- 762
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 15 تا 22 سوره سجده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 15 تا 22 سوره سجده"
- فطرت توحیدی انسان و اصناف انسانها در برخورد با تذکره انبیا؛
- لقای الهی، پاداش ویژه و متعالی مخلصین در آخرت؛
- مرتبه عالی و نازل اولیای الهی.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ (15) تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (16) فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (17) أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَن کَانَ فَاسِقاً لَا یَسْتَوُونَ (18) أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلاً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (19) وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَقِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ (20) وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (21) وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ (22)﴾
فطرت توحیدی انسان و اصناف انسانها در برخورد با تذکره انبیا
چون این سورهٴ مبارکهٴ «سجده» در مکه نازل شد بعد از بیان مسائل توحید و وحی و نبوّت به این نکته پرداختند که حقیقتِ ایمان بر اساس آن فطرت در دلهای همه نهادینه شده است (یک) در اثر غرایز و اغراض دنیایی این فطرت فراموش شده است (دو) اگر انبیای الهی آیات ما را به یاد اینها بیاورند مردم دو قسماند آنها که دارای فطرت سالماند وقتی یادآوری معارف برای آنها مطرح شد همین گروه در راه دین قیام میکنند و اینها سه دستهاند. در قبال این سه دسته, کسانیاند که اگر آیات الهی به یاد اینها بیفتد ما اینها را به یاد الهی متذکّر بکنیم دوباره رو برمیگردانند اعراض میکنند و مجرمانه با رهبران الهی برخورد میکنند ما از اینها انتقام میگیریم.
فهاهنا امور: امر اول این است که در درون هر کسی معارف الهی تعبیه شده و ذخیره شده است بر اساس آیات فطرت, بر اساس آیه ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[1] دوم اینکه بسیاری از افراد وقتی به دنیا آمدند با امور دنیایی آشنا شدند آن فطرت فراموششان میشود. سوم اینکه ما به وسیله انبیای الهی آیاتی را به آنها نشان میدهیم تا آن فطرتِ فراموششده به یاد اینها بیفتد. چهارم اینکه کسانی که در برابر تذکره و یادآوری انبیا(علیهم السلام) قرار گرفتند دو دسته مخالف یکدیگرند یک عده مؤمناند که به این تذکره ترتیب اثر میدهند یک عده کافر و منافق و مانند آن هستند که رو برگرداناند
تبیین طوایف سهگانه مؤمنان با بهره از آیات محل بحث
آنها که رو برگرداناند در آیه 22 شرحش خواهد آمد اما آنها که به این تذکره انبیا احترام میگذارند آنها سه طایفهاند عدهای به یاد خدا که بیفتند فوراً خضوع میکنند هم قلباً خاشع و خاضعاند هم از نظر اعضا و جوارح به عبادت سرگرم میشوند نه در درون آنها استکبار و خودخواهی است نه در بیرونِ تمرّد عملی دارند یعنی در ظاهر و باطن, مؤمناً موحّداً به سر میبرند اینها میتوانند جزء اولیای الهی باشند. دسته دوم و سوم همین گروه کسانیاند که وقتی آیات الهی به آنها اطلاع داده شد یا «خوفاً من النار» اعمال عبادی را انجام میدهند یا «شوقاً الی الجنّة» این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که از وجود مبارک امام صادق(علیه السلام) هم نقل شده است که عابدان سه گروهاند یک عدّه «خوفاً من النار» عبادت میکنند یک عده «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکنند یک عده «حباً لله» و «شکراً لله» عبادت میکنند[2] میتواند از همین دو آیه استفاده بشود در آیه اُولیٰ که قرائتش باعث سجده واجب است فرمود مؤمنان راستین کسانیاند وقتی به یاد الهی بیفتند یعنی متذکِّر بشوند مذکّران الهی تذکرهٴ الهی باعث یادآوری اینها بشود اینها کسانیاند که فوراً در پیشگاه خدا سجده میکنند (یک) و هیچ خوی خودخواهی هم در آنها نیست (دو) به فکر نجات از جهنم و طمع به بهشت نیستند بلکه «شوقاً الی الله» است «حبّاً لله» است «شکراً لله» است در آیه پانزده یعنی همان آیهای که سجده واجب دارد اصلاً صحبت از خوف و طمع نیست فرمود اگر به یاد خدا بیفتند متذکّر الهی بشوند مُذکِّران الهی اینها را به یاد خدا متذکّر بکنند اینها فوراً به سجده میافتند در حالی که در درون آنها هیچ خودخواهی نیست دیگر سخن از «خوفاً من النار» یا «طمعاً فی الجنّة» نیست اما در آیه شانزده این است که اینها نماز شب را به جا میآورند شبزندهداری دارند و کمتر میخوابند و بیشتر به عبادت میپردازند و خدای خود را میخوانند و میخواهند ﴿خَوْفاً﴾ (یک) ﴿وَطَمَعاً﴾ (دو) این خوف و طمع همان «خوفاً من النار» و «طمعاً فی الجنّة» است این برای دسته دوم و سوم است دسته اُولیٰ که جزء اولیای الهی هستند به این فکر که از جهنم برهند و به بهشت برسند نیستند خیلیها هستند نماز شب میخوانند برای اینکه ثواب بیشتری ببرند اما آن گروه که خَریری دارند به سجده میافتند و هیچ استبکاری ندارند عبادت اینها «حبّاً لله» است «شکراً لله» است یقیناً ذات اقدس الهی به آنها پاداش برتر و بیشتری میدهد.
لقای الهی، پاداش ویژه و متعالی مخلصین در آخرت
پرسش:...پاسخ: منزلت اینها در بهشت محفوظ است در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «قمر» دارد که اینها که جزء متّقین کاملاند ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[3] اینها منزلتی دارند باغی دارند غُرف مبنیهای دارند که لذایذ جسمی اینها در آنجا تأمین میشود یک مرحله بالاترند که ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند این مقام برتر برای کسی که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکند نیست, در آن باغ و غرف مبنیه و ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[4] هر سه دسته شریکاند از نظر لذایذ جسمانی هر سه دسته شریکاند اما این گروه که ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اینها کسانیاند که «حباً لله» عبادت کردند «شکراً لله» عبادت کردند نه «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة».
پرسش:...پاسخ: بله خب سه قسم است اما غایت را ذکر نکرده هیچ طمعی, هیچ علتی برای آنها ذکر نکرده چرا سجده میکنند چرا تسبیح دارند چرا تحمید دارند چرا نمیخواهد خدا محبوب بالذّات است معبود بالذّات است مشکور بالذّات است آیه شانزده دارد که ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ اما در آیه پانزده دارد اینها به سجده میافتند تسبیح دارند تحمید دارند برای چیزی نیست خدا برای چیز نمیخواهد خودش محبوب بالذّات است مطلوب بالذّات است.
پرسش:... پاسخ: بله, صفاتش را ذات اقدس الهی به اینها خواهد داد ولی اینها طمع ندارند اینکه فرمود: «حبّاً لله» عبادت میکنند «شکراً لله» عبادت میکنند ادبِ عبادتکنندههای کامل اقتضا میکند که چیزی نخواهند اما خب ذات اقدس الهی به همه اینها پاداش کریم میدهد.
تفاوت اصناف اهل ایمان در عبادت خدای سبحان
بنابراین آنهایی که «حباً لله» عبادت میکنند «شکراً لله» تسبیح و تحمید دارند در درون آنها هیچ خودخواهی و غرور و مَنیّت نیست هم قلبشان طیّب و طاهر است هم اعضا و جوارحشان در تسبیح و تحمید و سجده است اما آیه شانزده درباره نماز شب خوانهاست و همچنین طبق برخی از نقلها مربوط به کسانی است که نماز عشاء را به جا می آورند[5] زمخشری در کشاف نقل کرد دیگران هم نقل کردند هم از وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است هم از وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) نقل شده است که این ﴿تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ﴾ مربوط به نماز شب خوانهاست[6] مَضجع یعنی خوابگاه, اینها از رختخواب فاصله میگیرند تجافی میکنند از رختخواب برمیخیزند در آیه هفده سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» که فرمود: ﴿کَانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ﴾ هُجوع همان خواب است اینها شب کم میخوابند و از رختخواب پهلو تهی میکنند تجافی میکنند چه اینکه از دار غرور هم تجافی دارند این﴿تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِع﴾ هم می تواند نسبت به نماز عشاء باشد هم می تواند نسبت به نماز شب که روایات وارده درباره نماز شب تقویت می شود اینها در عین حال که اهل نماز شباند خدا را میخوانند یا خوفاً از عذاب او یا طمعاً در ثواب او, خب اینها دست دوم و سوماند آنها که برای چیزی خدا را عبادت نمیکنند دست اولاند اینکه از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) سؤال کردند که این مطلب که شما فرمودید از کدام آیه استفاده کردید حضرت پاسخشان را داد[7] بر اساس همین جهت است.
مرتبه عالی و نازل اولیای الهی
از اینکه در آیه پانزده هیچ سخن از هدف و غایتی نیست برای اینکه ذات اقدس الهی مطلوب بالذّات است همه نعمتها را ما از خدا داریم باید در راه خدا صرف کنیم البته این ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ ناظر به مرحله نازلهٴ این اولیای الهی میتواند باشد چون هر کسی مقرّب شد منزلت ابرار را هم یقیناً داراست اما ابرار منزلت مقرّبان را فاقدند اگر کسی به منزلت مقرّبین رسید حتماً منزلت ابرار را داراست; یعنی «خوفاً من النار» را داراست «شوقاً الی الجنّة» را داراست در مرحله پایینتر ولی در مرحله بالاتر «حبّاً لله» و «شکراً لله» عبادت میکند.
انفاق همه جانبه مؤمنان
لذا در آیه شانزده فرمود هر چه خدا به اینها داد اینها در راه خدا صرف کردند اگر قلب بود جای خضوع و خشوع الهی قرار دادند اگر اعضا و جوارح بود صرف عبادات او کردند اگر مسئله مال بود در راه او انفاق کردند ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ﴾ چیزی خدا به آنها نداد که آنها در راه خدا صرف نکنند لذا خدای سبحان همه این خیرات آنها را پذیرفته اینچنین نیست که حالا مسائل عبادی و شبزندهداریشان باشد مسائل انفاقشان نباشد این آیه چون در مکه نازل شد و زکات واجب در مکه نبود این ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ﴾ زکات مستحبی, صدقات, خیرات، مبرّات, آنها را میتواند شامل بشود.
پاداش ناشناخته الهی به انفاق خالصانه مؤمنان
چیزی خدا به آنها نداد که آنها در راه خدا صرف نکنند لذا خدای سبحان همه کارهای قلبی و جوارحی آنها را پذیرفت به آنها چیزهایی را داد که کسی نمیفهمد اینها مخفیانه برای خدا کار میکردند چون کسی که اهل نماز شب است غیر از خودش کسی باخبر نیست اگر در خِفا خدا را عبادت میکردند خدای سبحان هم برای این گروه یک سلسله اموری را ذخیره کرده است که از اَنظار و عقول خیلیها مستور و مخفی است این ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ﴾ که نکره در سیاق نفی است مفید عموم است خیلیها نمیدانند که خدا برای شبزندهدارها چه چیزی ذخیره کرده است جزای اینها مخفی است خیلیها بیخبرند همانطوری که کارهای اینها مخفی بود خیلیها بیخبر بودند لذا هم عبادات اینها را قبول کرد هم جزای اینها مخفی است معلوم نیست که خدا به اینها چه چیزی میخواهد بدهد ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾.
تبیین معنای «قرة عین»
﴿قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ هم قبلاً معنا شد که یکی از معانی قُرّه و قارّ همان برودت و سردی است هوای گرم را میگویند هوای حارّ و هوای خنک یا سرد را میگویند هوای قارّ, هوا قارّ است یعنی سرد است یکی از وجوه قرّةالعین این است اشک هم دو قسم است اشک انسانِ غمدیده گرم است اشک سوزان است اشک انسان خوشحال اشک خنک است اینکه میگویند «قَرَّتِ الأعین» چشم ما روشن یعنی ما با آمدن شما خوشحال میشویم (یک) اشک شوق بریزیم (دو) که این اشک, قرّه است یعنی خنک است ما از خدا میخواهیم که اشک خنک از چشم ما بیاید یعنی خوشحال بشویم اشک شوق بریزیم این را میگویند «قرّت الأعین» نه یعنی چشم روشن, «قرّت الأعین» یعنی حال شما طوری باشد که چشم شما در اثر شوق, اشک خنک بریزد. چه وقت این چشم اشک خنک میریزد وقتی که محبوب خودش را ببیند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن حدیث معروف فرمود: «جعل قرّةُ عینی فی الصلاة»[8] من در نماز اشک شوق میریزم نه اشک غم و گرم برای اینکه محبوبم را در نماز میبینم آنکه وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود: «اٴ فأعبد ما لا أری»[9] یا «ما کنت أعبد ربّاً لم أره»[10] میتواند هماهنگ با بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد که فرمود: «جعل قرّة عینی فی الصلاة» من در نماز چشمم روشن میشود و اشک شوق میریزم خیلیها ممکن است اشک بریزند اما «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنّة» اشک بریزند اما من چون معبودم را در نماز میبینم اشک شوق میریزم این ﴿قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ هم میتواند پاداش نماز شبخوانها باشد چه اینکه ﴿قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ هم برای وجود مبارک حضرت درباره نمازش بود.
فرمود: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ هر چه خدا به اینها داد اینها همه آنها را در راه ذات اقدس الهی مصرف کردند.
اقسام دوگانه انسان ، در بیان قرآن کریم
در این قسمتها فرمود مردم دو قسماند این بحثهایی که در این قسمت سورهٴ «سجده» است چون مبسوطاً در موارد فراوان گذشت مخصوصاً در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آیه 44 به بعد گذشت دیگر نیازی به بحث تفصیلی نیست در سورهٴ مبارکهٴ «روم» این بود که وقتی قیامت فرا میرسد ﴿یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ﴾ مُتصدِّع میشوند متفرّق میشوند مردم دو گروهاند ﴿مَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ ٭ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ﴾ مردم دو دسته میشوند جزای مؤمنین مشخص است جزای کفار مشخص است آیات دیگری همین معنا را دارد که آیات سورهٴ مبارکهٴ «روم» بیان کرده در اینجا هم همان دو گروه را مشخص میکند میفرماید: ﴿أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَن کَانَ فَاسِقاً﴾ مگر میشود که مؤمن با فاسق یکسان باشد هرگز مساوی نیستند.
شأن نزول آیه شانزدهم سوره «سجده»
کشاف نقل میکند که در جریان جنگ بدر وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) با ولید روبهرو شد او گفت که تو نوجوانی و من بزرگتر از تو هستم من شجاعتر از تو هستم من گویاتر از تو هستم بنا کرد از خود تعریف کردن وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «اُسکت فإنّک فاسقٌ»[11] در برابر او, این آیه نازل شد که هم شامل وجود مبارک حضرت امیر و آن کافر میشود و هم شامل همه مؤمنان و همه کفار میشود این را زمخشری در کشاف نقل کرده در طرق ما هم هست.[12]
تعبیر آیه نوزدهم، نشانگر دوام حضور مؤمنان در بهشت
﴿أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی﴾[13] خدای سبحان گاهی به یک انسان میگوید ﴿اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ﴾ خب این معلوم نیست که دائمی باشد یا موقّت, اگر دائمی بود میفرمود «لکما الجنّة» اما چون فرمود: ﴿اسْکُنْ﴾ خب اگر بعداً فرمود از جنّت خارج بشوید منافاتی با ﴿اسْکُنْ﴾ ندارد اما در اینگونه از موارد دارد بهشت برای اینهاست نه به اینها بگوید در بهشت ساکن باشید دیگر جا برای خروج نیست اگر میفرمود «اسکنوا فی الجنّة» ممکن بود منقطعالآخر باشد اما وقتی میفرماید: ﴿فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی﴾ بهشت جای اینهاست بهشت برای اینهاست خب معلوم میشود مأوا بودن, مقرّ بودن بهشت برای اینها دائمی است
مراتب جزای مؤمنان در بهشت
تازه فرمود این نُزُل است مهمان که وارد میشود اگر مثلاً کسی را برای ظهر دعوت کردند اول که وارد میشود با شربت یا چایی, یک مختصر پذیرایی میشود تا بعد پذیرایی اصلی, این اوّلین پذیرایی را که از مهمان میکنند را میگویند نُزُل, میفرماید این ﴿جَنَّاتُ الْمَأْوَی﴾ تازه نُزُل است این پیشپذیرایی است حالا بعدها چه خواهد داد چه خواهد شد خدا میداند ﴿فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلاً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ پایانش هم همان ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ خواهد بود یا ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ که برای دیگران قابل فهم نیست این اوّلین پذیراییاش این است که این باغها را در اختیارشان قرار میدهند غرف مبنیّه هست ﴿وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّی﴾ هست, ﴿أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ﴾ هست, ﴿أَنْهَارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ﴾[14] است و امثال ذلک.
عذاب دائم و تخدیر ناپذیر دوزخیان
﴿وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ﴾ در دنیا ممکن است یک وقت انسان مدتی گرفتار عذاب بشود این عذاب برای او عادی میشود ببینید به تعبیر جناب فخررازی اینها که دستشان را گذاشتند در آب سرد خب آب که سرد باشد اینها متأثّر میشوند متأذّی میشوند بعد کم کم دستشان که کَرْخت شد به اصطلاح تخدیر شد دیگر آن درد را حس نمیکنند[15] فرمود قیامت اینطور نیست که حالا اگر چند سال بمانند تخدیر بشوند عذاب را حس نکنند اینها ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[16] هست این آیه هم قبلاً گذشت که هر وقت بخواهند از شدت عذاب فرار کنند اینها را دوباره برمیگردانند[17] معلوم میشود درد هست عذاب هست اینطور نیست که تخدیر بشوند ﴿وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا﴾ در آیات قبلی داشت ﴿مِنْ غَمٍّ﴾ اینجا دیگر ﴿مِنْ غَمٍّ﴾[18] ندارد ﴿أُعِیدُوا فِیهَا وَقِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ﴾ شما باور نمیکردید تکذیب میکردید.
تعبیر لطیف قرآن در تفاوت عذاب دنیا و آخرت
بعد فرمود هاهنا امورٌ أربعه: چهار چیز است که ما دو چیز را میگوییم یکی اینکه ما یک عذاب کوچک داریم یک عذاب بزرگ یکی اینکه ما یک عذاب نزدیک داریم یک عذاب دور. عذاب دنیا هم نزدیک است هم نسبت به عذاب قیامت کوچک, عذاب قیامت هم بزرگ است هم نسبت به دنیا دور در مقام تخویف و انذار و ترساندن از کوچک بودن عذاب نام نمیبرند از دور بودن عذاب نام نمیبرند در بین امور چهارگانه همین دو را ذکر میکنند یکی نزدیک یکی بزرگ, یکی نزدیکتر یکی بزرگتر اما آنکه نزدیکتر است کوچکتر است کوچکیاش ذکر نمیشود آنکه بزرگتر است دورتر است دور بودنش ذکر نمیشود این چهار امر را انتخاب کردند دوتا که لازم بود و کارآمد بود را ذکر فرمود, ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی﴾ عذاب دنیا نسبت به عذاب آخرت دو خصوصیت دارد یکی اینکه نزدیک است دُنو یعنی نزدیکی, نزدیک است یکی اینکه کوچکتر هم هست محدودتر هم هست. عذاب قیامت دو خصوصیت دارد یکی اینکه بزرگتر است یکی اینکه دورتر است در این دو صفتی که برای عذاب دنیاست آن کوچک بودنش را ذکر نفرمود آن نزدیکتر بودنش را ذکر کرد درباره عذاب قیامت آن دورتر بودنش را ذکر نفرمود بزرگتر بودنش را ذکر کرد ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ﴾ یعنی قبل از آن, نه اینکه عذاب اکبر نمیچشانیم یعنی غیر از آن, نه با عدم آن.
سرّ عذاب دنیوی تبهکاران
این عذاب ادنا (یعنی دنیا) یعنی مقداری ما اینها را به عذاب نزدیک و نزدیکتر معذّب میکنیم ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ برای اینکه برگردند توبه کنند انابه کنند یک مقدار ما اینها را فشار میآوریم که متنبّه بشوند اگر در زمانی که اختیار بود متنبّه شدند که بسیار خوب مورد قبول است
پذیرفته نشدن ایمان غیراختیاری و ایمان بدون عمل صالح
اما اگر به آن حالت خطر رسیدند نظیر فرعون که حالا در آب دارد غرق میشود دست و پا میزند حالا میگوید من ایمان آوردم در آن ظرف, ایمان مقبول نیست چه اینکه در ظرف احتضار هم ایمان مقبول نیست. بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این بود چند آیه مانده تا پایان سورهٴ «انعام» در آیه 158 به این صورت فرمود, فرمود: ﴿إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلاَئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ﴾ که همان حالت احتضار یا حالت اضطرار زمان مرگ باشد ﴿لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ مثل فرعون, فرعون قبلاً ایمان نیاورد آن لحظه که خواست ایمان بیاورد این ایمانش نافع نیست ﴿لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا﴾ در آن لحظهای که آیات الهی آمد که ﴿لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ قبلاً در حال اختیار ایمان نیاورد الآن در حال اضطرار ایمان میآورد این ایمان اثر ندارد یا نه, قبلاً ایمان آورد یعنی اصلِ دین را پذیرفت ولی کاری انجام نداد ﴿لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ﴾ این ﴿کَسَبَتْ﴾ عطف بر ﴿آمَنَتْ﴾ است یعنی «لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا» ایمان آورد ولی کاری انجام نداد عبادتی, ارکان دینی, فروع دینی, اینها را هیچ انجام نداد اینها در آن لحظه رنج میبرند چیزی عایدشان نمیشود این دو گروه در زحمتاند.
تشابه آیات 107 تا 109 سوره «اسراء» با آیات پانزدهم و شانزدهم محل بحث
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مسئله به سجده افتادن مردان الهی ذکر شده است فرمود: ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا﴾ به افراد تبهکار میفرماید شما ایمان بیاورید یا نیاورید برای ما فرقی نمیکند ولی مردان الهی وقتی به یاد حق افتادند اهل ایمان و سجده و تسبیحاند ﴿إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً ٭ وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ٭ وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً﴾ این خشوع قلبی اینها این اعمال ظاهری اینها نه «خوفاً من النار» است نه «شوقاً الی الجنّة» این آیات 107 و 108 و 109 سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مشابه همین آیات پانزده و شانزده سورهٴ مبارکهٴ «سجده» است که محلّ بحث است مخصوصاً آیه پانزدهم. بنابراین در دنیا یک مقدار عذاب را ذات اقدس الهی میچشاند تا اینها توبه کنند اگر توبه نکردند آن روز هیچ اثری و نفعی برای اینها نیست.
تذکره انبیا در برابر نسیان انسان و اشاره قرآن به ظالمترین انسانها
در قبال این مردان الهی, کسانیاند که وقتی آیات الهی برای اینها بازگو شد و اینها متذکّر شدند به جای تنبّه, رو برگرداناند ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ﴾ تذکره مسبوق به نسیان است (یک) نسیان مسبوق به علم است (دو) علم با همان ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ حاصل شده است (سه) یعنی انسان با سرمایه معرفت دینی خلق شد بعد فراموشش میشود بعد انبیا تذکره میدهند ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾[19] این است ﴿لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ﴾[20] این است و مانند آن. فرمود: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ در برابر آن مردان الهی که فرمود: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم﴾ بعد فرمود پاداش اینها بهشت است و مانند آن, در برابر این مجرمین فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ شمس, آیهٴ 8 .
[2] . ر.ک: الکافی، ج2، ص 84؛ ر.ک: نهج البلاغة، حکمت 237.
[3] . سورهٴ قمر, آیات54 و 55 .
[4] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 15.
[5] . الجامع لاٴحکام القرآن ، ج 14 ، ص 100
[6] . الکشاف، ج3، ص 511 ؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص100.
[7] . الکافی, ج1, ص60.
[8] . الکافی، ج5، ص321.
[9] . نهجالبلاغة، عنوان خطبه 179.
[10] . الکافی، ج1، ص98 و 138.
[11] . الکشاف, ج3, ص514.
[12] . تفسیر فرات الکوفی, ص328 و 329; تفسیر القمی, ج2, ص170.
[13] . سورهٴ بقرة، آیهٴ 35، سورهٴ اعراف، آیهٴ 19.
[14] . سورهٴ محمد، آیهٴ 15.
[15] . التفسیرالکبیر, ج25, ص148.
[16] . سورهٴ نساء، آیهٴ 56.
[17] . سورهٴ حج, آیهٴ 22.
[18] . سورهٴ حج، آیهٴ 22.
[19] . سورهٴ غاشیه، آیهٴ 21.
[20] . سورهٴ قمر، آیات 17و22و32و40.
- فطرت توحیدی انسان و اصناف انسانها در برخورد با تذکره انبیا؛
- لقای الهی، پاداش ویژه و متعالی مخلصین در آخرت؛
- مرتبه عالی و نازل اولیای الهی.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ (15) تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (16) فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (17) أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَن کَانَ فَاسِقاً لَا یَسْتَوُونَ (18) أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلاً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (19) وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَقِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ (20) وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (21) وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ (22)﴾
فطرت توحیدی انسان و اصناف انسانها در برخورد با تذکره انبیا
چون این سورهٴ مبارکهٴ «سجده» در مکه نازل شد بعد از بیان مسائل توحید و وحی و نبوّت به این نکته پرداختند که حقیقتِ ایمان بر اساس آن فطرت در دلهای همه نهادینه شده است (یک) در اثر غرایز و اغراض دنیایی این فطرت فراموش شده است (دو) اگر انبیای الهی آیات ما را به یاد اینها بیاورند مردم دو قسماند آنها که دارای فطرت سالماند وقتی یادآوری معارف برای آنها مطرح شد همین گروه در راه دین قیام میکنند و اینها سه دستهاند. در قبال این سه دسته, کسانیاند که اگر آیات الهی به یاد اینها بیفتد ما اینها را به یاد الهی متذکّر بکنیم دوباره رو برمیگردانند اعراض میکنند و مجرمانه با رهبران الهی برخورد میکنند ما از اینها انتقام میگیریم.
فهاهنا امور: امر اول این است که در درون هر کسی معارف الهی تعبیه شده و ذخیره شده است بر اساس آیات فطرت, بر اساس آیه ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[1] دوم اینکه بسیاری از افراد وقتی به دنیا آمدند با امور دنیایی آشنا شدند آن فطرت فراموششان میشود. سوم اینکه ما به وسیله انبیای الهی آیاتی را به آنها نشان میدهیم تا آن فطرتِ فراموششده به یاد اینها بیفتد. چهارم اینکه کسانی که در برابر تذکره و یادآوری انبیا(علیهم السلام) قرار گرفتند دو دسته مخالف یکدیگرند یک عده مؤمناند که به این تذکره ترتیب اثر میدهند یک عده کافر و منافق و مانند آن هستند که رو برگرداناند
تبیین طوایف سهگانه مؤمنان با بهره از آیات محل بحث
آنها که رو برگرداناند در آیه 22 شرحش خواهد آمد اما آنها که به این تذکره انبیا احترام میگذارند آنها سه طایفهاند عدهای به یاد خدا که بیفتند فوراً خضوع میکنند هم قلباً خاشع و خاضعاند هم از نظر اعضا و جوارح به عبادت سرگرم میشوند نه در درون آنها استکبار و خودخواهی است نه در بیرونِ تمرّد عملی دارند یعنی در ظاهر و باطن, مؤمناً موحّداً به سر میبرند اینها میتوانند جزء اولیای الهی باشند. دسته دوم و سوم همین گروه کسانیاند که وقتی آیات الهی به آنها اطلاع داده شد یا «خوفاً من النار» اعمال عبادی را انجام میدهند یا «شوقاً الی الجنّة» این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که از وجود مبارک امام صادق(علیه السلام) هم نقل شده است که عابدان سه گروهاند یک عدّه «خوفاً من النار» عبادت میکنند یک عده «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکنند یک عده «حباً لله» و «شکراً لله» عبادت میکنند[2] میتواند از همین دو آیه استفاده بشود در آیه اُولیٰ که قرائتش باعث سجده واجب است فرمود مؤمنان راستین کسانیاند وقتی به یاد الهی بیفتند یعنی متذکِّر بشوند مذکّران الهی تذکرهٴ الهی باعث یادآوری اینها بشود اینها کسانیاند که فوراً در پیشگاه خدا سجده میکنند (یک) و هیچ خوی خودخواهی هم در آنها نیست (دو) به فکر نجات از جهنم و طمع به بهشت نیستند بلکه «شوقاً الی الله» است «حبّاً لله» است «شکراً لله» است در آیه پانزده یعنی همان آیهای که سجده واجب دارد اصلاً صحبت از خوف و طمع نیست فرمود اگر به یاد خدا بیفتند متذکّر الهی بشوند مُذکِّران الهی اینها را به یاد خدا متذکّر بکنند اینها فوراً به سجده میافتند در حالی که در درون آنها هیچ خودخواهی نیست دیگر سخن از «خوفاً من النار» یا «طمعاً فی الجنّة» نیست اما در آیه شانزده این است که اینها نماز شب را به جا میآورند شبزندهداری دارند و کمتر میخوابند و بیشتر به عبادت میپردازند و خدای خود را میخوانند و میخواهند ﴿خَوْفاً﴾ (یک) ﴿وَطَمَعاً﴾ (دو) این خوف و طمع همان «خوفاً من النار» و «طمعاً فی الجنّة» است این برای دسته دوم و سوم است دسته اُولیٰ که جزء اولیای الهی هستند به این فکر که از جهنم برهند و به بهشت برسند نیستند خیلیها هستند نماز شب میخوانند برای اینکه ثواب بیشتری ببرند اما آن گروه که خَریری دارند به سجده میافتند و هیچ استبکاری ندارند عبادت اینها «حبّاً لله» است «شکراً لله» است یقیناً ذات اقدس الهی به آنها پاداش برتر و بیشتری میدهد.
لقای الهی، پاداش ویژه و متعالی مخلصین در آخرت
پرسش:...پاسخ: منزلت اینها در بهشت محفوظ است در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «قمر» دارد که اینها که جزء متّقین کاملاند ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[3] اینها منزلتی دارند باغی دارند غُرف مبنیهای دارند که لذایذ جسمی اینها در آنجا تأمین میشود یک مرحله بالاترند که ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند این مقام برتر برای کسی که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکند نیست, در آن باغ و غرف مبنیه و ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[4] هر سه دسته شریکاند از نظر لذایذ جسمانی هر سه دسته شریکاند اما این گروه که ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اینها کسانیاند که «حباً لله» عبادت کردند «شکراً لله» عبادت کردند نه «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة».
پرسش:...پاسخ: بله خب سه قسم است اما غایت را ذکر نکرده هیچ طمعی, هیچ علتی برای آنها ذکر نکرده چرا سجده میکنند چرا تسبیح دارند چرا تحمید دارند چرا نمیخواهد خدا محبوب بالذّات است معبود بالذّات است مشکور بالذّات است آیه شانزده دارد که ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ اما در آیه پانزده دارد اینها به سجده میافتند تسبیح دارند تحمید دارند برای چیزی نیست خدا برای چیز نمیخواهد خودش محبوب بالذّات است مطلوب بالذّات است.
پرسش:... پاسخ: بله, صفاتش را ذات اقدس الهی به اینها خواهد داد ولی اینها طمع ندارند اینکه فرمود: «حبّاً لله» عبادت میکنند «شکراً لله» عبادت میکنند ادبِ عبادتکنندههای کامل اقتضا میکند که چیزی نخواهند اما خب ذات اقدس الهی به همه اینها پاداش کریم میدهد.
تفاوت اصناف اهل ایمان در عبادت خدای سبحان
بنابراین آنهایی که «حباً لله» عبادت میکنند «شکراً لله» تسبیح و تحمید دارند در درون آنها هیچ خودخواهی و غرور و مَنیّت نیست هم قلبشان طیّب و طاهر است هم اعضا و جوارحشان در تسبیح و تحمید و سجده است اما آیه شانزده درباره نماز شب خوانهاست و همچنین طبق برخی از نقلها مربوط به کسانی است که نماز عشاء را به جا می آورند[5] زمخشری در کشاف نقل کرد دیگران هم نقل کردند هم از وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است هم از وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) نقل شده است که این ﴿تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ﴾ مربوط به نماز شب خوانهاست[6] مَضجع یعنی خوابگاه, اینها از رختخواب فاصله میگیرند تجافی میکنند از رختخواب برمیخیزند در آیه هفده سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» که فرمود: ﴿کَانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ﴾ هُجوع همان خواب است اینها شب کم میخوابند و از رختخواب پهلو تهی میکنند تجافی میکنند چه اینکه از دار غرور هم تجافی دارند این﴿تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِع﴾ هم می تواند نسبت به نماز عشاء باشد هم می تواند نسبت به نماز شب که روایات وارده درباره نماز شب تقویت می شود اینها در عین حال که اهل نماز شباند خدا را میخوانند یا خوفاً از عذاب او یا طمعاً در ثواب او, خب اینها دست دوم و سوماند آنها که برای چیزی خدا را عبادت نمیکنند دست اولاند اینکه از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) سؤال کردند که این مطلب که شما فرمودید از کدام آیه استفاده کردید حضرت پاسخشان را داد[7] بر اساس همین جهت است.
مرتبه عالی و نازل اولیای الهی
از اینکه در آیه پانزده هیچ سخن از هدف و غایتی نیست برای اینکه ذات اقدس الهی مطلوب بالذّات است همه نعمتها را ما از خدا داریم باید در راه خدا صرف کنیم البته این ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ ناظر به مرحله نازلهٴ این اولیای الهی میتواند باشد چون هر کسی مقرّب شد منزلت ابرار را هم یقیناً داراست اما ابرار منزلت مقرّبان را فاقدند اگر کسی به منزلت مقرّبین رسید حتماً منزلت ابرار را داراست; یعنی «خوفاً من النار» را داراست «شوقاً الی الجنّة» را داراست در مرحله پایینتر ولی در مرحله بالاتر «حبّاً لله» و «شکراً لله» عبادت میکند.
انفاق همه جانبه مؤمنان
لذا در آیه شانزده فرمود هر چه خدا به اینها داد اینها در راه خدا صرف کردند اگر قلب بود جای خضوع و خشوع الهی قرار دادند اگر اعضا و جوارح بود صرف عبادات او کردند اگر مسئله مال بود در راه او انفاق کردند ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ﴾ چیزی خدا به آنها نداد که آنها در راه خدا صرف نکنند لذا خدای سبحان همه این خیرات آنها را پذیرفته اینچنین نیست که حالا مسائل عبادی و شبزندهداریشان باشد مسائل انفاقشان نباشد این آیه چون در مکه نازل شد و زکات واجب در مکه نبود این ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ﴾ زکات مستحبی, صدقات, خیرات، مبرّات, آنها را میتواند شامل بشود.
پاداش ناشناخته الهی به انفاق خالصانه مؤمنان
چیزی خدا به آنها نداد که آنها در راه خدا صرف نکنند لذا خدای سبحان همه کارهای قلبی و جوارحی آنها را پذیرفت به آنها چیزهایی را داد که کسی نمیفهمد اینها مخفیانه برای خدا کار میکردند چون کسی که اهل نماز شب است غیر از خودش کسی باخبر نیست اگر در خِفا خدا را عبادت میکردند خدای سبحان هم برای این گروه یک سلسله اموری را ذخیره کرده است که از اَنظار و عقول خیلیها مستور و مخفی است این ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ﴾ که نکره در سیاق نفی است مفید عموم است خیلیها نمیدانند که خدا برای شبزندهدارها چه چیزی ذخیره کرده است جزای اینها مخفی است خیلیها بیخبرند همانطوری که کارهای اینها مخفی بود خیلیها بیخبر بودند لذا هم عبادات اینها را قبول کرد هم جزای اینها مخفی است معلوم نیست که خدا به اینها چه چیزی میخواهد بدهد ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾.
تبیین معنای «قرة عین»
﴿قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ هم قبلاً معنا شد که یکی از معانی قُرّه و قارّ همان برودت و سردی است هوای گرم را میگویند هوای حارّ و هوای خنک یا سرد را میگویند هوای قارّ, هوا قارّ است یعنی سرد است یکی از وجوه قرّةالعین این است اشک هم دو قسم است اشک انسانِ غمدیده گرم است اشک سوزان است اشک انسان خوشحال اشک خنک است اینکه میگویند «قَرَّتِ الأعین» چشم ما روشن یعنی ما با آمدن شما خوشحال میشویم (یک) اشک شوق بریزیم (دو) که این اشک, قرّه است یعنی خنک است ما از خدا میخواهیم که اشک خنک از چشم ما بیاید یعنی خوشحال بشویم اشک شوق بریزیم این را میگویند «قرّت الأعین» نه یعنی چشم روشن, «قرّت الأعین» یعنی حال شما طوری باشد که چشم شما در اثر شوق, اشک خنک بریزد. چه وقت این چشم اشک خنک میریزد وقتی که محبوب خودش را ببیند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن حدیث معروف فرمود: «جعل قرّةُ عینی فی الصلاة»[8] من در نماز اشک شوق میریزم نه اشک غم و گرم برای اینکه محبوبم را در نماز میبینم آنکه وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود: «اٴ فأعبد ما لا أری»[9] یا «ما کنت أعبد ربّاً لم أره»[10] میتواند هماهنگ با بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد که فرمود: «جعل قرّة عینی فی الصلاة» من در نماز چشمم روشن میشود و اشک شوق میریزم خیلیها ممکن است اشک بریزند اما «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنّة» اشک بریزند اما من چون معبودم را در نماز میبینم اشک شوق میریزم این ﴿قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ هم میتواند پاداش نماز شبخوانها باشد چه اینکه ﴿قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ هم برای وجود مبارک حضرت درباره نمازش بود.
فرمود: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ هر چه خدا به اینها داد اینها همه آنها را در راه ذات اقدس الهی مصرف کردند.
اقسام دوگانه انسان ، در بیان قرآن کریم
در این قسمتها فرمود مردم دو قسماند این بحثهایی که در این قسمت سورهٴ «سجده» است چون مبسوطاً در موارد فراوان گذشت مخصوصاً در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آیه 44 به بعد گذشت دیگر نیازی به بحث تفصیلی نیست در سورهٴ مبارکهٴ «روم» این بود که وقتی قیامت فرا میرسد ﴿یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ﴾ مُتصدِّع میشوند متفرّق میشوند مردم دو گروهاند ﴿مَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ ٭ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ﴾ مردم دو دسته میشوند جزای مؤمنین مشخص است جزای کفار مشخص است آیات دیگری همین معنا را دارد که آیات سورهٴ مبارکهٴ «روم» بیان کرده در اینجا هم همان دو گروه را مشخص میکند میفرماید: ﴿أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَن کَانَ فَاسِقاً﴾ مگر میشود که مؤمن با فاسق یکسان باشد هرگز مساوی نیستند.
شأن نزول آیه شانزدهم سوره «سجده»
کشاف نقل میکند که در جریان جنگ بدر وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) با ولید روبهرو شد او گفت که تو نوجوانی و من بزرگتر از تو هستم من شجاعتر از تو هستم من گویاتر از تو هستم بنا کرد از خود تعریف کردن وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «اُسکت فإنّک فاسقٌ»[11] در برابر او, این آیه نازل شد که هم شامل وجود مبارک حضرت امیر و آن کافر میشود و هم شامل همه مؤمنان و همه کفار میشود این را زمخشری در کشاف نقل کرده در طرق ما هم هست.[12]
تعبیر آیه نوزدهم، نشانگر دوام حضور مؤمنان در بهشت
﴿أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی﴾[13] خدای سبحان گاهی به یک انسان میگوید ﴿اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ﴾ خب این معلوم نیست که دائمی باشد یا موقّت, اگر دائمی بود میفرمود «لکما الجنّة» اما چون فرمود: ﴿اسْکُنْ﴾ خب اگر بعداً فرمود از جنّت خارج بشوید منافاتی با ﴿اسْکُنْ﴾ ندارد اما در اینگونه از موارد دارد بهشت برای اینهاست نه به اینها بگوید در بهشت ساکن باشید دیگر جا برای خروج نیست اگر میفرمود «اسکنوا فی الجنّة» ممکن بود منقطعالآخر باشد اما وقتی میفرماید: ﴿فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی﴾ بهشت جای اینهاست بهشت برای اینهاست خب معلوم میشود مأوا بودن, مقرّ بودن بهشت برای اینها دائمی است
مراتب جزای مؤمنان در بهشت
تازه فرمود این نُزُل است مهمان که وارد میشود اگر مثلاً کسی را برای ظهر دعوت کردند اول که وارد میشود با شربت یا چایی, یک مختصر پذیرایی میشود تا بعد پذیرایی اصلی, این اوّلین پذیرایی را که از مهمان میکنند را میگویند نُزُل, میفرماید این ﴿جَنَّاتُ الْمَأْوَی﴾ تازه نُزُل است این پیشپذیرایی است حالا بعدها چه خواهد داد چه خواهد شد خدا میداند ﴿فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلاً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ پایانش هم همان ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ خواهد بود یا ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ که برای دیگران قابل فهم نیست این اوّلین پذیراییاش این است که این باغها را در اختیارشان قرار میدهند غرف مبنیّه هست ﴿وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّی﴾ هست, ﴿أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ﴾ هست, ﴿أَنْهَارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ﴾[14] است و امثال ذلک.
عذاب دائم و تخدیر ناپذیر دوزخیان
﴿وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ﴾ در دنیا ممکن است یک وقت انسان مدتی گرفتار عذاب بشود این عذاب برای او عادی میشود ببینید به تعبیر جناب فخررازی اینها که دستشان را گذاشتند در آب سرد خب آب که سرد باشد اینها متأثّر میشوند متأذّی میشوند بعد کم کم دستشان که کَرْخت شد به اصطلاح تخدیر شد دیگر آن درد را حس نمیکنند[15] فرمود قیامت اینطور نیست که حالا اگر چند سال بمانند تخدیر بشوند عذاب را حس نکنند اینها ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[16] هست این آیه هم قبلاً گذشت که هر وقت بخواهند از شدت عذاب فرار کنند اینها را دوباره برمیگردانند[17] معلوم میشود درد هست عذاب هست اینطور نیست که تخدیر بشوند ﴿وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا﴾ در آیات قبلی داشت ﴿مِنْ غَمٍّ﴾ اینجا دیگر ﴿مِنْ غَمٍّ﴾[18] ندارد ﴿أُعِیدُوا فِیهَا وَقِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ﴾ شما باور نمیکردید تکذیب میکردید.
تعبیر لطیف قرآن در تفاوت عذاب دنیا و آخرت
بعد فرمود هاهنا امورٌ أربعه: چهار چیز است که ما دو چیز را میگوییم یکی اینکه ما یک عذاب کوچک داریم یک عذاب بزرگ یکی اینکه ما یک عذاب نزدیک داریم یک عذاب دور. عذاب دنیا هم نزدیک است هم نسبت به عذاب قیامت کوچک, عذاب قیامت هم بزرگ است هم نسبت به دنیا دور در مقام تخویف و انذار و ترساندن از کوچک بودن عذاب نام نمیبرند از دور بودن عذاب نام نمیبرند در بین امور چهارگانه همین دو را ذکر میکنند یکی نزدیک یکی بزرگ, یکی نزدیکتر یکی بزرگتر اما آنکه نزدیکتر است کوچکتر است کوچکیاش ذکر نمیشود آنکه بزرگتر است دورتر است دور بودنش ذکر نمیشود این چهار امر را انتخاب کردند دوتا که لازم بود و کارآمد بود را ذکر فرمود, ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی﴾ عذاب دنیا نسبت به عذاب آخرت دو خصوصیت دارد یکی اینکه نزدیک است دُنو یعنی نزدیکی, نزدیک است یکی اینکه کوچکتر هم هست محدودتر هم هست. عذاب قیامت دو خصوصیت دارد یکی اینکه بزرگتر است یکی اینکه دورتر است در این دو صفتی که برای عذاب دنیاست آن کوچک بودنش را ذکر نفرمود آن نزدیکتر بودنش را ذکر کرد درباره عذاب قیامت آن دورتر بودنش را ذکر نفرمود بزرگتر بودنش را ذکر کرد ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ﴾ یعنی قبل از آن, نه اینکه عذاب اکبر نمیچشانیم یعنی غیر از آن, نه با عدم آن.
سرّ عذاب دنیوی تبهکاران
این عذاب ادنا (یعنی دنیا) یعنی مقداری ما اینها را به عذاب نزدیک و نزدیکتر معذّب میکنیم ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ برای اینکه برگردند توبه کنند انابه کنند یک مقدار ما اینها را فشار میآوریم که متنبّه بشوند اگر در زمانی که اختیار بود متنبّه شدند که بسیار خوب مورد قبول است
پذیرفته نشدن ایمان غیراختیاری و ایمان بدون عمل صالح
اما اگر به آن حالت خطر رسیدند نظیر فرعون که حالا در آب دارد غرق میشود دست و پا میزند حالا میگوید من ایمان آوردم در آن ظرف, ایمان مقبول نیست چه اینکه در ظرف احتضار هم ایمان مقبول نیست. بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این بود چند آیه مانده تا پایان سورهٴ «انعام» در آیه 158 به این صورت فرمود, فرمود: ﴿إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلاَئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ﴾ که همان حالت احتضار یا حالت اضطرار زمان مرگ باشد ﴿لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ مثل فرعون, فرعون قبلاً ایمان نیاورد آن لحظه که خواست ایمان بیاورد این ایمانش نافع نیست ﴿لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا﴾ در آن لحظهای که آیات الهی آمد که ﴿لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ قبلاً در حال اختیار ایمان نیاورد الآن در حال اضطرار ایمان میآورد این ایمان اثر ندارد یا نه, قبلاً ایمان آورد یعنی اصلِ دین را پذیرفت ولی کاری انجام نداد ﴿لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ﴾ این ﴿کَسَبَتْ﴾ عطف بر ﴿آمَنَتْ﴾ است یعنی «لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا» ایمان آورد ولی کاری انجام نداد عبادتی, ارکان دینی, فروع دینی, اینها را هیچ انجام نداد اینها در آن لحظه رنج میبرند چیزی عایدشان نمیشود این دو گروه در زحمتاند.
تشابه آیات 107 تا 109 سوره «اسراء» با آیات پانزدهم و شانزدهم محل بحث
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مسئله به سجده افتادن مردان الهی ذکر شده است فرمود: ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا﴾ به افراد تبهکار میفرماید شما ایمان بیاورید یا نیاورید برای ما فرقی نمیکند ولی مردان الهی وقتی به یاد حق افتادند اهل ایمان و سجده و تسبیحاند ﴿إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً ٭ وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ٭ وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً﴾ این خشوع قلبی اینها این اعمال ظاهری اینها نه «خوفاً من النار» است نه «شوقاً الی الجنّة» این آیات 107 و 108 و 109 سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مشابه همین آیات پانزده و شانزده سورهٴ مبارکهٴ «سجده» است که محلّ بحث است مخصوصاً آیه پانزدهم. بنابراین در دنیا یک مقدار عذاب را ذات اقدس الهی میچشاند تا اینها توبه کنند اگر توبه نکردند آن روز هیچ اثری و نفعی برای اینها نیست.
تذکره انبیا در برابر نسیان انسان و اشاره قرآن به ظالمترین انسانها
در قبال این مردان الهی, کسانیاند که وقتی آیات الهی برای اینها بازگو شد و اینها متذکّر شدند به جای تنبّه, رو برگرداناند ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ﴾ تذکره مسبوق به نسیان است (یک) نسیان مسبوق به علم است (دو) علم با همان ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ حاصل شده است (سه) یعنی انسان با سرمایه معرفت دینی خلق شد بعد فراموشش میشود بعد انبیا تذکره میدهند ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾[19] این است ﴿لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ﴾[20] این است و مانند آن. فرمود: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ در برابر آن مردان الهی که فرمود: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم﴾ بعد فرمود پاداش اینها بهشت است و مانند آن, در برابر این مجرمین فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ شمس, آیهٴ 8 .
[2] . ر.ک: الکافی، ج2، ص 84؛ ر.ک: نهج البلاغة، حکمت 237.
[3] . سورهٴ قمر, آیات54 و 55 .
[4] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 15.
[5] . الجامع لاٴحکام القرآن ، ج 14 ، ص 100
[6] . الکشاف، ج3، ص 511 ؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص100.
[7] . الکافی, ج1, ص60.
[8] . الکافی، ج5، ص321.
[9] . نهجالبلاغة، عنوان خطبه 179.
[10] . الکافی، ج1، ص98 و 138.
[11] . الکشاف, ج3, ص514.
[12] . تفسیر فرات الکوفی, ص328 و 329; تفسیر القمی, ج2, ص170.
[13] . سورهٴ بقرة، آیهٴ 35، سورهٴ اعراف، آیهٴ 19.
[14] . سورهٴ محمد، آیهٴ 15.
[15] . التفسیرالکبیر, ج25, ص148.
[16] . سورهٴ نساء، آیهٴ 56.
[17] . سورهٴ حج, آیهٴ 22.
[18] . سورهٴ حج، آیهٴ 22.
[19] . سورهٴ غاشیه، آیهٴ 21.
[20] . سورهٴ قمر، آیات 17و22و32و40.
تاکنون نظری ثبت نشده است