display result search
منو
تفسیر آیه 5 تا 6 سوره رعد _ بخش اول

تفسیر آیه 5 تا 6 سوره رعد _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 124 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 5 تا 6 سوره رعد _ بخش اول
- شتاب تاب انسان کافر به سمت عذاب
- گرایش انسان به خیر و شر
- اعمال انسانی و بازگشت به سوی خود از آمرزش گناهان
- سفارش‌های قرآنی استاد

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَءِذَا کُنَّا تُرَاباً أَءِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُولئِکَ الأَغْلالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ٭ وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ العِقَابِ﴾
چون سور مکی معمولاً دربارهٴ اصول دین معارف را مطرح می‌کند و اصول دین در توحید و نبوت و معاد خلاصه می‌شود و مهم‌ترین نقش تهذیب و تزکیهٴ انسان را یاد معاد به عهده دارد لذا در نوع سور مکیّه سخن از معاد و نقل شبهات منکرین معاد و ادلّهٴ ضرورت معاد را مطرح می‌کند. در این آیه چند شبهه‌ای اشاره شده است که به جواب آن شبهات هم پرداخته شد آن‌گاه در آیهٴ دوم این‌چنین است که ﴿وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾, این افراد به جای اینکه حسنات الهی را استقبال کنند و به این فکر باشند که از حسنات الهی برخوردار بشوند خود را به دامن سیئات گرفتار می‌کنند انسان شتابزده به جای اینکه صبر کند از حسنات الهی برخوردار بشود خود را گرفتار سیئات خدا می‌کند ﴿وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾ در سورهٴ «انفال» آیه‌ای است که می‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن کَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ , می‌گویند اگر این وحی و این دستوراتی که به ما دادی حق است ما تحمل این حق را نمی‌کنیم سنگهایی از آسمان به عنوان عذاب بیاید و به حیات ما خاتمه بدهد کفار این‌چنین گفتند ابوجهل و همفکرانشان این‌چنین گفتند: ﴿إِن کَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾, عرض کردند خدایا اگر این وحی حق است و این دستوراتی که این شخص به ما القا می‌کند حقی است از نزد شما سنگهایی از آسمان همانند باران ببارد و به حیات ما خاتمه دهد یا عذاب دردناک دیگری ما را معذَّب کند ﴿وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن کَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ , به جای اینکه این حق را استقبال کنند و به حق عمل کنند در برابر حق می‌ایستند به دنبال همان آیه در سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِم﴾, آیهٴ 31 و 32و 33 از این چاپ ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾, فرمود دو چیز است که به نحو مانعة‌الخلو عامل رفع عذاب است یکی وجود مبارک رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی استغفار مردم، تا حضرت در بین امّت هست, امّت معذّب نخواهند شد بالعذاب الدنیوی و مادامی که امت اهل استغفار است معذّب نخواهد شد ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ در بیانات امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم هست که دو چیز امان الهی بودند در زمین یکی وجود مبارک رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دیگری استغفار مردم, اوّلی را که خدا از دست ما گرفت سعی کنیم دومی را از دست ندهیم که گرفتار عذاب خدا خواهیم شد. آن گروه بد‌اندیش به جای اینکه حق را بپذیرند در برابر حق ایستادگی می‌کنند و می‌گویند ما تحمل این حق را نمی‌کنیم به زعم اینکه این باطل است و عذاب الهی نازل نخواهد شد پس انسان به جای اینکه به طرف خیر گرایش داشته باشد «یستعجل بالسیئة قبل الحسنة» به جای اینکه به طرف خیر شتابزده حرکت کند ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ﴾ باشد یا ﴿وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُم﴾ باشد به طرف شرّ و سیئه و عذاب گرایش دارد ﴿وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾, انسان کافر و بداندیش گرایشش به سمت عذاب و سیئات است در حالی که دستور خدا این است که ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ﴾ هم در راه خیر قدم بردارید هم سعی کنید در فضایل خیر سبقت بگیرید و جلو بزنید زیرا راه باز است جای تزاحم نیست این سبقت هم سبقت ممدوح است ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ﴾. انسان, آن کفّارشان که دلشان سیاه شد گرایششان و شتابزدگی‌شان به سمت سیئه است افراد عادی که هنوز سیاه‌دل نشدند برای اینها بی‌تفاوت است چه خوب چه بد هر کاری را که به مطابق میل اینها باشد انجام می‌دهند چه حلال چه حرام کفّار سعی می‌کنند به طرف سیئه شتابان حرکت کنند, افراد عادی سعی می‌کنند کاری که به نفع اینهاست انجام بدهند چه حلال چه حرام مؤمن می‌کوشد کاری را انتخاب کند که برای دنیا و آخرت او سودمند باشد این سه دسته‌اند که سه نحوه کار دارند و قرآن کریم دربارهٴ اینها سه نوع تعبیر دارد؛ یک عده همانهایی هستند که در سورهٴ «انفال» جریانشان را خدا نقل کرد که اینها می‌گویند: ﴿اللَّهُمَّ إِن کَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ , عده‌ای دیگر کسانی هستند که جریانشان در سورهٴ «اسراء» بیان شده که ﴿وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَیْرِ﴾ سورهٴ «اسراء» آیهٴ یازدهم ﴿وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَیْرِ﴾, یعنی «یطلب الإنسان الشرّ کطلبه الخیر» همان‌طوری که به سمت خیر می‌رود به سمت شرّ هم می‌رود برای او بی‌تفاوت است هر چه که با خواسته‌های او مطابق بود می‌پذیرد چه شرّ چه خیر هر چه که مطابق با امیال او نبود ردّ می‌کند چه شر چه خیر «ویدع الإنسان، ویطلب الإنسان، ویسئل الانسان بالشر دعاءهُ للخیر» همان‌طوری که به طرف خیر طلب و کوشش دارد به طرف شرّ هم طلب و گرایش دارد سعی نمی‌کند بسنجد که این کار خیر است یا شرّ اگر شرّ است طردش کند و اگر خیر است جذبش کند همانند هم برخورد می‌کنند یک انسان بی‌تفاوتی که حلال و حرام برای او یکسان است خیر و شرّ برای او یکسان است ﴿وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَیْرِ وَکَانَ الإِنْسَانُ عَجُولاً﴾ .
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر بله، این مفعول مطلق نوعی است. دربارهٴ مؤمنین می‌فرماید: اینها کسانی هستند که ﴿یُسَارِعُونَ فِی الخَیْرَاتِ﴾ اینها کسانی هستند که ما گفتیم ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ﴾ گفتیم ﴿وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُم﴾ , اینها هم ﴿یُسَارِعُونَ فِی الخَیْرَاتِ﴾ می‌کوشند که خیر را انتخاب کنند و در راه خیر هم با سرعت حرکت کنند پس از سیئه پرهیز می‌کنند خیر و شرّ هم برای اینها یکسان نیست بلکه انتخابشان به طرف خیر است و بعد از اینکه خیر را انتخاب کردند شتابان این راه انتخاب کرده را طی می‌کنند ﴿یُسَارِعُونَ فِی الخَیْرَاتِ﴾, پس از این نظر مردم سه دسته‌اند و در قرآن کریم دربارهٴ اینها سه تعبیر شد.
و اما اینکه در همین آیهٴ سورهٴ «رعد» که محل بحث است ﴿وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾, اینها چه می‌اندیشند اینها فکر می‌کنند که تعذیب الهی _معاذالله_ دروغ است؟ اینها به قدرتهای خود تکیه می‌کنند به چه متکی هستند؟ ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ﴾, عقوبتهایی که ضرب‌المثل شده قبل از اینها گذشت آن عقوبتهای ماندنی که ضرب‌المثل می‌شود به او می‌گویند «مَثُله» و آن عقوبات را می‌گویند «مَثُلات» فرمود عقوبتهایی که به حیات اقوام پیشین خاتمه داد و «مَثُلات» شد ضرب‌الامثال شد مَثل شد ماندنی شد گذشت, اینها به چه متّکی هستند؟ اگر به قدرت زودگذر خود متکی هستند عدّه‌ای را خدای متعالی به دست عذاب سپرد که اینها ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُم﴾ , اینها یک دهم قدرت افراد معذَّب را ندارند در سورهٴ «سبأ» فرمود کسانی را ما به دست عذاب سپردیم و معذبشان کردیم که این گروهی که هم‌ اکنون تو به اینها مبتلا هستی معشار قدرت پیشینیان را نداشته و ندارند یک دهم قدرتهای آن اقوام پیشین را اینها در اختیار ندارند (آیهٴ) ٤٥ سورهٴ «سبأ» فرمود: ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم﴾ به رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید: اگر مشرکین حجاز وحی را تکذیب می‌کنند قبل از اینها اقوامی بودند که وحی الهی را تکذیب کردند ما اینها را به کیفر دردناکشان گرفتار کرده‌ام ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُم﴾, یعنی کفّار این عصر یک دهم قدرت مالی و سلطنت و طغیان اقوام پیشین را نداشتند, اینها به چه چیزی متّکی‌اند؟ یا باید اینها به یک عقل یا وحی تکیه کنند و در برابر مکتب تو بایستند ﴿وَمَا آتَیْنَاهُم مِن کُتُبٍ یَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِن نَّذِیرٍ﴾ , پیامبری نیامده که دربارهٴ اینها این مکتب را یادشان بدهد این مکتب شرک و الحاد و کفر را یادشان بدهد پس حرفشان ریشهٴ وحی و مکتب الهی ندارد, می‌خواهند به قدرت تکیه کنند و با قدرت ظاهری در برابر وحی تو بایستند ما کسانی را خاک کردیم که اینها یک دهم آنها نیستند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُم﴾ ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم﴾ اقوامی که قبل از کفّار فعلی بودند وحی را تکذیب کرده‌اند ما آنها را به عذاب الهی گرفتار کرده‌ایم در حالی که مکذّبین این عصر معشار قدرت مکذِّبین گذشته را ندارند و به آنه نرسیدند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُم﴾.
پرسش ...
پاسخ: بله قدرتهای مادی و امثال ذلک که بود دارد ﴿فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾ , در جریان سورهٴ «فجر» دارد که ﴿إِرَمَ ذَاتِ العِمَادِ ٭ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی البِلاَدِ﴾ , در جریان عاد می‌فرماید اینها از نظر تمکن کاخ‌سازی شهره بودند و همانند اینها در زمین نبود که ﴿الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی البِلاَدِ﴾ همانهایی بودند پیامبرشان به اینها می‌فرمود: ﴿أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ﴾ , بنابراین اینها که در برابر وحی الهی می‌ایستند یا باید یک مکتب آسمانی داشته باشند یا به قدرت متّکی‌اند مکتب آسمانی که ندارند قدرت اینها هم در برابر قدرت الهی ناچیز است زیرا کسانی را ما معذَّب کرده‌ام که اینها یک دهم آنها نیستند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُم﴾ ﴿فَکَذَّبُوا﴾ آن پیشینیان, ﴿رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾, بنابراین اینها مگر نمی‌دانند که ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ﴾, عذابهای خانمان براندازی که ضرب‌المثل می‌شود آنها را «مَثُلات» می‌گویند فرمود عذابهایی بر اقوام پیشین آمده به نام «مَثُلات» که اینها می‌دانند ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ﴾ اینها چرا به جای اینکه به طرف رحمت حق گرایش پیدا کنند خود را به دامن عذاب الهی می‌اندازند؟ ﴿وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾ «وقد خلت ومضت من قبلهم المثلات», مع‌ذلک خدای متعالی به اینها وعده می‌دهد در حین وعید و تهدید وعده می‌دهد می‌فرماید: ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِم﴾, خدا ظالمین را هم می‌آمرزد احتمال آمرزش ظالمین هم هست اما کارشان را به نتیجه نمی‌رساند یک سخن آن است که خدا قیام ظالمانهٴ ظالمین را به جایی می‌رساند هرگز! ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ , ظلم ظالم به نتیجه نمی‌رسد کار ستمکار به مقصد نمی‌رسد چون هر کاری را خدای متعالی باید توفیق وصول به مقصد را مرحمت کند هرگز ظلم به نتیجه نمی‌رسد این یک اصل قرآنی است فسق به مقصد نمی‌رسد ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾, ﴿لاَ یَهْدِی القَوْمَ الکَافِرِینَ﴾ , ﴿لاَ یَهْدِی القَوْمَ الفَاسِقِینَ﴾ و مانند آن کفر به مقصد نمی‌رسد فسق به مقصد نمی‌رسد ظلم به مقصد نمی‌رسد و مانند آن, اما ظالم اگر ظلم کرد آیا راه برگشت و مغفرت برای ابد بسته است یا راه باز است؟ می‌فرماید: ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِم﴾, با اینکه ظالم‌اند گرچه کارشان بی‌نتیجه است به مقصد نمی‌رسد ولی ممکن است از رحمت خدا برخوردار باشند در عین حال که ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ العِقَابِ﴾, «بین الخوف والرجاء» انسان را تربیت می‌کند انسان باید طوری باشد که اگر هر معصیتی هم کرده باشد ناامید از رحمت و عفو الهی نباشد زیرا یأس از رحمت حق خود معصیت کبیره است و اگر همهٴ طاعات را داشته باشد مغرور نباشد چون «إنّ الأعمال بخواتیمها» , معلوم نیست پایان کار چه خواهد شد در جوامع روایی ما آمده ممکن است به اندازهٴ فواق ناقه اوضاع برگردد, فواق ناقه آن است آنهایی که پستان ناقه را می‌فشارند برای دریافت شیر همین که دست را باز کردند که دوباره پستان ناقه را بگیرند این فاصله را می‌گویند «فواق» در روایات آمده به اندازهٴ «فواق ناقه» ممکن است اوضاع کسی برگردد مؤمنی _معاذالله_ در اواخر امر سخنی بگوید که برای ابد محروم بشود یا کافری در پایان امر آن‌چنان توبه کند که راه بهشت را بتواند با آن توبهٴ نصوح طی کند پس «إنّ الأعمال بخواتیمها» , انسان باید بین خوف و رجا به سر ببرد هم بداند که ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِم﴾, هم بداند که ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ العِقَابِ﴾, منتها تا زنده است خوفش بر رجایش بچربد در پایان امر رجایش بر خوفش بچربد علی ایّ حال بین خوف و رجا به سر ببرد بین وعده و وعید به سر ببرد آرام و مطمئن نباشد چون نمی‌داند پایان امر چه خواهد بود ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ العِقَابِ﴾, از اینکه فرمود ﴿إِنَّ رَبَّکَ﴾ معلوم می‌شود آنها خدا را به عنوان رب نمی‌پذیرند به عنوان خالق می‌پذیرند اما تدبیر کارها را به عهدهٴ ارباب متفرقون می‌گذارند لذا قرآن فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّکَ﴾ چون وثنیین در ربوبیت مشرک بودند اربابی را اتخاذ می‌کردند این یک نکته دوم اینکه نفرمود خدا.
پرسش ...
پاسخ: به عنوان خالق بله ﴿وَلَئِن سَالتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾ به عنوان خالق قبول داشتند به عنوان رب می‌گفتند او ربّ العالمین است ولی ارباب متفرقه و ارباب جزئیه را خدا آفرید و کارها را به آنها تفویض کرد تا آنها حوزهٴ مأموریت خودشان را بالتفویض اداره کنند یکی ربّ البحر است یکی ربّ البر است یکی ربّ الکذا یکی ربّ الکذا نکتهٴ دوم اینکه.
پرسش ...
پاسخ: کسی از راه فساد و از راه ظلم بخواهد. هیچ کس به جایی نرسید الآن بشر را که چهار میلیارد بشر روی کرهٴ زمین هستند سه میلیاردش را دو سه نفر اداره می‌کنند اگر مسیحیت است که مسیح (سلام الله علیه) آورده اگر یهودیت است که کلیم (سلام الله علیه) آورده اگر اسلام است که خاتم الانبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) آورده و همهٴ اینها منتهی می‌شود به همان دینی که ابراهیم خلیل و نوح (سلام الله علیهما) که ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ , یک راه هدایت است که بشر آورده است الآن اگر سه میلیارد بشر روی زمین می‌گوید خدا این سه میلیارد را همین چند نفر اداره کرده‌اند اما در برابر اینها همهٴ طواغیت آمدند و قبل از اینکه خودشان بروند ﴿نَسْیاً مَنْسِیّاً﴾ شدند هیچ راهی نیست که راه ظلم باشد و به مقصد برسد چون ظلم یعنی بیراهه, بیراهه که به مقصد نمی‌رسد ممکن نیست کسی از راه خلاف بتواند به مقصد برسد این سخن باطل است که هدف وسیله را توجیه می‌کند برای نیل به هدف حق باید صراط مستقیم را طی کرد عالَم، عالَم هرج و مرج نیست که از هر راهی بتوان به هر مقصدی رسید بین راه و مقصد یک پیوند ضروری است اگر هدف مقدس است با پیمودن راهی که از قداست برخوردار است می‌شود به مقصد رسید این‌چنین نیست که هر هدفی را با هر راهی ‌بشود رسید و تحصیل کرد هدف مقدس جز از راه مقدس پیدا نخواهد شد جز با صراط مستقیم نمی‌شود به هدف رسید این همان است که امیر المؤمنین (سلام‌الله‌علیه) فرمود: «أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور؟» , هرگز با ستم نمی‌خواهم پیروز بشوم چون ستمکار شکست خورده است برای همیشه. پس یک سخن آن است که ظلم بما أنّه ظلم به مقصد نمی‌رسد ظالم بما أنّه ظالم به هدف نایل نمی‌شود ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ این یک اصل قرآنی, یک اصل دیگر این است که حالا اگر کسی ظلم کرد و بد کرد گرچه به مقصد نمی‌رسد اما از رحمت خدا ناامید است یا امیدوار بخشش و توبه و انابه است راه باز است راه برای برگشت او باز است یا بسته است؟ راه برای توبهٴ او بسته است یا باز است؟ می‌فرماید راه باز است بین خوف و رجا و وعد و وعید و مغفرت و عقاب و بهشت و جهنّم انسان سیر می‌کند ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ العِقَابِ﴾.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر ظالم بما أنّه ظالم به مقصد نمی‌رسد مقصد همان عبودیت است دیگر این بخواهد کامل شود از راه ظلم نمی‌تواند کامل بشود این کسی که ستم می‌کند مگر نه آن است که می‌خواهد به هدف انسانیت برسد این راه نیست فسق راه نیست کفر راه نیست اینها بیراهه است اینها خیال می‌کنند, ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ , اینها می‌خواهند پیشگام بشوند نمی‌شود با کفر اینها می‌خواهند زمامدار انسانیت باشند نمی‌شود اینها می‌خواهند جلو بروند نمی‌شود کفر, فسق, ظلم انحراف است و ارتجاع هرگز کافر جلو نمی‌رود ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾، ﴿أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأَنْفُسِهِم﴾ انسان یک هدفی دارد یک کمالی دارد که باید با پیمودن صراط مستقیم به آن کمال برسد ﴿إِنَّ هذَا القُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾ , انسان را که در این راه هست به مقصد می‌رساند منحرف را هرگز هدایت نمی‌کند یعنی به مقصد نمی‌رساند در بحث هدایت گذشت که اینها هدایتهای تکوینی است و الا هدایتهای تشریعی که ﴿وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ﴾ , هم کافر را هم مؤمن را هر دو را هدایت کرده به طریق مستقیم ﴿إِنَّ هذَا القُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾, ﴿إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً﴾ , این‌چنین نیست که ظالم را هدایت نکرده باشد «بالهدایة التشریعیة» کافر یا فاسق را هدایت نکرده باشد «بالهدایة التشریعیة». آن مبدأ ایصال که دست متحرک را می‌گیرد به هدف می‌رساند می‌فرماید: من دست کسی را می‌گیرم که در راه باشد بیراهه را به مقصد نمی‌رسانم, لذا هرگز ظالم به مقصد نمی‌رسد هرگز کافر و فاسق به مقصد نمی‌رسد این یک هدایت تکوینی است و الا هدایت تشریعی برای همگان هست خدا همه را هدایت کرده است یعنی راهنمایی کرده ﴿وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً﴾ . نکتهٴ دیگر این است که خدا نفرمود ظالم را می‌آمرزیم نفرمود «إنّ الله غفورٌ», فرمود دارای مغفرت هست در حد یک امید, نه در حد یک وعده خدا اینها را وعدهٴ غفران نداد امیدوار کرد فرمود خدا ﴿ذُو مَغْفِرَةٍ﴾ است گرچه ستم کردی برگرد راه باز است, نفرمود «إنّ الله غفور» فرمود: ﴿ذُو مَغْفِرَةٍ﴾ است اگر می‌خواهی آمرزیده شوی اینجا دستگاه مغفرت هست اگر خواستی به طغیانت ادامه بدهی که ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِم﴾, اگر خواستی بخشوده بشوی راه باز است در قرآن کریم یک جا می‌فرماید خدا همهٴ گناهان را می‌آمرزد، یک جا می‌فرماید همهٴ گناهان را بدون شرک می‌آمرزد اینجا هم می‌فرماید در عین حال که ظالم‌اند خدا اینها را ممکن است بیامرزد آنجا که وعده می‌دهد و امیدوار می‌کند و می‌گوید ناامید نباشید ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾ , آن لسان, لسانِ توبه و انابه است در سیاق آیات توبه و انابه می‌فرماید خدا همهٴ گناهان را می‌آمرزد چون هیچ گناهی نیست که با توبه آمرزیده نشود حتی شرک, همهٴ مشرکین توبه کردند و مسلمان شدند و هم ‌اکنون اگر مشرک توبه کند که توبهٴ او پذیرفته است پس اگر در بعضی از سور همانند سورهٴ «زمر» فرمود خدا همهٴ گناهان را می‌آمرزد ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾, و هرگز ناامید نباشید آن لسان, لسان توبه و انابه است و اگر در سورهٴ «نساء» فرمود خدا شرک را نمی‌آمرزد بقیه را می‌آمرزد یعنی بی‌توبه این خداست ممکن است.
پرسش: شرک بعد از ارتداد؟
پاسخ: ارتداد؟ بله آن هم عندالتحقیق قبول می‌شود منتها چند حکم از احکام فقهی بر او بار نیست و الا توبهٴ مرتد چه فطری چه ملی عندالتحقیق بینه و بین الله قبول می‌شود می‌ماند چند تا حکم، حق با شهید ثانی است نه حق با شهید اول توبهٴ مرتد فطری هم عندالتحقیق قبول می‌شود منتها چند حکم از احکام ظاهری است که در ظاهر اسلام اجرا نمی‌شود مسئلهٴ طهارت است, مسئلهٴ برگشت اموال به ارث است و مسئلهٴ طلاق زوجه است و امثال ذلک اینها احکام فقهی است. در سورهٴ «زمر» فرمود آیهٴ 53 ﴿قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ﴾ اولاً, شما هر اسرافی که کردید اگر کسی کفر ورزید که بدترین اسراف است چون شرک بدترین ظلم عظیم است نسبت به خود اسراف کردی اگر کسی در مسایل حقوقی تعدی کرد باز نسبت به خود اسراف کرد احدی در جهان به دیگری ستم نمی‌کند هر کسی هر چه می‌کند به خویشتن خویش می‌کند هر اسرافی که می‌کند «علی أنفسهم» می‌کند, منتها ترشحات معاصی او دامنگیر دیگران می‌شود مثل کسی که در درون منزل خود چاه بدبو حفر کرده است که اگر سقوط می‌کند او را در بر می‌گیرد احیاناً رائحهٴ این کثیف به عابر می‌رسد چه اینکه اگر کسی کار خیر انجام می‌دهد ممکن نیست احدی نسبت به احدی احسان بکند آن نسیم کار خیر است که به دیگری می‌رسد مثل آن است که کسی در منزلش درخت گُلی غرس کرده است که رائحه‌اش به عابر می‌رسد ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ که این «لام», «لام» اختصاص است نه «لام»ی که «له» باشد در برابر «علیه»، «السیئة لعاملها الحسنة لعاملها» اللام للاختصاص عمل مخصوص عامل است در سورهٴ «اسراء» فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ آن «لام» اولی، «لام» نفع نیست نظیر ﴿لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَت﴾ نیست آن «لام», «لام» نفع است که در برابرش «علی» است این «لام» که در سورهٴ «اسراء» است «لام» اختصاص است ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُم﴾, «العمل الحسن مختص بعامله» ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ «العمل السیّئ مختص بعامله» آن «لام»ی که ﴿لَهَا مَا کَسَبَت﴾ «لام» نفع است به قرینهٴ ﴿وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَت﴾ و الا عمل از عامل جدا نخواهد شد آن گروهی که حضور رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با نام بنی‌تمیم شرفیاب شدند و عرض کردند «عظنا», ما را موعظه کن حضرت فرمود علی ای حال بدانید شما تنها به خاک سپرده نمی‌شوید با شما یک موجودی است که او زنده است و شما مرده‌اید «یدفن معک وهو حیّ وتدفن معه وأنت میّت» در قبر او زنده است و تو مرده‌ای «فإن کان کریماً أکرمک وإن کان لئیماً أسلمک و... هو فعلک» , انسان با عمل هست در همهٴ ادوارش, بنابراین هر کاری که انسان می‌کند با خویشتن خویش می‌کند محال است کسی بتواند نسبت به دیگری بد کند اگر بر فرض کسی نسبت به دیگری ستم کرد و او را کشت بیش از این که مقدورش نیست خود را به عذاب ابد گرفتار کرده است و حیات چند روزهٴ مادی او را از او گرفته نسبت به او یک تَلنگُر زده و نسبت به خود خویشتن خویش را مسموم کرده برای ابد هیچ ممکن نیست کسی بتواند نسبت به کسی کار خیر بکند یا نسبت به کسی کار بد بکند آنها مورد عمل‌اند بالعرض, «العمل لعامله بالذات سواء کان حسناً أو سیئاً», در این کریمه فرمود: ﴿قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ﴾, چرا؟ ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾, همهٴ گناهان را می‌آمرزد ﴿إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾ در اینجا شرک و غیر شرک را استثنا نکرده گرچه قابل تخصیص است چون عام است قابل تخصیص است و اما لسان آبی از تخصیص است فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾, تحلیل کرد فرمود: ﴿إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾ اما سیاق, سیاقِ انابه و توبه است فرمود: ﴿وَأَنِیبُوا إِلَی رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ العَذَابُ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ﴾ , فرمود انابه کنید، برگردید، مسلم بشوید, مسلمان بشوید، منقاد بشوید قبل از اینکه روز قیامت فرا برسد پس سیاق, سیاق توبه است با توبه همهٴ معاصی آمرزیده می‌شود حتّی الشرک و اگر در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این‌چنین آمده آیهٴ 48 که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾, یعنی بی‌توبه, همهٴ گناهان منهای شرک را ممکن است خدا بی‌توبه ببخشد چنین خدایی است با توبه که شرک را هم می‌آمرزد ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِه﴾, یعنی بی‌توبه خدا مشرک را بدون توبه بدون اسلام نمی‌آمرزد وارد بهشت نمی‌کند اما مسلمان فاسق را ممکن است براساس سعهٴ رحمت بی‌توبه ببخشد چنین خداست آن وقت چه انسانی است که به خودش اجازهٴ معصیت در برابر چنین خدایی را بدهد.
پرسش ...
پاسخ: آن اگر خدای متعالی بخواهد او را ببخشد اول آن ذی‌حق را راضی می‌کند ترمیم می‌کند جبران می‌کند تا قلب او نسبت به این رئوف و مهربان بشود بعد این را ببخشد.
پرسش ...
پاسخ: بله، چون دو تا معصیت است یکی حق الناس را تضییع کرده است یکی رعایت حق الله را نکرده خدا این کار را تحریم کرده، ایشان هم معصیت کرده‌اند هم حق الناس را رعایت نکرده‌اند.
پرسش ...
پاسخ: راه توبه بسته نیست سخت است.
پرسش: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَی الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ﴾ .
پاسخ: بله دشوار است دیگر محال نیست که سر خم کند.
پرسش: ﴿وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ .
پاسخ: اسناد داد فعل را این فعل اختیاری است یعنی لایؤمنون بالإختیار این‌چنین نیست که حالا دیگر اختیار از اینها گرفته شده باشد تا آخرین لحظه مکلف‌اند اگر تا آخرین لحظه مکلف‌اند پس تا آخرین لحظه اختیار هست.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر محال که نیست منتها سخت است دشوار است اگر این دشواری را تحمل کردند پاداششان هم سنگین خواهد بود این‌چنین نیست که اگر در حدّ فرعون هم که شد ادعای خدایی کرد برگشت او محال باشد اگر برگشت او محال بود نمی‌فرمود: ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾ , معلوم می‌شود برگشت ممکن است به شهادتِ بقای تکلیف اگر برگشت محال بود که تکلیف باقی نبود.
پرسش ...
پاسخ: ممکن است بدون توبه بیامرزد بله فرمود: ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ وعده نداد سعهٴ رحمت را بیان کرد, توبه واجب است قضای مافات واجب است امثال ذلک حالا این واجب را انجام نداد جلوی رحمت خدا گرفته می‌شود؟ نه ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِه﴾ مشرک را نمی‌آمرزد ﴿وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ﴾, اما برای چه؟ ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ گاهی ممکن است در اثر داشتن یک فرزند صالح از سیئات پدر، خدا بگذرد یا گاهی ممکن است در اثر داشتن آبای صالح از فرزندان خلف احیاناً بگذرد در کریمه‌ای که خضر به موسای کلیم (علیهماالسلام) جریان اسرار آن دیوار و گنج زیر دیوار را تبیین می‌کند می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا الجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی المَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ , خدا عمل خیر پدر را حتّی نیاکان و اجداد گذشته را فراموش نمی‌کند خیرش را بالاخره به اعقاب می‌رساند سعهٴ رحمت حق این‌چنین است منتها مصلحت چیست؟ دربارهٴ چه شخصی است؟ کجا حکمت اقتضا می‌کند ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ خودش می‌داند و خودش. ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ﴾, بی‌توبه اما ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ این روح امید را به انسان می‌دهد چنین خدایی است از آن طرف هم ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ العِقَابِ﴾ ﴿وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَی إِثْماً عَظِیماً﴾ , بنابراین اگر در سورهٴ «زمر» فرمود همهٴ گناهان را می‌آمرزد که ظاهرش این است حتی شرک هم آمرزیده می‌شود لسان, لسانِ توبه است زیرا در آیهٴ بعد دارد ﴿وَأَنِیبُوا إِلَی رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ العَذَابُ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ﴾ , سیاق, سیاقِ توبه است با توبه البته همهٴ گناهان آمرزیده می‌شود «فیما بینه و بین الله تعالی» و چیزی جلوی سعهٴ رحمت حق را نخواهد گرفت منتها خودش می‌داند که کجا مصلحت هست و کجا مصلحت نیست.
و چون امروز پایان بحث است به حسب ظاهر یک میزانی در آشنا شدن به معارف قرآن کریم در تفسیر مسئله مطرح است بحثهای دیگر را انسان احیاناً ممکن است که خیال بکند که این بحث برای او حل نشد یا خیال بکند که این بحث برای او حل شد و نتواند درست تشخیص بدهد که آیا مطلب را رسیده یا نرسیده اما در قرآن کریم آن میزان اعمال و معیار تشخیص در حقیقت در نهان انسان هست, انسان اگر وارد بحثی شد بحث هر روز اگر در خود یک نورانیتی احساس کرد بداند بحث آن روز برایش حل شده ولو آیه را الآن یادش نیست تفسیر را الآن یادش نیست نمی‌داند در جلسه چه گذشت نمی‌داند اشکال چه بود جواب چه بود همین که نورانیتی در خود احساس کرد او فهمید و اگر کسی همهٴ مسایل را خوب حفظ کرد و نوشت و تقریر کرد و فارسی و عربی اما یک نورانیتی در خود احساس نکرد بداند که این آیه را متوجه نشد حساب قرآن با دیگر کتب و بحث قرآن با دیگر بحثها فرق دارد ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ﴾ , این را مهجور نکنید و هر شب لااقل قبل از خواب مسبّحات را که رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرائت می‌کرد ما بخوانیم یعنی این شش سوره‌ای که اولش سبّح یا یسبّح دارد سورهٴ مبارکهٴ «حدید» سورهٴ «حشر» سورهٴ «جمعه» سورهٴ «صف» سورهٴ «أعلی» و سورهٴ «تغابن» اینها مسبّحات است با قرآن مأنوس بودن این است و هر مقدار بحث هم که می‌شود آدم بتواند این را حفظ کند و این معیار را هر روز با خود داشته باشد و بسنجد که آیا بحث امروز را متوجه شدم یا نه؟ انسان به خوبی می‌تواند بفهمد که این عبادات او مقبول است یا نه برای اینکه معیار را خود قرآن بیان کرده اگر کسی صبح نماز صبحش را خوانده صبح تا ظهر چندتا حادثه برایش پیش آمد خدا او را حفظ کرد آلوده نشد بداند نماز صبح او قبول است چون ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنکَرِ﴾ , اگر نماز را خوانده سر خیابان در کوچه چشمش گوشش به یک گناهی مبتلا شد بداند نماز صبح او قبول نشده چون نماز آن است که جلوی زشتی را بگیرد نمازی که خوانده صحیح است قضا ندارد ولی مقبول نیست که ﴿تَنْهَی عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنکَرِ﴾ , باشد معارف دینی این‌چنین است اگر قرآن نور است و خدای متعالی فرمود: «جائکم نورٌ من ربّکم», اگر انسان وارد بحثی شد و آن نور را در خود احساس کرد بداند آن بحث را به خوبی بهتر از استاد فهمیده و اگر نورانیت را خدای ناکرده در خود احساس نکرد بداند آن مسئله بر او حل نشده ولو خوب نوشته هم باشد.
«أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیئات أعمالنا».
«والحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:37

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی