display result search
منو
تفسیر آیات 8 تا 24 سوره مرسلات

تفسیر آیات 8 تا 24 سوره مرسلات

  • 1 تعداد قطعات
  • 23 دقیقه مدت قطعه
  • 32 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 8 تا 24 سوره مرسلات"
- سوره مبارکه «مرسلات» که در مکه نازل شد بخش مهم آن درباره اثبات معاد است؛
- جدال بودن یا برهان بودن به این است که آن مقدمه‌ای که در قیاس ماخوذ است با کدام صبغه است.

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿فَاِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (8) وَ اِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ (9) وَ اِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ (10) وَ اِذَا الرُّسُلُ اُقِّتَتْ (11) لِاَیِّ یَوْمٍ اُجِّلَتْ (12) لِیَوْمِ الْفَصْلِ (13) وَ ما اَدْراکَ ما یَوْمُ الْفَصْلِ (14) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ (15) اَ لَمْ نُهْلِکِ الْاَوَّلینَ (16) ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ (17) کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ (18) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ (19) اَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ (20) فَجَعَلْناهُ فی‌ قَرارٍ مَکینٍ (21) اِلی‌ قَدَرٍ مَعْلُومٍ (22) فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ (23) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ(24)﴾

سوره «مرسلات» که در مکه نازل شد بخش مهمش مربوط به مسئله معاد است، گرچه مردم حجاز هم گرفتار شرک در مبدا بودند هم گرفتار انکار در مسئله معاد ولی اصرار قرآن در سور مکی راجع به معاد است برای اینکه اعتقاد به مبدا که خدایی هست در عین حال که ضروری است و در عین حال که نافع است عامل تربیت نیست؛ آنچه عامل تربیت است اعتقاد به حساب و کتاب و معاد است. انسان وقتی معتقد هست هر کاری که می‌کند زنده است، در برابر هر کاری باید پاسخ بدهد، کیفر حق است، پاداش حق است، عدل هست و هیچ ظلمی نیست و انسان هدر نیست و عبث نیست: ﴿اَ یَحْسَبُ الْاِنسَانُ اَن یُتْرَکَ سُدی﴾[1] این برای آدم آموزنده است؛ هر کاری که می‌کند حساب و کتابی دارد؛ اما اگر بگوید ـ معاذالله ـ انسان با مردن می‌پوسد، نه از پوست به در بیاید، این خودش را رها می‌بیند این می‌شود: ﴿اُولئِکَ کَالانْعَامِ﴾،[2] لذا اصرار قرآن گذشته از برهان و گذشته از شواهد دیگر، مکرر خدا قسم می‌خورد که قیامت حق است؛ هم به مرسلات قسم می‌خورد به دو معنا، هم به ساختار نظام، خواه این مرسلات مربوط به فرشته‌هایی باشند که سلسله دریافت‌ کنندگان وحی از یک سو، حافظان وحی از سوی دیگر، ابلاغ کنندگان وحی از سوی سوم یا فرشته‌هایی که مسئول تنظیم اعمال مردم‌ هستند که ﴿اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ ٭ کِراماً کاتِبینَ﴾، به این مرسلات سوگند یاد می‌کند یا به بخش‌های آیات قرآن کریم که در این زمینه آمده است: ﴿اَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا﴾[3] یک، ﴿لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ﴾[4] دو، به اینها قسم یاد می‌کند که به اینها قسم که قیامت حق است یا به سلسله عوامل و براهینی که خودش جداگانه انتخاب می‌کند. آنچه عامل تربیت هست مسئله اعتقاد به معاد است یعنی انسان می‌داند در برابر هر کاری که می‌کند مسئول است و این کار زنده است و این کار را می‌بیند و به هیچ قابل انکار نیست، چون متن عمل را می‌بیند. اینکه اصرار سُور مکی برای معاد بیش از اصرار سور مکی برای اثبات مبدا است. درباره مبدا به دو دلیل این قدر اصرار نیست یکی آنها اصل خدا را قبول داشتند؛ منتها در اله مشرک بودند: ﴿لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه﴾[5] [6] منتها می‌گفتند ما به او دسترسی نداریم، شفیع می‌خواهیم و این شفیع هم مستقل است ـ معاذالله ـ و اصنام و اوساط را مستقلاً شفیع می‌پنداشتند؛ ولی درباره معاد می‌گفتند انسان می‌پوسد. دین آمده بگوید انسان با مرگ از پوست به در می‌آید، نه بپوسد؛ این بدن فاسد می‌شود؛ اما روح که در قبر نمی‌رود روح که در خاک نمی‌رود روح برای همیشه زنده است، لذا با سوگندهای گوناگون مسئله معاد را حل می‌کند. قسم به سلسله ملائکه ـ آن بیان نورانی امام سجاد در صحیفه سجادیه که اصناف فرشته‌ها را معرفی می‌کند ـ یا سوگند به فرشته‌هایی که مسئول آوردن آیات الهی هستند، اگر اینها باشد، قسم به معاد تناسب روشن‌تری دارد. اگر مربوط به فرشته‌هایی باشد که مسئول تنظیم باد، تنظیم باران و مانند آن است آن هم نظر ربوبی است که ما این نظام دقیق را برای روز حساب ساختیم؛ بعد از آن سوگندها یاد می‌کند که «انّ ما»؛ متاسفانه این جاها متصل نوشته شده است، «انّما» نوشته شده است. این «انّما» و «انّما» در بعضی موارد باید «انّ ما»، «انّ ما: » ﴿وَ اعْلَمُوا اَنَّ ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَاَنَّ لِلَّهِ﴾؛ ولی این طور نوشته شده یعنی «انّ» با «ما» با هم نوشته شده، در حالی که «انّ» مُشبه به فعل است یک، این «ما» موصول است، دو، اسم آن است سه، و چه ربطی به «انَّما» و «انَما» دارد؟ ﴿اِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ﴾ تحقیقاً آنچه به عده‌ای وعده دادیم و درباره عده‌ای وعید است، این حتماً واقع می‌شود؛ یعنی قیامت این بخش اوّل بود.

بخش دوم آن است که چه موقع واقع می‌شود؟ می‌فرماید روزی که این اوضاع متغیر بشود: ﴿فَاِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ ٭ وَ اِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ ٭ وَ اِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ ٭ وَ اِذَا الرُّسُلُ اُقِّتَتْ ٭ لِاَیِّ یَوْمٍ اُجِّلَتْ ٭ لِیَوْمِ الْفَصْلِ﴾، چه زمانی بساط عالم به هم می‌خورد؟ آن وقتی که این ستاره‌ها کم‌نور بشود، فروغ و رونقشان از بین برود و شکافی در سلسله آسمان‌ها پیدا بشود و کوه‌ها اول ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾[7] بشوند، بعد مثل ذرات پراکنده که ﴿تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ﴾ الآن ستبر به نظر می‌آیند؛ ولی در آستانه معاد مثل پنبه ندّافی شده، پشم ندافی شده، وقتی پشم را می‌زنند یا پنبه را می‌زنند برای اینکه با آن لحاف درست کنند یا پتو درست کنند این بالا می‌آید وزنی هم ندارد این را می‌گویند «عهن منفوش» فرمود این کوه‌هایی که الآن ستبر به نظر می‌آید، اول «عهن منفوش» می‌شود بعد ﴿یَسْاَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً﴾، «نسف»؛ یعنی پودر می‌کند. کلیم حق به سامری ملعون گفت که من این گوساله را پودر می‌کنم و به دریا می‌ریزم، «نسف» می‌کنم یعنی ریز ریزش می‌کنم پودرش می‌کنم به دریا می‌ریزم.[8] این کوه‌ها اول عهن منفوش می‌شوند، آن سنگینی‌شان گرفته می‌شود، بعد مثل ذرات پودر می‌شوند. در بخش‌های توحید قرآن کریم می‌فرماید که ﴿وَ اِلَی السَّماءِ کَیْفَ نُصِبَتْ وَ اِلَی الْجِبالِ کَیْفَ رُفِعَتْ ٭ وَ اِلَی الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ ٭ وَ اِلَی الْاَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ﴾ مگر اینها آسمان و زمین را نگاه نمی‌کنند؟ بعد می‌فرماید اینها کورند این یعنی چه؟ کسی آسمان را با این نظم دقیق علمی ببیند، آسمان‌آفرین را نبیند؛ کوه را با این نظم دقیق ببیند که یک مشت خاک «لعل گردد در بدخشان یا عقیق در یمن»[9] یک نظم و تدبیری است اصل کوه یک، این کوه‌ها را نگه داشت برای اینکه زمین در این گسل‌ها نلغزد رواسی باشند، برای زمین میخکوب باشند که زمین نلغزد، این دو، در درون این سلسله جبال، اگر کوه بدخشان است «لعل گردد در بدخشان» اگر کوه‌های عقیق‌پرور یمن است «یا عقیق‌اندر یمن»، کسی این نظم‌ها را ببیند به ناظم پی نبرد کور است، چرا قرآن به اعراب جاهلی می‌فرماید: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾[10] ﴿لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ﴾. فرمود ما می‌گوییم کوه را نگاه کنید به کوه‌آفرین پی ببرید، این نظم دقیق ریاضی آسمان‌ها، همین طور خودبه‌خود پیدا شد؟

اینکه عرض می‌کنیم علم دینی این است که ما لاشه علم را نبینیم، علم زنده را ببینیم، اینکه درباره آسمان‌شناسی، ستاره‌شناسی، کیهان‌شناسی و ده‌ها رشته دقیق علمی درباره آسمان‌ها هست و ـ معاذالله ـ هیچ سخنی از خدا نیست برای اینکه اینها لاشه علم را می‌بینند؛ یعنی خود ستاره را خود شمس را خود قمر را می‌بینند؛ اما از کجا بود؟ به کجا ختم شد؟ چه کسی این نظم را آفرید؟ نمی‌بینند. لاشه علم هرگز دانشگاه را دانشگاه اسلامی نمی‌کند. علمی که مبدا و منتهایش، آغاز و انجامش چه کسی خلق کرد و برای چه خلق کرد آن علم می‌شود علم دینی، وگرنه چرا قرآن کریم اینها را می‌گوید کور هستند اینها هم ستاره‌شناسی داشتند زمین‌شناسی داشتند کوه‌شناسی داشتند ستاره‌شناسی داشتند همه این کارها را داشتند، فرمود اینها کورند، برای اینکه اینها لاشه را می‌بینند چه کسی خلق کرد برای چه خلق کرد را نمی‌بینند.

در این بخش‌ها هم می‌فرماید همه اینها نورهایشان گرفته می‌شود برای چه؟ وقت منظم است، دوباره برای چه چیزی؟ ﴿لِیَوْمِ الْفَصْلِ﴾، «یوم الفصل»؛ یعنی آن روزی که می‌گوییم جدا می‌کنیم حق را از باطل، زشت را از زیبا، حسن را از قبیح، خیر را از شرّ جدا می‌کنیم می‌گوییم: ﴿وَ امْتازُوا الْیَوْمَ اَیُّهَا الْمُجْرِمُون﴾‌ صفتان را جدا کنید! به مؤمنین نمی‌گویند شما بروید بیرون! به کفار می‌گویند صفتان را جدا کنید با اینها نباشید. الآن ﴿اِنَّ الاوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ اِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[11] در ساهره قیامت این طور است فرمود همه جمع می‌شوند بعد می‌گوییم بیرون بروید! ﴿وَ امْتازُوا الْیَوْمَ اَیُّهَا الْمُجْرِمُون﴾ اینها می‌مانند؛ اینها را با بدرقه به طرف بهشت راهی می‌کنند. فرشتگان به دنبال جهنمی‌ها هم هستند، به دنبال بهشتی‌ها هم هستند؛ این ﴿نَسُوقُ﴾[12] یعنی سائق می‌فرستیم. «قائد» آن کسی است که جلو می‌رود و راهنمایی می‌کند. «سائق» آن کسی است که از پشت سر همراهی بکند. هم درباره جهنمی‌ها می‌فرماید: ﴿نَسُوقُ الْمُجْرِمینَ﴾ هم درباره بهشتی‌ها دارد: ﴿وَ سیقَ﴾[13] کذا، فرشته‌هایی که پشت سر مؤمنین هستند برای بدرقه، پشت سر حرکت می‌کنند، به استثنای فرشته‌هایی که در جلو هستند؛ اما فرشته‌هایی که پشت سر مجرمین هستند مثل دامدارهایی که پشت سر این دام‌اند آنها را هِی می‌کنند این سوق برای هر دو آمده است. فرمود یک عده فرشتگان هستند که سائق مجرمین‌اند ﴿وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمینَ اِلی‌ جَهَنَّمَ وِرْداً﴾[14] یک عده هم هستند که سائق بهشتی‌ها هستند. آن فرشته‌هایی که سائق بهشتی‌ها هستند برای احترام و بدرقه، پشت سر اینها هستند. آن فرشته‌هایی که سائق مجرمین‌اند مثل دامداری که از پشت سر اینها را هِی می‌کنند. فرمود این می‌شود ﴿لِیَوْمِ الْفَصْلِ﴾ چون هیچ قابل انکار نیست چون آدم متن عمل را می‌بیند، وقتی متن عمل را می‌بیند چه طور می‌تواند انکار کند؟ اگر ﴿مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾ باشد ﴿خَیْراً یَرَهُ﴾، ﴿مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾ باشد ﴿شَرًّا یَرَهُ﴾.

پس سوگند یاد می‌کند؛ بعد از سوگندها فرمود شرایطی هم هست. اول سوگند برای اصل معاد است که ﴿اِنَّ ما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ﴾ این بخش اول. بخش دوم و فصل دوم این است که حالا چه موقع اتفاق می‌افتد؟ علامتش چیست؟ اشراطش چیست؟ زمینه‌اش چیست؟ می‌فرماید زمینه‌اش این است: ﴿فَاِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ﴾، آن وقتی که ستاره‌ها نورشان گرفته بشود و آسمان‌ها شکاف بردارند و کوه‌ها «نسف» و پودر بشوند و فرستادگان الهی وقتشان مشخص بشود آماده هستند برای شهادت دادن. در سوره مبارکه «اعراف» فرمود همه زیر سؤال‌اند، در بخش‌های دیگر فرمود: ﴿اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیداً﴾ فرمود هر امتی یک شهید و شاهدی دارد و او پیغمبر آنهاست و تو‌ای پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) شهید شهدا هستی: ﴿وَ جِئْنا بِکَ عَلی‌ هؤُلاءِ شَهیداً﴾. آن ﴿جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ﴾ هر امتی شاهدی دارد، پیغمبر اوست؛ اما این «هؤلاء» هم به اُمم برمی‌گردد هم به انبیا: ﴿وَ جِئْنا﴾ به تو‌ای پیغمبر ﴿عَلی هؤُلاءِ﴾ «هؤلاء» یعنی هم امم و هم انبیا. ﴿وَ جِئْنا بِکَ عَلی‌ هؤُلاءِ شَهیداً﴾ این می‌شود شهید شهدا.

﴿وَ اِذَا الرُّسُلُ اُقِّتَتْ﴾ برای آن روز. همه اینها اشراط چه چیزی هستند؟ علایم چه چیزی هستند؟ ﴿لِیَوْمِ الْفَصْلِ﴾ برای روز حساب و کتاب.

ما به این عزیزان آموزش و پرورش عرض می‌کردیم اینها می‌گفتند ما الحمد لله بعد از انقلاب اسلامی تعلیم ما با تربیت تربیت ما با تعلیم، خیلی هماهنگ شد ما قبلاً مثلاً کم داشتیم الآن داریم. به ایشان عرض شد که توسعه تعلیم غیر از تربیت است. شما یک برنامه قرآن آوردی، برنامه روایت آوردی، سیره آوردی، این توسعه تعلیم است نه تربیت؛ تربیت کسی را بیاورید که دیدنش آموزنده باشد. این کلمات نورانی را بزرگان ما گفتند البته ریشه‌اش در روایات است: «من لا ینفعک لحظه لا ینفعک لفظه»؛ آن استادی که دیدنش آموزنده نباشد گفتنش هم سودی ندارد. آنکه دیدنش، سیره‌اش، سیرتش، رفتارش، گفتارش، آن کسی که در نمره‌دادن، آن کسی که در شایسته سالاری آن کسی که در ادب ورود و مانند آن، صد درصد دقیق نیست، لَحظ او و لحظات او معلم نیست، لفظ او و الفاظ او هم کارآمد نیست، تربیت یک چیز دیگر است، تعلیم چیزی دیگر است؛ توسعه تعلیم تربیت نیست، درس قرآن، درس سنت، توسعه تعلیم است، نه تربیت؛ تربیت یعنی کسی که آدم وقتی که او را می‌بیند عوض بشود؛ رسل این طور هستند. صدر الدین قونوی اربعینی دارد ـ غالب بزرگان به مناسبت با آن فنّی که دارند چهل حدیث انتخاب کردند ـ ایشان درباره بخش‌هایی از وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چهل حدیث انتخاب کردند، یکی از آن احادیث چهل‌گانه‌ای که مربوط به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است این است که حضرت با هر کسی حرف می‌زد تمام رخ نگاه می‌کرد. حالا قبلاً بی‌اعتنایی بود الآن برای اینکه دوربین هست و غیر دوربین، قدری خودش را نشان بدهد، با کسی که حرف می‌زند، تمام رخ به او نگاه نمی‌کند. فرمود ادب پیغمبر این بود که با هر کس حرف می‌زد تمام رخ او را نگاه می‌کرد، او را احترام می‌کرد.[15] («فَاَقْبَلَ عَلَی النَّاسِ بِوَجْهِه» ‌.) شما از یک طرف دوربین را مواظب هستی، از طرفی با مخاطب داری حرف می‌زنی! این رفتار عادی است؛ با هر کسی حرف می‌زد این طور بود، تمام رخ او را نگاه می‌کرد؛ این رفتارش بود. برای اثاث منزلش یک دستمال داشت، یک کاغذ داشت، یک قلم داشت، یک عصا داشت، برای همه اینها شناسنامه قائل بود، احترام قائل بود، برای آن اسم می‌گذاشت. این می‌شود تربیت تربیت معنایش این نیست که ما یک درس قرآن داشته باشیم درس سنت داشته باشیم. توسعه تعلیم غیر از تربیت است و انبیا مربّی بودند یعنی هم ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾[16] بودند و هم ﴿وَ یُزَکِّیهِمْ﴾ بودند.

﴿لِاَیِّ یَوْمٍ اُجِّلَتْ﴾ یعنی چرا برای همه اینها وقت تعیین شده؟ برای چیست؟ ﴿لِیَوْمِ الْفَصْلِ﴾ بعد می‌فرماید: ﴿وَ ما اَدْراکَ ما یَوْمُ الْفَصْلِ﴾ نظیر ﴿وَ ما اَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ﴾[17] برای شما هم سخت است.

در بخش‌هایی از سوره مبارکه «اعراف» آمده که ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ﴾ از تو سؤال می‌کنند قیامت چه وقت قیام می‌کند ولی تو باید حواست جمع باشد، وقتی قیامت قیام می‌کند تو نمی‌مانی. ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ﴾ همین است. آن قدر سنگین است که تو هم نمی‌مانی ﴿یَسْئَلُونَکَ کَاَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها﴾[18] یک علم غیب باطنی سر جای خود محفوظ است؛ اما قیامت طوری باشد که تاریخ داشته باشد. ما یک «کی» داریم، یک «کجا»؛ هر دو بساطش برچیده می‌شود آن وقت چه کسی می‌تواند سؤال بکند که قیامت «کی» قیامت می‌کند؟ قیامت، نه «کی» دارد و نه «کجا». کجا جغرافیاست و مکان است، «کی» تاریخ است و زمان است، زمان و زمین برچیده می‌شود؛ اصلاً سؤال معنا ندارد کجا واقع می‌شود؟ «کی» واقع می‌شود؟ «کی» ما نداریم، کجا هم نداریم. اگر زمین باشد می‌شود سؤال کرد که کجا واقع می‌شود، اگر زمان باشد می‌شود، سؤال کرد «کی» واقع می‌شود؛ اما اگر هر دو نبش برداشته بشود، نه زمان بماند، نه زمین آن وقت سؤال جا ندارد. در سوره مبارکه «ابراهیم» مبسوطاً بحث شد: ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾‌;[19] یعنی «تبدّل السماواتُ غیر السماوات» در آن نشئه تبدیل، نه «کی» داریم، نه «کجا»، چون وقتی که زمینی هست و شمسی هست و زمین به دور خود می‌گردد، می‌شود شب و روز؛ به دور شمس می‌گردد می‌شود سال و ماه، وقتی نه شمس باشد، نه زمین باشد، نه زمان داریم، نه سال داریم، نه ماه داریم. آسمان و زمین تبدیل می‌شود به آسمان و زمین دیگر. در آن نشئه تبدیل، نه «کی» داریم نه «کجا»؛ فرمود دنبال چه می‌گردید؛ ولی شما هستید که هستید. بدن شما را از نشئه‌ای به نشئه دیگر را ذات اقدس الهی خلق می‌کند فرمود: آن ﴿لِیَوْمِ الْفَصْلِ﴾ است ﴿وَ ما اَدْراکَ ما یَوْمُ الْفَصْلِ٭ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ﴾ که این ترجیع‌بند گونه‌ای است برای سوره «مرسلات».

بعد می‌فرماید شما کمی صبر کنید، خیال نکنید، اگر تبهکاری چند روزی دوام دارد، این ماندنی است؛ برای هر چیزی یک مدتی است. ما در سه بخش، چه سوره «سبا»، چه غیر «سبا»، به وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اینها که سرمایه‌داران حجاز هستند، این صنادید، این سرمایه‌داران، ﴿مَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾[20] معشار یعنی یک دهم. یک دهم ثروت و امکانات و قدرت قارون و امثال قارون را نداشتند، فرمود اینها دنبال چه می‌گردند؟

در جریان قارون، کلید گنج‌خانه او را، مفتاح‌های او را، یا مَفتح و مخزن او را ﴿لَتَنُواُ بِالْعُصْبَةِ﴾، درباره قارون که بخش دوم است به بخش سوم ارجاع داد؛ فرمود ما قارون را هلاک کردیم، چه اینکه قبل از او کسانی را هلاک کردیم که ﴿اَشَدَّ قُوَّةً﴾.

پس یک عده در حجاز بودند که ﴿مَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ قارون و امثال قارون را، یک عده خود قارون بودند که به هلاکت رسیدند، فرمود ما کسانی را قبل از قارون خاک کردیم که ﴿اَشَدَّ قُوَّةً﴾. فرمود مگر اینها تاریخ نمی‌خوانند؟! مگر آثار باستانی نمی‌بینند؟! مگر اینها متوسم نیستند؟! متوسم یعنی وسمه‌شناس، میراث فرهنگی‌شناس، آثار باستانی‌شناس، مگر اینها نمیبینند که قبلاً چه کسانی بودند ما به چه صورت درآوردیم؟ ﴿اَ لَمْ نُهْلِکِ الْاَوَّلینَ﴾ بعد ﴿ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ﴾ این سیره ماست ما چند روزی مهلت می‌دهیم وقتی می‌بینیم لیاقت ندارند بساطشان را جمع می‌کنیم.

بخش‌هایی که از آیه بیست شروع می‌شود، با بخش‌های پایانی سوره مبارکه «قیامت» هماهنگ است؛ در سوره «قیامت» مبسوطاً مطرح شد که ﴿اَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی‌﴾،[21] اینجا هم می‌فرماید که ﴿اَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ﴾.
[1] قیامه/سوره75، آیه36.
[2] اعراف/سوره7، آیه179.
[3] مؤمنون/سوره23، آیه44.
[4] قصص/سوره28، آیه51.
[5] لقمان/سوره31، آیه35.
[6] زمر/سوره39، آیه38.
[7] قارعه/سوره101، آیه5.
[8] قارعه/سوره101، آیه5.
[9] دیوان اشعار، سنایی، قصیده شماره134.
[10] طه/سوره20، آیه75.
[11] واقعه/سوره56، آیه49 و 50.
[12] مریم/سوره19، آیه86.
[13] زمر/سوره39، آیه73.
[14] مریم/سوره19، آیه86.
[15] شرح الاربعین حدیثاً (قونوی)، ص163.
[16] بقره/سوره2، آیه129.
[17] قدر/سوره97، آیه1.
[18] اعراف/سوره7، آیه187.
[19] ابراهیم/سوره14، آیه48.
[20] سوره سباء، آیه 45.
[21] قیامه/سوره75، آیه37.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 23:54

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی