display result search
منو
تفسیر آیه 13 تا 14 سوره هود – بخش سوم

تفسیر آیه 13 تا 14 سوره هود – بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 160 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 13 تا 14 سوره هود – بخش سوم
- فرق معجزه و کرامت
- معیار معجزه بودن قرآن
- اثبات توحید با قرآن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أم یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله إن کنتم صادقین﴾
﴿فان لم یستجیبوا لکم فاعلموا أنّما أنزل بعلم الله و أن لا اله إلّا هو فهل أنتم مسلمون﴾
در تتمه مسائل مربوط به معجزه بودن قرآن و تحدی کردن و عجز مشرکان و مخالفان باید به این مطالب توجه کرد اول اینکه هر موجودی آیه‌ای از آیات الهی است چه آفاقی باشد چه انفسی چه در درون انسان باشد چه بیرون این نشانه وجود خدا و اسمای حسنای الهی است
مطلب دوم آن است که موجود از جهت کثرت و قلت به عادی و غیرعادی تقسیم می‌شود موجود عادی همین کارهای روز مره است موجود غیرعادی را می‌گویند خارق عادت اگر دعای کسی مستجاب شد یا کسی توانست مرده‌ای را زنده کند یا اعمای مادرزادی را درمان کند یا ابرصی را با دعا درمان کند و مانند این کارها خارق عادت است نه خارق عقل کارهای خارق عادت را به دو قسم تقسیم می‌کنند اگر همراه با ادعا و تحدی باشد معجزه نام دارد و اگر همراه با ادعا و تحدی نباشد کرامت است پس کاری که انبیا و اولیا انجام می‌دهند که خارق عادت است چون با ادعای نبوت و رسالت همراه است یا کاری که ائمه (علیهم السلام) انجام می‌دهند چون با ادعای امامت همراه است و در حقیقت تحدی می‌کنند یعنی مبارز طلب می‌کنند و دیگران از آوردن مثل آن عاجز هستند این را می‌گویند معجزه ولی اگر برای اثبات ادعا نباشد صرف یک لطف و عنایتی نسبت به یک کسی باشد کرامت است پس موجود خارق عادت دو قسم است اگر با ادعای نبوت و رسالت و امامت همراه باشد و با تحدی همراه باشد معجزه نام دارد و اگر با ادعا همراه نباشد با تحدی همراه نباشد صرف لطف و احسان باشد کرامت است
مطلب بعدی آن است ذات اقدس اله ﴿لیس کمثله شیء﴾ است واحد است لا شریک له بالذات غیر خدا و هر چه فرض بشود بالأخره ممکن الوجوداست این ممکن الوجود زمامش به دست خدای سبحان است حتی قرآن قرآن که واجب الوجود نیست ممکن الوجود است قهراً تمام احکام و اوصاف و اسمایش هم ممکن الوجود خواهد بود یعنی اگر گفته شد قرآن مثل ندارد این مثل نداشتنش بالعرض خواهد بود نه بالذات چون اصل هستی قرآن بالذّات نیست واجب الوجود که نیست ممکن الوجود است مخلوق است کلام خدا است آفریده خدا است این آفریده خدا در بین موجودات عادی و کلمات عادی مثلی و نظیری ندارد یعنی ممکن نیست کسی بتواند مثل قرآن بیاورد البتّه اصل و وجود قرآن ممکن بالذات است و تمام احکامی که در مدار قرآن است از بالعرض نمی‌گذرد وجودش بالعرض است قهراً احکام و اوصافی هم که دارد بالعرض است لکن اگر کسی بخواهد مثل قرآن بیاورد چون ذات اقدس اله باید اراده کند اذن بدهد چیزی را خدای سبحان نخواهد موجود نمی‌شود ممتنع بالغیر است برای اینکه اراده الهی و اذن الهی سهم تعیین کننده دارد چه اینکه اگر چیزی موجود شد می‌شود ضروری بالغیر موجود نشد می‌شود ممتنع بالغیر خدای سبحان اذن نداد و نمی‌دهد به احدی اجازه نمی‌دهد مثل این قرآن سخن بگوید
سوال: ... جواب: غرض آن است که غیر خدا احدی نمی‌تواند مثل قرآن بیاورد اما خود ذات اقدس اله که اول تا آخر قرآن کلام اوست در طی بیش از 20 سال این سوره‌ها را نازل کرده است همه مثل هم‌اند اگر مصلحت می‌دانست بیش از این نازل می‌کرد و اگر مصلحت کمتر از این بود کمتر از این نازل می‌کرد نسبت به خود ذات اقدس اله همان طوری که آیات سوره زمر دارد اینها متشابهاً مثانی‌اند این آیه‌ها شبیه هم‌اند این سوره‌ها شبیه هم‌اند مثیل هم‌اند و مانند آن دیگری اگر بخواهد یک کاری انجام بدهد باید به اذن خدا باشد چو هیچ ممکن نیست غیر خدا بتواند کاری را انجام بدهد الّا باذن لله و ذات اقدس اله چنین اذنی را به احدی ندارد چنین قدرتی را به کسی نداد که بتواند مثل این کار را انجام دهد بنابراین خود آیات قرآن و سور قرآن اینها مماثل هم‌اند متشابه هم‌اند که فرمود ﴿کتابا متشابها مثانی﴾ یعنی سراسرش همگون است همسان است هماهنگ است شبیه هم است ولی غیر خدا بخواهد سوره‌ای مثل این بیاورد تا خدا اذن ندهد ممکن نیست و خدا هم به احدی اذن نداده است و نمی‌دهد پس معجزه بودن روی این است
مطلب دیگر اینکه آیا معجزه بودنش مخصوص به فصاحت و بلاغت است که گروه خاصی کارشناس آن رشته‌اند یا نه؟ آیا جریان قرآن می‌تواند نظیر جریان عصای موسی (علیه السلام) باشد یا نه در جریان عصای موسی این معجزه بود برای گروه خاصی که کارشناسان سحراند چون افراد دیگر فرقی بین سحر و معجزه نمی‌گذاشتند لذا وجود مبارک موسی کلیم در آن میدان مسابقه که ساحران جمع شدند و چوب‌ها و طناب‌ها را به صورت مار درآوردند ﴿و سحروا أعین الناس واسترهبوهم و جاؤا بسحرٍ عظیم﴾ وجود مبارک موسی کلیم در درون خود هراسناک شد ﴿فوجس فی نفسه خیفة موسی﴾ و ترس موسی کلیم (سلام الله علیه) همان طوری که بارها گذشت از عدم تشخص مردم بود که اگر این تماشاچی‌ها دیدند این طناب‌ها و چوب‌ها به صورت مار درآمده و من هم عصا را بیندازم یک ماری پیدا بشود همتای این مارها آنها نتوانند بین معجزه من و سحر ساحران فرق بگذارند باید چه کرد ﴿فأوجس فی نفسه خیقةً موسی﴾ که ذات اقدس اله دستور داد یا موسی ﴿أقبل و لا تخف انک من الامنین﴾ تو وقتی عصا را بیندازی این واقعاً می‌شود مار و معجزه است آنها مارنما هستند و بساط آنها را جمع می‌کند تو پیروز خواهی شد خوب تحدی در حقیقت در قبال کارشناسان سحر بود آیا قرآن کریم هم اعجازش در مدار فصاحت و بلاغت است محور تحدی هم کارشناسان ادبی‌اند و فصاحت و بلاغت هستند یا نه؟ پاسخش این است که نه مثل آن نیست زیرا در جریان موسی کلیم مدار تحدی این بود که شما ساحران را جمع بکنید کارشناسان سحر را جمع بکنید ببینید این سحر است یا نه ولی قرآن کریم همه جن و انس را به مبارزه دعوت کرده است ﴿قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیراً﴾ از این که انس و جن را به مبارزه دعوت کرده است فرمود اینها اگر دور هم جمع بشوند پشتوانه یکدیگر باشند پشتیبان یکدیگر باشند ظهیر و مظاهر یکدیگر باشند نمی‌توانند مثل این قرآن بیاورند معلوم می‌شود مدار تحدی فصاحت و بلاغت نیست زیرا اکثری مردم عربی آشنا نیستند و از آوردن عربی‌های عادی عاجزند چه رسد به عربی مبین شاهد دیگر همان آیه سوره مبارکه نسا است که معیار اعجاز را هماهنگی و اینکه قرآن مفسّر یکدیگر است مصدق یکدیگر است ناطق به یکدیگر است و هیچ اختلافی در صدر و ساقه قرآن نیست ﴿لوکان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا﴾ یعنی لکن و التّالی فاسد و المقدم مثله این می‌شود معجزه فرمود اگر این کتاب از نزد غیر خدا بود چون در طی بیش از 20 سال در شرایط گوناگون نازل شد حتما اختلاف داشت و چون هیچ اخلافی یبن آیات قرآن نیست معلوم می‌شود کلام الله نیست خوب این اصلاً کاری به لفظ ندارد اگر کسی قرآن را درست ترجمه بکند معانی قرآن را درست ترجمه بکند باز هم می‌شود معجزه برای اینکه اصلاً به لفظ فصاحت و بلاغت کار ندارد می‌فرماید این کتابی که در طی بیش از 20 سال در شرایط گوناگون در سرّا و ضرّا در جهاد اصغر و اوسط و اکبر در هجرت صغری و وسطی و کبری در فشار و غیر رفاه در همه حالات در طی بیش از 20 سال آمده است اول تا آخرش یکسان است این معلوم می‌شود از علمی نشأت گرفته است که هیچ تغییری در او نیست و گذشته از اینکه خبرهای عیبی فراوانی در آن هست تمام اخبار غیبی او هم هماهنگ است نشانه‌اش آن است که آن اخبار غیبی که در انجیل است مطابق این است اخبار غیبی که در تورات است مطابق این است داستان آدم را داستان نوح را داستان ابراهیم را داستان انبیای دیگر (علیهم الصلاة و علیهم السلام) را ذات اقدس اله در تورات بیان کرده در انجیل بیان کرده این ﴿تلک من أنباء الغیب﴾ بود که به پیغمبر فرمود ﴿و نوحیها الیک﴾ نسبت به همه آنها هم یکسان است بیش از صد بار نام مبارک موسی کلیم آمده اما همه‌اش همسان و همگون و هماوای هم‌اند در بخشی از قسمت‌های قرآن که احکام و حکم و حدود و مسائل تعزیرات و اینها مطرح است فرمود آنچه را که ذات اقدس اله برای انبیای گذشته مثلاً موسی کلیم نازل کرده است همین است که الان در قرآن کریم آمده و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علی و آله و سلم) که اُمّی بود درسی نخواند مکتبی نرفت توراتی ندید انجیلی ندید و شما ای علمای یهود احبار و رهبان شما این تورات‌هایی که در خانه‌هایتان پنهان کردید این تورات را بیاورید تطبیق کنید ببینید همین حرفی که در قرآن کریم است در تورات هست یا نه؟ ﴿قل فأتوا بالتّوراة فاتلوها إن کنتم صادقین﴾ یعنی حکم حقوقی که در آنجا درباره مثلاً رجم آمده این در تورات شما هم هست بیاورید بخوانید ببینید همین که در قرآن آمده هست یا نه؟ خوب این اصلاً کاری به لفظ ندارد کاری به فصاحت و بلاغت ندارد ترجمه قرآن می‌شود از این منظر می‌شود معجزه ترجمه قرآن وقتی جریان حضرت آدم را جریان حضرت نوح را نقل می‌کند که قدم به قدم خدای سبحان به پیغمبر آدرس می‌دهد تو در آن صحنه نبودی ولی قضیه از این قرار است تو در طور نبودی تو در جانب غربی نبودی تو در نگهداری مریم نبودی تو رد جریان یوسف نبودی تو در کیفیت اعتراف و اقرار آمدن برادران یوسف نبودی ولی قضیه از این قرار است خوب اگر اینها ترجمه بشود به فارسی یا زبان دیگر یک آدم امی از همه اخبار غیبی با خبر باشد ﴿تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک﴾ می‌شود معجزه بنابراین بخشی از قرآن اعجاز بخشی از قرآن به فصاحت و بلاغت برمی‌گردد این مما لا ریب فیه است اما آن طوری که جناب فخر رازی و بعضی از فرمایشات مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع برمی‌آید که مثلاً منحصر در فصاحت و بلاغت باشد این چنین نیست بلکه بخش عظیمی از معجزات قرآنی تحدی قرآنی و مبارز طلب کردن قرآن به آن عقاید است و معارف است و اخبار غیبی است و ملایم است و معارف است و امثال ذلک
سوال: ... جواب: نه اول تا آخر قرآن این چنین است یک کتابی است همگون هیچ آیه‌ای آیه دیگر را نفی نمی‌کند بلکه همسان و مساوق او و مساوی او پیش می‌برد
سوال: ... جواب: خیلی از کتابهای بشری یک دانه‌اش را ما نداریم مثلاً بزرگان ما خوب علّامه از آن قداست خوبی هم برخوردار است آن هوش و استعداد و حافظه‌اش که مورد قبول همه است می‌گویند صارت اقواله بحسب کتبه این در هر کتابی خوب در شرح لمعه ملاحظه فرمودید مرحوم علامه در بسیاری از کتابها رأیش برمی‌گردد صاحب رای جدید می‌شود می‌گویند به اندازه کتابش رای دارد فتوایش در منتها طوری است در تذکره طوری است در تحریر طوری است در قواعد طوری است خوب این اختلاف نظری است که پیش می‌آید انسان است سهو و نسیان دارد در یک کتاب می‌بینید قبلاً یک مطلب گفته بعد فراموشش می‌شود انسان طبعش این است اما آنکه ﴿و ما کان ربک نسیا﴾ مخصوص ذات اقدس اله است از آنجا یک کتابی تنظیم شده به نام قرآن که ﴿و لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾ این اوصافی را که ذات اقدس اله برای قرآن ذکر می‌کند غالب اینها یک معارف قرآنی و معانی قرآن برمی‌گردد فرمود کتاب ﴿و لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾ این نور است این کتاب مبین است این هدایت است این مشکل شما را حل می‌کند این ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ است آن فصاحت و بلاغت خوب در سبعه معلقه هم هست آن خودش درد آور است شما غالب آنچه که در بازار عکاذ می‌دیدید همین این یا تشبیب بود یا هزل بود یا مدح زید بود یا مدح بکر اینها خودش دردآور است اینکه ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ نیست اینکه فرمود ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین﴾ این راجع به جهل‌ها را آن برطرف می‌کند عقاید منحرفه را این برطرف می‌کند اخلاق و رذیله را این برطرف می‌کند اینها همه‌اش راجع به معارف قرآن است راجع به معانی قرآن است راجع به احکام و حکم قرآن است نور بودن و کتاب مبین بودن ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ بودن ﴿و لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾ بودن ﴿و هدی للناس﴾ بودن و اینها همه مال معارف قرآن است مال معانی قرآن است وگرنه این فصاحت و بلاغت در عرب بود مشکل‌شان را افزوده کرد شما الان غالب اشعار که در سبعه معلقه است شما می‌خوانید یا درباره بدنبال اجوفین بودند بالأخره خوب.
سوال: ... جواب: بله اینها اگر انباء غیبی در افراد ممکن است چیزهایی باشد اما به صورت جد ﴿علی بینةٍ من ربه﴾ کسی به ضرس قاطع بگوید نوح این چنین فرمود ابراهیم اینچنین فرمود انبیای دیگر اینچنین فرمودند تا بک مبدا غیبی نباشد اینجا چگونه جزم دارد اینها فقط در کتابهای آسمانی است در کتابهای آسمانی هم که در دسترس وجود مبارک حضرت رسول نبود چون امی بود فرمود ﴿ما کنت تدری ماالکتاب و لا الایمان﴾ ﴿و لا تخطّه بیمینک اذا لارتاب المبطلون﴾ تو اگر اهل خواندن بودی اهل نوشتن بودی کتابی می‌دیدی خطی می‌نوشتی خطی می‌خوانی بیگانه‌ها می‌گفتند این را از کتابهای دیگر گرفت اما تو اهل این حرفها نبودی تو کتاب نمی‌خواندی خطی نمی‌نوشتی خطی یاد نگرفتی
سوال: ... جواب: بله شنیدن اگر بود دیگران هم می‌شنیدند با شنیدن اگر بود دیگران هم می‌شنیدند لو کان لبان
در جریان معجزه بودن قرآن از نظر فصاحت و بلاغت و ویژگی خاصش این تردیدی در او نیست اما حرف در او است که منحصر در او نیست الان هم با اینکه خطبه‌های نورانی حضرت امیر خوب قرّاء است مع ذلک در پرشورترین خطبه های نهج البلاغه یک آیه یک سوره یک آیه اگر قرار بگیرد می‌گویند یک درخشش خاص دارد در نهج الفصاحه هم همین طور است در خطبه‌های نورانی پیغمبر (صلّی الله علی و آله و سلم) یک آیه را که حضرت به عنوان شاهد وسط سخنرانی‌اش می‌آورد می‌بینیم یک نورانیت دیگری دارد خوب در نهج البلاغه هم چند جا وجود مبارک حضرت امیر به قرآن تمسّک فرمودند می‌بینیم این یک آیه با کل قبل و بعد فرق دارد با اینکه علی (سلام الله علیه) است و خطبه قرّاء او هم کم نظیر
مطلب بعدی آن است که این که فرمود اگر نیاوردند ﴿ام یقولون افتراه فأتوا بعشر سور مثله مفتریات﴾ ابن عباس آن سخن معروف خودش را گفته مورد قبول جامعه مفسّر اهل تفسیر قرار گرفته و به همان سخن ابن عباس و امثال ابن عباس بسنده کردند گفتند که به حسب ظاهر سوره هود قبل از سوره یونس نازل شده است ولی سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) که از آیات سوره یونس شاهد آوردند که آیه سوره یونس دلالت می‌کند که قبل از سوره هود بود باید به هر زحمتی هست این را توجیه کنند که چگونه تحدی یک سوره قبل از تحدی ده سوره است صاحب المنار ایشان این چنین فرمودند که چون در این سوره دارد که ﴿بعشر سور مثله مفتریات﴾ در جاهای دیگر سخن از ﴿مثله﴾ است نه سخن از ﴿مثله مفتریات﴾ این کلمه ﴿مفتریات﴾ چون در خصوص سوره هود است راجع به ده سوره که شما ده سوره مفتری بیاورید افتراه هم قسمت مهمش به بخشهای قصص و تاریخ انبیای پیشین برمی‌گردد می‌فرماید منظور این است که ده سوره‌ای که مثل سوره هود است که قصص انبیا دارد جریان گذشته‌ها را بازگو می‌کند به شما می‌گویید این اساطین اولین است و پیغمبر (صلّی الله علی و آله و سلم) «معاذ الله» اینها را سر هم کرده و به خدا اسناد داده شما هم ده سوره مثل این بیاورید آن ده سوره‌ای که در تفسیر المنار آمده عبارت از این است اعراف یونس مریم سه سوره طه شعرا نحل شش سوره قصص قمر صاد نه سوره و آخرین سوره هم هود است سیّدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) می‌فرماید این تفسیر ناتمام است این توجیه شما صاحب المنار ناتمام است زیرا اولا شما در ترتیب این ده سوره به برخی از آثار و اخبار واحد اعتماد کردید که اثبات این گونه از مطلب با خبر واحد در مطلب‌های غیر تعبّدی یعنی در مطلب‌های علمی کار آسانی نیست خبر واحد در امور تعبّدی حجّت است در امور علمی یک پژوهش کامل می‌طلبد تا انسان اطمینان پیدا کند حالا برفرض با خبر واحد بدانیم که کدام سوره قبل از سوره است یا بعداز این سوره چه اثر عملی دارد اینکه نظیر احکام تعبدی صوم و صلاة نیست که ما آثار عملی بر او بار کنیم ثانیاً آنها به پیغمبر (صلّی الله علی و آله و سلم) می‌گفتند تمام این سوره‌هایی که تو بنام خدا نقل می‌کنی همه‌اش إفترا است «معاذ الله» هیچ کدامش از خدا نیست آنگاه در مقام تحدی در مقام مبارز طلب کردن جواب این باشد که شما هم ده سوره مثل این بیاورید این دلیل اخص از مدّعا است چرا؟ برای اینکه آنها می‌گویند تمام این سوره‌ها افترا است آن وقت شما در مقام مبارزه و تحدی بگویید که اگر همه اینها افترا است شما هم ده سوره مثل این سوره های طولانی بیاورید خوب او معوذتین را هم افترا می‌داند تبت یدی را هم ا فترا می‌داند سوره توحید را هم افترا می‌داند سوره ﴿یا ایها الکافرون﴾ جحد را هم افترا می‌داند آن وقت شما تحدی کنید بگویید که اگر این سوره‌ها افترا است شما ده سوره طولانی مثل این ده سوره یاد شده بیاورید این دلیل می‌شود اخص از مدعا آنها می‌گویند شما ما را تحدی کنید به سوره‌های کوچک ما مثل سوره‌های کوچک می‌آوریم اگر سخن آنها درباره همه سور قرآن است چه طولانی چه کوتاه در مقام تحدی شما به ده سوره مشخص طولانی تحدی کنید این دلیل اخص از مدعا است برفرض اینها نتوانند مثل این ده سوره بیاورند ثابت می‌شود این ده سوره افترا نیست اما بقیه چه؟ پس بنابراین حرف آنها که می‌گویند تمام اینها ادعا است باید چنین جواب داد که شما هم نظیر یکی از اینها را بیاورید یا تمامش را بیاورید مثل ﴿لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن﴾ یا ده سوره ایّة سور کان هر سوره‌ای ده تا سوره کوتاه ده تا سوره طولانی ده تا سوره تلفیقی از کوتاه و طولانی ده سوره هر چه شد و به تعبیر سیّدنا الاستاد این ده سوره نظیر اشواط سبعه طواف یا اشواط سبعه سعی و مروه یا رمی‌های هفتگانه رمی جمره نیست که إلّا و لابد ده باشد عدد ده نظیر ﴿لویعمر الف سنة﴾ و مانند آن است کثره را حکایت می‌کند حالا ده تا نه تا یازده تا 15 تا هشت تا بالأخره یک رقمی منظور است چون ما یک دلیل خاص داشته باشیم که عدد ده خصیصه‌ای دارد لیس الا این اثبات می‌خواهد برخلاف آن موارد یاد شده آن موارد یاد شده خوب بالأخره تعیینی است کم کردنش صحیح نیست بیشتر کردنش صحیح نیست خوب حالا بسیار خوب برفرض عدد ده ده سوره مثل هر کدام از آنها بیاورید همه‌شان بخواهد طولانی باشد همه‌شان بخواهد کوتاه باشد یا بعضی طولانی بعضی کوتاه و اگر چنانچه شما توان آن را ندارید یک سوره بیاورید جامع بین این سه قسم ﴿فالیأتوا بحدیث مثله﴾ است از لابلای فرمایشات ایشان برمی‌آید این ﴿فالیأتوا بحدیث مثله﴾ ممکن است کمتر از سوره را هم شامل بشود مثلاً بعضی از آیات قرآنی که برهان را به همراه دارد یک مجموعه منسجمی است یک دعوا است یک حجت و یک دوره کاملی از قرآن را بهمراه دارد احیاناً ممکن است آن بخش را هم شامل شود حالا یک آیه یا چند آیه منسجم کمتر از سوره هستند ﴿فالیأتوا بحدیث مثله﴾ که حدیث صادق باشد که یتحدث به الناس وگرنه مفرداتی را انسان جمع بکند نظیر ﴿مدهامتان﴾ و ﴿والضحی﴾ و ﴿الحاقه﴾ و ﴿ما الحاقه﴾ و ده بیست کلمه مفرد از این‌ها را جمع بکند اینها حدیث نیست که یتحدث به الناس باشد این مفردات را کنار هم جمع بکنید و بگویید ما مثل قرآن آوردیم این حدیث نیست طوری باشد که لذا به آیه تمسک نشده تحدی نشده خوب اگر چنانچه به این صورت نبود آنها هم داشتند ایشان سیدنا الاستاد می‌فرماید اثبات ترتیب که اول ده سوره بود و بعد یک سوره آسان نیست و اما چه طور بعد از یک سوره به ده سوره تحدی شده است برای این نکته است حالا شما یک سوره منسجم را ممکن است نتوانید بیاورید ده سوره را بالأخره بررسی کنید بینید با همه دستیارانتان یک کسی در آن رشته تخصص است یکی در آن رشته متخصص است یکی در آن رشته متخصص است ظاهر فرمایش آنها این است که این عدد ده کثیر ندارد یعنی ما لیس بواحد یا بسورة که تنوین تنوین وحده است یا نه بیش از یک سوره است این هم گرچه تقدیم و تأخیر زمانی هست اما این در کنار هم باید قرار گرفته شما یا یک سوره یا یک چند سوره این طور نه اینکه اول مبارزه به یک سوره است بعد از اینکه ثابت شد که شما عاجزید حالا مبارزه می‌کنیم به بیش از یک سوره آن به منزله تنویع است بمنزله تخییر است نه ترتیع صرف تقدم و تأخّر زمانی دلیل بر ترتیب نیست گاهی به ده سوره گاهی به یک سوره گاهی به کل قرآن گاهی ﴿فالیأتوا بحدیث مثله﴾ که احیاناً ممکن است کمتر از یک سوره چند ایه‌ای که منسجم باشد را هم شامل بشود صرف تاریخ دلیل ترتیب کلامی نیست کلام نه یعنی سخن کلام یعنی علم کلام که مثلاً اول تحدی به یک سوره باشد بعد تحدی به ده سوره این چنین نیست حالا یا یک سوره یا بیش از یک سوره بالأخره هرچه توانستید شما و دستیارانتان بیاورید و چون محور اصلی معارف توحید است بدنبال آن نبوت در سوره مبارکه اسراء فرمود ﴿لئن اجتمعت الانس و الجن﴾ اما در سوره مبارکه یونس و همچنین این سوره و در بخشی از سور دیگر برای اینکه توحید ثابت بشود می‌فرماید شما از دستیاران بشری و امثال بشری کمک بگیرید این تضرع و ناله و لابه خودتان را که در پیش بتهایتان دارید از آنها کمک بگیرید از این بتهایتان کمک بگیرید اگر این بتها نتوانستند شما را یاری بدهند برای آوردن مثل دو مطلب برای شما ثابت می‌شود یکی اینکه این بتها خدا نیستند یکی اینها آنچه را که من آوردم کلام الله است پس هم توحید ثابت می‌شود هم وحی و نبوت آیات دیگر این چنین نیست که فرمود ﴿وادعوا من استطعتم من دون الله﴾ در سوره مبارکه بقره دارد ﴿فأتوا بسورة من مثله﴾ ﴿فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجاره﴾ إنذار است اما اینجا تتمه احتجاج را ذکر می‌کند فرمود ﴿وادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین﴾ هر که هم هست آنها را بخوانید بخواهید تضرّع و ناله کنید از آنها کمک بگیرید در بخشهای دیگر هم فرمود ﴿وادعوا شهداءکم من دون الله إن کنتم صادقین﴾ اگر دیدی از بتها کاری ساخته نبود از فصحا و بلغای شما کاری ساخته نبود هم توحید ثابت می‌شود هم نبوت ﴿فإلّم یستجیبوا لکم فاعلموا ان ما انزل بعلم الله﴾ است این یک هم ﴿انزل﴾ است هم به اذن خدا است افترا نیست و بدانید ﴿انّه لا اله الا الله﴾ یعنی هم نبوت ثابت می‌شود هم توحید به دو دلیل توحید ثابت می‌شود یکی اینکه از این بتها کاری ساخته نیست کار فقط مال خدا است دوم اینکه اگر ثابت شد این کلام الله است شما الله را که قبول دارید شما که ملحد نیستید نظیر کمونیست و امثال ذلک که بگویید ﴿ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیی و ما یهلکنا الا الدهر﴾ شما که ملحد نیستید کمونیست نیستید قبول دارید که عالم را خدا آفرید و مدیر کل عالم و رب الارباب و رب العالمین را هم قبول دارید خدا است چون ارباب متفرّق و جزئی را گیر دارید می‌گویید رب الانسان کذا رب البحر کذا رب الشجر کذا رب الزرع کذا اینها را ارباب متفرقه قایلید برای رفع نیازهایتان هم به این بتها که مثالی هم برای ارباب متفرقه فراهم نمی‌شود خوب پس الله را قبول نمی‌دانید اگر از این بتها هیچ کاری ساخته نبود معلوم می‌شود که این وحی است و گفته الله است این یک مطلب ما اگر بخواهیم بوسیله قرآن مبدأ را ثابت کنیم این می‌شود مصادره به مطلوب و دور ولی با قرآن می‌شود توحید را ثابت کرد اثبات اصل مبدأ با قرآن ممکن نیست بله برای اینکه اصل مبدأ باید ثابت بشود تا ثابت بشود او علیم است حکیم است قدیر است ولایت مردم به عهده او است برای تدبیر امور مردم وحیی دارد رسولی دارد کتابی دارد که بعد از اثبات اصل ذات نبوت ثابت بشود اما اگر ثابت شد خدایی هست هنوز نمی‌دانیم واحد لا شریک له ام له شریک می‌دانیم خدایی هست می‌دانیم عالم را خدا خلق کرد ما را خدا خلق کرد باید ما را هدایت بکند برای هدایت ما هم به کتابی فرستاده است نمی‌دانیم شریک دارد یا نه؟ در خود این قرآن آمده ﴿فاعلموا أنه لا اله الا الله﴾ ما توحید را می‌توانیم از قرآن ثابت کنیم اما اصل مبدأ را البته نه لذا فرمود اگر آنها نتوانستند مثل این قرآن بیاورند دو مطلب ثابت می‌شود یکی وحی بودن و نبوت و رسالت شما یکی هم چون خود خدا شما که رسولید می‌گویید خدا وا حد است لا شریک له و این کتاب که وحی خدا است می‌گوید الله واحد لا شریک له توحید هم ثابت می‌شود لذا فرمود ﴿ام یقولون افتراه قم فاتوا بعشر سور مثله﴾ که ﴿مفتریات﴾ است به زعم شما اگر این مفتریات قید احترازی باشد باید انسان تلاش و کوشش کند که چرا اینجا گفته و در جای دیگر نگفته اما یک قید توضیحی است و رد سوره مبارکه یونس هم گذشت که اصلا قرآن افترا بردار نیست ﴿ما کان حدیثاً یفتری﴾ این یک کتابی نیست کسی بتواند افترا ببندد نه کتابی است که مثل او بتوانند بیاورند نه کتابی است که خودش کسی این را بگوید و به خدا اسناد بده اصلا کار بشر نیست مثل اینکه که کسی ب گوید سلسله جبال البرز یک چیزی نیست که کسی بتواند بیاورد یا کره مریخ یک چیزی نیست که یک کسی بتواند بسازد ﴿ما کان حدیثاً یفتریٰ﴾ در سوره مبارکه یونس گذشت حالا اگر کسی کره مریخ را دید بعد گفت این ساخت کیست؟ این مگر سماور است که کسی بسازد؟ فرمود این کار بشر نیست یا کل مجموعه عالم فرمود این مثل سماور و دیگ بر نیست که کسی بسازد این کره مریخ است این راه شیری است این کهکشان است این کار بشر نیست درباره قرآن هم همین است فرمود این کلام را سبعه معلقه و امثال ذلک کلام عادی است اما قرآن ﴿ما کان حدیثا یفتری﴾ اصلاً قابل فریه نیست هیچ کس ممکن نیست مثل این کتاب حرف بزند اینجا هم اگر مفتریات قید احترازی بود باید بحث بشود که چرا حالا ناظر به چیست اگر قید توضیحی شد چون در همه موارد افترا است ﴿ام یقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات﴾ شما که می‌گویید افترا است خوب مثل این را بیاورید این جدل احسن است جدال احسن است اگر فریه است گفته غیر خدا شما هم بیاورید.
سوال: .. جواب: بله حالا ممکن است ولی منظور در ترتیب است که چه طور ﴿عشر سور﴾ نسبت به بعد از سورة واحده ذکر شده است خود سورة واحده هم باید صدر و ساقه‌اش منسجم باشد مختلف نباشد مثلاً فرض کنید سوره اعراف سوره مخصوصی است اول و آخرش هم اخبار غیبیه دارد هم براهین فلسفی دارد هم براهین کلامی دارد هم حقوقی دارد هم فقهی دارد اینها باید منسجم باشد خوب.
سوال: ... جواب: حالا یک سوره هم که بگویید ما هم مرتبط باشد باز هم نقض شده چون برابر آیه سوره نساء اگر اینها یک سوره بیاورند که اختلاف در آن نباشد آن هم همین است منتها یک سوره طولانی فرض کنید
سوال: ...جواب: فخر رازی از ابن عباس نقل کرده که اول این بود این خبر واحد است باید ثابت بشود آن سوره‌هایی که جناب فخر رازی ذکر کردند که شاهدی بر آن نبود
سوال: ... جواب: این اگر در صورتی است که ترتیب محفوظ باشد اما اگر تخییر باشد چه؟ صرف تاریخ که نقشی ندارد اگر ثابت بشود که ترتیب برابر یک وقتی ما ترتیب تاریخی و زمانمندی فرض می‌کنیم یک وقتی ترتیب کلامی ترتیب کلامی یعنی علم کلام که اول آن است نشد این اگر صرف ترتیب تاریخی باشد این ترتیب تاریخی این تقّدم و تاخّر تاریخی نشانه تقدّم و تاخّر و ترتیب کلامی یعنی علم کلام نیست یک استحسانی است
سوال: ... جواب: عقلی در صورتی که ترتیب کلامی معیار باشد اما اگر ترتیب کلامی معیار نباشد عمده جمع بندی نهایی است ما چه برهانی داریم در حد استحسان
سوال: ... جواب: اثباتش دلیل می‌خواهد چرا باشد؟
فرمود ﴿ام یقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعو من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین﴾ ضمن اینکه دارند آن تهمت افترا را رد می‌کنند و وحی و نبوت و قرآن را ثابت می‌کنند توحید را هم می‌خواهند ثابت کنند فرمود ﴿وادعوا من استطعتم﴾ در جریان سوره اسراء که فرمود ﴿لئن اجتمعت الانس و الجن﴾ آنجا دیگر چنین پیامدی نیست که شما از بتهایتان کمک بگیرید اما در آیات دیگری که دارد ﴿وادعوا شهداءکم من دون الله﴾ یا این آیه محل بحث فرمود ﴿وادعوا من استطعتم من دون الله﴾ می‌خواهد ضمن اثبات وحی و نبوت توحید را هم تثبیت کند بعد فرمود ﴿فإلّم یستجیبوا لکم﴾ روی این جهت سیّدنا الاستاد می‌فرماید ﴿لم یستجیبوا﴾ یعنی آن آله‌ای که ﴿من دون الله﴾ است شما که مضطرید از آله‌تان چیزی خواستید از آنها هم برنیامده پس معلوم می‌شود آنها اله نیستند اگر خودتان و آله دروغینتان از از آوردن مثل این سور عاجرید دو مطلب ثابت می‌شود ﴿فان لم یستجیبوا﴾ آن ﴿من دون الله﴾ که شما خواندید دعوت کردید از آنها خواستید کاری از آنها ساخته نبود اجابت نکردند خواسته شما را این دو مطلب که یکی نبوت است یکی توحید در قوص صعود بپذیرید ﴿فاعلموا ان ما انزل﴾ منتها حالا در خواندن انما خوانده می‌شود ﴿فاعلموا انما انزل بعلم الله﴾ ﴿فاعلموا انما انزل﴾ اولا این انزال شد افترا نیست به علم خدا است به دیگری وابسته نیست پس ما فریه نبستیم بر ما نازل شده است که ﴿نزل به الروح الامین ٭ علی قلبک لتکون من المنذرین﴾ ﴿بالحق انزلناه و بالحق نزل﴾ این ﴿انزل﴾ است نه افترا این هم علم خدا است این یک مطلب دوم، ﴿و ان لا اله الا هو﴾ برای اینکه به دو دلیل توحید ثابت می‌شود یکی اینکه از این آله شما که هیچ کاری ساخته نیست چون از اینها خواستید کاری هم ساخته نبود دوم اینکه در همین قرآن کریم مسئله توحید مطرح است که بهترین عبادت استغفار است و بهترین علم توحید ﴿فاعلم انه لا اله الّا الله واستغفر لذنبک﴾ این دو مطلب که حدیث دارد «خیر العلم التوحید» و «خیر العباده الاستغفار» از آن آیات در سایر آیات هم که مکرر در مکرر توحید الهی ثابت می‌شود توحید را می‌شود از قرآن کمک گرفت و اما اصل مبدأ را البته نمی‌شود ﴿ان لا اله الا هو فهل انتم مسلمون﴾.
و الحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:44

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی