display result search
منو
تفسیر آیه 8 تا 9 سوره رعد

تفسیر آیه 8 تا 9 سوره رعد

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 127 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 7 سوره رعد
- توحید ربوبی
- تفاوت‌ها و شباهت‌های زن و مرد
- علم خداوند به جنسیت بچه در رحم مادر
- اندازه داشتن همه نزد خدا
- قدر و تقدیر در قرآن کریم

بسم الله الرحمن الرحیم
در سورهٴ مبارکهٴ رعد قبل از بیان آیات دیگر اولین آیه این بود که آنچه که از خدای سبحان به تو رسیده است حق است ﴿والذی انزل الیک من ربک الحق﴾ و چون ما نزل من الله سبحانه علی قلب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم﴾ که همان دین است در اصول خلاصه می‌شود یعنی توحید و نبوت و معاد برای تبیین حقانیت این اصول سه‌گانه براهینی اقامه کردند با سه برهان هم مسئلهٴ توحید را و هم مسئلهٴ معاد را تبیین کردند و چون توحید و معاد مستدل ثابت شد نبوت و وحی هم که بین توحید ومعاد است یعنی بین آغاز و انجام است بیانگر راه تکاملی انسانهاست آن‌هم به التزام معلوم می‌شود زیرا دینی که مبدأ دارد و معاد دارد یقینا ًحساب و تکلیف و امر ونهیی خواهد داشت زیرا یوم‌الحساب برای رسیدگی به اعمال عباد است اگر قانونی نباشد واجب و حرامی نباشد امر و نهیی نباشد یوم‌الحسابی مطرح نیست وقتی یوم‌الحساب مطرح شد یقیناً تکلیف و وحی و رسالت هم بالالتزام معین خواهد شد, بعد از تبیین اصول سه‌گانهٴ دین با استدلال منتهی بعضی بالصراحه بعضی بالالتزام به شبهات منکرین دین پرداخت بعضی از شبهاتشان دربارهٴ معاد است بعضی از شبهات دربارهٴ توحید است بعضی از شبهات دربارهٴ وحی و رسالت است. شبهاتی که دربارهٴ معاد بود گذشت که این مقام اول شبهات آنها بود, شبهاتی هم که دربارهٴ وحی و رسالت بود آن‌هم گذشت چون در این سورهٴ مبارکه چهار پنج جا راجع به وحی و رسالت و شبهات منکرین وحی و رسالت آیاتی دارند, بعد می‌پردازند به آن قسمت مهم که توحید ربوبی است آنچه که در این سورهٴ مبارکه بیش از هر چیزی مورد نظر هست همان توحید ربوبی است آیاتی که دلالت می‌کند بر توحید ربوبی خدای سبحان در این سوره فراوان است آن‌گاه در این مقام که مقام تبیین توحید ربوبی خدای سبحان است اول از علم شروع می‌کند زیرا مدبر بودن و مربی بودن بدون علم ممکن نیست, آن‌وقت علم به کل شیئ و نظم ضروری کل‌شئ را بیان می‌کنند تا برسند به مسئلهٴ ربوبیت و تنصیص بکنند به اینکه خدا رب کل شیئ است, لذا فرمودند: ﴿الله یعلم ما تحمل کل أنتیٰ و ما تغیض الأرحام و ما تزداد و کل شئ عنده بمقدار﴾ آیهٴ بعد هم باز دربارهٴ علم واجب هست منتهی از این وسیع‌تر فرمود ﴿عالم الغیب و الشهادة الکبیر المتعال﴾ معمولاً در هر آیه مطلبی که ذکر می‌شود ذیل آیه دلیل آن مطلب بیان خواهد شد در آیهٴ محل بحث فرمود خدای سبحان آنچه را که هر ماده‌ای حمل می‌کند عالم است ﴿الله یعلم ما تحمل کل انثی﴾ این انثی دربارهٴ انسان و حیوان صادق است اگر این انثی دربارهٴ گیاهان هم صادق باشد که گیاهان هم انثی و ذکر داشته باشند هر چه را که یک گیاه انثی حمل می‌کند آن را هم خدای سبحان عالم است, جریانِ اینکه هر چه را هر انثایی حمل می‌کند اعم از انسان و حیوان خدا می‌داند درقرآن کریم هم اصل آفرینش ما فی‌الارحام را به خدا نسبت داد و هم علم بما فی‌الارحام را به خدا نسبت داد و هم صورتگری و صورت‌سازی ما فی‌الارحام را به خدا نسبت داد و هم نر و ماده بودن ما فی‌الارحام را هم به خدا نسبت داد بنابراین آنچه که در رحم قرار می‌گیرد با جمیع شئونش تحت علم حق تعالی است هم اصل وجودش هم نحوهٴ وجودش هم مقدار وجودش و هم کیفیت وجود زیرا هر چه که در ارحام قرار می‌گیرد وجودش به هبهٴ الهی بسته است این یک اصل کلی در سورهٴ شوری راجع به این است که فرمود: ﴿یهب لمن یشاء اناثا ًو یهب لمن یشاء الذکور ٭ او یزوجهم ذکراناً و اناثاً و یجعل من یشاء عقیما﴾ این در سورهٴ شوری است بعد از اینکه فرمود: ﴿لله ملک السموات والارض یخلق ما یشاء﴾ آنگاه فرمود: ﴿یهب لمن یشاء اناثاً﴾ به بعضی‌ها که خدای شبحان مصلحت بداند فقط دختر هبه می‌کند ﴿و یهب لمن یشاء الذکور﴾ به بعضی‌ها که مصلحت بداند پسر مرحمت می‌کند و چون معمولاً ذکور پیش مردم اولی از اناث هستند او را نکره و این را معرفه ذکر فرمود والا در دین فرقی بین ذکور و اناث نیست لذا معصومین مخصوصاً امام سجاد(سلام الله علیه) در شرح حالش و سیرهٴ حضرت هست خدا فرزندی که به حضرت می‌داد سئوال نمی‌کرد که آیا مذکر است یا مؤنث زیرا چیزی که نه در اختیار پدر است نه در اختیار مادر است و نه حسن و قبحش مربوط به علم کسی است و آینده‌اش روشن نیست سئوالی ندارد و سعادت مربوط به مذکر و یا مؤنث بودن نیست, سعادت مربوط به انسانیت انسان است و انسانیت انسان نه زن است نه مرد آنکه جان آدمی است و حقیقت آدمی است و معیار سعادت به او وابسته است او نه مذکر است نه مؤنث چون این پیکر است که یا این‌چنین ساخته شده یا آن‌چنان ﴿من عمل صالحاً من ذکرٍ او انثیٰ و هو مؤمن فلنحیینه حیاةً طیبة﴾ در سورهٴ نحل می‌فرماید اگر کسی دارای این دو رکن بود یعنی اعتقاد صحیح و عمل صالح داشت خواه زن خواه مرد ما او را به حیات طیب می‌رسانیم نه یعنی زن و مرد مساوی هم هستند یعنی زن و مردی در کار نیست زیرا حقیقت سعادت به جان انسان است و جان انسانی نه نر است نه ماده لذا در هیچ مقامی از مقامات دینی ذکورت شرط نیست یا انوثت مانع نیست نه مذکر بودن شرط آن مقام است و نه مؤنث بودن مانع آن مقام در اصل کمال در مسائل اجرایی کارها را تقسیم کرده‌اند گفته‌اند مرد باید فلان کار را انجام بدهد زن باید فلان کار را, اما در مقامات ایمان درجات ولایت درجات ایمان هرگز هیچ درجه‌ای از درجات ایمان نه مشروط به ذکورت است نه ممنوع به انوثت درجات ایمان که کمال به آن درجه بسته است اما مسائل اجرایی و تقسیم کارها بعضی کارها مشروط به ذکورت است برخی از کارها ممنوع به انوثت است فلان کار را مرد در اسلام نمی‌تواند بکند فلان کار را زن در اسلام نمی‌تواند بکند اینها مسائل اجرایی است والا در درجات ایمان در کمال و تحصیل سعادت هیچ درجه‌ای از درجات ایمان که آن معیار سعادت است نه مشروط به ذکورت است نه ممنوع به انوثت نه مذکر بودن شرط است نه مؤنث بودن مانع. زنی بتوانیم مانند مریم(علیها سلام) پیدا کنیم تنها زنی که قرآن اسمش را می‌برد اوست بالاتر از او صدیقهٴ طاهره(سلام‌الله علیها) پیدا بکنیم که هم سطح علی بن ابی‌طالب باشد ممکن است بنابراین ذکورت و انوثت در مسائل اجرایی نقش دارد که معیار سعادت مسائل اجرایی نیست ولی در درجات ایمان و تکامل روح هیچ نقشی ندارد نه هیچ درجه‌ای از درجات ایمان مشروط به مذکر بودن است نه هیچ درجه‌ای از درجات ایمان ممنوع به مؤنث بودن است ولی چون پیش مردم یک چنین تفاوتی هست لذا اناثاً نکره و الذکور معرفه ذکر شده است ﴿یهب لمن یشاء اناثاً و یهب لمن یشاء الذکور﴾ این قسمت دوم؛ قسم سوم ﴿او یزوجهم ذکراناً و اناثاً﴾ به بعضی‌ها هم پسر مرحمت می‌کند هم دختر مرحمت می‌کند, قسم چهارم ﴿و یجعل من یشاء عقیما﴾ به برخی اصلاً فرزند نمی‌دهد چرا؟ ﴿انه علیم قدیر﴾ هم می‌داند که به کی چه بدهد و هم می‌تواند برابر علمش عمل بکند هم او عالم به مصالح است ولاغیر و هم قادر است مصالحی که می‌داند انجام بدهد چون پیدایش فرزند در ارحام به بخشایش الهی است که او می‌بخشد پس یقیناً او می‌داند که چه داده ﴿یعلم ما تحمل کل انثی﴾ چون خودش اعطا کرد اگر در سورهٴ رعد در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد فرمود: ﴿الله یعلم ما تحمل کل أنثی﴾ هر چه را که هر ماده‌ای در رحم‌اش حمل می‌کند خدای سبحان می‌داند چون خدای سبحان هبه کرد چگونه می‌شود که خدای سبحان هبه بکند و نداند؟ چون او واهب هست پس او عالم هم هست ﴿یعلم ما تحمل کل انثی﴾ لذا در سورهٴ لقمان هم فرمود: آنچه را که در ارحام هست خدای سبحان می‌داند در پایان سورهٴ لقمان فرمود: ﴿ان الله عنده علم الساعة و ینزل الغیث و یعلم ما فی الارحام﴾ آنچه در رحم هست خدای سبحان می‌داند اگر مذکر است و اگر مؤنث است خدای سبحان می‌داند.
سئوال: …
جواب: نه الآن به طور جزم نمی‌توانند بفهمند در حد یک حدس و تخمین است و معصومین(علیهم السلام) عالم این علم هستند این حصر اگر هست حصر اضافی است یعنی بالاصالة بالاستقلال ذات اقدس الهی می‌داند و علومی که ائمهٴ معصومین دارند از ناحیهٴ حق(سبحانه و تعالی) است خود اینها هم می‌دانستند باذن الله و بعلم الله می‌دانستند.
سئوال:
جواب: تا آخرش دیگر
سؤال:
جواب: او را هم اگر بر فرض هم بشر به جائی برسد که اینها را بداند باز به تعلیم الله است چون ﴿الرحمن ٭ علم القرآن﴾
سئوال:
جواب: یعنی بالذات و بالاصاله از آن اوست
سؤال:
جواب: منتهی دسترسی به اینها آسان‌تر نیست الآن مگر ما چیزهایی که می‌بینیم به تعلیم الهی نیست؟ درک ساده‌ترین مطلب حتی درک اینکه دو دو تا چهار تاست درک اینکه الکلُ اعظم من الجزء است
سئوال:
جواب: آن حصر اضافی است و چون دیرتر به دسترسی مردم قرار می‌گیرد این است والاّ ﴿والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا﴾ حتی مسئلهٴ الکل اعظم من الجزء را هم انسان نمی‌داند ﴿و جعل لکم السمع والابصار والأفئده لعلکم تشکرون﴾ و کذا و کذا این علمی هم که ما داریم به عنوان الکل اعظم من الجزء این‌چنین نیست که در این علم هم مستقل باشیم این به عنایت الهی و بخشایش الهی است نمی‌دانستیم مجاری ادراک را به ما داد و این علم را هم به ما داد
سئوال:
جواب: بله ظاهرش حصر اضافی است دیگر یعنی بالاصاله چون اینها با دیگر علوم فرق دارد کمتر در دسترس دیگران قرار می‌گیرد والاّ خود اینها هم می‌دانند اگر حصر باشد نباید دیگران بدانند و حالا که اینها هم که ﴿عنده مفاتح الغیب﴾ رسیدند عالم‌اند
سئوال:
جواب: آخر دیگران هم به آن دسترسی هم ندارند خیلی‌ها دسترسی ندارند اما اینها بالبطع والقطع دسترسی دارند بدون تردید مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل کرده در شرح حال حسن بن علی (علیهم‌السلام) که حضرت در یکی از سفرهایی که پیاده به بیت‌الله مشرف می‌شد در حالیکه «جنائبه تقاد معه» پاهای حضرت متورم شد حضرت به خدمتگذارش فرمود که این پول را می‌گیری جلو می‌روی چند قدم که رفتی یک سیاه چهره‌ای در راه است فلان روغن را دارد از او بگیر با این پول روغن را بیاور که به پا بمالم که این ورم و آماسش برطرف بشود به دستور حضرت خدمتگذارش حرکت کرد و رفت و آن مرد سیاه چهره را دید و گفت یک چنین روغنی داری گفت بله برای که می‌خواهی برای حسن بن علی(علیهم السلام) او گفت من خودم ارادتمند حضرت هستم و خودم می‌آیم به حضور حضرت آمد خدمت امام دوم(سلام الله علیه) و البته پول را حضرت به او دستور داد بگیرند و روغن را هم گرفت به حضرت عرض کرد که من که از منزل بیرون می‌آمدم همسرم باردار بود شما دعا کنید که خدا به من یک فرزندی بدهد که او شیعه باشد و دوست شما باشد چون آن‌روز خیلی مشکل بود مکتب صحیح اهل‌بیت حضرت با ضرس قاطع فرمود مطمئن باش خدا بهتو فرزندی داد «و هو یحبنا اهل البیت» ظاهراً پسر هم بود این علم غیبی است که خداوند به اینها داده است و بالاتر از اینها زیرا کسی که علم الاسماء را دارد همهٴ اینها جزو امور جزیی است اینها را فقط به شاگردان آموختند ولی منظور این است که آنچه که هست از نهج‌البلاغه هم هست و امثال ذلک این حصرهای اضافی است والاّ خود معصومین به بالاتر از این هم خبر دادند و آنجا که هست یا بالاستقلال است در برابر بالطبع یا بالذات است در برابر بالاعرض و مانند آن در این کریمه فرمود: ﴿و یعلم ما فی الارحام﴾ آنچه در رحمها هست خدای سبحان می‌داند چون خودش به صاحب‌رحم اعطا کرده است و بخشود در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران اوائل آل عمران هست که ﴿هو الذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء﴾ خدای سبحان است که فرزندها را در ارحام صورت‌سازی می‌کند مذکر و مؤنث بودن آنها و زشت و زیبا بودن آنها ناقص‌الخلقه یا تام‌الخلقه بودن آنها و دیگر مسائل را او در ارحام صورت‌سازی می‌کند ﴿هو الذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء﴾ بعضی‌ها خواستند بگویند که نفس مادر است که در اثر داشتند بعضی از قوا به نام قوهٴ مصوره این صورتگری و صورت‌سازی کودک را به عهده می‌گیرد که مرحوم خواجه در متن تجرید دارد «والمصوره عندی باطلهٌ» یعنی قوهٴ مصوره را ما نمی‌پذیریم برای اینکه خدای سبحان است که «مصور ما فی الارحام» است ولی آنها که مصور را اثبات کردند این‌چنین نیست که در برابر خدای سبحان چیزی را ثابت کرده باشند که یکی از مأموران الهی یکی از مجاری فیض قوه‌ای است بنام قوهٴ مصوره مگر سایر قوایی که برای نفس انسانی صادر می‌شود در قبال امر الهی است یا همه جزو جنود الهی‌اند چیزی در جهان امکان نیست که سپاه حق نباشد چون ﴿لله جنود السماوات والارض﴾ هر چه در جهان امکان هست جزو جنود الهی است بنابراین اگر قوهٴ مصوره ثابت شد یک مجرایی از مجاری فیض ذات اقدس الهی است نه اینکه یک کاری در برابر خدا بکند چیزی در عالم نیست که جند حق نباشد و سرباز حق نباشد این است که در بیانات حضرت امیر(سلام الله علیه) به ما هشدار داد فرمود: واعلموا عباد الله که «جوارجکم جنوده» این‌چنین نیست که شما آزاد آزاد باشید دست و پای شما سربازان حق‌اند اگر یک وقت خواست بگیرد شما را با دست وپای خودتان می‌گیرد با زبانتان می‌گیرد یک حرفی می‌زنید که سقوط می‌کنید یک چیزی را امضا می‌کنید که سقوط می‌کنید جایی می‌روید که سقوط می‌کنید با پا شما را می‌گیرد با دست شما, شما را می‌گیرد با زبان و چشم شما, شما را می‌گیرد این‌طور نیست که ما در برابر خدا سمتی داشته باشیم که فرمود: «جوارحکم جنوده و ضمائرکم عیونه» هر جا که تنها هستید فکر نکنید که خالی است خلوت شما جلوت ذات اقدس الهی است خلوتی نداردی شما, این‌چنین نیست که بگویید ما یک کاری می‌کنیم بعد یک چیزی می‌شود نه هم‌اکنون اگر خدای سبحان بخواهد کسی را بگیرد با جوارح او او را می‌گیرد, بنابراین آنهایی که قوهٴ مصوره اثبات کردند جندی از جنود الهی را اثبات کردند نه اینکه در برابر خدای سبحان آیهٴ ششم آل عمران این است که ﴿هو الذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء لا اله الا هو العزیز الحکیم﴾ فتحصل که اصل تکوّن ما فی‌الارحام به هبهٴ الهی است کما فی سورهٴ شوری است و اصل وجودش معلوم حق سبحانه است کما فی سورهٴ لقمان و آنچه را که زن در رحمش حمل می‌کند کما در آیهٴ سورهٴ رعد که محل بحث است که ﴿الله یعلم ما تحمل کل انثی﴾ صورتهایی که روی آن محمول محقق می‌شود و پیاده می‌شود به دست خدایی است که منزه از دست است ﴿هو الذی یصورکم فی الارحام﴾ طبق آیهٴ شش سورهٴ آل عمران
سئوال:
جواب: خدای سبحان فرمود اگر چنانچه این‌چنین غذا بخورید ما آنچنان می‌سازیم و این‌چنین مثلاً اعمال انجام بگیرد ما بچه را نابینا می‌کنیم همهٴ راهها را مشخص کرده‌اند که اگر این در این شرایط بچه متکون بشود ما او را نابینا می‌کنیم در آن شرایط متکون بشود در شرایط اختیاری ما او را بینا می‌کنیم یا زیبا می‌کنیم یا زشت می‌کنیم همهٴ راهها را به ما در شرع گفته‌اند, بنابراین ﴿الله یعلم ما تحمل کل انثی﴾ آنچه که بر پشت انسان حمل می‌کند حِمل است و آنچه در شکم حمل می‌کند حَمل است که بین حَمل و حِمل این فرق هست و ﴿حِمل بعیرٍ و انا به زعیم﴾ بار یک شتر آنچه را که بر دوش یک حیوان هست حِمل است آنچه را که در شکم اوست در درون اوست حَمل است در این کریمه فرمود ﴿الله یعلم ما تحمل کل انثی﴾ آنچه را که یک ماده حالا خواه انسان خواه حیوان حمل می‌کند خدای سبحان می‌داند و آنچه را که رحمها فرومی‌برند از خونهای گوناگون در زمان بارداری ﴿و ما تغیض الارحام﴾ آن خونهایی که رحم فرومی‌برد خدای سبحان می‌برد قاض یعنی فروبرد یقیض یعنی فرو می‌برد ﴿و غیض الماء﴾ یعنی فروبرده شد آنچه را که رحم جذب می‌کند از خونها و فرو می‌برد در زمان بارداری خدای سبحان می‌داند و آنچه را که فرو می‌ریزد اضافه می‌آید در زمان زایمان و مانند آن یا در زمان بارداری احیاناً بعضی از دمایی که ممکن است ببیند چون که روایات فی‌الجمله نه بالجمله تأیید می‌کند باز خدای سبحان می‌داند ﴿و ما تزداد﴾ یعنی ارحام تزداد از آنچه را دماء و مانند آن ار خدا می‌داند چرا؟ چون ﴿وکل شئٍ عنده بمقدار﴾ هر شیئ عندالله با هندسه و اندازه است با مقدار است عالم عالم منظم است نظیر هلکات و درجات اعدا نه نظم صناعی داشته باشد یا نظم اعتباری داشته باشد نظمهای اعتباری مثل نظم افراد نمازگذار در صفوف جماعت که اینها منظم‌اند در کنار هم ایستاده‌اند اگر کسی که صف جلو است بیاید صفِ دنبال و کسی که صف آخر است بیاید صف جلو هیچ محذوری ندارد یک نظم اعتباری است اینها نظمها را می‌گویند نظمهای اعتباری صندلیها را یک جور می‌چینند افراد در کلاس یک جور می‌نشینند در نماز جماعت یک جور صف می‌بندند و مانند آن, یک عده نظمهایی هم هست به نام نظم صناعی که در صناعات معمول است این اتومبیل را این‌چنین می‌سازند آن رادیو را آن‌چنان می‌سازند این نظمها نظمهای صناعی است که در صنعتها به کار می‌رود این‌طور نیست که هر پیچ را با هر مهره بشود جفت کرد یک حساب خاصی دارد قسم سوم نظم طبیعی است که یک واحد واقعی را تشکیل می‌دهد که درخت یک واحد واقعی است نه نظم صناعی است مثل یک رادیو و یک نظم اعتباری است نظیر صفوف جماعت هرچه که در جهان یافت می‌شود با نظم طبیعی خاص عندالله یافت می‌شود یک اندازه‌ای دارد, هندسه‌ای دارد که این هندسه معرب اندَزه است مخفف اندازه در بعضی از روایات هم سخن از مهندس بودن خداست که خدا با هندسه جهان را آفرید یعنی با اندازه جهان را آفرید اینها یک اصل کلی قرآنی است که قرآن کریم می‌فرماید هر چه که یافت می‌شود روی اندازه است برای او حدی است نه قبل از آن حد یافت می‌شود نه از آن حد می‌گذرد که بعد از آن حد یافت بشود چون ﴿کل شئ عنده بمقدار﴾ بنابراین ﴿یعلم ما تحمل کل انثی﴾ هم «یعلم ما تغیض الارحام» هم «یعلم ما تزداد الارحام» پس آنچه که در ذیل آیه آمده ﴿و کل شئ عنده بمقدرا﴾ می‌تواند به عنوان یک اصل کلی سند آن سه تا مدعا ابشد و اما اصل این مطلب که ﴿کل شئ عنده بمقدر﴾ است هم سورهٴ حجر تأیید می‌کند و هم سور دیگر در سورهٴ حجر این اصل قرآنی هست که ﴿و إن من شئ الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم﴾ یعنی هیچ چیزی در جهان امکان یافت نمی‌شود مگر آنکه خزائن او پیش ماست یعنی لکل شیئٍ خزائن نه لکل شیئٍ خزینه واحده هر شیئ معلوم می‌شود خزائن غیبی دارد ممکن است بعضی از درجات غیب را ولیی از اولیاء الهی بداند و بالاترش را نداند آن ولی کامل‌تر بداند لکل شیئ خزائن نه لکل شیئ خزینهٌ ﴿ان من شئ الا عندنا خزائنه﴾ آن شیئ یعنی لکل شیئ واحده مخازن و غیوب ﴿ان من شئ الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلومٍ﴾ ما آن را از مخزن غیب تنزل نمی‌دهیم مگر روی هندسه و اندازه و حساب شده پس بر اساس آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد ﴿کل شئ عنده بمقدار﴾ بر اساس آیهٴ سورهٴ حجر ﴿و ما ننزله الا بقدر معلوم﴾ در سور دیگر هم مسئلهٴ قدر و تقدیر مطرح است در سورهٴ قمر این‌چنین آمده که ﴿انا کل شئ خلقناه بقدر﴾ قدر یعنی حد و اندازه اگر نظام نظام علت و معلول است تنها انسان نیست که اگر مرگ او فرا رسید «لا یستأخرُ ساعةً و لا یستقدم» نه کل شیئ در جهان این‌طور است که لایستقدم و لایستأخر اگر نظام, نظام علت و معلول است و برای هر چیزی سبب خاص است و به تعبیر امیر المؤمنین(علیه السلام) در نهج‌البلاغه که فرمود «کل قائمٍ فی سواه معلولٌ» هر چه به غیر تکیه کرده است معلول است این تنصیص قانون علیّت عامه است و اینکه ذات اقدس الهی علت است ولاغیر و جمیع ماسوا الله معلول هستند نظام, نظام علت و معلول است یک, جمیع اشیاء معلول‌اند دو, خدای سبحان علت جمیع اشیاء است سه. «وکل قائمٍ فی سواه معلول» هر چه که به غیر تکیه کرده است هر چه که هستی‌اش عین ذات او نیست این معلول است اگر نظام, نظام علیّت است و آن دو حدیث شریف کتاب الحجة کافی که فرمود: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا بأسباب» مؤید قانون علیّت است اگر نظام نظام علیّت است هر معلولی بدون علت یافت نمی‌شود با تحقق علت هم حالت منتظره ندارد پس جریان اجل انسانی نیست که ﴿اذا جاء اجلهم فلاٰ یستأخرون ساعةً و لا یستقدمون﴾ نظام این‌طور است قدر و قدَ ر او فرارسید «لایستأخر لحظه ولا یستقدم ساعة» لذا در سورهٴ قمر فرمود ﴿انا کل شئ خلقناه بقدر﴾ هر چیزی اندازه‌ای دارد اگر موطنش فرا نرسد که یافت نمی‌شود اگر موطنش فرا برسد که حالت منتظره ندارد در آن لحظه یافت می‌شود در سورهٴ طلاق هم این اصل قرآنی هم مطرح است که فرمود: ﴿قد جعل الله لکل شئ قدرا﴾ برای هر چیزی اندازه است زیرا هر چیز محدود است اگر محدود است حدی دارد خدای سبحان است که مقدرالامور است لانه «لا حد له» اگر هر چیزی محدود است و اندازه‌ای دارد قبل از آن اندازه‌اش یافت نمی‌شود و با فرا رسیدن موطن او هم حالت منتظره ندارد و کل شئ علیم ﴿قد جعل الله لکل شئ قدرا﴾ این مسئلهٴ تقدیر در سورهٴ فرقان هم هست که خدای سبحان جمیع اشیاء را آفرید و برای همهٴ آنها قدر و اندازه‌ای قرار داد. سئوال: .؟.
جواب: بعضی‌ها شهادت هست بعضی‌ غیب است برای اولیاء الهی حاضر است برای دیگران نه. سئوال:
جواب: برای معاصی هم کیفرهای تکوینی معین شده فرمودند که بعضی از معاصی است که زود انسان را سرنگون می‌کند بعضی از معاصی است که دعاها را حبس می‌کند بعضی از معاصی است که عذاب و نقمات الهی را نازل می‌کند آن طلیعهٴ دعای کمیل به این معاصی اشاره شده «اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء» یا «تقطع الرجاء» یا «تحبس الدعا» برای ظلم هم خصیصه‌ای است که زود سرنگون می‌کند منتهی ظلمها فرق می‌کند آن ظلمی که مظلوم هیچ پناهگاهی جز خدای سبحان احساس نکند سریع‌الاثرتر از ظلمهای دیگر است زیرا اگر کسی به قدرت خود و به قدرت ایل و ملت خود و مانند آن تکیه کرد او دعایش خالص نیست, انسان مظلومی که هیچ پناهی و مددی را برای خود نبیند جز خدا نمی‌طلبد و چون جز خدا نمی‌طلبد زود اثر می‌کند سوال:
جواب: نه ولی برای اولیاء الهی مشخص است چون می‌گویند تا سه روز مثلاً جریان بعضی از انبیاء که فرمود نظیر ناقهٴ صالح ﴿تمتعوا فی دارکم ثلاثه ایامٍ﴾ خدای سبحان به پیامبرش فرمود که اینها بعد از سه روز منقرض ﴿تمتعوا فی دارکم ثلاثه ایام﴾ می‌شوند این را با ضرس قاطع همان‌طوری که برای ما بدیهی است که الکل اعظم من الجزء برای ولی‌الله روشن است که اینها بعد از سه روز منقرض می‌شوند این‌چنین نیست که با لیت و لعلّ تبیین کنند ﴿فتمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب﴾ در مواردی که آن ولی الهی آن مظلوم جز خدای سبحان احدی را نبیند اثرش سریع‌تر است امام پنجم(سلام الله علیه) وصیت می‌کند می‌گوید آخرین وصیتی که پدرم امام سجاد به من کرد من شما را هم به آن آخرین وصیت توصیه می‌کنم و آن آخرین وصیت این بود که پدر امام سجاد فرمود که آخرین وصیتی که پدرم سیدالشهداء به من کرد من به تو یعنی امام باقر آن وصیت را می‌کنم و آن این است که «ایاک و ظلم من لا یجد علیک ناصراً الا الله» گرچه ظلم همهٴ درجاتش بد است اما آن مظلومی که پناهگاهی جز خدا ندارد به او ظلم نکن برای اینکه او بالاخره پناه می‌برد به یک مبدأیی چون هیچ قوم و خویش و قبیله‌ای ندارد جز به خدا به احدی پناه نمی‌برد و آن دعایش خالص است و دعای خالص مستجاب است. سئوال:
جواب: و این در بحث نامگذاری است چون در آن سوره سورهٴ کریمهٴ فرقان آمده و این سوره سورهٴ طلاق ذکر شده این نامها یک مقدارش علم بالغلبه است بنابراین در احتجاج هست در دیگر جوامع روایئ ما هم هست که از امیر المؤمنین(علیه السلام) سئوال کردند که بین آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ حضرت فرمود: «دعوة المظلوم و مد البصر» یعنی اگر منظور آسمان ظاهر است آنجا که چشم می‌بیند و امتداد دید بصر است اگر منظور آسمان غیب است آه مظلوم, که بین آه مظلوم و رسیدن به آسمان هیچ چیزی فاصله نیست «دعوة المظلوم مد البصر» هم به آسمان ظاهر اشاره کرد حضرت هم به آسمان باطن, بنابراین برای هر چیزی اندازهٴ مشخصی هست الاّ اینکه گاهی ما می‌دانیم گاهی نمی‌دانیم و آن‌که ولی‌الله کامل است به اذن‌الله به همهٴ اینها ممکن است عالم باشد در سورهٴ فرقان هم مشابه این آمده که خدای متعالی همه چیز با ﴿خلق کل شئ فقدّره تقدیرا﴾ این ﴿فقدره تقدیرا﴾ یعنی تمام اشیاء را در جهان با اندازه آفرید اوایل سورهٴ فرقان است فرمود ﴿ولم یکن له شریکٌ فی الملک و خلق کل شئٍ فقدّره تقدیرا﴾ این یک اصل کلی قرآنی است ﴿کل شئ عنده بمقدار﴾ چون ﴿کل شئ عنده بمقدار﴾ بنابراین همهٴ مسایل گذشته معلوم حق سبحانه تعالی است این مربوط به آیه‌ای که علم حق را تبیین می‌کند در خصوص آنچه به ارحام برمی‌گردد و مانند آن, اما در کریمهٴ بعد فرمود: ﴿عالم الغیب والشهادة الکبیر المتعال﴾ خدای سبحان غیب و شهادت را عالم است که این غیب و شهادت را عالم است ناظر به نفی موضوع است یعنی غیبی برای حق نیست چون علم با غیب سازگار نیست علم یعنی شهود و حضور چگونه یک امری که غائب هست معلوم انسان هست علم با غیب سازگاز نیست علم همان شهادت و حضور است اینکه خدای سبحان فرمود: ﴿عالم الغیب والشهاده﴾ یعنی اشیایی که پیش شما و برای شما به دو قسم تقسیم می‌شوند بعضی غائب‌اند بعضی شاهد بعضی حاضرند بعضی غائب جمیع اشیاء عنده تعالی مشهودند که او ﴿بکل شیئ شهید﴾ است نه اینکه اشیاء دو قسم باشند یک قسم غیب باشند یک قسم شهادت باشند خدا هم به غیب عالم باشد هم به شهادت اصلاً علم به غیب تعلق نمی‌گیرد علم با غیب سازگاز نیست یعنی آنچه که برای شما غیب است برای او مشهود است این ناظر به آن است که غیبی در کار نیست ﴿انه علیٰ کل شئ شهید﴾ و ﴿بکل شئ محیط﴾ و ﴿بکل شیئ علیم﴾ غیب و شهادت هم دو امر اضافی است ممکن است یک مطلبی برای یک فرشته غیب باشد برای یک فرشتهٴ دیگر مشهود باشد این‌چنین نیست که غیب و شهادت نظیر ارض و سماء دو تا موجود نفسی باشند که سماء یک وجود نفسی دارد و ارض یک وجود نفسی دارد نه وجود قیاسی غیب و شهادت یک وجود اضافی است ممکن است بعضی از درجات و اسرار عالم برای فرشته‌ای غیب باشد برای فرشتهٴ دیگر شهادت اما خدای سبحان ﴿عالم الغیب والشهاده﴾ است یعنی آنچه که برای بعضی غیب است برای خدا غیب نیست و آنچه که برای دیگران مشهود است برای خدا هم مشهود است چون او ﴿بکل شئ علیم﴾ علیٰ ﴿کل شئ شهید﴾ و مانند آن و اگر چنانچه ما فی الارحام برای شما غیب است برای خدای سبحان شهادت است اگر ما گفتیم ﴿الله یعلم ما تحمل کل انثی﴾ برای شما اگر غیب است برای خدای سبحان مشهود است او ﴿عالم الغیب و الشهاده﴾ است چرا عالم الغیب و الشهاده است؟ برای اینکه ﴿الکبیر المتعال﴾ چیزی در برابر خدای سبحان قابل قیاس نیست, ﴿کل شیئ دونه﴾ نه او بزرگ است و بعضی از چیزها کوچک‌ند او یک قدری بزرگ‌تر است و مانند آن اینکه گفته شد الله اکبر یعنی «الله اکبر من ان یوصف» مشابه او دربارهٴ کبیر است همهٴ اشیاء در برابر او صغیرند چیزی در برابر او نیست هیچ‌کدام کبیر نیستند که او بشود اکبر کبیر محض و کبیر مطلق اوست و چون او نه تنها علی است بلکه متعالی است پس هیچ چیزی از دسترس علمی او بیرون نیست که مخفی باشد و مکتوم باشد او متعالی از آن است که چیزی از او نهان باشد چیزی از او پوشیده باشد چون کبیر است و چون متعالی است پس چیزی از حیطهٴ علمی او بیرون نیست پس ﴿عالم الغیب والشهاده﴾ است که این چهار اسم از اسماء حسنی حق سبحانه تعالی دوتایش می‌تواند دلیل دو تای دیگر باشد یعنی ﴿الکبیر المتعال﴾ می‌تواند دلیل ﴿عالم الغیب والشهاده﴾ که در حقیقت عالم الغیب و عالم الشهاده است باشد. سئوال:
جواب: نه خیر چون متعالی است چیزی نمی‌تواند مسلط بر او باشد کبیر است چون بزرگ است کل شیئٍ دونه متعالی است کل شیئٍ تحته مترادف نیستند احیاناً متلازم ممکن است باشند.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:15

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی