- 445
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 52 تا 68 سوره شعراء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 52 تا 68 سوره شعراء _ بخش اول"
- بنیاسرائیل جانشین فرعونیان؛
- قاعده جایگزینی مظلوم به جای ظالم؛
- معنای صراط مستقیم و نسبت آن با قوس صعود و نزول.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ (52) فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ (53) إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ (54) وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55) وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ (56) فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ (57) وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ (58) کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ (59) فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ (60) فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (61) قَالَ کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ (62) فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ (63) وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ (64) وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ (65) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِینَ (66) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ (67) وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (68)﴾
بخش دیگری از جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) و آلفرعون مطرح شد بعد از آن اتمام حجّت و جریان مناظره معجزه و سِحر و پیروزی معجزه و ایمان آوردن کارشناسان سِحر و اعدام آنها به اشدّ انحای عذاب به وسیله فرعون, ذات اقدس الهی برای نجات بنیاسرائیل از ستم آلفرعون و برای هلاکت آلفرعون یک دستور خاص داد در طیّ این چهارده آیه که به ضمیمه آن دو آیه میشود شانزده آیه که آن دو آیه به منزله ترجیعبند سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» است که هشت بار تکرار شده که ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ این به استثنای این دو آیه آن چهارده آیه جمعاً عهدهدار این قصّه است. مشابه این در سورهٴ مبارکهٴ «طه» گذشت لکن در سورهٴ «طه» از آیه 77 به بعد که این قصّه آمده بعضی از نکاتی که مربوط به این قصّه است و در سورهٴ مبارکهٴ «طه» بیان نشده در سورهٴ «شعراء» بیان شده فرمود ما به وجود مبارک موسای کلیم وحی فرستادیم که بندگان ما را شبانه حرکت بدهد گاهی از همین مؤمنان به موسای کلیم(علیه السلام) تعبیر به بنیاسرائیل دارد گاهی تعبیر به عبادی در این موارد که تعبیر به عبادی دارد یک عنایت خاصّ کلامی هم آن را همراهی میکند چه اینکه خود موسای کلیم(سلام الله علیه) هم فرمود: ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾[1] من آزادی بندگان خدا را میخواهم حالا آن مسائل رفاهی و مسائل بیتالمال و آنها مطلب بعدی است عمده آزادی ملّت مسلمان و موحّد است ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی﴾ اِسرا همان سیر شب است که ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ﴾[2] یعنی شبانه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را سیر داد فرمود شما هم شبانه بندگان مرا این مؤمنان بنیاسرائیل را سیر بدهید چون عدّهای هم میخواهند به دنبال شما بیایند شما اگر صبح حرکت کنید حرکت کردنِ شما برخورد میکند با حرکت آنها ولی وقتی شبانه حرکت بکنید یک مقدار جلوتر هستید آنها صبح حرکت میکنند و پشت سر شما میآیند شما میشوید متبوع اینها میشوند تابع ما برای همین یک برنامهریزی کردیم که شما پیشاپیش باشید و اینها دنبال شما تا در جریان نجات شما و غرق اینها کار هماهنگ باشد ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی﴾ شما شبانه حرکت کنید به دلیل اینکه ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾ آنها صبح به دنبال شما حرکت میکنند شما شبانه حرکت بکنید برای اینکه آنها به دنبال شما حرکت کنند ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾ و این برنامه است برای نجات شما و هلاکت آنها, وقتی وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) دستور داد این بنیاسرائیل شبانه از منزلها بیرون آمدند تا به طرف دریا حرکت کنند فرعون هم باخبر شد و دستگاه اطلاعاتی که داشتند دستور دادند نیروهای نظامی اینها از هر گوشه و کناری حرکت کنند از هر محلّهای حرکت کنند وارد منطقه خاصی بشوند ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ﴾ در شهرها چه گروهی را فرستاد ﴿حَاشِرِینَ﴾ عدّهای را فرستاد که مردم را حرکت بدهند محشور کنند جمع کنند به یک منطقه خاصّی. این فرستادههای فرعون حاشِر بودند هر کدام جامع بودند افراد زیادی از نظامیها را جمع کرده بودند ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ﴾ که این حاشرین مردم را جمع کردند و این حاشرین با مردم سه مطلب را با هم گفتگو میکردند یکی اینکه به اینها گفته شد شما بگویید اینها هم باور کردند گفتند که پیروان موسای کلیم(سلام الله علیه) شِرذمهاند یعنی گروه اندکیاند این لباس که پاره میشود قطعه قطعه میشود تکّه تکّه میشود اینها را میگویند شراذِم, شِرذمه یعنی گروه کم این شرذمه که لغتاً به معنای اندک است با وصف قلیل تأکید شده است ﴿لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ و این جمع مکسّر بسته نشد جمع سالم بسته شد که جمع سالم یکی از اقسام جمع قلّه است پس بنابراین از این گروه به عنوان شِرذمه یاد شده است (اولاً) با وصف قلّت موصوف شده است (ثانیاً) آن وصف قلّت هم با جمع قلّه جمع بسته شده است (ثالثاً) و گفته شد که منظور از این قلیلٌ قلّت کمّی نیست قلّت معنوی است یعنی حقارت و ذلّت و امثال ذلک را به همراه دارد (رابعاً) خود این حاشران و مردمی که به وسیله حاشران جمع شده بودند درباره پیروان وجود مبارک موسای کلیم میگفتند که ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ اینها چند قبیلهاند هر کدامشان کماند چند حزباند هر کدامشان کماند یعنی اگر ده قبیلهاند هر کدام از این قبیله اندکاند ده گروه و حزباند همه این گروهها و احزاب اندکاند که قلیل به ﴿قَلِیلُونَ﴾ جمع بسته شد آن وقت درباره خودشان گفتند که اینها ما را به خشم آوردند اینها با اینکه جمعیّت کمیاند و ما جمعیّت زیادی هستیم آنها با اینکه حقیرند ما با اینکه عظیمیم اینها کارهایی میکنند ما را به خشم بیاورند ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ﴾ (این یک) ﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ﴾ ما جمعیّت زیادی داریم پراکنده نیستیم جمیعیم (دو) حاذریم ما هوشمندیم برحذریم از خطر مصونیم آنها اینچنین نیستند ما عظیمیم در اثر برحذر بودن از آنها, آنها قلیلاند در اثر ضعف آنها درباره خودشان این اوصاف مثلاً مدح را روا داشتند ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ﴾ اهل حذر و خردمندی و هوش و پرهیز از خطریم این باور باطل آلفرعون بود.
اما سهم تدبیر الهی این است فرمود وقتی موسای کلیم(سلام الله علیه) حرکت کرد بنیاسرائیل هم یعنی بندگان خدا طبق این تعبیر به دنبال موسای کلیم حرکت کردند خدا فرمود ما آنها را یعنی آلفرعون را از باغها و راغها و منازل مجلّل و ثروت و سرمایه و چشمهسارهایی که داشتند و مُترف و مُسرف بودند از آن منطقه اینها را بیرون کشیدیم آوردیم که به دنبال موسای کلیم و بنیاسرائیل حرکت کنند ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم﴾ ما اینها را حرکت دادیم چون میخواهیم به عذاب اَلیم گرفتار کنیم ﴿مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ﴾ اینها در باغها بودند در چشمهها بودند ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ٭ وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ﴾ آن سرمایههایی که اینها ذخیره کرده بودند اکتناز کردند از همه آن امکانات رفاهی اینها را بیرون کشیدیم و این کار را ما نسبت به دیگران هم کردیم که اگر یک وقت یک قدرت محدودی به کسی دادیم و آزمودیم که آنها به درستی عمل نمیکنند ﴿کَذلِکَ﴾ اینچنین اینها را گرفتار میکنیم در قرآن فرمود ما تبهکاران را بردیم و شما را به جای آنها نشاندیم تا ببینیم چه میکنید[3] گاهی تعبیر است که ﴿وَسَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾[4] این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیّت است یعنی شما به جای ظالمین نشستید اینکه فرمود شما به جای ظالمین نشستید یعنی هشداری است و هوشیار باشید اینجا جای خطر است عدّهای قبل از شما بودند در اثر ظلم به هلاکت رسیدند شما اکنون به جای آنها نشستید گاهی به صورت متکلّم معالغیر گاهی به صورت ضمیر غایب گاهی میفرماید: ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾[5] گاهی ﴿لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾[6] یعنی تا خدا ببیند چه میکنید آیا مثل ظالمین کار میکنید که گرفتار سرنوشت آنها بشوید یا مؤمنانه و عادلانه کار میکنید که راحت باشید حَسنه دنیا و آخرت داشته باشید. اینجا هم میفرماید: ﴿کَذلِکَ﴾ این کار را میکنیم.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه کرامت که منظور کرامت معنوی ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾[7] نیست که نظیر کرامت ﴿ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ﴾[8] است در قیامت به طبقه مُترف مُسرف میگویند تو که در دنیا خود را کریم میپنداشتی اکنون این عذاب را بچش ﴿ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ﴾ أی بزعمک و بزعم قومک وگرنه کرامت را خدا برای متّقیان میداند که ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ﴾[9] مدار کرامت, تقواست اگر تقوا نبود انسان گرفتار ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[10] میشود پس یک وقت کرامت واقعی است خب بر اساس ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ﴾ تفسیر میشود یک وقت کرامت زعمی است چه اینکه در جهنم به تبهکار میگویند ﴿ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ﴾ أی العزیز الکریم بزعمک و بزعم قومک. مقام کریم هم مقام دنیایی است نه مقام معنوی.
﴿کَذلِکَ﴾ این کار را کردیم ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ ما این جنّات را این عیون را این مقام کریم را این کنوز را به بنیاسرائیل دادیم چون وقتی اینها به هلاکت رسیدند, به عنایت الهی موسای کلیم برگشت به مصر و بنیاسرائیل وارد مصر شدند و این سرزمین در اختیار آنها قرار گرفت شده میراث بنیاسرائیل که فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ در بخشهای دیگر هم قبلاً گذشت که ﴿وَأَوْرَثْنَا﴾ بنیاسرائیل را ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا﴾[11] بعد از آن آوارگی مشرق و مغرب آن منطقه در اختیار بنیاسرائیل قرار گرفت. وقتی وجود مبارک موسای کلیم اینها را شبانه حرکت داد صبح فرعون و آلفرعون حرکت کردند ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ همین که مُشرق شدند داخل در شروق شمس شدند داخل در طلوع آفتاب شدند مطلعالشمس شد اینها حرکت کردند خب پس وجود مبارک موسی اِسرا داشت یعنی سیر شبانه داشت و فرعون و آلفرعون اِشراق داشتند یعنی وقتی وارد در طلوع آفتاب شدند حرکت کردند ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ در حالی که وارد در شروق شمس شدند یعنی طلوع آفتاب, از آن وقت به دنبال موسی حرکت کردند که فاصله محفوظ باشد. وجود مبارک موسای کلیم طبق دستور الهی با قومش حرکت کردند و فرعونیان هم پشت سر اینها, اینها از دور یکدیگر را دیدند وقتی که دیدند بنیاسرائیل به وجود مبارک موسای کلیم گفتند اینها پشت سر ما, ما را دارند تعقیب میکنند با این ارتش جرّاری که فرعون دارد ما را دستگیر میکنند به ما میرسند ﴿فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ﴾ وقتی صبح اینها حرکت کردند از دور بنیاسرائیل, آلفرعون را دیدند آن نِبطیها این قِبطیها را دیدند همین بنیاسرائیل به وجود مبارک موسای کلیم عرض کردند اینها میآیند پشت سر ما, ما را تعقیب میکنند میگیرند ﴿فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ﴾ یعنی این دو گروه یکدیگر را دیدند ﴿قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ ما را میگیرند اِدراک میکنند به ما میرسند. در چنین حالتی به وجود مبارک موسای کلیم اعتراض کردند که جلو که خطر هست پشت سر هم که ارتش جرّار فرعون است اینجا جای مناسبی نبود که ما آمدیم ما قبل از شما در زحمت بودیم الآن هم در زحمتیم در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گوشهای از این اعتراض گذشت که آنها در سورهٴ «اعراف» آیه 129 به این صورت به موسای کلیم عرض کردند ﴿قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا﴾ قبل از آمدن شما سخن از ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾[12] و اینها بود بعد هم که در این خطر قرار گرفتیم راه علاج نیست شما اصرار دارید که ما حرکت کنیم بیاییم در برابر آلفرعون بایستیم باید یک جای مناسبی ما را میبردی اینجا که جلو خطر غرق است و پشت سر هم که ارتش جرّار فرعون اینجا جای مناسبی نبود مثلاً ﴿قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ ما کم کم گرفتار اینها میشویم اینها ما را دستگیر میکنند لکن وجود مبارک موسای کلیم با ضرس قاطع فرمود: ﴿کَلّا﴾ چه حرفی است میزنید چرا برای اینکه ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ خدای من به من دستور داد که این راه را بروم به طرف دریا حرکت کنم خب او هدایت میکند اگر بنا شد که راه دریایی را طی کنیم دریا را برای ما آرام میکند, برگردیم با اینها مبارزه بکنیم ما را پیروز میکند بنابراین ما نگران نیستیم این ایمان قطعی رسول خداست که در بین دو خطر احساس امنیّت و آرامش میکند آن هم با جمله اسمیه آن هم با تأکید «إنّ» ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ خب ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ در چنین حالی ذات اقدس الهی میفرماید ما به موسای کلیم وحی فرستادیم ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ در جریان سورهٴ مبارکهٴ «طه» آنجا آیه 77 سخن از اینکه آلفرعون صبح حرکت میکنند به شما میرسند نبود آنجا آیه 77 به این صورت بود که ﴿وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لاَّ تَخَافُ دَرَکاً وَلاَ تَخْشَی﴾ ما به موسای کلیم این نکته را گفتیم که شما عصا را به دریا بزن نه از دریا خطری به شما میرسد نه از صحرا, نه از ارتش آسیبی نه از دریای توفنده ﴿لاَّ تَخَافُ دَرَکاً وَلاَ تَخْشَی﴾ آنها هم به شما نمیرسند دریا هم برای شما رام میشود مثل جادّه خاکی این تعبیر در سورهٴ مبارکهٴ «طه» گذشت در این سورهٴ «شعراء» که محلّ بحث است تعبیر این است ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ وقتی که وجود مبارک موسی به فرمان الهی این عصا را به دریا زد دریا شکافته شد آبهای نیامده که نیامد آبهای رفته هم که رفت این عصا را که حضرت به دریا زدند یک سدّ آبی فراهم شده این آبها همین طور روی هم, روی هم, روی هم ماند به صورت یک سدّ آبی درآمده وسطش هم جادّه خشک شد اینها حرکت میکردند میرفتند در تعبیرات قرآن این است که ﴿فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً﴾[13] نه اینکه قدری آب بود که اینها ناچار میشدند نظیر رودخانههای ضعیف قدری پاورچین حرکت کنند و پای آنها تر بشود این طور نبود یک طریق یَبس یک جادّه خشک در دریا پیدا شده اینها به طور عادی مثل روی زمین حرکت کردند که عمده یَبس بودن است در اینجا فرمود: ﴿فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ﴾ برای اینکه اینها زود بگذرند چندین راه فراهم شده چندین سدّ آبی فراهم شده چندین کوچه فراهم شده هر کدام از این قبیله از یک کوچه از یک راه میگذشتند که زودتر به مقصد برسند ﴿فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ﴾ دریا هر قسمتش مثل یک کوه عظیم شده بود طُود یعنی کوه, عظیم هم که اشاره به عظمت آن است بین این دو سد این کوچه خشکی بود که بنیاسرائیل از آنجا حرکت میکردند بعد فرمود: ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ﴾ آلفرعون که به دنبال موسویان آمده بودند اینها را جلوتر آوردیم زُلفی یعنی نزدیکی «أخصّهم زلفة لدیک»[14] زُلفیٰ یعنی قُرب ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[15] یعنی نزدیک شد آماده شد ﴿أَزْلَفْنَا﴾ یعنی نزدیک کردیم. بنیاسرائیل که جلو میرفتند آلفرعون را ما نزدیک کردیم که اینها هم فکر میکردند که جادّه خشک برای اینها هم جادّه خشک است اینها هم وارد همین کوچههای خشکی و مسیر خشک این دریا شدند وقتی ﴿أَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ﴾ یعنی در آنجا ما این آلفرعون را که گروه دیگرند اینها را نزدیک بنیاسرائیل کردیم و هر دو وارد این کوچههای خشک دریایی شدند فاصله کم بود همین که بنیاسرائیل آخرین فردشان از این کوچه و جادّه خاکی بیرون رفت به ساحل رسید ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾[16] به این امواج آب این طودها به این سدهای آبی دستور داده شد به هم بریزند آن وقت همه اینها را غرق کردند فرمود: ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ ٭ وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ﴾ همه بنیاسرائیل را ما نجات دادیم هیچ کدام از اینها غرق نشدند ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِینَ﴾ همین که بنیاسرائیل از این جادّههای خاکی به ساحل رسیدند همه این گروههایی که جزء ارتش فرعون بودند را غرق کردیم تا اینجا چهارده آیه است که مجموعاً این قصّه را بیان میکند بعد میفرماید: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ بعد از هر جریانی این دو آیه را ذکر میکند این دو آیه تقریباً هشت بار در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» تکرار شده است یعنی در هر موردی که یکی از این قصص و داستانها را نقل میکند میفرماید اینها آیه الهیاند لکن کسانی که این آیه الهی را ببینند و باور کنند کماند ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ این شرح کوتاهی بود مربوط به این چهارده آیه.
اما سؤالهایی که مربوط به قبل از تعطیلات این ایام بود آنها بخشی از آن سؤالات با جوابهای قبلی قابل حل است و اگر سؤالی بیجواب مانده حالا انشاءالله در طیّ مطالب بعدی مطرح میشود اما یک نکته هست و آن این است که این صراط مستقیمی که دین ما را به صراط مستقیم دعوت میکند که کارِ خدا هم بر صراط مستقیم است ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[17] یا انبیا و اولیا(علیهم السلام) صراط مستقیماند مخصوصاً وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ است که ﴿إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[18] منظور از صراط مستقیم آن راه عمودی یا افقیِ یک جانبه نیست نظیر خطّ مستقیم نیست که خطّ منحنی و دایره را صراط مستقیم نگویند, آنچه از روایات و همچنین از آیات برمیآید این است که این دو قوس است انسان از همان قوس نزول شروع میکند تا دوباره برگردد با قوس صعود به لقاءالله برسد درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست که حضرت «أوّل ما خَلق»[19] است بعد وارد عالَم طبیعت میشوند بعد از عالم طبیعت به عالم برزخ و عالم معاد و ﴿إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾[20] اینکه دو سرِ خطّ حلقه هستی ذکر شده است که
دو سرِ خطّ حلقه هستی
از حقیقت به هم تو پیوستی[21]
این دایره است همین دایره, صراط مستقیم است ما یک خطّ مستقیم داریم یک صراط مستقیم, خطّ مستقیم یک بُعدی است حالا یا افقی است یا عمودی است مستقیم است دیگر انحنا در آن نیست اما فیض خدا که بر صراط مستقیم است معنایش این نیست که خطّ مستقیم است به صورت افقی یا عمودی[بلکه] معنایش این است که نه اختلاف در آن هست نه تخلّف ؛ صراط مستقیم آن است که اجزای آن با هم هماهنگ باشند اختلاف نداشته باشند تخلّف هم نباشد که بعضی از جاها بسته باشد راه بُریده باشد.
فرق اختلاف و تخلّف این است که در اختلاف همه این اجزاء وجود دارند ولی ناهماهنگاند در تخلّف این است که بعضی از جاها بریده است اصلاً راه نیست فیض خدا که از قوس نزول شروع میشود تا به قوس صعود نه اختلافی در این فیض است نه تخلّف، اگر ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[22] گفته شد کار خدا بر صراط مستقیم است یعنی کار خدا هیچ جا تخلّف ندارد که ترک بشود قطع فیض بشود (این یک) اختلاف هم ندارد که ناهماهنگ باشد (دو) صراط مستقیم آن است که نه تخلّفپذیر باشد نه اختلافپذیر و فیض خدا اینچنین است اسفار چهارگانه اینچنین است قوس صعود و نزول اینچنین است.
در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «إِنَّ قَوْلَنَا ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾[23] إِقْرَارٌ عَلَی أَنْفُسِنَا بِالْمُلْکِ وَ قولنا ﴿وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ﴾[24] إِقَرارٌ عَلی أَنْفُسِنَا بِالْهُلْکِ»[25] ناظر به همین است؛ ما که میگوییم ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾ یعنی این فیض و فوز از ذات اقدس الهی است وقتی میگوییم ﴿إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ﴾ یعنی نشئه دنیایی ما به هلاکت میرسد بعد ما به طرف ذات اقدس الهی برمیگردیم که «إِنَّ قَوْلَنَا ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾ إِقْرَارٌ عَلَی أَنْفُسِنَا بِالْمُلْکِ وَ قولنا ﴿وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ﴾ إِقَرارٌ عَلی أَنْفُسِنَا بِالْهُلْکِ».
فتحصّل معنای صراط مستقیم غیر از خطّ مستقیم است این دو قوس صعود و نزول یا اسفار چهارگانه چون واجد خصوصیّت صراط مستقیماند که نه اختلاف در آنهاست و نه تخلّف میگویند خدای سبحان فیضش بر صراط مستقیم است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ دخان, آیهٴ 18.
[2] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 1.
[3] . سورهٴ یونس, آیات 13 و 14.
[4] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 45.
[5] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 129.
[6] . سورهٴ یونس, آیهٴ 14.
[7] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 70.
[8] . سورهٴ دخان, آیهٴ 49.
[9] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 13.
[10] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 44.
[11] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 137.
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 49; سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 6.
[13] . سورهٴ طه, آیهٴ 77.
[14] . مصباح المتهجّد, ص850.
[15] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 90; سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[16] . سورهٴ طه, آیهٴ 78.
[17] . سورهٴ هود, آیهٴ 56.
[18] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 43.
[19] . بحارالأنوار, ج15, ص24.
[20] . سورهٴ انشقاق, آیهٴ 6.
[21] . مثنوی جام جم, اوحدی مراغهای.
[22] . سورهٴ هود, آیهٴ 56.
[23] . سورهٴ بقره, آیهٴ 156.
[24] . سورهٴ بقره, آیهٴ 156.
[25] . نهجالبلاغه, حکمت 99.
- بنیاسرائیل جانشین فرعونیان؛
- قاعده جایگزینی مظلوم به جای ظالم؛
- معنای صراط مستقیم و نسبت آن با قوس صعود و نزول.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ (52) فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ (53) إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ (54) وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55) وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ (56) فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ (57) وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ (58) کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ (59) فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ (60) فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (61) قَالَ کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ (62) فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ (63) وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ (64) وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ (65) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِینَ (66) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ (67) وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (68)﴾
بخش دیگری از جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) و آلفرعون مطرح شد بعد از آن اتمام حجّت و جریان مناظره معجزه و سِحر و پیروزی معجزه و ایمان آوردن کارشناسان سِحر و اعدام آنها به اشدّ انحای عذاب به وسیله فرعون, ذات اقدس الهی برای نجات بنیاسرائیل از ستم آلفرعون و برای هلاکت آلفرعون یک دستور خاص داد در طیّ این چهارده آیه که به ضمیمه آن دو آیه میشود شانزده آیه که آن دو آیه به منزله ترجیعبند سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» است که هشت بار تکرار شده که ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ این به استثنای این دو آیه آن چهارده آیه جمعاً عهدهدار این قصّه است. مشابه این در سورهٴ مبارکهٴ «طه» گذشت لکن در سورهٴ «طه» از آیه 77 به بعد که این قصّه آمده بعضی از نکاتی که مربوط به این قصّه است و در سورهٴ مبارکهٴ «طه» بیان نشده در سورهٴ «شعراء» بیان شده فرمود ما به وجود مبارک موسای کلیم وحی فرستادیم که بندگان ما را شبانه حرکت بدهد گاهی از همین مؤمنان به موسای کلیم(علیه السلام) تعبیر به بنیاسرائیل دارد گاهی تعبیر به عبادی در این موارد که تعبیر به عبادی دارد یک عنایت خاصّ کلامی هم آن را همراهی میکند چه اینکه خود موسای کلیم(سلام الله علیه) هم فرمود: ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾[1] من آزادی بندگان خدا را میخواهم حالا آن مسائل رفاهی و مسائل بیتالمال و آنها مطلب بعدی است عمده آزادی ملّت مسلمان و موحّد است ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی﴾ اِسرا همان سیر شب است که ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ﴾[2] یعنی شبانه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را سیر داد فرمود شما هم شبانه بندگان مرا این مؤمنان بنیاسرائیل را سیر بدهید چون عدّهای هم میخواهند به دنبال شما بیایند شما اگر صبح حرکت کنید حرکت کردنِ شما برخورد میکند با حرکت آنها ولی وقتی شبانه حرکت بکنید یک مقدار جلوتر هستید آنها صبح حرکت میکنند و پشت سر شما میآیند شما میشوید متبوع اینها میشوند تابع ما برای همین یک برنامهریزی کردیم که شما پیشاپیش باشید و اینها دنبال شما تا در جریان نجات شما و غرق اینها کار هماهنگ باشد ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی﴾ شما شبانه حرکت کنید به دلیل اینکه ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾ آنها صبح به دنبال شما حرکت میکنند شما شبانه حرکت بکنید برای اینکه آنها به دنبال شما حرکت کنند ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾ و این برنامه است برای نجات شما و هلاکت آنها, وقتی وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) دستور داد این بنیاسرائیل شبانه از منزلها بیرون آمدند تا به طرف دریا حرکت کنند فرعون هم باخبر شد و دستگاه اطلاعاتی که داشتند دستور دادند نیروهای نظامی اینها از هر گوشه و کناری حرکت کنند از هر محلّهای حرکت کنند وارد منطقه خاصی بشوند ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ﴾ در شهرها چه گروهی را فرستاد ﴿حَاشِرِینَ﴾ عدّهای را فرستاد که مردم را حرکت بدهند محشور کنند جمع کنند به یک منطقه خاصّی. این فرستادههای فرعون حاشِر بودند هر کدام جامع بودند افراد زیادی از نظامیها را جمع کرده بودند ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ﴾ که این حاشرین مردم را جمع کردند و این حاشرین با مردم سه مطلب را با هم گفتگو میکردند یکی اینکه به اینها گفته شد شما بگویید اینها هم باور کردند گفتند که پیروان موسای کلیم(سلام الله علیه) شِرذمهاند یعنی گروه اندکیاند این لباس که پاره میشود قطعه قطعه میشود تکّه تکّه میشود اینها را میگویند شراذِم, شِرذمه یعنی گروه کم این شرذمه که لغتاً به معنای اندک است با وصف قلیل تأکید شده است ﴿لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ و این جمع مکسّر بسته نشد جمع سالم بسته شد که جمع سالم یکی از اقسام جمع قلّه است پس بنابراین از این گروه به عنوان شِرذمه یاد شده است (اولاً) با وصف قلّت موصوف شده است (ثانیاً) آن وصف قلّت هم با جمع قلّه جمع بسته شده است (ثالثاً) و گفته شد که منظور از این قلیلٌ قلّت کمّی نیست قلّت معنوی است یعنی حقارت و ذلّت و امثال ذلک را به همراه دارد (رابعاً) خود این حاشران و مردمی که به وسیله حاشران جمع شده بودند درباره پیروان وجود مبارک موسای کلیم میگفتند که ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ اینها چند قبیلهاند هر کدامشان کماند چند حزباند هر کدامشان کماند یعنی اگر ده قبیلهاند هر کدام از این قبیله اندکاند ده گروه و حزباند همه این گروهها و احزاب اندکاند که قلیل به ﴿قَلِیلُونَ﴾ جمع بسته شد آن وقت درباره خودشان گفتند که اینها ما را به خشم آوردند اینها با اینکه جمعیّت کمیاند و ما جمعیّت زیادی هستیم آنها با اینکه حقیرند ما با اینکه عظیمیم اینها کارهایی میکنند ما را به خشم بیاورند ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ﴾ (این یک) ﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ﴾ ما جمعیّت زیادی داریم پراکنده نیستیم جمیعیم (دو) حاذریم ما هوشمندیم برحذریم از خطر مصونیم آنها اینچنین نیستند ما عظیمیم در اثر برحذر بودن از آنها, آنها قلیلاند در اثر ضعف آنها درباره خودشان این اوصاف مثلاً مدح را روا داشتند ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ﴾ اهل حذر و خردمندی و هوش و پرهیز از خطریم این باور باطل آلفرعون بود.
اما سهم تدبیر الهی این است فرمود وقتی موسای کلیم(سلام الله علیه) حرکت کرد بنیاسرائیل هم یعنی بندگان خدا طبق این تعبیر به دنبال موسای کلیم حرکت کردند خدا فرمود ما آنها را یعنی آلفرعون را از باغها و راغها و منازل مجلّل و ثروت و سرمایه و چشمهسارهایی که داشتند و مُترف و مُسرف بودند از آن منطقه اینها را بیرون کشیدیم آوردیم که به دنبال موسای کلیم و بنیاسرائیل حرکت کنند ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم﴾ ما اینها را حرکت دادیم چون میخواهیم به عذاب اَلیم گرفتار کنیم ﴿مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ﴾ اینها در باغها بودند در چشمهها بودند ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ٭ وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ﴾ آن سرمایههایی که اینها ذخیره کرده بودند اکتناز کردند از همه آن امکانات رفاهی اینها را بیرون کشیدیم و این کار را ما نسبت به دیگران هم کردیم که اگر یک وقت یک قدرت محدودی به کسی دادیم و آزمودیم که آنها به درستی عمل نمیکنند ﴿کَذلِکَ﴾ اینچنین اینها را گرفتار میکنیم در قرآن فرمود ما تبهکاران را بردیم و شما را به جای آنها نشاندیم تا ببینیم چه میکنید[3] گاهی تعبیر است که ﴿وَسَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾[4] این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیّت است یعنی شما به جای ظالمین نشستید اینکه فرمود شما به جای ظالمین نشستید یعنی هشداری است و هوشیار باشید اینجا جای خطر است عدّهای قبل از شما بودند در اثر ظلم به هلاکت رسیدند شما اکنون به جای آنها نشستید گاهی به صورت متکلّم معالغیر گاهی به صورت ضمیر غایب گاهی میفرماید: ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾[5] گاهی ﴿لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾[6] یعنی تا خدا ببیند چه میکنید آیا مثل ظالمین کار میکنید که گرفتار سرنوشت آنها بشوید یا مؤمنانه و عادلانه کار میکنید که راحت باشید حَسنه دنیا و آخرت داشته باشید. اینجا هم میفرماید: ﴿کَذلِکَ﴾ این کار را میکنیم.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه کرامت که منظور کرامت معنوی ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾[7] نیست که نظیر کرامت ﴿ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ﴾[8] است در قیامت به طبقه مُترف مُسرف میگویند تو که در دنیا خود را کریم میپنداشتی اکنون این عذاب را بچش ﴿ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ﴾ أی بزعمک و بزعم قومک وگرنه کرامت را خدا برای متّقیان میداند که ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ﴾[9] مدار کرامت, تقواست اگر تقوا نبود انسان گرفتار ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[10] میشود پس یک وقت کرامت واقعی است خب بر اساس ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ﴾ تفسیر میشود یک وقت کرامت زعمی است چه اینکه در جهنم به تبهکار میگویند ﴿ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ﴾ أی العزیز الکریم بزعمک و بزعم قومک. مقام کریم هم مقام دنیایی است نه مقام معنوی.
﴿کَذلِکَ﴾ این کار را کردیم ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ ما این جنّات را این عیون را این مقام کریم را این کنوز را به بنیاسرائیل دادیم چون وقتی اینها به هلاکت رسیدند, به عنایت الهی موسای کلیم برگشت به مصر و بنیاسرائیل وارد مصر شدند و این سرزمین در اختیار آنها قرار گرفت شده میراث بنیاسرائیل که فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ در بخشهای دیگر هم قبلاً گذشت که ﴿وَأَوْرَثْنَا﴾ بنیاسرائیل را ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا﴾[11] بعد از آن آوارگی مشرق و مغرب آن منطقه در اختیار بنیاسرائیل قرار گرفت. وقتی وجود مبارک موسای کلیم اینها را شبانه حرکت داد صبح فرعون و آلفرعون حرکت کردند ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ همین که مُشرق شدند داخل در شروق شمس شدند داخل در طلوع آفتاب شدند مطلعالشمس شد اینها حرکت کردند خب پس وجود مبارک موسی اِسرا داشت یعنی سیر شبانه داشت و فرعون و آلفرعون اِشراق داشتند یعنی وقتی وارد در طلوع آفتاب شدند حرکت کردند ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ در حالی که وارد در شروق شمس شدند یعنی طلوع آفتاب, از آن وقت به دنبال موسی حرکت کردند که فاصله محفوظ باشد. وجود مبارک موسای کلیم طبق دستور الهی با قومش حرکت کردند و فرعونیان هم پشت سر اینها, اینها از دور یکدیگر را دیدند وقتی که دیدند بنیاسرائیل به وجود مبارک موسای کلیم گفتند اینها پشت سر ما, ما را دارند تعقیب میکنند با این ارتش جرّاری که فرعون دارد ما را دستگیر میکنند به ما میرسند ﴿فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ﴾ وقتی صبح اینها حرکت کردند از دور بنیاسرائیل, آلفرعون را دیدند آن نِبطیها این قِبطیها را دیدند همین بنیاسرائیل به وجود مبارک موسای کلیم عرض کردند اینها میآیند پشت سر ما, ما را تعقیب میکنند میگیرند ﴿فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ﴾ یعنی این دو گروه یکدیگر را دیدند ﴿قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ ما را میگیرند اِدراک میکنند به ما میرسند. در چنین حالتی به وجود مبارک موسای کلیم اعتراض کردند که جلو که خطر هست پشت سر هم که ارتش جرّار فرعون است اینجا جای مناسبی نبود که ما آمدیم ما قبل از شما در زحمت بودیم الآن هم در زحمتیم در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گوشهای از این اعتراض گذشت که آنها در سورهٴ «اعراف» آیه 129 به این صورت به موسای کلیم عرض کردند ﴿قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا﴾ قبل از آمدن شما سخن از ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾[12] و اینها بود بعد هم که در این خطر قرار گرفتیم راه علاج نیست شما اصرار دارید که ما حرکت کنیم بیاییم در برابر آلفرعون بایستیم باید یک جای مناسبی ما را میبردی اینجا که جلو خطر غرق است و پشت سر هم که ارتش جرّار فرعون اینجا جای مناسبی نبود مثلاً ﴿قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ ما کم کم گرفتار اینها میشویم اینها ما را دستگیر میکنند لکن وجود مبارک موسای کلیم با ضرس قاطع فرمود: ﴿کَلّا﴾ چه حرفی است میزنید چرا برای اینکه ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ خدای من به من دستور داد که این راه را بروم به طرف دریا حرکت کنم خب او هدایت میکند اگر بنا شد که راه دریایی را طی کنیم دریا را برای ما آرام میکند, برگردیم با اینها مبارزه بکنیم ما را پیروز میکند بنابراین ما نگران نیستیم این ایمان قطعی رسول خداست که در بین دو خطر احساس امنیّت و آرامش میکند آن هم با جمله اسمیه آن هم با تأکید «إنّ» ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ خب ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ در چنین حالی ذات اقدس الهی میفرماید ما به موسای کلیم وحی فرستادیم ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ در جریان سورهٴ مبارکهٴ «طه» آنجا آیه 77 سخن از اینکه آلفرعون صبح حرکت میکنند به شما میرسند نبود آنجا آیه 77 به این صورت بود که ﴿وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لاَّ تَخَافُ دَرَکاً وَلاَ تَخْشَی﴾ ما به موسای کلیم این نکته را گفتیم که شما عصا را به دریا بزن نه از دریا خطری به شما میرسد نه از صحرا, نه از ارتش آسیبی نه از دریای توفنده ﴿لاَّ تَخَافُ دَرَکاً وَلاَ تَخْشَی﴾ آنها هم به شما نمیرسند دریا هم برای شما رام میشود مثل جادّه خاکی این تعبیر در سورهٴ مبارکهٴ «طه» گذشت در این سورهٴ «شعراء» که محلّ بحث است تعبیر این است ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ وقتی که وجود مبارک موسی به فرمان الهی این عصا را به دریا زد دریا شکافته شد آبهای نیامده که نیامد آبهای رفته هم که رفت این عصا را که حضرت به دریا زدند یک سدّ آبی فراهم شده این آبها همین طور روی هم, روی هم, روی هم ماند به صورت یک سدّ آبی درآمده وسطش هم جادّه خشک شد اینها حرکت میکردند میرفتند در تعبیرات قرآن این است که ﴿فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً﴾[13] نه اینکه قدری آب بود که اینها ناچار میشدند نظیر رودخانههای ضعیف قدری پاورچین حرکت کنند و پای آنها تر بشود این طور نبود یک طریق یَبس یک جادّه خشک در دریا پیدا شده اینها به طور عادی مثل روی زمین حرکت کردند که عمده یَبس بودن است در اینجا فرمود: ﴿فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ﴾ برای اینکه اینها زود بگذرند چندین راه فراهم شده چندین سدّ آبی فراهم شده چندین کوچه فراهم شده هر کدام از این قبیله از یک کوچه از یک راه میگذشتند که زودتر به مقصد برسند ﴿فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ﴾ دریا هر قسمتش مثل یک کوه عظیم شده بود طُود یعنی کوه, عظیم هم که اشاره به عظمت آن است بین این دو سد این کوچه خشکی بود که بنیاسرائیل از آنجا حرکت میکردند بعد فرمود: ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ﴾ آلفرعون که به دنبال موسویان آمده بودند اینها را جلوتر آوردیم زُلفی یعنی نزدیکی «أخصّهم زلفة لدیک»[14] زُلفیٰ یعنی قُرب ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[15] یعنی نزدیک شد آماده شد ﴿أَزْلَفْنَا﴾ یعنی نزدیک کردیم. بنیاسرائیل که جلو میرفتند آلفرعون را ما نزدیک کردیم که اینها هم فکر میکردند که جادّه خشک برای اینها هم جادّه خشک است اینها هم وارد همین کوچههای خشکی و مسیر خشک این دریا شدند وقتی ﴿أَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ﴾ یعنی در آنجا ما این آلفرعون را که گروه دیگرند اینها را نزدیک بنیاسرائیل کردیم و هر دو وارد این کوچههای خشک دریایی شدند فاصله کم بود همین که بنیاسرائیل آخرین فردشان از این کوچه و جادّه خاکی بیرون رفت به ساحل رسید ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾[16] به این امواج آب این طودها به این سدهای آبی دستور داده شد به هم بریزند آن وقت همه اینها را غرق کردند فرمود: ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ ٭ وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ﴾ همه بنیاسرائیل را ما نجات دادیم هیچ کدام از اینها غرق نشدند ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِینَ﴾ همین که بنیاسرائیل از این جادّههای خاکی به ساحل رسیدند همه این گروههایی که جزء ارتش فرعون بودند را غرق کردیم تا اینجا چهارده آیه است که مجموعاً این قصّه را بیان میکند بعد میفرماید: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ بعد از هر جریانی این دو آیه را ذکر میکند این دو آیه تقریباً هشت بار در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» تکرار شده است یعنی در هر موردی که یکی از این قصص و داستانها را نقل میکند میفرماید اینها آیه الهیاند لکن کسانی که این آیه الهی را ببینند و باور کنند کماند ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ این شرح کوتاهی بود مربوط به این چهارده آیه.
اما سؤالهایی که مربوط به قبل از تعطیلات این ایام بود آنها بخشی از آن سؤالات با جوابهای قبلی قابل حل است و اگر سؤالی بیجواب مانده حالا انشاءالله در طیّ مطالب بعدی مطرح میشود اما یک نکته هست و آن این است که این صراط مستقیمی که دین ما را به صراط مستقیم دعوت میکند که کارِ خدا هم بر صراط مستقیم است ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[17] یا انبیا و اولیا(علیهم السلام) صراط مستقیماند مخصوصاً وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ است که ﴿إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[18] منظور از صراط مستقیم آن راه عمودی یا افقیِ یک جانبه نیست نظیر خطّ مستقیم نیست که خطّ منحنی و دایره را صراط مستقیم نگویند, آنچه از روایات و همچنین از آیات برمیآید این است که این دو قوس است انسان از همان قوس نزول شروع میکند تا دوباره برگردد با قوس صعود به لقاءالله برسد درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست که حضرت «أوّل ما خَلق»[19] است بعد وارد عالَم طبیعت میشوند بعد از عالم طبیعت به عالم برزخ و عالم معاد و ﴿إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾[20] اینکه دو سرِ خطّ حلقه هستی ذکر شده است که
دو سرِ خطّ حلقه هستی
از حقیقت به هم تو پیوستی[21]
این دایره است همین دایره, صراط مستقیم است ما یک خطّ مستقیم داریم یک صراط مستقیم, خطّ مستقیم یک بُعدی است حالا یا افقی است یا عمودی است مستقیم است دیگر انحنا در آن نیست اما فیض خدا که بر صراط مستقیم است معنایش این نیست که خطّ مستقیم است به صورت افقی یا عمودی[بلکه] معنایش این است که نه اختلاف در آن هست نه تخلّف ؛ صراط مستقیم آن است که اجزای آن با هم هماهنگ باشند اختلاف نداشته باشند تخلّف هم نباشد که بعضی از جاها بسته باشد راه بُریده باشد.
فرق اختلاف و تخلّف این است که در اختلاف همه این اجزاء وجود دارند ولی ناهماهنگاند در تخلّف این است که بعضی از جاها بریده است اصلاً راه نیست فیض خدا که از قوس نزول شروع میشود تا به قوس صعود نه اختلافی در این فیض است نه تخلّف، اگر ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[22] گفته شد کار خدا بر صراط مستقیم است یعنی کار خدا هیچ جا تخلّف ندارد که ترک بشود قطع فیض بشود (این یک) اختلاف هم ندارد که ناهماهنگ باشد (دو) صراط مستقیم آن است که نه تخلّفپذیر باشد نه اختلافپذیر و فیض خدا اینچنین است اسفار چهارگانه اینچنین است قوس صعود و نزول اینچنین است.
در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «إِنَّ قَوْلَنَا ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾[23] إِقْرَارٌ عَلَی أَنْفُسِنَا بِالْمُلْکِ وَ قولنا ﴿وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ﴾[24] إِقَرارٌ عَلی أَنْفُسِنَا بِالْهُلْکِ»[25] ناظر به همین است؛ ما که میگوییم ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾ یعنی این فیض و فوز از ذات اقدس الهی است وقتی میگوییم ﴿إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ﴾ یعنی نشئه دنیایی ما به هلاکت میرسد بعد ما به طرف ذات اقدس الهی برمیگردیم که «إِنَّ قَوْلَنَا ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾ إِقْرَارٌ عَلَی أَنْفُسِنَا بِالْمُلْکِ وَ قولنا ﴿وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ﴾ إِقَرارٌ عَلی أَنْفُسِنَا بِالْهُلْکِ».
فتحصّل معنای صراط مستقیم غیر از خطّ مستقیم است این دو قوس صعود و نزول یا اسفار چهارگانه چون واجد خصوصیّت صراط مستقیماند که نه اختلاف در آنهاست و نه تخلّف میگویند خدای سبحان فیضش بر صراط مستقیم است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ دخان, آیهٴ 18.
[2] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 1.
[3] . سورهٴ یونس, آیات 13 و 14.
[4] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 45.
[5] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 129.
[6] . سورهٴ یونس, آیهٴ 14.
[7] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 70.
[8] . سورهٴ دخان, آیهٴ 49.
[9] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 13.
[10] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 44.
[11] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 137.
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 49; سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 6.
[13] . سورهٴ طه, آیهٴ 77.
[14] . مصباح المتهجّد, ص850.
[15] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 90; سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[16] . سورهٴ طه, آیهٴ 78.
[17] . سورهٴ هود, آیهٴ 56.
[18] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 43.
[19] . بحارالأنوار, ج15, ص24.
[20] . سورهٴ انشقاق, آیهٴ 6.
[21] . مثنوی جام جم, اوحدی مراغهای.
[22] . سورهٴ هود, آیهٴ 56.
[23] . سورهٴ بقره, آیهٴ 156.
[24] . سورهٴ بقره, آیهٴ 156.
[25] . نهجالبلاغه, حکمت 99.
تاکنون نظری ثبت نشده است