display result search
منو
تفسیر آیات 48 تا 53 سوره نمل

تفسیر آیات 48 تا 53 سوره نمل

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 89 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 48 تا 53 سوره نمل"
- اگر مدیریت زنان بعضا محدود است، به خاطر جنسیت آنها و ظرفیت جسمی آن‌هاست؛
- مدیریت زن‌ها بر نهادها و مراکز زنانه بهترین گزینه است؛
- نحوست و برکت زمان‌ها


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ (48) قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (49) وَمَکَرُوا مَکْراً وَمَکَرْنَا مَکْراً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (50) فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ (51) فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (52) وَأَنجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ (53)﴾

بعضی از مطالبی که مربوط به جریان حضرت سلیمان(سلام الله علیه) مطرح شد این است که وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) ضمن اینکه حکومت مرکزی داشت مسائل سیاسی, اجتماعی و مانند آن داشت، آن هدایت و تعلیم و تبلیغ و تزکیه نفوس را هم داشت و در اثر آن تعلیم و تربیت و تزکیه خیلی‌ها آگاه شدند و بعد هدایت شدند یکی از آنها هم ممکن است همین امرئه یمن باشد لکن معنایش این نیست که ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ﴾[1] یعنی به وسیله سلیمان البته همه افراد امّت به وسیله هدایت پیامبرانشان مهتدی می‌شوند اما اینکه این مَلکه سبا می‌گوید: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ﴾ یعنی همه ما در برابر ربّ‌العالمین منقادیم که این ﴿مَعَ﴾ به همان معنای خودش است. جریان ربّ‌العالمین را مشرکین می‌پذیرفتند خدا به عنوان ربّ‌العالمین است ربّ‌الأرباب است اله‌الآلهه است منتها تدبیر امور خاص مثل انسان زمین دریا صحرا دام و مانند آن به ارباب متفرّقه سپرده شده چه اینکه در جریان قوم ثمود که پیامبرشان صالح(سلام الله علیه) بود اینها با اینکه مشرک بودند اینها با اینکه درصدد ترور و توطئه علیه پیامبرشان بودند به الله هم‌قسم شدند گفتند: ﴿تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ﴾ پس مشرک, خدا را به عنوان واجب‌الوجود قبول داشت و ‌«لا شریک له‌», به عنوان خالق کل قبول داشت ‌«لا شریک له‌», به عنوان ربّ‌الأرباب و اله‌الآلهه قبول داشت ‌«لا شریک له‌» ولی امور جزئیه را به ارباب متفرّقه می‌سپردند نشانه‌اش همین قوم ثمودند که به الله قسم خوردند و هم‌قسم شدند تا جریان صالح(سلام الله علیه) را بَرکَنند.
مطلب دوم آن است که وجود مبارک سلیمان از این حوادث غیر عادی به عنوان معجزه یاد نکرد و قرآن هم از این رخدادهایی که تخت مَلکه سبا را از یمن به فلسطین می‌آورند به عنوان معجزه یاد نکرد جریان صرح ممرّد را به عنوان معجزه یاد نکرد اینها خارق عادت است کرامت است معجزه آن است که با تحدّی همراه باشد یعنی با دعوای نبوّت و امثال ذلک اما اینکه چرا به شاگردان مخصوص واگذار کرد که یکی از اینها بیاورند برای اینکه در قرآن کریم هم مسئله سرعت به خیر, مسابقه, ﴿سَارِعُوا﴾[2], ﴿فَاسْتبَقُوا﴾[3] ﴿سَابِقُوا﴾[4] اینها هست تا در امور خیر از یکدیگر جلو بزنند مسئولیت را بپذیرند و مانند آن, این کار را هم وجود مبارک سلیمان کرد و به شخص معیّن هم ارجاع نداد و در هیچ کدام از اینها سخن از معجزه نیست اما کرامت هست برای اینکه آن طوری که زمخشری و مانند ایشان نقل کردند که این قصر خاصّ ملکه سبا چندین بیرونی داشت قصور فراوانی بیرونی آن قصر محسوب می‌شدند و آن قصر ویژه اندرون همه اینها بود چه اینکه درهای فراوانی بود که بسته بود و آن درِ آخری به منزله اندرون همه این درها بود جای عرش بود[5] خب کسی همه این قصرها را طی کند درها را باز کند از راه غیر عادی و تخت را در کوتاه‌ترین مدت بیاورد این می‌شود کرامت لکن کار جن نبود کار همان ﴿الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾ بود چون آن پیشنهادی که عفریت داد وجود مبارک سلیمان که امضا نکرد آن ﴿قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾[6] امضا شده و وجود سلیمان هم از آن به عنوان معجزه یاد نکرد گفت: ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَم أَکْفُرُ﴾[7] اما جریان تَنکیر عرش برای آن است که این زن را بیازماید و اگر مسئولیّتی لازم بود به او عطا کند اینکه در برخی از کتابها نوشته شده که زن نمی‌تواند مدیر اجرایی کشور باشد یعنی نسبت به کلّ مملکت (یک) نسبت به جامعه مردها (دو) وگرنه برای اداره امور زنها چه کسی بهتر از خود زن یعنی اگر حوزه علمیه‌ای مدرسه‌ای مخصوص خواهرهای طلبه است یک مدیر زن می‌خواهد دانشگاهی مخصوص خواهرهاست یک مدیر زن می‌خواهد بیمارستان‌ها این طور درمانگاه‌ها این طور است پژوهشکده‌ها این طور کارهای اجرایی این طور است بالأخره زن‌ها نیمی از افراد جامعه‌اند همه نیازهایی که برای مردهاست برای زن‌هاست این نیمی از جامعه مدیر می‌خواهند مسئول می‌خواهند مسئول آن نیم می‌تواند زن باشد بلکه بهتر است که زن باشد.
پرسش:...
پاسخ: نه, مشکلی ندارد مسئله حجاب و عفاف و امثال ذلک است اگر زن نمی‌تواند کارهای اجرایی مردها را به عهده بگیرد برای اینکه فضیلت زن در این است که «لا یَرَیْنَ الرجال ولا یراهن الرجال»[8] خب همه زن‌ها در یک مملکت همان کارهایی که مردها نیاز دارند اینها هم نیاز دارند بالأخره کسی باید باشد که نیاز اینها را برطرف کند چه بهتر که آن زن باشد که نیاز اینها را برطرف کند پس اگر گفته شد این ﴿نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا﴾[9] برای آزمایش هوشمندی آن بانوست برای اینکه مسئولیتی به او بدهند به زنی که مدیر و مدبّره است مسئولیت اداره امور زن‌ها را دادن نقص نیست.
پرسش: حضرت سلیمان به این زن مسئولیتی نداده؟
پاسخ: بله خب به عنوان شاید گفته شد دیگر نه به عنوان باید؛ فرمود ما این را می‌خواهیم امتحان کنیم خب امتحان کنیم برای چه؟ معلوم می‌شود این برای هدفی است.
پرسش:...
پاسخ: نه نبود آن انقیاد مرکزی به آن صورت نبود و الآن آمده هم انقیاد سیاسی پیدا کرده هم ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[10] قبلاً گفته بود ﴿أُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾[11] برخی‌ها این حرف را حرف سلیمان دانستند[12] که این بسیار بعید است که سلیمان گفته باشد ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ خب ﴿کُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ برای چه؟ اما این بانو می‌گوید ما قبلاً آشنا بودیم در برابر حکومت مرکزی خضوعی داشتیم یعنی جلال و شکوه آن را می‌دانستیم آگاه بودیم اما ﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ﴾[13] آن عادت کهن اینها درباره بت‌پرستی نمی‌گذاشت که این موحّد باشد بعد در پایان گفت ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ از آن صَرْح یعنی کاخ بلورین و مَرمرین هم تعبیر به معجزه نشده تعبیر به کرامت نشده و نحوه ساختن آن هم مشخص نشده که به چه وسیله‌ای ساخته شده اما الآن گرچه قصرهای شیشه‌ای هست اما کاملاً مشخص است که این شیشه است یک انسان باهوشی که تربیت‌شده خانواده حکومت و سیاست بود و همه هم به هوشمندی او اعتراف کردند او نتواند تشخیص بدهد که این آب است یا شیشه چنین چیزی هم به عنوان کرامت نقل نشده اما حالا چطور ساخته شده را آن را قرآن کریم نقل نمی‌کند.
اما جریان صالح(سلام الله علیه) قصّه‌ای که ذات اقدس الهی در قرآن کریم از یک پیغمبر نقل می‌کند یا تنها از یک پیغمبر نقل می‌کند خب بر اساس تناسب مطلب است یا از چند پیامبر نقل می‌کند وقتی از چند پیامبر نقل کرد دو مطلب را به همراه دارد یکی تناسب مشترک یکی ترتیب آن انبیا. جریان تناسب حضرت موسی و همچنین داوود و سلیمان و صالح و لوط که بعد می‌آید با جریان صنادید قریش در مکه این تناسب مشترک است اما تنظیم این قصص که جریان داوود را اشاره کرد ولی قصّه‌اش را مبسوطاً ذکر نفرمود جریان سلیمان را بعد جریان صالح را بعد جریان لوط را ذکر کرد این گونه از نظم‌ها یا بر اساس تناسب زمانی است یعنی سیر تاریخی, یا بر اساس تناسب زمینی است یعنی جوار سرزمین، بخش مربوط به بحث ما در حقیقت مربوط به تناسب سرزمین است بنابراین در قصص قرآنی ضمن تناسب مطلب مشترک, ترتیب انبیا گاهی به لحاظ زمان و تاریخ است گاهی به لحاظ موقعیّت جغرافیایی و سرزمین است که بخش فعلی ما از همین قبیل است. وجود مبارک صالح که آمد تفرقه نینداخت او آمد مردم را به وحدت دعوت کرد و وحدت هم بدون توحید نمی‌شود عدّه‌ای بعد از تبیّن حق از باطل دست به تفرقه زدند اگر فرمود: ﴿فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ﴾[14] اینها به طرف تفرقه رفتند و اگر وجود مبارک هارون به وجود مبارک موسی(علیهما السلام) فرمود که من می‌هراسیدم ﴿أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ﴾[15] یعنی من گفتم چند روز صبر کنم شما تشریف بیاورید و اوضاع را اصلاح کنید و اگر من دخالت می‌کردم این گروه ارباً اربا می‌شدند من فعلاً موقّتاً صبر کردم کاری به اینها نداشتم تا شما خودتان بیایید و اصلاح کنید این‌چنین نیست که حفظ وحدت حتی بر اصل دین مقدم باشد فرمود اصل دین را شما می‌آیید حفظ می‌کنید ولی اینها هیچ کدام عامل تفرقه نبودند در قرآن کریم تفرقه را منحصراً برای طبقه طاغی و فاسد و مفسد ذکر کرد[16], بنابراین تفرقه از انبیا نیست تفرقه از طاغیان و مفسدان است. در سرزمین حجر نُه گروه بودند که اینها نه تنها فاسد و مفسد بودند بلکه مفسد محض بودند برخی افرادند که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾[17] برخی‌ها هستند که فاسد محض و مفسد صِرف‌اند این نُه گروه از همین قبیل بودند لذا ذات اقدس الهی درباره این نُه گروه فرمود: ﴿وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ﴾ که ﴿یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ﴾ (یک) ﴿وَلاَ یُصْلِحُونَ﴾ (دو) از قبیل ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ نیستند که یک نقطه مثبت داشته باشند همه نقاطشان تاریک است چنین جمعیتی که ﴿یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ﴾ ـ ﴿فِی الْأَرْضِ﴾ نه یعنی کلّ زمین یعنی در همان منطقه حجر منطقه‌ای که در قلمرو رسالت وجود مبارک صالح بود ـ ﴿وَلاَ یُصْلِحُونَ﴾ یعنی مفسد محض بودند هیچ امیدی برای اصلاح اینها نیست اینها الله را قبول داشتند به عنوان ربّ‌العالمین لکن بت‌پرست بودند اینها به یکدیگر گفتند هم‌قسم بشوید ﴿قَالُوا تَقَاسَمُوا﴾ نه اینکه این ﴿تَقَاسَمُوا﴾ فعل ماضی باشد که اینها ﴿قَالُوا﴾ که قبلاً قسم خوردند نه خیر این امر است یعنی فعلاً هم‌قسم بشوید به الله کارتان هم این باشد ما صالح را ترور می‌کنیم همراهانش را ترور می‌کنیم بعد هم اعلام می‌کنیم که ما نبودیم این ترور را به عهده نمی‌گیریم این کارشان بود این کار توطئه دشوار و سختی است که جهات فراوانی باید آن را همراهی بکند لذا با تنوین تفخیم و تعظیم از این مکر یاد شد ﴿وَمَکَرُوا مَکْراً﴾ که این تنوین برای تفخیم است بعد فرمود ما هم ﴿مَکَرْنَا مَکْراً﴾ این هم برای تفخیم است اما این مکر ما درون همان مکر آنها بود یعنی ما خواستیم آنها را بگیریم با دست آنها گرفتیم دیگر ذات اقدس الهی از جای دیگر سربازکِشی نمی‌کند یک وقت است که نظیر ﴿أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبَابِیلَ﴾[18] است ﴿تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِن سِجِّیلٍ﴾[19] است بله از جای دیگر سربازکشی می‌کند ولی یک وقت اگر خواست یک سلسله طاغیان را بگیرد با دست آنها, آنها را می‌گیرد این بیان نورانی حضرت امیر که بارها خوانده شد فرمود: «وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ‌»[20] دست و پای شما سربازان خدا هستند اگر بنا شد خدا کسی را بگیرد با دست او با زبان او با پای او، او را می‌گیرد حرفی می‌زند رسوا می‌شود این معنایش این است که ذات اقدس الهی به این شخص مهلت داد دید او اصلاح‌شدنی نیست با زبانِ او, او را گرفت جایی را امضا می‌کند جایی می‌رود حرفی را می‌زند جایی شرکت می‌کند رسوا می‌شود فرمود این طور نیست که اگر خدا خواست کسی را بگیرد همیشه از جای دیگر سربازکِشی کند خب اگر کسی دست و پای او سرباز خدا باشد باید خیلی احتیاط بکند دیگر فرمود همیشه این طور نیست که ﴿أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبَابِیلَ﴾ باشد یک وقت امضایی می‌کند رسوا می‌شود این معنی‌اش این است که با دستِ او, او را گرفته اینجا فرمود آنها مکر کردند ما هم مکر کردیم کلّ اوضاع را به هم زدیم ببینیم چه کسی پیروز شده خب اینکه فرمود: ﴿وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ﴾ چون تمیز ﴿تِسْعَةُ﴾ باید جمع باشد و مجرور این ﴿رَهْطٍ﴾ را گفتند معنیً جمع است ﴿یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ﴾ (یک) ﴿وَلاَ یُصْلِحُونَ﴾ (دو) یعنی اینها مفسد محض بودند.
فرمود اینها این کار را کردند ﴿تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ﴾ یعنی به الله سوگند یاد کنید هم‌قسم بشوید که خود این گوینده‌ها هم داخل در این قسم یادکننده‌ها هستند ما حتماً تَبییت می‌کنیم بیتوته کردن یعنی شب را به روز آوردن یا در شب تصمیم گرفتن در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این مسئله گذشت که ﴿إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لاَ یَرْضَی مِنَ الْقَوْلِ﴾[21] اینها تَبییت می‌کنند بیتوته می‌کنند تصمیم‌های شبانه دارند در سیره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است که «ما بَیَّتَ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قوماً قطُّ» هرگز شبانه پیغمبر کسی را مورد حمله قرار نداد این جزء سنن حضرت است جزء سیره‌های حضرت است اینها گفتند ما تبییت می‌کنیم شبانه می‌کشیم ترور می‌کنیم ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا﴾ بالأخره یک عدّه هستند که حامیان اینها هستند خون‌بهای اینها را طلب می‌کنند می‌گوییم ما نبودیم به عهده نمی‌گیریم حرفی که جناب زمخشری در کشّاف دارد در ذیل ﴿وَإِنَّا لَصَادِقُونَ﴾ این است که می‌گویند اینها آن قدر از دروغگویی منزجر بودند آن قدر به راستگویی علاقه داشتند که کشتن انبیا را کمتر از دروغ می‌دانستند و دروغگویی را بدتر از کشتن پیغمبر می‌دانستند[22] این استدلال ایشان ناصواب است برای اینکه اینها دنبال صدق و کذب نبودند اینها برای اینکه خودشان را بعداً نجات بدهند می‌گویند ما نبودیم اگر آنها دنبال نجات از کذب‌اند که این ﴿إِنَّا لَصَادِقُونَ﴾ حرف دروغ است جناب زمخشری! الآن که اینها دارند دروغ می‌گویند اینها که می‌گویند ﴿إِنَّا لَصَادِقُونَ﴾ نه برای اینکه صدق نزد اینها محترم است نه برای کذب نزد ایشان مذموم است برای اینکه اگر این ترور را به عهده بگیرند خب باعث قیام عدّه‌ای می‌شود و اینها را از بین می‌برند الآن هم که دارند دروغ می‌گویند بنابراین این برای آن نیست که کذب نزد اینها بدتر از کشتن پیغمبر است. بعد فرمود: ﴿وَمَکَرُوا مَکْراً وَمَکَرْنَا مَکْراً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ﴾ خیلی‌ها نمی‌دانند که الآن در دستِ سیاست الهی‌اند که با دستِ او خدا دارد او را می‌گیرد خیلی‌ها این غفلت را دارند دفعتاً می‌بینند گُم شدند این است که می‌گویند آدم هر لحظه خودش را باید به خدا بسپارد برای همین جهت است. فرمود: ﴿فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق نقل برخی از مفسّران وقتی از آن منطقه گذشتند فرمودند این چاه, چاه آنها بود از این آب نخورید[23] سرّ اینکه داستان انبیای خاوردور و باختردور را نقل نمی‌کنند برای اینکه ﴿فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ﴾ در آن نیست یعنی مقدور نیست که بفرماید بروید نزدیک تحقیق کنید ولی اینجا از نزدیک وجود مبارک پیغمبر نشانشان داد ﴿فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً﴾ ﴿خَاوِیَةً﴾ یعنی خالیةً و منهدمةً ﴿بِمَا ظَلَمُوا﴾ در اثر ظلم ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ فرمود: ﴿وَأَنجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ﴾ که اینها که مؤمن بودند و اصلاً ریشه تقوا داشتند را نجات دادیم.
اما در جریان اینکه نحس و سعد برای آ‌ن متزمّن است نه برای زمان برای آن متمکّن است نه برای مکان یک روایت نورانی از وجود مبارک حضرت هادی که الآن مظلوم‌ترین امام ما در این عصر وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) است نقل بکنیم که این ایام هم ولادت آن حضرت است هم شهادت. در تحف‌العقول دارد که حسن بن مسعود می‌گوید «دخلتُ علی أبی الحسن علی بن محمد(علیهما السلام)» خدمت حضرت هادی رسیدم «و قد نُکِبت اصبعی و تلقّانی راکبٌ و صُدِمَ کِتفی و دخلتُ فی زحمة» من انگشتم آسیب دید سواری به من تَنه زد دوشم مصدوم شد من هم در زحمت و فشار بودم «فخرقوا علیّ بعض ثیابی» در این فشار و هجوم بعضی از لباسهای من هم پاره شد «فقلتُ کفانی الله شرّک مِن یومٍ فما ایشمک» این را در محضر وجود مبارک امام هادی گفت. «فقال(علیه السلام) یا حسن» به حسن بن مسعود فرمود «هذا و أنت تغشانا» این حرف را می‌زنی در حالی که با ما رابطه داری شاگرد ما محسوب می‌شوی این جریان نحس چیست که می‌گویی؟! «تَرمی بذنبک مَن لا ذنب له» گناهت را به گردن روز گذاشتی گفتی روز, روز نحس است «قال الحسن فأثاب إلیّ عقلی و تبیّنتُ خطئی» عقلم سر جا آمد و فهمیدم اشتباه کردم به حضرت عرض کردم «یا مولای استغفر الله» من اینکه روز را نحس دانستم استغفار می‌کنم «فقال یا حسن ما ذَنبُ الأیّام» زمان چه تقصیری دارد زمان ظرفی است اگر آن مظروف پربرکت بود آن روز را پربرکت می‌کند اگر ولایت بود روز هجده ذیحجّه را پربرکت می‌کند اگر مباهله بود آن روز را پربرکت می‌کند و اگر نزول آیه تطهیر بود آن روز را پربرکت می‌کند این متزمّن‌ها این حوادث‌اند که زمان را پربرکت می‌کنند زمین هم همین طور است اگر سرزمین وحی بود این طور است و اگر خاک کربلا بود این طور است به وسیله آن حوادث متمکّن‌ها یا متزمّن‌ها آن زمان و مکان مشرّف می‌شوند. ‌«فقال یا حسن ما ذَنب الأیّام حتی صَرتم تَتشاٴّمون بها إذا جوزیتم بأعمالکم فیها» اگر مشکلی داشتی خدای سبحان به شما در یک روز گوشمالی داد چرا آن را به حساب زمان می‌آوری؟! می‌دانید شبی در تمام ایام سال به عظمت شب قدر نیست شب مبارکی است برای مؤمن هیچ شبی به اندازه شب قدر پربرکت نیست اما برای یک انسان تبهکار در تمام مدّت سال شبی بدتر از شب قدر نیست کسی ـ معاذ الله ـ آن شب را به آلودگی گذراند آیا با شب‌های دیگر فرق نمی‌کند؟! هیچ شبی برای انسان معصیتکار بدتر از شب قدر نیست گوشه‌هایی از آن در آثار فقهی آمده چرا دیه در شهور محرّم بیشتر می‌شود به همین مناسبت است دیگر, اگر کسی تبهکاری کرد کیفرش ده تازیانه است اگر در شب قدر بکند صد تازیانه است بنابراین همین شب قدر که منشأ رحمت است ﴿خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾[24] برای تبهکاران «شرٌّ مِن ألف شهر». حضرت فرمود: «ما ذنب الأیّام حتی صَرتم تتشأمون بها إذا جوزیتم بأعمالکم فیها قال الحسن» یعنی حسن بن مسعود «أنا أستغفر الله أبداً و هی توبتی یا ابن رسول الله, قال(علیه السلام) والله ما یَنفعکم و لکنّ الله یعاقبکم بذمّها علی ما لا ذمّ علیها فیه أما عَلِمْتَ یا حسن أن الله هو المثیب و المعاقبُ و المجازی بالأعمال عاجلاً و آجلا» مگر نمی‌دانی بالأخره کیفر به دست اوست حالا گاهی زود گوشمالی می‌دهد گاهی دیر حالا حوادث گذشته و سوابق گذشته یادت رفته امروز چهارتا گوشمالی شدی به حساب روز می‌گذاری خب همان ﴿یَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾[25] برای پیغمبر و پیروانش یوم سعد مستمرّ بود همان ﴿أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ﴾[26] که کفار به درک واصل شدند برای پیغمبر آن عصر و مؤمنان ایّام سعدات بود. «قلتُ بلیٰ یا مولای قال(علیه السلام) لا تعد» دیگر برنگرد این حرفها را نزن «و لا تجعل للأیّام صُنعاً فی حُکم الله» نعم یک وقت جریان قمر در عقرب است اینکه مربوط به ایام نیست بالأخره شمس و قمر و ستاره‌ها با زمین و اهل زمین کار دارند یا ندارند این مربوط به زمان نیست این منظومه‌هاست که آثارشان در زمین هست اگر دین فرمود قمر در عقرب این‌چنین است یا فلان روز این‌چنین است یا فلان حادثه این‌چنین است به لحاظ آن حوادثی است که اتفاق افتاده هم راه علمی دارد عقلاً, هم راه نقلی دارد دلیل معتبر داریم اما یک زمانی یک روزی هیچ حادثه‌ای اتفاق نیفتاده کسی در اثر بدرفتاری‌اش چهارتا مشکلی دید همان روز یک عدّه در اثر خوش‌رفتاری چهارتا خوبی دیدند خب به چه دلیل شما می‌گویید امروز روز بدی بود پس اگر متزمّن‌هایی داشته باشیم متمکّن‌هایی داشته باشیم هم راه علمی داریم عقلی داریم نقلی داریم که اثر دارد راهش هم به ما نشان دادند گفتند حتی در قمر در عقرب هم «سیروا علی اسم الله» است صدقه است راه نجات از خطر است اما یک زمانی عادی است آن وقت چهارتا مشکل برای آدم پیش آمد آدم بگوید این زمان, زمان نحس است این راه علمی ندارد فرمود: «لا تَعد» برنگرد این حرفها را نزن «و لا تجعل للأیّام صُنعاً فی حُکم الله قال الحسن بلیٰ یا مولای»[27] چشم و تتمّه آن روایت هم است و ثواب این هم نثار روح مطهّر امام باقر و امام هادی(صلوات الله علیهما).
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ نمل، آیهٴ 44.
[2] . سورهٴ آل‌عمران، آیهٴ 133.
[3] . سورهٴ بقره، آیهٴ 148؛ سورهٴ مائده، آیهٴ 48.
[4] . سورهٴ حدید، آیهٴ 21.
[5] . الکشاف، ج 3، ص 367.
[6] . سورهٴ نمل، آیهٴ 40.
[7] . سورهٴ نمل، آیهٴ 40.
[8] . کشف الغمّه، ج 1، ص 466.
[9] . سورهٴ نمل، آیهٴ 41.
[10] . سورهٴ نمل، آیهٴ 44.
[11] . سورهٴ نمل، آیهٴ 42.
[12] . جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 105.
[13] . سورهٴ نمل، آیهٴ 43.
[14] . سورهٴ نمل، آیهٴ 45.
[15] . سورهٴ طه، آیهٴ 94.
[16] . سورهٴ بقره، آیهٴ 213؛ سورهٴ آل‌عمران، آیهٴ 19؛ سورهٴ شوری، آیهٴ 14؛ سورهٴ جاثیه، آیهٴ 17.
[17] . سورهٴ توبه، آیهٴ 102.
[18] . سورهٴ فیل، آیهٴ 3.
[19] . سورهٴ فیل، آیهٴ 4.
[20] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 199.
[21] . سورهٴ نساء، آیهٴ 108.
[22] . الکشاف، ج 3، ص 373.
[23] . مجمع البیان، ج 4، ص 682 و 683.
[24] . سورهٴ قدر، آیهٴ 3.
[25] . سورهٴ قمر، آیهٴ 19.
[26] . سورهٴ فصلت، آیهٴ 16.
[27] . تحف العقول، ص 482 و 483.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:18

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی