display result search
منو
تفسیر آیات 14 تا 21 سوره نور

تفسیر آیات 14 تا 21 سوره نور

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 21 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 14 تا 21 سوره نور"
- تفاوت قذف زن با مرد؛
- امنیت اجتماعی از نعم الهی؛
- جرم‌انگاری الهی در خصوص صرف علاقه به گسترش فحشا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِیمَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (14) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ (15) وَلَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهذَا سُبْحَانَکَ هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ (16) یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (17) وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (18) إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (19) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ (20) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنکُم مِن أَحَدٍ أَبَداً وَلکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (21)﴾

یکی از نکاتی که باعث شد این سور‌ه را به عنوان ﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ﴾ معرفی کند آن است که امنیّت اجتماعی از بهترین نعمتهای الهی است که افراد جامعه و امّت اسلامی احساس امنیّت بکنند یعنی بدانند آبروی آنها محفوظ است. در جریان اِفکی که اتفاق افتاده است فرمود این یک بهتان عظیمی است شما دارید به حریم نبوی اهانت می‌کنید این یک چیز روشن و بیّن‌الغی است چرا نباید شما مواظب زبانتان باشید.
چند نکته مربوط به مسائل گذشته است که توجه به آنها بی‌اثر نیست. در جریان قذف زوج و زوجه که از او با لعان یاد شده است تعبیری که درباره مرد هست آن است که او چهار بار باید سوگند یاد کند و خدا را شاهد بگیرد بار پنجم بگوید لعنت خدا بر او اگر او دروغ می‌گوید ولی دربارهٴ زن فرمود چهار بار خدا را شاهد بگیرد و سوگند یاد کند که مرد دروغ می‌گوید بار پنجم بگوید که غضب خدا بر او اگر مرد صادق باشد. تفاوتی که در سوگندهای پنج‌گانه مرد و زن هست این است که دربارهٴ مرد فرمود: ﴿وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ﴾[1] دربارهٴ زن فرمود: ﴿وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا﴾[2] گرچه غضب و لعنت مفهوماً متفاوت‌اند و مترادف نیستند ولی گاهی ممکن است اتّحاد مصداقی داشته باشند ظاهراً در اینجا غضب, برتر از لعنت است آن لعنِ خاص است زیرا این زن است که منشأ فتنه شده بیگانه را طمع انداخته و شوهر را در رِیْب و شک گرفتار کرده است لذا تعبیر غضب دربارهٴ زن شده است تعبیر لعنت دربارهٴ مرد.
پرسش...
پاسخ: حکم لعان از نظر قذف در این آیه مطرح است از نظر مهریه و از نظر نفی ولد اشاره شد که دو فرع جدا دارد حکم طلاق وقتی شد مهریه اگر طلاقِ باین باشد که حکم خاصّ خود را دارد طلاق رجعی باشد که حکم خاصّ خودش را دارد طلاق مبارات باشد که حکم خاصّ خودش را دارد حکم مهریه و حکم نفی ولد دو فرع جداست که در دو بخش دیگر آیات مطرح است فعلاً دربارهٴ اصل بینونت بین الزوج و الزوجه است.
درباره سوگند پنجم فرمود: ﴿وَیَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذَابَ﴾[3] این عذاب را با الف و لام ذکر کرده که ظاهراً ناظر است به همان الف و لام عهد ذکری که قبلاً فرمود: ﴿فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا﴾[4] که حدّ زناست این حدّ زنا که عذاب معهود است از او با الف و لام یاد کرده است زیرا زن اگر سوگند یاد نکند و مرد با آن پنج بار, سوگند و لعن را ادا کند بر زن حدّ زنا اجرا می‌شود و اگر زن با آن پنج بار یاد کند آن عذاب معهود را از خود دفع می‌کند. این نکتهٴ تفاوت مرد و زن که یک جا لعنت است یک جا غضب و اینکه چرا درباره زن با الف و لام ذکر شده است.
مطلب بعدی آن است که برای حفظ آبروی جامعه گفتند اگر کسی علاقه داشته باشد در بین مؤمنین فحشا رواج پیدا کند همین محبّت, عذاب الیم الهی را به همراه دارد ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ مستحضرید که در فقه می‌گویند صرف علاقه گناه نیست (یک) از علاقه وقتی به اراده رسید به همّت رسید جلوتر آمد قصد گناه, همّت گناه هم گناه نیست (این دو) وقتی به فعل خارجی رسید می‌شود معصیت; اگر کسی اراده کرد که معصیت کند ولی یا پشیمان شد یا موفق نشد می‌گویند معصیت نیست. خب مسئله کلامی سرِ جایش محفوظ است که کشف از سوء سریره می‌کند نظیر تجرّی, کشف از خبث باطن می‌کند از صفای درون او می‌کاهد اینها سر جایش محفوظ است اما تهدید به عذاب در این گونه از مسائل اخلاقی مطرح نیست اما اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ﴾ به تعبیر مرحوم شیخ طوسی در تبیان هنوز به اراده و تصمیم نرسیده[5] این شخص گرفتار عذاب الیم است معلوم می‌شود یک نحوه عصیان است چون خدای سبحان تهدید کرده به عذاب الیم برای حفظ امنیّت جامعه و آبروی مردم دو مرحله قبل از عمل را گناه شمرده یکی صِرف علاقهٴ گسترش فحشا در جامعه که این علاقه است هنوز به اراده و تصمیم نرسیده یکی اینکه از علاقه جلوتر آمده در صدد اجرای این مورد علاقه است اراده کرده همّت گماشته که این فحشا را گسترش بدهد خب اگر صِرف علاقه باعث عذاب الیم است اراده به طریق اُولیٰ, بر خلاف اینکه انسان قصد کرده که فلان کار را انجام بدهد اراده کرده که دروغ بگوید ولی خب یا پشیمان شده یا مخاطب نداشت می‌گویند صِرف اراده, معصیت نیست اما در این گونه از موارد که با حیثیت امّت اسلامی در ارتباط است خدای سبحان به عذاب الیم تهدید کرده و اگر صِرف محبّت, عذاب الیم را به همراه دارد یقیناً اراده به طریق اُولیٰ.
پرسش ...
پاسخ: بله خب, یک وقت است جریان اِفک بود تعبیر فرمود که ﴿عُصْبَةٌ مِنکُمْ﴾[6] اما حالا این‌چنین نیست که یک گروه مخصوصی باشند نه, هر گروهی حالا, هر کسی که ﴿یُحِبُّونَ﴾ صِرف حبّ این امر نفسانی حالا استمرار داشته باشد گناه می‌شود مستمر اگر مقطعی باشد گناه می‌شود مقطعی, آنها که عذاب بیشتری دامنگیرشان می‌شود در اثر استمرار این محبّت است که این فعل مضارع کشف از استمرار می‌کند آنها که یک بار علاقه پیدا کردند که این فحشا در جامعه گسترش پیدا کند وِزر کمتری دارند ولی اصلش محفوظ است.
مطلب بعدی آن است که دربارهٴ فضل الهی با رحمت الهی که تفاوت یاد شده است این است که هر فضلی رحمت است ولی هر رحمتی فضل نیست. اگر کسی یک اندازه استحقاق داشت و ذات اقدس الهی بر اساس آن رحمتِ مطلقه‌اش به استحقاق او عنایت کرد و پاسخ مثبت داد این رحمت است ولی فضل نیست چون زائد بر مقدار استحقاق نیست ولی از منظر دیگر فضل است برای اینکه تمام عنایتهای الهی تفضّل است انسان استحقاق چیزی ندارد هر خدمتی که انسان انجام می‌دهد عبادتی که انجام می‌دهد در برابر نعمتهایی که دریافت کرده است به حساب آنها هم کوتاهی کرده چه رسد به اینکه استحقاق دریافت نعمت جدید داشته باشد «ما بِنا مِن نعمةٍ فَمِنک»[7] در بیانات نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه است که «مِنّتک ابتداء»[8] همه نعمتهای تو ابتدایی است هیچ کدام مسبوق به استحقاق نیست که مثلاً ما بگوییم فلان شخص استحقاق این کار را داشته است و خدای سبحان به او عطا کرده نه, همهٴ نعمتهای الهی ابتدایی است «منّتک ابتداء» بنابراین انسان استحقاق هیچ اجری را ندارد بر اساس این منظر تمام عنایتهای الهی فضل است و او تفضّلی دارد ولی اگر برابر وعده‌های خدا باشد که خدای سبحان وعده داده که در برابر فلان کار خیر فلان عمل واجب فلان مقدار ثواب عطا کند اگر به همان مقدار ثواب عطا کرده خب این رحمت است ولی فضل نیست و اگر بیش از آن مقدار عطا کرده می‌شود فضل, گرچه تمام پاداشهای الهی فضل است ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾[9] هست ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[10] هست تا برسد به هفتصد و هزار و چهارصدی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود.[11]
پرسش....
پاسخ: ذات اقدس الهی بر خلاف عدل نمی‌کند یعنی عدل, کفِ برنامه‌های الهی است نه سقف او بالاتر از عدل دارد که احسان است فرمود: ﴿مَا أَصَابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ﴾ که عدل است و کفِ برنامه‌های الهی است اما ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾[12] این دعای معروف که «یا مَن یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر»[13] از همین آیه گرفته شده دیگر, این ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾ می‌شود احسان. در برابر انبیا و اولیا سِمتهایی که عطا می‌کند این بر اساس اینکه ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[14] ولی خدای سبحان غالباً بر محور احسان بشر را اداره می‌کند فقط در کیفرهاست که عدل است و کمتر از استحقاق, عذاب می‌کند ولی بیشتر از استحقاق هرگز عذاب نمی‌کند ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[15] ناظر به همین است.
این تفاوت بین فضل و رحمت از یک سو, تفاوت بین لعنت و غضب از سوی دیگر, تفاوت بین معرفه و نکره آوردن عذاب از سوی دیگر بیان شد و تفاوت اینکه چرا محبّت شیوع, عذاب الیم را دارد چه رسد به اراده, با محبّتهای دیگر از این لحاظ است که حفظ امنیّت عِرضی و آبرویی جامعه نزد خدای سبحان خیلی معتبر و محترم است. اینکه فرمود: ﴿هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ﴾ برای اینکه شما باید مسئله رسالت و نبوّت را می‌شناختید حریم نبوّت را می‌شناختید گرچه این قصّه با قصّه خزیمةبن ثابت[16] خیلی فرق دارد ولی بالأخره اگر کسی پیامبر را بشناسد حرم و حریم او را بشناسد می‌داند که این گونه نسبتها بهتان عظیم است. بهتان را هم بهتان گفتند برای اینکه انسان کاری که نکرده به او اسناد بدهند او را مبهوت می‌کند دیگر, اگر باعث مبهوت شدن است از این جهت به آن می‌گویند بهتان, کاری را کسی نکرده فوراً به او اسناد بدهند خب این باعث مبهوت شدن اوست. باید بدانند که حریم نبوی محفوظ از آفتهای عِرضی است لذا فرمود شما همین که شنیدید درباره پیامبر است باید بگویید ﴿هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ﴾ مسئله کفر و ارتداد و امثال ذلک ننگ نیست جزء مُنفّرات نیست. شما در کتابهای کلامی مستحضرید که می‌فرمایند نبیّ و وصیّ نبیّ(علیهما الصلاة و علیهما السلام) باید از منفّرات مصون بمانند خب حالا همسر پیامبری کفر ورزید و ارتداد پیدا کرد عذاب الیم دامنگیر اوست ولی این ننگی برای پیغمبر نیست ولی مسئله عِرضی ننگ است لذا فرمود در اینجا شما باید می‌گفتید که ﴿هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ﴾.
پرسش:...
پاسخ: چرا حرمت دارند ولی دربارهٴ دیگران باید تحقیق کنند, دربارهٴ رسول خدا همین که شنیدند باید بفهمند این دروغ است.
پرسش: ...
پاسخ: بله آن رحمت رحمانیه است در جهنم هم هست اما رحمت رحیمیه‌ در جهنم نیست این رحمت رحیمیه همه‌جا نیست. آنکه حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه دارد وقتی جهنم را معرفی می‌کند می‌فرماید: «دارٌ لیس فیها رحمة»[17] این بیان نورانی حضرت است در نهج‌البلاغه یعنی در جهنم هیچ رحمتی نیست «دارٌ لیس فیها رحمة» اما آن ﴿رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾[18] رحمت رحمانیه است که قبلاً هم این بیان شریف که از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است معنا شده رحمت خدا بیش از غضب خداست (یک) و پیش از غضب خداست (دو). این «رحمته سَبَقَت غضبه» معنایش این نیست که رحمت خدا بیشتر از غضب اوست معنایش این است که رحمت خدا پیش از غضب اوست نه بیش از غضب او, البته رحمت خدا بیش از غضب اوست بهشت هشت در دارد گفتند جهنم هفت در دارد و مانند آن. اما بیان نورانی امام سجاد این است که «أنت الّذی تَسعیٰ رحمته أمامَ غضبه»[19] این معنای «یا مَن سبقت رحمته غضبه»[20] را تشریح می‌کند یعنی مهندس کارهای الهی رحمت است جناب رحمت نقشه می‌کشد که کجا مِهر باشد و کجا قَهر. اگر خدای سبحان جای قهرآمیزی به نام جهنم دارد این برابر نقشه مهندسانه رحمت است که آن رحمت مطلقه می‌گوید اینجا باید قهر و غضب باشد آنجا باید بهشت باشد سوزاندن تبهکار در جهنم رحمت به نظام الهی است حفظ نظام است برخورداری مؤمنان از شفای صدر به وسیلهٴ تعذیب کافران است این‌چنین نیست که یک جا را غضب بدهند جهنم کنند یک جا را نعمت بدهند بهشت کنند بر اساس کدام مهندسی است وجود مبارک امام سجاد فرمود مهندسِ غضب و رحمتِ متقابل آن رحمتی است که مقابل ندارد «أنت الذی تسعیٰ رحمته أمام غضبه» آن مهندس که رحمت مطلقه است جایی را جهنم می‌داند جایی را بهشت می‌داند ترسیم می‌کند جهنم هم رحمت است بهشت هم رحمت است. شما وقتی سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» را تلاوت می‌کنید می‌بینید که این به به که به صورت ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ مطرح است هم دربارهٴ بهشت است[21] هم دربارهٴ جهنم,[22] به به هم دربارهٴ جهنم است هم دربارهٴ بهشت است جهنم را که وصف می‌کند به به چه جای خوبی است! خب اگر جهنم نباشد مگر می‌شود بشر را اداره کرد؟! اکثری مردم «خوفاً مِن النار» دست و پایشان خطا نمی‌کند.[23] بنابراین رحمت خدا هم بیش از غضب خداست و هم پیش از غضب او که رهبری غضب را, نقشه غضب را رحمت به عهده دارد.
فرمود: ﴿لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ﴾ فضل الهی مشخص است ﴿لَمَسَّکُمْ فِیمَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ و این کار هم سه گناه سنگین دارد که در بحثهای قبل مطرح شد بعد فرمود شما که چنین چیزی شنیدید باید بدانید حریم نبوی محفوظ است و این بهتانِ عظیم است و خدای سبحان شما را موعظه می‌کند. در برخی از تفسیرها آمده است که آیا می‌شود خدا را واعظ دانست برای اینکه فرمود: ﴿یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً﴾ بعد گفتند نه, خدا را نمی‌شود به عنوان واعظ یا به عنوان معلّم نام برد.[24] مستحضرید که بین تسمیه و وصف فرق است اسمای الهی البته گفتند توقیفی است گرچه برهان کامل در مسئله نیست ولی ادبِ دینی و احتیاط اقتضا می‌کند که انسان اسمی که در کتاب و سنّت اهل بیت(علیهم السلام) نیامده بر خدا اطلاق نکند اما وصف, غیر از اسم است. شما می‌بینید در تمام این مباحث عقلی و استدلالی می‌گویند خدا واجب الوجود است یا نه, ما واجب الوجودی داریم یا نه علّة العلل داریم یا نه, مرتّب این کلمات را بر زبان جاری می‌کنند به عنوان اوصاف نه به عنوان اسما که در دعا و غیر دعا از اینها استفاده کنند.
این تحلیلی که مرحوم میرداماد کرده است تحلیل خوبی است که بین تسمیه و وصف فرق است, در تسمیه ادبِ دینی اقتضا می‌کند که چیزی که وارد نشده ما بر خدای سبحان اطلاق نکنیم اما وصف کردن و تعبیر کردن در فارسی و تازی به الفاظ گوناگون رواست. اینجا هم واعظ را اگر کسی بخواهد از اسمای حسنای الهی بداند بعید است اما به عنوان وصف و امثال ذلک عیب ندارد مخصوصاً قرآن کریم هم وعظ را به کار برد هم تعلیم را به کار برد[25] ﴿یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ﴾ در تبیین این مطلب هم فرمود هیچ ابهامی در آن نیست جزء متشابهات نیست خدایِ علیم حکیم این امور را برای شما تبیین کرده و بدانید حرمت جامعه و تأمین امنیت جامعه به قدری حساس است که صِرف محبّت شیوع فحشا, عذاب الیم را در بردارد محبّت ناامنی [هم همین است] فرق نمی‌کند حالا این خصوص فحشا می‌شود القای خصوصیت کرد چیزی که در همین حد است یا بدتر از آن; ایجاد وحشت کردن شایعه‌پراکنی کردن امنیت جامعه را به هم زدن کاری کردن که جامعه از آن امنیت بیفتد امّت اسلامی در هراس باشند این عذاب الهی را به همراه دارد.
خلاصه امنیت جامعه چه امنیت عِرضی چه امنیتهای اقتصادی چه امنیتهای نظامی [را کسی دوست داشته باشد که مختل شود] کسی علاقه‌مند باشد که این جامعه همیشه لرزان باشد خب این عذاب الیم الهی دارد کسی علاقه‌مند باشد این امّت اسلامی همیشه در هراس باشند این عذاب الیم را در بردارد. یک وقت است که دربارهٴ یک شخص است حالا ممکن است که کسی این را مصداق عذاب الیم نداند اما می‌خواهد جامعه را بلرزاند امّت اسلامی را بلرزاند نظام اسلامی را همیشه در وحشت قرار بدهد خب این درست نیست. ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ شما نمی‌دانید که به هم زدن امنیت جامعه چه پیامدهای تلخی را دارد خب. این دربارهٴ قصّه‌ای که برخیها نقل کردند که وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عدّه‌ای را حد زده[26] برخیها هم از اهل تفسیر انکار کردند که وجود مبارک پیامبر کسی از این افّاکین را حد زده ولی بالأخره حکم آنها مشخص است. وجود مبارک حضرت هم کسی را به حسب ظاهر حد نزده آن حدّ قذف دربارهٴ دیگران اجرا شده ولی دربارهٴ قصّه پیامبر اجرا نشده.
آنها که می‌گویند حد جاری کرده است برای اینکه ثابت شده که اینها تهمت زدند برخی از مفسّران متأخّر که می‌گویند شخصاً حد نزده می‌گویند محکمه‌ای تشکیل نشده برای این کار.
پرسش ...
پاسخ: قدر متیقّنِ در مقام تخاطب, همین فحشای عِرضی و جنسی است لکن خصوصیّتی برای این نیست آن گناهانی که مثل این است یا بدتر از این است مشمول این آیه است اما آنها که پایین‌تر است نیست غرض این است که ظاهر این ﴿الْفَاحِشَة﴾ الف و لامش الف و لام عهد است و ناظر به تتمّه قصّه افک است و اما اینها غالباً تمثیل است نه تعیین, گناهانی که در همین حد یا بالاتر از این حدّند مشمول این آیه هستند.
بعد فرمود این راه شیطنت است که اینها اداره می‌کنند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنکُم مِن أَحَدٍ أَبَداً وَلکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ﴾ این آیه 21 که در سورهٴ مبارکهٴ «نور» است با آیه‌ای که قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحث شد یعنی آیه 208 هماهنگ است که مسائلی که مربوط به این آیه است در ذیل آیه 208 سورهٴ «بقره» گذشت, آن آیه این است ﴿یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیَطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ﴾ خُطْوه, گام غیر از قدم است از پاشنهٴ پا تا سرانگشت را می‌گویند قدم, قدم اول قدم دوم قدم راست قدم چپ بین این دو قدم این فاصله را می‌گویند خطوه, گام اینکه می‌گویند «یک قدم بر خویشتن نِه وان دگر در کوی دوست» چون خدای سبحان قریب‌المرحله است «أن الراحل الیک قریب المسافة»[27] بین عبدِ تائب و ورود در رحمت الهی بیش از دو قدم نیست یک قدم روی خویشتن می‌نهد توبه می‌کند آن قدم یعنی آن پا را در کوی دوست می‌گذارد غرض آن است که بین قدم و خطوه فرق است از پاشنه پا تا سرانگشت پای راست را می‌گویند قدم راست و همچنین دربارهٴ قدم چپ از پاشنه پا تا سرانگشت پای چپ را می‌گویند قدم چپ یک شخص که قدم می‌زند این پای راست را جلو می‌گذارد پای چپ را دنبال بین این دو قدم را می‌گویند گام, خطوه. فرمود خطوه و گام شیطان مقتدای شما نباشد آنجایی که او پا می‌گذارد آنجایی که او راه می‌رود خطّ مشی‌ شما نباشد.
خب این جریان در آیه 208 گذشت ﴿وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیَطانِ﴾ در آن آیه 208 آمده است که این عدوّ مبین است در آیه محلّ بحث فرمود این عدوّ مبین بودنش به این است که امر به منکر می‌کند در قبال عبادت خدا یعنی نماز که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾[28] شیطنتِ شیطان در امر به منکر و نهی از معروف است ﴿فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنکُم مِن أَحَدٍ أَبَداً﴾ شما با داشتن غرایز جنسی, شهوت و غضب از یک سو و غالب شما هم در مرحلهٴ وهم و خیال به سر می‌برید از لحاظ اندیشه از سوی دیگر, اگر با این سرمایه اندکِ انگیزه و اندیشه یعنی شهوت و غضبِ انگیزه‌ای از یک سو, وهم و خیال اندیشه‌ای از سوی دیگر که دارید به سر می‌برید راه نجات برای شما سخت است آن عقل است که «عُبِد بِه الرحمن»[29] که آن را فراهم نکردید اگر فضل الهی نباشد اکثری شما در زحمتید گرچه آن اوحدی و اقلّی هم به لطف الهی به مقصد می‌رسند ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنکُم مِن أَحَدٍ أَبَداً وَلکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ﴾ تزکیه الهی گاهی با تعلیم است نظیر ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ﴾[30] گاهی با فعل است مستحضرید که وحی دو قسم است یک وحی علمی است که برای انبیا و اولیاست که خدای سبحان احکام را به انبیا از راه وحی می‌رساند یا به ائمه(علیهم السلام) علوم غیبی را افاضه می‌کند اما بخش دیگری که مخصوص انبیا نیست برای دیگران هم هست آن وحیِ فعل است این وحی فعل این است که انسان اگر صالح و سالم باشد یک قلب طیّب و طاهر داشته باشد می‌بیند دفعتاً در او گرایشی پیدا می‌شود تصمیمی پیدا می‌شود اراده‌ای پیدا می‌شود که فلان کار را انجام بدهد این وحی‌ الفعل است نه وحی علم, فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ﴾ می‌بینید چند نفر نشستند دفعتاً کسی می‌‌گوید صدای اذان است بلند بشویم نمازمان را اول وقت بخوانیم این فعل است این فعل را کسی القا کرده دیگر, همان طوری که وسوسه فعل است کسی القا کرده ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾[31] گرایشی ایجاد می‌کند که انسان بد بگوید یا بد ببیند در تصمیم کار خیر هم این شخص تصمیم می‌گیرد نماز شب بخواند این فعل است اراده است اینکه علم نیست فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ﴾ اینکه فرمود: ﴿جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ﴾[32] این گرایشها همان تزکیهٴ عملی است فرمود اگر این تزکیه‌های عملی نباشد هیچ کدام شما نجات پیدا نمی‌کنید.
مستحضرید در جریان قذف این نکته هم باید ملحوظ باشد که گروهی از دیرزمان سعی می‌کردند که حریم اهل وحی را حالا یا در خاندان موسی یا در خاندان عیسی یا در خاندان رسول خدا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) در اثر تهمت منکوب کنند. در جریان حضرت مریم در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» گذشت که آنها گرچه بالصراحه نگفتند که تو آلوده‌ای گفتند: ﴿مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾[33] خب این تصریح به قذف نیست ولی تَکنیه است کنایه است اینکه گفتند: ﴿مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾ یعنی ـ معاذ الله ـ تو با آنها هماهنگ نیستی این آلودگی دامنگیر تو شد قذف بود در دوران حضرت عیسی بود دوران حضرت موسی بود گاهی بالتصریح گاهی بالکنایه که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ نور, آیهٴ 7.
[2] . سورهٴ نور, آیهٴ 9.
[3] . سورهٴ نور, آیهٴ 8.
[4] . سورهٴ نور, آیهٴ 2.
[5] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص419.
[6] . سورهٴ نور, آیهٴ 11.
[7] . مصباح المتهجّد, ص63.
[8] . الصحیفة السجادیه, دعای 45.
[9] . سورهٴ نمل, آیهٴ 89; سورهٴ قصص, آیهٴ 84.
[10] . سورهٴ انعام, آیهٴ 160.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 261.
[12] . سورهٴ شوری, آیهٴ 30.
[13] . من لا یحضره الفقیه, ج1, ص132.
[14] . سورهٴ انعام, آیهٴ 124.
[15] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 26.
[16] . الاختصاص (شیخ مفید), ص64.
[17] . نهج‌البلاغه, نامه 27.
[18] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 156.
[19] . الصحیفة السجادیه, دعای 16.
[20] . مصباح المتهجّد, ص696.
[21] . سورهٴ الرحمن, آیات 47 و 49 و... .
[22] . سورهٴ الرحمن, آیات 36 و 45.
[23] . ر.ک: علل الشرائع, ج1, ص12.
[24] . التفسیر الکبیر, ج23, ص344.
[25] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 2; سورهٴ علق, آیات 4 و 5.
[26] . تفسیر الکاشف, ج5, ص405; روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم, ج9, ص312.
[27] . مصباح المتهجّد, ص583.
[28] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 45.
[29] . الکافی, ج1, ص11.
[30] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[31] . سورهٴ ناس, آیهٴ 5.
[32] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 73.
[33] . سورهٴ مریم, آیهٴ 28.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:10

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی