display result search
منو
تفسیر آیات 27 تا 32 سوره عنکبوت

تفسیر آیات 27 تا 32 سوره عنکبوت

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 107 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 27 تا 32 سوره عنکبوت"
- تفاوت معنای «سماء» و «سماوات» در بیان قرآن؛
- تفاوت معنای «اجر» با «اجرت» و «جزا»؛
- نمونه‌هایی از پاداش‌­های معنوی خداوند به حضرت ابراهیم (ع)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (27) وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ (28) أَءِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (29) قَالَ رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ (30) وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ (31) قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (32)﴾

سر سنگینی ظاهری جزای برخی سیئات
نکاتی که مربوط به مباحث قبل است این است که مسائل حقوقی که در اسلام مطرح است با مسائل حدود و تعزیرات و حقّ جامعه با هم ملحوظ است در جریان قطع دست دزد چند شبهه هست که از سابق به این شبهات پاسخ دادند یکی از آن شبهات این بود که دست در اسلام معلوم نیست که چقدر می‌ارزد زیرا اگر کسی دست دیگری را قطع کند دِیه فراوانی دارد و اگر همان صاحب دست, مال کسی را از جایِ حرز به سرقت ببرد به اندازه یک چهارم دینار, یک چهارم مثقال طلا, این دست را قطع می‌کنند خب اگر دست به اندازه یک چهارم مثقال طلا می‌ارزد چرا دیه‌اش چندین برابر است اگر دست چندین برابر می‌ارزد چرا در هنگام سرقت یک چهارم دینار دستش را قطع می‌کنند این دست اگر به ربع دینار می‌ارزد «یدٌ بخمس مئین عسجد ودیت» دستی که پانصد مثقال دِیه اوست «ما بالها قُطِعَت فی ربع دینارٍ» چرا برای یک چهارم دینار قطع می‌شود؟ دستی که پانصد دینار می‌ارزد برای یک چهارم دینار قطع بشود این متعادل نیست. عدّه‌ای جواب دادند که دست‌ها فرق می‌کند دست پاک با ناپاک یکسان نمی‌ارزد
هناک مظلومَة عزّت بقیمتها

و هاهنا ظَلَمَت هانت علی الباری[1]
آنجا که دست، مظلومانه قطع می‌شود پانصد مثقال دیه دارد آنجا که ظالمانه مال مردم را سرقت می‌کند یک چهارم دینار می‌ارزد این‌چنین نیست که همه دست‌ها یک اندازه بیرزد بنابراین مسئله قصاص, مسئله صبغه حقوقی و اینها با هم در نظر گرفته می‌شود کسی که سرقت کرده است امنیّت جامعه را به هم زده چون امنیّت مالی جامعه را به هم زده است این جزا معادل با عمل اوست یا کمتر از عمل او, هرگز کیفر عمل و جزای عمل بدتر از عمل نیست منتها عمل را باید در نظر گرفت عملِ سرقت گذشته از اینکه مال شخصی را از بین می‌برد امنیّت جامعه را آسیب می‌رساند لذا با توجه به سلب امنیّت, این قطع دست جزای اسوأ نیست.
سر تعبیر به﴿ثُمَّ﴾ در آیه بیستم
مطلب بعدی درباره اینکه تعبیر به ﴿ثُمَّ﴾ شده است ﴿ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ﴾[2] این ترتیب به لحاظ سیر انسان است که از دنیا وارد آخرت می‌شود وگرنه بهشت موجود است جهنم موجود است و از بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) هم برمی‌آید که از ما نیست کسی که باور نکند هم‌اکنون بهشت و جهنم موجود هستند,[3] پس این ﴿ثُمَّ﴾ به لحاظ سیر کسی است که «کادحٌ إلی ربّه کدحاً فملاقیه»[4]

تفاوت معنای «سماء» و «سماوات» در بیان قرآن
مطلب سوم آ‌ن است که کلمه سماء گاهی مطلق است گاهی جمع آنجا که جمع است نظیر سماوات برای شمول همه آسمان‌هاست آنجا که مطلق است آن هم همه را شامل می‌شود این فرد نیست مطلق است اگر فرمود: ﴿وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ فِی السَّماءِ﴾[5] این سما مطلق است مفرد نیست در قرآن کریم گاهی سماوات مطرح است که جمع است, گاهی مطلق مطرح است که کار همان جمع را انجام می‌دهد.
تفاوت معنای «اجر» با «اجرت» و «جزا»
مطلب چهارم فرق بین اجر و اجرت و جزاست اجرت را معمولاً در مسائل مالی و امثال ذلک مطرح می‌کنند اگر کسی اجیر شد مستحقّ اجرت است اجر را معمولاً در مطالب دینی مطرح می‌کنند این حصر نیست ممکن است آنجا هم به اجرت یاد بشود ولی تعبیر رایج این است که اجر را درباره مسائل معنوی ذکر می‌کنند اجرت را درباره مسائل اقتصادی و مادی. اما جزا, جزا با اجر فرق می‌کند جزا چه درباره حسنه چه درباره سیّئه مطلقا استعمال می‌شود ولی اجر درباره سیّئه استعمال نشده یعنی نمی‌شود, نمی‌شود که اجر کافر جهنم است اجر را درباره مسائل پاک و خیر و لطف و رحمت به کار می‌برند اینها نکاتی بود که مربوط به مسائل گذشته است.
سرّ عدم تصریح به نام حضرت اسماعیل(علیه السّلام) در آیات محل بحث
پرسش: در آیه شریفه ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ﴾ چطور از حضرت اسماعیل نام نبردند؟
پاسخ: چون وجود مبارک اسماعیل آن طوری که برخی از مفسّران مخصوصاً زمخشری در کشاف دارد می‌گوید شهرت او باعث بی‌نیازی از نام بردن اوست در بعضی از آیات مفصّلاً مسئله ذبح او و ﴿تَلَّهُ لِلْجَبِینِ﴾[6] اینها را آورده دیگر اسماعیل(سلام الله علیه) أشهر از آن بود که نیازی به تسبیح داشته باشد این حرف عدّه‌ای از مفسّران «منهم زمخشری» در کشّاف است.
نمونه هایی از پاداش­های معنوی خداوند به حضرت ابراهیم(علیه السّلام)
فرمود ما به وجود مبارک ابراهیم, اسحاق دادیم که فرزند اوست یعقوب دادیم که نوهٴ اوست وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) از ما فرزند خواست ما دعای او را مستجاب کردیم به او اسحاق دادیم که فرزند اوست در بعضی از سوَر کلمه یعقوب را که ذکر فرمود, نافله را کنار آن ذکر کرد فرمود: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ﴾ این تمام شد برای اینکه اجابت دعاست ﴿وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً﴾[7] این ﴿نَافِلَةً﴾ برای یعقوب است یعقوب نوهٴ اوست او از ما فرزند خواست ما دعای او را مستجاب کردیم به او فرزند دادیم به نام اسحاق, نوه هم دادیم به عنوان نافله, نافله یعنی بیش از آن مقداری که او خواسته است نَفل یعنی زاید, زاید بر خواستهٴ او ما به او نوه هم دادیم این مربوط به آن آیاتی است که کلمه ﴿نَافِلَةً﴾ را ذکر می‌کند که این ﴿نَافِلَةً﴾ وصف یعقوب است نه وصف اسحاق ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ﴾ این تمام شد ﴿وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً﴾ اما اینجا سخن از نافله نیست فرمود: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ﴾ بعد فرمود نه تنها در برابر این کارهای خداپسندانه خلیل الرحمان(سلام الله علیه) به او فرزند و نوه دادیم بلکه در ذریّه ابراهیم(سلام الله علیه) نبوّت را قرار دادیم انبیای ابراهیمی همه ذراری حضرت ابراهیم‌اند چهار کتاب از کتاب‌های رسمی الهی را به نوه‌های او دادیم به موسای کلیم تورات دادیم به عیسای مسیح انجیل دادیم به داوود زبور دادیم و به وجود مبارک پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) قرآ‌ن دادیم این کتب چهارگانه فیضی است که ذات اقدس الهی به ذریّه ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) داد.
برخی از پاداش­های دنیوی خداوند به حضرت ابراهیم(علیه السّلام )
پرسش: اجر دنیایی‌اش همین بود؟
پاسخ: نه, اجر دنیایی‌اش که فراوان بود فرمود: ﴿وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا﴾ آن تلاش و کوششی که ابراهیم خلیل کرد ما به آن اوج عظمت رساندیم مشکلات او را حل کردیم او هم به ما مطمئن شد وقتی که هاجر(سلام الله علیها) به وجود مبارک ابراهیم عرض کرد «إلی مَن تدعُنا» فرمود: «إلی ربّ هذه البنیة»[8] این می‌شود توحید تام بالأخره این زمین و زمان را خدا آفرید و می‌تواند اداره کند این توحید تام آن برکات را هم داشت آنجا را آباد کرد طوری آباد کرد که ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ در تمام فصول چهارگانه آنجا نعمت‌ها موج می‌زند با اینکه از خودش هیچ چیزی ندارد اینها نعمت‌های الهی است و به وسیله برکت ابراهیم خلیل, وقتی که هاجر عرض کرد «إلی من تدعُنا» داری می‌روی من و این بچه شیری را به چه کسی سپردی با ضرس قاطع فرمود: «إلی ربّ هذه البنیة» خیلی از مشرکان سعی می‌کردند خودشان را به وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) مرتبط کنند.
پرسش: قرار دادن نبوّت در ذریّه, برای حضرت ابراهیم چه برکتی داشت؟
پاسخ: بالأخره «ولد صالح یدعو له»[9] همین است آنکه خود زکریا(سلام الله علیه) گفت: ﴿رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْداً وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ﴾[10] همین است هر کار خیری که ولد انجام می‌دهد درباره والد انجام می‌شود چه «یدعو له» چه «لا یدعو له», اثر خیر اوست, فرزند, برکت اوست تمام کار خیری که پسر می‌کند پدر از آن طرْفی می‌بندد.
پرسش: حضرت ابراهیم رسول هم بوده؟
تبیین رسول بودن حضرت ابراهیم(علیه السّلام)
پاسخ: بله, برای اینکه پیام خدا را رسانده ﴿رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ﴾[11] این پیام الهی است که به نمرود می‌رساند ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً﴾[12] دست به تبر برداشت با آنها استدلال کرد.
پرسش: درباره حضرت موسی فرمود: ﴿رَسُولاً﴾.[13]
پاسخ: این هم همین‌طور است لازم نیست کلمه رسول را بگوید وقتی احتجاج می‌کند با عموی خود, احتجاج می‌کند با نمرود, احتجاج می‌کند با قوم خود که بت‌پرست‌اند این رسالت است.
احتجاج‌های وجود مبارک ابراهیم در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» گذشت فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ ٭ إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُم لَهَا عَاکِفُونَ﴾[14] لا نعنی بالرسالة الاّ همین! این از طرف خدا آمده با مردم دارد سخن می‌گوید احتجاج می‌کند آنها را محکوم می‌کند دست به تبر می‌برد مبارزه می‌کند معنی رسالت همین است بالاتر از همه اینها مسئله امامت است که ﴿وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾[15] اینکه ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ﴾ بعد آنها پاسخ می‌دهند حضرت استدلال می‌کند دست به تبر می‌کند بتکده می‌رود بت‌ها را ریز ریز می‌کند اینها مأموریت یک رسول است اگر نبیّ بود فقط خبر دریافت می‌کرد که این کارها را انجام نمی‌داد.
در آیه 72 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» فرمود: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً﴾
سر تعبیر﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ با وجود صالح بودن ابراهیم خلیل در دنیا
الآن بحث در این است که در خیلی از موارد از این ذوات قدسی [یعنی انبیا] به عنوان صالحین یاد شده است در آیه 72 سورهٴ «انبیاء» این بود که ﴿وَکُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِینَ﴾ در این گونه از آیات از وجود مبارک ابراهیم به عنوان صالح یاد شده است ولی در آیه 130 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و همچنین آیه محلّ بحث [و نیز آیه 122 سورهٴ «نحل»] دارد ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ این چه نکته‌ای را می‌تواند در بر داشته باشد چطوری است که در آخرت جزء صالحین است مگر الآن جزء صالحین نیست؟ اگر در آیه 130 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود: ﴿وَمَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ این نشان می‌دهد که صالح بودن مراتبی دارد مراتب وُسطای این صالحین در دنیا نصیب انبیا و مرسلین هم هست ﴿کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾[16] اما وقتی در چند جا فرمود: ﴿إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ می‌فرماید این در آخرت «من الصالحین» است این معلوم می‌شود که صالح بودن مراتبی دارد و آن مرتبه علیایش که برای اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است وجود مبارک ابراهیم به این مرحله می‌رسد یا ﴿أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ﴾[17] که بعضی از انبیا از خدای سبحان مسئلت می‌کند این است.
امکان تکامل علمی و ممکن نبودن تکامل عملی در قیامت
پرسش: با توجه به اینکه انسان با عمل صالح به مقام صالحین می‌رسد و در قیامت جای عمل نیست, این چطور است؟
پاسخ: نه, قیامت جای جزاست نه اینکه او با عمل در قیامت به صالحین برسد اعمالی که در دنیا انجام می‌دهد بعضی از آن اعمال استحقاق او را جهت لحوق به صالحین وسطا تأمین می‌کند (یک) برخی از اعمال‌اند که اگر او را بخواهد به صالحین اعلا ملحق کند, این به قیامت است (دو) نه اینکه در قیامت کاری انجام می‌دهد که به وسیله آن کار، صالح می‌شود در قیامت تکامل علمی هست خیلی از چیزها برای انسان در قیامت روشن می‌شود که در دنیا روشن نبود اما تکامل عملی نیست چون مثلاً کسی کاری انجام بدهد که واجب باشد یا مستحب و او به مقامی برسد بله, آثاری که او در دنیا گذاشته یکی پس از دیگری باید به او برسد تا او به مقام صالحین اعلا راه پیدا کند بر اساس «مَن سَنّ سنّة حسنة»[18] یا ﴿جَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ﴾ همه کتاب‌هایی که مورد عمل جوامع بشری است همه انبیایی که خدمات خوبی کردند همه اینها در ضمن اینکه در نامه اعمال خود انبیا نوشته می‌شود در نامه عمل وجود مبارک ابراهیم هم نوشته می‌شود اینها زمینه فراهم می‌کند که ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ بشود.
سخنان حضرت لوط(علیه السّلام) با قوم خویش
در آیه چهارده سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» که فرمود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ﴾ این ﴿نُوحاً﴾ منصوب است به آن ﴿أَرْسَلْنَا﴾ بعد هم فرمود: ﴿وَإِبْرَاهِیمَ﴾ و قصّه ابراهیم را ذکر فرمود که برخی‌ها مثل زمخشری در کشّاف دو احتمال دادند یکی اینکه این ابراهیم منصوب باشد به جهت عطف بر ﴿نُوحاً﴾ یعنی «أرسلنا إبراهیم» یکی اینکه منصوب باشد به «اُذکر»[19] یعنی «اُذکر ابراهیم إذ قال» این لوط هم عطف است بر ﴿نُوحاً﴾ یعنی «و أرسلنا لوطاً» اگر قرآن کریم دارد ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ﴾ بعد دارد: ﴿وَإِبْرَاهِیمَ﴾ که ظاهراً عطف است بر ﴿نُوحاً﴾ یعنی «أرسلنا ابراهیم» معلوم می‌شود جزء مرسلین است بعد فرمود: ﴿وَلُوطاً﴾ یعنی «أرسلنا لوطاً» لوط هم می‌شود جزء مرسلین ﴿إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ فرمود آ‌نها به یک سیّئه بی‌سابقه‌ای مبتلا بودند این کار را شما چرا انجام می‌دهید شما آن راه که حفظ نسل است, ﴿نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ﴾, برای فرزند صالح است آن را رها کردید و از طرفی هم ﴿وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾ هم که به همین معنا ذکر شده است مناسب است برخی‌ها گفتند اینها گذشته از اینکه به یکدیگر اکتفا می‌کردند رهگذرها را, عابرین را هم مورد صدْمه قرار می‌دادند راهزنی هم داشتند که ﴿وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾ به آ‌ن معنا هم ذکر شده[20] اینها مقابل هم نیستند که ما بگوییم یا آن معناست یا این معناست ممکن است به هر دو جنایت تن در داده باشند هم راهزنی کرده باشند راه دیگران را گرفته باشند راه افراد را می‌بستند و به آنها اهانت می‌کردند و هم اینکه راه تولید را می‌بستند ﴿أَءِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾
آسیب­های جدایی دین و علم
می‌بینید اگر علم باشد و دین نباشد چه خطر دارد دین باشد و علم نباشد هم چه خطر دارد اگر دین باشد و علم نباشد جریان گالیله‌سوزی و رسوایی قرون وسطا را به همراه دارد علم باشد و دین نباشد جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم را به همراه دارد انسان جرأت نمی‌کند بگوید تلفات این دو جنگ چقدر بود اینکه می‌بینید الآن اروپا به حسب ظاهر دموکراسی را پذیرفته این بر اساس ترس است نه بر اساس عقل, از بس آدم کشتند نرم شدند دینِ بی‌علم گالیله را می‌سوزاند علمِ بی‌دین دو جنگ جهانی را ایجاد می‌کند. اینکه انسان قبر انبیا را می‌بوسد در و دیوار این حرم را می‌بوسد برای همین جهت است اینها انسان را آدم کردند الآن مگر ژاپن از نظر صنعت عقب‌افتاده است ولی بدترین خرافات و بت‌پرستی در گوشه‌ و کنار همین ژاپن هست در چین هست اینکه آدم این کتاب را بالای سر می‌گذارد این بالای سر گذاشتن تنها برای شب‌های قدر نیست همیشه قرآن بالای سر ماست اینها آمدند بشر را آدم کردند فرمود این کارها چیست که شما می‌کنید فرزند را شما باید حفظ بکنید نسل آینده را حفظ بکنید ﴿أَءِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾.
انحراف قوم لوط، در ارتکاب منکر در مجالس عمومی
پرسش: تأتون لازم نیست؟
پاسخ: نه, به همین معناست نه آمدن و رفتن این کنایه از همان کار است چون کنایه از آن کار است متعدّی است.
فرمود: ﴿وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ﴾ اینجا هم متعدّی است و مفعول‌به گرفته نه یعنی می‌آیید, قرآن کریم گاهی با کنایه از یک مطلب یاد می‌کند تا برسد به آن تصریح, کتاب عفّت است و ادب. فرمود شما در نادی مجلسی که خالی باشد نمی‌گویند نادی اما وقتی که جمعیت باشد می‌گویند نادی فرمود در حضور مردم در محفل‌هایتان این کارهای زشت را انجام می‌دهید این ﴿الْمُنکَرَ﴾ اگر الف و لامش عهد ذکری باشد مخصوص همین ﴿لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ﴾ است اما آن طوری که برخی از مفسّران نقل کردند بسیاری از کارهای زشت را اینها در جلسات عمومی انجام می‌دادند[21] اینها که می‌گویند اخلاق, قراردادی است همین است دیگر نمی‌دانند انسان باید تکامل پیدا کند کمالش به امر حقیقی و تکوینی است نه قراردادی مگر می‌شود یک موجود تکوینیِ حقیقیِ خارجی را به امور قراردادی کامل کرد اخلاق, حقیقتی است واقعیّتی است منتها به صورت امر و نهی در آمده به صورت قانون در آمده تکیه‌گاهش حقیقت است نتایجش هم حقیقت است اخلاق امر اعتباری است یعنی چه؟!
عکس­العمل قوم لوط در برابر هدایتگری آن حضرت
﴿وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ﴾ آنها می‌گفتند که اینها را بیرون کنید ﴿أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ﴾ این مقدّس‌نماها را از شهر بیرون کنید این مرتجعان را بیرون کنید این عقب‌افتاده‌ها را از شهر بیرون کنید ﴿أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِن قَرْیَتِکُمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» فرمود: ﴿وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تبْصِرُونَ﴾ این ﴿أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ﴾ نشان می‌دهد که «أتی» به معنی آمدن نیست ﴿أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ٭ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ﴾[22] این مقدّس‌نما که ادّعای پاکی دارند اینها را از شهر بیرون کنید این حرف‌های رسمی آنها بود الآن که به ستوه آمدند آخرین بار که دیدند وجود مبارک لوط دست‌بردار نیست گفتند ﴿ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾ اگر راست می‌گویی عذاب خدا را بگویید بیاورند. در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» به این صورت بیان شده که ﴿وَلُوطاً آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ ٭ وَأَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾[23] در آنجاها تهدید بود اما در اینجا ﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾ اگر راست می‌گویی عذاب بیاور
دعای حضرت لوط و علت تفاوت تعبیر آیات 22 و 25 درباره نصرت
اینجا وجود مبارک لوط دعا کرد و عذاب آمد ﴿قَالَ رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ﴾ این نصرت هم مستحضرید گاهی مفرد, گاهی جمع ذکر شده در همین سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» که محلّ بحث است آیه 22 دارد که ﴿وَمَا لَکُم مِن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾ که مفرد است در بعضی از آیات دیگر دارد که برای اینها ناصرینی نیست آیه 25 این است ﴿وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِن نَاصِرِینَ﴾ اِفراد آنجا و جمع اینجا به این است که آنجا مطلق مراد است یعنی هیچ نصیری هیچ ولیّی برای تبهکاران نیست اینجا که ﴿نَاصِرِینَ﴾ فرمود, جمع ذکر کرد برای آن است که این گروه فراوان‌اند برای هیچ کدام از اینها ناصر نیست اگر اینها صد نفرند گفته می‌شود که این اوّلی ناصر ندارد دومی ناصر ندارد سومی ناصر ندارد وقتی جمع‌بندی می‌کنند می‌گویند این گروه ناصرین ندارند پس سرّ جمع آوردن ناصر در آیه 25 و مفرد آوردن نصیر در آیه 22 این است. حالا لوط عرض کرد: ﴿رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ﴾
اجابت دعای حضرت لوط و گفتگوی فرشتگان با حضرت ابراهیم
و خدا هم استجابت کرد استجابت خدا از کجا معلوم می‌شود از اینجا که فرمود: ﴿وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ﴾ فرشته‌های الهی اول وارد محضر ابراهیم(سلام الله علیه) شدند چون خود لوط به حضرت ابراهیم وابسته بود اصلِ دین را داشت ولی آیات بیّنهٴ او را کاملاً تصدیق کرد که ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾[24] این ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾ معنایش این نیست که ـ معاذ الله ـ لوط سابقه ایمان نداشت تازه به وسیله ابراهیم مؤمن شد این فرشته‌ها هم وارد محضر ابراهیم شدند و بشارت دادند که ما می‌خواهیم ریشه ظالمان را برکَنیم ﴿قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ﴾ که تبهکارانه زندگی می‌کنند ﴿إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ﴾ وجود مبارک ابراهیم عرض کرد شما اگر بخواهید این قریه را ویران کنید لوط در آ‌نجا زندگی می‌کند آنها گفتند ما نه تنها می‌دانیم لوط زندگی می‌کند می‌دانیم فرزندان او هم هستند و اگر کسی هم به او ایمان آورده باشد آنها را هم می‌شناسیم و در خانواده او هم کسی است که نباید نجات پیدا کند او را هم می‌شناسیم شما سفارش کردی که ما لوط را نجات بدهیم ما این چهار مطلب را به اطلاع شما می‌رسانیم لوط را می‌دانیم, آل‌لوط را می‌دانیم, مؤمنین به لوط را می‌دانیم, زنِ او باید هلاک بشود آن را هم می‌دانیم ﴿قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطاً﴾ بعد آ‌نها عرض کردند ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا﴾ می‌دانیم در این قریه چه کسی است ﴿لَنُنَجِّیَنَّهُ﴾ این لوط که شما فرمودید ما او را نجات می‌دهیم (یک) و اهل او را نجات می‌دهیم اهل او یعنی اعضای خانواده او و اگر کسی در این قریه به او ایمان آورده باشد او را نجات می‌دهیم ﴿إِلَّا امْرَأَتَهُ﴾ که این جزء مانده‌هاست که این باید عذاب ببیند ﴿إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ﴾ حالا وقتی فرستاده‌های الهی متمثّل شدند وقتی وارد این منطقه شدند عدّه‌ای طمع‌کارانه می‌خواستند وارد خانه لوط بشوند که برخی از اینها در مباحث آیات قبل گذشت.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . روض الأخیار المنتخب من ربیع الأبرار, ص194.
[2] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 20.
[3] . التوحید (شیخ صدوق), ص118.
[4] . ر.ک: سورهٴ انشقاق, آیهٴ 6.
[5] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 22.
[6] . سورهٴ صافات, آیهٴ 103.
[7] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 72.
[8] . الکافی, ج4, ص201.
[9] . الکافی, ج7, ص56.
[10] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 89.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 258.
[12] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 58.
[13] . سورهٴ مریم, آیهٴ 51.
[14] . سورهٴ انبیاء, آیات 51 و 52.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 124.
[16] . سورهٴ انعام, آیهٴ 85.
[17] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 101; سورهٴ شعراء, آیهٴ 83.
[18] . الکافی, ج5, ص9 و 10.
[19] . الکشاف, ج3, ص446.
[20] . ر.: التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص202; ر.ک: مجمع‌البیان, ج8, ص440.
[21] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص202.
[22] . سورهٴ نمل, آیات 54 ـ 56.
[23] . سورهٴ انبیاء, آیات 74 و 75.
[24] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 26.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:19

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی