفتن، آنها اگر ولایتشان بسط یدا بکند کفر را اقامه می کنند همین که حضرت فرمودند من در رویای صادقه دیدم بر منبر من بالا رفتند مردم را به قهقرا برمیگردانند یعنی به قبل از بعثت به کفر منتها به شکل مدرن به شکل نو کفر اشکال عوض می کند جاهلیت مدرن و کهنه دارد فرق ندارد. جاهلیت جاهلیت است. من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتته جاهلیه، وقتی می خواهد از دنیا برود به امام نرسیده باشد این جاهل است. تفاوت نمی کند لذا فرمود وقتی می خواهد بمیرد ملاحظه کنید به این می گویند چه کردی می گوید من عذر میخواهم به قول بعضی بزرگان دو هزار تا مرغ خوردم این که آدم را از جاهلیت نجات نمی دهد. من پنجاه تا سفر تفریحی دور دنیا رفتم اینها که کسی را نجات نمیدهد من ده تا کارخانه ساختم اینها که کسی را نجات نمی دهد این موت جاهلیت است. چه آب برکه خورده باشد چه آب بهداشتی شبکه های شهری، نمی گویم ما دنبال بهداشت نباید باشیم سخنم این است اینها آدم را نجات نمی دهد مات میتته جاهلیه، مات میتته کفرا و نفاق، مرگش مرگ کفر و نفاق است آنی که انسان را می رساند این است که انسان به معروف حقیقی برسدو از منکر حقیقی دور بشود. اتفاقی که افتاده این بوده که مدار منکر و معروف در مقیاس امت عوض شده، پیداست این امت سراسرش می شود فسق و فجور و عصیان و کفر و همین هست که تبدیل می شود به امپراتوری بنی امیه بعد امپراتوری بنی عباس بعد از آنجا منتشر می شود به اروپا می شود امپراتوری مدرن، این همان است دیگر، که مبارزه با خدا می شود افتخار، سرشان را بالا می گیرند این بی ادب ها، می گویند در دوران مدرن در غرب خدا مرده است. استغفرالله ربی و اتوب الیه. با صدای بلند می گویند این حرفها را این همان ادامه همان امپراتوری مادی است دیگر، بعد در آخر الزمان از روایات استفاده می شود یک مرکزیتی درست میشود که حالا اخلاق مادی را اقامه می کند در جهان وجود مقدس سیدالشهداء با این منکر می جنگد حضرت به ابوحنیفه فرمود المنکر هما الذان ظلماه حقه وابتذاه امره و حمل الناس علی کتفه حضرت اگر به معروف دعوت می کرد این معروف بود المعروف هو المعروف فی اهل السماء والمعروف فی اهل الارض علی بن ابیطالب این تغییر کرده، وقتی این تغییر کرد همه چیز تغییر می کند. و سیدالشهداء این کار را کرده، تمام شد کار. اشهد انک قد اقمت الصلاه و آتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر ولی این کار خیلی سخت شد خیلی هزینه برد در دستگاه انبیاء، هزینه ای که سیدالشهداء کردند هیچ پیغمبری نکرده البته می دانید مصیبت سیدالشهداء مصیبت نبی خاتم است. ولی هیچ پیغمبر دیگری اینقدر هزینه نکرد هرچه در دامنش داشت تکاند هیچی دیگر برایش نماند. تعبیر مقاتل این است وقتی دیگر هیچی برایش نماند خودش وارد میدان شد.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:36

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی