سخنرانی از آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «چگونه محبوب خدا شویم؟»، سال 1398
سلسلهای از قوانین تکوینی بر زندگی انسانها حکمفرماست که توجه به آنها می تواند در پیشرفت انسان و شناخت راه صحیح مؤثر باشد، اما انسان، بسیاری از این قوانین را می بیند، اما در آن تأمل نمی کند و با نگاه توحیدی به آن نظر نمیافکند.
رشد تدریجی انسان از دوران طفولیت و افزایش درک و معرفتها و احساس نیازهای متفاوت است. این مسئله یکی از قوانین تکوینی و بر اساس تدبیر و حکمت الهی است؛ اما شاید بسیاری از انسانها به آن توجهی نداشته و آن را لازمه زندگی میدانند.
انسان نیاز روحی دارد که محبوب واقع شود، هر چه شخصی که انسان را دوست دارد و احترام میکند، فرد مهمتر و عظیمتری باشد، نیاز فرد به او بیشتر تأمین میشود و ارزش خود را بالاتر میداند.
خداوند این نیاز به محبت و احترام را بیهوده در انسان قرار نداده است، با ذکر مثالی اظهار داشت: اگر انسان، عظمت مقام معظم رهبری را بداند و متوجه شود که ایشان او را به صورت خصوصی دعوت کرده است، چقدر خوشحال میشود؟ حال اگر عظمت امام زمان(عج) را درک کرده و بفهمد که می تواند امام زمانش را ملاقات کند، چه حسی می یابد؟ از این بالاتر اگر انسان روزی بدون واسطه بتواند خدا را ملاقات کند، حال او چگونه خواهد بود؟ این نیاز به دوست داشتن، حکمت خداست که انسان بتواند با شناخت عظمت و قدر و منزلت خداوند به دنبال این باشد که خداوند او را دوست داشته باشد.
گاهی برخی میلیاردها دلار خرج می کنند که بتوانند محبت مردم و رأی آنها را به دست آورند؛ حال اگر یک کسی بتواند کاری کند که خدا او را دوست بدارد، چقدر ارزش دارد؟ آیا ارزش ندارد که میلیاردها خرج کند، زحمت ها بکشد تا خداوند او را دوست بدارد؟اما خدای متعال از کمال رأفتش آسانترین کارها را برای کسب این محبت قرار داده است.
در شرایط عادی، برای کسب سود مادی بیشتر، باید سرمایه بیشتری داشته و زحمت بیشتری کشید و البته احتمال ضرر نیز در آن وجود دارد، اما برای جلب محبت خدا که ارزش آن قابل مقایسه با ارزشهای مادی نیست، می توان با سادهترین کارها و کمترین هزینهها، به نتیجه قطعی رسید. فقط انسان باید بپذیرد که بنده خداست و همه آنچه دارد، از آن خداست؛ البته باید به دنبال این اعتقاد، عمل نیز باشد نه این که صرفا ادعایی دروغین باشد.
بزرگترین لطفی که خداوند از باب محبت ذاتیاش، نسبت به بندگان کرده، این است که بندهای آفریده تا بهترین نعمتهای او را درک کرده و از بالاترین رحمتهای الهی بهره ببرد؛ چرا که اگر بندگان رشد نکنند و نتوانند به بالاترین رحمت های الهی برسند، آن رحمتها، تحقق عینی پیدا نمیکند و البته خداوند نیز برای این که بنده به این نعمتها و رحمت ها برسد، سادهترین راه را قرار داده است و آن بندگی است. در مسیر بندگی نیز هیچ چیزی که از طاقت انسان فراتر باشد، از او نمی خواهد.
اولین قدم این است که انسان بفهمد بنده است و باید بندگی کند؛ اما چگونه باید بندگی کند؟ خداوند که قرار نیست هر روز به او وظایف روزانه مربوط به آن روز و طبق شرایط را بیان کند؛ پس چگونه راه اطاعت و بندگی را بیابد؟ اینجاست که پای شناخت به میان می آید؛ انسان با شناخت میتواند حق را از باطل تمییز داده و وظیفه را تشخیص دهد.
آنچه که عقل میفهمد، همان برای ما حجت است، البته در مواردی نیز عقل به خوبی همه مسائل را درک نمیکند و خداوند از باب لطف و رحمتش پیامبران را قرار داده تا راه صحیح را به انسان نشان دهند.
رشد تدریجی انسان و برخورداری تدریجی وی از نعمتهای دنیوی سبب میشود تا بهتر بتواند قدر نعمت های الهی را بداند؛ چه بسا اگر خداوند از ابتدا همه نعمتها را به انسان بدهد، انسان قدردان نباشد.
در زندگی اجتماعی هر کسی مسئولیتی را بر عهده میگیرد، ارزشمندترین کارهایی که در این عالم قابل تصور است، کاری است که در راستای هدف خداوند از خلقت صورت بگیرد؛ این کار، هرگز قابل مقایسه با کارهای دیگر نیست. پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله به حضرت علیعلیهالسلام فرمودند که هدایت کردن یک نفر بالاتر از این است که همه عالم طلا شود و همه را در راه خدا، انفاق کنید. قدر و اهمیت کار خود را بدانید!
سلسلهای از قوانین تکوینی بر زندگی انسانها حکمفرماست که توجه به آنها می تواند در پیشرفت انسان و شناخت راه صحیح مؤثر باشد، اما انسان، بسیاری از این قوانین را می بیند، اما در آن تأمل نمی کند و با نگاه توحیدی به آن نظر نمیافکند.
رشد تدریجی انسان از دوران طفولیت و افزایش درک و معرفتها و احساس نیازهای متفاوت است. این مسئله یکی از قوانین تکوینی و بر اساس تدبیر و حکمت الهی است؛ اما شاید بسیاری از انسانها به آن توجهی نداشته و آن را لازمه زندگی میدانند.
انسان نیاز روحی دارد که محبوب واقع شود، هر چه شخصی که انسان را دوست دارد و احترام میکند، فرد مهمتر و عظیمتری باشد، نیاز فرد به او بیشتر تأمین میشود و ارزش خود را بالاتر میداند.
خداوند این نیاز به محبت و احترام را بیهوده در انسان قرار نداده است، با ذکر مثالی اظهار داشت: اگر انسان، عظمت مقام معظم رهبری را بداند و متوجه شود که ایشان او را به صورت خصوصی دعوت کرده است، چقدر خوشحال میشود؟ حال اگر عظمت امام زمان(عج) را درک کرده و بفهمد که می تواند امام زمانش را ملاقات کند، چه حسی می یابد؟ از این بالاتر اگر انسان روزی بدون واسطه بتواند خدا را ملاقات کند، حال او چگونه خواهد بود؟ این نیاز به دوست داشتن، حکمت خداست که انسان بتواند با شناخت عظمت و قدر و منزلت خداوند به دنبال این باشد که خداوند او را دوست داشته باشد.
گاهی برخی میلیاردها دلار خرج می کنند که بتوانند محبت مردم و رأی آنها را به دست آورند؛ حال اگر یک کسی بتواند کاری کند که خدا او را دوست بدارد، چقدر ارزش دارد؟ آیا ارزش ندارد که میلیاردها خرج کند، زحمت ها بکشد تا خداوند او را دوست بدارد؟اما خدای متعال از کمال رأفتش آسانترین کارها را برای کسب این محبت قرار داده است.
در شرایط عادی، برای کسب سود مادی بیشتر، باید سرمایه بیشتری داشته و زحمت بیشتری کشید و البته احتمال ضرر نیز در آن وجود دارد، اما برای جلب محبت خدا که ارزش آن قابل مقایسه با ارزشهای مادی نیست، می توان با سادهترین کارها و کمترین هزینهها، به نتیجه قطعی رسید. فقط انسان باید بپذیرد که بنده خداست و همه آنچه دارد، از آن خداست؛ البته باید به دنبال این اعتقاد، عمل نیز باشد نه این که صرفا ادعایی دروغین باشد.
بزرگترین لطفی که خداوند از باب محبت ذاتیاش، نسبت به بندگان کرده، این است که بندهای آفریده تا بهترین نعمتهای او را درک کرده و از بالاترین رحمتهای الهی بهره ببرد؛ چرا که اگر بندگان رشد نکنند و نتوانند به بالاترین رحمت های الهی برسند، آن رحمتها، تحقق عینی پیدا نمیکند و البته خداوند نیز برای این که بنده به این نعمتها و رحمت ها برسد، سادهترین راه را قرار داده است و آن بندگی است. در مسیر بندگی نیز هیچ چیزی که از طاقت انسان فراتر باشد، از او نمی خواهد.
اولین قدم این است که انسان بفهمد بنده است و باید بندگی کند؛ اما چگونه باید بندگی کند؟ خداوند که قرار نیست هر روز به او وظایف روزانه مربوط به آن روز و طبق شرایط را بیان کند؛ پس چگونه راه اطاعت و بندگی را بیابد؟ اینجاست که پای شناخت به میان می آید؛ انسان با شناخت میتواند حق را از باطل تمییز داده و وظیفه را تشخیص دهد.
آنچه که عقل میفهمد، همان برای ما حجت است، البته در مواردی نیز عقل به خوبی همه مسائل را درک نمیکند و خداوند از باب لطف و رحمتش پیامبران را قرار داده تا راه صحیح را به انسان نشان دهند.
رشد تدریجی انسان و برخورداری تدریجی وی از نعمتهای دنیوی سبب میشود تا بهتر بتواند قدر نعمت های الهی را بداند؛ چه بسا اگر خداوند از ابتدا همه نعمتها را به انسان بدهد، انسان قدردان نباشد.
در زندگی اجتماعی هر کسی مسئولیتی را بر عهده میگیرد، ارزشمندترین کارهایی که در این عالم قابل تصور است، کاری است که در راستای هدف خداوند از خلقت صورت بگیرد؛ این کار، هرگز قابل مقایسه با کارهای دیگر نیست. پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله به حضرت علیعلیهالسلام فرمودند که هدایت کردن یک نفر بالاتر از این است که همه عالم طلا شود و همه را در راه خدا، انفاق کنید. قدر و اهمیت کار خود را بدانید!
تاکنون نظری ثبت نشده است