- 582
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 29 تا 38 سوره نمل
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 29 تا 38 سوره نمل"
- بازخوانی داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا؛
- شبهه فخر رازی: دعوت حضرت سلیمان به دین نبود بلکه به انقیاد از سلیمان بود چون توام با معجزه نبود؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ (29) إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (30) أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (31) قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ (32) قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ (33) قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ (34) وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35) فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانی اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَاکُمْ بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُون (37) قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (38)﴾
بعد از اینکه جریان مَلکه سبا به عرض وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) رسید حضرت فرمود ما تحقیق میکنیم آنها را دعوت میکنیم که تابع حکومت مرکزی باشند از یک جهت و به خدا معتقد بشوند و دست از شرک بردارند از جهت دیگر, نامهای به ملکه سبا مرقوم فرمود این نامه کرامتش از جهت کاتب است (یک) از جهت اینکه آغازش توحید است (دو) و از این دو جهت قرآن کریم این نامه را کریم یاد کرد مضمونش هم دو جمله است یکی ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ یکی هم ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ این ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ نشان میدهد که مربوط به حکومت و سیاست و امثال ذلک است برای اینکه اگر ناظر به مسئله توحید بود نظیر آیه نوزده سورهٴ مبارکهٴ «دخان» میفرمود: ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ اینکه سخن از توحید نیست و سخن از حکومت مرکزی است معلوم میشود که او باید از منظر سیاست زیرمجموعه حکومت سلیمان(سلام الله علیه) قرار بگیرد.
فرمود: ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ در متن نامه اینچنین نیامده وگرنه در متن نامه که تفسیر نمیکند ﴿أَلَّا تَعْلُوا﴾ در متن نامه مینویسند «لا تعلوا علیّ وأتونی مسلمین» این کلمه ﴿أَلَّا﴾ یعنی یعنی «أن» تفسیریه که با «لام» ادغام شده است نشان میدهد این تفصیلی است از ناحیه خود ملکه سبا, ملکه سبا دارد مضمون نامه را برای دولتمردان تبیین میکند که نامه در این دو محور است یکی <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> یکی هم ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ این <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> ناظر به توحید نیست برای اینکه آنچه در آیه نوزده سورهٴ «دخان» است آنجا ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ است معلوم میشود که آن ناظر به توحید است این ناظر به حکومت مرکزی است اما ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ میتواند ناظر به اسلام به معنای انقیاد دینی باشد این صریح نیست ولی میتواند باشد برای اینکه آنها هم دو مشکل داشتند یکی حکومت مستقل داشتند که ﴿إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ﴾[1] یکی هم مشکل توحیدی داشتند که ﴿وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ﴾[2].
مطلب بعدی آن است که اشکالی را جناب فخررازی مطرح میکند که اگر این دعوت به اسلام باشد بالأخره با معجزه باید همراه باشد شما یا برهان عقلی اقامه کنید یا معجزه, اِحدیالبیّنتین باید باشد به نحو منع خُلوّ شما نه برهان عقلی اقامه کردید بر توحید و وحی و نبوّت نه معجزهای ارائه کردید تقلید را هم که خودتان میپذیرید در اصول دین روا نیست این عصاره اشکالی که جناب فخررازی به آن توجه کردند بعد پاسخ میدهند میگویند که فرستادن هدهد خودش معجزه است یک حیوان تربیتشدهای که کلام را بفهمد کلام را منتقل کند سؤال را بفهمد جواب را بفهمد همه اینها معجزه است و معجزه هم دلالت بر وجود خالق دارد هم دلالت بر علم و حکمت خالق دارد هم دلالت بر سِمت رسمی فرستنده دارد و مانند آن[3]. این سخن جناب فخررازی ناصواب است برای اینکه مرغهای دستآموز کم نبود نه آن روز کم نبود نه امروز اگر مرغ دستآموزی نامه ببرد نامه بیاورد این دیگر معجزه نیست بنابراین اشکال جناب فخررازی وارد است ولی جوابش وارد نیست اگر دعوت به اسلام باشد وجود مبارک سلیمان صِیتش و شهرتش رسیده بود به منطقه یمن و همین مَلکه سبا گفت: ما قبلاً سلیمان را شناخته بودیم ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾[4] پس حجّت خدا بر مَلکه سبا و دولتمردانش مسلّم بود و بیّنه هم داشتند و اگر دعوت به توحید شده بود دعوت عن بیّنةٍ بود غرض آن است که در متن نامه دو عنصر محوری هست یکی ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ نه ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ این ظاهرش همان حکومت مرکزی است دومش ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ است این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ آیا مطابق با ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ است یعنی منقاد حکومت مرکزی بشوید یا ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ یعنی موحّدین. در پایان وقتی که ملکه سبا آمد در دستگاه حضرت سلیمان(سلام الله علیه) آن قدرت را دید معجزه را دید اوضاع سلیمان را دید آن تخت را یکی از شاگردانی که ﴿عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾[5] به طرفةالعین از فاصله هشتاد فرسخی یا بیشتر از یمن به فلسطین آورد همه را دید خب آن تخت باعظمت را کسی کمتر از چشم به همزدن از یمن تا فلسطین بیاورد خب معجزه است از آن به بعد همین ملکه سبا گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[6] من مانند سلیمان برده و بنده خدایم
پرسش:تشخیص پرستش توسط یک مرغ یعنی هدهد معجزه است.
پاسخ: نه, الآن هم هستند همین زمینی که ما نشستیم تشخیص میدهد بعد قیامت شهادت میدهد چه کسی برای رضای خدا به مسجد رفته چه کسی برای چیز دیگر به مسجد رفته زمین میفهمد زمان میفهمد شهادت میدهند شکایت میکنند آن علم عمومی که در سورهٴ «اسراء» فرمود: ﴿إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[7] همین است دیگر خب اگر این زمین این مسجد و اگر این در و دیوار نفهمند که چه کسی آمده چه کسی نیامده چطور در قیامت شهادت میدهند یا شکایت میکنند که فلان همسایه آمده فلان همسایه نیامده یکی از شاکیان همین مسجد است دیگر خب اگر زمین نفهمد زمان نفهمد که چه کسی آمده چه کسی نیامده چه کسی منافقاً آمده چه کسی کافراً آمده چه کسی مرائیاً آمده چه کسی مخلصاً آمده چه شکایتی چه شهادتی منتها ما خبر نداریم ﴿وَلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾[8] بنابراین اثبات اینکه این هدهد جزء معجزات سلیمان(سلام الله علیه) بود برهان میخواهد و وجود مبارک سلیمان هم گفت ما منطق آنها را بلدیم یعنی آنها منطقی دارند مکتبی دارند حساب و کتابی دارند شما بلد نیستید ما بلدیم خب روایاتی که دارد عذاب قبر را اینها احساس میکنند خیلی از این حیوانات آگاهند در قبر چه میگذرد گوسفندانی در رمهای اینها دارند میچرند نه گرگی آمده و نه حادثه تلخی دفعتاً رم میکنند حضرت فرمود صدا و خروش عذاب قبر است که به گوش اینها میرسد[9] این طور نیست که ما چون نمیدانیم آنها هم ندانند این حرفها که تشبیه نیست که «أنا بیت الغربة أنا بیت الوحشة»[10] ما چون زبان آنها را نمیدانیم همه اینها را حمل بر تشبیه میکنیم این طور نیست اگر ما یقین داشته باشیم اینها حرف نمیزنند اینها نمیفهمند بله میگوییم این تشبیه است اما وقتی صریح قرآن کریم این است ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ چه کار کنیم؟ چه دلیلی است بر اینکه بگوییم تشبیه است تنزیل بکنیم؟ <خویش را تأویل کن نِی ذکر را>[11] ما خودمان باید بالا بیاییم نه قرآن را پایین بکشیم فرمود بعضی از سنگها از ترس خدا پایین میآیند اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾[12] وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود سنگی است که قبل از اینکه من به مقام رسالت برسم هر وقت مرا میدید سلام میکرد «إنّی لأعرفه الآن»[13] الآن هم من آن سنگ را میشناسم خب ما که از اوضاع عالم خبر نداریم اگر برای ما یقین بود که آنها نمیفهمند میگفتیم این کار هدهد معجزه است.
پس عنصر محوری نامه دو چیز است: اوّلش ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ است که این ظاهرش این است که باید تابع حکومت مرکزی باشی دومش ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ است این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ میتواند هم به معنای مُنقادین حکومت باشد هم میتواند منقادین امر الهی باشد چون در جملههای بعدی هم که ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ همین دو نظر هست که آیا این حرف سلیمان است یا حرف دیگران است یا حرف ملکه سباست خب اگر حرف ملکه سبا باشد آنها ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾ باشد و میگفتند ما منقاد فرمانروایی و قدرت سلیمان بودیم پس این حجّت الهی بالغه بود وقتی حجّت الهی بالغه بود دیگر معجزه نمیخواهد برای اینکه شما که میدانید وقتی حق برای شما روشن است باید دین را بپذیرید پس اگر ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ به معنای اسلام و اعتقاد باشد اگر این ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾[14] ناظر به حرف ملکه سبا و قوم سبا باشد یعنی ما از قبل جریان پیامبری شما را شنیده بودیم پس حجّت الهی بالغ است آن وقت دعوت به دین, دعوت تقلیدی نیست تحقیقی است ولی اگر ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ مربوط به حرف سلیمان(سلام الله علیه) باشد مربوط به حرف آن امرئه نباشد مربوط به حرف دولتمردان یمن نباشد آن وقت آنها حجّتی ندارند اگر حجّتی ندارند دعوت به اسلام بدون برهان برای چه؟! این است که این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ وقتی به معنای مؤمنین است که آن ﴿أُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ به این معنا باشد که ما قبلاً جریان سلیمان را به عنوان نبیّ و به عنوان فرستاده الهی شناخته بودیم و از طرفی هم این هدیهای که میفرستد تازه میخواهد برایش روشن بشود که دستگاه حکومت سلیمان چه دستگاهی است دستگاهی است که نظیر حکومتهای کنونی است که چیزی از عربستان به بحرین میرود میپذیرند از آن قبیل است یا دستگاه الهی است هنوز برای ملکه سبا روشن نشد جا نیفتاد که حکومت مرکزی سلیمان چگونه است گفت ما قدری هدیه میدهیم ببینیم که اینها با مال تطمیع میشوند یا حرف دیگر دارند برای اینها هنوز روشن نشد اگر برای اینها شفاف نشد و روشن نشد چگونه میشود دعوت به اسلام کرد بنابراین این مربوط به آن است که این ﴿أُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾ از یک سو, ﴿وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ از سوی دیگر و این هدیهای که داد پیامش روشن بشود اگر حجّت الهی قبلاً بالغ بود این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ میتواند دعوت به اسلام به معنی انقیاد و ایمان باشد.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه این کسی که خدای سبحان او را بر جن و انس و طیر مسلّط کرده است قدرتی داده که بتواند امنیت و عدل را برقرار کند اینکه خدا جن را در اختیار کسی قرار میدهد انس را در اختیار کسی قرار میدهد توقّع دارد امنیّت جامعه را هم او اداره کند دیگر آن وقت هر کسی در هر گوشهای برای خودش یک حکومت داشته باشد این با آن اعطای الهی سازگار نیست اگر یک حکومت عادی باشد خب اینها هم برای خودشان کشورداری میکنند آنها هم برای خودشان کشورداری میکنند اما جنودی مثل جن جنودی مثل پرنده در اختیار یک حکومت مرکزی باشد معلوم میشود این میخواهد عدل مرکزی را برقرار کند دیگر.
پرسش:در دعوت، آیا اول دعوت است بعد اظهار معجزه یا اول اظهار معجزه بعد دعوت؟
پاسخ: با هم, دعوت باید با دلیل باشد آن هم دعوتِ تهدیدی که بیایید وگرنه شما را میآوریم! ﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی﴾ بین رأی, نظر با فتوا فرق است اینها یک مشترک خاص نیستند رأی و نظر اعم از صواب و خطاست اما فتوا را آن طوری که مرحوم شیخ طوسی در تبیان دارد ـ دیگران هم همین فرمایش را شاید تأیید میکنند ـ عبارت است از «هو الحکم بما هو صواب بدلاً من الخطأ»[15] خب اگر فتوا هر حکمی را نمیگویند آن حکم صائب و صحیح را میگویند معلوم میشود آن رأیی که با فَتا و فتوّت و شادابی و جوانمردی همراه است میشود فتوا؛ فرق فتوا و رأی, فرق فتوا و حکم, فرق فتوا و نظر این است آنها مطلقاند اعم از صواب و خطا اما فتوا با فتوّت و صواب و فتا و جوانمردی همراه است.
﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ﴾ شما حضور داشته باشید آنها گفتند که ما از نظر وسایل نظامی مجهّزیم از نظر قدرت بدنی هم شجاع و مبارزیم این دو عامل برای دفاع آماده است ﴿قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ﴾ (یک) ﴿وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ (دو) هر دو را ما داریم نه از نظر تجهیزات نظامی کم داریم نه از نظر قدرت بدنی و شجاعت ﴿وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ﴾ این تعبیر ﴿أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ﴾[16] که قبلاً گذشت شاید یکی از نکاتش که نفرمود «صدقتَ أم کذبت» و مانند آن برای رعایت فواصل باشد چون فاصلهها یعنی آن کلمات آخر این بخش از آیات همهاش با نون ختم میشود مشابه این را قبلاً هم داشت که فرمود ﴿لاَ أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ﴾[17] نفرمود «أم غابَ» این ﴿أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ﴾ نظیر ﴿ام کان من الغائبین﴾ برای رعایت فواصل میتواند باشد. ﴿قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ﴾ بعد ایشان گفت که ما نمیدانیم وجود مبارک سلیمان از آن جهت که نبی است میخواهد با ما برخورد کند یا از آن جهت که حکومت مرکزی تشکیل داد اگر مِن حیث کونه نبیّاً باشد بله این طوری که ما میگوییم نیست اما مِن حیث کونه مَلکاً باشد این خطر هست ﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ﴾ هنوز برای او روشن نشد که جریان حضرت سلیمان جریان وحی و نبوّت است ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا﴾ گفت این طرزی که اینها برخورد کردند ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ ما را به حکومت مرکزی دعوت میکنند و لازمهاش سلطنت و ملوکی است وجود مبارک سلیمان هنوز برای او شناخته نشده بود که نبی است «من حیث انّه نبیٌّ» دعوت نکرده چون نفرموده ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ فرمود: «لَّا تَعْلُوا عَلَیَّ» حرف موسی و سایر انبیا(علیهم السلام) این بود ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ آنچه در محفل مشورتیِ این بانو با دولتمردان میگذرد سخن از سلطنت است سخن از وحی و نبوّت نیست خب اگر سخن از سلطنت باشد این دلیل با آن مدّعا سازگار نیست انّ الملوک کذا اما انّ الأنبیاء چطور؟ شما با پیغمبر روبهرو هستید چرا حرف ملوک را میزنید برای او روشن نیست میگوید ملوک این طوری هستند ما میآزماییم ببینیم اینها ملوکانه رفتار میکنند یا وحیانی با ما رفتار میکنند برای او هنوز روشن نیست ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ خب از کجا فهمید که اینها وارد میشوند؟ از آن تهدید که <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> یعنی من شما را تحمل نمیکنم مگر وجود مبارک سلیمان تهدید کرده بود قبلاً که تهدید نکرد بعداً تهدید کرد قبلاً فرمود: <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> خب اگر کسی بگوید که من همین جا حکومت مرکزی دارم و شما را به رسمیّت نمیشناسم این علوّ علی المَلِک است در حالی که سلیمان فرمود: <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> خب لازمهٴ <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> این است که اگر شما حکومت مرکزی را نپذیرفتید حکومت مرکزی شما را سر جایتان مینشاند ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا﴾ آن قریه را (یک) ﴿وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ (دو) با توده مردم که کار ندارند آن کاخنشینان را به زیر میکشند اینها با توده مردم چه کار دارند اذلّه, اذلّهاند اینها اعزّه را اذلّه میکنند اصرار جناب فخررازی این است که این﴿وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ کلام همان امرئه است ایشان میگوید برای تأکید این را گفته[18] مرحوم شیخ طوسی در تبیان دارد این کلام الله است و خدای سبحان امضا کرده که سلطنت همین است[19] ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ بعد گفت: ﴿وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ﴾ ما میآزماییم ببینیم که اینها آیا با سلطنت میخواهند عمل کنند یا با وحی و دین میخواهند عمل کنند ﴿وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ﴾ یعنی «مُنتظرةٌ» ﴿فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ﴾ این هیئتی که ما فرستادیم با چه بیان برمیگردند آن هیئت یک سخنگو داشتند یک نماینده داشتند یک مسئول خاص داشتند که رئیس وفد بود این ضمیر مفرد است فرمود: ﴿بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ﴾ وقتی مرسلون آمدند نماینده آنها نماینده این وفد این رفته خدمت سلیمان لذا ضمیر مفرد است فرمود: ﴿فَلَمَّا جَاءَ﴾ نه «جاءوا» ﴿فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ﴾ وقتی آمد حضور آن حضرت و این هدیه را تقدیم کرد وجود مبارک سلیمان فرمود اینها چیست که آوردی ما شما را خواستیم به حقیقتی دعوت کنیم ما که شما را به حکومت خودمان از جهت بشریّت دعوت نکردیم خواستیم بیایید اینجا آشنا بشوید بعد با هم مسلمان الهی باشیم چه اینکه در پایان همین نتیجه را هم گرفتند که ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[20] ما که غرضمان کشورگشایی و اینها نبود ﴿فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانی اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَاکُمْ﴾ مالهای فراوانی خدا به ما داد ما شما را برای یک مطلب دیگری دعوت کردیم مسئله مال نبود شما باید تابع حکومت مرکزی باشید این حکومت مرکزی بر محور دین میگردد شما بعد از اینکه وارد حکومت مرکزی شدید بر اساس دین باشید وگرنه ما بر اساس مسائل دنیایی و این گونه از مسائل دعوت نکردیم میبینید ادوارد شواردنادزه که آن روز وزیر امور خارجه بود وقتی آمد حضور امام, امام فرمود من میخواستم یک دریچه تازهای از جهانبینی به روی شما باز کنم این همان حرف انبیا(علیهم السلام) است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] .سوره نمل، آیه23.
2. سوره نمل، آیه 24.
[3] .التفسیرالکبیر، ج24، ص555.
[4] .سوره نمل، آیه42.
[5] . سوره نمل، آیه40.
[6] .سوره نمل، آیه44.
[7] .سوره اسراء، آیه44.
[8] .سوره اسراء، آیه44.
[9] .الکافی، ج3، ص233.
[10] .الکافی، ج3، ص242.
[11] .مثنوی معنوی، دفتراول، بخش59.
[12] .سوره بقره، آیه74.
[13] .الامالی(شیخ طوسی)، ص341.
[14] .سوره نمل، آیه42.
[15] .التبیان فی تفسیرالقرآن، ج8، ص93؛ مجمع البیان، ج7، ص344(با اندکی تفاوت).
[16] .سوره نمل، آیه27.
[17] .سوره نمل، آیه20.
[18] .التفسیرالکبیر،ج24، ص555.
[19] .التبیان فی تفسیرالقرآن، ج8، ص93.
[20] .سوره نمل، آیه44.
- بازخوانی داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا؛
- شبهه فخر رازی: دعوت حضرت سلیمان به دین نبود بلکه به انقیاد از سلیمان بود چون توام با معجزه نبود؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ (29) إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (30) أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (31) قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ (32) قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ (33) قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ (34) وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35) فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانی اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَاکُمْ بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُون (37) قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (38)﴾
بعد از اینکه جریان مَلکه سبا به عرض وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) رسید حضرت فرمود ما تحقیق میکنیم آنها را دعوت میکنیم که تابع حکومت مرکزی باشند از یک جهت و به خدا معتقد بشوند و دست از شرک بردارند از جهت دیگر, نامهای به ملکه سبا مرقوم فرمود این نامه کرامتش از جهت کاتب است (یک) از جهت اینکه آغازش توحید است (دو) و از این دو جهت قرآن کریم این نامه را کریم یاد کرد مضمونش هم دو جمله است یکی ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ یکی هم ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ این ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ نشان میدهد که مربوط به حکومت و سیاست و امثال ذلک است برای اینکه اگر ناظر به مسئله توحید بود نظیر آیه نوزده سورهٴ مبارکهٴ «دخان» میفرمود: ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ اینکه سخن از توحید نیست و سخن از حکومت مرکزی است معلوم میشود که او باید از منظر سیاست زیرمجموعه حکومت سلیمان(سلام الله علیه) قرار بگیرد.
فرمود: ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ در متن نامه اینچنین نیامده وگرنه در متن نامه که تفسیر نمیکند ﴿أَلَّا تَعْلُوا﴾ در متن نامه مینویسند «لا تعلوا علیّ وأتونی مسلمین» این کلمه ﴿أَلَّا﴾ یعنی یعنی «أن» تفسیریه که با «لام» ادغام شده است نشان میدهد این تفصیلی است از ناحیه خود ملکه سبا, ملکه سبا دارد مضمون نامه را برای دولتمردان تبیین میکند که نامه در این دو محور است یکی <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> یکی هم ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ این <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> ناظر به توحید نیست برای اینکه آنچه در آیه نوزده سورهٴ «دخان» است آنجا ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ است معلوم میشود که آن ناظر به توحید است این ناظر به حکومت مرکزی است اما ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ میتواند ناظر به اسلام به معنای انقیاد دینی باشد این صریح نیست ولی میتواند باشد برای اینکه آنها هم دو مشکل داشتند یکی حکومت مستقل داشتند که ﴿إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ﴾[1] یکی هم مشکل توحیدی داشتند که ﴿وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ﴾[2].
مطلب بعدی آن است که اشکالی را جناب فخررازی مطرح میکند که اگر این دعوت به اسلام باشد بالأخره با معجزه باید همراه باشد شما یا برهان عقلی اقامه کنید یا معجزه, اِحدیالبیّنتین باید باشد به نحو منع خُلوّ شما نه برهان عقلی اقامه کردید بر توحید و وحی و نبوّت نه معجزهای ارائه کردید تقلید را هم که خودتان میپذیرید در اصول دین روا نیست این عصاره اشکالی که جناب فخررازی به آن توجه کردند بعد پاسخ میدهند میگویند که فرستادن هدهد خودش معجزه است یک حیوان تربیتشدهای که کلام را بفهمد کلام را منتقل کند سؤال را بفهمد جواب را بفهمد همه اینها معجزه است و معجزه هم دلالت بر وجود خالق دارد هم دلالت بر علم و حکمت خالق دارد هم دلالت بر سِمت رسمی فرستنده دارد و مانند آن[3]. این سخن جناب فخررازی ناصواب است برای اینکه مرغهای دستآموز کم نبود نه آن روز کم نبود نه امروز اگر مرغ دستآموزی نامه ببرد نامه بیاورد این دیگر معجزه نیست بنابراین اشکال جناب فخررازی وارد است ولی جوابش وارد نیست اگر دعوت به اسلام باشد وجود مبارک سلیمان صِیتش و شهرتش رسیده بود به منطقه یمن و همین مَلکه سبا گفت: ما قبلاً سلیمان را شناخته بودیم ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾[4] پس حجّت خدا بر مَلکه سبا و دولتمردانش مسلّم بود و بیّنه هم داشتند و اگر دعوت به توحید شده بود دعوت عن بیّنةٍ بود غرض آن است که در متن نامه دو عنصر محوری هست یکی ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ نه ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ این ظاهرش همان حکومت مرکزی است دومش ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ است این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ آیا مطابق با ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ است یعنی منقاد حکومت مرکزی بشوید یا ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ یعنی موحّدین. در پایان وقتی که ملکه سبا آمد در دستگاه حضرت سلیمان(سلام الله علیه) آن قدرت را دید معجزه را دید اوضاع سلیمان را دید آن تخت را یکی از شاگردانی که ﴿عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾[5] به طرفةالعین از فاصله هشتاد فرسخی یا بیشتر از یمن به فلسطین آورد همه را دید خب آن تخت باعظمت را کسی کمتر از چشم به همزدن از یمن تا فلسطین بیاورد خب معجزه است از آن به بعد همین ملکه سبا گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[6] من مانند سلیمان برده و بنده خدایم
پرسش:تشخیص پرستش توسط یک مرغ یعنی هدهد معجزه است.
پاسخ: نه, الآن هم هستند همین زمینی که ما نشستیم تشخیص میدهد بعد قیامت شهادت میدهد چه کسی برای رضای خدا به مسجد رفته چه کسی برای چیز دیگر به مسجد رفته زمین میفهمد زمان میفهمد شهادت میدهند شکایت میکنند آن علم عمومی که در سورهٴ «اسراء» فرمود: ﴿إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[7] همین است دیگر خب اگر این زمین این مسجد و اگر این در و دیوار نفهمند که چه کسی آمده چه کسی نیامده چطور در قیامت شهادت میدهند یا شکایت میکنند که فلان همسایه آمده فلان همسایه نیامده یکی از شاکیان همین مسجد است دیگر خب اگر زمین نفهمد زمان نفهمد که چه کسی آمده چه کسی نیامده چه کسی منافقاً آمده چه کسی کافراً آمده چه کسی مرائیاً آمده چه کسی مخلصاً آمده چه شکایتی چه شهادتی منتها ما خبر نداریم ﴿وَلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾[8] بنابراین اثبات اینکه این هدهد جزء معجزات سلیمان(سلام الله علیه) بود برهان میخواهد و وجود مبارک سلیمان هم گفت ما منطق آنها را بلدیم یعنی آنها منطقی دارند مکتبی دارند حساب و کتابی دارند شما بلد نیستید ما بلدیم خب روایاتی که دارد عذاب قبر را اینها احساس میکنند خیلی از این حیوانات آگاهند در قبر چه میگذرد گوسفندانی در رمهای اینها دارند میچرند نه گرگی آمده و نه حادثه تلخی دفعتاً رم میکنند حضرت فرمود صدا و خروش عذاب قبر است که به گوش اینها میرسد[9] این طور نیست که ما چون نمیدانیم آنها هم ندانند این حرفها که تشبیه نیست که «أنا بیت الغربة أنا بیت الوحشة»[10] ما چون زبان آنها را نمیدانیم همه اینها را حمل بر تشبیه میکنیم این طور نیست اگر ما یقین داشته باشیم اینها حرف نمیزنند اینها نمیفهمند بله میگوییم این تشبیه است اما وقتی صریح قرآن کریم این است ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ چه کار کنیم؟ چه دلیلی است بر اینکه بگوییم تشبیه است تنزیل بکنیم؟ <خویش را تأویل کن نِی ذکر را>[11] ما خودمان باید بالا بیاییم نه قرآن را پایین بکشیم فرمود بعضی از سنگها از ترس خدا پایین میآیند اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾[12] وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود سنگی است که قبل از اینکه من به مقام رسالت برسم هر وقت مرا میدید سلام میکرد «إنّی لأعرفه الآن»[13] الآن هم من آن سنگ را میشناسم خب ما که از اوضاع عالم خبر نداریم اگر برای ما یقین بود که آنها نمیفهمند میگفتیم این کار هدهد معجزه است.
پس عنصر محوری نامه دو چیز است: اوّلش ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ است که این ظاهرش این است که باید تابع حکومت مرکزی باشی دومش ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ است این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ میتواند هم به معنای مُنقادین حکومت باشد هم میتواند منقادین امر الهی باشد چون در جملههای بعدی هم که ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ همین دو نظر هست که آیا این حرف سلیمان است یا حرف دیگران است یا حرف ملکه سباست خب اگر حرف ملکه سبا باشد آنها ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾ باشد و میگفتند ما منقاد فرمانروایی و قدرت سلیمان بودیم پس این حجّت الهی بالغه بود وقتی حجّت الهی بالغه بود دیگر معجزه نمیخواهد برای اینکه شما که میدانید وقتی حق برای شما روشن است باید دین را بپذیرید پس اگر ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ به معنای اسلام و اعتقاد باشد اگر این ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾[14] ناظر به حرف ملکه سبا و قوم سبا باشد یعنی ما از قبل جریان پیامبری شما را شنیده بودیم پس حجّت الهی بالغ است آن وقت دعوت به دین, دعوت تقلیدی نیست تحقیقی است ولی اگر ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ مربوط به حرف سلیمان(سلام الله علیه) باشد مربوط به حرف آن امرئه نباشد مربوط به حرف دولتمردان یمن نباشد آن وقت آنها حجّتی ندارند اگر حجّتی ندارند دعوت به اسلام بدون برهان برای چه؟! این است که این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ وقتی به معنای مؤمنین است که آن ﴿أُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ به این معنا باشد که ما قبلاً جریان سلیمان را به عنوان نبیّ و به عنوان فرستاده الهی شناخته بودیم و از طرفی هم این هدیهای که میفرستد تازه میخواهد برایش روشن بشود که دستگاه حکومت سلیمان چه دستگاهی است دستگاهی است که نظیر حکومتهای کنونی است که چیزی از عربستان به بحرین میرود میپذیرند از آن قبیل است یا دستگاه الهی است هنوز برای ملکه سبا روشن نشد جا نیفتاد که حکومت مرکزی سلیمان چگونه است گفت ما قدری هدیه میدهیم ببینیم که اینها با مال تطمیع میشوند یا حرف دیگر دارند برای اینها هنوز روشن نشد اگر برای اینها شفاف نشد و روشن نشد چگونه میشود دعوت به اسلام کرد بنابراین این مربوط به آن است که این ﴿أُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾ از یک سو, ﴿وَکُنَّا مُسْلِمِینَ﴾ از سوی دیگر و این هدیهای که داد پیامش روشن بشود اگر حجّت الهی قبلاً بالغ بود این ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ میتواند دعوت به اسلام به معنی انقیاد و ایمان باشد.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه این کسی که خدای سبحان او را بر جن و انس و طیر مسلّط کرده است قدرتی داده که بتواند امنیت و عدل را برقرار کند اینکه خدا جن را در اختیار کسی قرار میدهد انس را در اختیار کسی قرار میدهد توقّع دارد امنیّت جامعه را هم او اداره کند دیگر آن وقت هر کسی در هر گوشهای برای خودش یک حکومت داشته باشد این با آن اعطای الهی سازگار نیست اگر یک حکومت عادی باشد خب اینها هم برای خودشان کشورداری میکنند آنها هم برای خودشان کشورداری میکنند اما جنودی مثل جن جنودی مثل پرنده در اختیار یک حکومت مرکزی باشد معلوم میشود این میخواهد عدل مرکزی را برقرار کند دیگر.
پرسش:در دعوت، آیا اول دعوت است بعد اظهار معجزه یا اول اظهار معجزه بعد دعوت؟
پاسخ: با هم, دعوت باید با دلیل باشد آن هم دعوتِ تهدیدی که بیایید وگرنه شما را میآوریم! ﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی﴾ بین رأی, نظر با فتوا فرق است اینها یک مشترک خاص نیستند رأی و نظر اعم از صواب و خطاست اما فتوا را آن طوری که مرحوم شیخ طوسی در تبیان دارد ـ دیگران هم همین فرمایش را شاید تأیید میکنند ـ عبارت است از «هو الحکم بما هو صواب بدلاً من الخطأ»[15] خب اگر فتوا هر حکمی را نمیگویند آن حکم صائب و صحیح را میگویند معلوم میشود آن رأیی که با فَتا و فتوّت و شادابی و جوانمردی همراه است میشود فتوا؛ فرق فتوا و رأی, فرق فتوا و حکم, فرق فتوا و نظر این است آنها مطلقاند اعم از صواب و خطا اما فتوا با فتوّت و صواب و فتا و جوانمردی همراه است.
﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ﴾ شما حضور داشته باشید آنها گفتند که ما از نظر وسایل نظامی مجهّزیم از نظر قدرت بدنی هم شجاع و مبارزیم این دو عامل برای دفاع آماده است ﴿قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ﴾ (یک) ﴿وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ (دو) هر دو را ما داریم نه از نظر تجهیزات نظامی کم داریم نه از نظر قدرت بدنی و شجاعت ﴿وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ﴾ این تعبیر ﴿أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ﴾[16] که قبلاً گذشت شاید یکی از نکاتش که نفرمود «صدقتَ أم کذبت» و مانند آن برای رعایت فواصل باشد چون فاصلهها یعنی آن کلمات آخر این بخش از آیات همهاش با نون ختم میشود مشابه این را قبلاً هم داشت که فرمود ﴿لاَ أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ﴾[17] نفرمود «أم غابَ» این ﴿أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ﴾ نظیر ﴿ام کان من الغائبین﴾ برای رعایت فواصل میتواند باشد. ﴿قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ﴾ بعد ایشان گفت که ما نمیدانیم وجود مبارک سلیمان از آن جهت که نبی است میخواهد با ما برخورد کند یا از آن جهت که حکومت مرکزی تشکیل داد اگر مِن حیث کونه نبیّاً باشد بله این طوری که ما میگوییم نیست اما مِن حیث کونه مَلکاً باشد این خطر هست ﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ﴾ هنوز برای او روشن نشد که جریان حضرت سلیمان جریان وحی و نبوّت است ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا﴾ گفت این طرزی که اینها برخورد کردند ﴿وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ ما را به حکومت مرکزی دعوت میکنند و لازمهاش سلطنت و ملوکی است وجود مبارک سلیمان هنوز برای او شناخته نشده بود که نبی است «من حیث انّه نبیٌّ» دعوت نکرده چون نفرموده ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ فرمود: «لَّا تَعْلُوا عَلَیَّ» حرف موسی و سایر انبیا(علیهم السلام) این بود ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ آنچه در محفل مشورتیِ این بانو با دولتمردان میگذرد سخن از سلطنت است سخن از وحی و نبوّت نیست خب اگر سخن از سلطنت باشد این دلیل با آن مدّعا سازگار نیست انّ الملوک کذا اما انّ الأنبیاء چطور؟ شما با پیغمبر روبهرو هستید چرا حرف ملوک را میزنید برای او روشن نیست میگوید ملوک این طوری هستند ما میآزماییم ببینیم اینها ملوکانه رفتار میکنند یا وحیانی با ما رفتار میکنند برای او هنوز روشن نیست ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ خب از کجا فهمید که اینها وارد میشوند؟ از آن تهدید که <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> یعنی من شما را تحمل نمیکنم مگر وجود مبارک سلیمان تهدید کرده بود قبلاً که تهدید نکرد بعداً تهدید کرد قبلاً فرمود: <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> خب اگر کسی بگوید که من همین جا حکومت مرکزی دارم و شما را به رسمیّت نمیشناسم این علوّ علی المَلِک است در حالی که سلیمان فرمود: <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> خب لازمهٴ <لا تَعْلُوا عَلَیَّ> این است که اگر شما حکومت مرکزی را نپذیرفتید حکومت مرکزی شما را سر جایتان مینشاند ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا﴾ آن قریه را (یک) ﴿وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ (دو) با توده مردم که کار ندارند آن کاخنشینان را به زیر میکشند اینها با توده مردم چه کار دارند اذلّه, اذلّهاند اینها اعزّه را اذلّه میکنند اصرار جناب فخررازی این است که این﴿وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ کلام همان امرئه است ایشان میگوید برای تأکید این را گفته[18] مرحوم شیخ طوسی در تبیان دارد این کلام الله است و خدای سبحان امضا کرده که سلطنت همین است[19] ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ بعد گفت: ﴿وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ﴾ ما میآزماییم ببینیم که اینها آیا با سلطنت میخواهند عمل کنند یا با وحی و دین میخواهند عمل کنند ﴿وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ﴾ یعنی «مُنتظرةٌ» ﴿فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ﴾ این هیئتی که ما فرستادیم با چه بیان برمیگردند آن هیئت یک سخنگو داشتند یک نماینده داشتند یک مسئول خاص داشتند که رئیس وفد بود این ضمیر مفرد است فرمود: ﴿بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ﴾ وقتی مرسلون آمدند نماینده آنها نماینده این وفد این رفته خدمت سلیمان لذا ضمیر مفرد است فرمود: ﴿فَلَمَّا جَاءَ﴾ نه «جاءوا» ﴿فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ﴾ وقتی آمد حضور آن حضرت و این هدیه را تقدیم کرد وجود مبارک سلیمان فرمود اینها چیست که آوردی ما شما را خواستیم به حقیقتی دعوت کنیم ما که شما را به حکومت خودمان از جهت بشریّت دعوت نکردیم خواستیم بیایید اینجا آشنا بشوید بعد با هم مسلمان الهی باشیم چه اینکه در پایان همین نتیجه را هم گرفتند که ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[20] ما که غرضمان کشورگشایی و اینها نبود ﴿فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانی اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَاکُمْ﴾ مالهای فراوانی خدا به ما داد ما شما را برای یک مطلب دیگری دعوت کردیم مسئله مال نبود شما باید تابع حکومت مرکزی باشید این حکومت مرکزی بر محور دین میگردد شما بعد از اینکه وارد حکومت مرکزی شدید بر اساس دین باشید وگرنه ما بر اساس مسائل دنیایی و این گونه از مسائل دعوت نکردیم میبینید ادوارد شواردنادزه که آن روز وزیر امور خارجه بود وقتی آمد حضور امام, امام فرمود من میخواستم یک دریچه تازهای از جهانبینی به روی شما باز کنم این همان حرف انبیا(علیهم السلام) است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] .سوره نمل، آیه23.
2. سوره نمل، آیه 24.
[3] .التفسیرالکبیر، ج24، ص555.
[4] .سوره نمل، آیه42.
[5] . سوره نمل، آیه40.
[6] .سوره نمل، آیه44.
[7] .سوره اسراء، آیه44.
[8] .سوره اسراء، آیه44.
[9] .الکافی، ج3، ص233.
[10] .الکافی، ج3، ص242.
[11] .مثنوی معنوی، دفتراول، بخش59.
[12] .سوره بقره، آیه74.
[13] .الامالی(شیخ طوسی)، ص341.
[14] .سوره نمل، آیه42.
[15] .التبیان فی تفسیرالقرآن، ج8، ص93؛ مجمع البیان، ج7، ص344(با اندکی تفاوت).
[16] .سوره نمل، آیه27.
[17] .سوره نمل، آیه20.
[18] .التفسیرالکبیر،ج24، ص555.
[19] .التبیان فی تفسیرالقرآن، ج8، ص93.
[20] .سوره نمل، آیه44.
تاکنون نظری ثبت نشده است