display result search
منو
تفسیر آیه 1 تا 2 سوره رعد _ بخش اول

تفسیر آیه 1 تا 2 سوره رعد _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 166 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 1 تا 2 سوره رعد _ بخش اول
- قرآن حق است
- خلقت آسمان و زمین، نظام فاعلی خلقت، نظام غایی خلقت
- بررسی آیات آسمان در قرآن کریم
- خلقت آسمان بی‌ستون

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿المر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق ولکنّ اکثر الناس لا یؤمنون ٭ الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمًّی یدبرالامر یفصل‌الایات لعلکم بلقاء ربکم توقنون﴾
در آیهٴ اولی فرمود: کتاب تکوین و تدوین هردو حق است، نه باطل در نظام هستی راه دارد نه در مضامین قرآن کریم راهی برای باطل است این به طور اجمال, تفصیل این مسئله را در آیات بعد تبیین می‌کند اول به خلقت و مرفوع بودن آسمانها اشاره کرد فرمود: ﴿الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها﴾ بعد به جریان زمین می‌پردازد بحث دربارهٴ آسمانها و زمین از نظر قرآن کریم در سه مرحله خلاصه می‌شود مرحلهٴ اولی تبیین نظام داخلی آسمانها و زمین است که قرآن تشریح می‌کند به طور اجمال که آسمانها و زمین چگونه هستند؟ مرحلهٴ بعد تبیین نظام فاعلی است که این کارها به دست کیست؟ و چه کسی کرد؟ مرحلهٴ سوم که مهم‌تر از هر دو مرحله است تبیین نظام غایی است که برای چه کرد؟ چون مرحلهٴ اول را علم دنبال می‌کند و تعقیب می‌کند و به نظام محیرالعقول پی می‌برد و می‌فهمد بسیاری از اسرار لا ینحل مانده است و بعدها باید حل بشود, مرحلهٴ اولی همهٴ قوافل بشری را به دنبال خود می‌کشاند و علم را تابع خود می‌کند چون خود عین علم ممثل است, ما اگر وارد یک کتابخانه‌ای شدیم چند هزار جلد کتاب در آنجا دیدیم می‌گوییم اینها علوم است و دانشمندانی که هر کدام به نوبهٴ خود گوشه‌ای از محتویات این کتابها را می‌دانند می‌گوییم اینها علمایند هم آن کتابها و هم مؤلفان کتاب همه و همه شاگردان این نظام داخلی‌اند اینها آنچه در نظام هست گوشه‌ای را فهمیدند و نوشتند چگونه محتوای این کتابها می‌شود علم و این مردم و افرادی که این مفاهیم را می‌دانند می‌شوند علماء آن‌گاه متن نظام که معلم هر دو است نظام علم نخواهد بود عالم کسی است که گوشه‌ای از اسرار نظام را بفهمد پس نظام آفرینش نظامی است علمی زیرا همهٴ مضامین کتاب از اینجا نشأت گرفت و همهٴ علما هم از اینجا سخن می‌گویند پس عالم علم ممثل است, آنچه که مهم است نظام فاعلی است که تعیین می‌کند نظام داخلی به دست چه کسی است و آنچه اهم است پی بردن به نظام غایی است که این عالم برای چه کسی خلق شده چون نظام فاعلی را بسیاری از افراد می‌پذیرند, منتها نظام غایی را قبول ندارند اعتقاد به خدایی که به دنبالش قیامت نباشد مسئولیت نمی‌آورد لذا وثنیین حجاز مبدأ منهای معاد را قبول داشتند و برایشان مسئله‌ای نبود چون اعتقاد به خدایی که فقط خلق کرد از انسان مسئولیت نمی‌خواهد که سودی ندارد و به حال بت پرستها هم ضرری ندارد لذا او را می‌پذیرند خدایی که مسئولیت نخواهد ناظر نباشد حسابرس نباشد سمیع و بصیر نباشد او را همهٴ بت‌پرستهای عالم قبول کردند و قبول دارند, زیرا آن خدایی که کاری به کار کسی نداشته باشد و حسابی از انسان نخواهد قبول آن خدا برای وثنیین سهل بود آنها از رب فرار می‌کردند و از معاد گریزان بودند لذا اصرار قرآن‌کریم آن است که نظام داخلی را به عبارتهای گوناگون که تبیین کرد بکشاند به نظام غایی که برای چه خلق شد و برای چه منظوری آفریده شد و برای چه هدفی خلق شد بنابراین در نظام داخلی گاهی می‌فرماید آسمان و زمین بسته بودند ما بازشان کردیم این را در سورهٴ انبیاء آیهٴ سی می‌فرماید: ﴿ا ولم یر الذین کفروا ان السماوات و الأرض کانتا رتقاً ففتقناهما﴾ اینها اول بسته بودند ما بازشان کردیم ماده‌ای بودند ما اینها را به این صورت درآوردیم یا فعلیت‌های کنونی مسبوق به قوه بود ما اینها را از قوه به فعلیت آوردیم فرمود ﴿ا ولم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا﴾ اینها اگر خوب بنگرند می‌بینند آسمان و زمین بسته بود ما بازشان کردیم بسته بود یعنی معدوم بودند بعد ما اینها را آفریدیم؟ کما ذهب الیه بعضٌ بسته بودند ما بازشان کردیم یعنی چیزی از آسمان نمی‌بارید و چیزی از زمین نمی‌جوشید بنام باران و بنام چشمه و چاه ما باز کردیم منفجر کردیم و چشمه‌ها و چاهها را جوشاندیم و آسمان را مشبک کردیم که ببارد کما ذهب الیه بعض‌آخر یا نه کل آسمان و زمین در حد یک ماده و قوهٴ بسته بود ما اینها را باز کردیم زمین را گستراندیم و آسمان را به هفت قسم و طبقه آفریدیم کما ذهب الیه آخرون, علی ایُّ حال ﴿ا و لم یر الذین کفروا﴾ یعنی انسان که دقت کند می‌بیند که خدا این بسته را باز کرد یا سبق عدم داشت به این صورت درآمد یا بدون اینکه بارانی از بالا و چاه و چشمه‌ای از پایین بجوشد خدا این بسته‌ها را باز کرد که هم از بالا باران بیاید و هم از پایین آب بجوشد یحتمل یا نه همهٴ اینها در اصل یک ماده‌ای بودند که خدای متعال این ماده را به صورتهای گوناگون گسترش داد یحتمل ﴿ا و لم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا﴾ بسته بودند ما فتقش کردیم باز کردیم دربارهٴ آسمان که این‌چنین است که ظاهراً یک امر بود خدای متعالی این یک امر را به هفت طبقه تقسیم کرد و آفرید این‌چنین نبود که خدا مستقیماً و بدون سبق اولاً هفت آسمان خلق کرده باشد نه اول یک ماده‌ای را آفرید بعد آن ماده را به صورت آسمان سبعه درآورده است در سورهٴ فصلت این‌چنین آمده آیهٴ دوازده سورهٴ فصلت که ﴿ثم استوی الی السماء و هی دخان﴾ ﴿فقضاهنّ سبع سماوات﴾ یک چنین تعبیری در سورهٴ فصلت و سورهٴ بقره هست در سورهٴ بقره دخان نیست در سورهٴ حم سجده حم فصلت آیهٴ دوازده این‌چنین آمده ﴿ثم استوی الی السماء وهی دخان فقال لها و للأرض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین ٭ فقضاهن سبع سماوات فی یومین﴾ پس آسمان در حکم یک دخان و گاز و دودی بود بعد خدای متعال در دو مرحله این را به صورت آسمان سبعه درآورد بسته‌ای را باز کرد. در سورهٴ بقره مسئلهٴ دخان مطرح نیست فرمود ﴿ثم استوی الی السماء فسوّاهنَّ سبع سماوات﴾ نشان می‌دهد که یک امر بود خدا تکثیر کرد یک واحد بود خدا تکثیرش کرده است بنابراین یا آسمان و زمین در جمع یک ماده‌ای بودند خدای متعال اینها را از هم گشود و فتق کرد یا آسمان به صورت یک گاز یا دخان «او ما شئت فسمه» بود که دخان بود و خدا بعد تسبیعش کرد تکثیر کرد به هفت آسمان درآورد, یا آن‌طوری که در سورهٴ مبارکهٴ بقره آمده صحبت دخان نیست ﴿ثم استوی الی السماء فسواهنّ سبع سماوات﴾ این نشان می‌دهد که یک امر را خدا اول آفرید بعد تکثیرش کرده به هفت طبقه و به هفت قسم مجموع آنچه که در سورهٴ انبیاء و سورهٴ بقره و سورهٴ فصلت‌آمده گوشه‌ای از نظام داخلی آسمانها را تبیین می‌کند و دربارهٴ آسمان فرمود: خدای متعالی این را به عنوان سقف قرار داده برای شما که آسمانها را سقف محفوظ قرار داده در همین سورهٴ انبیاء آیهٴ 32 فرمود: ﴿و جعلنا السماء سقفاً محفوظا﴾ سقفی قرار دادیم که محفوظ از سقوط است, یا محفوظ از آسیب است, یا محفوظ از اطلاع شیاطین است علی ای حال سقفی است محفوظ حافظش خداست دو جای قرآن تعبیرش این است که آسمانها را بدون ستون نگه داشت بدون ستونی که ببینی ﴿رفع السماوات بغیر عمدٍ ترونها﴾ یعنی بدون عمد ﴿رفع السماوات بغیر عمدٍ﴾ بدون ستون نگه داشت که ترون آن سماوات را یا نه ﴿رفع السماوات بغیر عمدٍ ترونها﴾ که ﴿جملة ترونها﴾ مجرور تا صفت عمد باشد چون عمد هم جمع یا اسم جمع است لذا ضمیر تأنیث برمی‌دارد ﴿بغیر عمدٍ ترونها﴾ بی‌ستون نگه داشت یا بدون ستون مرئی نگه داشت ستون دارد ولی نمی‌بینی. شاید این تعبیرکه بگوییم خدا بی‌ستون نگه داشت اقرب باشد برای اینکه فرمود: همهٴ پرنده‌ها را خدا بدون ستون نگه می‌دارد دربارهٴ پرنده‌ها هم تعبیر قرآن کریم این است که ﴿ما یمسکهن الّا الرحمٰن﴾ خداست که پرنده‌ها را نگه می‌دارد در سورهٴ نحل آیهٴ 79 این‌چنین فرمود: که پرنده‌ها را خدای متعالی نگه می‌دارد ستونی هم برای آنها نیست ﴿ا لم یروا الی الطیر مسخرات فی جو السماء﴾ که این اجرام سنگین را خدا فقط حفظ می‌کند ﴿ما یمسکهن الا الله﴾ در جای دیگر هم ﴿ما یمسکهن الا الرحمن﴾ در این کریمه فرمود ﴿ما یمسکهن الا الله ان فی ذلک لآیات لقوم یؤمنون﴾ اینها را بی‌ستون ستون نگه داشت اینها اجرام سنگینی‌اند که باید می‌افتادند اینها را هم بی ستون نگه داشت آسمانها را هم بی‌ستون نگه داشت و جامع‌ترین آیه که این قسمت را تبیین می‌کند آیهٴ 25 سورهٴ روم است که در سورهٴ مبارکهٴ روم این‌چنین فرمود: ﴿و من آیاته ان تقوم السماء والارض بأمره﴾ این نظام به امر او ایستاده است امرش را هم که مکرر عنایت فرمودید چه در سورهٴ یٰس چه در دیگر سور به ملکوت تفسیر کرده است ﴿انما أمره إذا أراد شیئاً﴾ امرش چیست؟ ﴿أنْ یقول له کن فیکون﴾ آن‌گاه بر این امر تصریح کرد فرمود: ﴿فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیئ کل شیء﴾ می‌شود یکون، ملکوت می‌شود کن، که این کن به دست الله است ﴿و من آیاته ان تقوم السماوات و الأرض بامره﴾ اگر هم با ستون باشد به امرالله است ولی ظاهرش آن است که به امر تکیه کرده است به ارادهٴ خدا تکیه کرده است این اراده‌ای که عین کن است این اراده‌ای که منزه از تدرج است که این همان ملکوت خواهد بود که ملکوت آسمانها و زمین بیده تعالی است و این ملکوت کل شیء است که نگهبان ملک کل شیء است, بنابراین اگر فرمود: آسمانها را بدون ستون نگه داشت نه یعنی ستونی دارد و شما نمی‌بینید اگر آن ستون جاذبه باشد خود جاذبه هم نیروی دیگری باید حفظش کند محتاج به حافظ است بنابراین کل آسمانها و زمین اگر در داخلش جاذبه باشد برای مجموعش دیگر جاذبه نیست چون بیرون از مجموع چیزی نیست اگر در درون اینها یک کشش متقابلی باشد کل این مجموع به امر او ایستاده است ﴿و من آیاته ان تقوم السماء و الارض بامره﴾ اگر هم کششی هست متقابل در درون کل و مجموع این کیهان را امرالهی حفظ کرده است ﴿و من آیاته ان تقوم السماء والارض بأمره ثم اذا دعاکم دعوة من الأرض اذا انتم تخرجون﴾ که هشداری به نظام غایی است. در سورهٴ حج هم همان تعبیری که دربارهٴ پرنده‌ها دارد که خدا نمی‌گذارد اینها سقوط کنند مشابه آن تعبیر را دربارهٴ آسمانها دارد آیهٴ 65 سورهٴ حج این است که فرمود خدا نمی‌گذارد آسمانها سقوط کنند ﴿ا لم تر ان الله سخر لکم ما فی الارض و الفلک تجری فی البحر بأمْره و یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه﴾ همان تعبیری که دربارهٴ پرنده‌های فضا دارد که ﴿ما یمسکهن الا الله﴾ دربارهٴ آسمان هم دارد که ﴿ما یمسکهن الا الله﴾
پرسش …
پاسخ: بله ببینیم آیا این ﴿بغیر عمدٍ ترونها﴾ که دو احتمال در آن بود یعنی عمدی دارد شما نمی‌بینید؟ یا بدون ستون نگه داشت؟ هر دو اگر باشد باز به امر الهی است چه با ستون است چه بی‌ستون ولی آیا ستونی دارد منتها غیر مرئی یعنی ﴿رفع السماوات بغیر عمد ترونها﴾ که ناظر این باشد که ستونی دارد منتها مرئی نیست مثل جاذبه و امثال جاذبه؟ یا نه بی ستون نگه داشت؟
پرسش …
پاسخ: بله پس ظاهرش به شهادت آیات دیگر هم که باشد آن است که ستونی در کار نیست.
پرسش …
پاسخ: بله اگر هم ستون باشد باز بامره تعالی است ولی ببینیم آیات دیگر ظاهرش آن است که آسمانها و زمین ستونی دارند منتها نامرئی یا بی ستون خلق شده؟
تعبیراتی که دربارة آسمان آمده یکی مسئلهٴ امساک است مشابه آنچه که دربارهٴ پرنده‌هاست
پرسش گرچه می‌بینیم هواپیما چنین مثالی دارد پاسخ: این حرکتهای قسری هر چه هست علمی است که از نظام آفرینش گرفته شده آن به طبع در فضا ﴿صافات و یقبضن﴾ این بالقسر در فضا ﴿صافات و یقبضن﴾ گاهی در همان فضا می‌ماند گاهی در فضا می‌گردد بالقسر علی ای حال هر دو اگر باشد حق است و بامره تعالی است ولی ببینیم آیا ستون دارد و غیر مرئی است؟ یا همان‌طوری که پرنده‌ها بی ستون در فضا امساک می‌شود و نیازی به ستون نیست آسمان هم بدون ستون محفوظ است و نیازی به ستون نیست اگر هم با ستون باشد عماد و تکیه کنندهٴ بر عماد هر دو بیده تعالی هستند ولی این آیهٴ سورهٴ روم که می‌فرماید ﴿و من آیاته ان تقوم السماء والارض بامره﴾ و امر هم در سورهٴ یٰس تبیین کرد که ملکوت است نشان می‌دهد که ستونی در کار نیست و یؤیده آیه آیةالکرسی که فرمود ﴿وسع کرسیه السماوات والارض و لا یؤده حفظهما﴾ لا یثقله سنگینی نمی‌کند برای خدا حفظ این دو چرا چون به امر خدا ایستاده است و امر خدایی که قدیر محض است خستگی نمی‌آورد به اراده تکیه می‌کند, مضافاً به اینکه قدیر محض را چیزی خسته نمی‌کند ﴿ولا یؤده حفظهما﴾ حفظ آسمان و زمین مستقیماً به امر الهی است و خستگی هم نمی‌آورد اگر مسئلة ستون در کار بود.
پرسش …
پاسخ: بله ولی ظاهرش آن است که حفظش بلاواسطه است این‌چنین نیست که اگر با ستون بود در اختیار الله نبود هر دو آنها به عنایت الهی است ولی ببینیم آیا نظیر پرنده‌هاست که بی ستون حفظ کرده یا نظیر این سقفهاست که با ستون حفظ کرده فرمود عمادی در کار نیست, هر دو را یکسان تعبیر می‌کند دربارهٴ پرنده‌ها این است که خدا حفظ می‌کند دربارهٴ آسمان و زمین هم این است که خدا حفظ می‌کند امساکش به دست خداست و حفظ این دو هم برای خدا دشواری نمی‌آورد ﴿ولا یؤده﴾ «ولا یثقله» سنگینی نمی‌کند حفظ آسمان و زمین چون به امرش بسته است چون فاعلٌ لا بالحرکة آنکه با حرکت چیزی را انجام نمی‌دهد که خسته بشود او به اراده کار می‌کند اراده هم که خستگی ندارد شما الآن اراده کنید که یک قطره آب در نفستان ایجاد بشود و اراده کنید اقیانوس اطلس را تصور کرده‌اید هر دو را با اراده احداث کرده‌اید و انشاء کرده‌اید اراده خستگی نمی‌آورد آن فاعل بالحرکة است که خسته می‌شود.
پرسش:
پاسخ: تکیه‌گاه طیر هوا نیست
پرسش ... پاسخ: ما هم در هوا زندگی می‌کنیم تکیه‌گاه‌مان هوا نیست هوا که یا بالأخره دفع می‌کند او را زمین هم جذب می‌کند هوا بیگانه را از حریم خود دفع می‌کند زمین هم دوستش را از بالا جذب می‌کند اگر جاذبه است می‌کشاند و اگر هواست که دفع می‌کند هوا, هوا را جذب می‌کند نه هوا یک جرم بیگانه را. هوا تکیه‌گاه برای پرنده نمی‌تواند باشد برای اینکه هوا دفع می‌کند اینها را.
پرسش ...
بالأخره بالأخره ستون مانع را بر طرف کرده است اگر مانع را برطرف کرد نه به [این] معناست که حالا ستونی دارد, حالا خنثا کرده جاذبه را.
پرسش ... پاسخ: نه غیر مصطلح جاذبه را خنثا کرده است نه جاذبه او را نگه می‌دارد جاذبة زمین را خنثا کرده است به هر هیکلی که بود اما نه الآن دست جاذبه است. در تکیه‌گاه جاذبه است.
از اینکه فرمود سقف محفوظ است و از اینکه فرمود امساک آسمانها و زمین به دست اوست چنانکه در سورهٴ حج فرمود: ﴿و یمسک السماء ان تقع علی الارض﴾ آسمان را نمی‌گذارد به زمین بیفتد مگر یک وقتی خدا خودش بخواهد که دو تایی را به هم می‌زند آن روزی که باید دوتایی را به هم بزند عالم را بتکاند که ﴿ان زلزلة الساعة شیء عظیم﴾ تنها زلزله زمین نیست تنها زلزله شمس و قمر نیست زلزلهٴ نظام کیهانی است ﴿أنّ زلزلة الساعة شیء عظیم﴾ آن‌وقت است که ﴿جمع الشمس والقمر﴾ خواهد بود ﴿دکت الأرض دکاً دکا﴾ خواهد بود فرو می‌ریزد همه را و الا الآن آسمانها را به اذن خود نگه می‌دارد به امر خود نگه می‌دارد, فتحصل آن سیر تفصیلی نظام داخلی را علوم به عهده دارد حالا البته آنها را فرضیه کار می‌کنند نه قضیة بدیهی داشته باشند که نظرات علمی را به آن قضایای بدیهی مستند کنند و اما آنچه که قرآن کریم دربارهٴ اینها می‌فرماید, می‌فرماید اول اینها رتق بودند ما بازشان کردیم آسمان به صورت یک گازی بود بعد به صورت هفت طبقه درآمده و این هفت طبقه ثبت شده محفوظ از هرگونه آسیبی است بدون ستون هم محفوظ است و نگهدار اینها الله است به امر الهی هم تکیه می‌کند تا روزی که دستور بیاید که بیفتند اینها اجمالی از نظام داخلی است در کل این جریانها نظام فاعلی را هم تبیین کرده یا به عنوان خالق که ﴿خلق السماوات بغیر عمدٍ ترونها﴾ در سورهٴ روم بود یا به عنوان رافع ﴿رفع السماوات بغیر عمدٍ ترونها﴾ که در سورهٴ رعد است یا به عنوان حفظ که سماء را سقف محفوظ قرار دادیم ما حافظیم یا به عنوان ممسک که ﴿یمسک السماء ان تقع علی الأرض الا باذنه﴾ که در سورهٴ حج است یا به عنوان حفظ که در آیةالکرسی آمده ﴿و لا یؤده حفظهما﴾ به عنوان خالق به عنوان رافع به عنوان حفیظ به عنوان ممسک این‌گونه از اسمای حسنای خدای متعالی در نظام فاعلی خلقت آسمانها و زمین مخصوصاً آسمانها مطرح است این را هم وثنیین قبول داشتند که از آنها بپرسید ﴿و لئن سألتهمْ من خلق السماوات والارض لیقولن الله﴾ اما خدایی که مسئولیت نخواهد مورد قبول بت‌پرستان هم هست عمده آن است که خدا این نظام را که آفرید از ما چه می‌طلبد؟ اینکه اصراری دارد که شما ظاهر آسمان و زمین را ببینید عالم بشوید باطن آسمان و زمین را ببینید مؤمن بشوید از ما چه می‌طلبد؟ اینکه اصرار می‌کند که ما در ملک آسمان و زمین فحص کنیم تا دانشمند بشویم در ملکوت آسمان و زمین بنگریم تا معتقد بشویم برای چیست؟ آیا قرآن تنها ما را به ملک آسمان و زمین دعوت کرده است؟ آیا تنها فرمود: ﴿لله ملک السماوات والارض﴾ داراییهای خدا را برای ما ارقام می‌گیرد یا هم ﴿لله غیب السماوات والارض﴾ را در کنار ﴿لله ملک السماوات والارض﴾ بیان می‌کند هم دعوت به ملکوت را هشدار می‌دهد ﴿ا و لم ینظروا فی ملکوت السماوات و الارض﴾ هم به ما می‌گوید چرا در آسمانها و زمین نمی‌نگرید که این نظام محیر‌العقول را ببینید و بفهمید و در کارتان نفع ببرید هم می‌گوید چرا باطنش را نمی‌نگرید که مؤمن بشوید. هم مسئلهٴ ﴿لله ملک السماوات والارض﴾ مطرح است در بسیاری از آیات مثل سورهٴ بقره آیهٴ 107 که ﴿له ملک السماوات والارض﴾ مطرح است در سورهٴ مائده آیة 17 و 18 مسئلهٴ ﴿ملک السماوات و الارض﴾ مطرح است, هم دعوت می‌کنند که شما در ملک آسمان و زمین در آسمان و زمین نظر کنید و نظریه بدهید که در سورهٴ قاف آیهٴ ششم می‌فرماید چرا در آسمان و زمین فکر نمی‌کنند؟ نظر نمی‌کنند می‌فرماید ﴿أ فلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنیناها و زینّاها و ما لها من فروج﴾ چرا این را نگاه نمی‌کنید؟ یک اختر‌شناس یک منجم این در ملک آسمانها نظر می‌کند هم می‌تواند آسمان شناس و اختر شناس خوبی باشد و هم می‌تواند طرف مادی ببندد و نفع مادی برساند این دعوت به نظر در بدنهٴ آسمان و زمین است که بشویم عالم و بهتر زندگی کنیم و این جهان را تسخیر کنیم هم دعوت به نظر در جان آسمان و زمین است که بشویم مؤمن راه کسی را نبندیم هم صحبت نظر در تنهٴ آسمان و زمین است که بشویم دانشمند و عالم هم ﴿ا ولم ینظروا فی ملکوت السماوات و الارض﴾ که بشویم مؤمن و راه دیگران را نبندیم. اگر به خلیل‌الله راه آسمان و زمین را نشان داد فرمود: ﴿کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات والارض﴾ برای اینکه این آسمان و زمین هم ملکی دارند که ﴿لله ملک السماوات و الارض﴾ هم روح نهفته و جانی دارند که ﴿لله غیب السماوات والارض﴾ این‌چنین نیست که عالم آسمان و زمین همین باشد که علم تشخیص می‌دهد علم منهای ایمان فقط نظام داخلی را می‌بیند و بس ﴿لله ملک السماوات والارض﴾ فقط این ملک را می‌بیند اما ﴿لله غیب السماوات والارض﴾ که این یک درونی هم دارد یک چهرهٴ دیگری هم دارد یک نهان و نهادی هم دارد که در آن نهان شما را به فاعلش و به هدفش آشنا می‌کند او را که نمی‌نگرند قرآن به او تکیه می‌کند بیش از تکیه که به امر اول دارد تکیه به امر اول زمینه است اگر فرمود: ﴿لله غیب السماوات والارض﴾ به ما هم فرمود: ﴿ا و لم ینظروا فی ملکوت السماوات﴾ راهی را که ابراهیم رفت بروید چرا نمی‌روید؟ آن راهی را که حضرتش رفت و دید شما هم بنگرید شاید ببینید, ﴿کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات والارض ولیکون من المؤقنین﴾ شما هم ﴿ا ولم ینظروا فی ملکوت السماوات والارض﴾ که چه بشوید ﴿من الموقنین﴾ بشوید, آنها که عالم‌اند در ملک السموات نظر کردند شدند عالم, نه راه رفتند نه دیگران را راه دادند راه دیگران را هم بستند اما آنها که در ملکوت آسمانها و زمین نگاه کردند ﴿ولله غیب السماوات والارض﴾ را مطالعه کردند حرفشان را در پایان سورهٴ آل عمران تبیین کردند آنها کیان‌اند ان اولوا الالباب‌اند آنهایی‌اند که دارای مغزند چون مغز عالم را دیدند لبیب‌اند آنها کیان‌اند؟ ﴿الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً﴾ آیة 190 به بعد سورهٴ آل عمران ﴿إنّ فی خلق السماوات والأرض و اختلاف اللّیل والنهار لآیات لاولی الالباب﴾ کسی که لب جهان را می‌بیند می‌شود لبیب کسی که قشر جهان را می‌بیند که لبیب نخواهد بود چرا چون او باطن را ندید درون او می‌شود خالی از اینها قرآن تعبیر می‌کند می‌فرماید ﴿و افئدتهم هواء﴾ دلشان چیزی نیست روی سمع و بصر کار کردند چیزی را دیدند نفع مادی بردند نفع مادی رساندند یا زیان مادی رساندند.
پرسش …
پاسخ: بله اما آخر ﴿خلق السماوات و الارض﴾ زمینه است برای اینکه این آیت است برای اینکه به عالم امر برسند اینها که فکر کردند و به ذکر الهی متذکر شدند می‌شوند لبیب دارای لب و مغز آنها که فقط بدنة آسمان وزمین را نگاه کردند یا ستاره‌شناس شد یا اخترشناس شد یا دریاشناس شد یا گیاه‌شناس شد یا جانورشناس شد در حد طبیعت زندگی کرد ﴿افئدتهم هواء﴾ فرمود: این در قیامت که می‌آید فؤاد او خالی است چیزی در دلش نیست یعنی قلوبهم خالی است چیزی در آن نیست معلوم می‌شود این علوم دل را سیر نمی‌کند علم اگر منهای ایمان باشد جز در محدودة سمع و بصر انسان طرفی از او نمی‌بندد این می‌شود قشری آن مؤمن می‌شود لبیب. لبیب یعنی کسی که دارای مغز است اینها درون خالی است چون درون عالم را ندیدند ﴿و افئدتهم هواء﴾. اما مؤمن چه می‌کند ﴿الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم﴾ یعنی فی جمیع حالات یکی از موارد تطبیقی این آیة کریمه هم مسئلة صلات است در حالات گوناگون طبق روایات ما که معصومین (علیهم السلام) فرمودند: اگر کسی می‌تواند ایستاده نه نشسته نه در حال خوابیده باید نمازش را بخواند و این کریمه استدلال دارد و ﴿یتفکرون فی خلق السماوات والأرض﴾ می‌فهمند به دست خداست این را بسیاری از بشر قبول دارند که آسمان و زمین را خدا خلق کرد بت پرستان هم این را قبول داشتند و انبیاء با این درگیر نبودند و اولیاء الهی هم با این درگیر نیستند خدایی که آدم را رها بکند مسئولیت نخواهد همه قبولش دارند آن خدایی که رقیب باشد حسابرس عتید بفرستد ﴿و کفی بنا حاسبین﴾ باشد ﴿کفی بربک هادیاً و نصیرا﴾ باشد, ﴿وکفی بالله حسیبا﴾ باشد او را قبول ندارند, مؤمن کسی است که در چهار مرحله بتواند نظام غایی را خوب تبیین کند, قرآن یکی پس از دیگری این مراحل چهارگانه را دربارة نظام غایی که مهم‌ترین بحث از این مباحث خلقت آسمان و زمین است ارائه می‌دهد یک وقت می‌گوید اینها باطل نیست یک وقت می‌گوید اینها بازیچه نیست, یک وقت می‌گوید اینها حق‌اند یک وقت می‌گوید جز حق نیستند, چهار تعبیر در چهارجا در چند جای قرآن کریم به این چهار تعبیر آمده گاهی می‌گوید اینها بازیچه نیستند, گاهی می‌گوید اینها باطل نیستند, گاهی می‌گوید اینها حق‌اند گاهی منحصر می‌کند می‌گوید جز حق نیستند. اما دربارة اینکه اینها باطل نیستند در همین سورة آل عمران این‌چنین آمده که آنها تفکر می‌کنند بعد می‌گویند ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا﴾ مسئلة هذه نیست که اشاره به کثرت باشد این یک فیض است ﴿وما امرنا الا واحدة﴾ این یک حقیقت است, جمع نیاورد فرمود این نظام واحد باطل نیست کاری که بعد باید فرسوده بشود و بپوسد و هدف ندارد به آن می‌گویند کار باطل کاری که انسان اگر بپرسد این برای چه جواب نداشته باشد این می‌شود کار باطل فرمود این نظام که یک واحد است باطل نیست ﴿ما خلقت هذا باطلا﴾ بلکه چیست؟ حق است حق است یعنی چه؟ هدف دارد, هدف دارد یعنی چه؟ یعنی عالم به یک جهان حسابی می‌رسد یعنی قیامتی هم در کار هست. لذا می‌گویند ﴿فقنا عذاب النار﴾ پس این نظام باطل نیست این یک تعبیر که نه تنها در این سوره آمده در دیگر سور هم آمده که ما آسمان و زمین را باطل خلق نکردیم تعبیر دیگر آن است که بازیچه نیست لهو و لعب نیست در سورة دخان آیة 38 فرمود: ﴿ما خلقنا السماوات والأرض و ما بینهما لاعبین﴾ این مضمون در چند جا آمده در سورة انبیاء آیة 16 آمده در سورة دخان آیة 38 آمده که ما آسمان و زمین را بازیچه قرار ندادیم ما بازیگر نیستیم, در سورة انبیاء این است فرمود: آیة 16 سورة انبیاء ﴿وما خلقنا السماء والارض و ما بینهما لاعبین﴾ ما بازیگر نیستیم در بسیاری از آیات قرآن کریم دنیا را لهو و لعب می‌دانند پس دنیا ساخت کیست؟ خدا که بازیگر نیست لاعب نیست پس این لهو ولعب را چه کسی آفرید؟ مگر نه آن است که ﴿وأعلموا أنما الحیاة الدنیا لعبٌ و لهو و زینهٌ و تفاخرٌ بینکم و تکاثر﴾ دنیا در پنج مرحله خلاصه می‌شود لطیفه‌ای که مرحوم شیخ بهایی ﴿رضوان الله علیه) در آیة سورة حدید تبیین کرده که خلاصة دنیا در پنج مرحله است کسی که دنیا زده است باید بداند در پنج مرحله گرفتار است و آن این است آیة بیست سورة حدید ﴿اعلموا انما الحیاة الدنیا لعبٌ﴾ این یک مرحله ﴿و لهوٌ﴾ این دو مرحله ﴿و زینّهٌ﴾ مرحلة سوم ﴿و تفاخرٌ بینکم﴾ مرحلة چهارم ﴿و تکاثرٌ فی الاموال و الاولاد﴾ مرحلة پنجم, بعد چه؟ بعد دیگر پژمردگی خبری نیست یا انسان در دوران کودکی و شیرخوارگی است که به سرگرمی مشغول است یا نوجوان است به بازیگری مشغول است یا جوان شد به خودآرایی و زینت مشغول است یا مقداری سن گذشت دوران بعد از جوانی و قبل از پیری دوران کهولت است به تفاخر به مقام و پست و جاه مشغول است یا باز نشستة طبیعی از همة این مزایا است به تکاثر مشغول است این‌قدر نوه دارم این‌قدر داشتم و این‌قدر دارم توان تفاخر را ندارد توان لهو و لعب و تزیّن را ندارد توان تفاخر را هم ندارد فقط به همین وهم خوش است که دارم بعد هم پژمردگی و مرگ این ادوار پنج‌گانة لهو لعب و زینت و تفاخر و تکاثر خلاصة دنیا است مثال هم ذکر می‌کند می‌فرماید: ﴿کمثل غیث﴾ که ﴿اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرّا ثم یکون حطاما﴾ یک چند صباحی خرم است بعد پژمرده است پاییز خزانی به دنبال این بهار سرسبز هست, خوب این لهو و لعب را پس چه کسی آفرید؟ مسئله اینکه دنیا لهو و لعب است این در بسیاری از آیات قرآن کریم است از این طرف هم فرمود: ﴿و ما خلقنا السماء والارض و ما بینهما لاعبین﴾ ما بازیگر نیستیم. اولاً دنیا غیر از آسمان و زمین است یک, چون آسمان و زمین حق‌اند آیات الهی‌اند آسمان که لهو و لعب نیست زمین که لهو نیست دریا و صحرا که لهو و لعب نیستند آن قراردادها و جریانهای اجتماعی و اعتباری او دنیاست زمین که دنیا نیست آسمان که دنیا نیست زمین آیت الهی است آسمان هم آیت الهی است این برای من و برای تو مقام من و مقام او این دنیاست اینها بازیچه است و الا باغ که دنیا نیست, درخت که دنیا نیست که لهو و لعب باشد درخت آیتی است از آیات الهی اینکه مذموم نیست این نظام که لازمه‌اش یک سلسله شئون اعتباری است این به تبع مخلوق است این لهو و لعب است خدا انسان را به لهو و لعب چند صباحی سرگرم کرد کودک را به بازی گرفتن حکمت است اگر پدر حکیمی برای فرزندش لوازم بازی تهیه کرد پدر بازیگر نیست ولی آن وسیله وسیلة بازی است اگر هیئت مدیرة مدرسه در کنار برنامه‌های درسی یک ساعتی را هم برای بازی در مدرسه تعیین کرده‌اند گفتند فلان ساعت بچه‌ها بازی کنند این ساعت, ساعت بازی است ولی هیئت مدیره بازیگر نیست آنها برنامه را حکیمانه تنظیم کرده‌اند بچه را به بازی سرگرم کردن حکمت است ما لاعب نیستیم ولی شما را چند صباحی با لهو و لعب سرگرم کردیم برای اینکه شما آن قدرت را ندارید بدون برای من و برای تو کار کنید آنها یک عدة مخصوصی‌اند شما آن هنر را ندارید که بدون در بر کردن زر و زیور خدمت کنید آن برای شما نیست آن برای دیگری است که دو تا لباس می‌خرد به یک قیمت است یکی را به قنبر می‌دهد یکی را برای خودش اختیارش را هم به قنبر می‌دهد می‌گوید یکی را تو انتخاب کن دومی برای من او برای شما نیست, شما با همین بازیچه و بازی کردن باید سرگرمتان بکنیم که یک چهار ساعتی کار کنیم, بچه‌ها را در گهواره به بازی گرفتن حکمت است چون ﴿جعل لکم الارض مهدا﴾ تا زمینی فکر می‌کنیم کودکیم در گهواره آن یک عدة خاصی‌اند که برای همیشه گفتند «طلقتک ثلاثا» او دیگر نیازی ندارد که به بازیچه سرگرم بشود که یک قدری بازی کند یک قدری کار کند او چون طلاق داد این بازیچه را طلاق داد نه زمین را طلاق داد او می‌گوید «جعل له الارض مسجداً و طهورا» او آسمان و زمین را به عنوان آیات الهی می‌داند او که آسمان را طلاق نداد زمین را طلاق نداد او به آسمان و زمین نگفت «غرّى غیرى» که او کسی است که «یتفکر فی خلق السموات والارض» و می‌گوید ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلاً﴾ این را از ابن عباس نقل کرده‌اند که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) هر شب قبل از نماز شب این آیه را می‌خواند بعد عبادت می‌کرد یک فکر در کنارش عبادت یک ﴿ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار﴾ هست بعد نماز شب او که نه به آسمان بد بین است نه به زمین بد بین است نه به دریا نه به صحرا پس به چه عقاب می‌کند «غرّى غیری» و چه کسی را طلاق داد؟ این آسمان و زمین را طلاق داد یا آنی که ما دنبالش می‌گردیم همان را طلاق داد باید بین آسمان و زمین و دنیا فرق گذاشته بشود که آسمان و زمین آیات الهی‌اند یک, دنیا بازیچه است دو, و این دنیا مسبوق بالتبع است سه, خدا بازیگر نیست چهار, بچه را به بازی گرفتن حکمت است پنج اینها باید حل بشود. به خواست خدا.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:26

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    باسلام شاهکار بود خداوند آیت الله جوادی آملی را حفظ کند

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی