display result search
منو
تفسیر آیات 79 تا 83 سوره قصص

تفسیر آیات 79 تا 83 سوره قصص

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 100 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 79 تا 83 سوره قصص"
- همراهی دو آسانی با هر دشواری؛
- انحراف قارون و پاسخ او به نصیحت قوم خویش؛
- عکس العمل دو گروه در برابر دنیازدگی و تفاخر قارون

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (79) وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً وَلاَ یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ (80) فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِینَ (81) وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلاَ أَن مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ (82) تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (83)﴾

مرجع ضمیر ﴿الیه﴾ در آیه هفتاد
چند نکته مربوط به مسائل گذشته مانده است که باید مطرح بشود یکی در آیه هفتاد که فرمود: ﴿وَهُوَ اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾ برخی‌ها خواستند بگویند ضمیر «إلیه» به «حُکم» برمی‌گردد یعنی «إلی حُکم الله ترجعون»[1] و آن آیاتی هم که دارد ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾[2] یا ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾[3] آنها هم بازگشتش به همین است به حکم خدا مراجعه می‌کنید لکن این منافاتی ندارد که انسان به لقای الهی برسد هر کسی به اندازه خاصّ خود منتها برخی جمال الهی را و برخی جلال الهی را هر دو حکم خداست چون آیه ﴿إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾[4] این لازم نیست که تخصیص‌پذیر باشد یا توجیه‌پذیر باشد همه به لقاءالله می‌رسند منتها بعضی‌ها به حکم بهشت و بعضی‌ها به حکم دوزخ.
معانی واژه کل و مراد از ﴿کُلّ﴾ در آیه 57
در بحث‌های قبلی هم گذشت که کلمه «کُل» گاهی برای عموم است گاهی برای کثرت آنجا که برای عموم باشد مثل ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾[5] یعنی «کلّ ما صَدق علیه أنّه شیءٌ فهو مخلوق الله سبحانه و تعالی» اما گاهی برای کثرت است نه برای عموم نظیر مَلکه سبا که ﴿أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾[6] این طور نیست که جمیع اشیای عالَم را او داشته باشد بلکه اشیای کثیر را دارد قهراً ﴿وَمِن کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ﴾[7] این هم کثرت است یعنی هر چیز مادی و مانند آن وگرنه مسئله وحی و نبوّت و ولایت و رسالت و امامت و خلافت و اینها اشیا هستند اینها نه از آب خلق شدند که ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ﴾[8] نه ﴿زَوْجَیْنِ﴾ آنها را همراهی می‌کند پس برای کثرت است در همین سورهٴ مبارکهٴ «قصص» موردی داشتیم که کلمه ﴿کُلّ﴾[9] به معنای کثرت است نه به معنای عموم.
همراهی دو آسانی با هر دشواری
مطلب دیگر درباره ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾[10] با آنچه در سورهٴ «طلاق» آمده است که ﴿سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً﴾[11] این ﴿سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً﴾ یعنی عُسر گذراست تبدیل به یُسر می‌شود این طور نیست که همیشه عُسر باشد این تحوّل و تبدّلی است که در زندگی هست اما ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ این است که هم‌زمان دو عامل یُسر هست که عُسر را از آن لانه‌اش بیرون می‌آورند برای حلّ عُسر، دو یُسر هم‌زمان وجود دارند اینها هماهنگ‌اند تا عُسر را برطرف کنند آن روایتی که دارد «لو کان العسر فی کوّة لجاء یسران فأخرجاه»[12] همین است یعنی اگر دشواری مثل یک مار برود در سوراخش, دوتا یُسر با فشار آن را از سوراخ در می‌آورند حالا بعدها یُسرهای فراوانی هست بله منافات ندارد پس ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ که عُسر با الف و لام است یُسر بی‌الف و لام است نشانه‌ آن است که عُسر دوم همان عُسر اول است ولی یُسر دوم غیر از یُسر اول است (این یک) و اینکه یُسر در کنار عُسر است منتها ظاهر نیست دارد کَند و کاو می‌کند که این عُسر را در بیاورد (دو) با دشواری, آسانی هست وگرنه چه چیزی دشواری را برطرف می‌کند که نوبت به یُسر برسد آن یُسرها می‌آیند که دشواری را برطرف می‌کنند این هم راجع به آن بحث‌هایی که مربوط به یُسر و عُسر بود.
سرّ تفاوت بخش پایانی آیات 71 و 72
در آیه 71 آنجا که مربوط به لیل بود که ﴿إن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ﴾ فرمود: ﴿أَفَلاَ تَسْمَعُونَ﴾ در آیه 72 آنجا که مربوط به نهار بود فرمود: ﴿أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾ تناسب اِبصار با ضیاء و تناسب سمع با لیل باعث شده است که در جریان شب مسئله سمع مطرح بشود در جریان روز که ضیاء و روشنی است مسئله ابصار مطرح بشود در ذیل آیه 71 ﴿أَفَلاَ تَسْمَعُونَ﴾ آمده در ذیل آیه 72 ﴿أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾.
انحراف قارون و پاسخ او به نصیحت قوم خویش
اما آنچه قارون مبتلا بود فعلِ منکر بود و ترک معروف هم احسان نمی‌کرد هم فساد می‌کرد آنچه قوم قارون به او گفته بودند هم امر معروف بود هم نهی از منکر اصلش این بود که ﴿إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ﴾[13] این منکری بود که مبتلا شد, معروف را هم که ترک کرد احسان نمی‌کرد قوم او به او گفتند: ﴿وَابْتَغِ فِیَما آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾[14] (این یک) ﴿وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ﴾[15] (دو) پس قارون هم مبتلا بود به ترک معروف و فعل منکر, هم قومی که او را نصیحت می‌کردند او را به معروف امر کردند و از منکر نهی کردند لکن دیدگاه قارون این بود می‌گفت من عالِمم (یک) بر علمم سلطه دارم که با ﴿عَلَی﴾ یاد کرده است ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ﴾[16] چون من علم اقتصاد دارم و بر علمم مسلّطم و این علم تحت سلطه من است این قدرت را پیدا کردم با همین تظاهر به ثروت بیرون آمد در جامعه رفت و آمد می‌کرد دو گروه در جامعه در برابر این متظاهر به ثروت که تارکِ معروف و فاعل منکر بود نظر دادند.
پرسش: خداوند متعال در جای دیگر زینت را به دنیا نسبت داد[17] اینجا به قارون نسبت داد.
پاسخ: این هم دنیاست دیگر چون اهل آخرت که نیست, این هم مرد دنیاست اینکه مرد آخرت نیست.
عکس العمل دو گروه در برابر دنیازدگی و تفاخر قارون
فرمود: ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ﴾ دو گروه درباره قارون که متظاهراً بالزّینه و با زینت در جامعه ظهور پیدا کرد نظر دادند ﴿قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ آنهایی که دنیاخواه بودند نه فقط دنیاخواه چون بعضی‌ها هستند که فقط اهل دنیایند و منکر آخرت‌اند این گروه منکر آخرت نبودند برای اینکه حرف‌های همین گروه در ذیل آمده معلوم می‌شود اینها هم موحّد بودند هم به آخرت معتقد بودند ولی دنیامدار بودند اساس کارشان را بر همین حیات دنیا قرار داده بودند ﴿قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ اینها می‌گویند: ﴿یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ﴾ ای کاش ما هم همین را می‌داشتیم آرزویشان این بود چرا؟ برای اینکه قارون ﴿ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ﴾ است و حظّ عظیم مطلوب است ای کاش ما می‌داشتیم این رأی کوته‌نظران اما ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ معلوم می‌شود علم نافع آن است که بداند حظّ عظیم چیست ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ﴾ وای بر شما! ﴿ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ﴾ نه این ثروتی که قارون دارد این ثواب بهتر است (یک) راهش هم ایمان است و عمل صالح (دو) ﴿ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ﴾ از نظر اعتقاد, ﴿وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ از نظر عمل, ﴿وَلاَ یُلَقَّاهَا﴾ یعنی این کلمه را, مگر کسی که صابر باشد یک انسان صابر آن توفیق را دارد که بفهمد چه چیزی خوب است چه چیزی بد است حُسن و قبح را, خیر و شرّ را, حق و باطل را, صدق و کذب را عالِمان به علم نافع تشخیص می‌‌دهند.
اقسام دوگانه دنیامداران، از منظر قرآن کریم
اینکه فرمود: ﴿قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ افرادی که دنیامدارند دو گروه‌اند یک عدّه هستند که فقط دنیاست که هیچ خبری از آخرت نیست این گروه را در سورهٴ مبارکهٴ «نجم» مشخص کرد آنها کسانی‌اند که اصلاً سخن از آخرت ندارند فرمود: ﴿فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّی عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾[18] این فقط دنیا می‌خواهد یعنی خیال می‌کند مرگ آخر خط است بعد از مرگ خبری نیست و انسان با مردن می‌پوسد نه از پوست به در آید بعد خبری هم نیست اینها که گرفتار حس و تجربه‌اند از نظر معرفت‌شناسی و از سقف حس و تجربه بالا نیامدند محصولی جز همین نخواهند داشت. فرمود: ﴿ذلِکَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ﴾ اینها از نظر معرفتی از نظر علم و دانش قدری پول خُرد دستشان است چون پایین‌ترین, نازل‌ترین علم همین حس و تجربه است از نظر معرفت‌شناسی که از این پایین‌تر دیگر علمی نیست اما از این بالاتر نیمه‌تجربی است بعد مسئله ریاضی است بعد مسئله کلامی است بعد مسئله فلسفی است بعد مسئله عرفان نظری است بعد مسئله علم شهودی; اینها هم‌کف زندگی می‌کنند یعنی از این پایین‌تر دیگر دانشی نیست شما اگر بخواهید خدا را ثابت کنید آخر با چه چیزی ثابت می‌کنید وحی و نبوّت و بهشت و اینها که حسّی و تجربی نیست اینکه مثل درخت و دامداری و کشاورزی نیست وحی را نه با حس و تجربه می‌شود ثابت کرد نه با حس و تجربه می‌شود نفی کرد چون اصلاً آن محسوس نیست فرمود: ﴿ذلِکَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَی﴾ که این آیه سی سورهٴ مبارکهٴ «نجم» است پس برخی‌ها فقط دنیاطلب‌اند آنها که منکر مبدأ هستند منکر معادند یا منکر معادند به تنهایی ولی در محلّ بحث اینها این‌چنین نبودند اینها کسانی بودند که آخرت را قبول داشتند به دلیل اینکه وقتی قارون مُنخَسِف شد به زمین فرو رفت و زمین دهن باز کرد شقّ‌الأرض شد در برابر شقّ‌القمر در برابر شقّ‌البحر در برابر شقّ‌الحجر چون با معجزه موسای کلیم هم شقّ‌البحر شد که فرعون غرق شد هم شقّ‌الحجر شد که ﴿فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً﴾[19] دوازده چشمه از آن سنگ جوشید هم شقّ‌الأرض شد که این زمین دهن باز کرد و قارون را به کام خود فرو برد. بعد از آن جریان ﴿وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلاَ أَن مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ﴾ اینها فردا که دیدند قارون به کام زمین فرو رفت گفتند خوب شد که ما گرفتار وضع قارون نشدیم خدای سبحان به هر که مصلحت بداند چیزی عطا می‌کند معلوم می‌شود اینها به مبدأ معتقد بودند البته از آخرت در جمله اینها خبری نیست.
اراده الهی در برابر گرایش دنیازدگان و طالبان آخرت
مطلب دیگر این است که آنها که ﴿یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ فقط دنیا می‌خواهند قصّه و شرح اینها در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت فرمود ما جهان را برابر میل و اراده افراد اداره نمی‌کنیم مدیریت عالَم برابر حکمت الهی است هر کس دنیا بخواهد یک حساب دارد هر کس آخرت بخواهد حساب دیگری دارد آ‌نها که فقط دنیا می‌خواهند به عنوان قضیه مُهمله که در قوّه قضیه جزئیه است به اینها وعده داد آنها که آخرت می‌خواهند به عنوان قضیه موجبه کلیه وعده داد.
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه هجده به این صورت آمده است که ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ کسی که دنیا می‌خواهد که امر نقد است و عاجل است ﴿عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا﴾ اما با دو قید ﴿مَا نَشَاءُ﴾ (یک) ﴿لِمَن نُرِیدُ﴾ (دو) این طور نیست که هر دنیاطلبی به مقصد برسد یا هر دنیاطلبی که به مقصد می‌رسد به جمیع خواسته‌هایش برسد خیر, دو قضیه مهمله که در قوّه دو قضیه جزئیه است فرمود هر اندازه که ما بخواهیم نه هر اندازه که آنها بخواهند, به هر کسی که ما بخواهیم نه به هر کسی که خودش بخواهد این دو قضیه مهمله که در قوّه دو قضیه جزئیه است نشان می‌دهد که هر کسی دنیاطلب بود این‌چنین نیست که به مقصد برسد ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ﴾ (یک) ﴿لِمَن نُرِیدُ﴾ (دو) می‌شود دوتا موجبه جزئیه ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً﴾ اما ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مؤمِنٌ﴾ این به نحو موجبه کلیه وعده داد ﴿فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾[20] این موجبه کلیه است این‌چنین نیست اگر کسی آخرت بخواهد و عمل صالح داشته باشد هر اندازه که خدا بخواهد یا به هر که خدا بخواهد خیر, خدا خواست هر اندازه که آنها کار کردند و هر کسی که کار بکند پس آن دو موجبه کلیه برای کسانی که آخرت‌خواه‌اند و در مسیر آخرت قدم برمی‌دارند آن دو موجبه جزئیه برای کسی که دنیاخواه‌اند و در مسیر دنیا قدم برمی‌دارند اینهایی که ﴿یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ گفتند: ﴿یَا لَیْتَ لَنَا﴾.
دو گونه متفاوت آرزوهای انسان­ ، در بیان قرآن کریم
مطلب دیگر این کلمه ﴿یَا لَیْتَ﴾ که آرزوست خب انسان باید چیزهای خوب آرزو داشته باشد می‌بینید هم شهدا آرزو دارند هم راهیان راه شهادت آرزو دارند شهدا آنجا خب به همه نعمت‌ها رسیدند آرزویش این است که ای کاش راهیان راه ما هم بفهمند که اینجا چه خبر است در سورهٴ مبارکهٴ «یس» شهید سورهٴ «یس» وقتی وارد بهشت شد ﴿قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ﴾[21] ای کاش خانواده من می‌فهمیدند اینجا خبر است خدا با ما چه کرد درست است آنها گریه می‌کنند از نظر عاطفی ولی وقتی بدانند که همه خواسته‌های آنها اینجا هست دیگر ناله‌ای ندارند و خدا مرا جزء مُکرَمین قرار داد مستحضرید که مُکرَم در فرهنگ قرآن به آن ملائکه می‌گویند در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» گذشت در وصف ملائکه که ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾[22] این می‌گوید: ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ﴾ ای کاش خانواده من می‌دانستند که خدا با ما چه کرد از این طرف راهیان شهدا هم می‌گویند: «یا لَیْتَنا کُنّا مَعکم فَنفوز فوزاً عَظیماً»[23] خب اینها هم مقام شهدا را می‌طلبند, شهدا هم می‌گویند این کاش شما می‌دانستید اینجا چه خبر است این یک «یا لیت»گویی است یک «یا لیت»گویی هم برای ﴿یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ است که به فکر دستیابی به آن ثروت قارونی‌اند خب این دو گونه فکر است ﴿یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ﴾ ولی قرآن فوراً این فکر را باطل کرده است.
خدای سبحان،تنها عطاکننده علم و دانش
﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ این ﴿أُوتُوا﴾ در برابر ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ﴾ است این بر اساس مبنای صحیح است یعنی این‌چنین نیست که علم را خود بشر [به دست آورده باشد], بشر ظرف علم است بشر, قابل علم است نه معلّم علم, علم را دیگری عطا می‌کند علم یک امر وجودی است یک مَلکه نوری است یک مبدأ فاعلی می‌خواهد و هو الله است خدای سبحان به وسیله فرشتگانش, انبیایش, اولیایش به افراد علم عطا می‌کند اینکه می‌بینید دفعتاً ذهن برق می‌زند آدم باید بفهمد که دیگری داده است و فوراً حمد کند نه اینکه به خودش اسناد بدهد انسانی که ندارد فاقد از آن جهت که فاقد است مُعطی نیست که به خودش علم عطا کند علم، امر وجودی است و مبدأ فاعلی می‌خواهد و مبدأ فاعلی‌اش خداست و لاغیر لذا اینجا به صورت فعل مجهول یاد کرده است ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾
ادراک حقیقت ثواب الهی ،بهره صابران
آنهایی که از علم درست برخوردار بودند علم نافع, به اینها می‌گویند: ﴿وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ﴾ نه ثروتِ قارون, اگر کسی ایمان بیاورد یعنی از نظر اعتقاد, حُسن فاعلی ﴿وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ حُسن فعلی داشته باشد مجموع این دو حُسن, ثواب الهی را به همراه دارد و این کلمه را جز افراد صابر کسی نمی‌تواند تلقّی کند ممکن است کسی این حرف‌ها را درس و بحث داشته باشد در این زمینه سخن بگوید بحث بکند مفهومش را تصوّر بکند بعد تصدیق بکند اما به لقای این مطلب نمی‌رود با این مطلب برخورد نمی‌کند اگر بخواهد برخورد کند باید عمل باشد نمی‌شود گفت که ما با این مفهوم برخورد کردیم با این لفظ برخورد کردیم انسان با حقیقت برخورد می‌کند حقیقت این معنا را افراد صابر تلقّی می‌کنند مفهومش را حوزوی و دانشگاهی درک می‌کنند این مهم نیست اما به لقای این حقیقت بخواهند بروند به ملاقاتش بروند با آن دیدار کنند مَلکه صبر می‌طلبد ﴿وَلاَ یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ﴾.
درماندگی قارون هنگام نزول عذاب الهی
جریان فرعون و ملأ فرعون و آل‌فرعون بر اساس ﴿فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾[24] گذشت, جریان قارون با ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ دارد می‌گذرد این زمین دهن باز کرد قارون را و اموالش را که ﴿لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ﴾ خانهٴ او یعنی همه مایَملک او را این زمین دهن باز کرد و فرو برد ﴿فَخَسَفْنَا﴾ مُنخَسِف شد در چنین حالی اینکه قدرتی داشت ﴿لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ﴾ بود گروه فراوانی انباردار او بودند گروهی کلیددار انبارهای او بودند هیچ کدام از آنها نتوانستند مشکل قارون را در حال خَسف حل کنند نه خودش توانست نه آنها مشکلی را حل کردند نه ناصر داشت نه قدرت انتصار, انتصار یعنی انتقام, اگر خود شخص از خودش دفاع بکند و از دشمنش انتقام بگیرد می‌گویند انتصار کرده است در سورهٴ مبارکهٴ 47 که خدای سبحان فرمود: ﴿لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ﴾ همین است یعنی اگر خدا می‌خواست از دشمن‌های شما انتصار یعنی انتقام می‌گرفت ﴿وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ﴾[25] نظام عالَم بر آزمون و امتحان است ببیند شما با استکبار و صهیونیسم چه می‌کنید گرچه دعا هست فیض خدا هست تأیید الهی هست تأیید فرشتگان الهی هست اما قیام مردمی حرف اول را می‌زند از نظر بحث‌های تکلیفی، فرمود: ﴿لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ﴾ یعنی «لانتقم من أعداء المسلمین» ﴿وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ﴾ در اینجا فرمود قارون نه خودش مُنتصِر بود که بتواند دفاع کند نه ناصری داشت ﴿فَمَا کَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ یَنصُرُونَهُ﴾ از غیر خدا یعنی غیر خدا گروهی باشند که او را از خطر حفظ بکنند ﴿وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِینَ﴾ خودش هم مُنتصِر و منتقم نبود که بتواند از خودش دفاع بکند.
معنای حلم وتاثیر آن در علم
پرسش:...
پاسخ: ما در فارسی می‌گوییم بردبار, حلم از آن کلماتی است که معادل فارسی ندارد حلیم یعنی بردبار, این بردبار مرکب است یعنی بار را می‌برد انسان حرف سخت که می‌شنود یک بار سنگینی است روی دوش او, هر کسی نمی‌تواند این بار را به مقصد برساند فوراً عصبانی می‌شود یا یک حادثه‌ای پیش آمد نمی‌تواند این بار را به مقصد برساند فوراً اظهار ضعف می‌کند بعضی‌ها توانمندند این بار را می‌برند ما در فارسی می‌گوییم بردبار یعنی می‌تواند این بار را به مقصد برساند آنها می‌گویند حلیم, حِلم را می‌گویند وزیر علم است[26] علمی که همراه با حِلم باشد برکت دارد هم علم را حفظ می‌کند (یک) هم باعث مزید علم است (دو).
سخنان دنیاطلبان پس از عذاب قارون
﴿وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ﴾ این «وَی» کلمه هلاکت است, نفرین است وای بر شما! ﴿وَیْکَأَنَّ اللَّهَ﴾ این کلمه «وَی» یعنی هلاک ﴿وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ﴾ روزی به دست اوست او امتحان می‌کند ﴿وَیَقْدِرُ﴾, «یَقدِرُ» یعنی «یُضیّق» ﴿فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾ از «قَدَر, یَقدِر» است «قَدَر, یَقدِر» یعنی «ضیّق یُضیّق» نه «قَدر, یَقدُر» آن «یقدُر» به معنای قدرت است ﴿وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ﴾[27] این ﴿قُدِرَ﴾ فعل مجهول از «قدر, یَقدِر» است نه «قدر یَقدُر» آنکه ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾[28] یعنی «ظنّ أن لن نُضیّق» نه ـ معاذ الله ـ «ظنّ أن لن نَقدُر» هرگز پیامبر گمان نمی‌کند که خدا ـ معاذ الله ـ نسبت به او قدرت ندارد اینکه شدنی نیست ﴿یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلاَ أَن مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا﴾ خدا بر ما منّت نهاد که ما را به این ساده‌زیستی عادت داده است اینها به آن علم رسیدند یعنی به حرف‌ کسانی رسیدند که ﴿قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ﴾ اینها بعد از آزمون تلخ به آنجا رسیدند گفتند: ﴿لَوْلاَ أَن مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ﴾ اینها به فلاح نمی‌رسند.
جمال و شکوه آخرت ، بهره مومنان صالح
بعد خدای سبحان می‌فرماید: ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ﴾ خب مستحضرید که آخرت هم جهنم دارد هم بهشت اما وقتی خدا می‌فرماید آخرت برای مؤمنین است یعنی آخرتِ زیبا و جمیل و با جلال که مقصود از تعبیر ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ﴾ است این برای مردان مؤمن است ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً﴾ اگر مال هم دارند متذکّر نعمت الهی‌اند عواطف کسی را هم جریحه‌دار نمی‌کنند تظاهر به ثروت هم نمی‌کنند چرا گفتند کنار بچه‌های یتیم فرزندانتان را نوازش نکنید این برای اینکه عاطفه او مجروح می‌شود خب کنار افراد ضعیف هم انسان تظاهر به ثروت بکند همین است می‌بینید بعضی از اساتید ما تا کجا این را رعایت می‌کردند یکی از علمای بزرگ که خدا همه آ‌نها را غریق رحمت کند پسری داشت فاضل, سیّد بزرگواری بود این در جوانی رحلت کرد یکی از اساتید ما(رضوان الله علیهم اجمعین) خواست برای عرض تسلیت برود به آن پدر داغدیده تسلیت بگوید یکی از دوستان و مسجدی‌های خودش را گفت شما بیا با هم برویم آنجا بعد رفتند و تسلیت گفتند و برگشتند گفتند می‌دانید من چرا شما را به همراه بردم با اینکه پسر داشتم می‌توانستم او را ببرم, برای اینکه من اگر با پسر خودم می‌رفتم آنجا این پیرمرد قلبش جریحه‌دار می‌شد من نخواستم قلب او جریحه‌دار بشود با پسر خودم نرفتم خب تا اینجا اینها رعایت می‌کردند که مبادا آدم کاری بکند که قلب کسی درد بیاید خب این الهی فکر کردن است هرگز به ذهن کسی نمی‌آمد که این آقا با داشتن پسر چرا به یکی از مسجدی‌هایش می‌گوید با هم برویم برای تسلیت, بعد گفت سرّ اینکه ما زحمت شما را زیاد کردیم این بود که من نخواستم آ‌ن پدر بزرگوار که فرزندش را از دست داد مثلاً متأثّر بشود این هم همین است ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً﴾ قارون گرفتار فساد بود منکَر داشت ناهیان منکر گفتند: ﴿لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ﴾ (یک) ﴿خَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ﴾ بود «أراد علوّاً فی الأرض» (دو) فرمود کسی که قارونی فکر می‌کند از آخرت محروم است بسیاری از ماها بارها عرض شد که اسلامی حرف می‌زنیم و ـ معاذ الله ـ قارونی فکر می‌کنیم می‌گوییم این خودمان زحمت کشیدیم پیدا کردیم نمی‌دانیم این خودمان زحمت کشیدیم پیدا کردیم این بار منفی فراوانی دارد خب خیلی‌ها در این مسیرند و به مقصد نمی‌رسند مگر ممکن است عقلاً انسان چیزی را که ندارد خودش فراهم بکند انسان یک مبدأ قابلی است از قابل بما أنّه قابل, فعل صادر نمی‌شود تلاش و کوشش برای استعداد و ظرفیّت است آن ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[29] از آنجاست ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . التفسیر الکبیر, ج25, ص12.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 156.
[3] . سورهٴ یس. آیهٴ 83.
[4] . سورهٴ انشقاق, آیهٴ 6.
[5] . سورهٴ رعد, آیهٴ 16; سورهٴ زمر, آیهٴ 62.
[6] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[7] . سورهٴ ذاریات, آیهٴ 49.
[8] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 30.
[9] . سورهٴ قصص, آیهٴ 57.
[10] . سورهٴ انشراح, آیات 5 و 6.
[11] . سورهٴ طلاق, آیهٴ 7.
[12] . الفرج بعد الشدة, ج1, ص43.
[13] . سورهٴ قصص, آیهٴ 76.
[14] . سورهٴ قصص, آیهٴ 77.
[15] . سورهٴ قصص, آیهٴ 77.
[16] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[17] . سورهٴ حدید, آیهٴ 20.
[18] . سورهٴ نجم, آیهٴ 29.
[19] . سورهٴ بقره, آیهٴ 60.
[20] . سورهٴ اسراء, آیات 18 و 19.
[21] . سورهٴ یس, آیات 26 و 27.
[22] . سورهٴ انبیاء, آیات 26 و 27.
[23] . ر.ک: من لا یحضره الفقیه, ج2, ص597.
[24] . سورهٴ قصص, آیهٴ 40; سورهٴ ذاریات, آیهٴ 40.
[25] . سورهٴ محمد، آیه 4.
[26] . الکافی, ج1, ص48.
[27] . سورهٴ طلاق, آیهٴ 7.
[28] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 87.
[29] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:56

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی