display result search
منو
تفسیر آیات 52 تا 68 سوره شعراء _ بخش دوم

تفسیر آیات 52 تا 68 سوره شعراء _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 60 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 52 تا 68 سوره شعراء _ بخش دوم"
- جریان مناظرهٴ علمی وجود مبارک موسای کلیم با سحره؛
- وحی الهی گاهی مربوط به علم است و گاهی هم متوجه بخش عملی است؛

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ (52) فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ (53) إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ (54) وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55) وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ (56) فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ (57) وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ (58) کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ (59) فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ (60) فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (61) قَالَ کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ (62) فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ (63) وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ (64) وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ (65) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِینَ (66) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ (67) وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (68)﴾

جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) و فرعون در بخشهای متعدد قرآن کریم آمده آنجایی که جریان متصل است عطف یک جریان بر جریان دیگر با «فاء» است آنجا که جریان منفصل است گاهی با «ثمّ» عطف می‌شود گاهی با «واو» که برای مطلق جمع است بین جریان مناظرهٴ علمی وجود مبارک موسای کلیم با سحره ـ که تحدّی کرد و آنها خواستند مماثل بیاورند و شکست خوردند ـ و جریان خروج از مصر خیلی فاصله است لذا در سورهٴٴ مبارکهٴٴ «طه» با «واو» عطف کردند[1] نه با «فاء». در اینجا هم بین جریان حرکت موسای کلیم (سلام الله علیه) و بنی‌اسرائیل از مصر و جریان مناظرهٴ با سحره با «واو» عطف شده است نه با «فاء» که فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا﴾ آن قصه‌ای که در سورهٴٴ مبارکهٴٴ «اعراف» بود نشان می‌دهد که بین جریان مناظرهٴ وجود مبارک موسی (علیه السلام) با سحرهٴ فرعون و این جریان خروج حضرت خیلی فاصله بود برای اینکه بعد از اینکه فرمود در سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» ﴿وَجَاءَ الْسَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنّا نَحْنُ الْغالِبینَ﴾[2] این صحنه را مبسوطاً در سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» نقل می‌کند بعد جریان عذابهای گوناگونی که رود نیل برای بنی‌اسرائیل آب گوارا بود برای فرعون خون بود آن ضفادع و آن دم و امثال ذلک که آیات متعددی بوند این وسط واقع شده است؛ آیهٴٴ 133 سورهٴٴ «اعراف» این است: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آیَاتٍ مُفَصَّلاَتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ﴾ بین جریان مناظرهٴ و جریان خروج موسای کلیم (علیه السلام) و بنی‌اسرائیل از مصر، این جریان آیات بیّن اتفاق افتاد که طوفان بود جراد و آن ملخها مزرعهٴ اینها را از بین می‌بردند قمّل دامنگیر اینها شد ضفادع دامنگیر شد این وسط بود لذا در جریان خروج وجود مبارک موسای کلیم از مصر با بنی‌اسرائیل و جریان مناظرهٴ با سحره چون خیلی فاصله بود فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا﴾ امّا آنجا که جریان پشت سر هم هست با «فاء» عطف می‌کند.
مطلب بعدی آن است که در بحثهای قبل گذشت که وحی الهی گاهی به آن بخش اندیشهٴ انسان کامل است گاهی به آن بخش انگیزه همهٴ ما از این دو بخش برخورداریم با یک بخش می‌فهمیم که مسئلهٴ تصور تصدیق و جزم و قطع و ظن و شک برای این بخش است. در بخش دیگر تصمیم می‌گیریم که اراده و عزم و نیّت و اخلاص در آن بخش است اینها با اینکه پیوند عمیق دارند ولی در تحلیل نهایی هر کدام متولی کار خودش است مثل اینکه چشم و گوش متولّی دیدن و شنیدن هستند دست و پا متولی حرکت کردن هستند. در نوبتهای قبل داشتیم که اگر دست و پای کسی بسته باشد و چشم و گوشش باز باشد این خطر را می‌فهمد ولی قدرت فرار ندارد عالم بی‌عمل مشکل علمی ندارد یعنی کاملاً آیات را می‌فهمد روایات را می‌فهمد حلال و حرام را می‌فهمد امّا آن بخش تصمیم و عمل و اراده در اثر اینکه نتوانست در جهاد نفس موفق بشود [ناتوان است] طبق بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود: «کم مِن عقل اسیر تحت هوی امیر»[3] این عقل اسیر است یعنی این نیروی اراده که باید تصمیم بگیرد و کار بکند این زنجیری است لذا عالماً عامداً خلاف می‌کند معصیت می‌کند.
ما یک بخش اندیشه داریم که مرزش کاملاً جداست یک بخش انگیزه داریم که اراده و نیّت مربوط به آن است که بخشش جداست. وحی الهی گاهی مربوط به علم است که حکمی را اِخبار غیبی را جریانی را ذات اقدس الهی به یکی از انسانهای کامل انبیا ائمّه (علیهم السلام) وحی می‌فرستد گاهی هم متوجّه بخش عملی اوست تصمیم را در قلب او القا می‌کند اراده را اخلاص را در قلب او القا می‌کند البته همه اینها حکیمانه است و حساب شده است. اینکه فرمود ما به مادر موسی وحی فرستادیم که این کودک را در صندوقچه بگذار و او را بینداز به دریا این وحی فعل است نه وحی حکم. بارزترین آیه ای که وحی فعل را می‌فهماند همان آیهٴٴ ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ﴾[4] است در آن آیهٴ فرمود ما تصمیم را فعل را اراده را در قلب اینها القا می‌کنیم گاهی به انسان علمی یاد می‌دهد گاهی عمل را و ارادهٴ عملی را در قلب انسان ایجاد می‌کند؛ دربارهٴ مادر موسی این‌چنین بود او وحی علمی نبود وحی فعل بود اینجا هم دربارهٴ موسای کلیم (سلام الله علیه) دوتا وحی دارد یک وحی علمی دارد یک وحی عملی؛ وحی عملی‌اش این است که شما شبانه حرکت کنید وجود مبارک موسی در قلبش این وحی را یافت که خدای سبحان این اراده را در دل او ایجاد کرده این شبانه تصمیم گرفته حرکت کند یک وحی علمی هم به آن حضرت فرستاد فرمود شما که حرکت کردید درباریان فرعون با آن ارتشی که دارند به دنبال شما راه می‌افتند ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾؛ این ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾ وحی علمی است. بنابراین اینکه در آیه 52 دربارهٴ موسای کلیم فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ﴾ این وحی فعل است ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾ وحی علم است یعنی به موسای کلیم (سلام الله علیه) دوتا فیض رساند یکی بخش عملی که اراده و تصمیم به عهدهٴ آن است که ما در بخش عملی او تصرّف کردیم به او گفتیم تصمیم بگیر برای حرکت شبانه یکی هم وحی علمی است که به او گفتیم شما که حرکت کردید آل‌فرعون به دنبال شما می‌آیند و حرکت می‌کنند خب وجود مبارک انسان کامل هم کاملاً احساس می‌کند که این انگیزه و این اراده به وحی الهی در قلبش حاصل شده است همان طوری که علم غیب را احساس می‌کنند که علمی را خدا به وسیلهٴ فرشته یا بلاواسطه در قلب اینها القا می‌کند ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾.
مطلب بعدی آن است که فرعون عدّه‌ای را به عنوان جمع کردن ارتش فرستاده یک بخش برای این است که معلوم بشود اینها کدام طرف حرکت کردند هیچ احتمال نمی‌دادند که اینها به طرف دریای احمر حرکت کنند مستحضرید که رود نیل رود بزرگی است که البته قابل کشتیرانی است منظور موسی(علیه السلام) و همراهان موسی این نبود که اینها از نیل بگذرند چون هر دو طرف نیل در تحت سلطهٴ فرعون بود اینها خواستند از بحر احمر همان دریای قلزم بگذرند چون خواستند از دریای احمر بگذرند تعبیر به مشرقین می‌تواند دو معنا را به ذهن بیاورد یکی همان که در بحث دیروز گذشت ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ یعنی صبح که شد آل‌فرعون به دنبال اینها راه افتادند تا اینها را دستگیر کنند این مُشرِق یعنی «دخل فی شروق الشمس» یا نه مُشرِق یعنی کسی که به طرف شرق حرکت می‌کند موسای کلیم (سلام الله علیه) و همراهان ایشان از دریای قلزم از بحر احمر گذشتند به شرق رسیدند چون دریای احمر در شرق مصر است و صحرای شام و بخش اردن و اینها هم در شمال شرقی مصر است به این معنا مشرقین یعنی به طرف شرق حرکت کردند و هیچ احتمال نمی‌دادند که موسای کلیم (سلام الله علیه) با همراهانشان بیایند کنار دریای قلزم برای اینکه آنجا جا برای نجات و فرار نبود.
اینکه فرمود: ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ﴾ برای اینکه معلوم بشود راهشان کدام طرف است که حرکت کنند بعد ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ ٭ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ﴾ که این در بحث دیروز روشن شد امّا ﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ﴾ این ناظر به هوش سیاسی خودشان و پیروان خودشان و مسئولان خودشان است که ما یک انسان خردمدار و تیزهوش هستیم بالأخره هم می‌فهمیم اینها کجا رفتند هم می‌توانیم اینها را بازداشت کنیم و وجود مبارک موسای کلیم از همان اوّل فرمود این بنی‌اسرائیل را آزاد کن که ما برویم به جایی که تحت سلطهٴ تو نباشیم. خب این ﴿إِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ﴾ ما مردم تیزهوش هستیم از خطر برحذریم از اینکه کسی بخواهد علیه ما توطئه کند برحذریم این خودش و درباریانش و همهٴ پیروانش را شامل می‌شود.
عمده این اشکال است فرمود: ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ﴾ خب خدای سبحان همان‌طوری که یک وحی هدایتی علمی و عملی خاص نسبت به اولیا دارد یک القائات زیانبار هم نسبت به دشمنان دارد حالا آنکه خدای سبحان یک القای زیانباری به دشمنان دارد به وسیلهٴ هر نیرویی که باشد صادق است چون مبدأ اصلیش خداست فرمود ما به اینها دستور دادیم از این باغها و گلستانها و بوستانها که تهیه کردید از اینجا فاصله بگیرید ما اینها را بیرون کردیم در حالی که اینها خودشان تصمیم گرفتند معلوم می‌شود که آن خدای سبحان قلب موسای کلیم را در مسیر هدایت با اراده تأمین کرد قلب فرعون و فرعونیان را در مسیر سقوط و هلاکت هدایت کرده است.
پرسش: حاج آقا ممکن است حاشرین همان بلعم باعورا را ... و از جنت و نعیم مثلا اسم اعظم اینها را خارج کردند؟
پاسخ: ممکن است حالا با عناوین مختلف ولی سیاق آیات این است که تمام نیروها را اینها جمع کردند یک عدّه که رفتند حاشر بودند یعنی جامع بودند آن محشورها نیروهای نظامی بودند آن نیروهای نظامی را یک عدّه به ‌عنوان حاشر و جامع رفتند از گوشه کنار مملکت آوردند تا با فشار، بنی‌اسرائیل را در مصر نگه ‌بدارند. خب ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ٭ وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ ٭ کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ تمام این پیچیدگیها در این جمله است فرمود ما فرعون و فرعونیان را از این تشکیلات سلطنتی بیرون آوردیم از آن باغ و راغ و کاخ بیرون آوردیم اینها را به هلاکت رساندیم و این سرزمین مصر را به بنی‌اسرائیل ارث دادیم آیا این بنی‌اسرائیل دوباره از بحر احمر برگشتند آمدند وارد مصر شدند چه وقت آمدند چطور شد آمدند. اگر آیهٴٴ محل بحث نظیر آیهٴ سورهٴٴ مبارکهٴ «دخان» بود که اینجا مشکلی نداشت. در سورهٴٴ مبارکهٴ «دخان» بعد از جریان هلاکت فرمود ما این سرزمین را به عده‌ای ارث دادیم؛ آیهٴٴ 24 به بعد سورهٴٴ مبارکهٴ «دخان» این است: ﴿وَاتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً﴾ این دریا زیر دست شما نرم است به صورت عادی از این می‌گذرید ﴿إِنَّهُمْ جُندٌ مُغْرَقُونَ﴾ شما به آسانی از دریای احمر می‌گذرید اینها غرق می‌شوند بعد فرمود: ﴿کَمْ تَرَکُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ٭ وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ ٭ وَنَعْمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ ٭ کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْماً آخَرِینَ﴾ خب این چیز شفاف روشنی است محذوری ندارد یعنی آل‌فرعون اینها به هلاکت رفتند ما همهٴ این امکانات را به یک عدّهٴ دیگر ارث دادیم خب ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ﴾[5] این مشکلی ندارد چون قوم ‌‌‌‌آخرین معلوم نیست چه کسانی هستند امّا آیهٴٴ محل بحث سوال برانگیز است آیا بنی‌اسرائیل دوباره از سرزمین سینا یا از شام یا از فلسطین و امثال ذلک برگشتند آمدند مصر [ و ] مالک آن امکانات شدند یا نه اگر خواستند برگردند یقیناً با معجزه برنگشتند آنجا جای کشتیرانی بود دریای قلزم بحر احمر همان کشتیرانی بود که در سورهٴٴ مبارکهٴ «کهف» بحثش گذشت وجود مبارک موسی و خضر (سلام الله علیهما) که خواستند به آن مجمع البحرین برسند و سوار کشتی شدند و وجود مبارک خضر (سلام الله علیه) کشتی را سوراخ کرد بعد فرمود: ﴿و کانَ وراءَهُم مَلِکٌ یَأخُذُ کُلَّ سَفینَةٍ غَصبا﴾[6] معلوم می‌شود این بحر قلزم جای کشتیرانی بود به صورت عادی، عدّه‌ای کارگرهای این کشتی بودند یک عدّه از راه کشتی که وسیلهٴ نقلیه بود تغذیه می‌کردند که فرمود: ﴿أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا﴾[7] همان‌طور که کسی یک اتوبوس دارد کرایه می‌دهد یک تاکسی دارد کرایه می‌دهد اینها هم یک کشتی داشتد کرایه می‌دادند و از همین راه ارتزاق می‌کردند کشتیرانی در بحر قلزم یک امر رایجی بوده است وجود مبارک موسی و خضر (سلام الله علیهما) هم سوار این کشتی شدند از بحر قلزم گذشتند نه از رود نیل، پس رواج داشت جریان کشتیرانی در بحر قلزم اینکه بنی‌اسرائیل دوباره به مصر آمده باشند [یا نه] باید شما آقایان تحقیق کنید این مربوط به کشتیرانی و اینهاست اینها هم بخشهای ماندهٴ تفسیر است که شما یکی از شما بزرگواران می‌توانید پایان نامهٴ تحصیلاتی­تان را در همین زمینه بنویسید و این­ سهم تعیین‌‌کننده دارد، بالأخره این بنی‌اسرائیل در این خاورمیانه چه جایگاهی داشته‌اند اینها اصلاً مالک فلسطین و غزّه بودند یا اینها مثل مسلمانهایی که اهل فلسطین و غزّه‌اند آنجا بودند منتها اینها اسلام نیاوردند دیگران اسلام آوردند نمی‌شود گفت که شما را باید از این سرزمین بیرون بکینم بارها مثال زده می‌شد مثل اینکه زرتشتیها دیگر حق ندارند به ما بگویند شما از ایران بیرون بروید خب ما هم در این سرزمین بودیم هزارها سال قبل پدران ما اهل تشخیص بودند اسلام را با ولایت پذیرفتند ما شدیم شیعه اهل‌بیت (علیهم السلام) شما همچنان زرتشتی هستید ما همه ایرانی بودیم دیگر اینجا خانهٴ ماست دیگر زرتشتی نمی‌تواند به ما بگوید شما از اینجا بروید بیرون هرگز اسرائیل حق ندارد که کسی را از سرزمینش بیرون کند چون جای آنهاست آنها اگر به صورت یک پایان‌نامه باشد بالأخره حرف روز است و انسان دستش بازتر است.
بعد فرمود: ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ که مشرقین به دو معنا احتمال داده شد یکی در بحث دیروز یکی در بحث امروز؛ مشرقین یعنی «دخلوا فی شروق الشمس» وقتی که آفتاب طلوع کرد اینها راه افتادند یا نه مشرقین یعنی به طرف شرق حرکت کردند پس این دریا منظور رود نیل نیست آن دریای احمر و بحر قلزم است و بحر قلزم دریای احمر در شرق مصر قرار دارد اینها عازم شمال شرقی مصر بودند یعنی سرزمین سینا سرزمین شام سرزمین اردن سوریه این قسمتها.
خب بعد فرمود اینها حرکت کردند ﴿فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ هرگز فرعونیان فکر نمی‌کردند اینها می‌آیند ساحل دریای قلزم خب اینجا برای چه چیزی بیایند اینجا که راه فرار نیست دیگر نمی‌دانستند که عنایت الهی بر این هست که اینها از دریا بگذارند اینها را در ساحل دیدند از دور آل‌فرعون بنی‌اسرائیل را دیدند و بنی‌اسرائیل هم از دور الآن ‌فرعون را دیدند گفتند ﴿إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ اینها می‌آیند ما را می‌گیرند، فرمود: ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾. معیّت قبلاً هم گذشت که سه بخش دارد یک معیّت مطلق و عام است که در سورهٴٴ مبارکهٴ «حدید» بیان کرد فرمود: ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾[8] هر جا باشید ذات اقدس الهی به شما احاطه دارد؛ یک معیّت خاصه است که برای مومنین است ﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا﴾[9] این یک معیّت ویژه است؛ یک معیّت تهدیدی و انتقامی است که ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾.[10] اینجا وجود مبارک موسی (سلام الله علیه) فرمود: ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ این یک معیّت ویژه است که با این معیّت، خدا با هر کسی نیست مثل کلام الهی خدا یک تکلّم عمومی دارد که کلّ نظام کلام اوست قرآن کلام اوست با همه حرف می‌زند ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾[11] می‌گوید ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾[12] می‌گوید ﴿یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ﴾[13] می‌گوید اینها هست این مطلق تکلّم است یک تکلّم تشریفی است که ﴿وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً﴾ و مانند آن، این تکلّم تشریفی از کفّار سلب شده است که فرمود: ﴿لاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَومَ الْقِیامَة﴾[14] خدای سبحان هرگز تکلّم تشریفی با او ندارد اگر هم گفتگو­­ داشته باشد تحقیری است ﴿قَالَ اخْسَئُوا﴾[15] و امثال ذلک است وگرنه تکلّم تشریفی نیست اینجا هم که فرمود: ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ این معیّت ویژه است که معیّت با هدایت است. بعد فرمود: ﴿فَأَوْحَیْنَا﴾ حالا اینجا با «فاء» عطف کردند برای اینکه اینجا دیگر فاصله‌ای نیست اینجا بعد از اینکه حرکت کردند آمدند ساحل بحر قلزم فرمود ما به موسای کلیم دستور دادیم که عصا را بزن این وحی فعل است ما همان‌طوری که یک علم حصولی شفاف داریم مثل اینکه الآن روز است ما در روز بودن شک نداریم یک علم شهودی شفاف داریم اگر کسی تشنه است این عطش را می‌یابد نه می‌فهمد کسی که گرسنه است این گرسنگی را می‌یابد نه بفهمد کسی که درد دارد این درد را با علم شهودی درک می‌کند نه به علم حصولی وقتی به مطب طبیب رفت گفت دندانم درد می‌کند یا سرم درد می‌کند طبیب به این درد, علم حصولی دارد ولی مریض به درد, علم شهودی دارد خب اگر کسی دندانش درد می‌کند دستش درد می‌کند این درد را می‌یابد دیگر این دیگر شک ندارد این درد است دیگر. گاهی انسان علم شهودی دارد و هیچ تردیدی هم ندارد آنچه را که انسان کامل به وسیلهٴ وحی درک می‌کند با علم شهودی است و هیچ تردیدپذیر هم نیست ما علم شهودی غیر قابل تردید فراوان داریم اصل علم ما همان علم شهودی است ما علم حصولی را بعد یاد می‌گیریم ما اوّل سیری و گرسنگی را ترس را درد را نشاط را سلامت را غم و غصّه را اینها را در دوران کودکی با خودمان داریم اینها علم شهودی ماست ما هیچ تردیدی نداریم بعد از اینها به علم حصولی تعبیر می‌کنیم می‌گوییم دستم درد می‌کند دندانم درد می‌کند من تشنه‌ام من گرسنه‌ام کسی که اینها را می‌شنود علم حصولی پیدا می‌کند یا ما آن علوم شهودی را تبدیل به علوم حصولی می‌کنیم خودمان مفهوم‌سازی می‌کنیم می‌شود علم حصولی وگرنه آن اصلش علم حضوری است وجود مبارک موسای کلیم اراده را در خودش یافت که خدای سبحان به او می‌گوید این عصا را بزن به دریا این را می‌یابد بدون کمترین تردید با علم شهودی نه علم حصولی و تردید‌پذیر هم نیست ما از این علم شهودی غیر قابل تردید فروان داریم منتها در محدودهٴ خودمان است گرسنه‌ایم سیریم تشنه‌ایم درد داریم نشاط داریم یا ترس داریم اینها همه علم شهودی است دیگر که ما اوّل با مشهودات روبه رور هستیم بعد مشهودات ما علوم حضوری ما تبدیل می‌شود به علوم حصولی وجود مبارک موسای کلیم (سلام الله علیه) بالوجدان یافت که خدای سبحان می‌گوید عصا را بزن دیگر تردید ندارد این چیز شک‌پذیر هم نیست که آن کسی که دریا را آفرید دریا را هم مورد قهر خود قرار می‌دهد ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ این دریای قلزم را این بحر احمر را تو با عصا بشکاف این شد شق البحر خب وجود مبارک موسای کلیم هم این کار را کرد دریا هم شکافته شد ﴿فَانفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرقٍ کالطَّودِ العَظیم﴾ که در بحث دیروز گذشت وقتی که این جادّهٴ خاکی در دریا پیدا شد یک سد آبی از دو طرف شد آبهای رفته رفته آبهای نیامده ایستاد به صورت کوچه‌ای شد اینها از این راه که به صورت جادّهٴ خشک شد عبور کردند ﴿فَاضرِب لَهُم طَریقًا فِی البَحرِ یَبَسًا﴾[16] ـ یعنی جادهٴ خشک ـ اینها از آن جادّه خشک عبور کردند بعد فراعنه هم خیال می‌کردند این دریا برای آنها هم جادهٴ خشک خواهد بود ذات اقدس الهی اینها را هم تحریک کرده بیاورد تا اینها را وسط دریا بعد غرقشان کند فرمود: ﴿واَزلَفنا ثَمَّ الآخَرین﴾.
اینها خیال کردند که این دریایی که کوچه شده و جادّهٴ خاکی شده برای اینها هم جادّهٴ خاکی است اینها آمدند، تا آن آخرین نفری که تابع حضرت موسای کلیم بود ­وقتی از دریا گذشت این آبهایی که روی هم انباشته شده ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الیَمِّ ما غَشِیَهُم﴾[17] فرمود: ﴿وَاَزلَفنا ثَمَّ الآخَرین﴾ بعد ﴿وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ﴾ هیچ کدام از بنی‌اسرائیل آسیب ندیدند ﴿ثُمَّ اَغرَقنَا الآخَرین﴾ وقتی که فاصله شد اینها کاملاً از دریا گذشتند و آخرین نفر آل‌فرعون هم وارد این دریا شد همهٴ اینها که در دریا بودند ﴿أَغْرَقْنَا﴾ این یک فاصله می‌خواهد برای اینکه این جمعیت زیاد تا همهٴ اینها وارد این جادّهٴ خاکی دریا بشوند خب طول می‌کشد همهٴ اینها آمدند وقتی همهٴ اینها آمدند دستور رسید که این امواج فرو بریزد و همهٴ اینها را فرو ببرد ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ ٭ وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ ٭ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِینَ﴾ دیگران را ما غرق کردیم و چیزی از آنها نمانده.
پرسش: اگر بحر احمر بوده که جریانی در آنجا نیست.
پاسخ: چرا وقتی که آبهایش سد شده این آبی که می‌ریزد خب روی آبهای دیگر حرکت می‌کند دیگر. این دریای احمر اگر به حال عادی باشد جریان ندارد امّا وقتی که بخش وسیعی حالا گفتند دوازده‌ کوچه شده[18] حالا آن دیگر به بحث روایی مربوط است این آب بالا می‌آید، بعد می‌ایستد این به صورت یک سدّ آبی می‌ایستد موج پنجاه متری شصت متری کمتر و بیشتر هست تمام این وسط باید جادّه خاکی باشد که اینها تا آن آخرین نفر بیایند آن ‌وقت این موج عظیم وقتی که فرو می‌ریزد حرکتی هست.
خب عمده این است که فرعونیها هیچ فکر نمی‌کردند که اینها می‌آیند ساحل بحر قلزم برای اینکه اینجا جا برای فرار نیست همان‌طوری که خود بنی‌اسرائیل می‌گفتند الآن ما بین دو خطر قرار داریم جلو غرق است و پشت‌سر ارتش جرّار فرعون. وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿کَلاّ اِنَّ مَعِی رَبّی سَیَهدین﴾ خود آل‌فرعون هم هرگز فکر نمی‌کردند که بنی‌اسرائیل به طرف بحر قلزم، دریای احمر حرکت می‌کنند می‌گفتند خب راه نیست خب در این قسمت فرمود: ﴿وَاَزلَفنا ثَمَّ الآخَرین﴾.
بخشی از اینها در سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت بخشی هم در سورهٴٴ مبارکهٴ «طه»؛ در سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» از آیهٴ 103 این قصه شروع می‌شود ﴿ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَی بِآیَاتِنَا إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَائِهِ﴾ چند بخش و جریان را در سورهٴٴ مبارکهٴ ­«اعراف» پشت سر هم ذکر می‌کند مبارزهٴ حضرت با سحره را ذکر می‌کند پذیرش ایمان سحره را هم ذکر می‌کند آن گاه اعتراضی که فرعون به وجود مبارک موسای کلیم داشت که ﴿إِنَّ هذَا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا﴾[19] این هم در سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» مبسوطاً گذشت. درباریان ‌فرعون هم به او گفتند شما اگر به موسی مهلت بدهی این دین شما را که همان آیین وثنیت و بت‌پرستی است برمی‌دارد ﴿یَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾[20] لذا تصمیم گرفتند وجود مبارک موسای کلیم را از بین ببرند. این وسطها چندین معجزه وجود مبارک موسای کلیم از ذات اقدس الهی درخواست کرد یا بدون درخواست ‌‌‌‌آن حضرت خدا انجام داد که بلکه آ‌ل‌فرعون نجات پیدا کنند؛ آیهٴ 130 سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود که ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ﴾ «سنه» همان فقر و تنگدستی و قحطی در چند سال ﴿وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ بعد غیر از آنها ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ﴾[21] اینها هیچ کدام اثر نکرده چون اثر نکرد ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ «یم» هم آن جای پرآب را می‌گویند ﴿بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ ٭ وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا﴾[22] در ذیل این آیهٴ سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت که احتمال اینکه این مستضعفین همان بنی‌اسرائیل باشند که دوباره برگشته باشند مدّتی به مصر هست برای اینکه آنجا جای کشتیرانی بود دیگر نمی‌شود گفت به اینکه بار اوّل را با معجزهٴ موسی آمدند بار دوم را چگونه برگشتند جای کشتیرانی بود اگر این آیه بود یعنی آیهٴٴ سورهٴٴ مبارکهٴ «اعراف» که فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ﴾ و آیهٴٴ محل بحث که دارد ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ که اینها هماهنگ هستند اگر این دو آیه بود باید پاسخ داده بشود که چگونه بنی‌اسرائیل دوباره آمدند سرزمین مصر را گرفتند ولی اگر برابر سورهٴٴ مبارکهٴ «دخان» باشد آنجا فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْماً آخَرِینَ﴾[23] ممکن است یک ملّت دیگر باشند امّا اینکه فرمود: ﴿وَاَورَثنَا القَومَ الَّذینَ کانوا یُستَضعَفونَ﴾ این ﴿کانوا یُستَضعَفونَ﴾ همین بنی‌اسرائیل بودند دیگر ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا﴾[24] این هم تأیید می‌‌‌‌کند یعنی آیهٴٴ سورهٴٴ­ «اعراف» مشابه آیهٴ محل بحث سورهٴٴ­ «شعراء» است که سرزمین مصر را بنی‌اسرائیل آمدند گرفتند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ طه, آیهٴ 77.
[2] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 113.
[3] . نهج‌البلاغه, حکمت 211.
[4] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 73.
[5] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 128.
1. سورهٴ کهف, آیهٴ 79.
2. سورهٴ کهف, آیهٴ 79.
[8] . سورهٴ حدید, آیهٴ 4.
[9] . سورهٴ نحل, آیهٴ 128.
[10] . سورهٴ فجر, آیهٴ 14.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 21 و... .
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 104 و... .
[13] . سورهٴ کافرون, آیهٴ 1.
[14] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 77.
[15] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 108.
[16] . سورهٴ طه, آیهٴ 77.
[17] . سورهٴ طه, آیهٴ 78.
[18] . تفسیر القمی, ج2, ص122.
[19] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 123.
[20] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 127.
[21] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 133.
[22] . سورهٴ اعراف, آیات 136 و 137.
[23] . سورهٴ دخان, آیهٴ 28.
[24] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 137.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:20

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی