display result search
منو
تفسیر آیات 10 تا 14 سوره سجده

تفسیر آیات 10 تا 14 سوره سجده

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 95 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 10 تا 14 سوره سجده"
- عدم اقامه برهان بر انکار معاد توسط مشرکان و علت آن؛
- شهوت عملی ریشه استبعاد معاد و پاسخ قرآن به آن؛
- معدوم نشدن روح انسان با مرگ و اثبات بقای آن.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَقَالُوا أءِذَا ضَلَلْنَا فی الْأَرْضِ أَءِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ (10) قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (11) وَلَوْ تَرَی إِذِ الُمُجْرِمُونَ نَاکِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ (12) وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ (13) فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (14)﴾

مروری بر مباحث طرح شده پیرامون قرآن
چون این سورهٴ مبارکهٴ «سجده» در مکه نازل شد و همان‌طور که ملاحظه فرمودید مطالب محوری سوَر مکّی اصول دین و خطوط کلی اخلاق و فقه است جریان وحی و نبوت در طلیعه این سور‌ه مطرح شد که قرآن کتابی است ﴿لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾[1] مبدأ فاعلی آن هم ربّ‌العالمین است هدفش هم هدایت مردم است هم محتوای کتاب مشخص شد هم فاعل نازل‌کننده کتاب مشخص شد و هم هدف تنزیل کتاب بعد به مسئله توحید اشاره کردند که خدا خالق آسمان و زمین و مجموعه نظام هستی است و آنچه را آفرید به بهترین وجه آفرید بعد به مسئله معاد پرداخت.
عدم اقامه برهان بر انکار معاد توسط مشرکان و علت آن
در جریان معاد فرمود اینها راهی برای نفی معاد و انکار معاد ندارند دلیل ندارند فقط استبعاد می‌کنند می‌گویند انسان که مرده است وقتی می‌میرد در زمین گم می‌شود پراکنده می‌شود[2] اینها مشکلشان از نظر معرفت‌شناسی همان اکتفای بر حس و تجربه است (یک) و روح مجرّد را منکرند (دو) و خیال می‌کنند مرگ, پوسیدن است نه از پوست به در آمدن (سه) تفرقه اجزا را نابودی می‌پندارند (چهار) هیچ کدام از اینها دلیل بر نفی معاد نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» که بحث آن به مناسبت‌هایی اشاره شد فرمود اینها شبهاتی که دارند بین خود و خدای خود برهانی بر نفی معاد ندارند.
شهوت عملی ریشه استبعاد معاد و پاسخ قرآن به آن
اینها گرفتار شبهه علمی نیستند اینها مبتلا به شهوت عملی‌اند آیه سه سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» این است ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ﴾ همین کسی که قصه‌اش در پایان سورهٴ مبارکهٴ «یس» است که ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ﴾[3] استخوانی را از گورستان مکه گرفت به حضور حضرت آورد گفت این استخوان بدن که محکم‌ترین عضو بدن است این به صورت رمیم و پودر در می‌آید خب اگر استخوان رمیم می‌شود سایر اعضا به طریق اُولیٰ پراکنده خواهند شد چه کسی اینها را زنده می‌کند که خدا فرمود: ﴿قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾[4] در همین زمینه آیه سه به بعد سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» می‌فرماید: ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ﴾ ما نه تنها توان آن را داریم که استخوان‌های او را دوباره برگردانیم ﴿بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ﴾ انگشت‌ها و سرانگشت‌ها و خطوط ریز سرانگشت‌ها که مهم‌ترین عامل شناسایی هر فردی همان انگشت‌مُهر اوست ما هر انسانی را با همه خطوط ریز و ظریف سرانگشتش محشور می‌کنیم. بعد فرمود اینها هیچ شبهه علمی ندارند برای اینکه آن خدایی که اینها هیچ چیزی نبودند به این صورت در آورد الآن که همه چیزش موجود است همان روح به دست فرشته‌هاست که ﴿یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ﴾ هم بدن ذرّاتش در عالَم هست اینها شبهه علمی ندارند بلکه شهوت عملی دارند ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ می‌خواهد جلویش باز باشد چون می‌خواهد جلویش باز باشد روز سؤال و جواب را انکار می‌کند, اگر دلیلی می‌داشت خب طرح می‌کرد ما وقتی آن برهان معاد را ذکر می‌کنیم اینها سرافکنده می‌شوند پس شبهه علمی ندارند مشکل علمی ندارند می‌خواهند اَمامشان جلویشان باز باشد رها باشند ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ از این جهت منکر است. در آیه محلّ بحث هم فرمود اینها مشکل علمی ندارند ﴿بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ﴾ اگر سؤال این است که چگونه معدوم, موجود می‌شود چیزی معدوم نشده شما فوت نمی‌کنید وفات می‌کنید تمام هویّت شما به دست فرشته‌هاست که موکّل ما هستند این ملک‌الموت اگر جنس باشد شامل حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) و ملائکه زیرمجموعه اوست اگر خصوص حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) باشد آنها هم زیرمجموعه او هستند که ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾[5] یا ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ﴾,[6] فرمود: ﴿یَتَوَفَّاکُمْ﴾ شما متوفّا می‌شوید فرشته‌هایی که موکَّل‌اند و مأمورند متوفّی‌اند اینها استیفا می‌کنند مستوفیانه جان شما را می‌گیرند هیچ چیزی در زمین نمی‌ماند, می‌ماند بدنتان خب بدنتان در زمین پراکنده است ما دوباره جمع می‌کنیم پس شما مشکل علمی ندارید ولی نمی‌خواهید قیامت را باور کنید چون می‌خواهید جلویتان باز باشد ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ لذا ﴿بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ﴾ را اول ذکر فرمود, قبل از اینکه پاسخ شبهه آنها را مطرح کند یعنی بفرماید: ﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُم﴾ قبل از آن فرمود اینها اصل مهمّشان این است که قیامت را نپذیرند اگر قیامت را بپذیرند خب احساس مسئولیت می‌کنند و هر کاری نمی‌کنند هر حرفی را نمی‌زنند اینها می‌خواهند دهنشان, زبانشان, کارشان باز باشد جلویشان باز باشد ﴿بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ﴾ آن‌گاه فرمود: ﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ﴾ پس ضلالت و گم شدن و امثال ذلک نیست نابودی در کار نیست.
اقرار مشرکان به یقین نداشتن در نفی معاد
پرسش:... پاسخ: نه, هدف اصلی‌شان اضراب نیست یعنی آن قسمت مهمّشان این است مثل ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» آمده است یعنی هدف اصلی‌شان, انگیزه مهمّشان این است آن را بهانه قرار می‌دهند آن یک استبعاد است و خود آنها می‌گویند: ﴿وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ﴾[7] ما یقین به معاد نداریم می‌گویند ﴿ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ﴾[8] اینها استبعاد دارند نه استحاله, خب اگر کسی مستبعَد بود وقتی ذات اقدس الهی برهان اقامه کرد شاهد اقامه کرد بهتر از آن را انجام داد مطابق سورهٴ «روم» که فرمود: ﴿وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾[9] خب باید بپذیرند عمده همان است که ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾.
معدوم نشدن روح انسان با مرگ و اثبات بقای آن
آن‌گاه فرمود شما در زمین گم نمی‌شوید در جریان روح که زنده است اختصاصی به مسئله شهدا ندارد آن دو آیه‌ای که یکی در سورهٴ «بقره»[10] و دیگری در سورهٴ «آل‌عمران» است که درباره شهدا(رضوان الله علیهم) آمده است ﴿لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ﴾[11] این‌چنین نیست که این مخصوص شهدا باشد منتها آن ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾[12] یا ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾[13] اینها می‌تواند مختصّ به آنها باشد ولی بالأخره روح زنده است انسان که می‌میرد یا روح «فی روضة من ریاض الجنّة» یا ـ معاذ الله ـ «فی حفرة من حفر النیران»[14] این‌طور نیست که اینها رفتند جبهه آن‌که شهید شد روحش زنده باشد آن‌که پیروز شد روحش زنده نباشد گاهی پیروزی, ثوابش بیش از شهادت است می‌بینید یک ضربت وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) «لضربة علیٍ لعمروٍ یوم الخندق تعدل عبادة الثقلین»[15] این‌چنین نیست که هر شهادتی بالاتر از همه اعمال صالحه باشد بعضی از اعمال صالحه از هر شهادتی هم بالاتر است وجود مبارک حضرت امیر آن شمشیر را که زد بالأخره اسلام را نگه داشت احیا کرد «لضربة علیّ لعمروٍ یوم الخندق تعدل عبادة الثقلین» پس روح همه زنده است منتها آنها ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ﴾ هستند ﴿یُرْزَقُونَ﴾[16] هستند ﴿یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ﴾[17] هستند دیگران حالت‌های خاصّ خودشان را دارند. درباره روح هیچ صحبتی نیست وضعش روشن است.
احتمالات سه‌گانه در تنافی خروج از زمین در قیامت و تبدّل آن
عمده درباره جسم است که این سه احتمال در آیه سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» باید تعیین بشود که خدای سبحان که در سورهٴ «طه» فرمود ما شما را از زمین خلق کردیم دوباره به زمین برمی‌گردانیم بار سوم از زمین در می‌آوریم ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی﴾[18] وقتی بخواهد اموات را از زمین در بیاورد این مطابق سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» در چه مقطعی است آن روایات نورانی که در ذیل این آیه آمده است لابد ملاحظه فرمودید که زمین تبدیل می‌شود «بأرض لم تکتسب علیها الذنوب»[19] (یک) بعضی از روایات دارد زمین تبدیل می‌شود به کُره نقیّه, نان صاف که اهل محشر از آن استفاده می‌کنند و روایات دیگری هم در کیفیت آن زمین هست.[20]
پرسش: علامه در تفسیرشان دارند یکی از شهود زمین است شهود باید در این دنیا شهود کرده باشند که آنجا شهادت بدهند بنابراین آنجا این زمین باید باشد که شاهد اعمال ما بوده اگر زمین مبدل شود عوض شود چگونه شهادت می‌دهد؟
پاسخ: بله, تبدیل غیر از اعدام و ایجاد است همین حقیقت است مبدّل می‌شود به حقیقت کامل‌تر این‌طور نیست که چیزی از حقیقت, خودش را از دست بدهد این زمین کامل‌تر می‌شود اگر انسانی کامل‌تر شد مشهودات قبلی خود را که از دست نمی‌دهد زمان و زمین شهادت می‌دهند باید هم باشند اما وقتی کامل‌تر شدند بهتر شهادت می‌دهند این‌طور نیست که مباین بشود تبدیل می‌شود تبدیل غیر از مباینت است وقتی که تبدیل شد یعنی کامل‌تر شد شهادت‌ها را بهتر ادا می‌کند غرض این است که این ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[21] که در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» آمده است اینها اول محشور می‌شوند روی کُره زمین انسان‌ها را از زمین بیرون می‌آورند بعد مجموعه نظام عوض می‌شود این یک احتمال, یا نه اول آسمان و زمین تبدیل می‌شوند به آسمان و زمین دیگر بعد از آن زمینِ تبدیل‌شده انسان‌ها را اخراج می‌کنند احتمال دوم, یا همزمان این کار را می‌کنند احتمال سوم, هر کدام از اینها باشد آثار خاصّ خودش را دارد.
نظری بودن کیفیت معاد و لزوم اعتقاد به مسائل ضروری آن
اینها جزء پیچیده‌ترین مسائل نظری بحث معاد جسمانی است نه ضروری, آنچه ضروری است این است که تمام انسان‌ها زنده می‌شوند طبق روایاتی که از اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است طوری که هر کسی در قیامت ببیند آدم می‌شناسد ما این مقدار را یقیناً باید باور داشته باشیم اما خصوصیاتش مربوط به اهل نظر است آنها جزء مسائل نظری و پیچیده است که آنها را از همه ما نخواستند.
بیان دو احتمال در سرافکنده بودن مجرمان در قیامت
﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ﴾ آن‌گاه به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید شما می‌بینید مجرمین در قیامت به صورت‌های خاص در می‌آیند ﴿وَلَوْ تَرَی إِذِ الُمُجْرِمُونَ نَاکِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ﴾ اینها سرافکنده‌اند حالا اینها سرافکنده‌اند یعنی شرمسارند یا نه, برخی‌ها چون به صورت حیوان محشور می‌شوند حیوان یک موجود ناکس‌الرأس است مستوی‌القامه که نیست آن انسان است که مستوی‌القامه است اینکه حیوان باشد ناکس‌الرأس است آیا این نکس رأس و نکوس رأس در اثر حشر حیوانی اینهاست یا نه, سرافکنده و شرمسارند ﴿وَلَوْ تَرَی إِذِ الُمُجْرِمُونَ نَاکِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ﴾ آ‌ن وقت چه می‌گویند, می‌گویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا﴾ آ‌نچه را قبلاً نمی‌دیدیم ﴿وَسَمِعْنَا﴾ آ‌نچه را قبلاً نمی‌شنیدیم ﴿فَارْجِعْنا﴾ ما را برگردان به جایی که عمل صالح انجام بدهیم ما یقین داریم.
دلیل تفسیر یقین مورد ادعای مجرمان در قیامت به یقین علمی
در بحث دیروز اشاره شد که ﴿إِنَّا مُوقِنُونَ﴾ آیا به این معناست که ما ایمان پیدا کردیم و به این معارف یقین داریم منتها ما را به دنیا برگردان که ﴿نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ کما ذهب الیه عدّة منهم سیدناالاستاد(رضوان الله علیه)[22] یا نه, ﴿إِنَّا مُوقِنُونَ﴾ یعنی ما یقین علمی داریم نه یقین ایمانی, اشاره شد که این دومی می‌تواند مراد باشد زیرا در قیامت انسان که مُرد نه می‌تواند حرفِ درست بزند که ثواب صِدق را ببرد نه می‌تواند حرف دروغ بزند که کیفر معصیت را داشته باشد چون ثواب و عِقاب و اطاعت و عصیان برای شریعت و کتاب و وحی و نبوّت است انسان بعد از مرگ وارد صحنه شریعت و کتاب و وحی و نبوّت نمی‌شود فقط صحنه عمل است این بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که «فإنّکم الیوم فی دار عملٍ و لا حساب و أنتم غداً فی دار حسابٍ و لا عمل»[23] این مضمون را وجود مبارک حضرت امیر در نهج‌البلاغه هم نقل می‌کند.[24]
اختیاری نبودن فعل مشرکان در قیامت و عدم ترتب ثواب بر آن
اگر فردا که روز قیامت است ایمان و کفر ممکن باشد, ثواب و عقاب ممکن باشد, معصیت و اطاعت ممکن باشد پس شریعتی لازم دارد چون اگر شریعت نباشد به چه معیار ما بگوییم این معصیت است آن اطاعت است. نه آنجا که می‌گویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ این صدقی است که ثواب داشته باشد نه آنجا که دروغ می‌گویند کِذبی است که معصیت باشد و عِقاب جدا داشته باشد این بحث در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیات 22 و 23 و 24 فرمود: ﴿وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ﴾ از مشرکان سؤال می‌کنیم اینها که فکر می‌کردید شریک‌الباری هستند چه کاری از آنها ساخته است آنها کجا هستند ﴿ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ این مشرکین ترفندشان در قیامت این است که ما که مشرک نبودیم. خدا به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ نگاه کن چطور دارند دروغ می‌گویند خب شما عمری را به شرک گذراندید الآن می‌گویید ما مشرک نبودیم یعنی چه ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ این معنایش این نیست که اینها دروغ گفتند معصیت کردند عِقابی روی عقاب‌هایشان می‌آید این معنایش این است که ملکات دنیایی اینها ظهور می‌کند اینها در دنیا عمری را به دروغ گذراندند الآن هم دارند دروغ می‌گویند نه اینکه اگر کسی در قیامت گفت ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا﴾ ثوابی ببرد کار خوبی باشد بشود حسنه یا اگر بگوییم ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ یک عقاب جدایی داشته باشد بشود سیّئه, حسنه و سیّئه, اطاعت و عصیان برای ظرف شریعت است مثل انسان در عالَم خواب یک آدم دروغگو در خواب هم بخواهد حرف بزند دروغ می‌گوید یک آدم فحّاشِ بَذیّ بدزبان در خواب هم که می‌بینید دارد فحش می‌دهد این روایتی که مرحوم فیض در وافی نقل کرده اصلش برای جلد هشت کافی مرحوم کلینی است که بارها آن روایت خوانده شد که بشرهای اوّلی گرچه می‌خوابیدند ولی رؤیایی نداشتند انبیا که آنها را به احکام شریعت دعوت می‌کردند عده‌ای می‌پذیرفتند عده‌ای نمی‌پذیرفتند آنها که نمی‌پذیرفتند بهانه‌شان این بود که انبیا می‌فرمودند اگر این کار را کردید ثواب می‌برید اگر نکردید عقاب می‌برید, آنها می‌گفتند ثواب و عقاب یعنی چه، چه وقت ثواب می‌بریم می‌فرمودند بعد الموت آنها انکارشان بیشتر می‌شد می‌گفتند کسی که وارد قبرستان شد که از قبرستان برنمی‌گردد خیال می‌کردند معنای حیات بعدالموت این است که مرده‌های قبرستان از قبرستان در بیایند بعد مرحوم کلینی این را از معصوم(سلام الله علیه) نقل می‌کند که خدای سبحان رؤیا را نصیب بشر اوّلی کرد اینها وقتی می‌خوابیدند چیزهایی می‌دیدند می‌آمدند نزد انبیایشان می‌گفتند اینها چیست که ما در عالم خواب می‌بینیم انبیایشان می‌فرمودند اینها که شما در رؤیا می‌بینید از سنخ آن چیزهایی است که ما به شما می‌گوییم, شما انتظار نداشته باشید که مرده‌هایتان از قبرستان بیایند در صحنه بازار و منزل آن یک عالم دیگری است شبیه همین عالم رؤیا[25] این نمودار و تشبیهی است که بالأخره آن صحنه غیر از این صحنه است انسان در خواب اگر راست گفت ثواب نمی‌برد دروغ گفت عقاب نمی‌شود آنچه در خواب می‌گوید ظهور ملکاتی است که در روز کسب کرده است نه آیه 24 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» دلالت دارد که اینها معصیت کردند نه این آیه‌ای که می‌گوید ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ دلیل است بر اینکه اینها اطاعتی می‌کنند خواسته اینها هم ظهور ملکات اینهاست بر اساس اضطرار, یک آدم بددهن وقتی به دام افتاد دست و پا می‌زند خب این دست و پا زدنش بر اساس عمل اختیاری نیست که واقعاً چنین چیزی بخواهد در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هم همین مطلب هست وقتی از وجود مبارک امام رضا(علیه السلام) سؤال می‌کنند آیا خدای سبحان به معدوم علم دارد فرمود به معدومات علم دارد (یک) به ممتنعات علم دارد «علی فرض وجود» (دو) بعد به همین آیه سورهٴ «انعام» استدلال می‌کند می‌فرماید: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾[26] رجوع کفار از جهنم به دنیا محال است برای اینکه دنیا بساطش عوض شد اگر ﴿تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾[27] بساط دنیا تبدیل شد به آخرت دیگر دنیایی نیست تا اینها برگردند پس رجوع کفار از جهنم به دنیا محال است ولی بر فرض محال, اگر اینها برگردند چه می‌شود را هم باز خدا می‌داند فرمود: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ بنابراین آ‌نچه این تبهکاران در قیامت می‌گویند به عنوان یک عمل اختیاری یک فعل اختیاری نیست تا اگر مطابق واقع بود ثواب ببرند مطابق واقع نبود عقاب ببینند نیست این ظهور ملکات دنیایشان است خواستن آنها هم همین‌طور است.
تبیین ادعای بینا و شنوا شدن مجرمان و کور محشور شدن آنها
پرسش: استاد جمع بین آیه ﴿ربَّنا أبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ با آیه سورهٴ «اسراء» که فرمود: ﴿نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَبُکْماً وَصُمّاً﴾[28] چگونه است؟
پاسخ: بله اینها یا گروه‌های مختلف‌اند کما تقدّم یا مواقف متعدّد است در بعضی از موقف‌ها نمی‌بینند در بعضی از موقف‌ها می‌بینند فرمود وقتی ما اینها را آوردیم به لبه جهنم نشان دادیم می‌گوییم: ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾[29] آن وقت می‌گویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ وگرنه اینها در قیامت که در سورهٴ مبارکهٴ «طه» فرمود: ﴿وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾[30] سه چهار وجه جمع شده یکی از آن وجوه جمع این است که اینها که در دنیا اعما بودند ﴿مَن کانَ فِی هِذِهِ أعْمیٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾[31] اینها در دنیا از چه نظر اعما بودند یک اعمای ظاهری که نبودند بالأخره چشم داشتند خیلی از چیزها را می‌دیدند اینها نسبت به قرآن و عترت و معارف, اعما بودند این همه حسینیه و مسجد و حوزه‌ها و مراکز فرهنگی و دینی بود اینها را نمی‌دیدند چهار جا مرکز فساد بود فقط آنها را می‌دیدند در قیامت هم همین‌طور است این همه نعمت‌هایی که برای بهشتیان و انبیا و اولیاست آنها واقعاً نمی‌بینند فقط جهنم را می‌بینند این‌طور نیست اینها که کورند جهنم را نبینند اینها که کرند جهنم را نبینند صدای غرّش جهنم را از راه دور می‌شنوند و می‌لرزند اما آن نسیم بهشت به مشام اینها نمی‌رسد در دنیا اینها همین‌طور بودند مسجد و اهل مسجد و جبهه و اهل جبهه را نمی‌دیدند مراکز فساد را می‌دیدند نامحرم را می‌دیدند این دینی‌ها را نمی‌دیدند در قیامت هم بهشت و انبیا و اولیا را نمی‌بینند جهنم و جهنمیها را می‌بینند این معنایش این نیست که واقعاً اینها کورند جهنم را نمی‌بینند همین‌ها را می‌برند به لبه جهنم می‌گویند: ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾ همین‌ها می‌گویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اینها که دیگر به بهشت نمی‌برند که بگویند بهشت را ببین. غرض این است که آنچه در دنیا کردند در آخرت گرفتار همان خواهد شد, اینها در دنیا کور بودند نسبت به دین و اهل دین, در آخرت کورند نسبت به بهشت و اهل بهشت در دنیا بصیر بودند نسبت به کفر و معصیت و فسق در آخرت جهنم را به خوبی می‌بینند چه اینکه بهشتی‌ها هم همین‌طور بودند مؤمنین ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾[32] یا اصواتشان را کوتاه کنند یا ابصارشان را کوتاه کنند اینها که نامحرم را ندیدند و صدای نامحرم را نشنیدند هرگز صدای جهنم را نمی‌شنوند ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا﴾ منتها تعبیر قرآن کریم نسبت به اینها مهربانانه است نمی‌فرماید اینها کرند اینها کورند فرمود اینها آن غرّش جهنم را نمی‌شنوند اصلاً احساس نمی‌کنند با اینکه جهنم زفیر و شهیق دارد جهنم درک می‌کند یک آتش بی‌درک نیست از فاصله چندین فرسخ وقتی کافر را می‌بیند نعره می‌زند ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾[33] نه «اذا رأوها» رؤیت را به جهنم و نار جهنم نسبت می‌دهد اینها کاملاً تشخیص می‌دهند می‌فهمند چه کسی دارد می‌آید از فاصله دور وقتی کافر را می‌بینند نعره می‌زنند اما همین غرّشی که در جهنم هست و جهنمی از فاصله چند فرسخ می‌شنود اولیای الهی اصلاً احساس نمی‌کنند مثل اینکه این همه تبلیغات ماهواره‌ای و مراکز فساد هست اولیای الهی اصلاً اعتنا نمی‌کنند ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾.[34]
تصویری از صحنه افتتاحیه قیامت و مواقف پنجاه‌گانه آن
پرسش:... پاسخ: آن دیگر در صحنه قیامت است نه در جهنم, در صحنه قیامت وقتی ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ جمع شدند در این مراسم افتتاحیه قیامت احدی حقّ حرف ندارد ﴿لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾[35] فقط اهل بیت را استثنا کردند که فقط اینها مجازند به اذن خدا حرف بزنند اینها مجازند به اذن خدا شفاعت کنند اما در مواقف خاص چون پنجاه موقف دارد هر موقفی هم بالأخره شاید هزار سال فاصله داشته باشد این‌طور است گاهی در بعضی از مواقف می‌فرماید ما از کسی سؤال نمی‌کنیم ﴿فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾[36] یک موقف است که جای سؤال نیست سکوت محض است یک موقف دیگر است که فرمود: ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾[37] اینها را بازداشت کنید تا از اینها سؤال بکنیم خب ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ بازداشت است برای سؤال کردن این ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ برای یک موقف دیگر است آن برای موقفی است که دیگر حالا حساب‌ها تا حدودی روشن شده چرا سؤال نمی‌شود برای اینکه این معلوم است مجرم است و علامت جُرم هم در چهره او هست ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾[38] خب برای چه سؤال کنیم قبل از اینکه به این صورت در بیایند در یک جا موقف بازداشت است ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ وقتی که معلوم شد اینها محکوم‌اند آثار جرم در اینها روشن شد ﴿فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ﴾[39] شد فرمود اینجا دیگر جای سؤال نیست چون این شخص را می‌شناسند چه کسی است ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ چرا؟ چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ بنابراین این پنجاه موقف هر کدام حکم خاصّ خودش را دارد گاهی جای سؤال است گاهی جای سؤال نیست, گاهی جای اذن است گاهی جای اذن نیست, گاهی جای گفتن است گاهی جای گفتن نیست. فرمود اینها که می‌گویند: ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ یعنی ما یقین علمی داریم اینکه فرمود در قرآن ﴿نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ این عمل, اعم از عمل جانحی و جارحی است ایمان یک عمل جانحی است که بین نفس و ایمان, اراده فاصله است انسان باید بپذیرد و عمل جارحی هم مشخص است.
پرسش:... پاسخ: خب اگر قاصر باشد و واقعاً تکلیف به او نرسیده باشد که مسئول نیست ولی خیلی‌ها مقصّرند آنها که جاهل مقصّرند مسئول‌اند اگر کسی واقعاً حجت الهی به او نرسیده باشد ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلاَ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً﴾[40] آنها خب مسئول نیستند اما اکثری مردم مخصوصاً در شرایط کنونی حجت بر آنها تمام می‌شود.
پرسش:... پاسخ: نه, این یقین, یقین علمی است نه یقین ایمانی; یعنی یقین پیدا کردند اما اگر بخواهند به این یقین اعتنا کنند و ترتیب اثر عملی بدهند باید به ظرف شریعت برگردند ظرف شریعت ظرف دنیاست.
عدم ترتب اثر بر ایمان اضطراری صحنه قیامت مجرمان
پرسش:... پاسخ: ﴿لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ (یک) ﴿أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً﴾[41] (دو) یعنی «لم تکن کسبت فی ایمانها» آن آیه هم همین مطلب را می‌گوید, می‌گوید روزی می‌رسد که ایمان فایده ندارد چرا فایده ندارد برای اینکه ایمان باید بر اساس اختیار باشد ایمان اضطراری که ایمان نیست ایمان اضطراری که سودمند نیست یا قبلاً ایمان آورده «ما کسبت فی ایمانها خیرا» عمل صالح نداشت این هم سودمند نیست هر دو برای گذشته است نه اینکه آن روز ایمان بیاورد یومی فرا می‌رسد که ﴿لَا یَنْفَعُ نَفْساً إیْمَانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ یعنی ایمانِ قبلی مفید است نه ایمان فعلی, ایمان قبلی بر اساس اختیار است ایمان فعلی بر اساس اضطرار است ایمان اضطراری مثل آدمی است که دارد چوب می‌خورد می‌گوید قبول دارم اما همین که برگردد باز همان معصیتش را می‌کند.
شمول رحمت الهی بر جاهلان قاصر و عدم امتحان آنها در قیامت
پرسش: در آن دنیا اصلاً آزمایش هم نمی‌شود؟
پاسخ: نه, آنجا جا برای امتحان نیست حالا برای بعضی از افراد مثل صبیان وارد شده است اما در آنجا جا برای آزمایش نیست این ﴿مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾[42] است یعنی «مؤخّرون لأمر الله» یقیناً عذاب نمی‌کند برای اینکه حجت بر اینها بالغ نشده ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ﴾.
دو احتمال دنیایی، مقصود از هدایت در آیه ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا﴾
بعد فرمود اینها که این درخواست را می‌کنند ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا﴾ ما اگر بخواهیم آن قدرت را داریم که هدایت هر کسی را به او عطا کنیم وجوهی برای این جمله گفته شد یکی اینکه ما اگر بخواهیم با اجبار و اضطرار هر کسی را مؤمن بکنیم می‌توانیم ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً﴾[43] را هم به همین سبک گرفتند; یعنی ما اگر بخواهیم بر اساس اراده تکوینی, قلب همه افراد را متوجه ایمان بکنیم می‌توانیم بکنیم اما این دیگر با جزا و بهشت و جهنم و تکلیف و شریعت و اینها هماهنگ نیست بنابراین این احتمال نمی‌تواند مراد باشد (یک) ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا﴾ ما اگر بخواهیم هدایت هر کسی را به او عطا می‌کنیم یعنی به او توفیق می‌دهیم گرایشی در قلبش ایجاد می‌کنیم که او با اختیار و اراده خودش این کار را بکند (دو) این ممکن است ذات اقدس الهی این کار را هم می‌کند اما نسبت به کسی که مقداری از این راه را آمده باشد (یک) و درباره کسی که تنبّه در او باشد (دو) اما نسبت به کسانی که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾[44] که اینها دین و معارف دین را به استهزا گرفتند این فیض الهی را ذات اقدس الهی رایگان چرا تلف بکند فرمود ما به اینها عقل دادیم فطرت دادیم وحی فرستادیم حجت الهی بر اینها بالغ شد صبر کردیم درِ توبه را باز کردیم اینها ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ خب ما به اینها چه توفیقی بدهیم اینها خودشان راه جهنم را انتخاب کردند این دو احتمال, این دو احتمال مربوط به دنیاست, پس احتمال اول که جناب زمخشری و امثال زمخشری آن را ذکر کردند و در مجمع‌البیان مرحوم امین‌الاسلام هم هست این راجع به الجاء است یعنی ما اگر بخواهیم با اجبار اینها را به دین گرایش بدهیم می‌توانیم[45] خب این کار را البته می‌تواند ولی با تکلیف و با شریعت و اینها هماهنگ نیست احتمال دوم که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) و همفکرانشان متمایل‌اند این است که ما اگر بخواهیم طبق توفیق الهی هر کسی را هدایت بکنیم که او با اختیار خودش با میل خودش این راه را برود این کار را می‌توانیم بکنیم می‌توانیم توفیق بدهیم[46] اما حیف این نعمت توفیق که به هر کسی داده بشود ما بارها راهنمایی کردیم این همه مِنن ابتدایی نسبت به او داشتیم او بی‌اعتنایی کرد.
دو احتمال مربوط به قیامت در آیه ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا﴾
دو احتمال می‌ماند غیر از این دو احتمال گذشته که اینها مربوط به قیامت است آن دو احتمال یکی این است که در قیامت ما اگر بخواهیم اینها را به بهشت می‌بریم آن البته ممکن است «لو شئنا لآتینا کلّ نفس هداها الی الجنّة»[47] البته بعید است ولی این ممکن است هر کسی را خدا بخواهد می‌تواند بهشت ببرد. احتمال چهارم این است که ﴿لَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا﴾ یعنی به خواسته اینها که گفتند: ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ عمل بکنیم[48] این احتمال چهارم را که برخی‌ها نقل کردند این دیگر ممتنع است برای اینکه دنیایی در کار نیست تا اینها را به دنیا برگردانند بنابراین می‌ماند همین سه احتمال یاد شده ﴿وَلکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾.
مکلّف بودن جن و انس و امکان جهنمی شدن از هر دو گروه
مکلّفین دو قسم‌اند بعضی جن‌اند بعضی انس‌اند, جن در آنها مسلمان هست شیعه هست منافق هست کافر هست مستضعف هست مثل انسان، آنها هم حجت بالغه دارند و حجت آنها هم البته انسان است از قرآن کریم برنمی‌آید که آنها دارای انبیا هستند که مثلاً از جنس خود آنها باشد اما همان پیامبران الهی که از انسان‌اند مبعوث الی الجِنّ و الانس هستند.
پرسش:... پاسخ: با انبیا ارتباط دارند وجود مبارک سلیمان نموداری از این کارهاست که فرمود ما جن را مسخّر کردیم برای او, دیگران هم همین‌طور بودند منتها درباره حضرت سلیمان شفاف‌تر و روشن‌تر بود غوّاصین بودند[49] کارها را انجام می‌دادند ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ﴾[50] جن‌ها در اختیار او بودند و الآ‌ن هم در اختیار وجود مبارک ولیّ‌عصر(سلام الله علیه) هستند می‌آیند دستور می‌گیرند اطاعت می‌کنند و بعضی‌ها هم معصیت دارند.
به فراموشی رفتن گنهکاران در قیامت محصول فراموشی آیات الهی
حالا اینها دو کار کردند یکی اینکه ـ معاذ الله ـ اصل قیامت را منکر بودند یکی اینکه تن به هر تباهی دادند معصیت می‌کردند خدای سبحان در برابر هر دو کارشان کیفر اینها را به اینها می‌دهد از اینکه فرمود: ﴿بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ﴾ فرمود: ﴿فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا﴾ ﴿نَسِیتُمْ﴾ یعنی «ترکتم» نه اینکه شما فراموش کردید ﴿إِنَّا نَسِینَاکُمْ﴾ هم از همین قبیل است در سورهٴ مبارکهٴ «طه» گذشت که وقتی عده‌ای در قیامت می‌گویند ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً﴾ می‌فرماید: ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾[51] ﴿فَنَسِیتَهَا﴾ یعنی این آیات ما را ترک کردی امروز هم متروک ما هستی وگرنه خدا که نسیان‌پذیر نیست عقلاً محال است و نقلاً هم ممکن نیست عقلاً محال است برای اینکه علم, عین ذات خدای سبحان است اگر علم برداشته بشود یعنی ذات برداشته شده مگر ممکن است در آنجا نسیان راه پیدا کند اگر علم, ذاتی نبود بله ممکن است گاهی فراموش کند اما اگر علم, عین ذات کسی بود وقتی علم رفت غفلت آمد یعنی ذات رفت لذا عقلاً محال است که ذات اقدس الهی فراموش بکند نقلاً هم ممکن نیست برای اینکه صریح قرآن کریم این است که ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾[52] نسیان درباره خدا مستحیل است خب اینکه فرمود: ﴿إِنَّا نَسِینَاکُمْ﴾ یعنی «ترکناکم» در سورهٴ مبارکهٴ «طه» که فرمود آیات ما آمده است ﴿فَنَسِیتَهَا﴾ نه اینکه فراموش کردید وگرنه «رُفع عن امّتی تسعة» یکی هم نسیان است[53] «نَسیتها» یعنی «ترکتها عمداً» امروز هم ﴿کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ «تُترَک عمداً» اینجا هم که فرمود: ﴿إِنَّا نَسِینَاکُمْ﴾ یعنی همان‌طوری که تو عمداً ترک کردی ما هم لطف نسبت به تو را عمداً ترک می‌کنیم.
پرسش: خلاف ظاهر است; در طرف واجب, معقول نیست ولی در طرف ممکن که ممکن است؟
پاسخ: نه, طرف ممکن بعد از اینکه فرمود اینها ﴿بِلقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ﴾ خب اگر کسی این‌طور باشد که خدای سبحان عذاب نمی‌کند صریح دین این است که «رُفع عن امّتی تسعة» یکی‌اش نسیان است آن وقت چگونه ذات اقدس الهی می‌فرماید چون تو فراموش کردی باید عذاب بچشی این معلوم است که نسیان به معنای فراموشی نیست مثل همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «طه» که گذشت فرمود اینها که در دنیا کور بودند ﴿نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾ اینها می‌گویند: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً﴾ جواب می‌فرماید: ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا﴾ نه اینکه فراموش کردی خب اگر کسی فراموش بکند که در قیامت کور محشور نمی‌شود فرمود: «رُفع عن امّتی تسعة» این ﴿فَنَسِیتَهَا﴾ یعنی عمداً ترک کردی عمداً رها کردی لذا الآ‌ن هم مَنسی می‌شوی اینجا هم متروک می‌شوی.
چشیدن عذاب قیامت ثمره انکار معاد توسط مشرکان
از اینکه فرمود: ﴿بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ﴾ نسبت به آن فرمود: ﴿فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ﴾ (یک) و از اینکه به تباهی و معصیت تن در دادند فرمود: ﴿وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ شما هم از نظر عقیده سوء فاعلی داشتید هم از نظر عمل سوء فعلی هم آدم بدی بودید هم کار بد کردید چون آدم بدی بودید ﴿فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا﴾ به خاطر کفرتان, چون کار بد کردید ﴿ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ فرمود اینها را نه صرفاً در اثر معاصی‌شان مخلّد می‌کنم بلکه در اثر آن کفر آمیخته با معصیت و معصیت آمیخته با کفر مخلَّدند وگرنه اگر کسی موحّد باشد و معصیت کرده باشد به اندازه معصیتش عذاب می‌بیند بعد آزاد می‌شود که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ سجده, آیهٴ 2.
[2] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 7.
[3] . سورهٴ یس, آیهٴ 78.
[4] . سورهٴ یس, آیهٴ 79.
[5] . سورهٴ انعام, آیهٴ 61.
[6] . سورهٴ نحل, آیات 28 و 32.
[7] . سورهٴ جاثیه, آیهٴ 32.
[8] . سورهٴ ق, آیهٴ 3.
[9] . سورهٴ روم, آیهٴ 27.
[10] . سورهٴ بقره, آیهٴ 154.
[11] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 169.
[12] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 170.
[13] . سورهٴ آل‌عمران, آیات 170 و 171.
[14] . ر.ک: الکافی, ج3, ص242.
[15] . عوالی اللئالی, ج4, ص76.
[16] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 169.
[17] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 171.
[18] . سورهٴ طه, آیهٴ 55.
[19] . تفسیر العیاشی, ج2, ص236.
[20] . الأحادیث الطوال (طبرانی), ص96.
[21] . سورهٴ واقعه, آیات 49 و 50.
[22] . المیزان، ج16، ص253.
[23] . الخصال, ج1, ص51.
[24] . نهج‌البلاغه, خطبه 42.
[25] . الکافی, ج8, ص90؛ الوافی، ج25، ص641.
[26] . (سورهٴ انعام, آیهٴ 28) ر.ک: عیون اخبارالرضا, ج1, ص118.
[27] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 48.
[28] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 97.
[29] . سورهٴ طور, آیهٴ 15.
[30] . سورهٴ طه, آیهٴ 124.
[31] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 72.
[32] . سورهٴ نور, آیهٴ 30.
[33] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 12.
[34] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 102.
[35] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 38.
[36] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 39.
[37] . سورهٴ صافات, آیهٴ 24.
[38] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 41.
[39] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 41.
[40] . سورهٴ نساء, آیهٴ 98.
[41] . سورهٴ انعام, آیهٴ 158.
[42] . سورهٴ توبه, آیهٴ 106.
[43] . سورهٴ یونس, آیهٴ 99.
[44] . سورهٴ بقره, آیهٴ 6; سورهٴ یس, آیهٴ 10.
[45] . مجمع‌البیان, ج8, ص515; الکشاف, ج3, ص510.
[46] . المیزان, ج16, ص253.
[47] . ر.ک: مجمع‌البیان, ج8, ص515.
[48] . ر.ک: مجمع‌البیان, ج8, ص515.
[49] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 82.
[50] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 13.
[51] . سورهٴ طه, آیات 125 و 126.
[52] . سورهٴ مریم, آیهٴ 64.
[53] . التوحید (شیخ صدوق), ص353.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:27

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی