- 826
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 41 تا 48 سوره احزاب
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 41 تا 48 سوره احزاب"
- علت مخاطب شدن پیامبر (ص) در چند جای سوره به «یا ایها النبی»؛
- تبیین وظیفه انبیا به ابلاغ احکام؛
- دلیل امر شدن پیامبر (ص) به اقتدای از وحی نه به انبیاء.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً (41) وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً (42) هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً (43) تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً (44) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً (45) وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً (46) وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً (47) وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً (48)﴾
علت مخاطب شدن پیامبر در چند جای سوره به «یا ایها النبی»
سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» چون در مدینه نازل شد و مقدمات تأسیس نظام اسلامی از یک سو و تبیین فقه و حقوق و اخلاق اسلامی از سوی دیگر به عهده سوَر مدنی است لذا در این سوره چند جا از وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾[1] یاد میکند و احکام خاص را هم مطرح میکند.
دلیل ذکر نام «زید» در قرآن کریم
جریان ذکر اسم زید برای آن است که این یک مسئله روز شد مرتب منافقین و کفار وسیله اذیت حضرت را فراهم میکردند لذا نام زید در قرآن کریم آمده است که فرمود: ﴿فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً﴾[2] اسم زید را برد برای اینکه بهانه و دسیسه و وسیله کفار و منافقین را بگیرد.
تبیین وظیفه انبیا به ابلاغ احکام
بعد یک اصل کلی را برای سلسله انبیا که جزء احکام نبوّت عامه است مطرح فرمود, فرمود شما هم مطابق همین اصل کلی عمل کنید شما موظفید که احکام الهی را ابلاغ کنید اگر احیاناً هراس دارید که مردم نپذیرند آن تتمیمش به عنایت الهی است نظیر ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾[3] اینجا هم فرمود شما این حکم را به مردم بازگو کنید که پسرخوانده, پسر نیست و همسرِ او هم همسرِ پسر انسان نیست حرمت ازدواج, محرمیّت, جریان ارث هیچ کدام از اینها درباره پسرخوانده یا دخترخوانده جاری نیست این حکم را ذات اقدس الهی تنظیم کرد و شما این حکم را ابلاغ کنید و از اعتراض مردم نهراسید اینها گرفتار سنّت جاهلیاند.
دلیل امر شدن پیامبر به اقتدای از وحی نه به انبیا
بعد فرمود اصلاً سلسله انبیا قاعدهشان این است انبیا در خشیت موحّدند ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیباً﴾[4] شما هم مشمول همین قاعده کلی نبوّتید نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ﴾ بعد فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾[5] نه «بهم اقتده» به انبیا اقتدا نکن اما به آن وحی الهی که برای همه انبیا آمده است اقتدا بکن ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ نه «بهم اقتده» اینجا هم مسئله توحید در خشیت که مطرح شد بازگشتش به این است که ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ نه «بهم اقتده» انبیا وظیفهشان اینطور است که احکام الهی را فرا میگیرند به مردم ابلاغ میکنند و هراس هم ندارند پس آنچه را شما هراس دارید بدانید که خدا تتمیم میکند.
علت مفرد آوردن فعل در﴿وَتَخْشَی النَّاسَ﴾ و جمع آوردن در ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ ...﴾
لذا در آیه 37 همین سورهٴ «احزاب» آنجا فعل را مفرد آورد فرمود: ﴿وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ﴾ که آنجا خطاب به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است اینجا هم برای سلسله انبیاست که جمع آورد فرمود انبیا اصولاً از غیر خدا خشیت ندارند شما هم که از سلسله انبیا(علیهم السلام) هستید نباید از غیر خدا خشیت داشته باشید این سرّ اینکه آنجا فعل مفرد است و اینجا جمع.
سِرّ ذکر سیره انبیا در آیهٴ ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ﴾
سرّ ذکر سیره انبیا برای آن است که آن خطّ مستقیم وحیانی را بیان کند همانطوری که آیه نود سورهٴ «انعام» نفرمود به انبیا اقتدا کن بلکه فرمود به راه انبیا که راه الهی است اقتدا کن اینجا هم که توحید در خشیت را مطرح میکند عصارهاش این است که راه انبیا که راه وحیانی است باید قُدوه شما باشد.
لزوم آشنایی مؤمنین به سیره نبوی و تبعیت آن
همانطوری که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن اصول و اخلاق و آداب الهی آشنا شدند مؤمنان هم به تبعیّت آن حضرت باید به امور الهی آشنا بشوند چون هر انسانی هر لحظه در معرض آسیب و گزند است این وسوسه, انسان را رها نمیکند آن ابلیس که از درون وسوسه میکند شیاطین انس هم که از بیرون آسیب میرسانند لذا فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ خیلی به یاد خدا باشید البته ذکر زبانی رقیقترین و نازلترین ذکر است لذا کمترین ثواب را دارد ذُکر الهی که یاد قلبی خداست آن بهترین ثواب را دارد.
معنای اخلاص در حدیث «من قال لا اله الا الله مخلصاً»
شما این روایات نورانی که مرحوم صدوق در توحید نقل کرد آنجا ملاحظه فرمودید که فرمود: «مَن قال لا اله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة و اخلاصه أن تحجزه لا اله الاّ الله عمّا حرّم الله عزّ و جلّ»[6] فرمود اگر کسی مخلِصاً این کلمه را بگوید اهل بهشت است بعد در ذیل حدیث, خود حضرت اخلاص را معنا کرده فرمود اخلاص این کلمه این است که این کلمه مانع گناه او باشد «مَن قال لا اله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة و اخلاصه أن تحجزه لا اله الاّ الله عمّا حرّم الله عزّ و جلّ» آن وقت این میشود ذُکر و یاد قلبی, نام لسانی یک درجه ثواب دارد یاد قلبی چندین درجه.
تبیین مصادیق ذکر و یاد خدا
مطلب دیگر اینکه یاد خدا تنها به همان صورت ذهنی نیست هر عمل خیری که قربة الی الله باشد یاد خداست نماز, روزه, حج, عمره, صدقه, احسان, صِله رحم, رعایت پدر و مادر, حقّ همسایهها, حقّ جامعه اسلامی, رعایت فقرا, رعایت نظام همه اینها ذکرالله است اگر کسی برای رضای خدا دارد نظامش را حفظ میکند مردم را تأمین میکند همسایهها را رسیدگی میکند فقرا و بیسرپرستان را تأمین میکند این ذکرالله است پس اعمال و عبادات, ذکرالله است اعم از عبادیّات و توصلیّاتی که به قصد قربت انجام میشود ملاحظه بفرمایید که در جریان نماز فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی﴾[7] و در سورهٴ «جمعه» تشویق به نماز جمعه را به عنوان تشویق به ذکر خدا یاد کرده است که ﴿إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ﴾[8] نه «فاسعوا الیها» با اینکه اسم ظاهر قبلاً ذکر شد اگر میفرمود «الیها» کافی بود از نماز جمعه به عنوان «ذکرالله» یاد میکند یا از اصلِ صلات به عنوان «ذکری» یاد میکند خب همین فضیلتی که برای نماز است برای زکات هم است ملاحظه فرمودید این روایت نورانی که درباره نماز وارد شده که «الصلاة قربان کلّ تقی»[9] درباره زکات هم آمده است[10] یعنی هر انسان باتقوایی اگر بخواهد به خدا نزدیک شود قربة الی الله کار بکند مقرَّب عند الله باشد قربانیِ او, وسیله تقرّب او زکات است پس ﴿اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ مصادیق فراوانی دارد کثرتِ عددی از یک سو, تکثّر صنفی از سوی دیگر همه اینها مشمول کثرت یاد خداست جریان تسبیح هم زیرمجموعه ذکر است ذکر تسبیح بعد از ذکر از باب ذکر خاص بعد از عام است.
سرّ مراجعه انسان به ذات اقدس ربوبی
برای اینکه انسان وقتی ذات اقدس الهی را از هر نقصی منزّه دانست به او مراجعه میکند به دو دلیل برای اینکه نقص خودش را مییابد خب همه ما فقر و نیاز خودمان را احساس میکنیم به کسی باید مراجعه کند که این دو صفت را داشته باشد یک: او خودش هیچ حاجتی نداشته باشد دو: به ما گفته باشد حاجتت را از من هم بخواه خب هر دو را ذات اقدس الهی دارد فرمود شما ﴿الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾[11] هستید, ﴿وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ﴾[12] خب اگر خدا ﴿غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ﴾[13] است که است و به ما فرمود که هر چه نیاز دارید از خدا بخواهید و فرمود: ﴿لاَ یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ﴾[14] پس وجهی ندارد ما از او چیزی نخواهیم پس ﴿سَبِّحُوهُ﴾ تسبیح بکنید او را تقدیس کنید او از حاجت منزّه است (یک) از خُلف وعده منزّه است (دو) چه بهتر که به سراغ او برویم (سه) ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾.
دلالت آیهٴ ﴿سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ بر لزوم ذکر دائمی انسان
مطلب بعدی آن است که ما در تعبیرات محاورات ادبی و عرفی هم میگوییم اول و آخر وقتی گفتیم اول و آخر یعنی این وسط هم داخل است اگر گفتیم اول و آخر جمعیت, اول و آخر محفل یعنی وسط هم داخل است اگر گفتند صبح و شام یعنی وسط روز هم داخل است اینکه فرمود: ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ تعبیرات عرفی ما هم همینطور است میگوییم صبح و شام این صبح و شام یعنی وسط روز هم مندرج تحت این زمان است ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ بنابراین هم از نظر زمان هم از نظر کیفیت و عدد ما موظّفیم زیاد به یاد حق باشیم برای اینکه مرتب در معرض وسوسه و آسیب شیطانیم اینطور نیست که او یک وقت خسته بشود و بیکار باشد و رها کند تعطیلی در کار شیطنت نیست.
پرسش: اینکه پیامبر فرمود: «ذکر علیّ عبادة».[15]
پاسخ: بله این هم از مصادیق ذکر است ولایت اینطور است امامت اینطور است و نظر به حضرت امیر عبادت است چون ذکر به معنای لفظ نیست هر کاری که انسان را متوجه نام خدا بکند عبادت است.
تسبیحات حضرت زهرا(س) از مصادیق بارز ذکر کثیر
پرسش: تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) از مصادیق...
پاسخ: آن ذکرِ کامل است جزء بهترین تعقیبات نماز هم همین است.
پرسش: در ذیل ﴿اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ آمده که تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) مصداق ذکر کثیر است.
پاسخ: بله یکی از مصادیق روشن ذکر کثیر است این تفسیر مفهومی نیست تطبیق مصداقی است از بارزترین مصادیق ذکر کثیر همین تسبیح نورانی حضرت است. ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ یعنی مرتب بامداد و شامگاه به یاد خدا باشید.
چگونگی اخراج از ظلمت به نور مؤمنین تحت ولایت الله
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در همان آیةالکرسی فرمود: ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ هدف ولایت هم این بود که ﴿یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾[16] آنجا فرمود مؤمنین تحت ولایت اللهاند و خدای سبحان مولّیعلیه خود را از ظلمتها به نور خارج میکند برای افراد عادی این اخراج به عنوان رفع است و برای اوحدیّ از اهل ایمان به عنوان دفع است افرادی که ـ خدای ناکرده ـ آلوده شدند خدا اینها را از ظلمت گناه به نور توبه و طاعت منتقل میکند این لطف الهی است کسانی که برتر از عصیاناند خدا آنها را اخراج میکند از ظلمت به نور یعنی دفع است یعنی نمیگذارد که اینها وارد ظلمت بشوند این هم یک تعبیر عادی است وقتی به کسی بگویند فلان محفل, فلان همایش یا فلان کنفرانس یا فلان گردهمایی مخصوص مثلاً فلان دانشمندان رشته خاصّ پزشکی است خب اگر کسی اهل آن رشته نباشد میگویند نرو, بیرون میکنند این بیرون میکنند معنایش این نیست که به شما اجازه میدهند که بروید داخل بعد بیرونتان میکنند معنایش این است که راه نمیدهند این اخراج گاهی رفع است گاهی دفع, نسبت به افراد عادی که مبتلا شدند خدا توفیق توبه نصیبشان میکند اینها را از ظلمت بیرون میآورد این میشود اخراجِ رفعی, درباره اوحدیّ از مؤمنان که الحمدلله آلوده نشدند این اخراج دفعی است نه رفع یعنی نمیگذارد اینها آلوده بشوند. در آن آیه فرمود: ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ حالا راه اخراج چیست این آیه سورهٴ «احزاب» مشخص میکند که راه اخراج از ظلمت به نور چیست.
بررسی چگونگی صلوات الهی در قلوب مؤمنین
فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ خدای سبحان آن تصلیه آن رحمت خاص را نصیب شما میکند آن رحمت تشریعی را که نصیب همه کرده است ولی این گرایش این علاقه این کوشش [چیز دیگر است] میبینید بعضیها همین که اول وقت میشود برای نماز اول وقت بیتاباند بعضیها متأسفانه میبینید با اینکه دارند اذان میگویند اینها مرتب اطراف حرم دارند میگردند مشغول بیع و شراء هستند نماز میخوانند اما آن حساسیّت را ندارند. این گرایش این طپش این علاقه که من با خدای خودم در اولین فرصت گفتگو کنم این یک نورانیّتی است در قلب هر کسی نیست, اگر این نورانیّت پیدا شد بداند این صلوات الهی است و همچنین درباره سایر کارها فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾.
تفاوت صلوات خداوند بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین
در جریان تصلیه بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با جلال و شکوه بر پیغمبر تصلیه دارد در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» وقتی تصلیه بر پیغمبر را یاد میکند با جلال و شکوه یاد میکند همین آیه معروف که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾[17] در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» با اجلال و تکریم بر پیغمبر صلوات میفرستد مستحضرید که اگر شخصیت بزرگی بخواهد از مهمان تازهوارد آن شهر احترام به عمل بیاورد با همه همراهان یا علما به دیدار او میروند اما اگر یک فرد عادی باشد ممکن است تنها خودش به دیدار او برود دیگران هم جداگانه به دیدار او بروند در تصلیه بر مؤمنین همین کار را کرده فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این جمله تمام میشود ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ یعنی ﴿مَلاَئِکَتُهُ﴾ هم «یصلّون علیکم» اینها با هم نیستند اما در آن آیهای که معروف به تصلیه به حضرت است فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ اینها با هم این کار را میکنند خب خیلی فرق است بین آن آیه و این آیه محلّ بحث. به هر تقدیر اگر برای آنهاست که دفع است اگر برای مؤمنین است که رفع است این تصلیه و صلوات و رحمت ویژه الهی همان حالتهای نورانی است که برای انسان پیدا میشود انسان طوری است که از لغزشها متنفّر است از کارهای حرام بیزار است وقتی پیشنهاد خلاف به او میدهند میبینند بدنش میلرزد اهل این کار نیست معلوم میشود این یک عنایت الهی است که غیر از آن هدایت عامّه نصیب او شده از این فرصت باید حدّاکثر استفاده را کرد.
چگونگی برخورد خداوند نسبت به مؤمنین در دنیا و آخرت
اگر کسی مؤمن باشد خدا در دنیا نسبت به او یک برخورد خاص دارد (یک) بعد از دنیا هم نسبت به او یک برخورد ویژه دارد (دو) در دنیا این گرایشها و این علاقهها و این محبتها و این فرصتها را در اختیار او قرار میدهد بعد از مرگ هم با سلامت هستند درست است هنگام مردن فشار هست یا در طلیعه قبر و برزخ فشار هست یا در ساهره قیامت فشار هست صحنهای است که ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَاُمِّهِ وَأبِیه﴾ اما در همه این موارد که یوماللقاء است او راحت راحت است در کمال سلامت است﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾ پس این در کمال سلامت به سر میبرد. پس در دنیا برای مؤمن این خصیصه هست که ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ (یک) و ملائکه او هم «یصلّون علیکم» (دو) بعد از مرگ هم ﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾.
تبیین چگونگی ملاقات انسان با خداوند در قیامت
در مسئله ملاقات وقتی گفته میشود انسان به لقاءالله میرود ـ معاذ الله ـ سخن از دیدن نیست آن دو آیهای که دارد ﴿وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ٭ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾[18] نفرمود عیون و ابصار فرمود وجوه ناظر است آن چهره هستی ناظر است انسان با وجه که نمیبیند با چشم میبیند و چون خدا دیدنی نیست لقای الهی لقای بصری و امثال ذلک نیست بلکه با تمام هویّت شخص این فیض نصیب او میشود گاهی از آن به وجوه یاد میکند گاهی هم نام وجوه را هم نمیبرد آن روز تمام هویّت انسان, فیض خدا و رحمت الهی را ملاقات میکند خب پس در دنیا ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ است ﴿لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ که ظلمات جمع است و با الف و لام ذکر شده نور هم مفرد است گرچه با الف و لام ذکر شده و حقیقت نور یکی است ظلمتها, پراکندگی و راههای معاصی فراوان است.
علت تصریح اسم ظاهر به جای ضمیر در آیهٴ ﴿وَکَانَ بِالمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾
بعد این «کان» هم که مفید استمرار است درباره مؤمنین, دلیل این تصلیه است ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾ این رحمت هم رحمت خاصّه است وگرنه آن «رَحْمَةٌ للعالمین» که برای همه هست آن هدایت عامه که ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[19] برای همه هست اگر میفرمود «و کان بکم رحیما» ضمیر میآورد مطلب حاصل بود اما برای اینکه علتِ این تصلیه را ذکر بکند اسم ظاهر آورده فرمود: ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾ چون تاکنون دو ضمیر جمع مذکر سالم را به عنوان مخاطب ذکر فرمود, فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ (یک) ﴿لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ (دو) خب سومی را اگر میفرمود «و کان بکم رحیما» که نزدیکتر و آسانتر بود اما وقتی میفرماید: ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ﴾ نشان آن است که شما مادامی که مؤمن هستید از این فضایل بهره میبرید و سبب رحمت ویژه همان ایمان مؤمنین است این برای دنیا.
سلام ملائکه بر مؤمنین در حال قبض روح و لذّت آن
بعد از دنیا هم ﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾ انسان در حال احتضار تمام مجاری ادراکیاش بسته میشود یعنی حتی نزدیکترین ارحامش را که فرزندان او هستند نمیشناسد لکن فرشتههای رحمت و اولیای الهی را که میآیند در کنار او میبیند. در قرآن کریم فرمود یک عدّه در حال رحلت اگر طیّبین باشد ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ﴾[20] فرشتهها با سلام وارد میشوند با سلام عرض ارادت میکنند با سلام قبض روح میکنند هیچ لذّتی برای مؤمن در تمام مدت عمر به اندازه لذّت جان دادن نیست چنین فضیلتی است با اینکه این برای بسیاری از افراد این داء عضال است او در کمال راحتی اصلاً یادش نیست که زن و بچه داشت وقتی یادش نباشد که نگران نیست این لذت برای او هست ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ﴾ در بخشی یا حال احتضار یا حال ورود به برزخ یا حال ورود به بهشت دارد ﴿یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ با این احترام, خب اینها سلام الهی را میرسانند به اذن خودشان که سخن نمیگویند پس ﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾.
تفاوت مرگ مؤمنین و تبهکاران
پرسش:... پاسخ: به الله دیگر, چون این ﴿هُوَ﴾ که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی﴾ برای الله است ﴿لِیُخْرِجَکُم﴾ الله است ﴿کَانَ﴾ الله است ﴿رَحِیماً﴾ الله است ﴿یَلْقَوْنَهُ﴾ هم به همان الله برمیگردد.
پرسش:... پاسخ: نه, مَلکالموت هم به اذن اوست چون تمام ضمایر قبلی به الله برمیگردد. درباره ملکالموت [و فرشتگان تحت امر او] آن آیه بود که ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ﴾, آنجا ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ﴾ هم دارد چه اینکه درباره کسانی که تبهکارانه میمیرند ﴿إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾[21] هم همین است دو جای قرآن دارد که فرشتهها هنگام قبض روح تبهکاران، مُشت به پشت اینها میزنند سیلی به صورت اینها میزنند[22] همین است کسانی که ﴿ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ﴾[23] اینها کسانیاند که ﴿إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾, بنابراین تمام آن ضمایر قبلی به خود ذات اقدس الهی برمیگشت این هم به او برمیگردد ﴿یَومَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾, ﴿أَعَدَّ﴾ هم باز به الله برمیگردد خدای سبحان برای مؤمنین در دنیا که این تصلیه و اخراج از ظلمات را تأمین کرده است برای آنها در قیامت اجر کریم آماده کرد.
پرسش: بعضی از اهل معنا گفتند: «رخش ببینم و تسلیم وی کنم»[24] این چه دیدنی است؟
پاسخ: نه دیگر, اینجا آرزوست این جملهها چه فارسی چه عربی، اینها دعاست به منزله انشاست نه به منزله خبر یعنی فیضش را ببینم هر جا سخن از لقاء است به فیض الهی و به وجهالله برمیگردد فرمود: ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾.[25]
اجلال و تکریم بودن آمادهسازی بهشت برای مؤمنین
در مسئله اِعداد و آماده کردن، یک وقت است کسی مهمان دارد چون میداند وقتی مهمان آمده است دیگر فرصت آماده کردن ندارد این للعجز قبلاً آماده میکند اما چگونه ذات اقدس الهی قبل از ورود مهمانها اینها را آماده میکند میگویند اِعداد گاهی للعجز است گاهی للإجلال و التکریم نه تجلیل, تجلیل میگویند «جَلَّل الفرس» یعنی «سَتره بالجلّ» در دعاها هم هرگز تجلیل به معنای اکرام نیامده «جلّلنی بسترک»[26] یعنی به آن چیزی که انسان را میپوشاند ما را با آن بپوشان اما «أجلَّ» یعنی اجلال کرد, گرامی داشت اینکه میگویند همایش تجلیل این تام نیست همایش اجلال و تکریم به هر تقدیر برای اجلال و تکریم, نعمتهایی که باید به بهشتیها عطا بکنند را آماده کنند پس اگر فرمود: ﴿وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً﴾ همین است ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[27] هم همین است ﴿أُزْلِفَتِ﴾ یعنی «اعدّت»؛ بهشت برای مردان باتقوا آماده است این نه برای آن است که ـ معاذ الله ـ انسان وقتی وارد شد خدا از تسریع در کار عاجز است بلکه این نشانه گرامیداشت و انتظار صحیح ورود بهشتیهاست. این تربیتهایی بود که خدای سبحان نسبت به مؤمنین روا داشت چون اصلِ سوره با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ شروع شده است آغاز سورهٴ «احزاب» این است ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾ که پیشنهادهای گوناگونی میدادند که مطابق با نظام اسلامی نبود.
تبیین اطلاق شاهد اعمال امت بودن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
چند بار در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» همانطور که ملاحظه فرمودید با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ خدای سبحان با پیامبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخن میگوید هم اجلال و تکریمِ آن حضرت را میرساند هم عنایت آن حضرت به امت را میرساند هم وظیفه امت را در پیشگاه آن حضرت بیان میکند میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ﴾ با این اوصاف, برخی از اینها به کمالات روحی و علمیِ تو برمیگردد بعضی از اینها به رهبریهای تو برمیگردد ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً﴾ در دنیا میبینی و در آخرت شهادت میدهی که دنیا ظرف تحمل حادثه است که میگویند تحمل شهادت که شاهد آن است که در حین واقعه حضور داشته باشد و ببیند, قیامت در محکمه الهی ظرف ادای شهادت است آنچه را شاهد در حین حادثه دید در صحنه قضا و داوری ادا میکند وجود مبارک حضرت هم در دنیا شاهد است کاملاً میبیند هم در صحنه داوری شهادت را ادا میکند که ﴿إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَی هؤُلاَءِ شَهِیداً﴾[28] که حضرت شهیدِ شهدا هم خواهد بود نه تنها شهید امّت است شهید انبیا و شهید امم و آنچه بر این مجموعه میگذرد او شهید شهدا هم است آن میشود محکمه شهادت که ظرف ادای شهادت است. فرمود ما بالقول المطلق تو را شاهد قرار دادیم این آیه نورانی سورهٴ مبارکهٴ «توبه» هم که فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ﴾[29] آن ﴿رَسُولُهُ﴾ که میبیند یعنی شاهد است امروز؛ شاهد است دارند میبینند و فردا شهادت میدهند پس شاهد به این معناست. برای ترغیب آن فضایل تو باید مبشّر باشی برای ترهیب از رذایل که رهبت و بیرغبتی و خوف ایجاد کنی باید مُنذِر باشی که میگوییم ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾[30] و مانند آن.
لزوم اذن ویژه پیامبر در دعوت مردم به لقای الهی
اما گذشته از شهادت, گذشته از تبشیر, گذشته از انذار باید اینها را کنار سفره ما دعوت کنی اینجاست که اذن ویژه میخواهد خب اگر کسی دیگران را به کنار سفره خاصّ یک صاحبخانه دعوت میکند باید به اذن او باشد اگر این ﴿بِإِذْنِهِ﴾ به همه آن اوصاف قبلی برگشت که خب فهو المطلوب, اگر برنگشت مخصوص ﴿دَاعِیاً﴾ بود برای اینکه دعوت, اذن میخواهد خب چون نمیشود که انسان به خانه کسی دعوت بکند و از صاحبخانه اذن نداشته باشد اما تبلیغ کردن, سخنرانی کردن, شاهد اعمال آنها بودن این با خود رسالت سازگار است اما کسی را بخواهند به لقای خدا دعوت کنند کنار سفره الهی و میزبانی الهی دعوت کنند خب این باید اذن داشته باشند.
بررسی تأکیدی بودن اذن نه ویژه بودن آن
ولی ظاهراً این ﴿بِإِذْنِهِ﴾ به همه اینها برمیگردد گرچه ﴿أَرْسَلْنَاکَ﴾ خودش کافی است اما تأکیداً ﴿بِإِذْنِهِ﴾ آمده که محفوف است به ارسال از آغاز و به اذن در انجام; ﴿وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ﴾. گاهی میفرماید به اذن خدا, گاهی میفرماید: ﴿قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی﴾[31] دیگر اینجا جای اذن نیست که باذن الله بگوید برای اینکه خود خدا فرمود بگو, وقتی خدا فرمود: ﴿قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ﴾ دیگر لازم نیست بگوید باذن الله همین که به من فرمود بگو, این اذن است اگر در آن آیه کلمه اذن نیامده برای اینکه در صدر آیه تصریح دارد که خدا فرمود بگو, یعنی این حرف, حرف من است که تو داری میگویی ﴿قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی﴾ اما اگر این ﴿بِإِذْنِهِ﴾ به همه برگردد کما هو الحق دیگر خصیصهای برای دعوت نمیماند هم اوّلش فرمود ما فرستادیم هم در پایانش میفرماید این کاری که تو انجام میدهی به اذن خداست.
سراج منیر بودن پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) و دوری وهابیت از آن
﴿وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾ این سراج منیر دیگر سخن از اذن نیست یک ملکه تکوینی است فضیلتی است ما روشن کردیم کسانی که با تو در ارتباطاند با نور در ارتباطاند این وهابیت و امثال ذلک واقعاً بیراهه میروند بارها به عرضتان رسید الآن ما صدها کار را با شمس و قمر انجام میدهیم خب ـ معاذ الله ـ مگر ما شمسپرستیم این نور را حالا دادند دارند استفاده میکنیم و میدانیم خدا به اینها داده خب علی و اولاد علی(علیهم السلام) که هزارها بار از شمس و قمر بالاترند انسان اگر از آنها نور بگیرد فیض بگیرد این مشکلی دارد چطور شما درباره آفتاب این حرف را نمیزنید یعنی ما کارها را با آفتاب هماهنگ نمیکنیم خودمان را در برابر آفتاب قرار نمیدهیم نمیگوییم ما خانهمان رو به آفتاب باشد این مزرعه و مرتعمان رو به آفتاب باشد خب همین است اینها که ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾[32] تعقیبشان میکند و اهل بیت که برای همیشه به اذن خدا در دنیا و آخرت باقیاند بنابراین اینها واقعاً از مسئله توحید بیخبرند و نمیدانند شیعه اگر به اهل بیت ارادتمند است و از آنها فیض میگیرد برای اینکه خدا به اینها کمال داده فرمود تو چراغی ما تو را چراغ قرار دادیم خودش هم میفرماید من هم از حسینم حسین هم از من است[33] اینها سراج منیرند خب اگر انسان از سراج منیر علم بگیرد, معنویت بگیرد, کمال بگیرد این مشکل دارد؟! فرمود ما تو را به این فیض رساندیم ﴿سِرَاجاً مُّنِیراً﴾.
امر به بشارت بر مؤمنین و شمول فضل الهی بر آنان
حالا که اینچنین است ﴿وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ﴾ بعضی از موارد است که تبشیر و انذار کنار هم است مثل همین آیه 45 و بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نساء که فرمود: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ﴾ برخی از آیات که در سیاق رحمت الهی است مثل اینکه فرمود: ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾ دیگر سخن از انذار نیست فرمود گرچه تو مبشّر و منذری اما ﴿وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً﴾ اگر کسی واقعاً مؤمن باشد نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد فضل الهی فراوان است خب اگر خدا از چیزی به عنوان فضل با بزرگی یاد میکند فرمود فضلِ کبیر است دیگر انسان نگران هیچ چیزی نباید باشد مخصوصاً حوزویان و کسانی که درصدد تحصیل علوم الهیاند.
اخبار به بیاثر شدن دسیسههای کفار و منافقین با توکل
بعد بخشی از همان آیهای که در اول سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آمده اینجا آمده از خطر منافقان و کفار باخبر کرد فرمود پیشنهادهای اینها, راهحلهای اینها, دسیسههای اینها, وسوسههای اینها هیچ کدام اثر نمیکند ﴿وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ﴾ تو درباره پسرخوانده یک سنّت باطل جاهلی بود برداشتی، حالا ممکن است آنها حرفهای تندی بزن این اذیت اینها را رها بکن در مسائل جنگ احزاب و خندق و اینها هم ممکن است مسائل سیاسی و نظامی داشته باشند اذیت اینها را رها بکن ﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ احزاب, آیات 1, 28, 45, 50 و 59.
[2] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 37.
[3] . سورهٴ مائده, آیهٴ 67.
[4] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 39.
[5] . سورهٴ انعام, آیات 89 و 90.
[6] . التوحید (شیخ صدوق), ص28.
[7] . سورهٴ طه, آیهٴ 14.
[8] . سورهٴ جمعه, آیهٴ 9.
[9] . الکافی, ج3, ص265; نهجالبلاغه, حکمت 136.
[10] . الکافی, ج5, ص37; نهجالبلاغه, خطبه 199.
[11] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 15.
[12] . سورهٴ نساء, آیهٴ 32.
[13] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 97.
[14] . سورهٴ روم, آیهٴ 6.
[15] . الاختصاص (شیخ مفید), ص224.
[16] . سورهٴ بقره, آیهٴ 257.
[17] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 56.
[18] . سورهٴ قیامت, آیات 22 و 23.
[19] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[20] . سورهٴ نحل, آیهٴ 32.
[21] . سورهٴ محمد, آیهٴ 27.
[22] . سورهٴ انفال, آیهٴ 50; سورهٴ محمد, آیهٴ 27.
[23] . سورهٴ نساء, آیهٴ 97; سورهٴ نحل, آیهٴ 28.
[24] . دیوان حافظ, غزل 351.
[25] . سورهٴ بقره, آیهٴ 115.
[26] . الامالی (شیخ صدوق), ص219.
[27] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 90; سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[28] . سورهٴ نساء, آیهٴ 41.
[29] . سورهٴ توبه, آیهٴ 105.
[30] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 2.
[31] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 108.
[32] . سورهٴ تکویر، آیهٴ 2.
[33] . الارشاد (شیخ مفید), ج2, ص127.
- علت مخاطب شدن پیامبر (ص) در چند جای سوره به «یا ایها النبی»؛
- تبیین وظیفه انبیا به ابلاغ احکام؛
- دلیل امر شدن پیامبر (ص) به اقتدای از وحی نه به انبیاء.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً (41) وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً (42) هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً (43) تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً (44) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً (45) وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً (46) وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً (47) وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً (48)﴾
علت مخاطب شدن پیامبر در چند جای سوره به «یا ایها النبی»
سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» چون در مدینه نازل شد و مقدمات تأسیس نظام اسلامی از یک سو و تبیین فقه و حقوق و اخلاق اسلامی از سوی دیگر به عهده سوَر مدنی است لذا در این سوره چند جا از وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾[1] یاد میکند و احکام خاص را هم مطرح میکند.
دلیل ذکر نام «زید» در قرآن کریم
جریان ذکر اسم زید برای آن است که این یک مسئله روز شد مرتب منافقین و کفار وسیله اذیت حضرت را فراهم میکردند لذا نام زید در قرآن کریم آمده است که فرمود: ﴿فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً﴾[2] اسم زید را برد برای اینکه بهانه و دسیسه و وسیله کفار و منافقین را بگیرد.
تبیین وظیفه انبیا به ابلاغ احکام
بعد یک اصل کلی را برای سلسله انبیا که جزء احکام نبوّت عامه است مطرح فرمود, فرمود شما هم مطابق همین اصل کلی عمل کنید شما موظفید که احکام الهی را ابلاغ کنید اگر احیاناً هراس دارید که مردم نپذیرند آن تتمیمش به عنایت الهی است نظیر ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾[3] اینجا هم فرمود شما این حکم را به مردم بازگو کنید که پسرخوانده, پسر نیست و همسرِ او هم همسرِ پسر انسان نیست حرمت ازدواج, محرمیّت, جریان ارث هیچ کدام از اینها درباره پسرخوانده یا دخترخوانده جاری نیست این حکم را ذات اقدس الهی تنظیم کرد و شما این حکم را ابلاغ کنید و از اعتراض مردم نهراسید اینها گرفتار سنّت جاهلیاند.
دلیل امر شدن پیامبر به اقتدای از وحی نه به انبیا
بعد فرمود اصلاً سلسله انبیا قاعدهشان این است انبیا در خشیت موحّدند ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیباً﴾[4] شما هم مشمول همین قاعده کلی نبوّتید نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ﴾ بعد فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾[5] نه «بهم اقتده» به انبیا اقتدا نکن اما به آن وحی الهی که برای همه انبیا آمده است اقتدا بکن ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ نه «بهم اقتده» اینجا هم مسئله توحید در خشیت که مطرح شد بازگشتش به این است که ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ نه «بهم اقتده» انبیا وظیفهشان اینطور است که احکام الهی را فرا میگیرند به مردم ابلاغ میکنند و هراس هم ندارند پس آنچه را شما هراس دارید بدانید که خدا تتمیم میکند.
علت مفرد آوردن فعل در﴿وَتَخْشَی النَّاسَ﴾ و جمع آوردن در ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ ...﴾
لذا در آیه 37 همین سورهٴ «احزاب» آنجا فعل را مفرد آورد فرمود: ﴿وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ﴾ که آنجا خطاب به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است اینجا هم برای سلسله انبیاست که جمع آورد فرمود انبیا اصولاً از غیر خدا خشیت ندارند شما هم که از سلسله انبیا(علیهم السلام) هستید نباید از غیر خدا خشیت داشته باشید این سرّ اینکه آنجا فعل مفرد است و اینجا جمع.
سِرّ ذکر سیره انبیا در آیهٴ ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ﴾
سرّ ذکر سیره انبیا برای آن است که آن خطّ مستقیم وحیانی را بیان کند همانطوری که آیه نود سورهٴ «انعام» نفرمود به انبیا اقتدا کن بلکه فرمود به راه انبیا که راه الهی است اقتدا کن اینجا هم که توحید در خشیت را مطرح میکند عصارهاش این است که راه انبیا که راه وحیانی است باید قُدوه شما باشد.
لزوم آشنایی مؤمنین به سیره نبوی و تبعیت آن
همانطوری که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن اصول و اخلاق و آداب الهی آشنا شدند مؤمنان هم به تبعیّت آن حضرت باید به امور الهی آشنا بشوند چون هر انسانی هر لحظه در معرض آسیب و گزند است این وسوسه, انسان را رها نمیکند آن ابلیس که از درون وسوسه میکند شیاطین انس هم که از بیرون آسیب میرسانند لذا فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ خیلی به یاد خدا باشید البته ذکر زبانی رقیقترین و نازلترین ذکر است لذا کمترین ثواب را دارد ذُکر الهی که یاد قلبی خداست آن بهترین ثواب را دارد.
معنای اخلاص در حدیث «من قال لا اله الا الله مخلصاً»
شما این روایات نورانی که مرحوم صدوق در توحید نقل کرد آنجا ملاحظه فرمودید که فرمود: «مَن قال لا اله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة و اخلاصه أن تحجزه لا اله الاّ الله عمّا حرّم الله عزّ و جلّ»[6] فرمود اگر کسی مخلِصاً این کلمه را بگوید اهل بهشت است بعد در ذیل حدیث, خود حضرت اخلاص را معنا کرده فرمود اخلاص این کلمه این است که این کلمه مانع گناه او باشد «مَن قال لا اله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة و اخلاصه أن تحجزه لا اله الاّ الله عمّا حرّم الله عزّ و جلّ» آن وقت این میشود ذُکر و یاد قلبی, نام لسانی یک درجه ثواب دارد یاد قلبی چندین درجه.
تبیین مصادیق ذکر و یاد خدا
مطلب دیگر اینکه یاد خدا تنها به همان صورت ذهنی نیست هر عمل خیری که قربة الی الله باشد یاد خداست نماز, روزه, حج, عمره, صدقه, احسان, صِله رحم, رعایت پدر و مادر, حقّ همسایهها, حقّ جامعه اسلامی, رعایت فقرا, رعایت نظام همه اینها ذکرالله است اگر کسی برای رضای خدا دارد نظامش را حفظ میکند مردم را تأمین میکند همسایهها را رسیدگی میکند فقرا و بیسرپرستان را تأمین میکند این ذکرالله است پس اعمال و عبادات, ذکرالله است اعم از عبادیّات و توصلیّاتی که به قصد قربت انجام میشود ملاحظه بفرمایید که در جریان نماز فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی﴾[7] و در سورهٴ «جمعه» تشویق به نماز جمعه را به عنوان تشویق به ذکر خدا یاد کرده است که ﴿إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ﴾[8] نه «فاسعوا الیها» با اینکه اسم ظاهر قبلاً ذکر شد اگر میفرمود «الیها» کافی بود از نماز جمعه به عنوان «ذکرالله» یاد میکند یا از اصلِ صلات به عنوان «ذکری» یاد میکند خب همین فضیلتی که برای نماز است برای زکات هم است ملاحظه فرمودید این روایت نورانی که درباره نماز وارد شده که «الصلاة قربان کلّ تقی»[9] درباره زکات هم آمده است[10] یعنی هر انسان باتقوایی اگر بخواهد به خدا نزدیک شود قربة الی الله کار بکند مقرَّب عند الله باشد قربانیِ او, وسیله تقرّب او زکات است پس ﴿اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ مصادیق فراوانی دارد کثرتِ عددی از یک سو, تکثّر صنفی از سوی دیگر همه اینها مشمول کثرت یاد خداست جریان تسبیح هم زیرمجموعه ذکر است ذکر تسبیح بعد از ذکر از باب ذکر خاص بعد از عام است.
سرّ مراجعه انسان به ذات اقدس ربوبی
برای اینکه انسان وقتی ذات اقدس الهی را از هر نقصی منزّه دانست به او مراجعه میکند به دو دلیل برای اینکه نقص خودش را مییابد خب همه ما فقر و نیاز خودمان را احساس میکنیم به کسی باید مراجعه کند که این دو صفت را داشته باشد یک: او خودش هیچ حاجتی نداشته باشد دو: به ما گفته باشد حاجتت را از من هم بخواه خب هر دو را ذات اقدس الهی دارد فرمود شما ﴿الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾[11] هستید, ﴿وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ﴾[12] خب اگر خدا ﴿غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ﴾[13] است که است و به ما فرمود که هر چه نیاز دارید از خدا بخواهید و فرمود: ﴿لاَ یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ﴾[14] پس وجهی ندارد ما از او چیزی نخواهیم پس ﴿سَبِّحُوهُ﴾ تسبیح بکنید او را تقدیس کنید او از حاجت منزّه است (یک) از خُلف وعده منزّه است (دو) چه بهتر که به سراغ او برویم (سه) ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾.
دلالت آیهٴ ﴿سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ بر لزوم ذکر دائمی انسان
مطلب بعدی آن است که ما در تعبیرات محاورات ادبی و عرفی هم میگوییم اول و آخر وقتی گفتیم اول و آخر یعنی این وسط هم داخل است اگر گفتیم اول و آخر جمعیت, اول و آخر محفل یعنی وسط هم داخل است اگر گفتند صبح و شام یعنی وسط روز هم داخل است اینکه فرمود: ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ تعبیرات عرفی ما هم همینطور است میگوییم صبح و شام این صبح و شام یعنی وسط روز هم مندرج تحت این زمان است ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ بنابراین هم از نظر زمان هم از نظر کیفیت و عدد ما موظّفیم زیاد به یاد حق باشیم برای اینکه مرتب در معرض وسوسه و آسیب شیطانیم اینطور نیست که او یک وقت خسته بشود و بیکار باشد و رها کند تعطیلی در کار شیطنت نیست.
پرسش: اینکه پیامبر فرمود: «ذکر علیّ عبادة».[15]
پاسخ: بله این هم از مصادیق ذکر است ولایت اینطور است امامت اینطور است و نظر به حضرت امیر عبادت است چون ذکر به معنای لفظ نیست هر کاری که انسان را متوجه نام خدا بکند عبادت است.
تسبیحات حضرت زهرا(س) از مصادیق بارز ذکر کثیر
پرسش: تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) از مصادیق...
پاسخ: آن ذکرِ کامل است جزء بهترین تعقیبات نماز هم همین است.
پرسش: در ذیل ﴿اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ آمده که تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) مصداق ذکر کثیر است.
پاسخ: بله یکی از مصادیق روشن ذکر کثیر است این تفسیر مفهومی نیست تطبیق مصداقی است از بارزترین مصادیق ذکر کثیر همین تسبیح نورانی حضرت است. ﴿وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً﴾ یعنی مرتب بامداد و شامگاه به یاد خدا باشید.
چگونگی اخراج از ظلمت به نور مؤمنین تحت ولایت الله
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در همان آیةالکرسی فرمود: ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ هدف ولایت هم این بود که ﴿یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾[16] آنجا فرمود مؤمنین تحت ولایت اللهاند و خدای سبحان مولّیعلیه خود را از ظلمتها به نور خارج میکند برای افراد عادی این اخراج به عنوان رفع است و برای اوحدیّ از اهل ایمان به عنوان دفع است افرادی که ـ خدای ناکرده ـ آلوده شدند خدا اینها را از ظلمت گناه به نور توبه و طاعت منتقل میکند این لطف الهی است کسانی که برتر از عصیاناند خدا آنها را اخراج میکند از ظلمت به نور یعنی دفع است یعنی نمیگذارد که اینها وارد ظلمت بشوند این هم یک تعبیر عادی است وقتی به کسی بگویند فلان محفل, فلان همایش یا فلان کنفرانس یا فلان گردهمایی مخصوص مثلاً فلان دانشمندان رشته خاصّ پزشکی است خب اگر کسی اهل آن رشته نباشد میگویند نرو, بیرون میکنند این بیرون میکنند معنایش این نیست که به شما اجازه میدهند که بروید داخل بعد بیرونتان میکنند معنایش این است که راه نمیدهند این اخراج گاهی رفع است گاهی دفع, نسبت به افراد عادی که مبتلا شدند خدا توفیق توبه نصیبشان میکند اینها را از ظلمت بیرون میآورد این میشود اخراجِ رفعی, درباره اوحدیّ از مؤمنان که الحمدلله آلوده نشدند این اخراج دفعی است نه رفع یعنی نمیگذارد اینها آلوده بشوند. در آن آیه فرمود: ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ حالا راه اخراج چیست این آیه سورهٴ «احزاب» مشخص میکند که راه اخراج از ظلمت به نور چیست.
بررسی چگونگی صلوات الهی در قلوب مؤمنین
فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ خدای سبحان آن تصلیه آن رحمت خاص را نصیب شما میکند آن رحمت تشریعی را که نصیب همه کرده است ولی این گرایش این علاقه این کوشش [چیز دیگر است] میبینید بعضیها همین که اول وقت میشود برای نماز اول وقت بیتاباند بعضیها متأسفانه میبینید با اینکه دارند اذان میگویند اینها مرتب اطراف حرم دارند میگردند مشغول بیع و شراء هستند نماز میخوانند اما آن حساسیّت را ندارند. این گرایش این طپش این علاقه که من با خدای خودم در اولین فرصت گفتگو کنم این یک نورانیّتی است در قلب هر کسی نیست, اگر این نورانیّت پیدا شد بداند این صلوات الهی است و همچنین درباره سایر کارها فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾.
تفاوت صلوات خداوند بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین
در جریان تصلیه بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با جلال و شکوه بر پیغمبر تصلیه دارد در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» وقتی تصلیه بر پیغمبر را یاد میکند با جلال و شکوه یاد میکند همین آیه معروف که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾[17] در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» با اجلال و تکریم بر پیغمبر صلوات میفرستد مستحضرید که اگر شخصیت بزرگی بخواهد از مهمان تازهوارد آن شهر احترام به عمل بیاورد با همه همراهان یا علما به دیدار او میروند اما اگر یک فرد عادی باشد ممکن است تنها خودش به دیدار او برود دیگران هم جداگانه به دیدار او بروند در تصلیه بر مؤمنین همین کار را کرده فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این جمله تمام میشود ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ یعنی ﴿مَلاَئِکَتُهُ﴾ هم «یصلّون علیکم» اینها با هم نیستند اما در آن آیهای که معروف به تصلیه به حضرت است فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ اینها با هم این کار را میکنند خب خیلی فرق است بین آن آیه و این آیه محلّ بحث. به هر تقدیر اگر برای آنهاست که دفع است اگر برای مؤمنین است که رفع است این تصلیه و صلوات و رحمت ویژه الهی همان حالتهای نورانی است که برای انسان پیدا میشود انسان طوری است که از لغزشها متنفّر است از کارهای حرام بیزار است وقتی پیشنهاد خلاف به او میدهند میبینند بدنش میلرزد اهل این کار نیست معلوم میشود این یک عنایت الهی است که غیر از آن هدایت عامّه نصیب او شده از این فرصت باید حدّاکثر استفاده را کرد.
چگونگی برخورد خداوند نسبت به مؤمنین در دنیا و آخرت
اگر کسی مؤمن باشد خدا در دنیا نسبت به او یک برخورد خاص دارد (یک) بعد از دنیا هم نسبت به او یک برخورد ویژه دارد (دو) در دنیا این گرایشها و این علاقهها و این محبتها و این فرصتها را در اختیار او قرار میدهد بعد از مرگ هم با سلامت هستند درست است هنگام مردن فشار هست یا در طلیعه قبر و برزخ فشار هست یا در ساهره قیامت فشار هست صحنهای است که ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَاُمِّهِ وَأبِیه﴾ اما در همه این موارد که یوماللقاء است او راحت راحت است در کمال سلامت است﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾ پس این در کمال سلامت به سر میبرد. پس در دنیا برای مؤمن این خصیصه هست که ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ (یک) و ملائکه او هم «یصلّون علیکم» (دو) بعد از مرگ هم ﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾.
تبیین چگونگی ملاقات انسان با خداوند در قیامت
در مسئله ملاقات وقتی گفته میشود انسان به لقاءالله میرود ـ معاذ الله ـ سخن از دیدن نیست آن دو آیهای که دارد ﴿وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ٭ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾[18] نفرمود عیون و ابصار فرمود وجوه ناظر است آن چهره هستی ناظر است انسان با وجه که نمیبیند با چشم میبیند و چون خدا دیدنی نیست لقای الهی لقای بصری و امثال ذلک نیست بلکه با تمام هویّت شخص این فیض نصیب او میشود گاهی از آن به وجوه یاد میکند گاهی هم نام وجوه را هم نمیبرد آن روز تمام هویّت انسان, فیض خدا و رحمت الهی را ملاقات میکند خب پس در دنیا ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ است ﴿لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ که ظلمات جمع است و با الف و لام ذکر شده نور هم مفرد است گرچه با الف و لام ذکر شده و حقیقت نور یکی است ظلمتها, پراکندگی و راههای معاصی فراوان است.
علت تصریح اسم ظاهر به جای ضمیر در آیهٴ ﴿وَکَانَ بِالمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾
بعد این «کان» هم که مفید استمرار است درباره مؤمنین, دلیل این تصلیه است ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾ این رحمت هم رحمت خاصّه است وگرنه آن «رَحْمَةٌ للعالمین» که برای همه هست آن هدایت عامه که ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[19] برای همه هست اگر میفرمود «و کان بکم رحیما» ضمیر میآورد مطلب حاصل بود اما برای اینکه علتِ این تصلیه را ذکر بکند اسم ظاهر آورده فرمود: ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾ چون تاکنون دو ضمیر جمع مذکر سالم را به عنوان مخاطب ذکر فرمود, فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ (یک) ﴿لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ (دو) خب سومی را اگر میفرمود «و کان بکم رحیما» که نزدیکتر و آسانتر بود اما وقتی میفرماید: ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ﴾ نشان آن است که شما مادامی که مؤمن هستید از این فضایل بهره میبرید و سبب رحمت ویژه همان ایمان مؤمنین است این برای دنیا.
سلام ملائکه بر مؤمنین در حال قبض روح و لذّت آن
بعد از دنیا هم ﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾ انسان در حال احتضار تمام مجاری ادراکیاش بسته میشود یعنی حتی نزدیکترین ارحامش را که فرزندان او هستند نمیشناسد لکن فرشتههای رحمت و اولیای الهی را که میآیند در کنار او میبیند. در قرآن کریم فرمود یک عدّه در حال رحلت اگر طیّبین باشد ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ﴾[20] فرشتهها با سلام وارد میشوند با سلام عرض ارادت میکنند با سلام قبض روح میکنند هیچ لذّتی برای مؤمن در تمام مدت عمر به اندازه لذّت جان دادن نیست چنین فضیلتی است با اینکه این برای بسیاری از افراد این داء عضال است او در کمال راحتی اصلاً یادش نیست که زن و بچه داشت وقتی یادش نباشد که نگران نیست این لذت برای او هست ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ﴾ در بخشی یا حال احتضار یا حال ورود به برزخ یا حال ورود به بهشت دارد ﴿یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ با این احترام, خب اینها سلام الهی را میرسانند به اذن خودشان که سخن نمیگویند پس ﴿تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾.
تفاوت مرگ مؤمنین و تبهکاران
پرسش:... پاسخ: به الله دیگر, چون این ﴿هُوَ﴾ که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی﴾ برای الله است ﴿لِیُخْرِجَکُم﴾ الله است ﴿کَانَ﴾ الله است ﴿رَحِیماً﴾ الله است ﴿یَلْقَوْنَهُ﴾ هم به همان الله برمیگردد.
پرسش:... پاسخ: نه, مَلکالموت هم به اذن اوست چون تمام ضمایر قبلی به الله برمیگردد. درباره ملکالموت [و فرشتگان تحت امر او] آن آیه بود که ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ﴾, آنجا ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ﴾ هم دارد چه اینکه درباره کسانی که تبهکارانه میمیرند ﴿إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾[21] هم همین است دو جای قرآن دارد که فرشتهها هنگام قبض روح تبهکاران، مُشت به پشت اینها میزنند سیلی به صورت اینها میزنند[22] همین است کسانی که ﴿ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ﴾[23] اینها کسانیاند که ﴿إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾, بنابراین تمام آن ضمایر قبلی به خود ذات اقدس الهی برمیگشت این هم به او برمیگردد ﴿یَومَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ﴾, ﴿أَعَدَّ﴾ هم باز به الله برمیگردد خدای سبحان برای مؤمنین در دنیا که این تصلیه و اخراج از ظلمات را تأمین کرده است برای آنها در قیامت اجر کریم آماده کرد.
پرسش: بعضی از اهل معنا گفتند: «رخش ببینم و تسلیم وی کنم»[24] این چه دیدنی است؟
پاسخ: نه دیگر, اینجا آرزوست این جملهها چه فارسی چه عربی، اینها دعاست به منزله انشاست نه به منزله خبر یعنی فیضش را ببینم هر جا سخن از لقاء است به فیض الهی و به وجهالله برمیگردد فرمود: ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾.[25]
اجلال و تکریم بودن آمادهسازی بهشت برای مؤمنین
در مسئله اِعداد و آماده کردن، یک وقت است کسی مهمان دارد چون میداند وقتی مهمان آمده است دیگر فرصت آماده کردن ندارد این للعجز قبلاً آماده میکند اما چگونه ذات اقدس الهی قبل از ورود مهمانها اینها را آماده میکند میگویند اِعداد گاهی للعجز است گاهی للإجلال و التکریم نه تجلیل, تجلیل میگویند «جَلَّل الفرس» یعنی «سَتره بالجلّ» در دعاها هم هرگز تجلیل به معنای اکرام نیامده «جلّلنی بسترک»[26] یعنی به آن چیزی که انسان را میپوشاند ما را با آن بپوشان اما «أجلَّ» یعنی اجلال کرد, گرامی داشت اینکه میگویند همایش تجلیل این تام نیست همایش اجلال و تکریم به هر تقدیر برای اجلال و تکریم, نعمتهایی که باید به بهشتیها عطا بکنند را آماده کنند پس اگر فرمود: ﴿وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً﴾ همین است ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[27] هم همین است ﴿أُزْلِفَتِ﴾ یعنی «اعدّت»؛ بهشت برای مردان باتقوا آماده است این نه برای آن است که ـ معاذ الله ـ انسان وقتی وارد شد خدا از تسریع در کار عاجز است بلکه این نشانه گرامیداشت و انتظار صحیح ورود بهشتیهاست. این تربیتهایی بود که خدای سبحان نسبت به مؤمنین روا داشت چون اصلِ سوره با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ شروع شده است آغاز سورهٴ «احزاب» این است ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾ که پیشنهادهای گوناگونی میدادند که مطابق با نظام اسلامی نبود.
تبیین اطلاق شاهد اعمال امت بودن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
چند بار در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» همانطور که ملاحظه فرمودید با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ خدای سبحان با پیامبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخن میگوید هم اجلال و تکریمِ آن حضرت را میرساند هم عنایت آن حضرت به امت را میرساند هم وظیفه امت را در پیشگاه آن حضرت بیان میکند میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ﴾ با این اوصاف, برخی از اینها به کمالات روحی و علمیِ تو برمیگردد بعضی از اینها به رهبریهای تو برمیگردد ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً﴾ در دنیا میبینی و در آخرت شهادت میدهی که دنیا ظرف تحمل حادثه است که میگویند تحمل شهادت که شاهد آن است که در حین واقعه حضور داشته باشد و ببیند, قیامت در محکمه الهی ظرف ادای شهادت است آنچه را شاهد در حین حادثه دید در صحنه قضا و داوری ادا میکند وجود مبارک حضرت هم در دنیا شاهد است کاملاً میبیند هم در صحنه داوری شهادت را ادا میکند که ﴿إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَی هؤُلاَءِ شَهِیداً﴾[28] که حضرت شهیدِ شهدا هم خواهد بود نه تنها شهید امّت است شهید انبیا و شهید امم و آنچه بر این مجموعه میگذرد او شهید شهدا هم است آن میشود محکمه شهادت که ظرف ادای شهادت است. فرمود ما بالقول المطلق تو را شاهد قرار دادیم این آیه نورانی سورهٴ مبارکهٴ «توبه» هم که فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ﴾[29] آن ﴿رَسُولُهُ﴾ که میبیند یعنی شاهد است امروز؛ شاهد است دارند میبینند و فردا شهادت میدهند پس شاهد به این معناست. برای ترغیب آن فضایل تو باید مبشّر باشی برای ترهیب از رذایل که رهبت و بیرغبتی و خوف ایجاد کنی باید مُنذِر باشی که میگوییم ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾[30] و مانند آن.
لزوم اذن ویژه پیامبر در دعوت مردم به لقای الهی
اما گذشته از شهادت, گذشته از تبشیر, گذشته از انذار باید اینها را کنار سفره ما دعوت کنی اینجاست که اذن ویژه میخواهد خب اگر کسی دیگران را به کنار سفره خاصّ یک صاحبخانه دعوت میکند باید به اذن او باشد اگر این ﴿بِإِذْنِهِ﴾ به همه آن اوصاف قبلی برگشت که خب فهو المطلوب, اگر برنگشت مخصوص ﴿دَاعِیاً﴾ بود برای اینکه دعوت, اذن میخواهد خب چون نمیشود که انسان به خانه کسی دعوت بکند و از صاحبخانه اذن نداشته باشد اما تبلیغ کردن, سخنرانی کردن, شاهد اعمال آنها بودن این با خود رسالت سازگار است اما کسی را بخواهند به لقای خدا دعوت کنند کنار سفره الهی و میزبانی الهی دعوت کنند خب این باید اذن داشته باشند.
بررسی تأکیدی بودن اذن نه ویژه بودن آن
ولی ظاهراً این ﴿بِإِذْنِهِ﴾ به همه اینها برمیگردد گرچه ﴿أَرْسَلْنَاکَ﴾ خودش کافی است اما تأکیداً ﴿بِإِذْنِهِ﴾ آمده که محفوف است به ارسال از آغاز و به اذن در انجام; ﴿وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ﴾. گاهی میفرماید به اذن خدا, گاهی میفرماید: ﴿قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی﴾[31] دیگر اینجا جای اذن نیست که باذن الله بگوید برای اینکه خود خدا فرمود بگو, وقتی خدا فرمود: ﴿قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ﴾ دیگر لازم نیست بگوید باذن الله همین که به من فرمود بگو, این اذن است اگر در آن آیه کلمه اذن نیامده برای اینکه در صدر آیه تصریح دارد که خدا فرمود بگو, یعنی این حرف, حرف من است که تو داری میگویی ﴿قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی﴾ اما اگر این ﴿بِإِذْنِهِ﴾ به همه برگردد کما هو الحق دیگر خصیصهای برای دعوت نمیماند هم اوّلش فرمود ما فرستادیم هم در پایانش میفرماید این کاری که تو انجام میدهی به اذن خداست.
سراج منیر بودن پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) و دوری وهابیت از آن
﴿وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾ این سراج منیر دیگر سخن از اذن نیست یک ملکه تکوینی است فضیلتی است ما روشن کردیم کسانی که با تو در ارتباطاند با نور در ارتباطاند این وهابیت و امثال ذلک واقعاً بیراهه میروند بارها به عرضتان رسید الآن ما صدها کار را با شمس و قمر انجام میدهیم خب ـ معاذ الله ـ مگر ما شمسپرستیم این نور را حالا دادند دارند استفاده میکنیم و میدانیم خدا به اینها داده خب علی و اولاد علی(علیهم السلام) که هزارها بار از شمس و قمر بالاترند انسان اگر از آنها نور بگیرد فیض بگیرد این مشکلی دارد چطور شما درباره آفتاب این حرف را نمیزنید یعنی ما کارها را با آفتاب هماهنگ نمیکنیم خودمان را در برابر آفتاب قرار نمیدهیم نمیگوییم ما خانهمان رو به آفتاب باشد این مزرعه و مرتعمان رو به آفتاب باشد خب همین است اینها که ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾[32] تعقیبشان میکند و اهل بیت که برای همیشه به اذن خدا در دنیا و آخرت باقیاند بنابراین اینها واقعاً از مسئله توحید بیخبرند و نمیدانند شیعه اگر به اهل بیت ارادتمند است و از آنها فیض میگیرد برای اینکه خدا به اینها کمال داده فرمود تو چراغی ما تو را چراغ قرار دادیم خودش هم میفرماید من هم از حسینم حسین هم از من است[33] اینها سراج منیرند خب اگر انسان از سراج منیر علم بگیرد, معنویت بگیرد, کمال بگیرد این مشکل دارد؟! فرمود ما تو را به این فیض رساندیم ﴿سِرَاجاً مُّنِیراً﴾.
امر به بشارت بر مؤمنین و شمول فضل الهی بر آنان
حالا که اینچنین است ﴿وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ﴾ بعضی از موارد است که تبشیر و انذار کنار هم است مثل همین آیه 45 و بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نساء که فرمود: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ﴾ برخی از آیات که در سیاق رحمت الهی است مثل اینکه فرمود: ﴿وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾ دیگر سخن از انذار نیست فرمود گرچه تو مبشّر و منذری اما ﴿وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً﴾ اگر کسی واقعاً مؤمن باشد نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد فضل الهی فراوان است خب اگر خدا از چیزی به عنوان فضل با بزرگی یاد میکند فرمود فضلِ کبیر است دیگر انسان نگران هیچ چیزی نباید باشد مخصوصاً حوزویان و کسانی که درصدد تحصیل علوم الهیاند.
اخبار به بیاثر شدن دسیسههای کفار و منافقین با توکل
بعد بخشی از همان آیهای که در اول سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آمده اینجا آمده از خطر منافقان و کفار باخبر کرد فرمود پیشنهادهای اینها, راهحلهای اینها, دسیسههای اینها, وسوسههای اینها هیچ کدام اثر نمیکند ﴿وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ﴾ تو درباره پسرخوانده یک سنّت باطل جاهلی بود برداشتی، حالا ممکن است آنها حرفهای تندی بزن این اذیت اینها را رها بکن در مسائل جنگ احزاب و خندق و اینها هم ممکن است مسائل سیاسی و نظامی داشته باشند اذیت اینها را رها بکن ﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ احزاب, آیات 1, 28, 45, 50 و 59.
[2] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 37.
[3] . سورهٴ مائده, آیهٴ 67.
[4] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 39.
[5] . سورهٴ انعام, آیات 89 و 90.
[6] . التوحید (شیخ صدوق), ص28.
[7] . سورهٴ طه, آیهٴ 14.
[8] . سورهٴ جمعه, آیهٴ 9.
[9] . الکافی, ج3, ص265; نهجالبلاغه, حکمت 136.
[10] . الکافی, ج5, ص37; نهجالبلاغه, خطبه 199.
[11] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 15.
[12] . سورهٴ نساء, آیهٴ 32.
[13] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 97.
[14] . سورهٴ روم, آیهٴ 6.
[15] . الاختصاص (شیخ مفید), ص224.
[16] . سورهٴ بقره, آیهٴ 257.
[17] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 56.
[18] . سورهٴ قیامت, آیات 22 و 23.
[19] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[20] . سورهٴ نحل, آیهٴ 32.
[21] . سورهٴ محمد, آیهٴ 27.
[22] . سورهٴ انفال, آیهٴ 50; سورهٴ محمد, آیهٴ 27.
[23] . سورهٴ نساء, آیهٴ 97; سورهٴ نحل, آیهٴ 28.
[24] . دیوان حافظ, غزل 351.
[25] . سورهٴ بقره, آیهٴ 115.
[26] . الامالی (شیخ صدوق), ص219.
[27] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 90; سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[28] . سورهٴ نساء, آیهٴ 41.
[29] . سورهٴ توبه, آیهٴ 105.
[30] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 2.
[31] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 108.
[32] . سورهٴ تکویر، آیهٴ 2.
[33] . الارشاد (شیخ مفید), ج2, ص127.
تاکنون نظری ثبت نشده است