display result search
منو
تفسیر آیات 14 تا 20 سوره روم

تفسیر آیات 14 تا 20 سوره روم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 85 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 14 تا 20 سوره روم"
- دلیل اهتمام سورههای مکی به موضوع معاد؛
- دلالت ﴿یُحْبَرُونَ﴾ بر استمرار لذتبخشی نعمتها در قیامت؛
- عدم راهیابی ثواب و عقاب به اعمال انسان در قیامت.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ (14) فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ (15) وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَروا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ (16) فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ (17) وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ (18) یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ (19) وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ (20)﴾

دلیل اهتمام سورههای مکی به موضوع معاد
چون سورهٴ مبارکهٴ «روم» در مکه نازل شد و مطالب محوری سوَر مکّی, اصول دین است یعنی توحید و وحی و نبوّت و معاد و خطوط کلی فقه و اخلاق و حقوق است بعد از بیان آن مطالب اصولی, جریان قیامت را همانند ترجیع‌بند یکی پس از دیگری ذکر می‌کند در آیه دوازده فرمود: ﴿یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ﴾ در آیه‌ چهارده هم فرمود: ﴿وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ﴾ در آیه شانزده هم سخن از لقاءالآخرة است مهم‌ترین مشکل مردم مکه بعد از مسئله شرک همان انکار معاد بود تهذیب نفس, رعایت عدل و عقل, امنیت و امانت, زندگی سالم و صالح بدون اعتقاد به معاد ممکن نیست یعنی هیچ ممکن نیست جامعه‌ای اصلاح بشود مگر با اعتقاد به معاد زیرا اگر ـ معاذ الله ـ چنین عقیده‌ای نباشد اگر کسی قدرتی داشت و در جایی پنهانی بود و کسی از او باخبر نبود چه دلیلی دارد که او فضیلت را رعایت کند و از لذّت بگذرد هیچ وجهی ندارد برای اینکه کسی او را نمی‌بیند بر فرض هم ببیند نمی‌تواند جلوگیری کند حساب و کتابی هم که در عالَم نیست به هیچ وجه, به نحو سالبه کلیه «لولا المعاد» تمدّن به معنای حقیقی ضامن اجرا نخواهد داشت چون بر اساس ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾[1] زندگی می‌کند در نهان اگر کسی قدرتی داشت دستش به مال مردم به بیت‌المال یا به حقوق دیگری رسید کسی خبر نداشت به چه دلیل او از لذتی صرف‌نظر کند, اگر بدون معاد تمدن ممکن نیست و اگر بدون معاد سعادت و امنیت ممکن نیست این را ذات اقدس الهی در سوَر مکّی مکرّر در مکرّر بیان می‌کند و مشکل مردم حجاز هم این بود چه اینکه مشکل مردم مستکبر شرق و غرب هم همین است تنها چیزی که انسان را از تجاوز حفظ می‌کند اعتقاد به معاد است که این عمل زنده است (یک) عمل زنده در جهان سرگردان نیست (دو) ممکن نیست عمل زید را به حساب عمرو بنویسند (سه) عمل, هر عاملی را درگیر می‌کند (چهار) که ﴿لَیْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی﴾[2] خب چنین باوری جلوی رذیلت را می‌گیرد لذا مکرّر می‌فرماید: ﴿یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ﴾, ﴿لِقَاءِ الْآخِرَةِ﴾ پشت سر هم در این دو, سه آیه مکرّر سخن از معاد است.
دلالت ﴿یُحْبَرُونَ﴾ بر استمرار لذتبخشی نعمتها در قیامت
در تعبیر این آیات ﴿فِی رَوْضَةٍ﴾ نکره است برای تفخیم, ﴿فِی الْعَذَابِ﴾ معرفه است برای آن عذاب معهودی که قرآن مشخص کرده است ﴿یُحْبَرُونَ﴾ فعل است که لحظه به لحظه سرور جدید پیش می‌آید اما ﴿مُحْضَرُونَ﴾ اسم است که بر ثبات دلالت دارد مستحضرید الآن ما الحمدلله سالمیم از سلامت لذت نمی‌بریم برای اینکه برای ما عادی است اما آن‌که از بیمارستان ترخیص شد سلامت خودش را باز یافت در کمال نشاط است در بهشت نعمت‌ها مستدام است اما این‌طور نیست که در اثر عادت, لذتی در کار نباشد هر لحظه بهشتی لذت می‌برد از آن نشاطش, سلامتش, رفاهش, تنعّمش. الآن انسانی که متمکّن باشد وضع مالی‌اش مناسب باشد چون از نظر مال در رفاه است از نظر سلامت در رفاه است این سلامتی و رفاه برای او لذت‌بخش نیست او احساس نمی‌کند چون امر عادی است و اگر ـ خدای ناکرده ـ یکی از اینها گرفته بشود دوباره برگردد انسان احساس لذت می‌کند ما در دنیا لذت مستدام و مستمر نداریم مگر اینکه فاصله بشود ولی در صحنه بهشت امر مستدام و مستمر است و لذت‌بخش چه اینکه برای ما در دنیا نوشیدن آب اگر مسبوق به رنج عطش نباشد لذّت‌آور نیست خوردن غذای گوارا اگر مسبوق به رنج گرسنگی نباشد لذّت‌آور نیست ولی در بهشت انسان بدون رنج عطش از آب کوثر لذت می‌برد بدون رنج گرسنگی از غذای بهشت لذت می‌برد مثل دنیا نیست که لذت باید مسبوق به رنج باشد چون در دنیا یک انسان سیر اگر خواست غذا بخورد لذت نمی‌برد کسی که تشنه نیست اگر بخواهد آب بنوشد لذت نمی‌برد در بهشت بدون سَبق رنج هم از نوشیدن لذت برده می‌شود هم از غذا خوردن لذا ﴿یُحْبَرُونَ﴾ است چون فعل مضارع است دلالت بر استمرار دارد استمرار غیر از ثبات است یعنی هر لحظه هست اما هر لحظه کار خودش را انجام می‌دهد هر لحظه حبور است و سرور است و نشاط اما در جریان دوزخ فرمود: ﴿فَأُولئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ﴾.
عدم راهیابی ثواب و عقاب به اعمال انسان در قیامت
مطلب دیگر اینکه ـ همان بیان نورانی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که حضرت امیر(سلام الله علیه) هم در نهج‌البلاغه آن را نقل کرد ـ فرمود: «إنّ الیوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل»[3] یعنی انسان وقتی مُرد دیگر شریعت و رسالت و تکلیف قطع می‌شود وارد صحنه پاداش می‌شود کاری انسان در قیامت انجام بدهد که به وسیله آن کار, ثواب ببرد یا به وسیله آن کار, معاقَب بشود چنین چیزی در قیامت نیست وگرنه آنجا هم دین بود و تکلیف بود و شریعت بود می‌شد دنیا; این لعنی که دوزخیان نسبت به یکدیگر می‌کنند نظیر آیه‌ای که می‌گوید: ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾[4] این یک لعن لفظی باشد که یکی دیگری را سبّ کند یا فحش بدهد یا لعن کند ثواب ببرد یا عقاب بشود نیست اینجا هم که فرمود: ﴿وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ﴾[5] کُفری بورزد در برابر ایمان که ثواب ببرد نیست این همان تبرّی عملی و علنی است مثل اینکه انسان از آتش فاصله می‌گیرد این فعل, فعلی نیست که عبادی باشد ثواب داشته باشد واجب یا مستحب و مانند آن باشد این‌چنین نیست ﴿وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ﴾ یک کفرِ تکلیفی باشد بلکه انزجار عملی است که از آنها فاصله می‌گیرد چه اینکه تبرّی ﴿تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوْا﴾[6] هم همین‌طور بود که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت.
ثمره یادآوری قیامت، تسبیحگویی خدا در اوقات چهارگانه
حالا که این‌چنین شد مسئله قیامت هست و هرگز صالح و طالح یکسان نیستند بلکه حسابی هست, کتابی هست, هر کسی در برابر کارش کیفر یا پاداش می‌بیند متفرّعاً بر اصول گذشته فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ﴾ این فاء تفریع است بر اصول گذشته یعنی تسبیح کنید ذات اقدس الهی را این جمله خبریه به داعی انشا القا شده است فاء آن متفرّع بر اصول گذشته است یعنی اکنون که این‌چنین است پس در هر بامداد و شامگاه و نیم‌روز خدا را تسبیح کنید ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾, ﴿وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ این چهار وقت را ذکر فرمود برای اینکه چهار حالت تازه است آن جمله ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ که جمله معترضه است در وسط ذکر کرد تا روشن بشود که انسان با جهان هماهنگ خواهد بود ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ﴾ یعنی «حین تدخلون فی المساء» أمسیٰ در برابر أصبح یعنی «دخل فی المساء» «أصبح» یعنی «دخل فی الصباح», «أظهر» یعنی «دخل فی الظهر» در جریان افعال سه‌گانه چون استعمال شد فرمود: ﴿حِینَ تُمْسُونَ﴾ یعنی «تدخلون فی المساء» ﴿وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾ یعنی «تدخلون فی الصباح» ﴿وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ یعنی «تدخلون فی الظهر» اما درباره ﴿عَشِیّاً﴾ چنین فعلی در لغت عرب استعمال نشده که «اَعشیٰ» یعنی «دخل فی العشاء» چنین چیزی استعمال نشده لذا اینجا ﴿عَشِیّاً﴾ را به صورت اسم ذکر فرمود بر خلاف آن سه فعل چون آن سه فعل استعمال شده.
هماهنگی تسبیح و تحمید انسان با تسبیح و تحمید نظام تکوین
این جمله ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ یعنی کار شما با جهان تکوین هماهنگ است (یک) آنها حمد می‌کنند شما تسبیح می‌کنید (دو) حمد آنها با تسبیح آنها همراه است به دلیل آیات دیگر, تسبیح شما هم با حمد شما همراه است به دلیل آیات دیگر این‌چنین نیست که تقسیم کار شده باشد آنها شاکر باشند شما اهل تسبیح باشید اگر فرشته است حمد و تسبیحش با هم‌ است اگر انسان است حمد و تسبیحش با هم است اگر آسمان و زمین است حمد و تسبیحش با هم است برهان می‌گوید حمد و تسبیح باید همراه باشد قرآن هم اینها را همراه کرده در جریان فرشته‌ها برابر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت آیه سی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود که آنها به خدا عرض کردند ﴿وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ﴾ یعنی هم اهل تسبیحیم هم اهل تحمیدیم اینها قرین هم است تسبیح ما در صحبت تحمید است یا در جامه تحمید است که حالا این «باء», «باء» مصاحبه باشد یا ملابسه باشد درباره انسان هم فرمود: ﴿فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ﴾[7] این ﴿فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ﴾ یعنی تسبیحتان با تحمید همراه باشد نظام کلی, جمع‌بندی بین آسمان و زمین و انسان و جن در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به صورت یک اصل کلی که جزء جوامع‌الکلم است بیان شده در آنجا بعد از آیه 43 که فرمود: ﴿سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ آیه 44 سورهٴ «اسراء» این است که ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّماوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ﴾ چه موجودات آسمانی چه موجودات زمینی هر چهار قسم یعنی آسمان‌ها و اهل آسمان‌ها, زمین و اهل زمین همه اینها ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّماوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ﴾ اما نه اینکه تسبیحشان از تحمید جدا باشد بلکه ﴿وَإِن مِن شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ پس از سنخ تقسیم نیست که شما تسبیح بکنید آسمان‌ها تحمید بکنند بلکه شما و آسمانی‌ها تسبیحتان با تحمید است.
اثبات فقر هویتی انسان و ربط محض بودن او
این آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که فرمود: ﴿وَإِن مِن شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً﴾ ناظر به آن است که هر موجودی دو کار دارد دو ادراک دارد در برابر هر کار و هر ادراکی هم خدا را حمد می‌کند ذکر می‌کند هر موجودی فقر خودش را احساس می‌کند در بحث‌های قبل داشتیم که اینکه خدای سبحان فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾[8] این فقر برای انسان اگر گفتیم «الانسان فقیر» از سنخ «زید قائم» نیست که عرض مفارق باشد چون قیام گاهی هست گاهی نیست اما فقر گاهی باشد گاهی نباشد این نیست پس از سنخ عرض مفارق نیست اگر گفتیم «الانسان فقیر» از سنخ «الاربعة زوج» نیست که فقر برای انسان عرض لازم باشد درست است که هیچ‌گاه زوجیّت اربعه را رها نمی‌کند و درست است که هیچ‌گاه فقر انسان را رها نمی‌کند اما بالأخره زوجیّت, عرض لازم است هیچ عرضی در مرتبه معروض نیست و هر عرضی از مرتبه معروض بیرون است یعنی اربعه در مقام ذات زوج نیست برای اینکه زوجیّت نه جنس آن است نه فصل آن, فقر برای انسان در آیه ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾ از سنخ «الأربعة زوج» هم نیست قسم سوم وقتی می‌گوییم «الانسان ناطق» این ناطق برای انسان نه عرض مفارق است نه عرض لازم بلکه ذاتی است اما ذاتیِ ماهیّت است نه ذاتیِ هویّت چون ماهیّت تابع هستی است و اصل نیست اگر گفتیم ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾ یعنی «الانسان فقیر» این به منزله «الانسان ناطق» نیست زیرا این نطق, ذاتیِ ماهیّت است و نه ذاتی هویّت در مرحله هویّت حضور ندارد تنها راهی که دارد اگر ما بگوییم «الانسان فقیر» مثل اینکه بگوییم «الانسان موجود» که در هویّت او فقر است نه اینکه در ماهیّت او فقر باشد اگر ماهیّت تابع هستی است و هستیِ او وابسته است پس از سنخ «الانسان موجود» است در گوهر هستیِ انسان ربط به خدا هست این فقر هم یک فقر مادی و امثال ذلک نیست یعنی یک وجود رابط یعنی وابسته.
خودشناسی و محتاجدیدن خویش، سبب مراجعه انسان به خدا
خب اگر کسی خودش را بشناسد یقیناً خدا را خواهد شناخت برای اینکه این فقر, وابستگی به خداست اگر کسی وابستگی به خدا را شهوداً درک کند یقیناً الله را درک می‌کند. هر موجودی این‌طور است تنها درباره ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ نیست چون همه به طرف خدا محتاج‌اند حالا که همه به طرف خدا محتاج‌اند پس انسان و غیر انسان فقر خودش را احساس می‌کند و به کسی باید مراجعه کند که مشکل او را حل کند فقیر که نمی‌تواند فقیرانه به سر ببرد بالأخره باید نیاز او را کسی برطرف کند آن بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه که فرمود: «و رأیت أنّ طلبَ المحتاج الی المحتاج سفهٌ مِن رَأیه و ضَلّةٌ مِن عقله»[9] این از غرر بیانات حضرت است در صحیفه فرمود احتیاج انسان به انسان, سفاهت است کسی دستش را پیش دیگری دراز می‌کند؟! ـ این چه منطقی است! ـ فرمود من رأیم این است من مشاهده کردم من این را می‌بینم که اگر مخلوقی به مخلوق مراجعه کند و از او چیزی بخواهد این سفاهت است این گمراهی است «و رأیت أنّ طلب المحتاج الی المحتاج سفهٌ مِن رَأیه و ضلّةٌ من عقله» البته دیگری وسیله است ما الآن به آفتاب مراجعه می‌کنیم دهها فایده می‌گیریم به آب مراجعه می‌کنیم دهها فایده می‌گیریم می‌گوییم خدای سبحان را شکر که ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ﴾[10] اینها را خلق کرده برای رفع نیاز ما اما به غیر خدا مراجعه کنیم از آنها کمک بگیریم که اگر آنها به ما ندادند ما مشکل داشته باشیم این سفاهت است اینکه می‌بینید ایران اسلامی به برکت کار امام و خون‌های پاک شهدا در برابر هیچ تحریمی سر خم نکرده و نمی‌کند بر اساس همین مکتب است یعنی ممکن است که رزق انسان به دست دیگری باشد که اگر تحریم کردند انسان مشکل داشته باشد تمام مشکل ما این است که ما این معارف را یک مقدار جدّی نگرفتیم فرمود این سفیهانه است که اگر کسی خیال کند رزق او, سعادت او به دست دیگری است که اگر دیگری نداد یا تحریم کرد این مشکل داشته باشد.
ما الآن هر روز از شمس و قمر و آتش کمک می‌گیریم یعنی می‌گوییم خدای سبحان اینها را خلق کرده برای رفع نیاز ما اینها هم محتاج به ذات اقدس الهی‌اند اما این‌طور نیست که زمام کار به دست دیگری باشد که اگر تحریم کرد انسان مشکل داشته باشد این بارها به عرضتان رسید خدای سبحان فرمود تمام مار و عقرب عائله من هستند ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[11] فرمود هر ماری هر عقربی در هر گوشه عالَم باشد اینها عائله من هستند من متعهّدم که اینها را روزی بدهم.
تأمین بودن رزق و روزی و غفلت ما از آن
پرسش: ... برای اوحدی از مردم است.
پاسخ: برای همه است منتها حالا غافلیم این بحث‌ها برای تعلیم نیست در حقیقت، این حرف‌ها تازه نیست در درون همه ما هست فرمود: ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ این ﴿عَلَی﴾ تعهّد را می‌رساند می‌فرماید تمام مارهای عالَم آن مار زنگی پُرسم عائله من هستند من عهده‌دارم که او را روزی بدهم وقتی خواستند اباذر(رضوان الله علیه) را تبعید کنند دستور رسید که هیچ کسی او را تا مرز مدینه بدرقه نکند ولی حضرت علی(سلام الله علیه) حسنین, بعضی از اصحاب خاص اعتنا نکردند اباذر را بدرقه کردند هر کدام از این ذوات مقدس فرمایشی گفتند اباذر هم مطلبی گفت, جمع‌بندی این بود که اگر تمام روی زمین هیچ گیاهی روئیده نشود و هیچ قطره بارانی از آسمان به زمین نیاید خدا می‌تواند روزی بدهد[12] با آن فکر, انقلاب پیروز شد با همان فکر, دفاع هشت ساله پیروز شد الآن هم همان فکر است منتها کمی غفلت آمده خب وقتی خدا متعهّد است فرمود تمام این حرام‌گوشت‌ها عائله من هستند می‌شود در عالَم فرض بشود یک گرگ و گرازی روزی نداشته باشد؟!
از در بخشندگی و بنده‌نوازی ٭٭٭ مرغ هوا را نصیب، ماهی دریا[13]
می‌بینید یک مرغ حرام‌گوشت از همان بالا شیرجه می‌رود درون آب می‌رود ماهی می‌گیرد
از در بخشندگی و بنده‌نواز٭٭٭ مرغ هوا را نصیب، ماهی دریا
این خدا برای همه همه حرام‌گوشت‌ها روزی قائل شد برای همه مار و عقرب‌ها روزی قائل شد ممکن نیست کسی موحد باشد و درمانده باشد این خداست! این حرف‌ها افرادی مثل اباذر را, سلمان را, به راه انداخت الآن هم همان حرف است.
غفلتزدایی راز اصرار قرآن بر تسبیح خدا در اوقات چهارگانه
اینکه اصرار قرآن کریم این است که صبح به نام خدا, عصر به نام خدا, ظهر به نام خدا برای این است که انسان غفلت نکند ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ﴾ این جمله اسمیه است خبر است و به داعی انشا القا شده ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ ٭ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ نه اینکه این ﴿عَشِیّاً﴾ و این ﴿تُظْهِرُونَ﴾ به سماوات و ارض برگردد این عشیّ و اظهار به همان اِمساء و اصباح برمی‌گردد این حالت‌ها مختلف است چون چهار حالت اصلی برای انسان در شب و روز هست پس هیچ موجودی به غیر خدا حقّ رجوع ندارد, باید به خدا مراجعه کند. چون فقر خود را می‌بیند (یک) غیر خدا توان آن را ندارد که فقرزدایی کند (دو) به خدا مراجعه می‌کند و نیاز خود را دریافت می‌کند (سه) در برابر احسان الهی حق‌شناسی می‌کند شکر می‌کند (چهار) آخری یعنی شکر, با اوّلی که احساس فقر است کنار هم آمده خدا را تسبیح می‌کنند برای اینکه او اگر ـ معاذ الله ـ محتاج باشد که مشکل‌گشا نیست خدا را تحمید می‌کند برای اینکه مشکل ما را حل می‌کند.
برهانیبودن همراهی تسبیح با تحمید
پس آن اصل کلی که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه 44 فرمود: ﴿وَإِن مِن شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ با برهان همراه است الاّ ولابد تسبیح با تحمید همراه است برای اینکه خدا را برای چه ما تنزیه می‌کنیم می‌گوییم ما محتاجیم او منزّه از حاجت است او همه نِعم را داراست نه تنها محتاج نیست بلکه احتیاج محتاجان را رفع می‌کند چون احتیاج ما را رفع می‌کند پس محمود ماست او هم مسبَّح است هم محمود, همه ما مثل فرشته‌ها می‌گوییم ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ﴾, ﴿نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ﴾ حالا یا غافلیم یا غیر غافل بالأخره این از سنخ تقسیم کار نیست که تسبیح برای ما و تحمید برای فرشته‌ها منتها ما گاهی غفلت داریم گاهی تذکّر, به ما تذکر می‌دهند که صبح و شام تسبیح کنیم و فرشته‌ها اهل غفلت و اینها نیستند آیه نوزده و بیست سورهٴ «انبیاء» این بود ﴿وَلَهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلاَ یَسْتَحْسِرُونَ﴾ هرگز خسته نمی‌شوند ﴿یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لاَ یَفْتُرُونَ﴾ اما برای ماها این‌چنین نیست حتی برای خود پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود: ﴿قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلاً ٭ نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً ٭ أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً﴾[14] نیمی از شب را بخواب کمتر از نیم, بیشتر از نیم, یک مقدار استراحت کن یک مقدار هم عبادت کن اما فرشته‌ها دائم‌الذکرند هیچ خستگی در آنها نیست برای ماها این تفکیک هست.
ضرورت تلاش انسان در عین تأمین بودن روزی
پرسش: آیا جامعه باید با توحید ابوذری اداره ‌شود یا..؟
پاسخ: بالأخره فضای فکری جامعه «إمّا بالإجمال أو بالتفصیل» فضای توحید است این توحید می‌تواند جامعه را اداره کند همه ما موظفیم انجام وظیفه کنیم کم نداریم اما به ما گفتند: ﴿فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها﴾ این ﴿فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها وَکُلُوا مِن رِزْقِهِ﴾[15] همین است انسان اگر مریم(سلام الله علیها) باشد اگر عیسی هم باشد اگر این دو بزرگوار که ﴿جَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ﴾ باشد بالأخره دستی باید دراز بکند در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» و مانند آن که مربوط به آن حضرت بود گذشت شما می‌بینید از راه غیب خدای سبحان فرشته را می‌فرستد ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا﴾[16] بعد ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾[17] بعد ﴿فَنَفَخْنَا فِیهَا﴾[18] بعد عیسی(سلام الله علیه) به دنیا می‌آید هنگام زایمان عیسی هم ﴿فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾[19] این نخله خشک سرسبز می‌شود و پرخرما می‌شود همه اینها از راه غیب است اما به مریم(سلام الله علیها) می‌گویند تو هم دستی دراز بکن این شاخه را تکان بده این خرما بریزد بگیر دیگر این مقدار برای تو ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾[20] این‌چنین نیست که حالا ما این درخت را سرسبز کردیم پربار کردیم این خرما مستقیماً بیاید دهن تو, تو هم دستی تکان بده این نظام, این نظام هستی یک دست تکان دادن لازم است شما می‌بینید الآن در کرانه و کناره این دریای خزر غرق نعمت است هزارها هکتار سرسبز است از یک طرف شمال دریا از یک طرف جنوب جنگل, سرسبزی‌های فراوان اما با علف هرز دارد اداره می‌شود ما اگر مدیریت داشته باشیم کاملاً می‌توانیم علوفه داممان را با این هزارها هکتار که در همسایگی دریاست تأمین کنیم که برای علوفه از خارج چیزی اگر به ما ندادند مشکل نداشته باشیم برای علوفه ارز ندهیم این دیگر انرژی هسته‌ای نیست که خیلی تلاش و فکر و عمق فکری بخواهد غرض این است که اگر انسان مریم هم باشد باید دست تکان بدهد یک مقدار روزی خودش را بگیرد این نظام, نظام کار است آنکه خدای سبحان فرمود, فرمود من روزی را آماده کردم خب مار و عقرب که روزی می‌خورند این‌طور نیست که در لانه‌شان باشند و روزی بخورند اینها می‌گردند و روزی پیدا می‌کنند این نظام را خدای سبحان با حرکت, با تلاش, با کوشش اداره کرده شما بپذیرید که از این جوان‌ها هزارها کار ساخته است که قبلاً این کار مقدورشان نبود اگر کسی واقعاً مدیریت داشته باشد ما برای کارهای کشاورزی به هیچ وجه لازم نیست ارز بدهیم حالا بگویند چون به ما علوفه ندادند لبنیات ما گران شده آخر ما نیازی به اینها نداریم این هلند و امثال هلند که به اندازه مازندران و گیلان نیست ولی آنها صادرات فراوانی از نظر لبنیات دارند ما این مقدار اگر باشد می‌توانیم بالأخره علوفه داممان را تأمین کنیم.
عوامفریبی و ستم ظالمان، منشاء محرومیت برخی از انسانها
پرسش: جناب استاد در آفریقا که این همه گرسنه مضطر هست و زمین..
پاسخ: اینها را گرسنه نگه داشتند نه گرسنه هستند حرفی که امروز استکبار می‌زند همان حرفی است که دیروز معاویه می‌زد همین کاری که الآن استکبار همان یک درصد در برابر نود و نه درصد دارند می‌کنند معاویه درصدد توجیه گرانی و تورّم و امثال ذلک گفت که خدا در مخزن خود روزی‌ها دارد بر اساس ﴿إِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ﴾[21] قضا و قدر الهی این است که برای شما همین مقدار نازل کرده است خب مردم هم که آشنا نبودند به آیه ﴿إِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ﴾ را خب درست ادراک نمی‌کردند در این عوام‌فریبی‌های اموی احنف بن قیس برخاست گفت معاویه اینجا سه مسئله است چرا مغالطه کردی مسئله اُولیٰ این است که در محضر الهی همه چیزها هست ما معتقدیم, مسئله دوم این است که ذات اقدس الهی برابر نیاز, همه نعمت‌ها را نازل کرده است معتقدیم, مسئله سوم آن است که برای ما نازل کرده تو گرفتی در خزینه خودت گذاشتی مردم را گرفتار فقر کردی[22] نه این است که نباشد, هست, از این طرف تلاش و کوشش هست از آن طرف همان بیان نورانی حضرت امیر هست که فرمود: «مَن وجد ماءً و تراباً ثمّ افتقر فأبعده الله»[23] مردمی که زمین دارند, آب دارند, خاک دارند ولی در کشاورزی محتاج به دیگران باشند از رحمت خدا دورند خب بالأخره مدیریت لازم است تلاش و کار لازم است کوشش لازم است همه که نباید پشت میز بنشینند.
کل نظام هستی تسبیح و تحمیدگوی الهی
غرض این است که هیچ موجودی نیست مگر اینکه تسبیح‌گوی حق است «تسبیح‌گوی او نه بنی‌ادم‌اند و بس»[24] و هیچ موجود نیست مگر اینکه حمدگوی حق است و هیچ موجود نیست که اینها را جدای از هم داشته باشد پس ﴿إِن مِن شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ پس این تفکیکی که در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آمده که فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ ٭ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ برای تقسیم وظیفه نیست هم حمد آنها با تسبیح همراه است هم تسبیح ما با حمد همراه است به شهادت آن دو, سه آیه‌ای که در بحث‌های قبلی بود.
همه تلاشهای انسان در پرتو عنایت الهی
پرسش: این حرکت و تلاش انسان در رابطه با کسب روزی استقلالاً از طرف خودش باید باشد یا آن هم باید «بحول الله» باشد؟
پاسخ: همه‌اش «لا حول و لا قوّة الا بالله» قبلاً گذشت که این نماز, مکتب است ما که از سجده برمی‌خیزیم می‌گوییم «بحول الله تعالی و قوّته أقوم و أقعد» معنایش این نیست که من از سجده سر برداشتم برای رکعت بعد بلند شدم این «بحول الله و قوّته» است معنایش این است که تمام قیام و قعود ما به حول خداست این ذکر «بحول الله و قوّته» تبرّی از جبریّت اشاعره و تفویض معتزله است وقتی شما می‌گویید: «بحول الله تعالی و قوّته أقوم و أقعد» حرف اشاعره را رد می‌کنید که می‌گویند: «لا حول و لا قوّة الا لله» چون آنها جبری‌اند می‌گویند: «لا حول و لا قوّة الا لله» شما برای بشر سهم قائلید حرف معتزله را رد می‌کنید برای اینکه آنها می‌گویند «لا حول و لا قوّة لله» خدا انسان را رها گذاشت شما حرف مفوّضه را دارید رد می‌کنید شما که در هر رکعتی که از سجده سر برداشتید می‌خواهید بایستید می‌گویید «بحول الله تعالی و قوّته أقوم و أقعد» یعنی «لا جبر و لا تفویض»[25] شما در نماز هم از اشاعره تبرّی می‌جویید هم از معتزله تبرّی می‌جویید هم جبر را نفی می‌کنید هم تفویض را نفی می‌کنید آن‌که می‌گوید «لا حول و لا قوّة لله» که تفویضی است آن را نفی می‌کنید آن‌که می‌گوید «لا حول و لا قوّة الا لله» که جبری است آن را نفی می‌کنید خود را مسئول می‌دانید شما را خدا مختار آفرید این وظیفه ماست که به ما فرمود: ﴿فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها﴾ روی دوش زمین سوار بشوید روزی بگیرید خب این کار آسانی نیست این فرازهای کوه, شناختن درون این کوه, معدن‌شناسی کردن که کار آسانی نیست فرمود بروید روزی‌هایتان را بگیرید حتی اگر کسی در حدّ مریم(سلام الله علیها) هم باشد بالأخره باید دستی تکان بدهد. پس اینکه فرمود: ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ معنایش آن است که این تحمید با تسبیح همیشه همراه است بعد فرمود: ﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ﴾ این سنّت الهی است گاهی انسان را از نطفه, گاهی نطفه را از انسان, گاهی شجر را که حیات گیاهی دارد از هسته, گاهی خوشه و سنبل را که حیات گیاهی دارند از حبّه, هم از حبّه بی‌جان خوشه می‌سازد هم از هسته بی‌جان درخت می‌سازد, هم از درخت باجان هستهٴ بی‌جان می‌سازد هم از خوشهٴ با جان حبّه بی‌جان می‌سازد این هست حالا یکی از مصادیقش هم گفتند اگر کسی مؤمنی بود فرزندش غیر مؤمن این ﴿یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ﴾ است و امثال ذلک.
ناصواب بودن حمل تسبیح در اوقات چهارگانه بر نماز
اما نکته‌ای که مربوط به ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ﴾ و بعد از آن است از ابن عباس نقل شده که این ناظر به نمازهای پنج‌گانه است اینکه فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ﴾ یعنی «دخلتم فی المساء» این ناظر به صلات مغربین است مغرب و عشاء اینکه فرمود: ﴿وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾ ناظر به نماز صبح است اینکه فرمود: ﴿وَعَشِیّاً﴾ ناظر به نماز عصر است اینکه فرمود: ﴿وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ ناظر به نماز ظهر است مرحوم امین الاسلام در مجمع‌البیان می‌فرماید این قول, احسن است[26] و این فرمایش ناصواب است برای اینکه صلوات پنج‌گانه با این ترتیب در مدینه نازل شده نه در مکه و این سور‌ه, سورهٴ مکّی است در مکه نازل شده ما این را تطبیق بکنیم بر نمازهای پنج‌گانه با این کیفیت محدود این هماهنگ نیست مگر به معنای جامعش باشد که اصل ذکر و امثال ذلک است.
احیای زمین در بهار، نمونهای از معاد
فرمود: ﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ مستحضرید وقتی بهار شد دو کار پیش می‌آید یکی خوابیده‌ها بیدار می‌شوند, یکی مرده‌ها زنده می‌شوند درخت‌ها در زمستان خواب‌اند نه مُرده باشند خشک نشدند بلکه تغذیه نمی‌شوند, آب جذب نمی‌کنند و مانند آن, وقتی بهار شد «إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور»[27] اینها بیدار می‌شوند وقتی بیدار شدند شروع می‌کنند به تغذیه, وقتی تغذیه کردند این خاک‌هایی که اطراف آنهاست به حسب ظاهر مرده است این کودهای مرده آن هواهایی که دارای ذرّات فراوان زنده‌اند ولی به حسب ظاهر مرده‌اند این موجودات به حسب ظاهر مرده را این درخت جذب می‌کند و رشد می‌کند خب این خاکِ کنار درخت که مرده است به وسیله جذب با ریشه‌های درخت به ساقه و برگ تبدیل می‌شود این خاکِ مرده زنده می‌شود پس در بهار هم خوابیده‌ها بیدار می‌شوند هم مرده‌ها زنده می‌شوند اینکه فرمود: ﴿یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ این ناظر به احیای مرده‌هاست که به وسیله درخت‌ها و خوشه‌ها زنده می‌شوند ﴿وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ﴾ شما روحی دارید که آن نمرده است این روحتان که نمی‌میرد بدنی دارید این بدن زنده می‌شود همان‌طور که شما هر سال دارید می‌بینید که مرده‌ها را خدا زنده می‌کند اینکه فرمودند: «إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور» همین است خب شما این همه مرده‌ها را زنده می‌کنید گاهی حیات گیاهی پیدا می‌کنند, گاهی حیات انسانی پیدا می‌کنند, گاهی حیات حیوانی پیدا می‌کنند همین مرده‌ها را اینکه گفتند انسان از جمادی می‌میرد نبات می‌شود از نبات می‌میرد حیوان می‌شود[28] معنایش این نیست که انسان با خوردن گوشت گوسفند از مرحله حیوانیّت به انسانی آمده چون انسان که حیوان نمی‌خورد همین که گوسفند را سر بریدند می‌شود جماد این دیگر حیوان نیست این نه حیوان است نه گیاه, همین که سبزی‌ها این کاهو و امثال ذلک را بریدند می‌شود جماد, انسان نه نامی می‌خورد نه حیوان, هیچ نامی غذای حیوان نمی‌شود, هیچ حیوانی غذای انسان نمی‌شود آنکه غذاست جماد است همین جماد را انسان زنده می‌کند همین حیوان, آن جماد را زنده می‌کند حیوان می‌کند, بنابراین فرمود شما هر روز دارید می‌بینید که مرده را خدا دارد زنده می‌کند بالأخره این دست شما که حیات دارد این بدن شما که حیات دارد از همین موادّ مرده بود حیوانات همین‌طور است چه تعجّبی می‌کنید که خدای سبحان مرده را زنده کند آن روحتان که اصلاً نمرده سر جایش محفوظ است این بدنتان هم با این وضع زنده است ﴿وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ ٭ وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ طه, آیهٴ 64.
[2] . سورهٴ نجم, آیهٴ 39.
[3] . نهج‌البلاغه, خطبه 45; ر.ک: الخصال (شیخ صدوق), ج1, ص51.
[4] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 38.
[5] . سورهٴ روم, آیهٴ 13.
[6] . سورهٴ بقره, آیهٴ 166.
[7] . سورهٴ حجر, آیهٴ 98; سورهٴ نصر, آیهٴ 3.
[8] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 15.
[9] . الصحیفة السجادیة, دعای 28.
[10] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 79.
[11] . سورهٴ هود, آیهٴ 6.
[12] . ر.ک: الکافی, ج8, ص207.
. دیوان سعدی، غزل1.[13]
[14] . سورهٴ مزمل, آیات 2 ـ 4.
[15] . سورهٴ ملک, آیهٴ 15.
[16] . سورهٴ مریم, آیهٴ 17.
[17] . سورهٴ مریم, آیهٴ 17.
[18] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 91.
[19] . سورهٴ مریم, آیهٴ 23.
[20] . سورهٴ مریم, آیهٴ 25.
[21] . سورهٴ حجر, آیهٴ 21.
[22] . متشابه القرآن, ج1, ص123.
[23] . قرب الإسناد, ص55.
. مواعظ سعدی، قصیده 12.[24]
. الکافی، ج1، ص160.[25]
[26] . مجمع‌البیان, ج8, ص468.
[27] . التفسیر الکبیر, ج17, ص194.
. ر.ک: مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 187.[28]

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی