- 1034
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 44 تا 46 سوره عنکبوت
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 44 تا 46 سوره عنکبوت"
- بیپایگی و تزلزل پناه بردن به غیر خدا و سر آن؛
- چگونگی حقانیّت عالم خلقت در عین بازیچه بودن دنیا؛
- مراحل سهگانه اثرگذاری نماز در انسان.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ (44) اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ (45) وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلـٰهُنَا وَإِلـٰهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46)﴾
بی پایگی و تزلزل پناه بردن به غیر خدا و سر آن
بخشی از مطالبی که مربوط به این قسمت است باید به خواست خدا بازگو بشود بخشی هم مربوط به مسائل گذشته است در این بخش اخیر آیه 41 فرمود اگر کسی به غیر خدای سبحان پناه ببرد چه به خودش, چه به اشخاص حقیقی یا حقوقی, چه به صنم و وثن مثل آن است که به خانه عنکبوت پناهنده شد و هرگز مصون نخواهد بود این مدّعا. دلیل مدّعا این است که این نظام را ذات اقدس الهی آفرید صدر و ساقه این نظام مأموران الهیاند هم نظام فاعلی هم نظام داخلی هم نظام غایی هدفمندند و غیر خدا احدی یا چیزی نیست که مشکل انسان را حل کند این دلیل برای آن مدّعا اقامه شده اول فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ﴾[1] بعد برهان مسئله را هم ذکر فرمود.
حقانیت کتاب تکوینی و تدوینی الهی
مطلب دیگر اینکه این نظام چون حق است, باطل در آن نیست و همین نظام به صورت یک کتاب در آمده به نام قرآن این قرآن, قول فصل است و هزل در آن نیست[2] در نظام تکوین, حق است باطل در آن نیست در نظام تدوین, جِدّ است و هزل در آن نیست.
چگونگی حقانیّت عالم خلقت در عین بازیچه بودن دنیا
مطلب بعدی آن است که اگر نظام تکوین حق است پس چرا در آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به این صورت آمده است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ یعنی انسان از گهواره تا گور در این مدارهای پنجگانهٴ بازی به سر میبرد مرحوم شیخ بهایی برای تخمیس این آیه فرمود این آیه پنج مرحله را ذکر میکند انسان در دوران خردسالی اهل بازی است وقتی که نوجوان شد اهل لهو است وقتی که جوان شد به فکر خودآرایی است وقتی که میانسال شده زندگی تشکیل شد و اهل پُست و اینها شد اهل تفاخر است بعد دوران کهنسالی و فرتوتی او که رسید از همه آن مزایا افتاد فقط دیگر این مقدار موجودی دارم, این مقدار نوه دارم, این مقدار اعتبار دارم همه اینها افتاده است میشود تکاثر[3] اگر دنیا از مَهد تا لَحدش همین پنجتاست و در همان سورهٴ مبارکهٴ «حدید» در ذیل آیه بیست هم فرمود: ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾ این چگونه جمع میشود با آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «دخان» فرمود ما اهل بازی نیستیم آیه 38 سورهٴ «دخان» این بود ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّماوَاتَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ﴾ دو جواب مطرح است که یکی در بحث دیروز گذشت و آن این است که خدا بازیگر نیست ولی افراد دنیایی را به بازی گرفتن حکمت است مثل اینکه پدر حکیم و فرزانه اهل بازی نیست ولی اسباببازی تهیه کردن برای کودک حکمت است انسان مادامی که در دنیاست یک بخش کودکی را دارد بالأخره باید سرگرم باشد.
جواب دیگر این است که ما یک دنیا داریم یک آسمان و زمین و دریا و صحرا و انسان و حیوان و فرشته و امثال ذلک, آنچه مخلوق خداست و از فیض هستی برخوردار است سماوات است و اهل سماوات, زمین هستند و اهل زمین و قیامت است و اهل قیامت اینها هیچ کدام بازی نیستند سورهٴ «حدید» و مانند آن که نفرمود زمین لهو است و آسمان لغو, فرمود دنیا این است دنیا غیر از آسمان است غیر از زمین است اینکه انسان خیلی خوشحال باشد که فلان مقام رسید این میشود دنیا و برای همین هم جدال و دعوا راه بیندازد این میشود دنیا این بازیای بیش نیست
خروج تخصصی آیه سوره حدید، از بحث حقانیت جهان خلقت
آنگاه اگر دنیا به این معناست و غیر از آسمان و زمین است تخصّصاً خارج است نه تخصیصاً نه اینکه خدای سبحان هم اسباب بازی خلق کرد هم اسباب خردمندی, اسباب بازی را برای کودکان و اسباب خردمندی را برای عقلا, بازی و بازیگری و اسباب بازی عناوین اعتباری است تخصّصاً از آیه سورهٴ «عنکبوت» و سورهٴ «دخان» و آیات دیگر خارج است نه تخصیصاً. در بیانات نورانی حضرت امیر که برای عثمان بن حنیف نوشت در آن نامه اینچنین فرمود: «والله» به دنیا خطاب میکند «وَاللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قَالَباً حِسِّیّاً لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُوْدَ اللَّهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِی وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَی التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلاَءِ إِذْ لاَ وِرْدَ وَ لاَ صَدَرَ» فرمود قسم به خدا من اگر تو را میدیدم حد جاری میکردم معلوم میشود منظور از دنیا همین عناوین اعتباریِ وهمی است اینها لهو و لعب است پس آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «حدید» تخصّصاً از آیه محلّ بحث و آیه سورهٴ «دخان» و اینها خارج است نه تخصیصاً.
پرسش:... پاسخ: ما در آسمان و زمین بازیچهای ساختیم نه اینکه ما دنیا را بازیچه قرار دادیم دنیا یعنی بازیچه این دنیا که امر وهمی است اگر ما نباشیم این هم نیست بر خلاف زمین, بر خلاف آسمان ما یک امر تکوینی داریم که آسمان و زمین است اینها آیات الهیاند زمین آیت الهی است آسمان آیت الهی است به حق هم خلق شدند عالِماند آگاهاند باخبرند, شهادت میدهند, شکایت میکنند, مسجد شهادت میدهد شکایت میکند نسبت به همسایهها, موجود عالِم و آگاهاند مسبّحاند حامدند, ساجدند و مُسلماند و منقادند و مطیع.
پرسش: فرمود حیات دنیا.
پاسخ: بله, ﴿أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا﴾ این است حیات دنیا این است حیات در برابر ممات نیست این زندگیِ وهمی را میگویند حیات دنیا این بیان نورانی حضرت امیر که در نامه 45 آمده به عنوان حیات دنیا نیست به عنوان «الدنیا» است فرمود دنیا! «لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً» من حد جاری میکردم بازی دنیا همین است زندگی دنیا همین است نه اینکه ما که زندهایم بازیچه باشیم یا حیوانات بازیگر باشند یا ملائکه بازیگر باشند زندگی در این نشئه با یک سلسله عناوین اعتباری همراه است این بازیچه است در همان سورهٴ مبارکهٴ «حدید» فرمود: ﴿لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ﴾[4] و بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که خدای سبحان زهد را در یک جمله قرآن خلاصه کرده و آن همین است.[5] بنابراین اگر درباره حیات دنیا آمده است که لعب است و لهو این تخصّصاً از آیات تکوین خارج است خدای سبحان وقتی آیات آسمان و زمین را میشمارد در پنج طایفه آیات قرآنی اینها را مسبّح میداند ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾[6] مُسلم و مطیع و منقاد میداند ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[7] اینها را ساجد میداند که ﴿یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ﴾[8] اینها را طائع و مطیع میداند ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾[9] اینها را حامد و تحمیدکننده میداند ﴿إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[10] پس چیزی در آسمان و زمین نیست که این اوصاف پنجگانه را نداشته باشد و هیچ کدام از اینها بازی نیست بنابراین آیه سورهٴ مبارکهٴ «حدید» و مانند آن که دنیا را متاع غرور میداند[11] یا بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود من اگر تو را میدیدم حد جاری میکردم این به همین عناوین اعتباری برمیگردد که ماها به دنیا آن میگردیم و با هم اختلاف داریم, این جواب دوم.
مراحل سه گانه اثرگذاری نماز در انسان
میماند مطلب صلات, درباره صلات خب چون عمود دین است[12] خصیصهای دارد جدا ذکر میشود و اقتضای نماز این است که انسان را وارسته کند. حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد که نماز به منزله چشمه زلالی است که دمِ در آدم است که شبانهروز پنج بار خودش را در این چشمه شستشو میکند اگر واقعاً نماز واقعی باشد هم نماز فقهی باشد هم نماز کلامی هم نماز صحیح باشد هم نماز مقبول ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ اما اگر ﴿فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾[13] و امثال ذلک خب این ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ نیست بنابراین مرحله ضعیفه نماز اثر ضعیف دارد مرحله وسطای نماز اثر متوسط دارد مرحله عالیه نماز اثر عالی دارد اینها مراحل سهگانه است این علّت تام نیست این میشود سبب.
نزاهت از منکرات و تنعم به یاد خدا، در پرتو نماز
میفرماید شما نماز را میخوانید برای اینکه فحشا و منکر نکنید این نماز, انسان را از دَرن و چرک و اینها شستشو میکند تا انسان آماده بشود برای درک فیض آن بیانی که در قرآن کریم است ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾[14] رِیْن یعنی چرک, فرمود آن گناهان, چرک روی دل است این نماز این چرکها را برمیدارد این دل را شستشو میکند آینه شفاف میشود اما حالا آینه را به کدام طرف نگه بدارد این جوانها قلبهایشان مثل آینه شفاف است منتها کسی باید باشد به آنها بگوید این آینه را کدام طرف نگه بدارید اگر پدر و مادر این بچه را بردند در باغوحش این حیوانات را دید خب آینه را در برابر حیوان وحشی نگه داشتی حیوان وحشی را نشان میدهد اما اگر گفتند رو به آسمان نگاه کن شب ستارهها را ببین این ستارهها را نشان میدهد تا این دل به کدام طرف متوجّه بشود فرمود نماز خصوصیّتش این است که هم شما را متذکّر خدا میکند و هم خدا را به یاد شما لطیفانه منشأ فیض قرار میدهد
دو بیان در تفسیر کریمه ﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾
﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾ این اگر اضافه به مفعول باشد یعنی ذکر شما الله را در نماز, اکبر از این است که شما فحشا و منکر نکنید آن رفع مانع است این ایجاد مقتضی برای دریافت فیض برتر و بیشتر و اگر اضافهٴ مصدر به فاعل باشد شما که به نماز ایستادهاید به ذکر خدا مشغول شدید طبق وعده الهی که فرمود: ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾[15] خدا هم به یاد شماست یک وقت است انسان به یاد نعمت الهی است ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾[16] ذکر نعمت باعث افزایش نعمت است که اگر شکر کردید [زیاد میشود] ﴿لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ﴾[17] اما ذکر مُنعم سخن از نعمت نیست فرمود اگر شما به یاد خدا بودید خدا هم به یاد شماست خب اگر خدا به یاد انسان باشد انسان گذشته از اینکه متنعّم میشود ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾[18] بلافاصله بدون حرف عطف فرمود: ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[19] خیلیها هستند که اهل بهشتاند مؤمنین متوسط اینطورند اما اوحدی آنها ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند اگر کسی مذکور الهی بود و خدا به یاد او بود این به درجه عالیه نایل میشود پس اگر این ذکر اضافه مصدر به مفعول باشد یعنی نه نام خدا بر لب بلکه یاد خدا در دل, یاد خدا در دل بهتر از این فحشا و منکر نکردن است فحشا و منکر نکردن برای رفع مانع است انسان را که نورانی نمیکند نور باید بتابد این آینه را شما شفاف کردید در آن نور نمیتابد باید در برابر شمس قرار بدهید تا نور بتابد.
رد دیدگاهی در معنای صلات در آیه 45
پرسش: بعضیها گفتند به قرینه ذکر, این صلات به معنای دعاست.
پاسخ: نه, برای اینکه خود صلات, ذکر است دیگر لازم نیست برای اینکه اذکار در آن هست تسبیح در آن هست تکبیر در آن هست رکوعش, سجودش چندین الله اکبر دارد چندین سبحان الله دارد همه اینها ذکر است چه نیاز به اینکه ما بگوییم منظور دعاست خود نماز قسمت مهمّش ذکر است چه سجودش چه رکوعش چه رفع رأس مِن السجود چه از سجده به حالت قیام همهاش ذکر دارد.
برتری یاد خدا از پرهیز از فحشا و منکر
اگر یاد خدا باشد این بالاتر از پرهیز از فحشا و منکر است در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» میبینید در آیه نود فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ یک عدل داریم یک احسان داریم یک ایتای ذیالقربا داریم یکی هم پرهیز از فحشا و منکر داریم خب پرهیز از فحشا و منکر غیر از احسان به دیگران است غیر از اِعمال عدل است انسان, ظالم نباشد به کسی ظلم نکند خوب اما متصدّی یک سلسله اموری باشد که با عدل و احسان و ایتای ذیالقربا همراه است بهتر است آن هم احسان بالاتر از عدل است ﴿فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾[20] این میشود عدل اما ﴿لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾[21] این میشود احسان, پس در کنار پرهیز از فحشا و منکر یک سلسله فضایل برتری هم هست به نام یاد خدا بودن; یاد خدا در دل و نام خدا بر لب. اگر کسی به یاد خدا بود خدا هم به یاد اوست که فرمود: ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ خب این ذکر الله میشود اکبر.
نقد بیانی در معنای کریمه ﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾
پرسش: استاد اگر ما ذکر الله اکبر را, اکبر مِن کلّ ذکر بدانیم که یکی از مواردش هم میتواند در عمل پرهیز از فحشا و منکر باشد اینطوری بهتر و کاملتر نیست؟
پاسخ: در اینجا یقیناً اکبر از پرهیز از فحشا و منکر است خدای سبحان به یاد انبیا هست عموماً, به یاد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست خصوصاً, به یاد مؤمنین هم هست اما همه این مذکورها یکسان نیستند چون ذکرها یکسان نیستند در همان سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» دارد: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾ بعد به ما هم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾[22] این برای خود آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است اما در همان سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» فرمود خدا بر شما هم صلوات میفرستد ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾.[23] پس معلوم میشود صلوات خدا شامل حال مؤمنین هم میشود حالا کدام مؤمن است که خدا بر او صلوات میفرستد فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ وقتی خدا بر مؤمنین صلوات میفرستد ملائکه خدا هم به دستور الهی بر مؤمنین صلوات میفرستند ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ مرحوم خواجه نصیر در اثنای درس حرفی را از سید مرتضی نقل کرد بعد گفت «صلوات الله علیه» شاگردانِ درس مرحوم خواجه تعجّب کردند که چگونه مرحوم خواجه برای سیّد مرتضی صلوات میفرستد بعد فرمود: «کیف لا یصلّی علی المرتضی»[24] ذات اقدس الهی در سورهٴ «احزاب» بر مؤمنین صلوات میفرستد حالا تا مؤمن چه کسی باشد درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با هیئت وفدی صلوات فرستاد ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ چنین میکنند اما درباره مؤمنین تنها خودش صلوات, بعد ملائکه را جداگانه میفرستند اینها یک جمله نیستند ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این تمام میشود ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ با صلوات بر حضرت خیلی فرق میکند اینها درجات گوناگون ذکر است.
و یکی از مصادیق ذکر هم صلات است برای اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «جمعه» دیگر نفرمود «یا ایها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلیها» یا «فأسعوا إلی الصلاة» نه اسم ظاهر آورد نه ضمیری که به صلات برگردد اگر ضمیر میآورد کافی بود ولی فرمود: ﴿فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ﴾ تا نشان بدهد صلات, ذکر است مخصوصاً صلات جمعه خب صلات, ذکر باشد مشکل این آیه را حل نمیکند برای اینکه این آیه میگوید ﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾ پس معلوم میشود اکبرِ از صلات معیار نیست اکبر از نهی از فحشا و منکر معیار است.
آثار نماز
پرسش:... پاسخ: بله, یعنی صلات چند خاصیّت دارد یکی اینکه انسان را متذکّر خدا میکند این کارِ اثباتی صلات است یکی اینکه جلوی زشتی را میگیرد این کار منفی صلات است آن کار اثباتی صلات بهتر از کار منفی صلات است ما نمیخواهیم بگوییم که ذکر الله, اکبرِ مِن الصلاة است ذکر الله که محصول صلات است اکبرِ از آن کار منفی است این دو کار میکند هم شستشو میکند تخلیه از رذایل است هم گفتگو میکند تحلیه به ذکر خداست.
پرسش: «ذکر الله أکبر» قرآن هم ذکر خداست.
پاسخ: البته, آنکه در خود قرآن از قرآن به ذکر یاد شده[25] ولی آن در صدر آیه آمده است ﴿اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ﴾ چون در صدر آمده است دیگر منظور از ذکر, نمیتواند قرآن باشد.
پرسش:...پاسخ: مشکلی ما نداریم تا حل کنیم این راهش روشن است مسئله قرآن در صدر ذکر شده فرمود: ﴿اتْلُ مَا أُوحِیَ إلَیکَ مِن کِتَابِ﴾ بعد فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ لوجهین یکی اینکه او جلوی زشتیها را میگیرد میشود تخلیه, یکی اینکه شما را مزیّن میکند به ذکر الهی حالا چه شما ذاکر باشید این تحلیه است چه مذکور باشید تحلیه است.
کتابت قرآن کریم از ابتدای نزول وحی
پرسش: اینکه فرمود: ﴿اتْلُ مَا أُوحِیَ إلَیکَ مِن کِتَابِ﴾ با توجه به اینکه سورهٴ «عنکبوت» سورهٴ مکی است همه قرآن هم نازل نشده است.
پاسخ: از اول, کتاب بود معلوم میشود حضرت همه را مینوشت اینکه در بیان نورانی حضرت است که «فاتحة الکتاب»[26] معلوم میشود کتاب بود ﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتَابُ﴾[27] معلوم میشود کتاب بود از همان اول کتاب بود این را بیگانه آورده که قرآن بعدها جمع شد نه خیر, دینی که در همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به ما میگوید برای تجارت روزانه سند داشته باشید بنویسید بنگارید نگارش داشته باشید این دینی که برای خرید و فروش یک مقدار کالا دستور میدهد ﴿وَلْیَکْتُب بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾[28] این دین برای وحی کاتب ندارد؟! از همان اول, کتاب بود دیگر اینچنین نیست که ـ معاذ الله ـ کسی بگوید بعدها جمع شده یک مقدار ریخت و پاش شده یک مقدار ـ معاذ الله ـ تحریف شده از همان اول کتاب بود.
اهتمام مسلمانان به قرآن کریم
خدا غریق رحمت کند مرحوم سیّد حیدر آملی را! مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در وافی از ایشان نقل کرده که از دیرباز نه تنها سورهها را شمردند گفتند 114 تاست نه تنها آیات را شمردند ، کلمات شمرده شده بعد از کلمات, حروف شمرده شد بعد از حروف, علامتها شمرده شدند بعد شمردند چندتا مَدّ دارند چندتا شَدّ دارد[29] برای هیچ کتابی علی وجه الأرض این کارها نشده.
آگاهی حضرت ابراهیم به عذاب نشدن حضرت لوط(علیهما السّلام)
اما جریان حضرت لوط(سلام الله علیه) در جریان حضرت لوط مستحضرید که لوط از انبیای اولواالعزم نبود به خود حضرت ابراهیم ایمان آورد که در قرآن دارد ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾[30] (این یک) و مهاجرت کرده به یک منطقه نزدیک نه دور برای اینکه وقتی آن فرشتهها آمدند به حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) گفتند: ﴿إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ﴾[31] معلوم میشود آنجایی که حضرت لوط بود و مؤمنان به حضرت لوط بودند نزدیک محلّ زیست وجود مبارک حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) بود (این دو) چون لوط به حضرت ابراهیم ایمان آورد ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾ مؤمنان به لوط هم در حقیقت مؤمنان به حضرت ابراهیم بودند این از کلّ جریان باخبر بود (این سه) خود حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) درون آتش رفت و مصون ماند این را از نزدیک دید (این چهار) آن وقت چگونه احتمال میدهد که فرشتههایی که برای تعذیب میآیند پیغمبر خدا حضرت لوط را عذاب کنند پس این اصلاً در خاطره مبارک حضرت ابراهیم خطور نکرده که فرشتهها ندانند یا عذاب عمومی باشد, پس این اصلاً محور بحث نیست.
محور مجادله حضرت ابراهیم(علیه السّلام)در تعبیر ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوط﴾
محور بحث این مجادله و گفتگوی وجود مبارک ابراهیم است حالا یا با خدا یا با فرشتهها و فرستادههای خدا طبق دو احتمالی که مرحوم شیخ طوسی در تبیان درباره این ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوط﴾[32] را بیان کردند[33] و مستحضرید که اینها به اذن خدا دعا میکنند توسل دارند شفاعت دارند که دعا, قضای الهی را «و قد اُبرِمَ ابراماً» برمیدارد[34] آن روایتی را که هم سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در سورهٴ مبارکهٴ «هود» و هم در همین سورهٴ «عنکبوت» در هر دو جا این روایت را نقل کرد[35] در جوامع روایی ما از مرحوم کلینی نقل شده است[36] در تفسیر شریف کنزالدقائق این روایت به طول آمده این روایت محفوف به قرینه است که منظور گفتگوی وجود مبارک ابراهیم با فرستادههای خدا این نبود که شما میخواهید محلی را عذاب کنید که در آن پیغمبر هست یا مؤمن هست در تمام محورهای گفتگو, سخن این است که اگر یک مؤمن یا بیشتر باشد, وسیله شفاعت الهی را فراهم میکند که خدا از عذاب آن محل به برکت آن چند مؤمن صرفنظر کند نه اینکه شما که میخواهید عذاب کنید در آنجا مؤمنین هستند این مؤمنین را چه کار میکنید تا فرشتهها بگویند که ما اینها را نجات میدهیم کلمه «أعلم»[37] هم همیشه به معنای «أفضل» نیست چون در مواردی ما داشتیم که کلمه «خیر» از معنای افضلیّت تهی شده بود این روایتی را که مرحوم کلینی دارد محفوف به قرینه است و آن روایت این است که در تفسیر شریف کنزالدقائق جلد ده صفحه 140 و 141 آمده و آن عبارت از این است که وجود مبارک ابراهیم اول فرشتهها آمدند بشارت دادند بعد مسئله انذار و اهلاک قوم لوط را ذکر کردند معمولاً بشارت, مقدم بر انذار است حالا بر اساس سَبق رحمت بر غضب یا بر اساس کثرت رحمت بالقیاس الی غضب لذا ﴿مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ﴾[38] است نه «مُنذرین و مبشّرین» اینها هم اول بشارت دادند بعد جریان انذار اما وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) با دریافت چنین بشارتی خب اینها از آینده خبر دادند فرمودند خدا به تو فرزند میدهد خدا به تو نوه میدهد خب این اِخبار غیبی است این تردیدی ندارد که اینها فرستادههای خدایند خبر غیب آوردند از طرف خدا آمدند و بنابراین حرف گزاف نمیزنند اینها یقیناً باخبرند و درست سخن میگویند تمام گفتگوهای حضرت ابراهیم با این فرستادهها که در سورهٴ «هود» دارد ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ مسئله شفاعت است.
روایتی در تبیین معنای ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوط﴾
بعد از اینکه حضرت ابراهیم شنید اینها برای تعذیب قوم لوط آمدند آن نشاط و خوشحالی فرزند داشتن و نوه داشتن مسکوت ماند درباره این شفاعت سخن گفت «فقال لهم ابراهیم لماذا جئتم» این را مرحوم کلینی نقل میکند یعنی مرحوم کلینی میگوید علی بن ابراهیم عن اٴبیه عن ابن فضّال عن داود بن فرقد عن ابی یزید الحمّاد[39] عن أبی عبدالله(علیه السلام) آن وقت وجود مبارک ابی عبدالله این روایت را نقل میکند بعد در ذیل, فرمایش جدّ بزرگوارش حسن بن علی را نقل میکند که این فرمایش جدّش حسن بن علی نشان میدهد که صدر و ساقه این روایت در کدام مساق است. وجود مبارک حضرت امام صادق فرمود ابراهیم(سلام الله علیه) به فرشتهها فرمود برای چه کاری آمدید؟ «قالوا فی إهلاک قوم لوط» حضرت فرمود: «إن کان فیها[40] مائة من المؤمنین أتهلکونهم»[41] یعنی «أتهلک» آن قوم را نه «تهلک» مؤمنین را, فرمود اگر صدتا مؤمن در بین اینها باشد باز هم اهل این محل را هلاک میکنی؟ «قال جبرائیل(علیه السلام)[42] لا, قال(علیه السلام)[43] فإن کان فیها خمسون» پنجاهتا مؤمن باشد باز هم این محل را هلاک میکنی, آنها از اول نگفتند ما اینها را خارج میکنیم بعد بقیه را هلاک میکنیم «قال لا, قال فإن کان فیها ثلاثون, قال لا, قال فإن کان فیها عشرون, قال لا, قال فإن کان فیها عشرة قال لا, قال فإن کان فیها خمسة قال لا, قال فإن کان فیها واحد» اگر یک نفر باشد «قال لا, ﴿قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ﴾» برای اینکه عذاب قطعی است جا برای شفاعت نیست. آنگاه وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) در ذیل فرمود: «قال الحسن بن علی[44](علیهما السلام) لا أعلم هذا القول إلاّ و هو یَستبقیهم» وجود مبارک امام صادق میفرماید جدّ من میفرماید تمام این گفتگوها برای این است که این قوم را نجات بدهد «یستبقیهم» یعنی آن قوم را «و هو قول الله عزّ و جلّ ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾» نه درباره لوط یا مؤمنین لوط وجود مبارک امام صادق این قضیه را نقل میکند بعد در ذیلش میفرماید جدّم میفرماید معنای ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ این است که قوم لوط را نجات بده بعد وقتی که خب عذاب قطعی باشد خب همه تابعاند وقتی فرشتهها گفتند: ﴿وَإِنَّهُمْ آتِیِهمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ﴾[45] خب قضای قطعی را همه تابعاند و اول کسی که تابع است خود وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 41.
[2] . سورهٴ طارق, آیات 13 و 14.
[3] . ر.ک: المیزان، ج 19، ص 164.
[4] . سورهٴ حدید, آیهٴ 23.
[5] . نهجالبلاغه, حکمت 439.
[6] . سورهٴ جمعه, آیهٴ 1; سورهٴ تغابن, آیهٴ 1.
[7] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 83.
[8] . سورهٴ حج, آیهٴ 18.
[9] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 11.
[10] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 44.
[11] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 185.
[12] . الکافی, ج2, ص19 و ج7, ص52; الامالی (شیخ طوسی), ص529.
[13] . سورهٴ ماعون, آیات 4 و 5.
[14] . سورهٴ مطففین, آیهٴ 14.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 152.
[16] . سورهٴ بقره, آیات 40, 47 و 122.
[17] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 7.
[18] . سورهٴ قمر, آیهٴ 54.
[19] . سورهٴ قمر, آیهٴ 55.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 194.
[21] . سورهٴ نحل, آیهٴ 126.
[22] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 56.
[23] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 43.
[24] . الکنی و الألقاب, ج2, ص482.
[25] . سورهٴ حجر, آیهٴ 9.
[26] . مصباح المتهجّد, ص253, 316 و 318.
[27] . سورهٴ بقره, آیات 1 و 2.
[28] . سورهٴ بقره, آیهٴ 282.
[29] . تفسیرالمحیط الاعظم(سیدحیدرآملی) ، ج2،ص402 ؛ الوافی،ج9،ص1782.
[30] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 26.
[31] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 31.
[32] . سورهٴ هود, آیهٴ 74.
[33] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج6, ص35.
[34] . الکافی, ج2, ص469 و 470.
[35] . المیزان, ج10, ص327 و 328 و ج16, ص128.
[36] . الکافی, ج5, ص546 ـ 548.
[37] . اشاره به واژه ﴿أعْلَم﴾ در سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 32.
[38] . سورهٴ بقره, آیهٴ 213.
[39] . در کافی «حمّار» آمده است.
[40] . در کافی «فیهم» آمده است.
[41] . در کافی «تهلکونهم» آمده است.
[42] . در کافی، «علیهالسلام» نیامده است.
[43] . در کافی، «علیهالسلام» نیامده است.
[44] . در کافی بعد از «الحسن بن علی»، «قال» آمده است.
[45] . سورهٴ هود, آیهٴ 76.
- بیپایگی و تزلزل پناه بردن به غیر خدا و سر آن؛
- چگونگی حقانیّت عالم خلقت در عین بازیچه بودن دنیا؛
- مراحل سهگانه اثرگذاری نماز در انسان.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ (44) اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ (45) وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلـٰهُنَا وَإِلـٰهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46)﴾
بی پایگی و تزلزل پناه بردن به غیر خدا و سر آن
بخشی از مطالبی که مربوط به این قسمت است باید به خواست خدا بازگو بشود بخشی هم مربوط به مسائل گذشته است در این بخش اخیر آیه 41 فرمود اگر کسی به غیر خدای سبحان پناه ببرد چه به خودش, چه به اشخاص حقیقی یا حقوقی, چه به صنم و وثن مثل آن است که به خانه عنکبوت پناهنده شد و هرگز مصون نخواهد بود این مدّعا. دلیل مدّعا این است که این نظام را ذات اقدس الهی آفرید صدر و ساقه این نظام مأموران الهیاند هم نظام فاعلی هم نظام داخلی هم نظام غایی هدفمندند و غیر خدا احدی یا چیزی نیست که مشکل انسان را حل کند این دلیل برای آن مدّعا اقامه شده اول فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ﴾[1] بعد برهان مسئله را هم ذکر فرمود.
حقانیت کتاب تکوینی و تدوینی الهی
مطلب دیگر اینکه این نظام چون حق است, باطل در آن نیست و همین نظام به صورت یک کتاب در آمده به نام قرآن این قرآن, قول فصل است و هزل در آن نیست[2] در نظام تکوین, حق است باطل در آن نیست در نظام تدوین, جِدّ است و هزل در آن نیست.
چگونگی حقانیّت عالم خلقت در عین بازیچه بودن دنیا
مطلب بعدی آن است که اگر نظام تکوین حق است پس چرا در آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به این صورت آمده است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ یعنی انسان از گهواره تا گور در این مدارهای پنجگانهٴ بازی به سر میبرد مرحوم شیخ بهایی برای تخمیس این آیه فرمود این آیه پنج مرحله را ذکر میکند انسان در دوران خردسالی اهل بازی است وقتی که نوجوان شد اهل لهو است وقتی که جوان شد به فکر خودآرایی است وقتی که میانسال شده زندگی تشکیل شد و اهل پُست و اینها شد اهل تفاخر است بعد دوران کهنسالی و فرتوتی او که رسید از همه آن مزایا افتاد فقط دیگر این مقدار موجودی دارم, این مقدار نوه دارم, این مقدار اعتبار دارم همه اینها افتاده است میشود تکاثر[3] اگر دنیا از مَهد تا لَحدش همین پنجتاست و در همان سورهٴ مبارکهٴ «حدید» در ذیل آیه بیست هم فرمود: ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾ این چگونه جمع میشود با آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «دخان» فرمود ما اهل بازی نیستیم آیه 38 سورهٴ «دخان» این بود ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّماوَاتَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ﴾ دو جواب مطرح است که یکی در بحث دیروز گذشت و آن این است که خدا بازیگر نیست ولی افراد دنیایی را به بازی گرفتن حکمت است مثل اینکه پدر حکیم و فرزانه اهل بازی نیست ولی اسباببازی تهیه کردن برای کودک حکمت است انسان مادامی که در دنیاست یک بخش کودکی را دارد بالأخره باید سرگرم باشد.
جواب دیگر این است که ما یک دنیا داریم یک آسمان و زمین و دریا و صحرا و انسان و حیوان و فرشته و امثال ذلک, آنچه مخلوق خداست و از فیض هستی برخوردار است سماوات است و اهل سماوات, زمین هستند و اهل زمین و قیامت است و اهل قیامت اینها هیچ کدام بازی نیستند سورهٴ «حدید» و مانند آن که نفرمود زمین لهو است و آسمان لغو, فرمود دنیا این است دنیا غیر از آسمان است غیر از زمین است اینکه انسان خیلی خوشحال باشد که فلان مقام رسید این میشود دنیا و برای همین هم جدال و دعوا راه بیندازد این میشود دنیا این بازیای بیش نیست
خروج تخصصی آیه سوره حدید، از بحث حقانیت جهان خلقت
آنگاه اگر دنیا به این معناست و غیر از آسمان و زمین است تخصّصاً خارج است نه تخصیصاً نه اینکه خدای سبحان هم اسباب بازی خلق کرد هم اسباب خردمندی, اسباب بازی را برای کودکان و اسباب خردمندی را برای عقلا, بازی و بازیگری و اسباب بازی عناوین اعتباری است تخصّصاً از آیه سورهٴ «عنکبوت» و سورهٴ «دخان» و آیات دیگر خارج است نه تخصیصاً. در بیانات نورانی حضرت امیر که برای عثمان بن حنیف نوشت در آن نامه اینچنین فرمود: «والله» به دنیا خطاب میکند «وَاللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قَالَباً حِسِّیّاً لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُوْدَ اللَّهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِی وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَی التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلاَءِ إِذْ لاَ وِرْدَ وَ لاَ صَدَرَ» فرمود قسم به خدا من اگر تو را میدیدم حد جاری میکردم معلوم میشود منظور از دنیا همین عناوین اعتباریِ وهمی است اینها لهو و لعب است پس آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «حدید» تخصّصاً از آیه محلّ بحث و آیه سورهٴ «دخان» و اینها خارج است نه تخصیصاً.
پرسش:... پاسخ: ما در آسمان و زمین بازیچهای ساختیم نه اینکه ما دنیا را بازیچه قرار دادیم دنیا یعنی بازیچه این دنیا که امر وهمی است اگر ما نباشیم این هم نیست بر خلاف زمین, بر خلاف آسمان ما یک امر تکوینی داریم که آسمان و زمین است اینها آیات الهیاند زمین آیت الهی است آسمان آیت الهی است به حق هم خلق شدند عالِماند آگاهاند باخبرند, شهادت میدهند, شکایت میکنند, مسجد شهادت میدهد شکایت میکند نسبت به همسایهها, موجود عالِم و آگاهاند مسبّحاند حامدند, ساجدند و مُسلماند و منقادند و مطیع.
پرسش: فرمود حیات دنیا.
پاسخ: بله, ﴿أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا﴾ این است حیات دنیا این است حیات در برابر ممات نیست این زندگیِ وهمی را میگویند حیات دنیا این بیان نورانی حضرت امیر که در نامه 45 آمده به عنوان حیات دنیا نیست به عنوان «الدنیا» است فرمود دنیا! «لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً» من حد جاری میکردم بازی دنیا همین است زندگی دنیا همین است نه اینکه ما که زندهایم بازیچه باشیم یا حیوانات بازیگر باشند یا ملائکه بازیگر باشند زندگی در این نشئه با یک سلسله عناوین اعتباری همراه است این بازیچه است در همان سورهٴ مبارکهٴ «حدید» فرمود: ﴿لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ﴾[4] و بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که خدای سبحان زهد را در یک جمله قرآن خلاصه کرده و آن همین است.[5] بنابراین اگر درباره حیات دنیا آمده است که لعب است و لهو این تخصّصاً از آیات تکوین خارج است خدای سبحان وقتی آیات آسمان و زمین را میشمارد در پنج طایفه آیات قرآنی اینها را مسبّح میداند ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾[6] مُسلم و مطیع و منقاد میداند ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[7] اینها را ساجد میداند که ﴿یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ﴾[8] اینها را طائع و مطیع میداند ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾[9] اینها را حامد و تحمیدکننده میداند ﴿إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[10] پس چیزی در آسمان و زمین نیست که این اوصاف پنجگانه را نداشته باشد و هیچ کدام از اینها بازی نیست بنابراین آیه سورهٴ مبارکهٴ «حدید» و مانند آن که دنیا را متاع غرور میداند[11] یا بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود من اگر تو را میدیدم حد جاری میکردم این به همین عناوین اعتباری برمیگردد که ماها به دنیا آن میگردیم و با هم اختلاف داریم, این جواب دوم.
مراحل سه گانه اثرگذاری نماز در انسان
میماند مطلب صلات, درباره صلات خب چون عمود دین است[12] خصیصهای دارد جدا ذکر میشود و اقتضای نماز این است که انسان را وارسته کند. حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد که نماز به منزله چشمه زلالی است که دمِ در آدم است که شبانهروز پنج بار خودش را در این چشمه شستشو میکند اگر واقعاً نماز واقعی باشد هم نماز فقهی باشد هم نماز کلامی هم نماز صحیح باشد هم نماز مقبول ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ اما اگر ﴿فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾[13] و امثال ذلک خب این ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ نیست بنابراین مرحله ضعیفه نماز اثر ضعیف دارد مرحله وسطای نماز اثر متوسط دارد مرحله عالیه نماز اثر عالی دارد اینها مراحل سهگانه است این علّت تام نیست این میشود سبب.
نزاهت از منکرات و تنعم به یاد خدا، در پرتو نماز
میفرماید شما نماز را میخوانید برای اینکه فحشا و منکر نکنید این نماز, انسان را از دَرن و چرک و اینها شستشو میکند تا انسان آماده بشود برای درک فیض آن بیانی که در قرآن کریم است ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾[14] رِیْن یعنی چرک, فرمود آن گناهان, چرک روی دل است این نماز این چرکها را برمیدارد این دل را شستشو میکند آینه شفاف میشود اما حالا آینه را به کدام طرف نگه بدارد این جوانها قلبهایشان مثل آینه شفاف است منتها کسی باید باشد به آنها بگوید این آینه را کدام طرف نگه بدارید اگر پدر و مادر این بچه را بردند در باغوحش این حیوانات را دید خب آینه را در برابر حیوان وحشی نگه داشتی حیوان وحشی را نشان میدهد اما اگر گفتند رو به آسمان نگاه کن شب ستارهها را ببین این ستارهها را نشان میدهد تا این دل به کدام طرف متوجّه بشود فرمود نماز خصوصیّتش این است که هم شما را متذکّر خدا میکند و هم خدا را به یاد شما لطیفانه منشأ فیض قرار میدهد
دو بیان در تفسیر کریمه ﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾
﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾ این اگر اضافه به مفعول باشد یعنی ذکر شما الله را در نماز, اکبر از این است که شما فحشا و منکر نکنید آن رفع مانع است این ایجاد مقتضی برای دریافت فیض برتر و بیشتر و اگر اضافهٴ مصدر به فاعل باشد شما که به نماز ایستادهاید به ذکر خدا مشغول شدید طبق وعده الهی که فرمود: ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾[15] خدا هم به یاد شماست یک وقت است انسان به یاد نعمت الهی است ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾[16] ذکر نعمت باعث افزایش نعمت است که اگر شکر کردید [زیاد میشود] ﴿لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ﴾[17] اما ذکر مُنعم سخن از نعمت نیست فرمود اگر شما به یاد خدا بودید خدا هم به یاد شماست خب اگر خدا به یاد انسان باشد انسان گذشته از اینکه متنعّم میشود ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾[18] بلافاصله بدون حرف عطف فرمود: ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[19] خیلیها هستند که اهل بهشتاند مؤمنین متوسط اینطورند اما اوحدی آنها ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند اگر کسی مذکور الهی بود و خدا به یاد او بود این به درجه عالیه نایل میشود پس اگر این ذکر اضافه مصدر به مفعول باشد یعنی نه نام خدا بر لب بلکه یاد خدا در دل, یاد خدا در دل بهتر از این فحشا و منکر نکردن است فحشا و منکر نکردن برای رفع مانع است انسان را که نورانی نمیکند نور باید بتابد این آینه را شما شفاف کردید در آن نور نمیتابد باید در برابر شمس قرار بدهید تا نور بتابد.
رد دیدگاهی در معنای صلات در آیه 45
پرسش: بعضیها گفتند به قرینه ذکر, این صلات به معنای دعاست.
پاسخ: نه, برای اینکه خود صلات, ذکر است دیگر لازم نیست برای اینکه اذکار در آن هست تسبیح در آن هست تکبیر در آن هست رکوعش, سجودش چندین الله اکبر دارد چندین سبحان الله دارد همه اینها ذکر است چه نیاز به اینکه ما بگوییم منظور دعاست خود نماز قسمت مهمّش ذکر است چه سجودش چه رکوعش چه رفع رأس مِن السجود چه از سجده به حالت قیام همهاش ذکر دارد.
برتری یاد خدا از پرهیز از فحشا و منکر
اگر یاد خدا باشد این بالاتر از پرهیز از فحشا و منکر است در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» میبینید در آیه نود فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ یک عدل داریم یک احسان داریم یک ایتای ذیالقربا داریم یکی هم پرهیز از فحشا و منکر داریم خب پرهیز از فحشا و منکر غیر از احسان به دیگران است غیر از اِعمال عدل است انسان, ظالم نباشد به کسی ظلم نکند خوب اما متصدّی یک سلسله اموری باشد که با عدل و احسان و ایتای ذیالقربا همراه است بهتر است آن هم احسان بالاتر از عدل است ﴿فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾[20] این میشود عدل اما ﴿لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾[21] این میشود احسان, پس در کنار پرهیز از فحشا و منکر یک سلسله فضایل برتری هم هست به نام یاد خدا بودن; یاد خدا در دل و نام خدا بر لب. اگر کسی به یاد خدا بود خدا هم به یاد اوست که فرمود: ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ خب این ذکر الله میشود اکبر.
نقد بیانی در معنای کریمه ﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾
پرسش: استاد اگر ما ذکر الله اکبر را, اکبر مِن کلّ ذکر بدانیم که یکی از مواردش هم میتواند در عمل پرهیز از فحشا و منکر باشد اینطوری بهتر و کاملتر نیست؟
پاسخ: در اینجا یقیناً اکبر از پرهیز از فحشا و منکر است خدای سبحان به یاد انبیا هست عموماً, به یاد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست خصوصاً, به یاد مؤمنین هم هست اما همه این مذکورها یکسان نیستند چون ذکرها یکسان نیستند در همان سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» دارد: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾ بعد به ما هم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾[22] این برای خود آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است اما در همان سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» فرمود خدا بر شما هم صلوات میفرستد ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾.[23] پس معلوم میشود صلوات خدا شامل حال مؤمنین هم میشود حالا کدام مؤمن است که خدا بر او صلوات میفرستد فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ وقتی خدا بر مؤمنین صلوات میفرستد ملائکه خدا هم به دستور الهی بر مؤمنین صلوات میفرستند ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ مرحوم خواجه نصیر در اثنای درس حرفی را از سید مرتضی نقل کرد بعد گفت «صلوات الله علیه» شاگردانِ درس مرحوم خواجه تعجّب کردند که چگونه مرحوم خواجه برای سیّد مرتضی صلوات میفرستد بعد فرمود: «کیف لا یصلّی علی المرتضی»[24] ذات اقدس الهی در سورهٴ «احزاب» بر مؤمنین صلوات میفرستد حالا تا مؤمن چه کسی باشد درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با هیئت وفدی صلوات فرستاد ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ چنین میکنند اما درباره مؤمنین تنها خودش صلوات, بعد ملائکه را جداگانه میفرستند اینها یک جمله نیستند ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این تمام میشود ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ با صلوات بر حضرت خیلی فرق میکند اینها درجات گوناگون ذکر است.
و یکی از مصادیق ذکر هم صلات است برای اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «جمعه» دیگر نفرمود «یا ایها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلیها» یا «فأسعوا إلی الصلاة» نه اسم ظاهر آورد نه ضمیری که به صلات برگردد اگر ضمیر میآورد کافی بود ولی فرمود: ﴿فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ﴾ تا نشان بدهد صلات, ذکر است مخصوصاً صلات جمعه خب صلات, ذکر باشد مشکل این آیه را حل نمیکند برای اینکه این آیه میگوید ﴿وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾ پس معلوم میشود اکبرِ از صلات معیار نیست اکبر از نهی از فحشا و منکر معیار است.
آثار نماز
پرسش:... پاسخ: بله, یعنی صلات چند خاصیّت دارد یکی اینکه انسان را متذکّر خدا میکند این کارِ اثباتی صلات است یکی اینکه جلوی زشتی را میگیرد این کار منفی صلات است آن کار اثباتی صلات بهتر از کار منفی صلات است ما نمیخواهیم بگوییم که ذکر الله, اکبرِ مِن الصلاة است ذکر الله که محصول صلات است اکبرِ از آن کار منفی است این دو کار میکند هم شستشو میکند تخلیه از رذایل است هم گفتگو میکند تحلیه به ذکر خداست.
پرسش: «ذکر الله أکبر» قرآن هم ذکر خداست.
پاسخ: البته, آنکه در خود قرآن از قرآن به ذکر یاد شده[25] ولی آن در صدر آیه آمده است ﴿اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ﴾ چون در صدر آمده است دیگر منظور از ذکر, نمیتواند قرآن باشد.
پرسش:...پاسخ: مشکلی ما نداریم تا حل کنیم این راهش روشن است مسئله قرآن در صدر ذکر شده فرمود: ﴿اتْلُ مَا أُوحِیَ إلَیکَ مِن کِتَابِ﴾ بعد فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ لوجهین یکی اینکه او جلوی زشتیها را میگیرد میشود تخلیه, یکی اینکه شما را مزیّن میکند به ذکر الهی حالا چه شما ذاکر باشید این تحلیه است چه مذکور باشید تحلیه است.
کتابت قرآن کریم از ابتدای نزول وحی
پرسش: اینکه فرمود: ﴿اتْلُ مَا أُوحِیَ إلَیکَ مِن کِتَابِ﴾ با توجه به اینکه سورهٴ «عنکبوت» سورهٴ مکی است همه قرآن هم نازل نشده است.
پاسخ: از اول, کتاب بود معلوم میشود حضرت همه را مینوشت اینکه در بیان نورانی حضرت است که «فاتحة الکتاب»[26] معلوم میشود کتاب بود ﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتَابُ﴾[27] معلوم میشود کتاب بود از همان اول کتاب بود این را بیگانه آورده که قرآن بعدها جمع شد نه خیر, دینی که در همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به ما میگوید برای تجارت روزانه سند داشته باشید بنویسید بنگارید نگارش داشته باشید این دینی که برای خرید و فروش یک مقدار کالا دستور میدهد ﴿وَلْیَکْتُب بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾[28] این دین برای وحی کاتب ندارد؟! از همان اول, کتاب بود دیگر اینچنین نیست که ـ معاذ الله ـ کسی بگوید بعدها جمع شده یک مقدار ریخت و پاش شده یک مقدار ـ معاذ الله ـ تحریف شده از همان اول کتاب بود.
اهتمام مسلمانان به قرآن کریم
خدا غریق رحمت کند مرحوم سیّد حیدر آملی را! مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در وافی از ایشان نقل کرده که از دیرباز نه تنها سورهها را شمردند گفتند 114 تاست نه تنها آیات را شمردند ، کلمات شمرده شده بعد از کلمات, حروف شمرده شد بعد از حروف, علامتها شمرده شدند بعد شمردند چندتا مَدّ دارند چندتا شَدّ دارد[29] برای هیچ کتابی علی وجه الأرض این کارها نشده.
آگاهی حضرت ابراهیم به عذاب نشدن حضرت لوط(علیهما السّلام)
اما جریان حضرت لوط(سلام الله علیه) در جریان حضرت لوط مستحضرید که لوط از انبیای اولواالعزم نبود به خود حضرت ابراهیم ایمان آورد که در قرآن دارد ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾[30] (این یک) و مهاجرت کرده به یک منطقه نزدیک نه دور برای اینکه وقتی آن فرشتهها آمدند به حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) گفتند: ﴿إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ﴾[31] معلوم میشود آنجایی که حضرت لوط بود و مؤمنان به حضرت لوط بودند نزدیک محلّ زیست وجود مبارک حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) بود (این دو) چون لوط به حضرت ابراهیم ایمان آورد ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾ مؤمنان به لوط هم در حقیقت مؤمنان به حضرت ابراهیم بودند این از کلّ جریان باخبر بود (این سه) خود حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) درون آتش رفت و مصون ماند این را از نزدیک دید (این چهار) آن وقت چگونه احتمال میدهد که فرشتههایی که برای تعذیب میآیند پیغمبر خدا حضرت لوط را عذاب کنند پس این اصلاً در خاطره مبارک حضرت ابراهیم خطور نکرده که فرشتهها ندانند یا عذاب عمومی باشد, پس این اصلاً محور بحث نیست.
محور مجادله حضرت ابراهیم(علیه السّلام)در تعبیر ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوط﴾
محور بحث این مجادله و گفتگوی وجود مبارک ابراهیم است حالا یا با خدا یا با فرشتهها و فرستادههای خدا طبق دو احتمالی که مرحوم شیخ طوسی در تبیان درباره این ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوط﴾[32] را بیان کردند[33] و مستحضرید که اینها به اذن خدا دعا میکنند توسل دارند شفاعت دارند که دعا, قضای الهی را «و قد اُبرِمَ ابراماً» برمیدارد[34] آن روایتی را که هم سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در سورهٴ مبارکهٴ «هود» و هم در همین سورهٴ «عنکبوت» در هر دو جا این روایت را نقل کرد[35] در جوامع روایی ما از مرحوم کلینی نقل شده است[36] در تفسیر شریف کنزالدقائق این روایت به طول آمده این روایت محفوف به قرینه است که منظور گفتگوی وجود مبارک ابراهیم با فرستادههای خدا این نبود که شما میخواهید محلی را عذاب کنید که در آن پیغمبر هست یا مؤمن هست در تمام محورهای گفتگو, سخن این است که اگر یک مؤمن یا بیشتر باشد, وسیله شفاعت الهی را فراهم میکند که خدا از عذاب آن محل به برکت آن چند مؤمن صرفنظر کند نه اینکه شما که میخواهید عذاب کنید در آنجا مؤمنین هستند این مؤمنین را چه کار میکنید تا فرشتهها بگویند که ما اینها را نجات میدهیم کلمه «أعلم»[37] هم همیشه به معنای «أفضل» نیست چون در مواردی ما داشتیم که کلمه «خیر» از معنای افضلیّت تهی شده بود این روایتی را که مرحوم کلینی دارد محفوف به قرینه است و آن روایت این است که در تفسیر شریف کنزالدقائق جلد ده صفحه 140 و 141 آمده و آن عبارت از این است که وجود مبارک ابراهیم اول فرشتهها آمدند بشارت دادند بعد مسئله انذار و اهلاک قوم لوط را ذکر کردند معمولاً بشارت, مقدم بر انذار است حالا بر اساس سَبق رحمت بر غضب یا بر اساس کثرت رحمت بالقیاس الی غضب لذا ﴿مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ﴾[38] است نه «مُنذرین و مبشّرین» اینها هم اول بشارت دادند بعد جریان انذار اما وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) با دریافت چنین بشارتی خب اینها از آینده خبر دادند فرمودند خدا به تو فرزند میدهد خدا به تو نوه میدهد خب این اِخبار غیبی است این تردیدی ندارد که اینها فرستادههای خدایند خبر غیب آوردند از طرف خدا آمدند و بنابراین حرف گزاف نمیزنند اینها یقیناً باخبرند و درست سخن میگویند تمام گفتگوهای حضرت ابراهیم با این فرستادهها که در سورهٴ «هود» دارد ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ مسئله شفاعت است.
روایتی در تبیین معنای ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوط﴾
بعد از اینکه حضرت ابراهیم شنید اینها برای تعذیب قوم لوط آمدند آن نشاط و خوشحالی فرزند داشتن و نوه داشتن مسکوت ماند درباره این شفاعت سخن گفت «فقال لهم ابراهیم لماذا جئتم» این را مرحوم کلینی نقل میکند یعنی مرحوم کلینی میگوید علی بن ابراهیم عن اٴبیه عن ابن فضّال عن داود بن فرقد عن ابی یزید الحمّاد[39] عن أبی عبدالله(علیه السلام) آن وقت وجود مبارک ابی عبدالله این روایت را نقل میکند بعد در ذیل, فرمایش جدّ بزرگوارش حسن بن علی را نقل میکند که این فرمایش جدّش حسن بن علی نشان میدهد که صدر و ساقه این روایت در کدام مساق است. وجود مبارک حضرت امام صادق فرمود ابراهیم(سلام الله علیه) به فرشتهها فرمود برای چه کاری آمدید؟ «قالوا فی إهلاک قوم لوط» حضرت فرمود: «إن کان فیها[40] مائة من المؤمنین أتهلکونهم»[41] یعنی «أتهلک» آن قوم را نه «تهلک» مؤمنین را, فرمود اگر صدتا مؤمن در بین اینها باشد باز هم اهل این محل را هلاک میکنی؟ «قال جبرائیل(علیه السلام)[42] لا, قال(علیه السلام)[43] فإن کان فیها خمسون» پنجاهتا مؤمن باشد باز هم این محل را هلاک میکنی, آنها از اول نگفتند ما اینها را خارج میکنیم بعد بقیه را هلاک میکنیم «قال لا, قال فإن کان فیها ثلاثون, قال لا, قال فإن کان فیها عشرون, قال لا, قال فإن کان فیها عشرة قال لا, قال فإن کان فیها خمسة قال لا, قال فإن کان فیها واحد» اگر یک نفر باشد «قال لا, ﴿قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ﴾» برای اینکه عذاب قطعی است جا برای شفاعت نیست. آنگاه وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) در ذیل فرمود: «قال الحسن بن علی[44](علیهما السلام) لا أعلم هذا القول إلاّ و هو یَستبقیهم» وجود مبارک امام صادق میفرماید جدّ من میفرماید تمام این گفتگوها برای این است که این قوم را نجات بدهد «یستبقیهم» یعنی آن قوم را «و هو قول الله عزّ و جلّ ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾» نه درباره لوط یا مؤمنین لوط وجود مبارک امام صادق این قضیه را نقل میکند بعد در ذیلش میفرماید جدّم میفرماید معنای ﴿یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ﴾ این است که قوم لوط را نجات بده بعد وقتی که خب عذاب قطعی باشد خب همه تابعاند وقتی فرشتهها گفتند: ﴿وَإِنَّهُمْ آتِیِهمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ﴾[45] خب قضای قطعی را همه تابعاند و اول کسی که تابع است خود وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 41.
[2] . سورهٴ طارق, آیات 13 و 14.
[3] . ر.ک: المیزان، ج 19، ص 164.
[4] . سورهٴ حدید, آیهٴ 23.
[5] . نهجالبلاغه, حکمت 439.
[6] . سورهٴ جمعه, آیهٴ 1; سورهٴ تغابن, آیهٴ 1.
[7] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 83.
[8] . سورهٴ حج, آیهٴ 18.
[9] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 11.
[10] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 44.
[11] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 185.
[12] . الکافی, ج2, ص19 و ج7, ص52; الامالی (شیخ طوسی), ص529.
[13] . سورهٴ ماعون, آیات 4 و 5.
[14] . سورهٴ مطففین, آیهٴ 14.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 152.
[16] . سورهٴ بقره, آیات 40, 47 و 122.
[17] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 7.
[18] . سورهٴ قمر, آیهٴ 54.
[19] . سورهٴ قمر, آیهٴ 55.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 194.
[21] . سورهٴ نحل, آیهٴ 126.
[22] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 56.
[23] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 43.
[24] . الکنی و الألقاب, ج2, ص482.
[25] . سورهٴ حجر, آیهٴ 9.
[26] . مصباح المتهجّد, ص253, 316 و 318.
[27] . سورهٴ بقره, آیات 1 و 2.
[28] . سورهٴ بقره, آیهٴ 282.
[29] . تفسیرالمحیط الاعظم(سیدحیدرآملی) ، ج2،ص402 ؛ الوافی،ج9،ص1782.
[30] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 26.
[31] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 31.
[32] . سورهٴ هود, آیهٴ 74.
[33] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج6, ص35.
[34] . الکافی, ج2, ص469 و 470.
[35] . المیزان, ج10, ص327 و 328 و ج16, ص128.
[36] . الکافی, ج5, ص546 ـ 548.
[37] . اشاره به واژه ﴿أعْلَم﴾ در سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 32.
[38] . سورهٴ بقره, آیهٴ 213.
[39] . در کافی «حمّار» آمده است.
[40] . در کافی «فیهم» آمده است.
[41] . در کافی «تهلکونهم» آمده است.
[42] . در کافی، «علیهالسلام» نیامده است.
[43] . در کافی، «علیهالسلام» نیامده است.
[44] . در کافی بعد از «الحسن بن علی»، «قال» آمده است.
[45] . سورهٴ هود, آیهٴ 76.
تاکنون نظری ثبت نشده است